چگونه با فرزند نوجوانمان صحبت كنيم
مي گويند فرزند هر چقدر هم كه بزرگ شود باز هم براي پدر و مادر كودك است . شايد به همين دليل باشد كه پديده نوجواني ، والدين را در برابر موقعيتي قرار مي دهد كه يا آن را نمي پذيرند و يا گمان مي كنند كه اين واقعه مربوط به زمان حال نيست و بلوغ پديده اي است كه در آينده براي فرزند آنها اتفاق خواهد افتاد ...
به منظور پيشگيري از جدايي افكار ، احساسات و انديشه هاي والدين و نوجوانان ، لازم است همزمان با تغييرات جسمي و رواني نوجوانان ، تغييراتي نيز در والدين رخ دهد تا بتوانند بپذيرند كه فرزند نوجوانشان همان كودك خردسال ديروز نيست. چرا كه انتقال از دوره كودكي به نوجواني نيازمند حمايت اطرافيان ، خصوصاً والدين است . والدين فهيم و آگاه با برخوردهاي متناسب و منطقي مي توانند نقش مؤثري را در ايجاد هويت صحيح و سازگاري نوجوانشان با محيط داشته باشند .
گرچه نوجوان ، ديگر فرزند خردسالي نيست كه تحت فرمان و تملك والدين باشد اما اين بدان معنا نيست كه او را در انجام هر عملي آزاد بگذاريم . ضرر آزادي بيش از حد ، به اندازه محدوديت هاي بي مورد و غير منطقي است كه به هر حال همچون زخمي چركي ، زماني سرباز خواهد كرد . اگر خانواده از ترس اين كه مبادا فرزندش اشتباهي مرتكب شود امكان هر تجربه اي را از او گرفته و همچون كودكي خردسال با نوجوان خود رفتار كند ، اعتماد به نفس را براي او معني كرده است ؟ نوجواني كه هميشه با محدوديت رفتاري مواجه بوده و فرصتي براي رشد اجتماعي به دست نياورده ، تنها متكي بودن را آموخته و نمي داند در صورت مواجه شدن با وضعيتي چون شكست يا عدم توفيق در كارها چه واكنشي از خود نشان دهد . زيرا تحت هيچ شرايطي تصميم گيري و برخورد با مشكلات را تجربه نكرده است و طبيعي است كه نه تنها در زمان حال بلكه در زمان آينده نيز به جاي تجربه اندوزي و قرار گرفتن در جريان مواج زندگي ،به دنبال يك حامي ، يك نقطه اتكا و ساحلي امن و آرام باشد . چنين افرادي تغيير را به ندرت مي پذيرند و هميشه سعي در حفظ وضعيت با ثبات دارند . آيا چنين كسي در دنياي سراسر تغيير و تحول امروزي كه دگرگوني هاي كلي يا جزيي را سبب مي شود جايي براي موفقيت و كاميابي خواهد داشت ؟
مشورت با نوجوانان چند مزيت دارد . اول اينكه به دنياي بزرگسالان راه مي يابد و دوم به وسيله برخورد انديشه هاي نوجوان و والدين ، كم كم نگرش صحيح در او شكل مي گيرد و متوجه مي شود كه قوانين وضع شده تنها به جهت سعادت و تأمين آسايش او وضع شده اند و اگر اعتراضي به برخي مفاد اين قوانين داشته باشد مي تواند به وسيله بحث و گفتگو در مورد آن صحبت كرده و به تعادلي نسبي دست يابد . آنگونه كه رضايت نوجوان و والدين ، هر دو جلب شود و در اين ميان رابطه محبت آميز و دوستانه اي بين آنها شكل گيرد و هر دوي آنها از نيازها ، خواسته ها و توانايي هاي يكديگر بيش از پيش آگاهي يابند . به اين وسيله برخورد و عدم تفاهم بين آنها به پايين ترين درجه ي خود خواهد رسيد ؛ زيرا مشاجره و عدم تفاهم ، بدان علت در روابط روز مره و بين افراد پيش مي آيد كه از روحيات و خصوصيات طرف مقابل مطلع نيستند و نمي توانند از زاويه او به مسائل بنگرند . ما مي انديشيم ديگران نيز بايد مثل ما فكر كنند چرا كه هيچگاه از زاويه نقد به خود و كردارمان نمي نگريم . خصوصاً در مورد كساني كه دوستشان داريم . مي خواهيم طوري رفتار كنند كه ما مي پسنديم و در اين ميان فرزندان جايگاه خاصي دارند .
بد نيست اگر والدين تفاوتي بين نوجواني خود و نوجواني فرزندشان در اين روزها قائل باشند چرا كه شرايط ، ويژگي ها و خصوصيات اجتماعي ، اقتصادي ، فرهنگي ، نگرشي و سطح توقع نوجوانان در آن روزها و امروزه تفاوت هاي اساسي كرده و اگر نتوانيم اين تفاوت ها را بپذيريم هيچگاه نخواهيم توانست رابطه اي دوستانه و مبني بر احترام متقابل با فرزندمان ايجاد كنيم . خوب است بپذيريم نوجوان حق دارد ديدگاه خاص خود را نسبت به مسائل داشته باشد . در بسياري موارد گفتگوهاي والدين و نوجوانان ، بدون نتيجه اي منطقي به انتها مي رسد. چرا كه هيچ يك از طرفين تلاشي در جهت پذيرش يكديگر نمي كنند . بنابراين يا بحث با فرياد و تحكم والدين ، كه فقط سعي كرده اند بدون دليل قابل فهم نوجوان ، نظر خود را به او تحميل كنند ، به پايان مي رسد و يا با قهر نوجوان و مغلوب شدن والدين. توجه داشته باشيد كه در جمله قبلي عبارت " بدون دلايل قابل فهم نوجوان " را به كار برديم ؛ زيرا در بسياري موارد عقايد و اظهارنظرهاي والدين به سود نوجوان بوده وادله اي منطقي و صحيح را به دنبال دارد. اما همين دلايل قابل فهم به گونه اي مطرح مي شوند كه براي نوجوان قابل درك و فهم نبوده و مورد پذيرش قرار نمي گيرد. پس بياييد به زباني مشترك بينديشيم . ببينيم براي تغيير نگرش در نوجوان چه نكاتي را رعايت كنيم تا مطلوب ترين نتيجه به دست آيد.
ديدگاه يا نگرش افراد در مورد هر موضوعي از عناصر متفاوتي تشكيل يافته است ؛ از جمله عنصر شناختي ، عاطفي و آمادگي .
اعتقادات ، ارزشها و باورهاي ما ، با توجه به شناختي كه در حيطه آن مورد بخصوص به دست آورده ايم ايجاد مي شوند.
شناختي كه سبب مي شود روي اعتقاداتمان پافشاري كرده و آنها را محترم بدانيم . به طوري كه به سادگي تغيير عقيده نداده افكار و ايده هاي ديگران را نپذيريم. پس براي تغيير نگرش مي بايست روي عنصر شناختي باورها تكيه كرد . مي بايست باور غلط را با اطلاعات و شناخت صحيح و اصولي جديد و جايگزين كردن آنچه بهتر مي دانيم تغيير دهيم . زيرا تا انديشه هاي ما تغيير نكند رفتار ما متحول نخواهد شد. پس اولين گام ، تغيير شناخت و داشتن جايگزين براي آن نوع نگرش محسوب مي شود . بُعد ديگر نگرش ها ، عنصر عاطفي است . عاطفه اي كه نسبت به هر موضوع داريم ممكن است مثبت باشد يا منفي. البته عواطف مثبت يا منفي همراه با نوعي ارزشيابي هم هست . يعني يا آن پديده بخصوص را مي پسنديم و دوست داريم و يا نه . پس از مرحله شناخت بايد بدانيم كه چه چيزهايي براي فرد ، عواطف مثبت يا منفي ايجاد مي كند تا در تغيير نگرش از اين عواطف استفاده كنيم .
هر نگرش ، آمادگي براي عمل و رفتار را در انسان ايجاد مي كند. زيرا آنگونه رفتار مي كنيم كه مي انديشيم. پس توجه به شرح حال ، گذشته و اكنوني كه براي رفتار امروزي فرد تقويت كننده خاص او تلقي مي شود نكته مهم ديگري است كه در صورت رعايت آن مي توان بيشتر به هدف نهايي كه تغيير در باورهاست رسيد .
مثال : فرض كنيم متوجه شده ايم كه پسر نوجوان ما به سمت سيگار گرايش پيدا كرده و حتي مدتي است كه اين ماده افيوني را به عنوان تفريح و يا نشانه اي جهت ورود به دنياي بزرگسالي ( و يا به تعبير نوجوانان كم نياوردن در محفل دوستان ) مصرف مي كند . چطور مي توانيد با توجه به مطالب ذكر شده ، ذهنيت او را نسبت به مصرف سيگار تغيير داده از اعتياد او به اين معضل تقريباً همگاني ( و بعدها اعتياد افيوني ) جلوگيري كنيد ؟
بياييد با اين تمرين يادآوري كنيم . گفتيم نگرش يك عنصر شناختي دارد . پس در ابتدا بايد بدانيم كه فرزند نوجوان ما از سيگار چه مي داند ؟ چرا و چگونه مصرف آن را عادت رفتاري خود قرار داده؟ از مزايا و معايب آن چه مي داند ؟ عاطفه او نسبت به مصرف سيگار چيست ؟ آيا مي انديشد كه در مواقع بحراني ، هنگامي كه فشارهاي عصبي بر او وارد مي آيند اين ماده آرامش خاطر او را فراهم مي سازد ؟ پيشينه مصرف سيگار در كجاست؟ خانواده ، دوستان و ... ؟ پيش زمينه فكري و عملي آن از كجا پديد آمده و ...
برگرديم به مثال سيگار . مي توان نوجوان را به كسي معرفي كرد كه كارشناس آن موضوع بخصوص است . مثلاً يك پزشك به خوبي مي تواند بدون سوگيري ، معايب و مضرات سيگار را براي نوجوان بازگو كند و با تشريح مواد تشكيل دهنده آن به نوجوان بفهماند كه تنها تلقين و تصور خود ماست كه فكر مي كنيم با مصرف سيگار آرامش پيدا مي كنيم . وقتي شناخت نوجوان تغيير كرد حداقل در صورتي كه بار ديگر كبريت را روشن كرد در نزديك كردن آن به سيگار ترديد به خرج خواهد داد .
منبع:www. seemorgh.com
به منظور پيشگيري از جدايي افكار ، احساسات و انديشه هاي والدين و نوجوانان ، لازم است همزمان با تغييرات جسمي و رواني نوجوانان ، تغييراتي نيز در والدين رخ دهد تا بتوانند بپذيرند كه فرزند نوجوانشان همان كودك خردسال ديروز نيست. چرا كه انتقال از دوره كودكي به نوجواني نيازمند حمايت اطرافيان ، خصوصاً والدين است . والدين فهيم و آگاه با برخوردهاي متناسب و منطقي مي توانند نقش مؤثري را در ايجاد هويت صحيح و سازگاري نوجوانشان با محيط داشته باشند .
ديدگاه نوجوانان نسبت به والدين
گرچه نوجوان ، ديگر فرزند خردسالي نيست كه تحت فرمان و تملك والدين باشد اما اين بدان معنا نيست كه او را در انجام هر عملي آزاد بگذاريم . ضرر آزادي بيش از حد ، به اندازه محدوديت هاي بي مورد و غير منطقي است كه به هر حال همچون زخمي چركي ، زماني سرباز خواهد كرد . اگر خانواده از ترس اين كه مبادا فرزندش اشتباهي مرتكب شود امكان هر تجربه اي را از او گرفته و همچون كودكي خردسال با نوجوان خود رفتار كند ، اعتماد به نفس را براي او معني كرده است ؟ نوجواني كه هميشه با محدوديت رفتاري مواجه بوده و فرصتي براي رشد اجتماعي به دست نياورده ، تنها متكي بودن را آموخته و نمي داند در صورت مواجه شدن با وضعيتي چون شكست يا عدم توفيق در كارها چه واكنشي از خود نشان دهد . زيرا تحت هيچ شرايطي تصميم گيري و برخورد با مشكلات را تجربه نكرده است و طبيعي است كه نه تنها در زمان حال بلكه در زمان آينده نيز به جاي تجربه اندوزي و قرار گرفتن در جريان مواج زندگي ،به دنبال يك حامي ، يك نقطه اتكا و ساحلي امن و آرام باشد . چنين افرادي تغيير را به ندرت مي پذيرند و هميشه سعي در حفظ وضعيت با ثبات دارند . آيا چنين كسي در دنياي سراسر تغيير و تحول امروزي كه دگرگوني هاي كلي يا جزيي را سبب مي شود جايي براي موفقيت و كاميابي خواهد داشت ؟
با ايجاد مقرراتي ، سلامت و سعادت خانواده را تضمين كنيم .
پذيرفتن تفاوت هاي اساسي و ايجاد رابطه دوستانه
مشورت با نوجوانان چند مزيت دارد . اول اينكه به دنياي بزرگسالان راه مي يابد و دوم به وسيله برخورد انديشه هاي نوجوان و والدين ، كم كم نگرش صحيح در او شكل مي گيرد و متوجه مي شود كه قوانين وضع شده تنها به جهت سعادت و تأمين آسايش او وضع شده اند و اگر اعتراضي به برخي مفاد اين قوانين داشته باشد مي تواند به وسيله بحث و گفتگو در مورد آن صحبت كرده و به تعادلي نسبي دست يابد . آنگونه كه رضايت نوجوان و والدين ، هر دو جلب شود و در اين ميان رابطه محبت آميز و دوستانه اي بين آنها شكل گيرد و هر دوي آنها از نيازها ، خواسته ها و توانايي هاي يكديگر بيش از پيش آگاهي يابند . به اين وسيله برخورد و عدم تفاهم بين آنها به پايين ترين درجه ي خود خواهد رسيد ؛ زيرا مشاجره و عدم تفاهم ، بدان علت در روابط روز مره و بين افراد پيش مي آيد كه از روحيات و خصوصيات طرف مقابل مطلع نيستند و نمي توانند از زاويه او به مسائل بنگرند . ما مي انديشيم ديگران نيز بايد مثل ما فكر كنند چرا كه هيچگاه از زاويه نقد به خود و كردارمان نمي نگريم . خصوصاً در مورد كساني كه دوستشان داريم . مي خواهيم طوري رفتار كنند كه ما مي پسنديم و در اين ميان فرزندان جايگاه خاصي دارند .
بد نيست اگر والدين تفاوتي بين نوجواني خود و نوجواني فرزندشان در اين روزها قائل باشند چرا كه شرايط ، ويژگي ها و خصوصيات اجتماعي ، اقتصادي ، فرهنگي ، نگرشي و سطح توقع نوجوانان در آن روزها و امروزه تفاوت هاي اساسي كرده و اگر نتوانيم اين تفاوت ها را بپذيريم هيچگاه نخواهيم توانست رابطه اي دوستانه و مبني بر احترام متقابل با فرزندمان ايجاد كنيم . خوب است بپذيريم نوجوان حق دارد ديدگاه خاص خود را نسبت به مسائل داشته باشد . در بسياري موارد گفتگوهاي والدين و نوجوانان ، بدون نتيجه اي منطقي به انتها مي رسد. چرا كه هيچ يك از طرفين تلاشي در جهت پذيرش يكديگر نمي كنند . بنابراين يا بحث با فرياد و تحكم والدين ، كه فقط سعي كرده اند بدون دليل قابل فهم نوجوان ، نظر خود را به او تحميل كنند ، به پايان مي رسد و يا با قهر نوجوان و مغلوب شدن والدين. توجه داشته باشيد كه در جمله قبلي عبارت " بدون دلايل قابل فهم نوجوان " را به كار برديم ؛ زيرا در بسياري موارد عقايد و اظهارنظرهاي والدين به سود نوجوان بوده وادله اي منطقي و صحيح را به دنبال دارد. اما همين دلايل قابل فهم به گونه اي مطرح مي شوند كه براي نوجوان قابل درك و فهم نبوده و مورد پذيرش قرار نمي گيرد. پس بياييد به زباني مشترك بينديشيم . ببينيم براي تغيير نگرش در نوجوان چه نكاتي را رعايت كنيم تا مطلوب ترين نتيجه به دست آيد.
باورهاي غلط را با اطلاعات و شناخت صحيح تغيير دهيم
ديدگاه يا نگرش افراد در مورد هر موضوعي از عناصر متفاوتي تشكيل يافته است ؛ از جمله عنصر شناختي ، عاطفي و آمادگي .
اعتقادات ، ارزشها و باورهاي ما ، با توجه به شناختي كه در حيطه آن مورد بخصوص به دست آورده ايم ايجاد مي شوند.
شناختي كه سبب مي شود روي اعتقاداتمان پافشاري كرده و آنها را محترم بدانيم . به طوري كه به سادگي تغيير عقيده نداده افكار و ايده هاي ديگران را نپذيريم. پس براي تغيير نگرش مي بايست روي عنصر شناختي باورها تكيه كرد . مي بايست باور غلط را با اطلاعات و شناخت صحيح و اصولي جديد و جايگزين كردن آنچه بهتر مي دانيم تغيير دهيم . زيرا تا انديشه هاي ما تغيير نكند رفتار ما متحول نخواهد شد. پس اولين گام ، تغيير شناخت و داشتن جايگزين براي آن نوع نگرش محسوب مي شود . بُعد ديگر نگرش ها ، عنصر عاطفي است . عاطفه اي كه نسبت به هر موضوع داريم ممكن است مثبت باشد يا منفي. البته عواطف مثبت يا منفي همراه با نوعي ارزشيابي هم هست . يعني يا آن پديده بخصوص را مي پسنديم و دوست داريم و يا نه . پس از مرحله شناخت بايد بدانيم كه چه چيزهايي براي فرد ، عواطف مثبت يا منفي ايجاد مي كند تا در تغيير نگرش از اين عواطف استفاده كنيم .
هر نگرش ، آمادگي براي عمل و رفتار را در انسان ايجاد مي كند. زيرا آنگونه رفتار مي كنيم كه مي انديشيم. پس توجه به شرح حال ، گذشته و اكنوني كه براي رفتار امروزي فرد تقويت كننده خاص او تلقي مي شود نكته مهم ديگري است كه در صورت رعايت آن مي توان بيشتر به هدف نهايي كه تغيير در باورهاست رسيد .
مثال : فرض كنيم متوجه شده ايم كه پسر نوجوان ما به سمت سيگار گرايش پيدا كرده و حتي مدتي است كه اين ماده افيوني را به عنوان تفريح و يا نشانه اي جهت ورود به دنياي بزرگسالي ( و يا به تعبير نوجوانان كم نياوردن در محفل دوستان ) مصرف مي كند . چطور مي توانيد با توجه به مطالب ذكر شده ، ذهنيت او را نسبت به مصرف سيگار تغيير داده از اعتياد او به اين معضل تقريباً همگاني ( و بعدها اعتياد افيوني ) جلوگيري كنيد ؟
بياييد با اين تمرين يادآوري كنيم . گفتيم نگرش يك عنصر شناختي دارد . پس در ابتدا بايد بدانيم كه فرزند نوجوان ما از سيگار چه مي داند ؟ چرا و چگونه مصرف آن را عادت رفتاري خود قرار داده؟ از مزايا و معايب آن چه مي داند ؟ عاطفه او نسبت به مصرف سيگار چيست ؟ آيا مي انديشد كه در مواقع بحراني ، هنگامي كه فشارهاي عصبي بر او وارد مي آيند اين ماده آرامش خاطر او را فراهم مي سازد ؟ پيشينه مصرف سيگار در كجاست؟ خانواده ، دوستان و ... ؟ پيش زمينه فكري و عملي آن از كجا پديد آمده و ...
جذابيت و مقبول بودن پيام دهنده
برگرديم به مثال سيگار . مي توان نوجوان را به كسي معرفي كرد كه كارشناس آن موضوع بخصوص است . مثلاً يك پزشك به خوبي مي تواند بدون سوگيري ، معايب و مضرات سيگار را براي نوجوان بازگو كند و با تشريح مواد تشكيل دهنده آن به نوجوان بفهماند كه تنها تلقين و تصور خود ماست كه فكر مي كنيم با مصرف سيگار آرامش پيدا مي كنيم . وقتي شناخت نوجوان تغيير كرد حداقل در صورتي كه بار ديگر كبريت را روشن كرد در نزديك كردن آن به سيگار ترديد به خرج خواهد داد .
منبع:www. seemorgh.com