انگلیس و آمریكا تكیهگاههای كمیته تروریستی مجازات
نويسنده: استاد علی دوانی
چکیده: در این دوران از سوی محافل ماسونی وابسته به لژ بیداری ایران و سازمانهای علنی آن، مانند فرقه دمكرات، تلاش وسیعی برای جلب آمریكائیان به ایران در جریان بود. گفته میشود كه این اقدام خیرخواهانه و برای كشیدن پای نیروی سومی در مقابل روسیهی تزاری و استعمار انگلیس بوده كه چنین نیست.
در واقع، در اینجا ما با آمریكا دقیقاً به عنوان یك نیروی استعماری تازه نفس روبرو هستیم. در همین دوران بود كه توسط سران حزب دمكرات تقیزاده ـ نواب در زمان وزارت خارجه حسینقلی خان نواب، طرح استخدام مورگان شوستر آمریكایی به تصویب مجلس رسید.
در میان اوراقی كه در لابهلای كتابهای خطی آیتالله محدث قمی به دست آمد، یكی هم نوشته كوتاهی است كه از طرف افراد «كمیته مجازات دموكرات مشهد» بعنوان تهدید وی از سخنانی كه در انتقاد از امریكائیها در منبر ایراد كرده بود، برایش ارسال داشته اند.
عین آن نوشته این است: «آقای آقا شیخ عباس قمی! پدر سوخته! شنیدم كه در منبر از امریكائیها حرف بد میزنید، اگر شنیده شد كه دومرتبه از این گونه مزخرفات بگویید و تكذیب نكنید همین دوشنبه به ضرب گلوله شكمت را مثل سگ پاره پوره خواهیم كرد.
میبینیم كه مرحوم حاج شیخ عباس بر اثر سخنانی كه زمان اقامت مشهد در منبر راجع به نفوذ و خطر امریكائیها گفته است، از طرف «كمیتهی مجازات دموكرات مشهد» كه یك انجمن سری بوده است، تهدید به قتل میشود و روز قبل از موعد، كه به دیدن حاجیها رفته بود، وجهی فیالحال به او میدهند، و او نیز همان روز عازم حج میشود، دموكرات هم از بین میرود و قضیه منتفی میگردد. این حج، حج سوم آن مرحوم در سال 1341 ه بوده كه از مشهد عازم شده است.
برای آگاهی از كار دموكراتها در دفاع از امریكائیها و نقشی كه در كمیتهی مجازات داشته اند، از نویسندهی پژوهشگر آقای عبدالله شهبازی خواستیم كه در این خصوص ما را مطلع كنند، و ایشان هم لطف كردند، نوشتهی ایشان را در این مورد عیناً میآوریم كه گویای اندكی از بسیار است:
بسمهتعالی
حسبالامر جناب آقای دوانی مطالب زیر دربارهی فعالیت كمیتهی مجازات و نامه آن دال بر تهدید به قتل مرحوم حاج شیخ عباس قمی، به دلیل اظهارات ضد آمریكایی ایشان، به استحضار میرسد:
ریشههای تهدیدات تروریستی علیه علما به دوران مشروطه باز میگردد و در این دوران نام دو تن از تشكیلدهندگان كمیته مجازات، كه بعدها علنی شد، به چشم میخورد: ابوالفتحزاده و منشیزاده.
سابقه فعالیتهای تروریستی اسدالله خان و سیفالله خان ابوالفتحزاده، و میرزاده ابراهیم خان سرتیپ (منشیزاده) حداقل به سال 1324 و فعالیت در «انجمن غیرت» باز میگردد كه به ریاست میرزاابراهیمآقا تبریزی، نمایندهی تبریز و عضو لژماسونی بیداری ایران، تشكیل شده بود. فعالین این انجمن گردانندگان كمیته مجازات بعدی هستند: سرتیپ اسدالله خان ابوالفتح زاده نایب اول انجمن و ابراهیم منشیزاده نایب دوم انجمن بودند. محمدنظر خان مشكوهالممالك، صندوقدار لژ بیداری ایران، نیز از پایهگذاران انجمن غیرت بود.
ابوالفتحزاده به همراه دو برادرش حاجی خان و نصرالله خان از بریگاد قزاق مستعفی شده و به مشروطهخواهان پیوستند. پس از انحلال مجلس، او به همراه منشیزاده با لباس مبدل به تنكابن گریخت و از آن جا رهسپار رشت و مازندران شد و در ماجرای قتل آقابالاخان سردار و شورش گیلان شركت داشتند. به نوشته ملكزاده، آنها پنهانی به تهران آمدند و در خانهای در قلهك (یعنی منطقه تحت نفوذ سفارت انگلیس) مستقر شدند و «با سایر مشروطهخواهان كه به آن جا پناهنده شده بودند به تشكیل مجامع و مسلح كردن افراد برای جنگ نهایی با استبداد پرداختند.»
چون مجاهدین به رشت نزدیك شدند، «ابوالفتحزاده و برادران و پیروانش» به آنها پیوستند و در تمام جنگها شركت كردند. منشی زاده نیز كه در جنگ مجلس از فرماندهان نظامی بود، به همراه ابوالفتح زاده به گیلان رفت و «یك سال تمام با آزادیخواهان آن سامان همقدم بود.» و بعد به تهران آمد و در خفا عدهای را مسلح كرد. (ملكزاده، 4، 742)
ابوالفتحزاده به همراه برادرانش در فتح تهران نقش داشت و همو بود كه قوای مشروطهخواه را برای نخستین بار به حمله به خانهی مرحوم حاج شیخ فضلالله نوری ترغیب كرد: «دو ساعت به غروب مانده، نصرالله خان، برادر ابوالفتحزاده، خسته و فرسوده وارد مسجد سپهسالار شد و از طرف ابوالفتحزاده به سرداران ملی اطلاع داد كه در حدود دو هزار نفر از اتباع حاجی شیخفضلالله و شیخ محمود ورامینی و آخوند آملی به سركردگی صنیع حضرت و شیخ محمود و سیدجمال ما را از پشت سر مورد هجوم قرار دادهاند و اگر آنها را متفرق نكنند موقعیت ما در خطر خواهد افتاد.» بدین ترتیب، سالار فاتح مازندرانی و افرادش و جمعی از گرجیان با پرتاب بمب و تیراندازی «رشته انتظام قشون حاجی شیخفضلالله را از هم پاشیدند»!! (ملكزاده، 6، 1205)
در ترورهای مرموز زمان محمدعلی شاه و پس از آن، سرنخ سرانجام به همین هسته تروریستی وصل میشود. مثلاً در قتل اتابك (21 رجب 1325) برادر عباس آقا، قاتل اتابك، به نام حسنآقا در خانه حاجیخان، برادر فطنالملك، پنهان بوده و سپس ابراهیم منشیزاده او را در خانهی خود پنهان میكند. (نوایی، فتح تهران، صص 131 ـ 13 )
در ماجرای ترور نافرجام محمدعلی شاه (25 محرم 1326) حیدرخان عمواوغلی شش نفر تروریست خود را به خانهی ابوالفتحزاده میبرد. (رائین، حیدرعمواوغلی، صص 92ـ 93)
در ترور نافرجام مرحوم حاج شیخفضل الله نوری (16 ذیحجه 1326) عامل اصلی كریم دواتگر، تروریست معروف بعدی در كمیته مجازات است، و در این ماجرا عوامل سرشناس سفارت انگلیس، چون میرزا محمدنجات خراسانی، شركت دارند و مستر اسمارت، نمایندهی سفارت انگلیس، در محل بازجویی متهمین حاضر میشود تا به قول تقیزاده كسی نتواند به تروریستها «زور بگوید.» (تقیزاده زندگی طوفانی، ص 142)، میدانیم كه حسینخانالله نیز در قتل مرحوم سیدعبدالله بهبهانی شركت داشت. (فخرایی، گیلان، 198، ملكزاده، تاریخ انقلاب مشروطیت، ج7، ص 1336)
این گروه تروریستی و مخفی، پس از خلع محمد علیشاه در كنار محافلی كه بعداً «حزب دمكرات» را تشكیل دادند فعالیت مرموزی داشت. در این زمان حیدرعمواوغلی از فعالین حزب دموكرات بود و تحت امر هسته بالاتری مركب از ابوالفتحزاده، منشیزاده و مشكاتالممالك قرار داشته كه میتوانند هسته مسئولین گروه تروریستی مخفی تشكیلات فرقه باشند. در این دوران است كه ماجرای ترور مرحوم سید عبدالله بهبهانی پیش میآید (9 رجب 1328) عاملین این ترور، رجب سرابی، علیاصغر ژاندارم و حسینخانلله بودند.
سرابی در محرم یا سفر 1330 در تبریز كشته شد. علیاصغر ژاندارم بعدها به اتهام خیانت تیرباران شد و حسن خانلله در واقعه كمیتهی مجازات درتهران مصلوب شد. (فخرایی، گیلان، 198؛ ملكزاده تاریخ انقلاب مشروطیت،ج 7، ص 1336) بنابراین، دست تقدیر هر یك را به سزای خود رسانید. ابوالفتح زاده نیز در این ترور نمایان است.
سران كمیته مجازات (1335 ق./ 1295 ـ 1296 ش.) به ویژه اسدالله خان ابوالفتحزاده، ابراهیمخان منشیزاده و محمدنظرخان مشكات الممالك، بهایی بودند و به تبلیغات بهاییگری شهرت داشتند. (بامداد، ج 1، ص 112؛ تبریزی، اسرار تاریخی، 23). تبریزی مینویسد كه آنان به بهائی بودن شهرت كامل داشتند. (تبریزی، ص 36)
عملیات كمیتهی مجازات تقریباً پنج ماه بود. از آخر دلو 1295 تا اول اسد 1296 . با ترور میرزا اسماعیل خان شیرازی، رئیس انبار غله دولتی، آغاز و با قتل رضا منتخبالدوله ختم شد. ابوالفتحزاده، منشیزاده و مشكاتالممالك تا پایان كار كمیته مجازات هسته اصلی آن محسوب میشدند و جلسات سه نفره خود را داشتند مشی كمیته را تعیین میكردند. (تبریزی، اسرار تاریخی كمیتهی مجازات، ص 31)
لبه تیز حمله این گروه تروریستی و مرموز، كه به غلط به عنوان یك گروه انقلابی معروف شده، علیه علما بود. مستشارالدوله صادق مینویسد: «آقایان علما برای جان خود خوفناك و از طرف دیگر بدون حق و حساب متوقع بودندكه هیئت دولت تازه روی كارآمده معجلاً قاتلین و محركین را دستگیر كند.» (اسناد مستشارالدوله صادق، ص 117) یكی از اقدامات آنها قتل میرزا محسن مجتهد، فرزند محمدباقر صدرالعلما و برادر میرزا جعفر صدرالعلما، بود، زیرا به گفته مهدی بامداد، «پیش از كشته شدنش به واسطه هر جهتی كه بود عنوان و نفوذ زیادی در تهران و بلكه ایران پیدا كرده بود». (بامداد، شرح حال رجال ایران، ج 1، ص 113)
و اما چرا باید كمیته مجازات مخالف سخنان مرحوم حاج شیخ عباس قمی علیه آمریكاییها باشد؟ در این دوران از سوی محافل ماسونی وابسته به لژ بیداری ایران و سازمانهای علنی آن، مانند فرقه دمكرات، تلاش وسیعی برای جلب آمریكائیان به ایران در جریان بود. گفته میشود كه این اقدام خیرخواهانه و برای كشیدن پای نیروی سومی در مقابل روسیهی تزاری و استعمار انگلیس بوده كه چنین نیست.
در واقع، در اینجا ما با آمریكا دقیقاً به عنوان یك نیروی استعماری تازه نفس روبرو هستیم. در همین دوران بود كه توسط سران حزب دمكرات تقیزاده ـ نواب در زمان وزارت خارجه حسینقلی خان نواب، طرح استخدام مورگان شوستر آمریكایی به تصویب مجلس رسید(11 اوت 1910) و حسینقلی خان نواب در 22 ذیحجه / 1328 / 25 دسامبر 1910، دو روز قبل از استعفای اجباریاش از وزارت خارجه، دستور استخدام مستشاران آمریكایی را به نبیلالدوله، شارژدافر ایران در واشنگتن، صادر كرد(مكدانیل، شوستر، 114)
زمانی كه تلگراف نواب به نبیلالدوله رسید، او وقت را تلف نكرد و به گفتهی مكدانیل «آمادگی» داشت. او قبلاً ویلیام مورگان شوستر را یافته بود. همان روز نبیلالدوله با شوستر مذاكره كرد و شوستر با ویلیام تافت، رئیسجمهور آمریكا، ملاقات نمود. و بدینسان، به سرعت كار خاتمه یافته تلقی شد. (مكدانیل، شوستر، 115). بنابراین، حسینقلی خان نواب را باید طراح اصلی استخدام مستشاران آمریكایی در ایران دانست.
در این ماجرا، بهاییان نقش مهمی داشتند كه تاكنون مورد بررسی دقیق قرار نگرفته. نبیلالدوله از سران بهائیت و از دوستان عباس افندی بود. او از خانوادهی لسانالملك سپهر است و به گفته رائین، در فراماسونری امریكا مقام شامخی داشت. (رائین، فراموشخانه، ج 2، 152). نبیلالدوله به محفل بهائیان ایران نامهای نوشت و از آنها تقاضا كرد كه در روز ورود شوستر از وی استقبال شایان به عمل آوردند. بهائیان دو نفر از افراد انگلیسیدان خود را به استقبال شوستر به انزلی فرستادند و هنگام ورود شوستر به تهران قریب به صد نفر از بهائیان تهران به قریه مهرآباد به استقبال شوستر رفتند.
«هنگام ورود شوستر به تهران، هیچ یك از مأمورین دولتی به استقبالش نرفت ولی در عوض بهائیان از او استقبال كرند.» (شوستر، اختناق ایران، مقدمهی اسماعیل رائین، ص 10 ـ 11)
پس از ورود شوستر به ایران با حمایت دموكراتها، مجلس دوم قانون 23 جوزا (15 جمادیالثانیه 1329) را گذرانید و به او اختیارات تام داد. مرحوم مدرس بعدها در مجلس سوم، گفت: «در دورهی سابق یك قانون كه از مجلس گذشت اسمش قانون 23 جوزا بود، و بدبختانه از روزی كه از مادر متولد شد اسباب زحمت شد.» (مذاكرات مجلس سوم، 7 جمادیالثانیه 1333، ص 89)
درست در همین زمان بود كه محافل مرموزی عباس افندی را به اروپا و آمریكا دعوت كردند و در این سفر سه ساله وی با تبلیغات جدید در رسانههای غرب معرفی شد و در مجامع فراماسونری سخنرانیهای مفصل كرد و از «مذهب انسانیت» و «تجدد در دین» سخن گفت. سرانجام شوستر به علت اولتیماتوم روسها، كه حضور آمریكاییها در ایران را تحمل نمیكردند، از كار بركنار شد، ولی تلاش برای نفوذ كانونهای معین از آمریكاییان در ایران ادامه یافت.
با این توضیحات، رابطه مرموز و پنج جانبهای میان آمریكاییها، بهاییان، فراماسونری، حزب دموكرات و كمیته مجازات مشاهده میشود و در این چارچوب است كه سخنان مرحوم حاج شیخ عباس قمی علیه آمریكاییان و علت تهدید او توسط كمیته مجازات روشن میگردد.
والسلام
عبدالله شهبازی 29/10/1375
پس از واقعه بیرون كردن مورگان شوستر امریكائی، و اعدام سران كمیتهی مجازات وابسته به حزب دموكرات در تهران، باز هم فعالیت «كمیتهی مجازات حزب دموكرات» به طور پنهانی در ایالات ادامه داشته، و آنها كه تز جدائی روحانیت را از سیاست دنبال میكردند و تحت حمایت غرب بودند دست از شرارت بر نمیداشتند.
در همین زمانها بوده كه محدث قمی با اطلاع از نفوذ امریكائیها و فعالیت میسیون تبشیری آنها در بعضی از شهرهای ایران و از جمله مشهد، علناً در منبر از آنها انتقاد میكرده و همان نیز باعث نوشتن آن نامهی تهدید آمیز شده بود.
سران كمیتهی مجازات حزب دموكرات توسط وثوقالدوله اعدام شدند، ولی بقیه تا مدتی بعد در تهران و مشهد و نقاط دیگر به طور پنهانی فعالیت داشتهاند. در كتاب «تقویم تاریخ خراسان ـ از مشروطیت تا انقلاب اسلامی» از جملهی حوادث سال 1337 قمری را «تصویب مواد تشكیلاتی و شرح وظایف كمیتههای محلی و اعضای حزب دموكرات خراسان توسط مجلس محلی مشهد» نوشته است و این همان زمان تهدید محدث قمی در مشهد توسط حزب دموكرات چند سال بعد بوده است.
میسیون امریكائی در آن موقع در مشهد تبلیغات وسیع تبشیری داشتهاند و مبلغان آنها سعی در گمراه ساختن افراد و مسیحی كردن آنها داشتهاند. همین معنی موجب میشود كه محدث قمی در منبر علناً از آنها نام ببرد و خطر وجود آنها را از نظر سیاسی و دینی در مشهد و جاهای دیگر، و راهی كه پیش گرفته بودند به مردم گوشزد كند. این تهدید كمیته مجازات دموكرات هم یا واقعیت داشته و یا عوامل امریكائی به نام آنها كه سابقه تروریستی داشتهاند، او را تهدید كرده بودند. هر چه بود پس از سفر حج او كه گفتیم باید حج سوم او در سال 1341 باشد، حزب دموكرات مشهد هم منحل میشود.
منبع: ماهنامه دوران
در واقع، در اینجا ما با آمریكا دقیقاً به عنوان یك نیروی استعماری تازه نفس روبرو هستیم. در همین دوران بود كه توسط سران حزب دمكرات تقیزاده ـ نواب در زمان وزارت خارجه حسینقلی خان نواب، طرح استخدام مورگان شوستر آمریكایی به تصویب مجلس رسید.
در میان اوراقی كه در لابهلای كتابهای خطی آیتالله محدث قمی به دست آمد، یكی هم نوشته كوتاهی است كه از طرف افراد «كمیته مجازات دموكرات مشهد» بعنوان تهدید وی از سخنانی كه در انتقاد از امریكائیها در منبر ایراد كرده بود، برایش ارسال داشته اند.
عین آن نوشته این است: «آقای آقا شیخ عباس قمی! پدر سوخته! شنیدم كه در منبر از امریكائیها حرف بد میزنید، اگر شنیده شد كه دومرتبه از این گونه مزخرفات بگویید و تكذیب نكنید همین دوشنبه به ضرب گلوله شكمت را مثل سگ پاره پوره خواهیم كرد.
كمیته مجازات دموكرات مشهد»
میبینیم كه مرحوم حاج شیخ عباس بر اثر سخنانی كه زمان اقامت مشهد در منبر راجع به نفوذ و خطر امریكائیها گفته است، از طرف «كمیتهی مجازات دموكرات مشهد» كه یك انجمن سری بوده است، تهدید به قتل میشود و روز قبل از موعد، كه به دیدن حاجیها رفته بود، وجهی فیالحال به او میدهند، و او نیز همان روز عازم حج میشود، دموكرات هم از بین میرود و قضیه منتفی میگردد. این حج، حج سوم آن مرحوم در سال 1341 ه بوده كه از مشهد عازم شده است.
برای آگاهی از كار دموكراتها در دفاع از امریكائیها و نقشی كه در كمیتهی مجازات داشته اند، از نویسندهی پژوهشگر آقای عبدالله شهبازی خواستیم كه در این خصوص ما را مطلع كنند، و ایشان هم لطف كردند، نوشتهی ایشان را در این مورد عیناً میآوریم كه گویای اندكی از بسیار است:
بسمهتعالی
حسبالامر جناب آقای دوانی مطالب زیر دربارهی فعالیت كمیتهی مجازات و نامه آن دال بر تهدید به قتل مرحوم حاج شیخ عباس قمی، به دلیل اظهارات ضد آمریكایی ایشان، به استحضار میرسد:
ریشههای تهدیدات تروریستی علیه علما به دوران مشروطه باز میگردد و در این دوران نام دو تن از تشكیلدهندگان كمیته مجازات، كه بعدها علنی شد، به چشم میخورد: ابوالفتحزاده و منشیزاده.
سابقه فعالیتهای تروریستی اسدالله خان و سیفالله خان ابوالفتحزاده، و میرزاده ابراهیم خان سرتیپ (منشیزاده) حداقل به سال 1324 و فعالیت در «انجمن غیرت» باز میگردد كه به ریاست میرزاابراهیمآقا تبریزی، نمایندهی تبریز و عضو لژماسونی بیداری ایران، تشكیل شده بود. فعالین این انجمن گردانندگان كمیته مجازات بعدی هستند: سرتیپ اسدالله خان ابوالفتح زاده نایب اول انجمن و ابراهیم منشیزاده نایب دوم انجمن بودند. محمدنظر خان مشكوهالممالك، صندوقدار لژ بیداری ایران، نیز از پایهگذاران انجمن غیرت بود.
ابوالفتحزاده به همراه دو برادرش حاجی خان و نصرالله خان از بریگاد قزاق مستعفی شده و به مشروطهخواهان پیوستند. پس از انحلال مجلس، او به همراه منشیزاده با لباس مبدل به تنكابن گریخت و از آن جا رهسپار رشت و مازندران شد و در ماجرای قتل آقابالاخان سردار و شورش گیلان شركت داشتند. به نوشته ملكزاده، آنها پنهانی به تهران آمدند و در خانهای در قلهك (یعنی منطقه تحت نفوذ سفارت انگلیس) مستقر شدند و «با سایر مشروطهخواهان كه به آن جا پناهنده شده بودند به تشكیل مجامع و مسلح كردن افراد برای جنگ نهایی با استبداد پرداختند.»
چون مجاهدین به رشت نزدیك شدند، «ابوالفتحزاده و برادران و پیروانش» به آنها پیوستند و در تمام جنگها شركت كردند. منشی زاده نیز كه در جنگ مجلس از فرماندهان نظامی بود، به همراه ابوالفتح زاده به گیلان رفت و «یك سال تمام با آزادیخواهان آن سامان همقدم بود.» و بعد به تهران آمد و در خفا عدهای را مسلح كرد. (ملكزاده، 4، 742)
ابوالفتحزاده به همراه برادرانش در فتح تهران نقش داشت و همو بود كه قوای مشروطهخواه را برای نخستین بار به حمله به خانهی مرحوم حاج شیخ فضلالله نوری ترغیب كرد: «دو ساعت به غروب مانده، نصرالله خان، برادر ابوالفتحزاده، خسته و فرسوده وارد مسجد سپهسالار شد و از طرف ابوالفتحزاده به سرداران ملی اطلاع داد كه در حدود دو هزار نفر از اتباع حاجی شیخفضلالله و شیخ محمود ورامینی و آخوند آملی به سركردگی صنیع حضرت و شیخ محمود و سیدجمال ما را از پشت سر مورد هجوم قرار دادهاند و اگر آنها را متفرق نكنند موقعیت ما در خطر خواهد افتاد.» بدین ترتیب، سالار فاتح مازندرانی و افرادش و جمعی از گرجیان با پرتاب بمب و تیراندازی «رشته انتظام قشون حاجی شیخفضلالله را از هم پاشیدند»!! (ملكزاده، 6، 1205)
در ترورهای مرموز زمان محمدعلی شاه و پس از آن، سرنخ سرانجام به همین هسته تروریستی وصل میشود. مثلاً در قتل اتابك (21 رجب 1325) برادر عباس آقا، قاتل اتابك، به نام حسنآقا در خانه حاجیخان، برادر فطنالملك، پنهان بوده و سپس ابراهیم منشیزاده او را در خانهی خود پنهان میكند. (نوایی، فتح تهران، صص 131 ـ 13 )
در ماجرای ترور نافرجام محمدعلی شاه (25 محرم 1326) حیدرخان عمواوغلی شش نفر تروریست خود را به خانهی ابوالفتحزاده میبرد. (رائین، حیدرعمواوغلی، صص 92ـ 93)
در ترور نافرجام مرحوم حاج شیخفضل الله نوری (16 ذیحجه 1326) عامل اصلی كریم دواتگر، تروریست معروف بعدی در كمیته مجازات است، و در این ماجرا عوامل سرشناس سفارت انگلیس، چون میرزا محمدنجات خراسانی، شركت دارند و مستر اسمارت، نمایندهی سفارت انگلیس، در محل بازجویی متهمین حاضر میشود تا به قول تقیزاده كسی نتواند به تروریستها «زور بگوید.» (تقیزاده زندگی طوفانی، ص 142)، میدانیم كه حسینخانالله نیز در قتل مرحوم سیدعبدالله بهبهانی شركت داشت. (فخرایی، گیلان، 198، ملكزاده، تاریخ انقلاب مشروطیت، ج7، ص 1336)
این گروه تروریستی و مخفی، پس از خلع محمد علیشاه در كنار محافلی كه بعداً «حزب دمكرات» را تشكیل دادند فعالیت مرموزی داشت. در این زمان حیدرعمواوغلی از فعالین حزب دموكرات بود و تحت امر هسته بالاتری مركب از ابوالفتحزاده، منشیزاده و مشكاتالممالك قرار داشته كه میتوانند هسته مسئولین گروه تروریستی مخفی تشكیلات فرقه باشند. در این دوران است كه ماجرای ترور مرحوم سید عبدالله بهبهانی پیش میآید (9 رجب 1328) عاملین این ترور، رجب سرابی، علیاصغر ژاندارم و حسینخانلله بودند.
سرابی در محرم یا سفر 1330 در تبریز كشته شد. علیاصغر ژاندارم بعدها به اتهام خیانت تیرباران شد و حسن خانلله در واقعه كمیتهی مجازات درتهران مصلوب شد. (فخرایی، گیلان، 198؛ ملكزاده تاریخ انقلاب مشروطیت،ج 7، ص 1336) بنابراین، دست تقدیر هر یك را به سزای خود رسانید. ابوالفتح زاده نیز در این ترور نمایان است.
سران كمیته مجازات (1335 ق./ 1295 ـ 1296 ش.) به ویژه اسدالله خان ابوالفتحزاده، ابراهیمخان منشیزاده و محمدنظرخان مشكات الممالك، بهایی بودند و به تبلیغات بهاییگری شهرت داشتند. (بامداد، ج 1، ص 112؛ تبریزی، اسرار تاریخی، 23). تبریزی مینویسد كه آنان به بهائی بودن شهرت كامل داشتند. (تبریزی، ص 36)
عملیات كمیتهی مجازات تقریباً پنج ماه بود. از آخر دلو 1295 تا اول اسد 1296 . با ترور میرزا اسماعیل خان شیرازی، رئیس انبار غله دولتی، آغاز و با قتل رضا منتخبالدوله ختم شد. ابوالفتحزاده، منشیزاده و مشكاتالممالك تا پایان كار كمیته مجازات هسته اصلی آن محسوب میشدند و جلسات سه نفره خود را داشتند مشی كمیته را تعیین میكردند. (تبریزی، اسرار تاریخی كمیتهی مجازات، ص 31)
لبه تیز حمله این گروه تروریستی و مرموز، كه به غلط به عنوان یك گروه انقلابی معروف شده، علیه علما بود. مستشارالدوله صادق مینویسد: «آقایان علما برای جان خود خوفناك و از طرف دیگر بدون حق و حساب متوقع بودندكه هیئت دولت تازه روی كارآمده معجلاً قاتلین و محركین را دستگیر كند.» (اسناد مستشارالدوله صادق، ص 117) یكی از اقدامات آنها قتل میرزا محسن مجتهد، فرزند محمدباقر صدرالعلما و برادر میرزا جعفر صدرالعلما، بود، زیرا به گفته مهدی بامداد، «پیش از كشته شدنش به واسطه هر جهتی كه بود عنوان و نفوذ زیادی در تهران و بلكه ایران پیدا كرده بود». (بامداد، شرح حال رجال ایران، ج 1، ص 113)
و اما چرا باید كمیته مجازات مخالف سخنان مرحوم حاج شیخ عباس قمی علیه آمریكاییها باشد؟ در این دوران از سوی محافل ماسونی وابسته به لژ بیداری ایران و سازمانهای علنی آن، مانند فرقه دمكرات، تلاش وسیعی برای جلب آمریكائیان به ایران در جریان بود. گفته میشود كه این اقدام خیرخواهانه و برای كشیدن پای نیروی سومی در مقابل روسیهی تزاری و استعمار انگلیس بوده كه چنین نیست.
در واقع، در اینجا ما با آمریكا دقیقاً به عنوان یك نیروی استعماری تازه نفس روبرو هستیم. در همین دوران بود كه توسط سران حزب دمكرات تقیزاده ـ نواب در زمان وزارت خارجه حسینقلی خان نواب، طرح استخدام مورگان شوستر آمریكایی به تصویب مجلس رسید(11 اوت 1910) و حسینقلی خان نواب در 22 ذیحجه / 1328 / 25 دسامبر 1910، دو روز قبل از استعفای اجباریاش از وزارت خارجه، دستور استخدام مستشاران آمریكایی را به نبیلالدوله، شارژدافر ایران در واشنگتن، صادر كرد(مكدانیل، شوستر، 114)
زمانی كه تلگراف نواب به نبیلالدوله رسید، او وقت را تلف نكرد و به گفتهی مكدانیل «آمادگی» داشت. او قبلاً ویلیام مورگان شوستر را یافته بود. همان روز نبیلالدوله با شوستر مذاكره كرد و شوستر با ویلیام تافت، رئیسجمهور آمریكا، ملاقات نمود. و بدینسان، به سرعت كار خاتمه یافته تلقی شد. (مكدانیل، شوستر، 115). بنابراین، حسینقلی خان نواب را باید طراح اصلی استخدام مستشاران آمریكایی در ایران دانست.
در این ماجرا، بهاییان نقش مهمی داشتند كه تاكنون مورد بررسی دقیق قرار نگرفته. نبیلالدوله از سران بهائیت و از دوستان عباس افندی بود. او از خانوادهی لسانالملك سپهر است و به گفته رائین، در فراماسونری امریكا مقام شامخی داشت. (رائین، فراموشخانه، ج 2، 152). نبیلالدوله به محفل بهائیان ایران نامهای نوشت و از آنها تقاضا كرد كه در روز ورود شوستر از وی استقبال شایان به عمل آوردند. بهائیان دو نفر از افراد انگلیسیدان خود را به استقبال شوستر به انزلی فرستادند و هنگام ورود شوستر به تهران قریب به صد نفر از بهائیان تهران به قریه مهرآباد به استقبال شوستر رفتند.
«هنگام ورود شوستر به تهران، هیچ یك از مأمورین دولتی به استقبالش نرفت ولی در عوض بهائیان از او استقبال كرند.» (شوستر، اختناق ایران، مقدمهی اسماعیل رائین، ص 10 ـ 11)
پس از ورود شوستر به ایران با حمایت دموكراتها، مجلس دوم قانون 23 جوزا (15 جمادیالثانیه 1329) را گذرانید و به او اختیارات تام داد. مرحوم مدرس بعدها در مجلس سوم، گفت: «در دورهی سابق یك قانون كه از مجلس گذشت اسمش قانون 23 جوزا بود، و بدبختانه از روزی كه از مادر متولد شد اسباب زحمت شد.» (مذاكرات مجلس سوم، 7 جمادیالثانیه 1333، ص 89)
درست در همین زمان بود كه محافل مرموزی عباس افندی را به اروپا و آمریكا دعوت كردند و در این سفر سه ساله وی با تبلیغات جدید در رسانههای غرب معرفی شد و در مجامع فراماسونری سخنرانیهای مفصل كرد و از «مذهب انسانیت» و «تجدد در دین» سخن گفت. سرانجام شوستر به علت اولتیماتوم روسها، كه حضور آمریكاییها در ایران را تحمل نمیكردند، از كار بركنار شد، ولی تلاش برای نفوذ كانونهای معین از آمریكاییان در ایران ادامه یافت.
با این توضیحات، رابطه مرموز و پنج جانبهای میان آمریكاییها، بهاییان، فراماسونری، حزب دموكرات و كمیته مجازات مشاهده میشود و در این چارچوب است كه سخنان مرحوم حاج شیخ عباس قمی علیه آمریكاییان و علت تهدید او توسط كمیته مجازات روشن میگردد.
والسلام
عبدالله شهبازی 29/10/1375
پس از واقعه بیرون كردن مورگان شوستر امریكائی، و اعدام سران كمیتهی مجازات وابسته به حزب دموكرات در تهران، باز هم فعالیت «كمیتهی مجازات حزب دموكرات» به طور پنهانی در ایالات ادامه داشته، و آنها كه تز جدائی روحانیت را از سیاست دنبال میكردند و تحت حمایت غرب بودند دست از شرارت بر نمیداشتند.
در همین زمانها بوده كه محدث قمی با اطلاع از نفوذ امریكائیها و فعالیت میسیون تبشیری آنها در بعضی از شهرهای ایران و از جمله مشهد، علناً در منبر از آنها انتقاد میكرده و همان نیز باعث نوشتن آن نامهی تهدید آمیز شده بود.
سران كمیتهی مجازات حزب دموكرات توسط وثوقالدوله اعدام شدند، ولی بقیه تا مدتی بعد در تهران و مشهد و نقاط دیگر به طور پنهانی فعالیت داشتهاند. در كتاب «تقویم تاریخ خراسان ـ از مشروطیت تا انقلاب اسلامی» از جملهی حوادث سال 1337 قمری را «تصویب مواد تشكیلاتی و شرح وظایف كمیتههای محلی و اعضای حزب دموكرات خراسان توسط مجلس محلی مشهد» نوشته است و این همان زمان تهدید محدث قمی در مشهد توسط حزب دموكرات چند سال بعد بوده است.
میسیون امریكائی در آن موقع در مشهد تبلیغات وسیع تبشیری داشتهاند و مبلغان آنها سعی در گمراه ساختن افراد و مسیحی كردن آنها داشتهاند. همین معنی موجب میشود كه محدث قمی در منبر علناً از آنها نام ببرد و خطر وجود آنها را از نظر سیاسی و دینی در مشهد و جاهای دیگر، و راهی كه پیش گرفته بودند به مردم گوشزد كند. این تهدید كمیته مجازات دموكرات هم یا واقعیت داشته و یا عوامل امریكائی به نام آنها كه سابقه تروریستی داشتهاند، او را تهدید كرده بودند. هر چه بود پس از سفر حج او كه گفتیم باید حج سوم او در سال 1341 باشد، حزب دموكرات مشهد هم منحل میشود.
منبع: ماهنامه دوران