بررسی اندیشه‌های شاه ولی الله دهلوی با تأکید بر مسئله تکفیر

«شاه ولی الله دهلوی» در بین رهبران فکری شبه قاره جایگاه ویژه‌ای دارد. شاه ولی الله دهلوی، شخصی معتدل و میانه‌رو بود و بین روایات صحیح و منقول و اقوال درست معقول و همچنین اقوال و آرای فقها و محدثان جمع می‌کرد و اقوال
چهارشنبه، 12 آبان 1395
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
بررسی اندیشه‌های شاه ولی الله دهلوی با تأکید بر مسئله تکفیر
 بررسی اندیشه‌های شاه ولی الله دهلوی با تأکید بر مسئله تکفیر

 

نویسنده: احمدرضا باوقار زعیمی




 

چکیده

«شاه ولی الله دهلوی» در بین رهبران فکری شبه قاره جایگاه ویژه‌ای دارد. (1) شاه ولی الله دهلوی، شخصی معتدل و میانه‌رو بود و بین روایات صحیح و منقول و اقوال درست معقول و همچنین اقوال و آرای فقها و محدثان جمع می‌کرد و اقوال و آرایی را برمی‌گزید که جمهور علما آنها را می‌پذیرفتند و در موارد اختلافی، صحیح ترین رأی را انتخاب می‌کرد. وی در مورد وجود اختلاف بین مسلمانان هشدار می‌داد و بر مسئله وحدت تأکید داشت. مقوله تکفیر در میان مسلمانان ناشی از عدم توجه به مسئله وحدت و به محاق رفتن سفارش‌های مؤکد دین در این باره است. در این مقاله می‌کوشیم ضمن اشاره به بخشی از اندیشه‌های شاه ولی الله دهلوی، با نگاهی ویژه، مسئله تکفیر را نیز بررسی کنیم.

مقدمه

شاه ولی االله دهلوی، یکی از روشن فکران برجسته مسلمان هند و نویسنده‌ای است که درباره مسائل مختلفی از موضوعات اسلامی به زبان عربی و فارسی مطلب نوشته است و در بین مسلمانان شبه قاره موقعیت ممتازی دارد. اسم رسمی شاه ولی الله، «قطب الدین احمد ابوالفیاض» است. مطالب مربوط به شرح احوال و نیز لطایف مربوط به زندگی او و خانواده‌اش را می‌توان در شرح احوال مختصر او به نام الجزء اللطیف فى ترجمة العبد الضعیف و نیز در کتاب فارسی او، یعنی النفاس العارفین مشاهده کرد. پدر و راهنمای روحانی شاه ولی االله، «شاه عبدالرحیم» بود که عارف و فقیهی مشهور و مسئول مدرسه خود در دهلی بود. شاه عبدالرحیم، توجه زیادی به آموزش پسر خود مبذول می‌داشت، چنان که علاوه بر آموزش موضوعات مذهبی، در زمینه نجوم، ریاضیات، عربی، فارسی، دستور زبان و طب نیز به وی آموزش داد که این مفاهیم و نظریات، تأثیر زیادی بر کارهای او باقی گذاشت. پس از تأسیس پاکستان و استقلال آن، شاه ولی الله به قهرمانی ملی و متفکر سیاسی- اجتماعی تبدیل شد و مردم به او همان شأنی را دادند که به عارف مسلمان هندی و مصالح دینی- اجتماعی قرن هفدهم میلادی، یعنی «شیخ احمد سرهندی» داده بودند. امروزه، نهضت‌های بزرگ دینی اسلامی در گستره جنوب آسیا، به ویژه «دیوبندیه» که تکثرگرایی و روحیه و پیش زمینه عرفانی دارند، خود را ملهم از آرا و آثار شاه ولی الله و فرزندش شاه عبدالعزیز می‌دانند.
تجددگرایان مسلمان، نظیر «محمد اقبال لاهوری» و «فضل الرحمان»، در او شخصیتی وحدت بخش به تفرقه‌ها و حزب‌گرایی و فرقه گرایی‌های فقهی- حقوقی و ایدئولوژیک می‌دیدند که دعوت گر به اجتهادی جدید است.

زندگی‌نامه

ابوالفیاض، قطب الدین احمد بن عبدالرحیم بن وجیه الدین، معروف به شاه ولی االله دهلوی و «محدث دهلوی» در چهارم شوال 1114 ه.ق.، دوم مارچ 1703م. و در اواخر سلطنت «اورنگ زیپ» پادشاه مغولی، در «روهتل» هند در خانواده معروف به علم و فضل و تقوا متولد شد. پدر وی، شیخ عبدالرحیم، از علمای معروف عصر خود بود. وی در مراجعه و بازنویسی فتواهای معروف فقه حنفی که به الفتاوی هندیه معروف است و تحت نظر اورنگ زیپ انجام داده شده، نقشی بسزا داشت. (2) شاه ولی الله دهلوی بسیار با استعداد بود. لذا پدرش در تربیت او نهایت توجه و مراقبت را به کار گرفت و از او غافل نشد. کودک در پنج سالگی به مدرسه یا مکتب رفت و در هفت سالگی حافظ قرآن شد. (3) شاه ولی الله در همین سال‌ها زبان عربی و فارسی را فرا گرفت و در پانزده سالگی توانست در زمینه علوم قرآن و حدیث، فقه، فلسفه، کلام، طب، ریاضی و معانی و بیان فارغ التحصیل شود. (4)
در هفده سالگی، پس از فوت پدرش، در جایگاه او قرار گرفت و در نوزده سالگی به سفر حج رفت و به مدت یک سال در مدینه به مطالعه و تحصیل ادامه داد و با اوضاع و احوال مسلمانان سایر نقاط جهان آشنا شد. (5) برخی تصور کرده‌اند که جنبش وی و بالتبع، جنبش «سید احمد بارلی» از جنبش وهابیت متأثر است، اما هیچ مدرکی دال بر این موجود نیست که آنها همدیگر را ملاقات کرده یا تحت تأثیر یکدیگر قرار گرفته باشند. (6) در بازگشت به هند، دهلی را مرکز علم و اصلاح، به ویژه حدیث قرار داد و نظام آموزشی خاصی برای تربیت طلاب ایجاد کرد؛ نظامی که امروزه اثر خود را برحوزه علمیه مسلمانان هند بر جای گذاشته است. (7)
شاه ولی االله دو بار ازدواج کرد که حاصل آن دو دختر و چهار پسر بود که پسرانش نیز از علمای هند به شمار می‌روند. «شاه عبدالعزیز»، بزرگ ترین فرزند وی بوده است و تحت تربیت مستقیم پدر قرار گرفت و بعد از درگذشت شاه ولی الله، قیادت دینی و اجتماعی مسلمانان هند را به عهده گرفت و به «سراج الهند، ملقب شد. (8)
«شاه رفیع الدین» فرزند دوم دهلوى بود. درس‌های ابتدایی را از پدر فرا گرفت و بعدها نزد برادر بزرگ خود شاگردی کرد و به حفظ قرآن کریم موفق شد. مشهورترین تصنیف او ترجمه قرآن کریم به زبان اردوست. (9)
«شاه عبدالقادر»، فرزند سوم بود و مهم ترین تصنیف وی ترجمه تفسیری قرآن کریم است که به نام موضح القرآن به زبان دری نوشته است. (10) «شاه عبدالغنی» کوچک ترین فرزند شاه ولی الله است. وی گرچه در عرصه علمی شهرت چندانی پیدا نکرد، اما فرزندش «شاه اسماعیل» یکی از پیشتازان اصلاح و حرکت جهادی در هند به شمار می‌رود. (11)
نکته قابل توجه در مورد تلاشگران عرصه بیداری اسلامی این است که عموماً از سید جمال الدین اسدآبادی به عنوان بنیان گذار نهضت اسلامی و عامل بیداری جهان اسلام در دو قرن اخیر نام می‌برند (12) که البته این در جای خود صحیح است. با این حال، با مطالعه بیشتر در تاریخ اخیر جهان اسلام به چهره‌های دیگری برمی خوریم که مانند سید جمال الدین و نزدیکانش به انحطاط اسلام و درنتیجه ضرورت بیداری مسلمانان توجه و اهتمام داشته اند. شاه ولی الله دهلوی هندی، یکی از این چهره‌هاست. ویژگی بارزی که شاه ولی الله را به لحاظ تاریخی از دیگر بیدارگران یا زعمای اصلاح در قرون اخیر متمایز می‌کند این است که وی در دوره‌ای زندگی می‌کرد که مقوله «غرب» دغدغه جهان اسلام نبود اگرچه انحطاط جهان اسلام آغاز شده بود و به سرعت این انحطاط در مقابل بیداری غرب افزوده می‌شد. لذا می‌توان این وجه را امتیاز شاه ولی الله دانست که به گونه‌ای مستقل و با نبوغ و تیزبینی خاص خود این انحطاط تدریجی را درک کرد، در حالی که احیاگران بعدی، اغلب این انحطاط را در مقایسه با پیشرفت غرب در نظر داشتند. (13) شاه ولی الله دهلوی در برهه‌ای پرآشوب از تاریخ هند، مسلمانان آن دیار را به مسیر صلح و شکوه سوق داد. (14)
برخی از نویسندگان معتقدند نیاکان شاه ولی الله از عربستان به هند مهاجرت کرده‌اند و این مسئله را مسلّم می‌دانند، هرچند که تاریخ کاملاً مشخصی برای این مهاجرت ذکر نشده است و به قراینی گفته‌اند که این مسافرت حدود سیصد سال پس از هجرت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) از مکه به مدینه صورت گرفته است که با توجه به این تاریخ، می‌توان گفت نیاکان شاه ولی الله از حدود نه قرن پیش در هند می‌زیسته اند. (15)
نوگرایی و مبارزه با امپریالیزم غرب در هند، بسیار مدیون اندیشه‌های محدث دهلوی است، تا آنجا که پس از وفات وی، شاه اسماعیل شهید و سید احمد بریلوی برای رهایی مسلمانان، جنبشی را پایه گذاشتند و علیه اندیشه غربی و اعتلای مسلمانان به مبارزه پرداختند. (16)
اقبال لاهوری درباره وی می‌گوید: «وی نخستین مسلمانی بود که ضرورت نواندیشی درباره سراسر نظام اسلامی را به گونه‌ای که از گذشته خود منفصل نشود، احساس کرده بود». (17)

آثار شاه ولی الله

شاه ولی الله، آثار و کتاب‌هایی در علوم مختلف از خود به جا گذاشت (18) که از جمله آنها می‌توان این کتاب‌ها را نام برد:
1. الأربعین؛ مجموعه چهل حدیثی است که شاه ولی الله با سند متصل از شیخ طریق خود، «ابوطاهر مدینی»، از على (علیه السلام)روایت کرده است.
2. شرح تراجم ابواب البخاری؛
3. المسوی؛ شرح الموطأ شرح مختصری است که بر موطأ امام مالک نوشته است.
4. حجة الله البالغة فی اسرار الحدیث و حکم الشریعة؛ این کتاب از آثار مهم شیخ است که به زبان عربی نوشته شده است.
5. البلدور البازغة؛ موضوع این کتاب نیز مانند کتاب سابق است. این کتاب به زبان اردو نوشته شده است.
6. إلطاف القدس؛ به زبان فارسی نوشته و فلسفه تصوف را شرح کرده است.
7. الإنصاف فی أسباب الإختلاف؛ این کتاب با وجود حجم کمش، از بهترین کتاب‌هایی است که در این موضوع نوشته شده است.
8. عقد الجید فى أحكام الإجتهاد والتقلید؛ در این کتاب در مورد حکم اجتهاد، شرایط مجتهد، انواع اجتهاد و سایر موضوع‌های مربوط به آن و حکم تقلید از مذاهب چهارگانه و تقلید عالمی از عالم دیگر بحث کرده است.
9. إزالة الخفاء عن خلافة الخلفاء؛ این کتاب در مقام دفاع از صحابه تألیف شده است.
10. قرة العینین فی تفضیل الشیخین؛ به زبان فارسی و درباره ابوبکر و عمر نوشته شده است.
11. سرور المحزون؛ خلاصه‌ای از سیره رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) را به زبان دری نوشته است.
12. الفوز الکبیر فی أصول التفسیر؛ در علوم القرآن و تفسیر نوشته شده است.
13. فتح الخبیر بما لابد من حفظه فی علم التفسیر؛ این کتاب در حقیقت تکمله الفوز الکبیر است.
14. تأویل الأحادیث فى رموز قصص الأنبیاء؛
15. ترجمه قرآن کریم به زبان فارسی به نام فتح الرحمن فی ترجمة القرآن؛
شاه ولی االله بعد از زندگی سرشار از تلاش در راستای تألیف، تعلیم و تربیت، سرانجام در 29 محرم 1176 در شصت و یک سالگی وفات کرد. (19)
شاه ولی االله دهلوی، شخصی معتدل و میانه‌رو بود و روایت‌های صحیح و منقول و اقوال درست معقول و همچنین اقوال و آرای فقها و محدثان را جمع می‌کرد و اقوال و آرایی را برمی گزید که جمهور علما آنها را می‌پذیرفتند و در موارد اختلافی، صحیح ترین رأی را انتخاب می‌کرد. وی این رویه را در مورد خودش داشت و درباره پرسشگران و کسانی که فتوا می‌خواستند، رعایت مذهب آنها را می‌کرد و معمولاً طبق مذهب پرسش کننده پاسخ می‌داد. (20)
عمده پژوهش علمی دهلوی در دو مذهب حنفی و شافعی بوده است و در برخی موارد، با امامان و مجتهدان مستقل، هم سو و همانند می‌شد. وی به عنوان محدث و مرجع مردم در حدیث، احیاگر سنت نبوی در هند بود و سند تمام علمای هند به او می‌رسد. «صدیق حسن خان» در کتاب اتحاف النبلاء می‌نویسد: «اگر ولی الله دهلوی، در دوران سلف می‌زیست، امام ائمه و سرآمد مجتهدان به شمار می‌رفت». (21)
آنچه اندیشه و عمل شاه ولی الله را برای ما برجسته می‌کند، نحوه رویکرد او به مسائل و نه صرف دین اندیشی یا احساس مسئولیت دینی است که رهبران مسلمانان واجد آن هستند. این رویکرد عبارت از این است که اولاً، داشتن نگرش تاریخی جامعه به حیات بشر و به تبع آن، به تاریخ اسلام و ثانیاً، چشم داشتن به واقعیات اجتماعی عصر خود و تحولات آن، که با آغاز عصر استعمار و تجاوز اروپاییان به شرق مقارن بود، توجه ویژه شاه ولی الله به مقولاتی چون تاریخ، زبان، کشاورزی، تلاش به منظور تأمین معاش، اهلی کردن حیوانات، پیشرفت و در نهایت، تأسیس دولت، نقاط کانونی و محوری رویکردهای او را نشان می‌دهد. (22)

توجه به نهادهای اجتماعی همراه با وحدت

شاه ولی الله، در سیصد سال پیش به موضوع نهادهای اجتماعی که خود آنها را در ارتفاعات می‌داند، توجه داشته است. (23) برخی از تألیف‌های وی، صرف نظر از نقدی که به آنها وارد است، در همین فضای فکری به نگارش درآمده است، (24) در حالی که این بحث از مباحث نسبتاً جدید در علوم اجتماعی و جامعه شناسی است و به گفته «محمد مسعود قاسمی»، تا پیش از شاه ولی الله گویا در مدارس اهل سنت، حدیث، مرتبه ثانوی داشته و لذا ذائقه تحقیق و روح اجتهاد پرورش نمی یافته است. (25)

نگاهی به جامعه و مسئله وحدت اسلامی

شاه ولی الله، معتقد بود که هر گونه کشمکش، درگیری و کینه توزی سبب از بین رفتن وحدت و یکپارچگی جامعه اسلامی خواهد شد. (26) وی همدلی و وحدت را مسئله مورد تأکید برخی آیات قرآن می‌دانست. (27) به عقیده وی، جامعه و تاریخ با یکدیگر ارتباط تنگاتنگی دارند. لذا جامعه‌ای می‌تواند در مسیر درست حرکت کند که آگاهی تاریخی داشته باشد، یعنی تجارب بشری را مد نظر قرار دهد. آنچه بدیهی به نظر می‌رسد این نکته است که نقش وحدت در پیمودن مسیر درست برای هر جامعه‌ای ضروری است. او تاریخ را همان ایام الله می‌داند: (وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا مُوسَى بِآیاتِنَا أَنْ أَخْرِجْ قَوْمَكَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَذَكِّرْهُمْ بِأَیامِ اللَّهِ إِنَّ فِی ذَلِكَ لَآیاتٍ لِكُلِّ صَبَّارٍ شَكُورٍ). (28)
برخی معتقدند به طور کلی، فلسفه تاریخ شاه ولی الله ریشه قرآنی دارد و مصداق‌های خود را در نهضت‌های انبیا می‌جوید که خود ناشی از دوقطبی شدن جامعه و بروز جنگ فقر و غنا در آنهاست؛ مثلاً وی در کتاب حجة الله البالغه، سقوط دو تمدن بزرگ ایران و روم را ناشی از شکاف میان طبقات حاکم و مردم می‌داند که خود ناشی از شیوع اشرافیت و حرص و دنیاطلبی در حاکمان بود. (29)

توجه به سبک زندگی

شاه ولی الله در مورد سبک زندگی، مطالبی را تحت عنوان «آداب زندگی» مطرح می‌کند. وی به کار گرفتن شیوه‌های صحیح در زندگی، رعایت آداب خوردن و آشامیدن و پوشیدن، پرهیز از چیزهای مضر و روی آوردن به آنچه مفید است و دقت در گفتار و رفتار را از جمله مسائلی می‌داند که باید در قالب آداب و سبک زندگی دقت شود. وی همچنین در مورد نوع تعامل‌های بین افراد خانواده مطالبی را طرح و برنامه‌هایی را ارائه می‌کند. (30)

تمکن در علوم شرعی برای ورود به علم حدیث

شاه ولی الله، توجه ویژه‌ای به علم حدیث داشته، معتقد است برای ورود به مباحث حدیثی، باید تمکن علمی قابل توجهی داشت. وی مبنای فنون دینی و اساس آنها را علم حدیث دانسته است، زیرا علم حدیث حاوى قول، فعل و تقریر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) است. وی می‌گوید:
یقیناً، ستون علم یقینی و در رأس آنها، مبنای فنون دینی و اساسشان علم حدیث است که در آن قول، فعل و تقریر افضل المرسلین ذکر شده است. پس اینها چراغ‌های تاریکی و نشانه‌های راهنمایی مانند ماه درخشنده شب چهارده هستند که هر کس به آنها گردن نهد و حفظ کند، به رشد و هدایت می‌رساله و به اخیر کثیر نایل می‌گردد و هر کس از آن روی گرداند، گمراه می‌شود و در ورطه هلاکت می‌افتد و به جز ناامیدی و خسران چیزی عایدش نمی شود. زیرا آن حضرت مردم را با امر، نهی، انذار، تبشیر، پند و امثالی بیدار کرده است که آنها مانند قرآن یا بیش از آن هستند. (32)
شاه ولی االله در ادامه به تألیف‌های دانشمندان و عالمان در این باره اشاره می‌کند و در بین اجزای علم حدیث، علم دین را برترین جزء می‌داند و در آخر تأکید می‌کند که اسرار دین در صورتی برای انسان آشکار می‌شوند که در همه علوم شرعی تسلط داشته باشند.

کلام و عرفان و ارتباط آن با مسئله وحدت

شاه ولی الله می‌کوشید از مسائلی بهره ببرد که به تقویت وحدت و اصلاح جامعه حتی در حوزه‌های خاص منجر می‌شد. با توجه به برخی اظهارات وی در بخش‌هایی از تألیف‌هایش می‌توان به دیدگاه‌ها و گرایش‌های وی در مورد عرفان و مباحث کلامی پی برد. نکته قابل توجه این است که در عصر شاه ولی الله دهلوی، جهت گیری و حرکت و سمت و سوی مباحث کلامی و عرفانی در کشور هندوستان به گونه‌ای بود که موجب اصلاح امت اسلامی نمی شد. بحث‌های عقیدتی و فلسفی، بیشتر جنبه انتزاعی پیدا کرده، به مباحثی خاص در بین علما بدل شده بود. از طرفی، بحث‌های عرفانی به سوی تصوف گرایش پیدا کرده و با عقاید و اعمال عجیب و غریب همراه شده بود. با وجود این، شاه ولی الله توانست اندیشه اسلامی را در آن دیار در جهت مقابله با فلسفه زدگی اسلامی و ترویج اندیشه‌های فرهنگی هدایت کند و رویکرد مباحث فلسفی را به سمت عقاید اسلامی، عبارت‌ها، بیان حکمت‌ها، اسرار، رموز، اخلاق، اجتماع، سیاست و اقتصاد گرایش دهد. وی کوشید از کلیات دین گرفته تا جزئیات همه را با دیده عقلی عرضه کند؛ (33) مثلاً همان گونه که قرآن کریم را معجزه می‌داند، شریعت اسلام را نیز، که همان نظام اجتماعی اسلام است، معجزه می‌داند. زیرا معتقد است بنیان گذاری یا ابداع شریعتی مانند اسلام، که از هر جهت کامل است، از توان انسان خارج است. (34) همچنین در زمینه عرفان توانست با تجزیه و تحلیل نحله‌های مختلف صوفیه عرفان نما (که شاه ولی الله آنها را صوفیان گمراه کُن می‌نامید) و شناسایی آنها، همه را مردود اعلام کند، بدون اینکه اصل عرفان و مراقبت را منکر شود. وی عالی ترین مرتبه عرفان را حق کسانی می‌داند که برای به دست آوردن فنا و بقا علاقه مندی نشان می‌دهند و می‌گوید اینها باید در توحیدِ حق مستغرق شوند تا جایی که نفس و روانشان به نور حق متجلی شود. (35)

شاه ولی اللّه و تصوف

شاه ولی الله در دوره‌ای زندگی می‌کرد که به نوعی دوره بحرانی حیات مسلمانان هندی بود. افول قدرت امپراتوری مغول و تجزیه قدرت و حاکمیت سیاسی اقلیت مسلمانان توأم با شورش‌های «سیک‌ها» و «هندوها» از یک طرف و با عدم ورحال لت داخلی فرقه‌های متضاد سنی و شیعی، مکتب‌های محدثان، فقها، علما و صوفیه از طرف دیگر، اوضاع نابسامانی به وجود آورده بود. (36) پس از مرگ اورنگ زیپ، امپراتوری مغول به انحطاط گرایید و جامعه اسلامی هند رو به تجزیه پیش می‌رفت. شاه ولی الله، اوضاع زمانه‌اش را چنین توصیف می‌کند:
رواج سفسطه بازی به سبب ترویج علوم یونانی و شیوع مناقشات اعتقادی، پرستش شهود و اشراق که نتیجه محبوبیت بیش از حد صوفیه است، تا حدی که اقوال و اعمال آنان نزد مردم از کتاب و سنت بیشتر اعتبار یافته و اطاعت نسبت به خداوند کاهش یافته و هر کس اهوای خویش را تبعیت می‌نماید. (37)
به اعتقاد برخی محققان، «تصوف» به طور عام و اصطلاح «درویش» به طور خاص در سطح توده خود تحریف شد و البته دلیل این امر را ظهور فرقه‌های غیرشرعی و نفوذ آداب و اعمال هندوها در تصوف و بی مبالاتی نسبت به آداب شریعت مقدس می‌دانستند. این در حالی بود که پرورش شاه ولی الله در مکتب «نقش بندیه» صورت گرفت و اهمیت این مکتب به دلیل رویکرد انتقادی آن به تصوف است. (38) وی به تصوف نگاهی ویژه داشت. (39) در حقیقت، ظهور بدعت‌ها در بین مسلمانان و تصوف شبه قاره هند به دلیل رویکرد انتقادی آنها به تصوف است که به ایجاد جنبش فرهنگی برای مقابله با امر فوق منجر شد. «شیخ باقی بالله»، «شیخ احمد سرهندی» و «شاه ولی الله دهلوی» به عنوان مهم ترین رهبران این مکتب، در آثار خود بر جنبه‌های اصلاحی و تزکیه نفس در زندگی فردی و اجتماعی مسلمانان تأکید داشتند. (40) نوع نگاه مشایخ و بزرگان نقش بندیه (که عموماً صوفی بودند و نگاهی درون گرا به اصطلاح تصوف داشتند) به این مسئله به گونه‌ای بود که بتوانند تعادل میان مذهب اسلام و تصوف را حفظ کنند. (42)

اهل قبله بودن، نقطه اشتراکی وحدت

شاه ولی الله دهلوی، همه مسلمانانی را که به ضروریات دین معتقدند، اهل قبله می‌داند. از نگاه او، اهل قبله دو گروه اند؛ گروه اول کسانی هستند که به ظاهر کتاب و سنت تمسک می‌جویند و به عقاید سلف پای بندند. (43) وی معتقد است این گروه توجه نمی کنند که آنچه از سلف رسیده است موافق با اصول عقل است یا خیر و اگر گاهی در زمینه معقولات بحث کرده اند، فقط به علت این است که طرف مقابل و مخاصم خود را قانع کنند یا اینکه اطمینان قلبی بیشتری به دست بیاورند، نه به دلیل اینکه از این معقولات در عقاید استفاده کنند. او این گروه را «اهل سنت» می‌داند. (44) در طرف مقابل، کسانی هستند که جزء اهل سنت نیستند و عقاید متفاوتی در خصوص اهل سنت دارند که آنها را اهل قبله و در نتیجه مسلمان می‌داند، هرچند آیات و احادیث را تأویل کنند و عقایدشان نقطه مقابل عقاید اهل سنت باشد. (45)

اختلاف در عقاید، مبنای تکفیر و خروج از دایره اسلام نیست

شاه ولی الله معتقد است اختلافاتی که فرقه‌های مختلف اسلامی در مباحث اعتقادی دارند، موجب نمی شود که مسلمانان را از دایره اسلام خارج کنیم و اینکه در تفصیل و تفسیر کتاب و سنت اختلاف نظر وجود داشته باشد امری بدیهی است، هر چند سنت گویای این مسئله است که مسلمانان وارد بحث‌های اختلافی نشوند. وی می‌گوید:
این جانب هیچ یک از این دو گروه را بر دیگری برتر نمی دانیم که او پای بند است، زیرا اگر مراد از آن سنت خالص است، پس آن عبارت از غوطه نخوردن در این گونه مسائل است، به طور کلی، همچنان که سلف در پی این گونه مباحث درگیر نبودند. (46)
وی طرح این گونه مباحث را بی اشکال می‌بیند، اما تأکید می‌کند که هر چند عدم ورود به این مباحث بهتر است اما اگر این اختلاف ایجاد شد، تبعیت از هر دو گروه جایز است، هرچند تبعیت از اول افضل است. (47)

تکفیر

کفر در لغت به معنای پوشاندن و در اصطلاح به معنای ایمان نیاوردن به چیزی است که اولاً، از ضروریات دین بوده (48) و ثانیاً، ایمان به آن لازم است؛ مثل مسئله توحید و نبوت. مفهوم تکفیر، غیر از اشاره به کافر بودن دیگران، ابعاد دینی، سیاسی و ایدئولوژیک نیز دارد. عموماً «گفتمان تکفیر، دست آویزی برای بیرون راندن افراد از عرصه‌های مختلف، از جمله دین، سیاست و حتی اقتصاد است. (49) عقیده و باور، دو اصل از اصول اساسی اسلام است و دین مبین اسلام بر این دو مسئله تأکید فراوان دارد. برای افرادی که خارج از دایره اسلام بودند، ورود به حیطه اسلام و مسلمانی منوط به پذیرش آن به عنوان دین حق و باور به خدای یگانه و اقرار به پیامبری حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم)، رسول و فرستاده خداست که به محض ادای شهادت به توحید و نبوت، احکام مسلمانی بر شخص اقرار کننده اجرا می‌شود. از طرفی، فطرت‌های مختلف بشری به اختلاف در فهم و ادراک منجر می‌شود. لذا اختلاف عقیده و تفکر نمی تواند منشأ تکفیر باشد. (50) در منابع روایی مأثور نیز بر این مسئله تأكید شده است که شهادت یه یگانگی خدای متعال و رسالت حضرت ختمی مرتبت، شرط مسلمانی است و رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند که حیطه مأموریت من این است که مردم را به خداپرستی و توحید دعوت کنم. بخاری در صحیح خود، حدیثی نزدیک به این مضمون روایت می‌کند که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «من مأموریت دارم تا جایی با مردم بجنگم که یه یگانگی خدا و رسالت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) اقرار کنند و اگر چنین کاری انجام دهند، خون و اموال آنها به سبب اسلام آوردنشان در امان است». (51)
همچنین نقل شده است هنگامی که علی (علیه السلام) برای جهاد فتح قلعه خییر رفت، از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) پرسید: «تا کجا باید با این قوم درگیر شوم؟». پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به او دستوری داد که امیرمؤمنین (علیه السلام) خلاصه آن را چنین نقل می‌کند:
من مأمور شدم با آنان بجنگم تا بگویند خدایی جز خدایی یکتا نیست و محمد پیامبر خداست و هر گاه به این دو اصل اقرار كردنـد و به سوى قبله ما روى نهادند و ذبیحه ما را خوردند و مانند ما نماز خواندند، خون و اموال آنها برای ما محترم است، مگر اینکه حقی را ضایع کرده باشند. (52)
در واقع این احادیث مقیاس شناخت مؤمن از کافر و انسان موحد از مشرک بوده است. رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)، همواره اسلام و ایمان افرادی را که بر مبنای این دو اصل صورت می‌گرفت، می‌پذیرفتند پس از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نیز این دو اصل، یعنی پذیرش وحدانیت خدا و نبوت حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم)، همواره مقیاسی کلی برای خلفا به شمار می‌رفت. آنها پس از اعتراف افراد به این دو اصل، ایمان و عمل به وظایف، آنها در باب اسلام را می‌پذیرفتند و وجود بحث‌ها و مسائل اختلافی که در حیطه فعالیت‌های علمی عالمان و دانشمندان وجود داشت، مجالی برای ورود در بین توده مردم پیدا نمی کرد و مردم در این گونه مسائل، صاحب نظر نبودند. نکته مهم اینکه مباحث و مسائل اختلافی موجود در بحث صفات خدا و افعال بندگان و صفات خبریه و غیره، تا زمانی که به دو اصل مهم ذکرشده، یعنی اصل توحید و رسالت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، صدمه‌ای نمی زد، مایه تکفیر و ارتداد نمی شد و به عنوان بحث علمی در بین علمای کلام مطرح بود و ایمان و کفرِ مردم را وارد عرصه خود نمی کرد. لذا همبستگی مسلمانان همواره محفوظ بود و فقهای اسلام نیز با توجه به حفظ وحدت مسلمانان با نادیده گرفتن اختلاف در مباحث کلامی، اقرار به شهادت در مسئله توحید و نبوت و معاد را کافی می‌دانستند و اقرار کننده به آنها را مسلمان و موحد به حساب می‌آوردند. متأسفانه مسئله تکفیر، که امروزه پدیدار شده است، در میان سلف جز در گروه «خوارج» طرفداری نداشت و تنها گروه خوارج با طرح مسائل جزئی به کفر پیروان حضرت علی (علیه السلام) و در برخی موارد، به ارتداد هواداران عثمان حکم می‌کردند، ولی متأسفانه در سده‌های اخیر، جامعه اسلامی با پیامدهای این پدیده شوم مواجه شده است. (53)

نظریات علما درباره تكفیر

علما و بزرگان اسلام در برخورد با پدیده تکفیر، موضع روشن و شفافی اتخاذ کرده‌اند که به برخی از آنها اشاره می‌شود
1. تقی الدین سبکی شافعی می‌گوید: «اقدام به تکفیر مؤمنان کار بسیار مشکلی است و هر کس بگوید لا اله الا الله و محمد رسول الله، تکفیر این افراد کار بسیار عظیم و خطرناکی است». (54)
2. «ابن حزم» در باب کفر و ایمان می‌گوید:
فقیهانی مانند ابن ابی لیلی و ابی حنیفه و شافعی و سفیان ثوری و داوود بن علی و بیشترین کسانی که ما می‌شناسیم، هیچ مسلمانی را تکفیر و تفسیق نمی کردند و می‌گفتند مسلمان اگر هم در مسئله عقیدتی یا رفتاری، مخالفتی داشته باشد، نتیجه اجتهاد اوست و او نه تنها نکوهش نمی شود، بلکه پاداش نیز در پی دارد، ضمن اینکه اختلاف فتوا در بین صحابه سبب تکفیر و تفسیق آنها توسط یکدیگر نمی شد. (55)
3. «غزالی» در این باره می‌گوید:
بعضی از طوایف، فرق دیگر را تکفیر می‌کنند، اما تا آنجا که ممکن است نباید از تکفیر استفاده کرد، زیرا اباحه دما و اموال کسانی که اهل قبله هستند و شهادتین را گفته اند، اشتباه است و اشتباه در زنده نگه داشتن هزار کافر، آسان‌تر از خطا در ریختن قطره‌ای از خون مسلمانان است. (56)

ضابطه‌های تکفیر و محدوده کفر

به عقیده متکلمان اسلامی، حکم به کفر مسلمانان کاری خطرناک و بی مبالاتی محض است و به هر دلیل واهی، نمی توان به خروج مسلمان از دایره اسلام حکم کرد. «تفتازانی» در این مورد می‌گوید:
مسلمانی که با حق مخالفت کند، این کار مایه کفر او نمی شود، مگر آنکه یکی از ضروریات دین را انکار کند؛ مثلاً بگوید جهان آفریدگاری ندارد یا معاد جسمانی در کار نیست. لذا پیامبر اسلام افراد را می‌پذیرفت و هرگز در این مسائل تفتیش نمی کرد. (57)
محققان اهل سنت، معتقدند، میان ظاهر و باطن تلازم وجود دارد و هرگز نمی توان به سادگی و با مبنا قرار دادن ظاهر افراد، آنها را تکفیر کرد، لذا طبق ضابطه‌های شرعی، عمل و نیت با هم شرط است و دسترسی به نیت افراد هم کار ساده‌ای نیست. (58) پس به عبارتی، حکم تکفیر در مورد افرادی که ظاهر کارشان با ظواهر اسلام، مانند اقرار به شهادتین و... متناسب است، غیرممکن می‌نماید و حتی اگر ظاهر عمـل کفرآمیز، اما بدون نیت کفر باشد، نیت و عمل با هم حکم را تعیین می‌کند. (59)

نهی از تکفیر در قرآن و روایات

خداوند در قرآن می‌فرماید: (وَلَا تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقَى إِلَیكُمُ السَّلَامَ لَسْتَ مُؤْمِنًا)؛ (60) به کسی که اظهار اسلام کند و در برابر شما سر تسلیم فرود آورد، نگویید تو مسلمان نیستی (نسبت کفر ندهید). در این آیه، مسلمانان از نسبت دادن کفر به دیگران نهی شده اند.
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نیز از تکفیر، نهی فرموده اند. «ابن عمر» از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل کرده است که حضرت فرمودند: «هر گاه کسی به برادرش بگوید‌ای کافر، یکی از دو حالت بر اوست: اگر نسبت درست باشد که هیچ وگرنه به خودش باز می‌گردد». (61) در روایت دیگری حضرت فرمودند: «هر گاه کسی به برادر دینی خود بگوید ای کافر، مثل آن است که او را به قتل رسانده باشد». (62) روایات فراوان دیگری در این زمینه وارد شده است که رسول گرامی اسلام از تکفیر و سایر نسبت‌های ناروا، از قبیل نسبت فسق و... نهی فرموده است. (63) «ابویعلی» در مسند و «طبرانی» در معجم کبیر نقل کرده‌اند که شخصی از جابر پرسید آیا فردی را که رو به قبله نماز نمی خواند، مشرک می‌دانید؟ جابر گفت پناه بر خدا، او از این مطلب نهی نمود. دوباره پرسید آیا شما یکی از اهل قبله را کافر می‌دانید. گفت هرگز. (64)
آیات و روایات فراوان، و علاوه بر آن، سخنان علمای مسلمانان در این باره، بیانگر این نکته مهم است که هیچ کس حق تکفیر دیگران را ندارد، اما به هر حال، ما با این پدیده مواجهیم؛ به قول «محمد بن علوی مالکی» که می‌گوید: «ما مبتلا به گروهی شده ایم که متخصص در توزیع کفر و شرک و صادر کردن احکام با القاب و اوصافی است که هرگز صحیح و لایق مسلمانی نیست که شهادتین می‌گویند». (65) وی در جای دیگری می‌گوید:
برای ما از آنچه گذشت، از نصوص قرآن و سنت و اقوال صحابه و کسانی که از علمای پیشین و متأخرین از طریق سلف پیروی کرده اند، واضح شد که حکم کردن بر مسلمانان به خروج از دین اسلام یا دخول در کفر، سزاوار نیست مؤمن به خدا و روز قیامت دست به این کار زند، مگر با برهانی که از نور خورشید در روز روشن‌تر است و حتی کسی که برای ما کفرش به برهان واضح ثابت شده است و از او کفر صریح مشاهده کردیم، باید با احتیاط حکم به کفر او کنیم و از هر لفظی احتراز جوییم و از اطلاقاتی که قرآن و سنت به کار برده تعدّی نکنیم و از روش سلف در تکفیر تجاوز نکنیم. زیرا سلف آنچه از مردم ظاهر می‌شد، بر قرآن و سنت عرضه می‌کردند و اگر قرآن و سنت اطلاق کفر را بر آن مورد می‌یافتند، اطلاق می‌کردند و اگر نمی یافتند، توقف می‌کردند و بر گوینده یا انجام دهنده، حکم به اشتباه و گناه بزرگ می‌کردند. پس از آن گوینده یا انجام دهنده پرسیده می‌شود که مقصودش چیست. لذا اگر به طو واضح گفت که مقصودش کفر است، بر او حکم می‌شود وگرنه به اطلاق خطا و مخالفت یا فسق بر او اکتفا می‌شود نه آنکه او را تکفیر اعتقادی کنند. (66)
این سخنان و مطالب، در حالی از سوی علمای مسلمان مطرح شده است که آنها بارها خطر تکفیر را در لابه لای کتاب‌ها و تألیف‌ها یا خطابه‌های خود متذکر شده اند. حکم شرک در مورد مسلمان، حتی اگر به مظاهر شرک متلبس شود، باز هم قابلیت بررسی دارد و لحاظ شرط‌های فقهی را می‌طلبد. (67) نکته دیگر این است که تکفیر، آثار بسیار بدی در جامعه مسلمانان به جا خواهد گذاشت که به برخی از آنها اشاره می‌شود:
1. حکم کردن به مباح بودن خون و جان افرادی که تکفیر شده‌اند و در نتیجه کشته شدن افراد تکفیرشده؛
2. به غارت رفتن اموال افراد تکفیر شده؛
3. هتک حرمت نوامیس افراد تکفیرشده، از آن جهت که شخص کافر عقدش باطل است و بر همسر و دختران خود سلطه ندارد؛
4. عدم اجرای احکام مسلمانان برای او پس از مرگش؛
5. ضرر رساندن به جامعه و ایجاد ناامنی در آن به جای اصلاح و پیشرفت.
6. ترک دشمن خارجی و عدم اشتغال به مبارزه با حکومت کفر؛
7. ایجاد اختلاف و دودستگى در جامعه؛
8. استفاده ابزاری کافران و دشمنان اسلام از این گونه افراد جهت ضربه زدن به اسلام؛

دهلوی و مسئله وحدت

شاه ولی الله دهلوی، مسئله وحدت را یکی از اصول اساسی و مهم می‌داند و وجود اختلاف، درگیری و کشمکش را بزرگ ترین آفت و عامل از هم گسیختگی وحدت بین مسلمانان جهان معرفی می‌کند. وی این اختلاف‌ها را از بین برنده و زائل کننده دوستی و اخوتی می‌داند که خدای متعال مسلمانان را به آن سفارش کرده است. او می‌گوید:
شکی نیست که کشمکش و اختلاف مسلمانان با هم از خطرناک ترین مسائل است که بنیان این امت را، که مانند تنی یکپارچه است، نابود و را در می‌شد و تن و توان واحدش را از هم می‌پاشد. مرض اختلاف و کینه ورزی مایه سرور و شادمانی شیطان است و همان هدفی که دشمنان خدا دنبال می‌کنند. (68)
وی معتقد است شکل گیری اختلاف‌ها به بهانه‌های مختلف و واهی، پیامدهای خطرناکی برای جامعه مسلمانان به دنبال دارد. از منظر شاه ولی الله، منشأ این اختلاف‌ها، نوعی بیماری و غلط اندیشی است که برخی را به این سمت و سو سوق داده و آنها را از راه درست بیرون برده است و عدم تحلیل درست و منطقی، همراه با دلیل محکمه پسند، مانع وصول امت اسلام به خیر و نیکی است. (69) علما و بزرگان به جهات حفظ وحدت و با وجود اختلاف عقیده پشت سر یکدیگر نماز می‌خواندند، آن گونه که ابوحنیفه و شافعی چنین می‌کردند. (70)

تعصب بی جا، عامل گسیختگی وحدت و ایجاد تفرقه میان مسلمانان

آنچه از دیدگاه شاه ولی الله به عنوان عامل مهم در تفرقه و اختلاف میان مسلمانان مطرح است، تعصب بی جا و بی مورد است. وی این آسیب را کاستی در مدارس و مکتب‌های فقهی نمی داند و معتقد است اگر از زاویه مثبت، یعنی قابلیت مدارس علوم دینی برای پژوهش قرآن و سنت به آنها بنگریم، وجود این مدارس، نقطه مثبت و فرخنده‌ای است، اما تعصب در مورد فکر و عقیده‌ای خاص که گاه در مدرسه یا مکتب فقهی مطرح می‌شود، موجب شکل گیری مشکلات و خطرهایی فراروی امت اسلامی می‌شود، و اختلاف‌هایی را شکل می‌دهد و پایه ریزی می‌کند. او معتقد است برخی از تفکراتی را که بعضی از صاحبان مکتب‌های مختلف بیان کرده اند، نمی توان مبنای صحیحی قلمداد کرد و آن را عاری از خطا و اشتباه دانست. زیرا آنها مانند سایر افراد دیگرند و مانند پیامبران معصوم نیستند که بتوان تمام گفته‌های آنها را صحیح دانست. (71)
آنچه فقها و متکلمان بیان می‌کند بر مبنای ادله روایی و مستندات شرعی است. «اسامه بن زید» می‌گوید رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) ما را به صورت گردان به منطقه‌ای به نام حرقات فرستاد. آنها از آمدن ما آگاه شدند و فرار کردند، ولی ما مردی را دست گیر کردیم. او به محض دستگیری گفت لا اله الا الله، ولی ما او را گردن زدیم. در این موقع مطلبی به ذهن من خطور کرد که نکند من مسلمانی را کشته باشم. پس از بازگشت، داستان را برای پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) گفتم. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود جواب گوینده لا اله الا الله را در روز قیامت چه خواهی داد؟ آیا قلب او را شکافتی تا بدانی که ایمان او به خاطر ترس بوده است؟ روز قیامت پاسخ گوینده لا اله الا الله را چه می‌دهی؟ پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) پیوسته این سخن را می‌گفت. من دوست داشتم که پیش از آن مسلمان نشده بودم و امروز مسلمان می‌شدم تا دست من به خون مسلمانی آلوده نمی شد. (72)
با نقل این روایت و روایت‌های مشابه، در پی بیان این نکته ایم که هر گونه تجاوز و تعدی به حقوق شهادت دهنده، کار مذمومی است و قضاوت در مورد مسلمانی وحدانیت خداوند و رسالت نبی اکرم اقرار کرده، باید با دقت و تأمل فراوان صورت گیرد. زیرا رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) هر گونه تفتیش در عقاید و کنکاش بی مورد درباره عقاید شهادت دهنده را نهی کرده است. (73) بخاری در صحیح خود چنین روایت می‌کند:
یکی از اصحاب پیامبر، که بعدها رئیس خوارج شد، در غزوه حنین در تقسیم غنائم به پیامبر گفت: ای رسول خدا! در تقسیم غنائم عدالت را پیشه کن، یکی از کسانی که در محضر پیامبر بود، از اهانت آن شخص ناراحت شد و گفت: ای پیامبر خدا! اجازه بده گردنش را بزنم. پیامبر فرمودند: شاید او نماز می‌خواند. آن فرد در پاسخ پیامبر گفت: او به زبان نماز می‌خواند نه با دل. پیامبر فرمود: من مأمور تفتیش قلب‌ها و شکافتن آنها نیستم. (74)
آنچه از این نوع احادیث برداشت می‌شود این است که یکی از مبانی مهم دعوت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، رعایت حقوق مسلمانان و پرهیز از تکفیر آنها و عدم حکم به خروج برادران مسلمان و گوینده شهادتین از دایره اسلام است. از طرفی، خود ایشان مأمور به ظواهر بوده است نه باطن افراد و ما نباید با طرح برخی مسائل که جزء اصول مسلّم اسلام نیست، به تکفیر گروه دیگری بپردازیم که در نتیجه آن، شکافی عمیق میان مسلمانان به وجود آید. محقق الانصاف در این زمینه معتقد است آراسته شدن با اخلاق سلف صالح و مجتهدان و علمای عامل به فرهنگ و اخلاق اختلاف، می‌تواند کمک شایانی به حفظ وحدت کند. (75) وی تأکید می‌کند که در گذشته، مسلمانان به رغم اختلاف‌هایی که با هم داشتند، حرمت و احترام یکدیگر را حفظ، و برای هــم دعا می‌کردند. پشت سر یکدیگر نماز می‌خواندند چنانچه یکی از آنها درمی گذشت، برای او دل می‌سوزاندند و از او تنها به خیر و خوبی یاد می‌کردند. (76) باید این گونه می‌بود. چون هدف و مقصود آنها روشن شدن حق بود و برایشان مهم نبود چه کسی حق را روشن می‌کند، بلکه تنها به روشن شدن حق می‌اندیشیدند. وی تأکید می‌کند که با تغییر هدف و نیت افراد و غلبه هوا و هوس بر افراد، یاد خدا در دل مردم کم شد و تمام تلاش‌ها و خواسته‌ها در جهت تحمیل عقاید قرار گرفت. وی ادامه می‌دهد: «آری در چنان جامعه ای، وای به حال کسی بود که با اندیشه این مردمان مخالفت کند. جای شگفت و تعجب نیست که به خاطر خودسری‌ها و غلط اندیشی‌ها، شاهد دشنام گویی به یکدیگر و درگیری و اختلافات شدیدی باشیم. (77)

رفتارشناسی صحابه در فتوا دادن و پرهیز از تکفیر

در مورد روش فتوا دادن صحابه، شاه ولی االله معتقد است نهایت دقت صورت می‌گرفته و در این زمینه، احتیاط فراوانی وجود داشته است. وی می‌گوید:
هر یک از صحابه رسول خدا به اندازه‌ای که خدای متعال برایش میسر می‌کرد، عبادات، فتواها و احکام صادرشده از رسول اکرم را می‌دید و می‌شنید، و در نتیجه، محتوای هر چیزی را از نشانه‌ها و قراین متناسب با آنچه دیده و شنیده بود، باز می‌شناخت. از این رو برخی را بر اباحه و جواز، حمل می‌کرد و برخی را بر استحباب و از بعضی هم بنابر شواهد و قراینی که با خود داشت، حکم نسخ را برداشت می‌کرد.
وی ادامه می‌دهد: «عمده رویکرد صحابه در این پهنه، مبتنی بر این بود که بدون گذر از راه‌ها و شیوه‌های استدلالی و توجه به آن، با آرامش و اطمینان خاطر بنگرند». (78)
به اعتقاد شاه ولی الله، دقت نظری که صحابه داشتند، علاوه بر اینکه بسیار مهم است، می‌توان به عنوان اصل رفتاری به آن توجه کرد و اگر در عصر امروز این دقت نظر صورت می‌گرفت، بحث تکفیر در جوامع اسلامی به محاق می‌رفت و چالش‌های موجود شکل نمی گرفت. از نگاه شاه ولی الله و بنا بر نقل وی، صحابه همواره می‌کوشیدند به گونه‌ای فتوا دهند که با خواسته‌های رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) سازگار باشد و در صدور حکم، هیچ گونه کوتاهی و تقصیری در سازگاری با اهداف آن حضرت صورت نگیرد. (79)
وی در این باره چند مسئله ذکر می‌کند و می‌گوید: «بسیار اتفاق می‌افتاد که صحابه‌ای در مورد مسئله‌ای فتوا و حکم رسول خدا را شنیده و صحابی دیگری نشنیده بود. بنابراین، آن که از فتوا و حکم بی خبر بود، شخصاً اجتهاد می‌کرد، اما تمام تلاشش را به کار می‌برد تا موافق حدیث باشد». (80) او برای نمونه روایت نسایی، ترمذی، ابوداوود و ابن ماجه را نقل می‌کند که «ابن مسعود» در مورد مسئله‌ای که از او سؤال شده بود، حکمی صادر نکرد و استدلالش این بود که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در این خصوص دستوری صادر نکرده است و مسئله تا حدود یک ماه به همین منوال بود تا این که پس از یک ماه به اجتهاد خود فتوا داد و یکی از صحابه، صدور مشابه حکم ابان مسعود از ناحیه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) را گواهی داد و تأیید کرد. (81)
حال باید این مسئله را پرسید که حکم دادن به تکفیر مسلمانان بر چه اساسی صورت می‌گیرد؟ آیا این حکم مشابه حکم رسول خداست؟ آیا در زمان حکم دادن به تکفیر مسلمانان، تلاشی برای هم خوانی با احکام صادرشده از طرف رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)صورت گرفته است؟ آیا رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) مجوز صدور چنین حکمی را برای صحابه صادر کرده است؟ شاه ولی الله دهلوی اشاره می‌کند که ابن مسعود پس از آنکه مطّلع شد حکمش شبیه حکم رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بوده است به اندازه‌ای خوش حال شد که پس از پذیرش اسلام به آن اندازه خشنود نشده بود. این در حالی است که نصوص فراوانی در قرآن و روایات نبوی در مورد عدم تکفیر شهادت دهنده به وحدانیت خداوند و رسالت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) وارد شده است، اما فتواهای تکفیر، مخالفت صریح با این نصوص است و مفتیانِ این گونه فتواها، با علم به این مسئله، به تکرار فتواهای خود ادامه می‌دهند و زمینه اهانت و جسارت به مسلمانان و هتک حرمت و قتل آنها را فراهم می‌کنند.

راهکار حفظ وحدت

رویکرد شاه ولی الله در خصوص کنار گذاشتن اختلاف و حفظ وحدت بین مسلمانان و پرهیز از توهین به آنها در بسیاری از تألیف‌هایش آشکار است. با رویکرد صحابه در مورد احکام و مسائل شرعی و همچنین مسائل اعتقادی و مقایسه آن با رفتار قائلان به تکفیر مسلمانان، پرسشی اساسی مطرح می‌شود و آن اینکه آیا رویکرد صحابه با رویکرد تکفیر، قابل جمع است؟ این پرسشی است که تکفیر کنندگان، خود باید به آن پاسخ دهند. به هر حال، از منظر شاه ولی الله دهلوی، اختلاف نظر صحابه در مسائل مختلف، سبب ایجاد تفرقه و نفاق بین مسلمانان، مخصوصاً توده مردم مسلمان نمی شد. وی مثال‌ها و شواهد فراوانی در این خصوص در کتاب الانصاف بیان می‌کند. (82)
پرسش دیگری که در اینجا باید پاسخ داده شود این است که اولاً، تکفیر بر چه اساس و مبنایی صورت می‌گیرد و ثانیاً آیا احتمال ندارد که اختلاف در فهم حدیث، منشأ برخی از فتواهای چالش برانگیز باشد؟ شاه ولی الله دهلوی، به این نکته توجه کرده و مثال‌هایی برای آن ارائه داده است. (83) اگر صورت دوم مسئله، یعنی اشتباه در فهم حدیث، منشأ صدور برخی فتواهای نسنجیده باشد، آیا نباید دقت بیشتری در فهم حدیث صورت گیرد یا اینکه همان فهم اشتباه، مجوز صدور فتواست؟ (84)
با مرور مجدد روایت‌های نبوی می‌توان به نوعی به نقطه مقابل این گونه تکفیر رسید، زیرا در روایات، تعبیرهای تأمل برانگیزی ملاحظه می‌شود؛ از جمله اینکه دشنام دادن به مسلمان گناه و جنگیدن با آن کفر است. در این خصوص به ذکر یک نمونه اکتفا می‌کنیم و آن روایت «خالد بن ولید» است. وی به سوی قبیله «بنی جذیمه» رفت تا آنها را به اسلام فرا خواند. آنها به پیشوازش آمدند. خالد به آنها گفت: اسلام بیاورید. پاسخ دادند: قومی مسلمانیم، گفت: پس سلاحتان را بیندازید و پیاده شوید. آنها گفتند: به خدا قسم چنین نخواهیم کرد، زیرا به محض اینکه سلاح خود را بیندازیم، کشته خواهیم شد. اما از تو و همراهانت مطمئن نیستیم. خالد گفت: پس تا زمانی که از اسب‌هایتان فرو نیامده اید، هیچ امانی برایتان نخواهد بود. با شنیدن این سخن، گروهی از اسب‌هایشان پایین آمدند و بقیه متفرق شدند. در روایت دیگر آمده است که آنها ابراز داشتند: مسلمانیم، نماز می‌خوانیم و در سرزمین خود مسجدها ساخته ایم و در آنها اذان گفته ایم. پس از تسلیم عده‌ای از آنها، خالد دستور داد که داستان همدیگر را ببندند و اسیران را در بین لشکریانش تقسیم کرد. سپس دستور قتل آنها را صادر کرد. هرچند مهاجران و انصار از این فرمان سرپیچی کردند، اما طایفه «بنی سلیم» همه اسیران تحت اختیار خود را کشتند. وقتی اخبار خالد به گوش رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) رسید، دوباره فرمود: «خدایا من از کاری که خالد کرده است بیزاری می‌جویم». (85)
«احمد بن حنبل» تصریح می‌کند که واجب کردن یا حرام دانستن کاری، پاداش یا کیفر دادن و کافر و فاسق شمردن، همه از شئون رسول خداست و هیچ کس در این امر، حق صدور حکم ندارد. مردم فقط وظیفه دارند چیزهایی را واجب بدانند که خدا و رسول واجب فرموده‌اند و آنچه حرام شمرده اند، حرام بدانند و هرچه خدا و رسول او فرموده اند، تصدیق کنند. (86) با این تفاصیل، تکفیرهای بی مورد را بی رویه، چگونه توجیه پذیر است؟

نتیجه‌گیری

موارد زیر را می‌توان به عنوان نتایج بحث ذکر کرد:
1. شاه ولی الله دهلوی یکی از علما و مصلحان شبه قاره هند است و جایگاه ویژه‌ای دارد. به تعبیر برخی، وی نخستین مسلمانی بود که ضرورت نواندیشی درباره سراسر نظام اسلامی را، به گونه‌ای که از گذشته خود منفصل نشود، احساس کرده بود.
2. مسئله تکفیر، از مسائل مهم و چالش برانگیز امروز جهان اسلام است. امروزه عده‌ای با تکفیر مسلمانان، زمینه قتل و غارت مسلمانان بی گناه را فراهم می‌کنند. این در حالی است که در سیره صحابه سلف صالح، چنین مسئله‌ای وجود نداشته است.
3. همه دانشمندان بزرگ اسلامی به مسئله وحدت مسلمانان و پرهیز از تکفیر توجه ویژه داشته‌اند و در این خصوص، کتاب‌ها و مقاله‌های متعددی نوشته‌اند و سخنرانی‌های فراوانی نیز کرده اند.
4. شاه ولی الله دهلوی، یکی از متفکران جهان اسلام است که بر مسئله وحدت مسلمانان تأکید دارد. وی، که به مسائل مختلفی از جمله مسائل اجتماعی، فلسفی، عرفانی و غیره توجه کرده است، در آثار خود بارها متعرض این مسئله مهم و اصل محوری در دنیای اسلام شده است.
5. در آیات و روایات، نهی شدیدی در مورد تکفیر مسلمان وارد شده است. مضمون همه این آیات و روایات این است که خون و مال و ناموس شهادت دهنده به وحدانیت خدا و رسالت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) همواره محترم است.
6. همه مسلمانان، به ویژه علما، باید در جهت تحقق وحدت مسلمانان و پرهیز از تکفیر و تفرقه بکوشند و علی رغم تلاش‌های موجود، باید توانی مضاعف و تدبیری به کار گرفته شود تا مسئله تکفیر مهار شود.
7. راهکار برون رفت از بحران تکفیر؛ به طور کلی، وظایف مسلمانان را در برابر مسئله تکفیر و وحدت و در قبال یکدیگر به دو دسته می‌توان تقسیم کرد: حقوقی و اخلاقی. اهتمام به امور مسلمانان و تلاش در راستای برآورده کردن نیازهای یکدیگر و مواسات و نظایر این مقوله‌ها، در زمره وظایف حقوقی و از طرفی، رعایت مهربانی، رفق، مدارا، تحمل و... در زمره وظایف اخلاقی محسوب می‌شوند. با وجود این، متأسفانه بسیاری از مسلمانان از بخش مهمی از وظایفشان در برابر یکدیگر شانه خالی کرده‌اند و گاهی فراتر از حریم خویش قدم برنمی دارند. می‌توان گفت تاکنون برای احیای اصل برادری مسلمانان تلاش جدی و فراگیر نشده است و کوشش‌هایی که در این زمینه انجام داده شده، قابل قدردانی است، اما کافی نیست.

پی‌نوشت‌ها

1- دانشجوی دکتری مذاهب کلامی دانشگاه ادیان و مذاهب
2- شاه ولی الله دهلوی، الانصاف فی بیان اسباب الاختلاف، مقدمه صبحی، ص 19.
3- علی افخمی و سید فرید خلیفه لو، «شکرشکن دیار هند، ولی الله دهلوی، مترجم توانای قرآن»، فصل نامه مطالعات شبه قاره، س 3، ش 6، 1390، ص 9.
4- شاه ولی الله دهلوی، الانصاف فی بیان اسباب الاختلاف، مقدمه صبحی، ص 20.
5- همان.
6- مهدی فرمانیان، «شبه قاره هند، دیوبندیه، بریلویه و رابطه آنها با وهابیت»، طلوع، س 2، ش 6، 1382، ص 76.
7- جعفر ربانی، «نگاهی به نقش احیاگرانه شاه ولی الله دهلوی»، رشد آموزش معارف اسلامی، کلام و فلسفه، دوره هفدهم، ش57، 1385، ص 15.
8- محمد مسعود عالم قاسمی، زندگی‌نامه امام شاه ولی الله محدث دهلوی، ص 78.
9- شاه ولی الله دهلوی، الانصاف فی بیان أسباب الاختلاف، مقدمه صبحی، ص 4.
10- همان، ص 5؛ محمد مسعود عالم قاسمی، زندگی‌نامه امام شاه ولی الله محدث دهلوی، ص65..
11- شاه ولی الله دهلوی، الانصاف فی بیان اسباب الاختلاف، مقدمه صبحی، ص5.
12- نک: عبدالله نصری، رویارویی با تجدد، ج 2، ص 157.
13- جعفر ربانی، «نگاهی به نقش احیاگرانه شاه ولی الله دهلوی»، رشد آموزش معارف اسلامی، کلام و فلسفه، دوره هفدهم، ش57، 1385، ص 25.
14- همان، ص 27.
15- مسعود انصاری، «شکوه و زیبایی در ترجمه قرآن دهلوی»، بیات، س 3، ش 12، 1375، ص 106.
16- همان، ص 107.
17- همان.
18- نک: شاه ولی الله دهلوی، الانصاف فی بیان اسباب الاحتلاف، مقدمه صبحی، ص17، 18 و 19.
19- همان، ص 21.
20- همان، ص20.
21- همان، ص21.
22- جعفر ربانی، «نگاهی به نقش احیاگرانه شاه ولی سه دهلوی»، رشد آموزش معارف، کلام و فلسفه، دوره هفدهم، ش57، 1384، ص 27.
23- محمد مسعود عالم قدسی، زندگی‌نامه امام شاه ولی الله محدث دهلوی، ج1، ص156.
24- نک: شاه ولی الله دهلوی، ازالة الخفاء عن خلافة الخلفاء، ج 1، مقدمه.
25- محمد مسعود عالم قدسی، زندگی‌نامه امام شاه ولی الله محدث دهلوی، ص 28.
26- شاه ولی الله دهلوی، الانصاف فی بیان اسباب الاختلاف، مقدمه صبحی، ص14.
27- همو، ازالة الخفاء عن خلافة الخلفاء، ص26.
28- ابراهیم، آیه 5.
29- جعفر ربانی، «نگاهی به نقش احیاگرانه شاه ولی الله دهلوى»، رشد آموزش معارف، کلام و فلسفه، دوره هفدهم، ش57، 1384، ص28.
30- محمد شریف، تاریخ فلسفه در جهان اسلام، ج4، ص156.
31- شاه ولی الله دهلوی، الانصاف فی بیان اسباب الاختلاف، ص160.
32- همان، ص29.
33- محمد مسعود عالم قاسمی، زندگی‌نامه امام شاه ولی الله محدث دهلوی، ص 88.
34- همان، ص 89.
35- جعفر ربانی، «نگاهی به نقش احیاگرانه شاه ولی الله دهلوی»، رشد آموزش معارف، کلام و فلسفه، دوره هفدهم، ش57، 1384، ص 28.
36- حجت الله جوانی، «بررسی اندیشه‌های انتقادی شاه ولی الله دهلوی»، فصل نامه مطالعات عرفانی، ش 4، 1385، ص40.
37- همان.
38- ساجدالله تفهیمی و علی مؤذنی، نگاهی کوتاه بر تاریخچه زبان و ادبیات فارسی در شبه قاره، ص 2؛ حجت الله جوانی، «بررسی اندیشه‌های انتقادی شاه ولی الله دهلوی»، فصل نامه مطالعات عرفانی، ش4، 1385، ص 42.
39- شاه ولی الله دهلوی، ازالة الخفاء عن الخلافة الخلفاء، ج3، ص365.
40- ساجدالله تفهیمی و علی مؤذنی، نگاه برکوتاه بر تاریخچه زبان و ادبیات فارسی در شبه قاره، ص3؛ حجت الله جوانی، بررسی اندیشه‌های انتقادی شاه ولی الله دهلوی»، فصل نامه مطالعـات عرفانی، ش4، 1385، ص 42 و 43.
42- حجت الله جوانی، «بررسی اندیشه‌های انتقادی شاه ولی الله دهلوی»، فصل نامه مطالعـات عرفانی، ش4، 1385، ص 42.
43- شاء ولی الله دهلوی، حجة الله البالغه، ج 2، ص 65-71.
44- همان، ج 2، ص70.
45- همان، ج 2، ص 71.
46- همان.
47- همان، ج 1، ص 73.
48- ابن حجر عسقلانی، فتح الباری، ج 10، ص 466.
49- معمر آسن، « ابعاد سیاسی و ایدثولوژیک گفتمان تکفیر،، ترجمه محمد قوشه بلاغ مرادی، سراج منیر، ش10، 1392، ص 109.
50- بسام صباغ، بلاء التکفیر، ص10.
51- محمد بن اسماعیل بخاری، الجامع الصحیح، ج 1، ص 24.
52- همان، ج 2، ص 490.
53- جهت آشنایی بیشتر با لوازم مسئله تکفیر مسلمانان و قتل و غارتی که از پیامدهای آن در طول تاریخ بوده است، نک: عثمان بن عبدالله بن بشر، عنوان المجد فی تاریخ النجد، ج 1، ص 256-290؛ سید محمود شکری آلوسی، تاریخ نجد، ص 50-90؛ جمیل صدقی زهاوی، الفجر الصادق، ص 51-64؛ محمد الکثیری، السلفیه بین اهل السنة والامامیه، ص 320 و 321.
54- عبدالوهاب بن احمد شعرانی، الیواقیت والجواهرفی بیان عقاید الاکابر، ص 58.
55- ابن حزم، الفصل فی الملل، ج3، ص143.
56- مهدی مکارم، «بلای تکفیر مصیبت اسلام ر مسلمین،، سراج منیر، س3، ش11، 1392، ص4؛ محمد غزالی، الاقتصاد فی الاعتقاد، ص 82.
57- سعدالدین مسعود تفتازانی، شرح المقاصد فی علم الکلام، ج 2، ص 211.
58- عبدالله بن محمد قرنی، ضوابط التکفیر عند اهل السنة والجماعة، ص210.
59- همان، ص 211.
60- نساء، آیه94.
61- مسلم قشیری نیشابوری، الجامع الصحیح، ص49.
62- نور الدین هیثمی، مجمع الزوائد و منبع الفوائد، ج8، ص141.
63- عمر عبدالله كامل، التحدیر من المجازفة بالتكفیر،ص8.
64- نورالدین هیثمی، مجمع الزوائد و منبع الفوائد، ج8، ص120.
65- محمد بن علوی مالکی، التحقیر من المجازفة بالتکفیر، ص8.
66- همان، ص 39.
67- عبدالله بن محمد قرنی، ضوابط التکفیر عند اهل السنة والجماعة، ص 9.
68- شاته ولی الله دهلوی، الانصاف فی بیان اسباب الاختلاف، ص14.
69- همان، ص15.
70- همان، ص 197.
71- همان، ص 17.
72- محمد بن اسماعیل بخاری، الجامع الصحیح، ج 2، ص 437.
73- مسلم قشیری نیشابوری، الجامع الصحیح، ص 643.
74- محمد ابن اسماعیل بخاری، الجامع الصحیحی، ج2، ص498؛ مسلم قشیر ی نیشابوری، الجامع الصحیح، ص643.
75- شاه ولی الله دهلوی، الانصاف فی بیان اسباب الاختلاف، ص14.
76- همان، ص 15.
77- همان، ص 16.
78- همان، ص39.
79- همان، ص39.
80- همان، ص40.
81- همان، ص42.
82- همان، ص 43-50.
83- همان، ص44-46.
84- همان، ص50.
85- محمد بن علوی مالکی، التحذیر من المجازفة بالتکفیر، ص 40.
86- همان، ص44.

منابع :
1. قرآن کریم.
2. ابن بشر نجدی حنبلی، عثمان بن عبدالله، عنوان المجد فی تاریخ النجد، چاپ چهارم: دارالملک عبدالعزیز، ریاض 1401ق.
3. آسن، معمر، «ابعاد سیاسی و ایدئولوژیک گفتمان تکفیر»، ترجمه محمد مرادی قوشه بلاغ، سراج منیر، ش10، 1392 ش.
4. افخمی، علی؛ خلیفه لو، سید فرید، «شکرشکن دیارهند، ولی الله دهلوی، مترجم توانای قرآن»، فصل نامه مطالعات شبه قاره، س 3، ش 6، ص1390.
5. انصاری، مسعود، «شکوه و زیبایی در ترجمه قرآن دهلوی»، بینات، س3، ش 12، 1375ش،
6. یخاری، محمد بن اسماعیل، الجامع الصحیح، المطعبة السلفیة، قاهره 1401 ق.
7. تقهیمی، ساجدالله؛ مؤذنی، علی، نگاهی کوتاه بر تاریخچه زبان و ادبیات فارسی در شبه قاره، مجموعه سخنرانی، 1372ش.
8. تفتازانی، سعدالدین مسعود بن عمر بن عبدالله، شرح المقاصد فی علم الکلام، دار المعارف النعمانیه، پاکستان 1401.
9. جوانی، حجت الله، بررسی اندیشه‌های انتقادی شاه ولی الله دهلوی»، فصل نامه مطالعات عرفانی، ش4، 1385.
10. دهلوی، شاه ولی الله، ازالة الخفاء عن خلافة الخلفاء، نسخه الکترونیکی، [بی تا].
11. ___، الانصاف فی بیان الاختلاف، تحقیق عامر حسین، چاپ دوم: بیروت 1404.
12- ___، الانصاف فی بیان اسباب الاختلاف، محمد صبحی، حسن خلاق، عامر حسین، نسخه الکترونیکی.
13. ___، حجة الله البالغه، ترجمه سید محمد یوسف حسین پور، مکتبة العقیده 1422 قیپ.
14. ربانی، جعفر، «نگاهی به نقش احیاگرانه شاه ولی الله دهلوی»، رشد آموزش معارف، کلام و فلسفه، دوره هفدهم، ش 57، 1384ش.
15. شریف، میان محمد، تاریخ فلسفه در جهان اسلام، جلد چهارم، ترجمه مرکز نشر جهاد دانشگاهی، 1370ش، [بی جا].
16. شعرانی، عبدالوهاب بن احمد، الیواقیت و الجواهر فی بیان عقاید الاکابر، دارالکتب العلمیه، بیروت [بی تا].
17. شکری آلوسی، سید محمود، تاریخ نجد، مدبولی، قاهره [بی تا].
18.صیاغ، بسام، یلاء التکفیر، دار البشائر، چاپ اول: دمشق 1429.
19. صدقی زهاوی، جمیل، الفجر الصادق فی الرد علی لفرقة الوهابیة المارقه، دار الصدیق الاکبر، مصر 1323 ق.
20. عالم قاسمی، محمد مسعود، زندگی‌نامه امام شاه ولی الله محدث دهلوی، ترجمه عبدالله خاموشی هروی، نشر شیخ الاسلام احمد جام، 1380ش.
21. عبدالله کامل، عمر، التحذیر من المجازفة بالتکفیر، بیسان، چاپ اول: بیروت 2003 م.
22. عسقلانی، احمد بن علی ابن حجر، فتح الباری بشرح صحیح البخاری، نشر المکتبة السلفیه ریاض، [بی تا].
23. غزالی، ابوحامد، الاقتصاد فی الاعتقاد، موقع الوراق، الشامله [بی تا].
24. فرمائیان، مهدی، «شبه قاره هند، دیو بندیه، بریلویه و رابطه آنها با وهابیت» طلوع، س2، ش6، 1382ش.
25. قرنى، عبدالله بن محمد، ضوابط التكفیر عند اهل السنة والجماعة، چاپ دول: الرسالة، بیروت 1413 ق.
26. قشیری نیشابوری، مسلم بن حجاج، الجامع الصحیح، چاپ اول: دار احیاء التراث، بیروت 1420ق.
27. کثیری، محمد، السلفیه بین اهل السنة والامامیة، چاپ دوم: مؤسسه دائرة المعارف الفقه الاسلامی، قم 1429ق.
28. مالکی، محمد بن علوی، هشدار در مورد تکفیرهای بی رویه، ترجمه مرکز ترجمان دینی، چاپ اول: مشعر، تهران 1389ش.
29. مالکی، محمد بن علوی، التحذیر من المجازفة بالتکفیر، دار القاضی عیاض [بی تا].
30. مکارم، مهدی، «بلای تکفیر، مصیبت اسلام و مسلمین»، سراج منیر، س3، ش11، 1392ش.
31. نصری، عبدالله، رویارویی با تجدد، چاپ دوم: نشر علم، تهران 1390.
32. هیثمی، نور الدین علی بن أبی بکر، مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، دارالفكر، بیروت 1412ق.

منبع مقاله :
نجارزادگان، فتح الله؛ (1393)، کنگره جهانی «جریان‌های افراطی و تکفیری از دیدگاه علمای اسلام»، به کوشش: مهدی فرمانیان، قم: دارالاعلام لمدرسه اهل البیت (علیه السلام)، چاپ اول

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط