نویسنده: مجتبی مینوی
عوفی در لبابالألباب (ج 2 ص 33) به صراحت میگوید که «از وی برون شاهنامه شعر کم روایت کردهاند.» مع هذا در تذکرهها و سفینهها شعرهائی به نام فردوسی آورده شده است، و حتّی یک منظومهی تمام (داستان یوسف و زلیخا) بدو نسبت دادهاند؛ آن اشعار متفرّقه غالباً مسلّم است که از او نیست و آنها هم که در ردّشان تردیدی باشد در قبولشان تردید همانقدر یا بیشتر است. و امّا یوسف و زلیخا معاذالله که از فردوسی باشد. اکثر ابیات متعدّد از رباعی و غزل و قصیده و قطعه، که در مآخذ گوناگون به نام او آوردهاند به اهتمام مستشرق شهیر آلمانی إته در مقالهای با ذکر منابع گردآوری شده بود. و از روی آن مقاله آقای دکتر رضا زادهی شفق نقل کرده و در مجلّهی مهر (سال دوم، شمارهی مخصوص به یاد فردوسی) منتشر ساختهاند، در صحّت نسبت عموم آنها تردید هست.
1- قطعهی اوّلی که عوفی در لباب الألباب از وی دانسته و گفته که از قصیدهای در مدح سلطان یمین الدّوله محمود است:
دو چیز بر تو بیخطر بینم *** کان را خطر است نزد هر مهتر
دینار چو بر نهی به سر بر تاج *** در معرکه جان چو برنهی مغفر؛
2- دومین قطعهای که عوفی به او نسبت داده:
بسی رنج دیدم بسی گفته خواندم *** ز گفتار تازی و از پهلوانی
بچندین هنر شست و دو سال بودم *** چه توشه برم (1) ز اشکارو نهانی
بجز حسرت و جز وبال گناهان *** ندارم کنون از جوانی نشانی
بیاد جوانی کنون مویه دارم *** بر آن بیت بوطاهر خسروانی
«جوانی من از کودکی یاد دارم *** دریغا جوانی، دریغا جوانی!»
دو بیت اخیر این قطعه در ترجمان البلاغه به شاعر دیگری منسوب است به نام محمّد عبده (ص 104) و یک بیت دیگر از همین شعر محمّد عبده نیز جداگانه در همان کتاب (ص 15) آمده است:
سهی سروم از ناله چون نال گشته *** سُهی مانده از غم سهیل یمانی
بیاد جوانی همی مویه دارم *** بر آن بیت بوطاهر خسروانی:
«جوانی به بیهودگی یاد دارم (2) *** دریغا جوانی، دریغا جوانی!»
و باز در جنگی مورّخ 1057 دو بیت 4 و 5 با مختصر اختلافی (3) بدون نام گوینده منقول است. البتّه احتمال اینکه بیت تضمین شده واقعاً از ابوطاهر خسروانی بوده باشد هست، ولی همین بیت (با اندک تفاوتی) در قطعهای آمده است منسوب به عمیدالملک ابونصر کندری (جنگ اسکندری و نیز مخزنالغرائب احمدعلی خان هاشمی (4)) و قطعه اینست (نام گوینده در مخزن به تصحیف «عبدالملک ابونصر کیلانی» نوشته شده):
چو ابر بهاری و باد خزانی *** شد از دست من روزگار جوانی (5)
به یاد جوانی همه (6) نوحه دارم *** دریغا جوانی، دریغا جوانی!
بسا روزگارا که بودم نشسته *** تن آزاد و دل شاد و رخ ارغوانی
بسا شب که بگذاشتم با رفیقان *** به آسانی و لهو و با کامرانی
نه آسوده گوش از سرود مغنّی (7) *** نه دستم ز جام نبید مغانی
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . (8) *** که ای دیو را داده در دل شبانی
بمیدانِ عصیان تو اسپ هوا را *** چه رانی به آز و امید و امانی؟
ترا همّت شاهی از چرخ برتر *** چرا جان و دل زین جهان نگسلانی؟
قطعه از هر که باشد گویا بسیار مشهور بوده و چندین شاعر آن را استقبال کردهاند، منجمله مکّی پنجهیری و عمادالدّین طغرل و فریدالدّین اسفرائنی و فرّخی و ناصرخسرو و سنائی؛
3- غزلی که در تاریخ گزیده و عرفات و مخزنالغرائب و مجمعالفصحا بنام فردوسی آوردهاند:
شبی در برت گر بر آسودمی *** سر فخر بر آسمان سودمی
قلم در کف تیر بشکستمی *** کلاه از سر ماه بربودمی
بقدر از نهم چرخ بگذشتمی *** به پی فرق گردون بفرسودمی
جمال تو گر زانکه من دارمی *** بجای تو گر زانکه من بودمی
به بیچارگان رحمت آوردمی *** به درماندگان بر ببخشودمی
این غزل در جنگ اسکندری سابقالذّکر بنام جلالالدّین در گجینی از رجال قرن ششم آورده شده است با اختلافات جزئی (9)، و بیت سوم را تاریخ گزیده و جنگ و مجمع ندارد. در بعضی مآخذ جدید چهار بیتی در آخر این غزل افزوده شده است؛
4- قطعهای که در مخزنالغرائب، و نیز بیت سوم آن در جنگی از قرن هشتم، بنام فردوسی، و بیت سوم و چهارم در تاریخ طبرستان ابن اسفندیار بدون نام گوینده ضبط شده است:
فلک گر بزیر نقاب اندراست *** وگر زیر پرّ عقاب اندراست
مپندار کو از پی کار تو *** به بند خطا و صواب اندراست
اگر بد کنی کیفر خود (10) بری *** نه چشم زمانه بخواب اندراست
به ایوانها نقش (11) بیژن هنوز *** به زندان افراسیاب اندراست
قطعهی چندان بلندی نیست. مقصود از بیت اوّل نامعلوم، و از بیت اخیر گوئیا این است که بیژن گناهکار بود که به زندان افراسیاب دچار شد! و حال آنکه شاهنامه افراسیاب را از برای بدی کردن به بیژن گنهکار و معلون میشمارد؛
5- قطعهای که در مجالس المؤمنین (ابتدای مجلس دوازدهم) و عرفات العاشقین و هفت اقلیم و مجمع الفصحا به او نسبت دادهاند، و گفته شده است که در هنگام فرار از غزنین گفته و نوشته:
حکیم گفت: کسی را که بخت والا نیست *** به هیچ روی مر او را زمانه جویا نیست
برو مجاور دریا نشین مگر روزی *** بدستت افتد درّی کجاش همتا نیست
خجسته درگه محمود ز اولی دریاست *** چگونه دریا کان را کرانه پیدا نیست
شدم به دریا غوطه زدم ندیدم در *** گناه بخت منست این، گناه دریا نیست
ولی نسبت این قطعه هم بفردوسی خالی از خدشهای نیست، چه شاعری از قرن هفتم هجری، یعنی نظامالدّین محمود قَمَر، که هم عصر سعدی و مدّاح ابوبکر بن سعدبن زنگی بوده است بیت اخیر را در قطعهای تضمین کرده و به عنصری نسبت داده است:
بحسبِ حالِ خود از شعر عنصری بیتی *** نبشتهام، بده انصاف سخت زیبا نیست؟
«شدم به دریا غوطه زدم ندیدم در *** گناه بخت منست این، گناه دریا نیست»؛
6- رباعی: مستست بتا چشم تو و تیر بدست... به روایت هفت اقلیم و مجمعالفصحا؛
7- رباعی: گردل دهدم کز تو شکایت کنمی... به روایت عرفات و ریاضالشعرا؛
8- رباعی: از جود تو خیزد ای شه با فرهنگ... به نقل از عرفات و جنگی خطّی مورّخ 1226 هـ. محفوظ در بادلیان اکسفُرد؛
9- رباعی: تا چند نهی در دل خود غصّه و درد... منقول از آتشکدهی آذر؛
10- رباعی: دوش از سر لطف و بنده پروردن خویش... که در مخزنالغرایب و آتشکده و مجمعالفصحا آمده است؛
11- رباعی: فردوسی را دلیست دور از تو کباب... بروایت صاحب عرفات و مخزنالغرایب؛
12- رباعی: غم در دل من درآمد و شاد برفت... که در عرفات و در مجمعالفصحا به اسم او آمده است؛
13- قطعه: بیا بگوی که پرویز از زمانه چه خورد... منقول در آتشکده و مجمعالفصحا؛
همگی مورد شکّ و تردید است که از فردوسی باشد. آنچه هیچ شکّی در بطلان انتساب آن به فردوسی بنده ندارم سه قصیده است:
14- یکی بمطلع: اگر بری نجم زلف تابدار انگشت، دارای 19 و در بعضی مآخذ 23 بیت، منقول در عرفات و مجالس المؤمنین و در بعضی جنگها مثل سفینهی منتخب الاشعار محمّد علی خان مبتلای مشهدی و در جنگی در کتابخانهی اسعد افندی (12) و بعضی ابیات آن در آتشکده و مجمع الفصحا و غیره؛
15- دومی بمطلع: ای دل ار داری هوای جنّة المأوی بیا، دارای 43 بیت در منقبت علیبنابیطالب، نقل از یک نسخهی خطّی فارسی در کتابخانهی گوتا؛
16- سومی قصیدهای بمطلع: شب گذشته که بود از نسیم باد بهار، دارای 54 بیت که إته آن را از «انتخاب صد و هفتاد شاعر فارسی» استنساخ شدهی سال 1042 نقل کرده است.
اینها علاوه بر اینکه در نسخههای خطّی (مآخذِ إته) بد و خراب و پر غلط نوشته شده بوده است بتوسّط إته هم تصحیف و تحریف بسیار یافته و به صورتی درآمده است که انسان حیرت میکند که آن مستشرق شهیر از اینها چه فهمیده و چطور ترجمه کرده است. همهی اینها را به استثنای نمرهی 12 آقای دکتر رضا زادهی شفق در مجلّهی مهر نقل کرده و دربارهی بعضی از آنها اظهار خود را مُنبی از اینکه نمیتواند از فردوسی باشد دریغ نداشتهاند.
17- این قطعه در عرفات و مجمع به فردوسی نسبت داده شده و مثل قطعات دیگر صحّت نسبت آن به فردوسی محلّ شکّ است:
اگر بدانش اندر زمانه لقمانوار *** سرای پردهی عصمت بر آسمان زدهای
و گر زکُتب فلاطون و أرسطا طالیس *** هر آنچه هست پسندیده پاک بستدهای
اگر سپهبد سیصد هزار شهر بوی *** وگر برهمن ششصد هزار بتکدهای
به پیش ضربت مرگ این همه ندارد سود *** همی بباید رفتن چنانکه آمدهای
علاوه بر آنچه ذکر شده سه قطعه و پنج رباعی دیگر در مآخذی جدیدتر مثل مجلّهی ارمغان و مهر و حواشی آقای سادات ناصری بر جلد دوم آتشکده نقل شده است و من خواننده را به آنها حواله میدهم.
بعضی ابیات به بحر متقارب در افواه است که اسامی پهلوانان شاهنامه هم در آنها آمده است و عموماً گمان میکنند که باید از شاهنامه باشد، مثل:
همه بندگانیم و خسرو پرست *** من و گیو و گودرز و هر کس که هست
نژاد از دو کس دارد این نیکپی *** ز افراسیاب و ز کاووس کی
ولی این دو بیت از تاریخ معجم است و صاحب زبدة التواریخ (حافظ ابرو) هم آنها را از تاریخ معجم گرفته است. در تاریخ معجم ابیات بسیاری به بحر متقارب آمده است که بعضی را خود مؤلّف گفته. در مورد بیت اوّل نگفته است که از خود اوست یا از دیگری؛ در پادشاهی گیومرث (چاپ برغانی ص 46) آمده است:
همه بندگانیم خسرو پرست *** اگر پیشوائیم اگر زیردست
و در زبدةالتّواریخ نیز در همین مورد همین بیت منقول است. باز در تاریخ معجم در ابتدای پادشاهی کیخسرو در جزءِ ابیاتی تحت عنوان «چنانکه مؤلّف گوید» این بیت دیده میشود که:
نژاد از دو کس داشت آن نیکپی *** ز افراسیاب و ز کاووس کی
و در زبدةالتّواریخ در باب کیخسرو گوید:
«نژاد از دو شه داشت فرخندهپی *** ز افراسیاب و ز کاووس کی
چون بتخت نشست و گفتار او را پهلوانان شنیدند بجواب گفتند:
همه بندگانیم خسرو پرست *** من و گیو و گودرز و هرکس که هست.
پینوشتها
1- ظاهراً مضاف و مضافٌ الیه است یعنی در بر من و پیش و نزد من.
2- شاید: باد دادم (؟)
3- بسوک جوانی، بدین بیت، به بیهوده بر باد دادم.
4- جنگ مذکور در موزهی بریتانیاست و مخزنالغرائب در اکسفرد.
5- محتمل آنست که محل دو مصراع تغییر یافته باشد و مصراع دوم بایست مقدم بوده باشد.
6- در مخزن: کنون، و این بیت را در آخر آورده.
7- جنگ اسکندری: سرود مغانه، و مصراع دوم را ندارد.
8- این مصراع اول ساقط شده است و مخزن هم این بیت را ندارد.
9- سر از فخر، از سر مهر.
10- مخزن: کیفرش خود.
11- مخزن: بر ایوانها نام.
12- در انتهای نسخهای از یوسف و زلیخای منسوب بفردوسی که در دست اینجانب است کاتب نسخه این قصیده را که اینجا دارای 23 بیت است تحت عنوان «... من نتایج طبع صاحب کتاب» نقل کرده است.
مینوی، مجتبی؛ (1386)، فردوسی و شعر او، تهران: انتشارات توس، چاپ چهارم