سیر معنوی و باطنی مردان حق در مثنوی

هر کسی به اندازه‌ی نورانیت دلش و به مقدار صیقلی که بدان داده، می‌تواند امور غیبی را مشاهده کند. هر چه بیشتر قلبت را با ذکر خدا و دوری از گناه صیقلی دهی، بیشتر به اسرار غیبی واقف می‌شوی. مولانا «صیقلی» را به معنای
شنبه، 17 مهر 1395
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
سیر معنوی و باطنی مردان حق در مثنوی
 سیر معنوی و باطنی مردان حق در مثنوی

 

نویسنده: محمدرضا افضلی




 
هر کسی اندازه‌ی روشن دلی *** غیب را بیند به قدر صیقلی
هر که صیقل بیش کرد او بیش دید *** بیشتر آمد برو صورت پدید
گر تو گویی کان صفا فضل خداست *** نیز این توفیق صیقل زآن عطاست
قدر همت باشد آن جهد و دعا *** لیس للانسان الا ما سعی
واهب همت خداوند است و بس *** همت شاهی ندارد هیچ خس
نیست تخصیص خدا کس را به کار *** مانع طوع و مراد و اختیار
لیک چون رنجی دهد بدبخت را *** او گریزاند به کفران رخت را

هر کسی به اندازه‌ی نورانیت دلش و به مقدار صیقلی که بدان داده، می‌تواند امور غیبی را مشاهده کند. هر چه بیشتر قلبت را با ذکر خدا و دوری از گناه صیقلی دهی، بیشتر به اسرار غیبی واقف می‌شوی. مولانا «صیقلی» را به معنای آمادگی درون برای پذیرش حقایق و اسرار به کار می‌برد. «آن صفای آینه وصف دل است» که باید برای ادراک اسرار حق، پاک از آز و حرص و بخل و کینه‌ها شود. مولانا می‌گوید: هم پاک شدن دل از زنگار و این که تو بتوانی آن را صاف و پاک کنی و هم فضل و عطای حق، انسان را به رسیدن به مشاهده‌ی غیب یاری می‌دهد. البته فضل حق مسئولیت تو را برای مجاهده و ریاضت و دعا و کوشش در این راه منتفی نمی‌کند. چنان که در آیه‌ی 39 سوره «نجم» آمده است: (وَأَنْ لَیسَ لِلْإِنْسَانِ إِلَّا مَا سَعَى)؛ انسان جز این که بکوشد، کاری نمی‌تواند بکند. تو بکوش تا حق توفیق دهد. «همت شاهی» همت مردان حق است که چون به امری معطوف شود، به توفیق الهی کمک می کند. و «خس» کسی است که مراتب کمال مردان حق را ندارد. مولانا می‌گوید: این که خدا باید انسانی را به کاری وادارد، با اختیار و اراده‌ی بنده برای همت و کوشیدن منافات ندارد. حاصل کلام این که اراده‌ی مطلقه الهی نباید دست‌آویز انسان شود و او را از سعی و تلاش باز دارد. خداوند انسان‌ها را مورد آزمایش قرار می‌دهد. انسان‌هایی که فاقد کمالات معنوی هستند وقتی دچار آزمایش الهی می‌شوند بی‌صبری می‌کنند و راه کفران و ناسپاسی را پیشه‌ی خود می‌سازند و به تعبیر آیه‌ی 20 سوره «المعارج»: هر گاه انسان فاقد تزکیه‌ی نفس، دچار گزندی شود جزع و فزع می‌کند: (إِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعًا).

نیک بختی را چو حق رنجی دهد *** رخت را نزدیک‌تر وا می‌نهد
بددلان از بیم جان در کارزار *** کرده اسباب هزیمت اختیار
پردلان در جنگ هم از بیم جان *** حمله کرده سوی صف دشمنان
رستمان را ترس و غم وا پیش برد *** هم ز ترس آن بددل اندر خویش مرد
چون محک آمد بلا و بیم جان *** زان پدید آید شجاع از هر جبان

اما انسان نیک بخت که عنایت حق با اوست، از رنج‌ها نمی‌گریزد و بار و بُنه‌ی خود را نزدیک‌تر می‌گذارد تا مشیت حق هرچه می‌خواهد با او انجام بدهد. «بددل»، یعنی ترسو و در این جا همان بی‌ایمان است که از میدان مشیت حق می‌گریزد و «پردل» هم بیم جان دارد، اما نمی‌گریزد و برای نجات خود می‌کوشد. مولانا می‌گوید: مرمن و کافر، هر دو در طلب‌اند، اما یکی به مراد می‌رسد و یکی نمی‌رسد. مولانا رنج‌های راه حق را محک و ارزیاب شایستگی سالکان می‌شمارد. هر سالکی که رنج مجاهده را بهتر بپذیرد، وصول به مقصود برای او بیشتر امکان دارد.
منبع مقاله :
افضلی، محمدرضا؛ (1388)، سروش آسمانی، قم: مرکز بین‌المللی ترجمه و نشر المصطفی(ص)، چاپ اول

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.