نویسنده: محمدرضا افضلی
مصطفی را وعده کرد الطاف حق *** گر بمیری تو نمیرد این سبق
من کتاب و معجزهت را رافعم *** بیش و کم کن را ز قرآن مانعم
من تو را اندر دو عالم حافظم *** طاعنان را از حدیثت رافضم
کس نتاند بیش و کم کردن درو *** تو به از من حافظی دیگر مجو
رونقت را روز روز افزون کنم *** نام تو بر زر و بر نقره زنم
منبر و محراب سازم بهر تو *** در محبت قهر من شد قهر تو
نام تو از ترس پنهان میگوند *** چون نماز آرند پنهان میشوند
از هراس و ترس کفار لعین *** دینت پنهان میشود زیرزمین
من مناره پر کنم آفاق را *** کور گردانم دو چشم عاق را
چاکرانت شهرها گیرند و جاه *** دین تو گیرد ز ماهی تا به ماه
تا قیامت باقیش داریم ما *** تو مترس از نسخ دین ای مصطفی
الطاف خداوندی به حضرت مصطفی(صلی الله علیه و آله و سلم) وعده داد: ای محمد، اگر تو بمیری، این کتاب (قرآن کریم) نخواهد مُرد و این قرآن و تعالیم آن را من رافعم و همواره بالا میبرم و رواج میدهم. مضمون این سخن به آیهی 9 سورهی «حجر» اشاره دارد: (إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ). بیضاوی در تفسیر آن نوشته است که منظور از حفاظت، حفاظت از تحریف و دستکاری است که مولانا هم همان را میگوید. «حدیث» باز اشاره به قرآن است. در آیهی 6 سوره «کهف» و آیهی 23 سوره «زمر» حدیث به معنای قرآن به کار رفته است. اشارهی مولانا به سکههایی است که در دورهی اسلام بر آنها «محمد رسولالله» ضرب شده است. «در محبت قهر من شد قهر تو»، یعنی میان ما چنان محبتی است که تو بر هر که خشمگیری، مغضوب من خواهد بود. با این توصیف، پروردگار میفرماید: من مناره پر کنم آفاق را و اسلام را در دنیا رواج میدهم. «عاق» به معنای راندهی درگاه است. «ز ماهی تا به ماه»، یعنی از پایین تا بالای دنیا، همه جا.
ای رسول ما تو جادو نیستی *** صادقی هم خرقهی موسیستی
هست قرآن مرتو را هم چون عصا *** کفرها را درکشد چون اژدها
تو اگر در زیر خاکی خفتهای *** چون عصایش دان تو آن چه گفتهای
قاصدان را بر عصایش دست نی *** تو بخسپ ای شه مبارک خفتنی
تن بخفته نور تو بر آسمان *** بهر پیکار تو زه کرده کمان
فلسفی و آن چه پوزش میکند *** قوس نورت تیردوزش میکند
آن چنان کرد و از آن افزون که گفت *** او بخفت و بخت و اقبالش نخفت
ای فرستادهی ما، تو جادوگر نیستی؛ تو صادق و راستگویی و با موسی، هم خرقه و همکارید، چرا که هم حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) و هم حضرت موسی(علیه السلام)؛ خرقهی رسالت و نبوت را از دست خداوند متعال گرفتهاند. قرآن کریم برای تو به مثابهی عصای موسی است؛ یعنی همانگونه که عصای موسی معجزهی الهی بود و همهی افسونها و حیلههای افسونگران را فرو بلعید و محو کرد، قرآن عزیز تو نیز به سان اژدهایی، بساط کفر و الحادرا فرو میبلعد و محو میسازد و همانگونه که بر عصای موسی دست نیافتند، کسی نمیتواند در قرآن تصرف کند. «فلسفی» را مولانا معاد منکر و ملحد به کار میبرد. «نور تو» مانند کمانی است که منکران و دشمنان را به تیر میدوزد و نابود میکند. مولانا میگوید: خدا در این وعدهی خود با پیامبر، بیش از آن که فرمود، کرد و با رحلت پیامبر، دین او بر جای ماند.
منبع مقاله :
افضلی، محمدرضا؛ (1388)، سروش آسمانی، قم: مرکز بینالمللی ترجمه و نشر المصطفی(ص)، چاپ اول
من کتاب و معجزهت را رافعم *** بیش و کم کن را ز قرآن مانعم
من تو را اندر دو عالم حافظم *** طاعنان را از حدیثت رافضم
کس نتاند بیش و کم کردن درو *** تو به از من حافظی دیگر مجو
رونقت را روز روز افزون کنم *** نام تو بر زر و بر نقره زنم
منبر و محراب سازم بهر تو *** در محبت قهر من شد قهر تو
نام تو از ترس پنهان میگوند *** چون نماز آرند پنهان میشوند
از هراس و ترس کفار لعین *** دینت پنهان میشود زیرزمین
من مناره پر کنم آفاق را *** کور گردانم دو چشم عاق را
چاکرانت شهرها گیرند و جاه *** دین تو گیرد ز ماهی تا به ماه
تا قیامت باقیش داریم ما *** تو مترس از نسخ دین ای مصطفی
الطاف خداوندی به حضرت مصطفی(صلی الله علیه و آله و سلم) وعده داد: ای محمد، اگر تو بمیری، این کتاب (قرآن کریم) نخواهد مُرد و این قرآن و تعالیم آن را من رافعم و همواره بالا میبرم و رواج میدهم. مضمون این سخن به آیهی 9 سورهی «حجر» اشاره دارد: (إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ). بیضاوی در تفسیر آن نوشته است که منظور از حفاظت، حفاظت از تحریف و دستکاری است که مولانا هم همان را میگوید. «حدیث» باز اشاره به قرآن است. در آیهی 6 سوره «کهف» و آیهی 23 سوره «زمر» حدیث به معنای قرآن به کار رفته است. اشارهی مولانا به سکههایی است که در دورهی اسلام بر آنها «محمد رسولالله» ضرب شده است. «در محبت قهر من شد قهر تو»، یعنی میان ما چنان محبتی است که تو بر هر که خشمگیری، مغضوب من خواهد بود. با این توصیف، پروردگار میفرماید: من مناره پر کنم آفاق را و اسلام را در دنیا رواج میدهم. «عاق» به معنای راندهی درگاه است. «ز ماهی تا به ماه»، یعنی از پایین تا بالای دنیا، همه جا.
ای رسول ما تو جادو نیستی *** صادقی هم خرقهی موسیستی
هست قرآن مرتو را هم چون عصا *** کفرها را درکشد چون اژدها
تو اگر در زیر خاکی خفتهای *** چون عصایش دان تو آن چه گفتهای
قاصدان را بر عصایش دست نی *** تو بخسپ ای شه مبارک خفتنی
تن بخفته نور تو بر آسمان *** بهر پیکار تو زه کرده کمان
فلسفی و آن چه پوزش میکند *** قوس نورت تیردوزش میکند
آن چنان کرد و از آن افزون که گفت *** او بخفت و بخت و اقبالش نخفت
ای فرستادهی ما، تو جادوگر نیستی؛ تو صادق و راستگویی و با موسی، هم خرقه و همکارید، چرا که هم حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) و هم حضرت موسی(علیه السلام)؛ خرقهی رسالت و نبوت را از دست خداوند متعال گرفتهاند. قرآن کریم برای تو به مثابهی عصای موسی است؛ یعنی همانگونه که عصای موسی معجزهی الهی بود و همهی افسونها و حیلههای افسونگران را فرو بلعید و محو کرد، قرآن عزیز تو نیز به سان اژدهایی، بساط کفر و الحادرا فرو میبلعد و محو میسازد و همانگونه که بر عصای موسی دست نیافتند، کسی نمیتواند در قرآن تصرف کند. «فلسفی» را مولانا معاد منکر و ملحد به کار میبرد. «نور تو» مانند کمانی است که منکران و دشمنان را به تیر میدوزد و نابود میکند. مولانا میگوید: خدا در این وعدهی خود با پیامبر، بیش از آن که فرمود، کرد و با رحلت پیامبر، دین او بر جای ماند.
منبع مقاله :
افضلی، محمدرضا؛ (1388)، سروش آسمانی، قم: مرکز بینالمللی ترجمه و نشر المصطفی(ص)، چاپ اول