نويسنده:جعفر توحیدی*
چرا دولت پاسخ منتقدان را برمیانگیزد؟
«هر هنرمندی میخواهد به معنای جهان و عمق جهان برسد. اگر بگوییم هنر، مرده را زنده میکند، سخن بهگزاف نگفتهایم. پس تقسیم هنرمندان به هنرمندان ارزشی و غیرارزشی بیمعناست.» آنچه خواندید، سخنانی بود که ریاست محترم جمهور مدتها قبل در دیدار جمعی از هنرمندان و اعضای تشکلهای فرهنگی و هنری در تالار وحدت تهران به زبان راندند. این سخن در کنار دیگر سخنانی از این دست، نظیر بهشت و جهنم اجباری، مسئولیت نیروی انتظامی دربارهی دین مردم و یا مناقشهی پرسروصدای رئیسجمهور و تیم رسانهایاش دربارهی کنسرت و شبکههای اجتماعی، نیاز به مداقهای از جنس دیگر دارد. بررسی چرایی ایراد این سخنان و مناقشه دربارهی مسائل کماهمیت از سوی رئیس دولت اعتدال، از چند منظر قابل تحلیل است.در تحلیل این سخنان، که طی سه سال گذشته تبدیل به روند پرتکرار و جاری شده است، باید دقت داشت آنچه از سوی گویندهی این سخنان بیان شده است، بیش از آنکه از منظر اعتقادی باشد و نیاز به نقد نظری داشته باشد، چرایی آن را باید در ساحت عملی جستوجو کرد. چراکه در پس این سخنان، ما با یک تئوریسین فکری مواجه نیستیم که بخواهیم به او پاسخی فکری دهیم، بلکه با تکنسین ارتباطات مواجه هستیم؛ تکنسینی که درست و غلط بودن سخن برایش مهم نیست. آنچه برای او مهم است کاربرد این سخن در اقتضای شرایط زمانی و مکانی است.
با مدنظر قرار دادن این موضوع، باید گفت این سخن را از جهت هزینه و فایده باید برای گویندهی آن مورد توجه قرار داد. دولت و رئیس دولت اعتدال، ازآنجاکه عملگرایی پیشه کردهاند و رفتارهایی با خاستگاه پراگماتیک از خود بروز میدهند، لذا سخن و رفتارشان بههیچوجه جنبهی نظری ندارد، بلکه دلیل اصلیاش این است که در ساحت عمل، فایدهای را متوجه صاحب آن رفتار و سخن میکند. با توجه به این نکته میتوان دلیل ایراد این سخنان را، که تکنسین ارتباطاتی رئیسجمهور به او توصیه میکند و هیچ خاستگاه فکری، جز عملگرایی ندارد، چنین برشمرد:
اول آنکه به نظر مهمترین دلیل ایراد این سخنان را باید در پایگاه اجتماعی متزلزل این دولت جستوجو کرد. دولت برای قوام پایگاه اجتماعی خود، برآن است تا در میان قشرها و گروههای مختلف اجتماعی، جایگاهی برای خود مهیا نماید. لذا در این جهت است که برای خوشامد همه، سخن گفتن را در دستور کار خود قرار داده است. حال در این میان، گروههای خاص و جذاب و رأیآور نظیر هنرمندان و بازیگران، قطعاً برای دولت اولویت بیشتری دارند. به همین دلیل است که رئیس دولت محترم برای استواری جایگاه خود در میان ایشان، چنین سخنانی را به زبان میراند.
البته دولت در محاسبات پراگماتیک خود، وزن بیشازحدی به شخصیتهای معروف و مشهور میدهد و تصور میکند این افراد از گروههای مرجع جامعه هستند. حالآنکه هنرمندان در هیچ زمان جزء گروههای مرجع اجتماعی نبودهاند و مردم در تصمیمات خود هیچگاه به رفتار این گروه توجه نکردهاند. نمونهی آن ماجرای انصراف از یارانهها بود که با وجود سنگتمام گذاشتن هنرمندان و بازیگران برای دولت و درخواست از مردم برای انصراف از یارانه، مردم در تصمیم خود این درخواست را دخیل نکردند.
دوم اینکه خواست مردم در انتخابات ریاستجمهوری گذشته، کارآمدی دولت و رفع مشکلات معیشتی بود و دکتر روحانی هم با شعارهایی از جنس کارآمدی بر اریکهی قدرت تکیه زد. حال با گذشت زمان قابل توجهی از عملکرد دولت، قطعاً پاسخگویی دولت به مردم و منتقدان و دلسوزان نظام نیز باید در حوزهی کارآمدی باشد، اما گویی با بروز رفتارها و سخنانی از سوی دولتمردان، بهخصوص رئیس دولت اعتدال، شاهد آنیم که هوشمندانه، نقد و مطالبات مردم و منتقدان و دلسوزان از حوزهی کارآمدی خارج و به حوزههای نظری و بیسرانجام معطوف میشود. قطعاً برای دولت خوشایندتر است که بهجای پاسخگویی در حوزهی عملکرد خود در اقتصاد و معیشت مردم، وارد فضای نظری شود و در این ساحت دربارهی هنرمند ارزشی و غیرارزشی و بهشت و جهنم رفتن مردم و منتقدان گفتوگو کند.
واقعیت این است که آقای روحانی در طول دورهی ریاستجمهوریاش، بیش از آنکه نقش رئیسجمهور را بازی کرده باشد، به نقش کاندیداتوری پیش از انتخابات ادامه داده است. در طول سه سال گذشته،حجةالاسلام روحانی در کسوت یک رئیسجمهور پاسخگو نبوده، بلکه بیشتر بهعنوان کاندیدای انتخابات ریاستجمهوری 1396 رفتار کرده است. گویی وی بین دو انتخاب، یعنی کنش معطوف به نتیجه و رفع مشکلات اقتصادی مردم و کنش معطوف به رأیآوری، دومی را انتخاب کرده است. به همین جهت، این قسم اظهارنظرهای وی را باید تلاشی در جهت انحراف افکار عمومی برای پاسخگویی به عملکرد ناموفقش تحلیل کرد.
چه باید کرد؟
گروه منتقدان و دلسوزان باید هوشیاری به خرج دهند و حجم اعظم نقد خود را به این قبیل موضوعات اختصاص ندهند و تلاش نکنند در موضوعاتی نظیر کنسرت، هنر ارزشی و غیرارزشی و... با دولت به گفتوگو بپردازند، بلکه باید بر پاسخگویی دولت در حوزهی معیشت و اقتصاد پافشاری کنند و حجم اعظم انتقادهای خود را در این حوزه قرار دهند. از این جهت میتوان تأکید کرد که این دولت بهجای پاسخگویی به مردم و منتقدانو دلسوزان، با چینش فضا و سخنان خود، پاسخهایی متناسب با خواست خود را جستوجو میکند. منتقدان و رسانهها باید توجه داشته باشند که بهجای پاسخجویی برای سخنان و رفتار غیرمتعارف و مناقشهبرانگیز دولت و رئیس دولت، باید در جهت پاسخگو کردن دولت در حوزهی کارآمدی و معیشت مردم گام نهند. تلاش منتقدان باید معطوف به پاسخگو کردن دولت در حوزهی مدیریتی باشد. حوزهای که دولت نشان داده است پاسخ قابل دفاعی برای آن ندارد. لذا تلاش میکند گردوخاک بیربط بهپا کند تا مردم واقعیت را نتوانند ببینند. منتقدان و رسانهها باید بهجای ایستادن در جایگاه پاسخجویی، دولت را در جایگاه پاسخگویی قرار دهند و از او بخواهند دربارهی کارنامهی اقتصادی خود به مردم توضیح دهد.
پينوشتها:
* پژوهشگر مسائل سیاسی
منبع : برهان