علماي اصفهان و ملي شدن صنعت نفت ايران
مقدمه
اين قبيل برخوردها در کشو ما پرسابقه است. يا کسي را براي آسمان مي خواهيم يا براي زير زمين. بناي آن نداريم تا افراد را براي روي زمين استفاده کنيم.
به عبارتي هميشه و تقريبا همه جناحها دوست دارند همه چيز را يا سياه و يا سپيد ببينند. اين افراد نه تنها خود چنين ميکنند بلکه نوشتهها و گفتههاي افراد بيطرف يا به عبارتي با طرف اما همه جانبه نگر را که ميبينند آنان را هم از ظن خود تفسير و تأويل ميکنند. مثلا اگر کسي از روي اين نوع نگاه همه جانبه، حسني را از کسي وصف کرد، حتي اگر ده ها نقد هم به او وارد کند، اين افراد بر نميتابند. ما اين داستان را در باره موضوعات، اشخاص و تشکلهاي مختلف داشتهايم. نمونه آن دکتر شريعتي، انجمن حجتيه، دارالتبليغ اسلامي و بسياري از مسائل ديگر و اشخاص ديگر است.
دکتر مصدق براي عدهاي بت شده است، همان طور که شريعتي براي گروهي بت شده بود. در مقابل، کساني هم اصرار دارند تا دکتر مصدق را سر تا پا عيب ببينند.
اکنون روشن است که صرف نظر از شخصيت ديني آيت الله کاشاني که شخصيتي بسيار برجسته است، و نيز شخصيت ملي دکتر مصدق که به هر روي در يک دوره، با حمايت مردم و علما مظهر مبارزات ملي ايرانيان در برابر استعمار بود، در اطراف هر دو، کساني بودند که قابل دفاع نبوده و نيستند. بسياري از خطاها به آنان بر ميگردد و البته ريشهاش به اطمينان نابجاي رهبران به آنان بود.
اما اين که آيت الله کاشاني به عنوان يک عالم ديني در پي تحقق حکومت اسلامي نبوده ـ برخلاف فدائيان اسلام که چنين چيزي ميخواستند ـ کاملا روشن است و کسي نميتواند او را از طرفداران تحقق حکومت اسلامي در آن شرايط بداند.
در برابر، کساني هم که بر شخصيت دکتر مصدق به عنوان يک ملي تمام عيار تکيه ميکنند، در بسياري از موارد قادر به حل دشواريهاي موجود و روشهاي غير دمکراتيک وي که مهمترين ضربه را به خود او و نهضت زد، نخواهند بود. وي مجلس را از بين برد و هر روز خواستار اختيارات بيشتربود. در يک نظام دمکرات، چه کسي است که تا اين اندازه به روشهاي غيردمکراتيکتر روي آورد؟ هشدارهاي مکرر آيت الله کاشاني در اين زمينه يعني بيتوجهي به آراي مردم و مجلس، به خوبي ميتواند نشان دهد که دراين نزاع، کاشاني مدافع دمکراسي است و دکتر مدافع روشهاي غيردمکراتيک با بهانههاي واهي.
به هر روي بايد اجازه داد تا تحقيقات بدون پيشداوري به پيش برود. در سالهاي اخير در ميان انبوه کتابهاي موجود آثاري که مبتني بر اسناد و مدارک بوده فراوان نوشته شده است. شايد يکي از بهترين اين کارها، کتاب آقاي محمدعلي موحد باشد که تحت عنوان «خواب آشفته نفت» انتشار يافته است (تهران، کارنامه، 378) و تعليقهاي که با عنوان «گفتهها و ناگفتهها» بر آن نوشت.
نهضت ملي شدن صنعت نفت تجربههاي فراواني داشت که خوشبختانه رهبران دوره بعد از آن نتايج روشني گرفتند.
1. يکي از مهمترين نتايج آن بود که اين نهضت فاقد يک انديشه و تفکر منظم بود. دليل آن هم به جز فقر فکري و سياسي در جناح ملي و مذهبي، صورت اين نهضت بود که براي تحقق يک هدف اقتصادي و اندکي سياسي تلاش ميکرد. نتيجهاي که گرفته شد آن بود که جبهه متدين و به خصوص روحانيت دريافت که بايد به فکر انديشه سازي باشد. در اين زمينه، ديندارها از مليها جلو افتادند. به علاوه سرخوردگي بسياري از مليها آنان را به جبهه مذهبيها کشاند. و تا نهضت خرداد که راه را براي جبهه متدين هموار کرد.
2. اين زمان، هنوز زمان مرگ سلطنت نبود. اين نکتهاي است که نميتوان از آن غفلت کرد. سلطنت در ايران سابقه ديرينه داشت و با عقايد عرفي و عاميانه پيوندي عميق. در اين زمينه، زمان لازم بود تا سلطنت يک جايگزين و آلترناتيو جدي داشته باشد تا تودههاي مردم قانع شوند که ميبايست قبلي را از بين ببرند. مليها و کمونيستها قادر به ايجاد چنين جايگزيني نبودند. روحانيت هم هنوز دستش خالي بود. سالها گذشت و با استفاده از آن تجربه، هم سلطنت بيآبرو شد و هم يک جايگزين معقول پديد آمد. در نهضت ملي، هيچ کس پيروز نشد و اين آشکارا است که اشتباهاتي در هر چند طرف وجود داشته است. اما مهم آن بود که مليها با تمام وجود سرمايهگذاري کردند و شکست خوردند و روحانيت با احتياط پيش آمد و فرصت را براي بعد نگاه داشت.
3. در نهضت ملي شدن نفت، دو قسم مسأله پيش ميآمد. يکي آنچه که مربوط به نفت و مسائل اقتصادي و سياسي آن بود. دوم مسائل فکري و فرهنگي که به دليل باز شدن نسبي فضاي سياسي مطرح گرديد. کمونيستها به رغم سروصداهاي فراوان به دليل مشکلاتي که براي حزب توده پيش آمد در اين ماجرا شکست سختي خوردند. روحانيت نيز که با احتياط پيش آمده بود، يعني مراجع محلي درگير بود نه مرجعيت مطلقه و عامه، توانست انديشهها و موقعيت خود را در عمل محک بزند. طي اين ماجرا حوزه با مسائل سياسي و مذهبي جاري در جهان اسلام آشنا شد و اين تحول طلبههاي جوان را سخت به انديشه واداشت و آنان را براي يک پرش فکري و سياسي آماده کرد. تحولي که در سالهاي بعد از آن شاهد هستيم و نتيجهاش را در نهضت اسلامي خرداد مشاهده کرديم.
4. به نظر نويسنده اين سطور تجربه ملي شدن نفت، در ميان مشروطه و انقلاب اسلامي يک نقطه با اهميت است. در مشروطه روحانيت و روشنفکران حضور داشتند، اما سير کلي ماجرا به سمت عرفي شدن بود و روحانيت به اجبار کنار گذاشته شد يا کنار رفت. در انقلاب اسلامي، روحانيت و مليها ـ گرچه کم رنگ ـ بودند اما به عکس مشروطه، حرکت در مسير ديني شدن بود. در اين ميان، نهضت ملي شدن صنعت نفت يک مرحله مياني و يک تجربه جالب بود. فرصت براي آن که گروههاي مختلف خود را نشان دهند پديد آمد و در اين ميان، مليها نتوانستند اوضاع را دراختيار بگيرند. دليل آن هم ناپختگي، افراطيگري برخي از افراد و يکدندگيهاي شخص دکتر مصدق بود. البته دلايل سياسي و امنيتي هم داشت. دکتر مصدق، سيستم امنيتي خود را در اختيار کساني قرار داد که کودتاچي از آب درآمدند. هرچه بود، نهضت ملي را بايد قدم مياني دانست. روحانيت فعالانه شرکت کرد اما رهبري در اختيار مليها بود. اين جريان در حافظه بسياري ماندگار شد و بعدها آن تجربه تکرار نشد.
چند نکته
نکته اول
اما در شهرستانها، شماري از روحانيون درجه دوم (به لحاظ رتبه مرجعيت) جانبدار ملي شدن صنعت نفت بودند.
در تهران، به جز آيت الله کاشاني که محور بود، بايد از ميرزا خليل کمرهاي و ميرزا محمد باقر کمرهاي نام برد.
از شيراز آقاي آيت الله بهاءالدين محلاتي.
از اصفهان آيت الله چهارسوقي، آيت الله خادمي و چند نفر ديگر.
از گيلان آيت الله حاج سيد باقر رسولي.
از مازندران آيت الله حاج شيخ ولي الله مدرسي مازندراني.
هيئت علميه برخي از شهرستانهاي ديگر از جمله شهرستان قمشه يا جمعي از طلاب قم و... هم در اين باره بيانيههايي ارائه کردند.
اما آيت الله بروجردي وارد اين ماجرا نشد. براي اين اقدام او دلايل مختلفي را برشمردهاند که جاي آن در اينجا نيست. ايشان نهايت چيزي که در پاسخ دکتر مصدق نوشت اين بود:
«موفقيت جنابعالي را در تقويت اسلام و اصلاح امور عامه مسلمين از خداوند تعالي مسألت مينمايد». برخي از علما هم به پيروي از ايشان، همين قبيل عبارات را داشتند.[1]
از روحانيون، کسي عدم شرکت آيت الله بروجردي را به معناي نفي مشروعيت ورود در اين قضايا نگرفت. به همين دليل در تهران و بيشترشهرستانها روحانيون وارد ماجرا شدند. بيشتر آنها، در واقع دعوت آيتالله کاشاني را لبيک گفتند. اين روحانيون تا ماههاي پاياني دکتر مصدق او را همراهي ميکردند، اما در ادامه، روحانيون فعال در نهضت ملي دو دسته شدند:
الف: نخست دستهاي که پس از مشارکت اوليه، به تدريج جانب دکترمصدق را گرفتند و طبعا ـ و به خصوص در شهرستانها ـ در اقليت بودند. در اين زمينه بايد از برخي از علماي تهران ياد کرد که از آن جمله اخوان (سيد ابوالفضل و سيد رضا) زنجاني هستند. کساني از اتحاديه مسلمين هم گرچه با احتياط به حمايت از دکتر مصدق تا روزهاي آخر ادامه دادند.
ب: دسته دوم کساني بودند که به حمايت از آيت الله کاشاني پرداختند و به همين دليل از در مخالفت با دکتر مصدق درآمدند. اين جمع همراه کساني که از اول داخل در اين ماجرا نشدند، يعني آيت الله بروجردي و ديگر روحانيون ساکت، بيشتر به دليل روي کار آمدن کمونيستها، و نيزاختلافات گسترده آيت الله کاشاني با دکتر مصدق، به مخالفت با مصدق پرداختند. روحانيون اصفهان در اين دسته جاي دارند. کنار کشيدن آنان ضربهاي براي دکتر مصدق و فرصتي براي بازگشت شاه بود، هر چند آنچه براي اين جماعت اهميت داشت، نيامدن کمونيستها بود نه آمدن سلطنت. بايد گفت هيئت علميه تهران جانبدار دکتر مصدق بود. اخوان زنجاني، رضوي قمي، فيروزآبادي از آن شمار بودند.
نکته دوم
طي سالهاي اخير اينچنين وانمود شده است که نهضت ملي از اساس، يک حرکت لائيک و غير ديني بوده است. در اين باره ادعا شده است که «کل نهضت ملي اساسا ماهيتي غير مذهبي داشته است».[2] مبناي اين تحليل آن است که روحانيت در اين شرايط هنوز در يک دوره تدافعي بسر ميبرد، نه فعال بود و نه ساکت؛ چنان که اين وضعيت از مواضع امام در کشف الاسرار به دست ميآيد. در اين مقطع، طبقه متوسط جامعه که ده درصد فعال جمعيت شانزده ميليوني ايران بودند، بيش از آن که از رهبران روحاني حرف شنوي داشته باشند از جريان روشنفکري پيروي ميکردند، چون سابقه تربيت آنان به دوره رضاخان باز ميگشت و طي آن دوره، دينگرايي سخت مورد حمله واقع شده بود. نفوذ حزب توده هم در اين جمعيت ده درصدي ازهمين بابت بود. با اين همه، دين در بخشهاي بنيادي و زيرين جامعه استوار بوده و منتظر فرصت بود تا ظاهر شود. مسلما حضور روحانيت در نهضت نفت به معناي «ديني» بودن آن نيست، زيرا در مشروطه هم روحانيت حضور داشت و اکنون واضح است که آن جنبش، بيش از آن که يک جنبش ديني باشد، يک جنبش عرفي بوده است. با اين همه، از اين زاويه که انگيزه حضور توده مردم ميتوانسته فتاوي علما و حضور روحانيون باشد، بايد انصاف داد که سهم روحانيت در اين ماجرا بسيار قابل توجه بوده است. اين مطلب را کسي که فکرش خالي از غرض باشد نميتواند انکار کند.
نکته سوم
علاوه آيت الله کاشاني با نفوذي که به دست آورده بود، زمينه را براي نفوذ بيشتر روحانيت در جامعه فراهم کرد. در بسياري از شهرها، روحانيون، توانستند با نفوذي که به لحاظ سياسي به دست آوردند در برخي از امور شهر مداخله کنند. يک نمونه همين آيت الله چهارسوقي دراصفهان است. البته مقصود از نفوذ روحانيت، وجهي از نفوذ دين است؛ چيزي که به هر روي در اين دوره تا حدودي تقويت شد گرچه مشکلاتي هم باقي ماند. عزت الله سحابي براي نشان دادن تدين دکتر مصدق به چندين مورد استناد ميکند. از جمله به استشهاد دکتر مصدق به حرکت امام حسين (ع) در مجلس چهاردهم. اما در باره دوران نخست وزيري وي مينويسد:
]دکتر مصدق[ در زمينه اجراي منويات مذهبي و تعميق هويت ديني، اقداماتي انجام داد که ميتوان به نمونههايي از آن اشاره کرد. در چهارده خرداد 1330 بخشنامهاي در باره رعايت مقررات مذهبي در ماه مبارک رمضان صادر کرد که در روزنامه اطلاعات همان روز چاپ شده است. همچنين در امر عزيمت حجاج به مکه معظمه دولت اقداماتي انجام داد که مورد تشکر عالمان ديني قرار گرفت. از جمله آيت الله چهارسوقي اصفهاني طي نامهاي که براي جرايد از جمله روزنامه اطلاعات فرستاد، از دولت به واسطه توجهي که به امر زايران مکه معظمه به عمل آورده، تشکر و سپاسگزاري کرد. همچنين از همين سال، يعني سال 1330 روز وفات امام جعفر صادق (ع) تعطيل رسمي اعلام شد. علما بيانيههايي صادر و تشکر کردند و در جرايد چاپ شده است. از جمله مرحوم آقا شيخ بهاءالدين صدوقي همداني در اين ارتباط تشکر کرد که در روزنامه اطلاعات ششم مرداد 1330 چاپ شده است. در 23 مرداد قانون منع پياله فروشي را لازمالاجراء کرد. يعني از اين تاريخ ديگر امکان پياله فروشي نبود. دکتر مصدق با استفاده از اختيارات خود، قانوني را تصويب کرد به اين شرح که «دولت مکلف است از تاريخ تصويب اين قانون به فاصله شش ماه ورود و تهيه و خريد و مصرف کليه نوشابههاي الکلي و همچنين تهيه و خريد لول ترياک و مشتقات آن و نيز کشت خشخاش را از سال 1333 به بعد در سراسر کشور ممنوع سازد به استثناي مصارف طبي و صنعتي.[3] ايشان طي صفحات بعد هم شواهد ديگري براي همراهي متقابل دکتر مصدق وعالمان ديني اين دوره دارد و در نهايت مينويسد: دوره دکتر مصدق اوج حضور عالمان ديني در امور سياسي و اجتماعي به شيوه غير ابزاري است.[4]جمله اخير او طعنه بر چيز ديگري است. اما به هر روي به نفوذ سنتي که روحانيت در تودهها داشت در اين دوره، در سطح سياسي هم مداخلاتي ميکرد. تشکيل فراکسيون روحانيت در مجلس هفدهم يکي از مهمترين شواهد اين امر است.
ميدانيم که قانون منع مسکرات از زمان طرح آن در زمان رزم آراء و حتي پيش از آن تا زمان مصدق دچار چه فراز و نشيبهايي شد، و چه اندازه علما تلاش کردند و چه تشکلهايي براي تصويب آن به راه افتاد، اما هر چه هست، ميتوان گفت که در اين دوره، به عنصر تدين در جامعه، توجه ويژه صورت گرفته که قابل قياس با دوره پيش و بعد از آن نيست. اين که مصدق اينها را در سايه فشار علما و به خصوص وجود آيت الله کاشاني انجام ميداد، نکتهاي است که نبايد از چشمها دور بماند. همان ماه رمضاني که آقاي سحابي از آن سخن ميگويد، همزمان، آيت الله کاشاني و آيت الله سيد محمد بهبهاني هم اطلاعيه دادند.[5]
بعدها هم در دفاعيات دکتر مصدق در زمينه پايين کشيدن مجسمه رضاشاه طي روزهاي 26 و 27 مرداد مطالبي هست که وي به هر انگيزه روي ديدگاه منسوب به شرع در باره مجسمه سازي تکيه ميکند. او در برابر رئيس دادگاه که تلاش ميکرد وي را به خاطر تخريب مجسمهها در آخرين روزهاي دولتش مورد بازخواست قرار دهد گفت: شخص بنده به هيچ وجه عقيده به مجسمه نداشتهام و مجسمه در قانون شرع ما حرام است... صاف و صريح عرض ميکنم که من با مجسمه نه فقط از اين نظر که خلاف مذهب است و من فرد مسلماني هستم که بايد تبعيت از مذهب خود بکنم بلکه شخص خودم به هيچ وجه من الوجوه به مجسمه عقيده نداشتم.... و خدا را شهادت ميگيرم که من به مجسمه نه عقيده دارم و نه آن را موافق شرع ميدانم.[6]
نکته چهارم
يکي مقاله نقش روحانيت در صحنه سياسي ايران 1954 ـ 1949 از شاهرخ اخوي است که در کتاب مصدق، نفت، ناسيوناليسم ايراني (تهران، 1372) صص 146 ـ 190 به چاپ رسيده و منهاي تحليلها و موضعگيريها مؤلف، گوشه هايي ازمشارکت و مواضع علما را در نهضت ملي شدن نفت و نيز در برابر دکتر مصدق نشان داده است.
گفتار ديگري از عزت الله سحابي است که در کتاب مصدق دولت ملي و کودتا، صص 401 ـ 417 تحت عنوان دين و عالمان ديني در انديشه و کردار دکترمصدق چاپ شده است.
متن ديگر از محمد بسته نگار است که در کتاب مصدق و حاکميت ملت (تهران، قلم، 1382) صص 935 ـ 956 آورده و طي آن اعلاميهها و فتاوي و بيانيههاي جمعي از علما و روحانيون و مجامع مذهبي را در دفاع از ملي شدن صنعت نفت و دکتر مصدق عينا درج کرده است. از آن جمله فتاوي علماي بزرگ اصفهان در اين باره است. وي برخي از اين اطلاعيهها را از کتاب نقدي بر مصدق و نبرد قدرت (از ترکمان در نقد کاتوزيان) نقل کرده است.
يک خاندان برجسته علمي در اصفهان[7]
يکي از برجستهترين مفاخر علمي ـ ديني اصفهان در نيمه دوم قرن سيزدهم و اوائل قرن چهاردهم هجري، مرحوم آيت الله العظمي ميرزا سيد محمد باقر چهارسوقي ـ اعلي الله مقامه ـ است که به مناسبت تأليف اثر سترگ و ارجمند روضات الجنّات في أحوال العلماء والسادات با عنوان صاحب روضات و خاندانش با لقب روضاتي و روضاتيان شهرت يافتند. اين خاندان علم و تقوا، يکي از درازدامنترين خاندانهاي روحاني جهان تشيع است که از زمان جد اعلايشان مرحوم مير ابوالقاسم کبير تا روزگار ما، همواره چهرههاي برجستهاي از آنان، در کسوت روحانيت به هدايت مردم از يک سو و حفظ علم و دانشِ دين از سوي ديگر، اشتغال داشتهاند.
نياي اعلاي خاندان حاج مير ابوالقاسم (جعفر) مشهور به مير کبير ( تولد روز يکشنبه اربعين سال 1090 ـ وفات 23 ذي قعده 1158) فرزند سيد حسين بن سيد قاسم بن سيد محبّ الله است. نسب آنان در نهايت به جناب سيد عبدالله فرزند حضرت موسي بن جعفر عليهما السلام ميرسد.
حاج مير ابوالقاسم از شاگردان علامه مجلسي (م 1110) و آقا جمال خوانساري (م 1122) بوده و از وي آثار و کتابهايي بر جاي مانده که معروفترين آنها کتاب مناهج المعارف در اصول عقايد است. رساله در حج، کتاب زکات و چندين رساله و کتاب ديگر در فهرست تأليفات ايشان ياد شده است.[8] وي در بحبوحه فتنه افغان در سال 1134 ـ 1135 اصفهان را به مقصد خوانسار ترک کرد و در آنجا رحل اقامت افکند. اصل آنها هم گلپايگاني بوده گرچه خود مير ابوالقاسم در اصفهان متولد شده بوده است. ميرابوالقاسم در قودجان[9] گلپايگان، در سر راه خوانسار و جايي که در آن ميزيست، درگذشت و پس از آن قبرش به صورت مزار عمومي درآمد. زان پس، فرزندان وي تا مدتي در خوانسار زندگي ميکردند و به همين دليل در يک دوره به خوانساري شهرت يافتند.
حاج سيد حسين فرزند مير ابوالقاسم، در شمار علما و فقها بود و روز يکشنبه هشتم ماه رجب 1192 درگذشت. آن بزرگوار از مشايخ اجازه سيد بحرالعلوم (1155 ـ 1212) و ميرزاي قمي (1152 ـ 1231) عليهما الرحمه است.
مير سيد ابوالقاسم (جعفر) فرزند حاج سيد حسين در سال 1163 به دنيا آمد و در ماه رمضان سال 1240 درگذشت.[10]
حاج ميرزا زين العابدين مجتهد زاهد جليل فرزند مير سيد ابوالقاسم درهشتم ذي قعده 1190 به دنيا آمد و در نهم جمادي الاخره 1275 درگذشت. از وي نيز آثاري برجاي مانده است که از آن جمله شرح زبده شيخ بهايي در اصول فقه است.[11]
اين خاندان تا زمان ميرزا زين العابدين که پدر مرحوم آقا ميرزا سيد محمد باقر صاحب کتاب روضات الجنات است، از مهاجرين اصفهان به خوانسار بودند که مدتي را در اين ديار بسر برده بودند. از اين زمان، مرحوم ميرزا زين العابدين همراه فرزندانش ـ بجز ميرزا محمد جواد خوانساري ـ به اصفهان بازگشت و در محله چهارسوي شيرازيها سکونت گزيد. به همين مناسبت، اعقاب ايشان به چهارسوقي شهرت يافتند و در چندين مسجد که به نام افرادي از اين خاندان و در همان حوالي است، به اقامه جماعت پرداخته به هدايت مردم مشغول گشتند.
برجستهترين فرزند حاج ميرزا زين العابدين، مرحوم آيت الله ميرزا سيد محمد باقر چهارسوقي (1226 ـ 1313) صاحب روضات است که فقيهي برجسته و عالمي بزرگوار بود. وي با تأليف کتاب روضات الجنات نام اين خاندان را در تاريخ شيعه جاودانه کرده و پس از وي اعقابش به روضاتي و روضاتيان شهرت يافتند. شرح حال مبسوط ايشان را مرحوم معلم حبيبآبادي در کتاب ارجمند مکارم الاثار[12] و استاد حاج سيد محمدعلي روضاتي در زندگاني آيت الله چهارسوقي (صص 82 ـ 96) آوردهاند. افزون بر آن استاد جلالالدين همايي هم در شرح بقعه آقا ميرزا محمدباقر چهارسويي يعني صاحب روضات، در کتاب تاريخ اصفهان خود به تفصيل در باره ايشان، سنگ قبر ايشان و ديگر مدفونين بقعه مذکور سخن گفتهاند.[13]
مرحوم آقاي آخوند ملاعبدالکريم مجتهد جزي اصفهاني (متوفي1339: دانشمندان اصفهان، از مصلح الدين مهدوي، ش 720) که حدود نيم قرن عصر آن بزرگوار را دريافته است، در کتاب تذکرة القبور، ص 60 (چاپاول) در حق ايشان ميگويد: « و اين بزرگوار از رؤساء علماي اصفهان، بلکه سيّد العلماء مطلق و در احترام مقدم بر کل ...».
بيفزاييم که هم اين گونه بوده است اوضاع و احوال نياکان و اولاد واعقاب آن جناب. ذلک فضل الله يؤتيه من يشاء.فرزند ديگر حاج ميرزا زين العابدين، مرحوم آقا ميرزا محمد هاشم (1235 ـ 1318) است که از علماي برجسته و مرجع تقليد بوده و آثار فقهي و اصولي مهمي مانند اصول آل الرسول، مباني الاصول، احکام الايمان و چندين رساله فقهي واصولي ديگر دارد.[14]
صاحب روضات که خاندان روضاتي به نام ايشان و به دليل شهرت کتاب روضات الجنات بدان شهرت دارند، داراي چندين فرزند عالم و روحاني بودند که عبارتند از:
1. آقا ميرزا محمد مهدي (متولد 1251 ـ 1324)
2. آقا ميرزا محمد مسيح (27 شوال 1255 ـ شب عرفه نهم ذي حجه1325)[15]
3. آقا ميرزا احمد (1263 ـ 1341) ايشان آثاري مانند حاشيه بر شرايعالاسلام و حاشيهاي بر شرح لمعه دارند.[16] دو فرزند ايشان آقا ميرزا محمد حسن (1298 ـ 1380) و حاج ميرزا محمد حسين ملاذ روضاتي (1302 ـ1382) در زمره علما بودهاند.
4. آقا ميرزا عطاء الله (1266 ـ 1335)[17]
5. آقا ميرزا هدايت الله (1271 ـ 1345)[18]
6. آقا ميرزا محمد حسين (1275 ـ 1352)[19]
7. آقا ميرزا مجتبي (متولد 23 شعبان 1302)[20]
مرحوم آيت الله ميرزا مسيح چهارسوقي (1255 ـ 1325 ) دومين فرزند صاحب روضات است که خود از علماي بزرگ شهر اصفهان به شمار ميآمده است.[21] فرزند برجسته و برومند ايشان حضرت آيت الله حاج ميرزا سيد حسن چهارسوقي از عالمان بنام اصفهان است که حدود نيم قرن به عنوان روحاني برجسته اين شهر به رتق و فتق امور مردم مسلمان اصفهان اشتغال داشت و بخش زيادي از اسناد ارائه شده در اين مجموعه به ايشان مربوط ميشود.
فرزند ديگر آقا ميرزا مسيح، ميرزا جلال الدين چهارسويي (1283 ـ1360) هم از علماي اصفهان[22] و صاحب هفت فرزند بود که يکي از آنان مرحوم ميرزا سيد محمد هاشم چهارسوقي (متولد 15 محرم الحرام سال1319 ق) پدر استاد ارجمند ما آيت الله حاج سيد محمدعلي روضاتي - دامت برکاته ـ است. مرحوم ميرزا سيد محمد هاشم (داماد عمّ گراميش آيتالله آقا ميرزا حسن چهارسوقي) در جواني و چهار سال پيش از درگذشت پدرش، به تاريخ 27 جمادي الاولي سال 1356 ق در شط کوفه غرق شد. شرح حال مفصّل وي را فرزند گراميشان، در کتاب زندگاني حضرت آيت الله چهارسوقي (صص 105 ـ 111) نوشتهاند. حضرت سيّدنا الاستاد آيت الله حاج سيد محمدعلي روضاتي، تنها فرزند آن بزرگوار، در کنف حمايت جدّ مادري خويش مرحوم آيت الله حاج ميرزا سيد حسن چهارسوقي پرورش يافت. مادر ايشان نيز، تنها فرزند مرحوم آقا ميرزا سيد حسن چهارسوقي بودند.
شرح حال آيت الله حاج سيد ميرزا حسن چهارسوقي
ميرزا سيد حسن بن ميرزا مسيح، بن ميرمحمد باقر بن ميرزا زين العابدين بن مير سيد ابوالقاسم بن سيد حسين بن ميرابوالقاسم کبير.
آيت الله چهارسوقي از شاگردان مرحوم آيت الله درچهاي بوده و يک دوره تقريرات درس اصول ايشان را تدوين کرده است. به علاوه کتابي هم با عنوان جامع الدرر نگاشته که در آن، از هر علم و فني، مطالبي درج کرده است.
آيت الله چهارسوقي از زمان درگذشت پدرش به اين سوي، ابتدا در محدوده چهارسو و به مرور در شهر اصفهان به صورت ملجأ خاص و عام درآمد و طي مدت نيم قرن، افزون بر اقامه جماعت، به رسيدگي به امور مردم و حل و فصل دشواريهاي مراجعين ميپرداخت. اين موقعيت که بر اساس يک سنّت تاريخي به ادوار گذشته باز ميگردد، چنان بود که روحاني مجتهد شهر، افزون بر آن که به اداره امور شرعيه ميپرداخت و کار احکام واسناد شرعي و فصل دعاوي و غيره را به انجام ميرساند، حدّ فاصلي هم در ميان حکومت و مردم به شمار ميرفت. طبعا بسته به نوع و اندازه مناسبات علما با حکومت نقش آنان در اين باره شکل ميگرفت. بسياري از نيازمندان براي رفع نياز خويش به ايشان مراجعه ميکردند؛ بيکاران براي يافتن کار، مسکينان براي به دست آوردن نان، و کساني که در حل و فصل کارهاي اداري خود دشواري داشتند، براي وساطت به خانه ايشان مراجعه ميکردند. بخشي از اين قبيل مطالب را در اسنادي که در پي خواهد آمد، مرور خواهيم کرد. روشن است که اداره اين قبيل امور و در واقع پاسخ دادن به نامهها و درخواستها، يک دستگاه مفصّل اداري را ميطلبيد. با اين حال مرحوم آقاي چهارسوقي تمامي اين کارها را انجام داده و در اين باره برخي از روحانيون شهر هم با وي همکاري و همراهي داشتند.
آيت الله چهارسوقي بنيانگزار و رئيس هيئت علميه اصفهان بود که شرح آن را خواهيم آورد.
جامعترين شرح حال براي آيت الله ميرزا سيد حسن چهارسوقي که در ضمن روشنگر نقش ايشان و هيئت علميه اصفهان در مسائل سياسي دو دهه بيست و سي ميباشد، در کتاب ارجمند زندگاني حضرت آيت الله چهارسوقي (اصفهان، 1332 ش، 244 ص) از استاد معظم حضرت آيت الله حاج سيد محمد علي روضاتي آمده است. اين کتاب، علاوه بر آن حاوي شرح حال شمار زيادي از عالمان بنام معاصر ايشان در ايران و عتبات ميباشد. طبعا تکرار آن مطالب در اينجا ثمري نخواهد داشت و لازم است تا آن اثر با اضافات استاد بار ديگر به دست چاپ سپرده شده در اختيار علاقمندان قرار گيرد.
آيت الله چهارسوقي در نيمه شب پنج شنبه سيزدهم جمادلي الاولي1377 قمري مطابق با 14 آذرماه 1336 ش درگذشت و اصفهان در سوگ اين عالم رباني يکپارچه عزادار شد. در يادنامهاي که براي آن مرحوم انتشار يافت آمده است که پس از تشييع ايشان در اصفهان، جنازه به قم انتقال يافت و پس از تشييع، حضرت آيت الله العظمي بروجردي بر ايشان نماز گزارده، سپس جنازه به عتبات انتقال و در کنار عمّ بزرگوارش مرحوم آيت الله ميرزا هاشم چهارسوقي به خاک سپرده شد.
شماري از شعراي اصفهان از جمله ميرزا جلال الدين همايي، ميرزا حبيب الله نير، معلم حبيب آبادي و فضل الله اعتمادي، سيد فخرالدين روضاتي و ... به مناسبت رحلت آن بزرگوار اشعاري سرودند که برخي از آنها در همان يادنامه به چاپ رسيده است.
مرروي بر فعاليتهاي دومين هيئت علميه اصفهان
با سقوط پهلوي اول، بار ديگر هيئت علميه اصفهان با تلاش آيت الله سيد حسن چهارسوقي (1256- 14 آذر 1336 ش) و جمعي ديگر از علماي اصفهان شکل گرفت.
استاد ارجمند ما حضرت آيت الله حاج سيد محمد علي روضاتي که خود در جواني در جلسات هيئت علميه اصفهان شرکت داشته و تا مدتها دفتر و مهر آن در اختيار ايشان بوده، گزارشي از تأسيس هيئت علميه اصفهان را در سال 1320 ش به دست دادهاند.
طبق نوشته ايشان «اعضاي اصلي اين هيئت بيش از پنجاه نفر ميباشند که برخي از آنان عبارتند از:
حاج ميرزا حسن چهارسوقي،
حاج سيد عبدالله ثقة الاسلام مدرس صادقي،
حاج شيخ مهدي نجفي،
حاج ميرزا محمد حسين ملاذ روضاتي،
حاج ميرزا ابوالحسن تويسرکاني،
حاج سيد شمس الدين خادمي،
حاج آقا حسين خادمي،
حاج سيد عبدالحسين طيب،
حاج آقا مصطفي سيد العراقين،
حاج آقا مهدي سيد العراقين،
حاج ميرزا علي اصفهاني واعظ،
حاج شيخ مرتضي اردکاني،
حاج شيخ محمد رضا صالحي،
حاج علم الهدي شيرازي.
استاد روضاتي در سال 1332 ش، يعني زماني که هنوز هيئت فعالانه در تحولات ملي شدن صنعت نفت درگير بوده است، مينويسد: اين هيئت از بدو تأسيس تا حال، با وجود ضديتهاي مخالفين آن خدمات شاياني به اهالي اصفهان نموده که از هر حيث موجب افتخار و قدرداني است.[24]
در شرايط پس از شهريور بيست، دولت جديد ميکوشيد تا سياستهاي گذشته را تا اندازهاي جبران کند. لذا نه تنها از فعاليتهاي مذهبي و تشکيل اين قبيل هيئتهاي علميه ممانعت نکرد بلکه گاه براي مقابله با کمونيستها از آنها حمايت نيز ميکرد.[25]
کارهاي هيئت را به چند دسته ميتوان تقسيم کرد:
الف: دخالت در ملي شدن صنعت نفت:
هيئت علميه اصفهان با مسؤوليت و محوريت آيت الله چهارسوقي نقش فعالي در هدايت جريانهاي مذهبي ـ سياسي اصفهان و به خصوص ملي شدن صنعت نفت داشت. دليل عمده ورود اين جماعت در سياست، حضور آيت الله کاشاني بود؛ اما بلافاصله آنان در ارتباط با دکتر مصدق هم قرار گرفته و در تمام مدتي که مسائل مهم سياسي در جريان بود، هيئت علميه اصفهان، نقش خود را به عنوان حامي دولت مصدق و آيت الله کاشاني ايفا کرد.
صدور فتواي به لزوم ملي شدن نفت از سوي علماي اصفهان
يکي از مهمترين قدمهايي که برداشته شد، صدور فتاوي ملي شدن نفت بود. اين کاري بود که آيت الله بروجردي انجام نداد، اما هيئت علميه اصفهان که هيئتي سياسي بود، در اين کار مداخله کرده و منتظر دستور و موضع گيري آيت الله بروجردي نشد. همان گونه که اشاره شد، هيئتعلميه اصفهان در اين زمينه از مواضع آيت الله کاشاني پيروي ميکرد، و فتوايي هم که علماي اصفهان دادند، پس از آن بود که آقاي کاشاني از آنان خواست تا در اين باره مطلبي بنويسند.
ابتدا يک پرسش چند سطري آمده که از آنها خواسته شده بود که تا نظر خود را در باره ملي شدن صنعت نفت بيان کنند.
در ابتداي جواب آيت الله چهارسوقي آمده است:جواب آيت الله حضرت آقاي ميرزا سيد حسن چهارسوقي که تفأل به کلام الله مجيد عين آيه را هم در جواب به دستخط شريف مرقوم فرمودهاند، درج ميشود:
متن فتواي ملي شدن نفت از آيت الله چهارسوقي
هو
قال الله الحکيم في کتابه الکريم، أعوذ بالله السميع العليم من الشيطانالرجيم:
وَجَاهِدُوا فِي اللهِ حَقَّ جِهَادِهِ هُوَ اجْتَبَاکُمْ وَ مَا جَعَلَ عَلَيْکُمْ فِي الدِّينِ مِنْ حَرَج ٍمِلَّةَ أَبِيکُمْ اِبْرَاهِيمَ هُوَ سَمَّاکُمْ الْمُسْلِمينَ مِنْ قَبْلُ وَ فِي هَذَا لِيَکُونَ الرَّسُولُ شَهِيداً عَلَيْکُمْ وَ تَکُونُوا شُهَدَاءَ عَلَي النَّاسِ فَأَقِيمُوا الصَّلاَةَ وَآتُوا الزَّکَاةَ وَاعْتَصِمُوا بِاللهِ هُوَ مَوْلاَکُمْ فَنِعْمَ الْمَوْلَي وَ نِعْمَ النَّصِير[26]
حرمت تسليط اجانب و کفار بر مسلمين و اموال و نفوس و اعراض و نواميس آنها، از بديهيات و مسلمات اوليه و جاي هيچ شبهه و ترديد نيست: وَ لَنْ يَجْعَلَ اللهُ لِلْکَافِرِينَ عَلَي الْمُؤْمِنِينَ سَبِيلاً[27].
به حکم عقل قاطع و شرع مطاع، بر هر ذي حقي واجب و لازم و متحتم است در حدود قدرت و توانايي حفظ حق مشروع خود را بنمايد و از تعرض و مزاحمت غير به تمام قوا دفاع و جلوگيري نمايد. و اگر عدوانا احدي دست اندازي و تصرف غاصبانه نسبت به حق مشروع ديگري نموده باشد، بر صاحب حق لازم است به وسائل مقتضيه احقاق حق مغصوبه خود را نموده از يد غاصب انتزاع کند. ضرر کشيدن مثل ضرر زدن به غيرحرام است.
در اين موضوع پيروي از حکم مطاع و فرمايش متبع حضرت آيت الله کاشاني دامت برکاته لازم است. با فرط استحقاقي که خود ملت ايران در اين موقع که اين طور گرفتار فقر و فاقه و پريشاني هستند و دارند هيچ منصفي نميگويد که مايه حيات و زندگاني آنها را ديگري ببرد. چراغي که به خانه رواست به بيگانه حرام است. و فرقي نيست در اين جهت بين دولت و ملت همه در نفع و ضرر شرکت دارند. بلکه دولت بيشتر لازم است جديت درقطع يد اجانب و بيگانگان از حقوق مسلمه و مشروعه ملت خود نموده، اموال و حقوق مغصوبه مسلمين را از ايادي غاصبين انتزاع و به ذويالحقوق تسليم نمايد. و السلام علي من اتبع الهدي.
حرره الاحقر ميرزا سيد حسن چهارسوقي.
مهر: الواثق بالله الغني محمد حسن بن مسيح الموسوي.[28]
پاسخهاي ديگر از اين حضرات است: آيات الله: خادمي، حاج شيخ مهدي نجفي، حاج شيخ مرتضي مدرس اردکاني، حاج سيد مصطفي سيدالعراقين.[29]
اطلاعيه هيئت علميه اصفهان در لزوم مجازات عاملين کشتار سي تير
مشارکت در صدور اطلاعيه و بيانيه در حمايت از دولت دکتر مصدق و آيت الله کاشاني ادامه يافت تا آن که ماجراي سيام تير 1331 رخ داد. در اصفهان نيز تظاهرات بود و حتي کساني آسيب ديدند. در اين باره علاوه بر جلسه مفصلي که به عنوان مجلس ختم در مدرسه صدر و مدرسه سلطاني (چهارباغ) «به پيروي از منويات حضرت آيت الله العظمي آقاي کاشاني» برگزار شد، هيئت علميه اصفهان اين اطلاعيه را صادر کرد:
به عموم ستمديدگان اهالي اصفهان اعلان ميشود:
کساني که در حادثه هائله اين چند روزه در اثر تجاوزات غير مشروعه مأمورين انتظامي مقتول و مفقود و مجروح شدهاند، به فوريت به اسم و رسم و مشخصات و هويت و شناسنامه آنها را به دفتر روزنامه طوفان در خيابان شيخ بهايي صورت بدهيد تا از طرف هيأت علميه تعقيب شود و مرتکبين به مجازات برسند.
ميرزا حسن چهارسوقي
حسين الموسوي خادمي[30]
ارتباط با سران نهضت
آيت الله چهارسوقي بنا به نقشي که در هدايت مذهبي ـ سياسي اصفهان بر عهده داشت، با سران نهضت ارتباطهاي مستمري داشته و مرتب ميان آنان تلگرافات رد و بدل ميشد. طبعا بخشي از اين ارتباطها با آيت الله کاشاني و بخشي ديگر با دکتر محمد مصدق بود.
تعداد فراواني از نامهها و تلگرافات رد و بدل شده بر جاي مانده و به چاپ رسيده است.
به علاوه، بسياري از پيامهايي که آيت الله کاشاني يا دکتر مصدق براي مردم اصفهان داشتند، بنا به رسم پيشين، توسط آيت الله چهارسوقي ابلاغ ميشد.
در اينجا فهرستي از اين نامهها و تلگرافات را با موضوع آنها به دست ميدهيم:
مکاتبات با آيت الله کاشاني
استاد روضاتي (در همان زمان) مرقوم فرمودهاند: آيت الله کاشاني: حضرت آيت الله حاج سيد ابوالقاسم ـ دامت برکات وجوده الشريف ـ که در اثر اقدامات مجدانه خود عالم تشيع بلکه اسلام و ممالک اسلامي را سربلند و مفتخر فرموده، مرتبا هر هفته دو سه بار با آقاي آيت الله چهارسوقي مکاتبه ميفرمايد و کليه آن تعليقات مشحون از تقدير و تشکر نسبت به خدمات و اقدامات آقاي آيت الله چهارسوقي است. در يکي از اين نامهها نوشتهاند:
بسم الله الرحمن الرحيم: ان شاءالله تعالي وجود مسعود عالي قرين سلامت است. تلوًا از احساسات پاک و خداپسندانه حضرت عالي خيلي متشکرم. يا لَيْت که همه اهل علم تأسّي به حضرتعالي مينمودند و خود را از و وظيفه الهيه و جامعه ملت دور نمينمودند. متحيّرم که چرا در مقابل کفار، روحانيين سکوت اختيار نمودهاند.[31]
اما فهرست برخي نامهها متبادله
1. نامه آيت الله کاشاني به آيت الله چهارسوقي در باره ملي شدن نفت مورخه 22 ربيع الثاني 1370. 29 دي ماه 1329 مجموعهاي از مکتوبات و... آيت الله کاشاني: 116.5 ـ 117، متن تصويري آن در خاندان روضاتيان، ص 294
2. نامه آيت الله کاشاني به آيت الله چهارسوقي در تشکر از ايشان به خاطر حمايت از فعاليتهاي شيخ عباسعلي اسلامي مجموعهاي از مکتوبات و... آيت الله کاشاني: 133.5، خاندان روضاتيان، ص 292
3. پاسخ آيت الله کاشاني به نامه آقاي چهارسوقي مجموعهاي از...: 134.5
4. درخواست آيت الله کاشاني براي استقبال از سيد مهدي امامي که به اصفهان ميروند، مجموعهاي از...140.5
5. پاسخ آيت الله کاشاني به درخواست آيت الله چهارسوقي و ابراز اين که براي انجام اقدامات به وزارت کشور فرستاده شده است، (اسفند،1331) مجموعهاي از... :147.5
6. توصيه آيت الله کاشاني به مردم اصفهان وسيله حضرت حجتالاسلام و المسلمين آقاي حاج ميرزا سيد حسن روضاتي چهارسوقي (اسفند ماه 1330) مجموعهاي از مکتوبات و... آيت الله کاشاني: 154.2 ـ 153
7. نامه آيت الله کاشاني به مردم اصفهان در باره انتخابات مجلس هفدهم، (اسفند 1330) مجموعهاي از...: 166.5 ـ 167، خاندان روضاتيان، ص 296
8. تلگراف تشکر آيت الله کاشاني از آيت الله چهارسوقي، مجموعهاياز...:180.5 ـ 181
9. نامه آيت الله کاشاني به حجت الاسلام حاج ميرزا سيد حسن چهارسوقي (31.3.11):
خدمت حضرت حجت الاسلام و المسلمين آقاي حاج ميرزا سيد حسن مجتهد چهارسوقي دامت برکاته، به عرض ميرساند:
پس از سلام و استعلام از سلامت مزاج شريف زحمت ميدهد، از اصفهان اخيرا شکاياتي ميرسد که عدهاي از کارگران و اوباش محل مزاحم نواميس مردم شده و هر روز عدهاي از دختران دچار شهوتراني و عياشي اشخاص تبهکار، کارگران و صاحبان کارخانه قرار ميگيرند.
شرحي به جناب آقاي استاندار نوشتم و اقتضا دارد که حضرتعالي و ساير آقايان علماي اعلام در اين مورد توجه مخصوص مبذول فرمايند و به وسائل مقتضي از اين گونه حوادث جلوگيري و آسايش مردم تأمين گردد و بديهي است که بايد مأمورين محل را هم متوجه ساخته و از آنها جدا خواسته شود که کمال مراقبت و جديت را معمول دارند پيوسته مترصد بشارت سلامت و ملتمس دعا هستم، مجموعهاي از...: 184.5، خاندان روضاتيان، ص 295
10. تلگراف آيت الله کاشاني به آيت الله چهارسوقي به مناسبت پيروزي مردم در سي تير، مجموعهاي از...: 190.5
11. نامه آيت الله چهارسوقي و پاسخ آقاي کاشاني در باره سرهنگ خليلپور، مجموعهاي از...:192.5
12. نامه تشکر آيت الله کاشاني از آيت الله چهارسوقي (1331.7.10)، مجموعهاي از...: 206.5 (گويا در پاسخ نامهاي از آقاي چهارسوقي براي بازگشت آيت الله کاشاني از سفر حج).
13. نامه آيت الله کاشاني به آيت الله چهارسوقي و ساير حجج اسلام اصفهان، مجموعهاي از...:212.5
14. نامه آيت الله کاشاني به آيت الله چهارسوقي براي لزوم تشکيل انجمني براي کمک به مستمندان، مجموعهاي از...: 229.5
15. نامه آيت الله زاده کاشاني به آيت الله چهارسوقي در باره سروان جواد صادقي، مجموعهاي از...: 248.5 ـ 249
16. تلگراف آيت الله کاشاني به آيت الله چهارسوقي داير بر اين که آقاي شهشاني ميآيند و مطالب را خواهند گفت، مجموعهاي از...: 252.5
مکاتبات آيت الله چهارسوقي با دکتر مصدق
17. نامه تشکر دکتر مصدق به آيت الله چهارسوقي، نامههاي دکتر مصدق، ص176
18. نامه دکتر مصدق به آيت الله چهارسوقي در باره مسأله حج:
30.5.10
به عرض ميرساند:
مرقومه محترم عز وصول بخشيد و اظهار لطف عالي موجب نهايت امتنان و تشکر گرديد. اميد است همواره برکات انفاس و افاضات عاليه روحانيت ممد اصلاحات و ترقيات کامل ملک و ملت باشد. در باب وجوهي که از حجاج بيت الله اخذ ميشود وزارت امور خارجه مشغول مطالعه بوده و به نحو مقتضي ترتيب اينکار داده خواهد شد و عجالتا هم که به واسطه بروز امراض وبا و طاعون عزيمت حجاج ممنوع گرديده است. نامههاي دکتر مصدق، ص 183، خاندان روضاتيان، ص 286
19. نامه دکتر مصدق به علماي اصفهان توسط آيت الله چهارسوقي، نامههاي دکتر مصدق، ص 186
20. جواب دکتر مصدق به تلگراف حجج اسلام اصفهان توسط آيت الله چهارسوقي، نامههاي دکتر مصدق، ص 187
21. نامه دکتر مصدق در پاسخ نامه آيت الله چهارسوقي، نامههاي دکتر مصدق، ص 189
22. رونوشت نامه دکتر مصدق به وزارت جنگ جهت آيت الله چهارسوقي، نامههاي دکتر مصدق، ص 190
23. پاسخ دکتر مصدق به نامه آيت الله چهارسوقي، نامههاي دکتر مصدق، ص195، خاندان روضاتيان، ص 288
24. تلگراف دکتر مصدق به آيت الله چهارسوقي، نامههاي دکتر مصدق، ص199
25. تلگراف دکتر مصدق به آيت الله چهارسوقي، نامههاي دکتر مصدق، ص212
26. تلگراف دکتر مصدق به آيت الله چهارسوقي، نامههاي دکتر مصدق، ص214
27. جواب دکتر مصدق به مکتوب آيت الله چهارسوقي، در باره حج:
1331.5.21
عرض ميشود: پاسخ نامه مورخ 31.5.9 در مورد مسافرت به حج، با مشکلات زيادي که نسبت به ارز موجود بود، ترتيبي داده شد که عده زيادي امسال مشرف خواهند شد. نامههاي دکتر مصدق، ص 216
28. نامه دکتر سيد حسين فاطمي به آيت الله چهارسوقي در باره حمله جنازه آيت الله نجفي به عتبات، خاندان روضاتيان، ص 278
29. نامه دکتر مصدق به علماي اصفهان:
توسط حضرت آيت الله آقاي چهارسوقي حضرات آقايان حجج اسلام دامت برکاتهم.
به زيارت تلگراف آقايان برخوردار شدم و اميدوارم خداوند توفيق انجام خدمتي را که روحانيون محترم و طبقات ديگر کشور به اينجانب محول فرمودهاند،عنايت فرمايد و با ضعف مزاج و بنيه که دارم بتوانم اين خدمت خطير را به پايان برسانم. (خاندان روضاتيان، ص 279)
30. نامه دکتر مصدق به مردم اصفهان به توسط آيت الله چهارسوقي:
بوسيله حضرت آيت الله آقاي چهارسوقي، خدمت حضرات آيات الله عظام ادامه الله بقائهم، بيانيه حضرات آقايان عظام که به تقويت و تأييد از دولت صادر فرمودهاند، زيارت و موجب کمال تشکر و امتنان گرديد. از خداوند متعال براي همگي نسبت به وطن عزيز توفيق خدمت ميطلبم. و تمنا دارم آقايان متحصنين را از تلگرافخانه ضمن اظهار تشکر و سپاسگزاري از احساساتي که ابراز فرمودهاند روانه فرماييد. نظر به اين که امروز مجلس شوراي ملي براي اخذ رأي اکثريت نداشت، اينجانب فقط قناعت نمودم که نظريات دولت را به عرض برسانم و درخواست کنم، چنانچه نمايندگان غايب از جلسه مخالف با نظريه دولت موافق ميباشند تا روز سه شنبه 19 شهريور ماه درخواست تشکيل جلسه فوق العاده نموده و حاضر شوند و رأي خود را بدهند. با تقديم احترام دکتر محمد مصدق. (خاندان روضاتيان، ص 283)
31. ارسال نامه آيت الله چهارسوقي توسط دکتر مصدق به وزارت جنگ و دستور اقدام روي آن، خاندان روضاتيان، ص 284
32. نامه دکتر عباس نفيسي معاون دکتر مصدق در تشکر از نامه علماي اصفهان، خاندان روضاتيان، ص 285
ساير فعاليتهاي هيئت علميه
يکي از نخستين تلاشهاي هيأت علميه اصفهان، تلاش براي حجاب بود که اسنادي از آن مربوط به سال 1326 موجود است. بر اساس اين اسناد، گفتگوهاي هيأت علميه با استانداري اصفهان، سبب شده است تا اطلاعيهاز استانداري منتشر شده و از ورود زنهاي بي حجاب به مساجد و اماکن متبرکه جلوگيري شود. اين اطلاعيه به شيراز رسيده و در شاهچراغ نصب شده و استانداري آن ناحيه دستور جمع آوري آن را داده است.[32] اين دستورالعمل در پي درخواست کتبي هيأت علميه اصفهان (نامه شماره 43) و با امضاي آيت الله چهارسوقي بوده است.
ب: مبارزه با مسکرات
در نهضت عمومي ضد مسکرات که خود يک حرکت گسترده در بسياري از شهرها بود، هيئت علميه اصفهان نيز نقش عمدهاي داشته و اسناد فراواني از آن برجاي مانده است. در اين زمينه، علماي ايران از هر نقطه، به خصوص از کرمانشاهان فعاليت چشمگيري داشتند و اين خود موضوع يک تحقيق مستقل و مفصل است.
هيأت علميه اصفهان در تاريخ 1329.9.9 نامهاي به شرح ذيل به رزمآراء نوشت:
خدمت ذي شوکت جناب اشرف آقاي رزم آراء
نخت وزير کشور شاهنشاهي اسلامي ايران دامت شوکته
پس از اظهار مراسم مراسم تشکرات صادقانه از بذل مساعي جميله در تشييد قواعد دين مقدس اسلام و جلوگيري از مناهي و منکرات شرعيه از عالم اسلاميت ]از[ حضرت عالي استدعا ميشود محض خشنودي خاطر صاحب شريعت مطهره، امر و مقرر فرماييد مطلقا در سرتاسر کشوراسلامي فروش و خريد مشروبات الکلي و فقاع و آب جو که در تمام اديان و شرايع و مذاهب و ملل حرام و مايه صدها هزار مضار و مفاسد روحي و جسمي و اخلاقي و مخالف با نص صريح اصل اول و دوم متمم قانون اساسي است، بالمره موقوف و متروک باشد تا صفحه تاريخ نخست وزيري حضرت اشرف به اين امر مهم رنگين و مزين. در مراتب اميدواريعموم مسلمين و به خصوص روحانيين و هيأت علميه محض مساعدت حضرتعالي که اساس دين مقدس اسلام امر داده بود، بديهي است عرض حالي از طرف داعيان را که فقط محض دولت خواهي و رعايت مصالح شرعيه است، اجابت خواهيد فرمود.
الامر الاشرف مطاع
از طرف هيأت علميه
ميرزا سيد حسن چهارسوقي
عبدالله الحسيني مدرس صادقي
مهر هيأت علميه اصفهان[33]
نامه نگاري هيأت ادامه يافت و هم از نخست وزير و هم از شاه پيگيراين ماجرا شدهاند که اسناد آن در صفحات بعدي همان منبع آمده است.
ماجراي منع از فروش مسکرات، حتي اگر قانون شد، هرگز اجرا نشد، و لذا سندي در همين منبع آمده که مربوط به سال 1334.10.14 است و در آنجا باز هيأت علميه اصفهان طي نامهاي که به شاه نوشته، خواسته تا فرمان ملوکانهاي در اجراي قانون منع مسکرات صادر کند.[34] نامه هايي هم به رئيس مجلس سنا يعني تقي زاده نوشتند.[35] سال 1336 هيأت علميه بار ديگر نامهاي به اقبال نخست وزير نوشت.[36] و اين ماجرا ادامه دارد.
ج: مبارزه با زورگوييها دولت به مردم
به علاوه تلاش براي مبارزه با باج خواهيهاي دولت و شهرداي از مردم نيز در زمره کارهايي بود که هيئت انجام داده و در اين زمينه اسنادي برجاي مانده است. در اين زمينه، مورد حج هم نمونه ديگر بود. اين قبيل موارد، موردي بود.
يک مورد خاص مربوط به موقوفات است که به طور معمول گرفتار مشکلات عديدهاي ميشد و هيأت در باره برخي از موارد اقدام کرده است.[37]
د: مبارزه با تبليغات بهائيان
داستان مبارزه با تبليغات بهائيان يکي از فعاليتهاي جاري اين هيئت بود. اين کاري بود که در آن زمان، نوع علماي بلاد با آن درگير بودند؛ چنان که در قم، آيت الله بروجردي هم در اين زمينه فعاليت ميکرد. ما اسنادي را از اين موارد که مربوط به آيت الله چهارسوقي بوده، بعضا در کتاب خاندان روضاتيان آوردهايم.
پی نوشت:
[1] . بنگريد: مصدق و حاکميت ملت، ص 939 و مقايسه کنيد با آنچه از آيت الله سيد محمدرضا خراساني در ص 940 نقل شده است.
[2] . مصدق، نفت و ناسيوناليسم ايراني، (تهران، نشر گفتار، 1372) ص 501
[3] . مصدق، دولت ملي و کودتا، (تهران، طرح نو، 1380) ص 411
[4] . مصدق، دولت ملي و کودتا، ص 417
[5] . روزنامه اطلاعات، چهاردهم خرداد، 1330، ش 7535، صفحه آخر.
[6] . بنگريد: خواب آشفته نفت، از کودتاي 28 مرداد تا سقوط زاهدي، (تهران، نشرکارنامه، 1383) ص 230
[7] . از ميان خاندانهاي علمي اصفهان که از دوره صفوي ـ قاجاري در اين شهر باقي مانده باشند، دست کم به دو خاندان ميتوان اشاره کرد. نخست خاندان نجفيها و دوم خاندان روضاتيها. طايفه سادات خاتون آبادي هم نه تنها در اصفهان که در برخي از شهرهاي ديگر هم فعال بودند. جماعت اماميها هم دسته ديگري هستند که به لحاظ شهرت در درجات بعدي قرار دارند. [7] . بنگريد: خواب آشفته نفت، از کودتاي 28 مرداد تا سقوط زاهدي، (تهران، نشرکارنامه، 1383) ص 230
[7] . از ميان خاندانهاي علمي اصفهان که از دوره صفوي ـ قاجاري در اين شهر باقي مانده باشند، دست کم به دو خاندان ميتوان اشاره کرد. نخست خاندان نجفيها و دوم خاندان روضاتيها. طايفه سادات خاتون آبادي هم نه تنها در اصفهان که در برخي از شهرهاي ديگر هم فعال بودند. جماعت اماميها هم دسته ديگري هستند که به لحاظ شهرت در درجات بعدي قرار دارند.
[8] . در باره اين بزرگوار بنگريد: زندگاني حضرت آيت الله چهارسوقي، (اصفهان،1332) صص 75 ـ 78
[9] . قودجان در ميانه راه خوانسار و گلپايگان بوده و مرحوم مير ابوالقاسم آنجا را براي زندگي انتخاب کرده تا به هر دو شهر نزديک باشد.
[10] . شرح حال ايشان را بنگريد در: زندگاني حضرت آيت الله چهارسوقي، صص96 ـ 98
[11] . در باره وي و فرزندانشان بنگريد: مکارم الاثار، ج 6، صص 2084 ـ 2090؛ زندگاني آيت الله چهارسوقي، صص 99 ـ 100
[12] . مکارمالاثار، ج 3، ص 798 ـ 820
[13] . تاريخ اصفهان، فصل تکايا و مقابر، (تهران، نشر هما، 1381)، صص 350 ـ 365
[14] . در باره وي و فرزندانش بنگريد: مکارم الاثار ج 3، ص 989 ـ 992؛ زندگانيآيت الله چهارسوقي، صص 111 ـ 122
[15] . شرح حال ايشان را بنگريد در : زندگاني حضرت آيت الله چهارسوقي، صص79 ـ 81
[16] . در باره وي بنگريد: مکارم الاثار، ج 5، ص 1704 ـ 1706
[17] . شرح حال وي را بنگريد در: مکارم الاثار، ج 5، صص 1819 ـ 1821
[18] . وي نيز از علماي اصفهان بوده و شرح حال وي و فرزندانش که در سلک روحانيت بودهاند، در مکارم الاثار ج 6، صص 1977 ـ 1980 آمده است.
[19] . در باره وي بنگريد: مکارم الاثار، ج 6، صص 2090 ـ 2091
[20] . در باره ايشان بنگريد: زندگاني آيت الله چهارسوقي، صص 103 ـ 104
[21] . بنگريد: مکارم الاثار، ج 5، ص 1496 ـ 1498
[22] . در باره وي بنگريد: مکارم الاثار، ج 7، ص 2493 ـ 2511 در اينجا اطلاعات جامعي در باره فرزندان آقا ميرزا جلال الدين همراه با تصاوير و خطوط منحصربه فرد از بسياري از آنان به کوشش استاد ارجمند حاج سيد محمد علي روضاتي ـ دامت برکاته ـ درج شده است.
[23] . در باره تأسيس هيئت علميه اصفهان توسط حاج آقا نورالله بنگريد: تاريخ علمي و اجتماعي اصفهان، مصلح الدين مهدوي، ج 2، ص 144
[24] . زندگاني حضرت آيت الله چهارسوقي، ص 29 ـ 31
[25] . از آن جمله است فعاليت حسام الدين دولت آبادي که به اظهار آيت الله روضاتي، خود شخصا از تهران به اصفهان آمده علما را جمع آوري کرده و آنان را براي ايجاد يک تشکل مذهبي ـ سياسي تحريض ميکرد. (از اظهارات شفاهيحضرت استاد).
[26] . حج: 78
[27] . نساء، 141
[28] . روزنامه شاهکار نو، مورخه 1329.11.3، به نقل از زندگاني آيت الله چهارسوقي، ص 31 ـ 32
[29] . روزنامه شاهد، 1329.11.10
[30] . اسنادي از قيام سيام تير، (تهران، مرکز اسناد رياست جمهوري، 1382)، ص130
[31] . زندگاني آيت الله چهارسوقي، ص 35 ـ 36
[32] . اسنادي از انجمنها و مجامع مذهبي، ص 365 ـ 366
[33] . اسنادي از انجمنها و مجامع مذهبي، ص 367 ـ 368
[34] . اسنادي از انجمنها، ص 380
[35] . همان، ص 382
[36] . همان، ص 383
[37] . اسنادي از انجمنها، ص 373 ـ 379