عزاداری امام حسین علیهالسلام در محضر امامان شیعه علیهمالسلام
چکیده
مقدّمه
قیام امام حسین علیهالسلام چنان تأثیری در استمرار حرکت شیعه داشته که در اینباره گفته شده است: «اِنَّ الاسلامَ عَلویٌ، و التّشیّعُ حسینی»؛(1) اسلام، علوی است و تشیّع، حسینی.
امام سجّاد علیهالسلام در سوگ پدر
امام سجّاد علیهالسلام با توجه به حاکمیت مطلق و قساوت امویان، که اوج بیرحمی خود را در حادثه کربلا نشان داده بودند، دوران امامت خود را در انزوای سیاسی به سر برد و از مناقشات سیاسی کنارهگیری کرد. ایشان در جریان رویارویی عبداللّه بن زبیر با حکومت اموی دخالت نکرد و حتی در قیام مردم مدینه در واقعه «حرّه» بر ضد حکومت یزید، بیطرفی اختیار کرد و به تقاضای مروان بن حکم، عامل مدینه، پناهندگی همسر و خانوادهاش را پذیرفت و آنها را به همراه خانواده خود به «ینبع» (چشمهسرای نزدیک مدینه، سمت راست کوه رضوی) برد. این در حالی بود که مروان ابتدا این خواهش را از عبداللّه بن عمر کرد، ولی او نپذیرفت.(2)
علاوه بر فراهم نبودن شرایط برای قیام امام سجّاد علیهالسلام علت مهم دیگر، عظمت واقعه کربلا و رسالت بزرگی بود که این امام برای رساندن پیام عاشورا و جلوگیری از به فراموشی سپردن آن بر دوش خود احساس میکرد. وی بهترین راه مبارزه با حکومت اموی را زنده نگه داشتن حادثه عاشورا و افشای جنایات امویان در این واقعه میدانست.
امام سجّاد علیهالسلام از هر فرصتی برای زنده نگه داشتن خاطره عاشورا و یاد امام حسین علیهالسلام و یارانش استفاده میکرد. نقل شده است که ایشان هنگام نوشیدن آب به شدت میگریست و وقتی با پرسش اطرافیان در اینباره روبهرو میشد، پاسخ میداد: «چگونه گریه نکنم، در حالی که آبی را که پرندگان و جانوران وحشی از آن آزادانه استفاده میکردند، بر پدرم منع نمودند؟»(3)
از امام صادق علیهالسلام نقل شده است که علی بن حسین علیهالسلام پس از شهادت امام حسین علیهالسلام تا آخرین لحظات زندگی بر مصیبت پدرش گریه میکرد و هر گاه میخواست دست به سوی طعام ببرد و یا آب بنوشد گریه میکرد، تا جایی که یکی از غلامانش به او گفت: یابن رسولاللّه صلیاللهعلیهوآله ، چقدر گریه میکنید؟! میترسم خود را هلاک کنید! حضرت در جواب فرمود: «همانا اندوه و غصّهام را به خدا شکوه میکنم و میدانم از خدا آنچه را که شما نمیدانید.»(4)
در پاسخ یکی دیگر از کسانی که به گریههای شدید ایشان معترض بود، فرمود: «وای بر تو! یعقوب پیامبر دوازده فرزند داشت که خدا یکی را از چشم پدر دور کرد. یعقوب در فراق یوسف به قدری گریه کرد که دو چشمش نابینا و سفید شد و کمرش از غصّه یوسف خمیده گشت، در حالی که فرزندش زنده و سالم بود. ولی من با دو چشمم دیدم که پدر و برادر و عموهایم و هفده تن از اهل بیت در کنارم کشته شدند، چگونه میتوانم گریه نکنم؟»(5)
در برخی از روایات نقل شده است که پس از خواب عجیب و عبرتانگیزی که همسر یزید دید و برای شوهرش نقل کرد، یزید اسرای اهل بیت علیهمالسلام را خواست و برای دلجویی و جلب رضایت آنان، آمادگی خود را برای برآوردن خواستهای از آنان اعلام کرد. اهل بیت امام حسین علیهالسلام گفتند: ما بیش از هر چیز دوست داریم بر حسین علیهالسلام گریه و زاری کنیم. سپس یزید مقدّمات عزاداری را برای آنها فراهم کرد و اسرای اهل بیت هفت روز بر آن حضرت ندبه و زاری کردند.(6)
نویسنده کتاب سیاهپوشی در سوگ ائمّه نور علیهمالسلام ، در این باره چنین آورده است: هند، همسر یزید، میگوید: در عالم خواب دیدم دری از آسمان باز شده است و فرشتگان گروه گروه به سوی سر حسین علیهالسلام فرود میآیند و میگویند: السلام علیک یا ابا عبداللّه، السلام علیک یابن رسولاللّه. در ادامه، او در عالم رؤیا شاهد بوسیدن سر امام حسین علیهالسلام توسط پیامبر صلیاللهعلیهوآله و مناظر دیگری بود. هند میگوید: ناراحت و نگران از خواب بیدار شدم و ناگهان چشمم به نوری افتاد که از سر بریده امام حسین علیهالسلام متصاعد بود. با مشاهده این صحنه، به جستوجوی یزید برخاستم و او را در اتاقی تاریک یافتم که محزون و غمگین میگفت: مرا چه به کار حسین؟ خواب خویش را برای او نقل کردم و او سرش را به زیر افکنده بود.
نویسنده با ذکر این رؤیا، یزید را پشیمان و نادم از جنایت خویش در کربلا دانسته است و این موضوع را عامل برخورد ملایم وی با اهل بیت علیهمالسلام میداند،(7) در حالی که باید توجه داشت ترس یزید از خشم عمومی مردم و قیام بر ضد حکومت را باید عامل اصلی مدارا با اسرای اهل بیت علیهمالسلام و سعی در جلب رضایت آنان دانست. کافی است مروری بر واقعه «حَرّه» و جنایات لشکریان یزید در مدینه، که دو سال پس از واقعه کربلا روی داد، داشته باشیم تا نادم و پشیمان بودن یزید از جنایاتش در کربلا را داستانی نادرست بدانیم.
دکتر شهیدی در اینباره مینویسد: «مسلم بن عقبه، فرمانده سپاه اعزامی یزید به مدینه، سه روز شهر را به اختیار سپاهیان خونخوار شام نهاد تا هرچه خواهند بکنند و چه مردان دیندار و پارسا و شبزندهدار که کشته شد و چه حرمتها که در هم شکست و چه زنان و دختران که از تجاوز این مردم وحشی نرستند! خدا میداند از این فاجعه تنها یک حقیقت را میتوان دریافت و آن اینکه در این لشکرکشی، امیر و مأمور هیچیک از فقه اسلام آگاهی نداشتند، و اگر داشتند بدان بیاعتنا بودند.»(8)
یکی از شیوههای امامان شیعه در برگزاری عزاداری بر امام حسین علیهالسلام و زنده نگهداشتن یاد و خاطره قیام عاشورا استفاده از خطیبان و شاعران و افراد خوشصدا بود. به این افراد «مُنْشِدْ» میگفتند که معادل «مدّاح» امروزی بود. البته مسلّم است این افراد، که در محضر امامان معصوم به شعرخوانی و مرثیهسرایی میپرداختند، از هرگونه گزافهگویی و غلو و سخن نادرست به دور بودند و اساسا حادثه کربلا آنقدر دلخراش و حزنانگیز است که برای تحریک احساسات، نیازی به قصهپردازی و بیان مطالب نادرست، که متأسفانه کار برخی از مدّاحان شده، نیست.
هنگام بازگشت اهل بیت علیهمالسلام به مدینه، کاروان آنها در نزدیکی شهر اقامت کوتاهی کرد. چند تن از اهالی مدینه با کاروان اسرا برخورد کردند. یکی از آنان بشیر بن جذلَمْ بود. امام سجّاد علیهالسلام او را شناخت و به او فرمود: ای بشیر، پدرت شاعر بود، تو هم از شاعری بهرهای داری؟ بشیر گفت: بلی، من خود نیز شاعرم. حضرت فرمود: ابیاتی بگو و جلوتر از ما به مدینه برو و خبر ورود ما و مصیبت قتل سیدالشهداء علیهالسلام را به مردم اعلام کن. بشیر این ابیات را ساخت و با گریه و صدای رسا بر مردم مدینه فراخواند:
یا اهلَ یثرب لا مُقامَ لکم بِها
قُتِلَ الحسینُ و ادمعی مِدرارٌ
الجسمُ منه بکربلاءِ مفّرجٌ
والرأسُ منه علیَ القناةِ یُدارُ.
یعنی: ای اهل مدینه، دیگر در مدینه اقامت نکنید که حسین علیهالسلام شهید شد و به این سبب، سیلاب اشک از چشم من روان است. بدن شریفش در کربلا و در میان خاک و خون افتاده و سر مقدّسش را بر سر نیزهها در شهرها میگردانند.
بنا به قول ابی مخْنَفْ، زنی در مدینه باقی نماند، جز آنکه از خانه بیرون رفت و مردمان سیاه پوشیدند و فریاد گریه و ناله سر دادند.(9)
امام جعفر صادق علیهالسلام و عزاداری امام حسین علیهالسلام
امامت امام صادق علیهالسلام از سال 114 تا 148 ق طول کشید که دوران نسبتا طولانی 34 ساله را شامل میشد. از این مدت، 18 سال در اواخر دوران اموی سپری شد و 16 سال در اوایل دوران خلافت عبّاسی گذشت. امام صادق علیهالسلام با استفاده از این شرایط، نسبت به بسط و گسترش فرهنگ اسلامی و شیعی تلاش وافری نمود و به تدوین و تعمیق فقه و مبانی و سنن شیعی همّت گمارد و شاگردان زیادی در این جهت پرورش داد. روایات زیادی از بزرگداشت واقعه کربلا و شهادت حسین بن علی علیهالسلام و یارانش توسط این امام نقل شده است که به برخی از آنها اشاره میشود:
از عبداللّه بن سنان روایت شده است که در روز عاشورا بر امام جعفر صادق علیهالسلام وارد شدم، در حالیکه جمع زیادی اطراف ایشان را فرا گرفته بودند و ایشان چهرهای اندوهناک و غمگین و اشکبار داشت. عرض کردم: یابن رسول اللّه، از چه میگریید؟ خداوند دیده شما را نگریاند. فرمود: آیا تو در بیخبری به سر میبری؟ مگر نمیدانی در چنین روزی حسین علیهالسلام به شهادت رسید؟ گریه به او امان نداد تا سخن بیشتری بگوید و همه مردم به گریه افتادند.(10)
چنانچه این روایت را درست بدانیم، به اوج خفقان عصر اموی و شدت برخورد آنان با سنّتهای شیعی و به ویژه عزاداری امام حسین علیهالسلام پی میبریم که حتی یاران نزدیک امامان شیعه را نیز در بیخبری نگه میداشت که البته جای تأمّل دارد.
زید الشحّام نقل میکند که روزی نزد امام صادق علیهالسلام بودیم. جعفر بن عثمان وارد شد و نزدیک امام نشست. امام به او فرمود: شنیدهام که تو درباره حسین علیهالسلام شعر میگویی. جعفر گفت: آری. با درخواست امام، جعفر اشعاری در رثای امام حسین علیهالسلام خواند و امام و جمع حاضر گریه کردند. اشک بر چهره امام جاری گشت و فرمود: ای جعفر، فرشتگان مقرّب الهی سخن تو را شنیدند و گریه کردند، همچنانکه ما گریه کردیم. سپس فرمود: «کسی که برای حسین علیهالسلام شعر بگوید، خود گریه کند و دیگران را بگریاند، خدا بهشت را بر او واجب میکند و گناهانش را میآمرزد.»(11)
محمّد بن سهل میگوید: در ایام تشریق(12) به همراه کمّیت شاعر، خدمت امام جعفر صادق علیهالسلام رسیدیم. کمّیت به امام عرض کرد: اجازه میفرمایید: شعر بخوانم؟ حضرت فرمود: بخوان که این ایّام روزهای بزرگی هستند. پس حضرت خانواده خود را گفت که نزدیک آیند و به اشعار کمّیت گوش دهند. کمّیت اشعاری در رثای امام حسین علیهالسلام خواند. امام در حق کمیّت دعا کرد و برای او آمرزش طلبید.(13)
شیخ فخرالدین طریحی در کتاب منتخب روایت کرده است: چون هلال عاشورا پدیدار میشد، حضرت صادق علیهالسلام اندوهناک میگردید و بر جدّ بزرگوارش سیدالشهداء علیهالسلام میگریست و مردم از هر جانب به خدمت ایشان میآمدند و با او نوحه و ناله مینمودند و بر آن حضرت تعزیت میدادند و چون از گریه فارغ میگشتند، حضرت میفرمود: «ای مردم، بدانید که حسین علیهالسلام نزد پروردگار خود زنده و مرزوق است و پیوسته به عزاداران خود نگاه میکند و بر نامهای ایشان و پدرانشان و جایگاهی که در بهشت برای آنها مهیّاست از همه داناتر است.»(14)
همچنین امام صادق علیهالسلام از امام حسین علیهالسلام نقل میکند: «اگر زائر و عزادار من بداند که خداوند چه اجری به وی عطا خواهد فرمود، هر آینه شادی او از اندوهش بیشتر خواهد بود و زائر امام حسین علیهالسلام با اهل خود برنمیگردد مگر مسرور، و عزادار من از جای برنخیزد، مگر آنکه جمیع گناهانش آمرزیده میگردد و مانند روزی میشود که از مادر متولّد شده است.»(15)
تأکید امام صادق علیهالسلام به زنده و گواه بودن امام حسین علیهالسلام ، اشاره به آیاتی از قرآن کریم است که ویژگیهای شهید را بیان میکند.(16) این مسئله بیانگر آن است که امام صادق علیهالسلام تلاش میکردند فضای مسمومی را که بنیامیّه برای امامان شیعه از جمله امام حسین علیهالسلام در جامعه ایجاد کرده بودند و آنها را افرادی طاغی و یاغی نسبت به حاکم اسلامی و امیرالمؤمنین میدانستند، با برپایی مجالس عزاداری و بیان حقایقی پیرامون شخصیت و قیام امام حسین علیهالسلام پاک کنند و مسلمانان را به حقایق آگاه سازند و در اینباره، به قرآن، که مورد وثوق و اجماع مسلمانان است، متوسّل میشدند.
عزاداری امام حسین علیهالسلام در محضر امام رضا علیهالسلام
ریّان بن شبیب نقل میکند که روز اول محرّم بر ابی الحسن الرضا علیهالسلام وارد شدم. حضرت به من فرمود: «ای پسر شبیب، اگر بر حسین علیهالسلام بگریی چندانکه اشک بر گونههایت جاری شود، خدای تعالی هر گناهی که کردهای بیامرزد» سپس فرمود: «اگر میخواهی در درجات بهشت با ما باشی، برای اندوه ما اندوهناک باش و در خوشحالی ما شادمان.»(18)
دِعْبِل خُزاعی، شاعر معروف اهل بیت علیهمالسلام ، روایت کرده است: در ایّام عاشورا خدمت علی بن موسی علیهالسلام رسیدیم. دیدیم آن حضرت با اصحاب خود ملول و محزون نشستهاند. چون مرا دید، فرمود: «مرحبا به تو ای دعبل! مرحبا به یاریکننده ما به دست و زبان خود!» پس مرا طلبید و نزد خود نشاند و فرمود: «ای دعبل، دوست دارم که شعری برای من بخوانی که این ایّام، ایام حزن ما اهل بیت و ایام سرور اعدای ما، بخصوص بنیامیّه، بوده است. ای دعبل، کسی که بگرید و بگریاند بر مصیبت ما و آنچه که دشمنان بر ما وارد کردهاند، حق تعالی او را در زمره ما محشور گرداند. ای دعبل، کسی که در مصیبت جدّم امام حسین علیهالسلام بگرید، البته خداوند گناهان او را بیامرزد» و بعد برخاست و پرده در میان ما و اهل حرم زد و ایشان را بین پرده نشانید تا در مصیبت جدّ خود بگریند. سپس به من فرمود: «ای دعبل، مرثیه بخوان برای حسین علیهالسلام که تو تا زندهای ناصر و مادح ما هستی. با این کار، به ما یاری کن و در اینباره کوتاهی مکن.»
دعبل میگوید: اشک از چشمان من جاری شد و شروع به شعرخوانی در رثای امام حسین علیهالسلام کردم.(19)
شیخ صدوق روایت کرده است که امام رضا علیهالسلام میفرمود: «محرّم ماهی بود که مردم در زمان جاهلیت قتال و جدال را در آن حرام میدانستند. اما این امّت جفاکار حرمت این ماه را نگه نداشتند و خون ما را حلال و احترام ما را ضایع و اهل بیت ما را اسیر کردند. خیمههای اهل بیت را سوزاندند و اموال آنان را به غارت بردند و هیچ حرمتی از برای رسولاللّه صلیاللهعلیهوآله در حق ما لحاظ نکردند. روز قتل امام حسین علیهالسلام چشمهای ما را مجروح و اشک ما را جاری و عزیز ما را ذلیل گردانیدند. پس بر مثلِ حسین علیهالسلام باید گریهکنندگان بگریند؛ زیرا که گریستن بر او گناهان بزرگ را محو میکند.»(20)
نتیجه
دوم اینکه امامان شیعه علیهمالسلام با برپایی عزای امام حسین علیهالسلام و منسوب کردن خویش به ایشان، سعی در اثبات حقّانیت خود و ستمگری و بطلان دشمنان و حکومت زمان خود داشتند و برپاداری عزای امام حسین علیهالسلام را بهترین و مؤثرترین شیوه مبارزه در زمان خویش میدانستند. امام رضا علیهالسلام وقتی مصیبتهای امام حسین علیهالسلام و یارانش را بیان میکرد، به جای ایشان، کلمه ما را به کار میبرد: «این امّت جفاکار، خون ما را حلال و احترام ما را ضایع و اهل بیت ما را اسیر کردند و خیمههای حرم ما را سوختند و اموال ما را به غارت بردند و هیچ حرمتی از برای رسولاللّه صلیاللهعلیهوآله در حق ما لحاظ نکردند.»(23) در روایت معروف «سلسلة الذهب» نیز امام رضا علیهالسلام شرط وارد شدن به قلعه توحید و ایمن ماندن از عذاب را پذیرفتن امامت خویش بیان میکنند.(24)
در این زمینه، امامان شیعه علیهمالسلام به آیات قرآن، که مورد وثوق همه فرقههای اسلامی است، متمسّک میشدند؛ چنان که آیاتی از قرآن که در رابطه با حقوق اهل بیت پیامبر علیهمالسلام بر امّت اسلامی هستند،(25) در روایت اخیر مورد توجه قرار گرفتهاند و یا در روایتی دیگر به آیاتی از قرآن که خصوصیات شهید راه خدا را بیان میکند، اشاره شده است.(26)
در مورد کیفیت و مدت برگزاری مراسم عزاداری در حضور امامان شیعه علیهمالسلام نیز از روایات و شواهد تاریخی چنین برمیآید که بر خلاف ادعای پنهانی بودن این مراسم در زمان ایشان، امامان شیعه علیهمالسلام برای رسیدن به اهداف مقدّس خویش، سعی میکردند این مراسم را به صورت دستهجمعی، حتی اگر شده با حضور خانواده خویش، علنی و در ملأ عام و در هر فرصت ممکن برپا دارند.
ابن قولویه از ابن هارون مکفوف(27) روایت کرده است: خدمت امام جعفر صادق علیهالسلام رسیدم، به من فرمود: در مصیبت حسین علیهالسلام شعری بخوان. ابوهارون به شیوه رسمی و ـ به قول معروف ـ «کتابی» اشعار خود را خواند. حضرت به او فرمود: به همان نحوی که نزد قبر آن حضرت میخوانی، مرثیهسرایی کن؛ یعنی همراه با حزن و اندوه و سوز و گداز. او میگوید: پس من این بیت را خواندم:
اَمِر علی حدثِ الحسین
ِ فقُل لاِعظُمهِ الزکیّه.
یعنی بر مزار حسین گذر کن و به استخوانهای پاکش بگو.
و چون حضرت گریست، من ساکت شدم. فرمود: بخوان. من چند بیت دیگر خواندم، بعد فرمود: باز هم بخوان. من این بیت را خواندم:
یا مریم قومی فانّه بی مولاکِ
و علی الحسینِ فاسعدیِ ببکاکِ.
پس حضرت گریست و اهل حرم به ناله و شیون آمدند و چون ساکت شد، فرمود: «ای اباهارون، هر که شعری در مصیبت حسین علیهالسلام بسراید، پس بگریاند ده نفر را، بر او بهشت واجب است» و سپس نفرات را کم کرد تا به یک نفر رسید و فرمود: «هر که بخواند شعری در مصیبت حسین علیهالسلام و یک نفر را بگریاند، بهشت بر او واجب است.»(28)
از این روایت برمیآید که امامان شیعه علیهمالسلام عزاداری با سوز و گداز و همراه با گریه و زاری را تشویق و تبلیغ میکردند و برای آن ثواب زیادی قایل بودند. همچنین سعی میکردند اقوام و بستگان خود را نیز در اینگونه مراسم شرکت دهند.
امام صادق علیهالسلام با لحنی تشویقگونه خطاب به فضیل بن یسار میفرماید: «آیا مجلس تشکیل میدهید و با هم درباره ما سخن میگویید؟» فضیل میگوید: آری. امام میفرماید: «من این مجالس را دوست دارم. پس هدف ما را زنده نگه دارید. خدا رحمت کند کسی را که هدف و امر ما را احیا کند. ای فضیل، کسی که ما را به یاد آورد و یا نزدش از ما یاد شود و از دیدگانش به اندازه بال مگسی اشک بیرون آید، خداوند گناهانش را بیامرزد.»(29)
نکته قابل توجه در مورد روایت اخیر، این است که برخی بخشیدن گناه در اثر عزاداری و گریستن بر امام حسین علیهالسلام را بهانهای برای مرتکب شدن گناهان و محرّمات الهی و ترک واجباتی همچون نماز قرار دادهاند، و حال آنکه حضرت امام حسین علیهالسلام برای ترک حرام الهی (بیعت با حاکم ظالم و فاسد) و انجام واجبات شرعی (امر به معروف و نهی از منکر) قیام کرد و در این راه به شهادت رسید. خواندن نماز ظهر عاشورا در شرایط بسیار دشوار و فرصت گرفتن از دشمن در شب آخر برای خواندن قرآن و نماز، حکایت از عشق امام حسین علیهالسلام به نماز و قرآن دارد. بنابراین، شاید بتوان سیره امامان شیعه علیهمالسلام و نقل برخی از اینگونه روایات را اینگونه تفسیر کرد که عزاداری امام حسین علیهالسلام باید عامل دمیدن روح امید در آحاد جامعه اسلامی، حتی گناهکاران باشد. گریه بر امام حسین علیهالسلام میتواند به گناهکاران این امید را ببخشد که در آنها تحوّل ایجاد شود و بین آنها و گناه فاصله ایجاد کند و آنها را آماده انجام واجبات الهی تا حدّ شهادت در راه خدا گرداند. بنابراین، عزاداری بر امام حسین علیهالسلام گناهان گذشته را میآمرزد، نه گناهان آینده را.
در کتاب وسائل الشیعه از قول امام صادق علیهالسلام آمده است: «در ماجرای کربلا، زنان فاطمی در عزای حسین بن علی علیهالسلام گریبان چاک نمودند و صورتها خراشیدند و باید در مثل چنین مصیبتی، گریبانها چاک زد.»(30)
کتاب عزاداری از دیدگاه مرجعیت شیعه، این روایت را منطبق بر فرموده حضرت صاحبالامر(عج) در زیارت «ناحیه مقدّسه» میداند. در این زیارت، از قول امام زمان علیهالسلام آمده است: «چون زنان اهل بیت در روز عاشورا، اسب تو را بدان حالت دیدند، از پس پردهها بیرون آمدند، گیسوان خود را پریشان کردند و سیلی بر صورت مینواختند.»(31)
اما چه بسا نشر اینگونه روایات عامل رفتارهایی خارج از ضوابط اسلامی در دوران حکومت آلبویه گردید. بنا به نوشته مورّخانی همچون ابن کثیر و ابن خلدون، در زمان معزّالدوله دیلمی، روز عاشورا زنان با موی پریشان و چهره سیاه کرده از خانههایشان خارج میشدند و بر سر و صورت میکوفتند و جامعه بر تن میدریدند و در عزای امام حسین علیهالسلام میگریستند.(32)
روشن است که عزاداری امام حسین علیهالسلام از امور مستحب است، و غیرمنطقی و غیرعقلانی و طبیعتا غیرشرعی است که پیشوایان شیعه علیهمالسلام عمل مستحبی را انجام دهند که مقدّمات آن حرام شرعی باشد. از ساحت مقدّس امامان شیعه علیهمالسلام و علمای راستین تشیّع، تأیید چنین اعمالی به دور است. بنابراین، باید در صحّت اینگونه روایات و ادعیه، که با اصول اسلامی و سیره معصومان علیهمالسلام مغایرت دارد، تردید جدّی نمود.
پینوشتها:
1. محمدحسین مظفّر، تاریخ شیعه، ترجمه محمدباقر حجتی، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1368، ص 69.
2. محمد بن جریر طبری، تاریخ طبری (تاریخ الرسل والملوک)، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، اساطیر، 1362، ج 7، ص 3103. در واقعه حرّه، که در سال 62 ق روی داد (برخی سال 63 و بعضی سال 64 نوشتهاند)، عبداللّه بن حنظله با پشتیبانی مردم مدینه علیه حکومت یزید قیام کرد و پس از پیروزی بر امویان به سرکردگی مروان بن حکم، عامل یزید در مدینه، حکومت را به دست گرفت.
3. ابی الفداء (اسماعیل) ابن کثیر الدمشق، البدایة و النهایة، بیروت، مکتبه المعارف، 1977 م، ج 9، ص 107.
4. این عبارت ترجمه آیهای از قرآن است: «قال اِنّما اَشکو بَثّی و حَزنی الی اللّه و اَعلمُ مِنَ اللّه مَا لاتَعلمون.» (یوسف: 86) ر. ک: محمد بن علی بن بابویه (شیخ صدوق)، امالی، ترجمه محمدباقر کمرهای، تهران، کتابخانه اسلامی، 1362 ش، مجلس 29، ص 141.
5. جعفر بن محمّد بن قولویه، کامل الزیارات، نجف، مطبعة المرتضویه، 1356 ق، باب 32، ص 115.
6. لوط بن یحیی بن سعید العامدی ازدی کوفی، نصوص من تاریخ ابی محنف، بیروت، دارالحجّة البیضاء، 1419 ق / 1999 م، ج 1، ص 500 / همچنین ر. ک: محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، بیروت، دارالاحیاء التراث العربی، 1403 ق (1983 م)، ج 45، ص 196 / فخرالدین طریحی، المنتخب، قم، منشورات الرضی، 1362 ش، ج 2، ص 482.
7. علی ابوالحسنی (منذر)، سیاهپوشی در سوگ ائمّه نور علیهمالسلام ، قم، الهادی، 1357، ص 126.
8. جعفر شهیدی، تاریخ تحلیلی اسلام تا پایان امویان، تهران، مرکز نشر دانشگاهی، 1380، ص 190. برای اطلاع بیشتر درباره واقعه حرّه ر. ک: طبری، پیشین، ج 7، ص 3116 به بعد / عزالدین ابی الحسن ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، بیروت، دارصادر، 1402 ق / 1982 م، ج 5، ص 2301 به بعد.
9. ازدی کوفی، نصوص من تاریخ ابی مخنف، ج 1، ص 503 به بعد.
10. شیخ صدوق، امالی، مجلس 27.
11. سید شرفالدین، فلسفه شهادت و عزاداری حسین بن علی علیهالسلام ، ترجمه علی صحّت، تهران، مرتضوی، 351، ص 68.
12. روزهای دهم، یازدهم و دوازدهم ذیحجّه را که حجّاج در سرزمین «منی» بیتوته میکنند و حالت اعتکاف دارند، «ایّام تشریق» میگویند.
13. ابن قولویه، پیشین، باب 32، ص 112.
14. فخرالدین طریحی، پیشین، ج 2، ص 483.
15. همان.
16. برای مثال، آیه «ولا تحسبنَّ الذین قُتلوا فی سبیلِ اللّهِ امواتا بَل احیاء عندَ ربِّهم یُرزقون.» (بقره: 155)
17. شیخ صدوق، پیشین، مجلس 27.
18. همان.
19. ابن قولویه، پیشین، باب 32، ص 112.
20. شیخ صدوق، پیشین، مجلس 27، ص 129 و 130.
21. امام صادق علیهالسلام در پاسخ عبداللّه بن سنان، یکی از اصحابش، که علت اندوهگین و عزادار بودن حضرت و اطرافیانش در عاشورا را پرسیده بود، فرمود: «آیا تو در بیخبری به سر میبری؟ مگر نمیدانی در چنین روزی حسین علیهالسلام به شهادت رسید.» (ر. ک: علی ربّانی خلخالی، عزاداری از دیدگاه مرجعیت شیعه، قم، مکتب الحسینی، 1400 ق، ص 30.)
22. برای مثال، دعای زیارت «امین اللّه»، که منسوب به امام سجّاد علیهالسلام ، و زیارت عاشورا، که به امام باقر علیهالسلام منسوب است.
23. شیخ صدوق، پیشین، مجلس 27، ص 128.
24. «کلمة لااله الااللّه حصنی فَمن دَخلَ حصنی اَمِن مِن عذابی بشرطها و شروطها و اَنا مِن شروطها.» (ابی جعفر محمد بن علی بن الحسن بن موسی بن بابویه (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا علیهالسلام ، ترجمه محمد تقی اصفهانی، بیجا، علمیه اسلامی، بیتا، ج 1، ص 374.)
25. «قُل ما اسألکم علیه اجرا الاّ المودةَ فِی القُربی.» (شوری: 23)
26. همان.
27. «مکفوف» به معنای نابیناست و به دلیل نابینا بودن ابوهارون، به او «مکفوف» میگفتند.
28. شیخ عباس قمی، منتهی الآمال، تهران، مقدّس، 1379، ص 707 به بعد.
29. سید شرفالدین، پیشین، ص 7.
30. شیخ حرّ عاملی، وسائل الشیعه، باب 31، ص 66.
31. علی ربّانی خلخالی، پیشین، ص 66.
32. ابن کثیر، پیشین، ج 11، ص 259 / عبدالرحمن بن محمّد ابن خلدون، تاریخ ابن خلدون، المسمّی بکتاب العبر و دیوان المبتدأ و الخبر فی ایّام العرب و العجم البربر و من عاصرهم من ذوی السلطان الاکبر، بیروت، مؤسسة جمال للطباعة و النشر، بیتا، ج 3، ص 425.
* دانشجوی دکتری تاریخ اسلام دانشگاه تربیت مدرّس.