معرفی رسالة فی اثبات تواتر القران اثر شیخ حرّ عاملی

یکی از مهم‌ترین نوشته‏های کوتاه حرّ عاملی که تاکنون چنان که باید به آن توجه نشده است رساله‏ی تواتر القرآن یا رسالة فی اثبات تواتر القرآن است که شیخ آن را در جواب یکی از عالمان معاصر خود و ردّ ادعای او مبنی بر تحریف قرآن
پنجشنبه، 4 آذر 1395
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
معرفی رسالة فی اثبات تواتر القران اثر شیخ حرّ عاملی
معرفی رسالة فی اثبات تواتر القران اثر شیخ حرّ عاملی

 

 

نویسنده: محمد حسن بن حرّ عاملی

مترجم: مریم سادات عربی

 

یکی از مهم‌ترین نوشته‏های کوتاه حرّ عاملی که تاکنون چنان که باید به آن توجه نشده است رساله‏ی تواتر القرآن یا رسالة فی اثبات تواتر القرآن است که شیخ آن را در جواب یکی از عالمان معاصر خود و ردّ ادعای او مبنی بر تحریف قرآن و حصول فزونی و کاستی و تغییر در آن، نوشته است. وی در این رساله کوشیده است به نزاعی که به توسط برخی از هم مشربان اخباری افراطی او بر سر تحریف قرآن در گرفته بود پایان دهد. عالمی اخباری و هم عصر او، که فعلا درباره‌ی زندگی و تألیفات او هیچ اطلاعی به جز آنچه شیخ در این رساله آورده در دست نداریم، برای اثبات منحرف بودن متن کنونی قرآن، متواتر بودن آن را در مورد خدشه قرار داده است. بر اساس نوشته‌ی شیخ این شخص تفسیری نوشته بوده و در مقدمه‌ی آن به رسم مفسران مطالبی درباره‌ی قرآن ذکر کرده و از جمله متعرض عدم تواتر آن شده است. شیخ در ابتدای رساله و در یک مقدمه‌ی کوتاه، کلیتی از آنچه نویسنده‌ی معاصر وی به آن معتقد است در اختیار خواننده قرار ‌می‌دهد. سپس با اشاره به‏ این که مقدمه‌ی تفسیر او دارای سه فصل است و بیان عناوین آن، طرح مسئله می کند.
این رساله در چهار فصل به ترتیب ذیل تنظیم شده است:
فصل اول در اثبات تواتر قرآن؛
فصل دوم در باب اخباری که دلالت بر سلامت قرآن از تحریف دارند؛
فصل سوم در بیان شبهات نویسنده‌ی معاصر درباره‌ی جمع قرآن و اختلاف قاریان؛
فصل چهارم در بیان پاسخ شبهات و دفاع از تواتر قرآن.
این رساله مورد توجه علما و دانشمندان بعدی نیز بوده و در آثار خود کما بیش به آن اشاره کرده‏اند. از قدما شیخ یوسف بحرانی در لؤلؤة البحرین (1) و سید نعمت الله جزائری در الانوار النعمانیه (2) به رساله‌ی شیخ اشاره کرده‏اند؛ البته گفتنی است جزائری به متنی فارسی از این رساله ارجاع داده و گفته:
«قال عمدة الاخباریین المحدث المتبحر شیخنا الحر العاملى صاحب الوسائل (رحمت الله) فى رسالة كتبها فى ردّ بعض معاصریه ما هذا لفظه الشریف بالفارسیه: (هر کس تتبع اخبار و تصفح تواریخ و آثار نمود به علم یقینی می داند که قرآن در غایت و اعلی درجه تواتر بوده و آلاف صحابه حفظ و نقل ‌می‌کردند آن را و در عهد رسول خدا (صلّی اللهُ علیه و آله) مجموع و مؤلّف بود».
در بین معاصران خلیل الرحمن الهندی معروف به امام الهندی نیز همین عبارات را در اظهار الحق ‌می‌آورد (3). علامه سید شرف الدین نیز در فصول المهمه بدان اشاره دارد (4).
شگفت اینکه بیشتر از این رساله به فارسی نقل قول آورده شده، شاید به ‏این
دلیل بوده که شیخ حر نسخه‏ای فارسی از این رساله فراهم کرده بوده، و یا این رساله بعداً به فارسی ترجمه شده بوده و یا این اشخاص از متنی که ترجمه‏ این عبارت در آن بوده، نقل کرده و همه‌ی رساله ترجمه نشده بوده است. در هر حال در کتاب‏های خود شیخ حر فقط نام اصل رساله به عربی آمده است.
محدث بحرانی از این رساله با عنوان رسالة فی تواتر القرائات نام آورده (5)، ولی به احتمال قوی این همان رسالهِ فی اثبات تواتر القرآن است که خود شیخ حرّ به آن اشاره دارد.
رساله شامل شصت دلیل در ردّ نظریه‌ی عالم اخباری افراطی هم عصر شیخ حر مبنی بر نامتواتر بودن قرآن، و اثبات عدم تحریف و متواتر بودن قرآن از صدر اسلام تاکنون است. این رساله در واقع تصویرگر بخشی از نزاع‏های فکری حاکم در عصر صفوی در قلمرو تشیع و ایران است و از این جهت از اهمیت ویژه برخوردار است. گفتنی است که خود شیخ نیز به جهت داشتن گرایش اخباری، گاه هم عقیده با عالم معاصر خود و مؤید نظر وی ‌می‌نماید و درباره‌ی فزونی و نقصان در قرآن، ضمن ردّ فزونی، با نقصان در قرآن مخالفتی ندارد و در پذیرش آن تساهل به خرج ‌می‌دهد.
از جمله ویژگی‌های رساله‏ این است که گاه در آن نقل قول‌ها و عباراتی از پاره‏ای از کتاب‏ها آورده شده که در حال حاضر در کتب یاد شده‏ این منقولات یافت نمی‏شود (6)، و گاه یک مضمون با عبارت‌های مختلف آمده است.
در هر حال این متن در سال‏های اخیر دوبار چاپ شده است، چاپ نخست به تصحیح آقای محمد‏هادی گرامی است که آن را دارالکتب الاسلامیه منتشر ساخته است (تهران، 1384) و چاپ دیگر آن که بر اولی به دلیل اضافاتی ترجیح دارد؛ به تصحیح آقای دکتر فتح الله نجارزادگان است که در ضمن جلد چهارم تراث الشیعة القرآنی (قم، 1387) منتشر شده است. چاپ اخیر بر اساس چهار نسخه (7) تصحیح شده و اصل بر نسخه کتابخانه مسجد حُجَجی در نجف آباد اصفهان گذاشته شده است.
گفتنی است که در متن تصحیح شده‌ی رساله (8)، در مواردی در ارجاع به منابع و مآخذ دقت کافی به کار برده نشده و شماره صفحات و جلدها با مطالب همخوانی ندارند و گاه مشخصات منابع ناقص یا نادرست بیان شده است [ به عنوان مثال در صفحه 108 متن اصلی، حدیثی از مسند احمد حنبل نقل شده لیکن مترجم مسندی با مشخصات هجده جلدی نیافت و اصلاً مطلب را در مسند پیدا نکرد]. لذا مترجم سعی کرده تمامی اشکالات مربوط به مراجع و نشانی‏ها را در حد توان اصلاح نماید و بیشتر موارد اصلاحی را در ارجاعات با علامت اختصاری [م] مشخص کرده و در پایان کتاب توضیحاتی ارائه کرده که به فهم متن کمک ‌می‌کند.
از آنجا که ترتیب مطالب در رساله از نظم لازم برخوردار نبوده و همین نکته فهم متن را تا حدی برای خوانندگان امروزی دشوار ‌می‌کند در اینجا ‌می‌کوشیم مدعیات اصلی نویسنده‌ی مجهول الهویه‌ی معاصرشیخ را به طور خلاصه ارائه کرده و پاسخ‌ها و ارزیابی‌های حر عاملی را که ناظر به آن مدعیات است ضمیمه‌ی آن کنیم تا خواننده چارچوبه‏ی اساسی بحث رساله را دریابد. در ضمن برای جلوگیری از تکرار نام‌ها به جای «نویسنده‌ی معاصر» حرف "م" را به کار ‌می‌بریم.
مدعیات "م":
1. مشهور است که قرآن موجود، همان قرآن مکتوب بین الدفتین است و به آن چیزی افزوده و یا از آن کم نشده و این امری است که پاره‏ای از علمای قدیم و بیشتر متأخران بدان تصریح کرده‌اند و روایاتی را که بر خلاف این مطلب است وانهاده یا آن‌ها را تأویل کرده‏اند، با این که روایاتِ مخالف معارضی هم ندارند.
2. استناد به احادیثی که عامّه (چون بخاری در صحیح، ابن تین، ابن اشته، محاسبی و غیره) نقل کرده‌اند و غالبا ناظر به جمع قرآن و اختلاف قاریان‌اند برای اثبات عدم تواتر قرآن.
3. اعتراض به‏ این گفته‌ی صدوق که «عقیده‌ی ما امامیه ‏این است که قرآن را خدا بر محمد (صلی الله علیه و آله) نازل کرد، که همان بین الدَّفَّتین است که در دست مردم است و بیش از این نیست و 114 سوره است... و هر کس به ما این قول را نسبت دهد که سوره‌ها بیش از این است، دروغگو است.....» مبنی بر اینکه اگر وی این مطلب را به عنوان تصدیق موضوع آورده، ما آن را قبول نداریم زیرا ما مأمور به قرائت همین متن موجود هستیم و بر همین قرائت هم ثواب مترتب شده و شاهد آن روایتی است از صفار در بصائر الادرجات از قول امام صادق (علیه السلام) که طی آن فرمود: «قرآن را همانگونه قرائت کن که مردم تا هنگام ظهور قائم [حضرت مهدی] ‌می‌خوانند، زیرا بعد از ظهور وی قرآن به گونه‏ای دیگر قرائت ‌می‌شود»؛ در ادامه نویسنده به عرضه‌ی کتاب (قرآن) توسط حضرت علی (علیه السلام) و نپذیرفتن آن از جانب خلفا اشاره ‌می‌کند.
4. اعتراض به ‏این گفته‌ی سید مرتضی که در نقل و حراست قرآن نهایت توجه و انگیزه‏ای وجود داشته که از حد تصور خارج است، چرا که قرآن معجزه‌ی نبوی و آبشخور علوم شرعی و احکام دینی است و مسلمانان نهایت کوشش خود را در حفظ آن به خرج داده‌اند تا جائی که به اموری چون اعراب و قرائت و حروف و آیات آن معرفت پیدا کردند، بدینگونه با این همه دقت و توجه، حدویث تغییر یا نقصان در قرآن جایز نیست...
"م" وقتی این گفته را صحیح ‌می‌داند که برای حفظ و ضبط قرآن صارف و مانعی وجود نداشته باشد و گردآورندگان توجه ویژه به حفظ شرع و دین داشته باشند، در حالی که به نظر وی آنچه ما ‌می‌دانیم برخلاف این مطلب است و محتمل است، این گفته‌ی سید راجع به مصحف عثمانی باشد که تواتر و عدم تواتر آن در بحث، ما فایده‏ای در بر ندارد؟!
"م" این امر را شبیه استدلال ناصبیان مبنی بر محال بودن وجود نصّ بر امامت علی (علیه السلام) دانسته که براساس آن اگر چنین نصّی وجود ‌می‌داشت همانا در بین امت اسلامی تواتر پیدا ‌می‌کرد و احدی درباره‌ی آن اختلاف نظر نداشت، چراکه انگیزه‏ی نقل آن موجود بوده، ولی این امر تواتر نیافته است، پس چنین نصی وجود نداشته است.
5. قول به تواتر قرائالات هفتگانه بعید است قول مشهور باشد و داشتن اساتید نیز این قول را از خبر واحد بودن خارج ‌نمی‌کند. وی در این زمینه به برخی از سخنان ابن جزری استناد ‌می‌کند، از جمله:
1-5- قرائات هفتگانه، ده گانه و سیزده گانه‌ی مشهور نسبت به قرائات اعصار اولیه بسیار اندک است.
2-5- قاریانی که‏ این قرائات را از مشایخ هفتگانه پیشین یا غیر آنان گرفته‌اند بیشماراند.
6. دو سخن و دلیل صاحب النشر با هم تنافی دارند:
1-6- هر قرائتی که با قواعد زبان عربی و یکی از مصاحف عثمانی مطابقات داشته و سند آن صحیح باشد (ارکان سه گانه)، قرائتی صحیح است.
2-6- اختلاف بیش از هفت تن مستلزم این نیست که به هفت وجه بیافزائیم، بلکه ‌می‌تواند این گونه باشد که پنجاه قرائت بر بیش از دو وجه نباشند... و منظور از کلمه‌ی «سبعه» حقیقت عدد هفت نیست، بلکه منظور آسان گرفتن در مطلب است و بیان کثرت در آحاد... و اگر این حدیث امام صادق (علیه السلام) که «دروغ ‌می‌گویند دشمنان خدا، قرآن بر یک حرف نازل شده و از جانب خداوند یگانه است»، دارای معانی متعددی فرض شود، ‌می‌توان مراد امام (علیه السلام) را بر این حمل کرد که: 1- امام (علیه السلام) آن‌ها را دروغگو شمرده، زیرا آن‌ها احادیث را حمل بر اختلاف لهجه‌ها و زبان‏ها کرده بودند. 2- وجود معانی متعدد برای یک لفظ، با یکدیگر منافاتی ندارد.
7. بر اساس مورد 6 و 7، شهرت قرائات هفتگانه در نزد اهل سنت هم بی‏پایه است چه رسد به شیعه!
8. قول به تواتر مصحف عثمانی به وضوح باطل است زیرا اگر تواتر آن در نهایت شهرت ‌می‌بود با جستجو در منابع حدیثی شناخته ‌می‌شد.
9. با توجه به موارد 6، 5، 4، 3، 2، 7 به عدم تواتر قرآن از پیامبر یقین حاصل ‌می‌شود.
10. ترس حذیفه از اختلاف مردم عراق و شام در باب قرائت و تحریف قرآن و روی دادن آنچه شبیه آن در بین یهود و نصارا واقع شده، در بین مسلمانان.
11. آن معجزه‏ای که خداوند برای تحدّی نازل کرده، باقی است اما تغییری که در آن واقع شده آن را از حد اعجاز خارج ‌نمی‌کند. در قرآن کلامی طویل وارد نشده است، بلکه در حد افزایش یا کاهش کلمه یا حرفی در آن و تبدیل حرکتی یا تغییر مکان آیه از جای خود به جای دیگر بوده و بیشتر آیات مصون از این تغییر مانده‏اند.
12. از جمله دلائل وقوع تغییر و تبدیل در قرآن که از شیعه و اهل سنت نقل شده، این حدیث است: «تمام آنچه در امت‏های پیشین روی داده است مانند آن در امت اسلام نیز جزء به جزء به وقوع خواهد پیوست ».
13. در جای جای قرآن به تحریف کتاب‏های یهود و نصارا اشاره شده است و این ‌می‌تواند دلیلی بر تحریف قرآن توسط خود امت اسلامی باشد.
14. توجیه آیه‌ی «انا نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون» (9) به ‏این صورت که اگر قرآن را از دو کتاب آسمانی دیگر مستثنی بدانیم، باید بگوییم: 1- ضمیر «ه» در «له»، به پیامبر برمی گردد 2- بر فرض برگرداندن آن به قرآن، ‌می‌گوئیم قرآن در نزد اهلش (اهل بیت) محفوظ است تا ظهور حضرت قائم (عجل الله فرجه)، که حدیث ثقلین نیز شاهد این مدعا است.
15. توجیه آیه‌ی «لا یأتیه الباطل من بین یدیه و لا من خلفه تنزیل من حکیم حمید» (10) به‏ این صورت که قرآن با کتاب‏های آسمانی دیگر و دینی که بعد از آن ‌می‌آید باطل ‌نمی‌گردد.
16. علی (علیه السلام) در خانه نشست تا قرآن را جمع کند، زیرا که به آن چیزی افزوده بودند (بنا بر حدیثی که ابن سیرین از عکرمه نقل کرده).
17. اگر عده‏ای (چون ابن حجر) اولین جامع قرآن را ابوبکر ‌می‌دانستند، از سر عناد با علی (علیه السلام) بود، چرا که رضایت نداشتند او که آگاه به اسرار بود، قرآن را جمع کند.
18. اگر در روایات ما موردی موافق با عقیده‌ی متواتر بودن قرآن وجود داشته باشد، دلالتی بر اعتقاد راوی به‏ این موضوع ‌نمی‌کند، بلکه احتمال تقیه وجود
دارد.
19. جز قرائت همین متن موجود و عمل به آن جایز نیست، چرا که هرچند معلوم نیست که همه‌ی متن موجود قرآن باشد، اما در حکم قرآن است.
پاسخ‌ها و ارزیابی‌های حر عاملی:
الف) بسیاری از این اخبار که از زمره‌ی اخبار آحاد نیز هستند، مؤید تواترند و تعداد روایات مخالف بسیار کم بوده و خبر واحد ‌نمی‌تواند در تواتر طعن وارد کند یا آن را نفی کند، ضمن این که شرط در تواتر عدم وجود معارض است. دیگر این که اجماع نویسنده‌ی معاصر و شیخش که معلوم النسب هستند باطل است. در صورتی که فریقین بر تواتر قرآن اجماع دارند و قطعاً معصوم نیز در بین این اجماع کنندگان بوده است و لذا این اجماع حُجّت است.
ب) روایاتی که در باب کیفیت جمع و تدوین قرآن از عامه نقل شده باطل بوده و تمسک به آن‌ها جایز نیست، به‏ این دلایل:
1- ضعف راویان و مورد وثوق نبودن آن‌ها و عدم اعتماد به خبر واحدی که روایت کرده‏اند؛
2- احتجاج به آنچه اهل سنت به آن اعتقاد دارند موجب عدم حجیت آن برای شیعه ‌می‌شود؛
3- بیشتر این راویان از دشمنان دین و منافقان‏اند؛
4- از ائمه (علیهم السلام) روایاتی رسیده است که شنیدن روایات اهل سنت را هم نهی ‌می‌کند چه رسد به عمل به آن‌ها، هرچند در فضائل ائمه باشد. نهایت اینکه لازم است به روایات امامیه رجوع شود، روایاتی که بعضی از آن‌ها اخبار آحاد مؤید تواترند، و بر فرض صحت، تصریحی در نفی تواتر قرآن ندارند و بلکه هر کدام از وجهی درست و به سود عقیده‌ی ما هستند.
ج) وی درباره‌ی مورد 3 مبنی بر اینکه «ما مأمور به قرائتیم»، ‌می‌گوید چرا این حرف را بر تقیه حمل نکنیم، در حالی که خود "م" موارد مهم‏تری را حمل بر تقیه کرده، پس لازم ‌می‌آید که تلاوت در غیر وقت تقیه جایز نباشد....
د) مورد 4 تشکیک در امری است که با ادله‌ی ثابت شده و اعتراض به آن وارد نیست، چرا که برای حفظ قرآن صارف و مانعی وجود نداشته و بر فرض وجود؛ تنها در مورد قسمتی از قرآن بوده است و ممانعت از نقل و روایت قرآن نیز غیر ممکن بوده است و برفرض هم که‏ این مطلب را نیز بپذیریم، نتیجه‌ی آن راه یافتن کاستی و افتادگی به قرآن است که منافاتی با تواتر باقی قرآن، حتی با این بخش ساقط شده، ندارد زیرا مربوط فضائل ائمه (علیهم السلام) بوده است.
هـ) نقل قرآن منحصر به راویان هفتگانه نیست، زیرا هر یک از قاریان قرائتی را نزد مردم شهر یا سرزمین خود عرضه کرده‏اند که به شهرت رسیده است و آنچه ابن جزری در مورد عدم انحصار قرائت‌ها در هفت قرائت آورده است رسا و درست است که ‌می‌تواند پنجاه قرائت مختلف بر دو وجه قرار گیرد یا تلفیقی از چند قرائت باشد.
و) جمع میان دو قول (نزول قرآن بر هفت حرف یا بر یک حرف) از نظر امامیه امکان پذیر است، به‏ این معنی که قرآن بر یک حرف نازل شده باشد و قرائت آن بر هفت حرف نیز جایز باشد (در واقع شیخ حر خود قائل به نزول قرآن بر هفت حرف است و حدیث پیامبراکرم مبنی بر «تعلیم قرآن بر هفت حرف...» را موافق ادعای خود می‏داند و در نهایت تفسیر «م» در مورد نزول بر یک حرف را نیز صحیح دانسته و آنچه را که محدثان دیگر نقل کرده‏اند نیز نوعی تفسیر ‌می‌داند که در بین این دو تفسیر نیز منافاتی وجود ندارد و در بین دو روایت متواتر از پیامبر، ایرادی ندارد که قاریان در اختیار کردن هر یک از دو قول اختلاف کرده باشند.)
ز) بی‏اساس بودن شهرت قرائات هفتگانه که «م» عنوان کرده، پذیرفتنی نیست و از این مطلب خلاف آن فهم ‌می‌شود، زیرا اهل سنت این اختلاف را برگرفته از خود پیامبر ‌می‌دانند، به‏ این معنی که‏ ایشان قرآن را بر همه‌ی این وجوه قرائت فرموده‌اند و این از حد تواتر هم فراتر رفته است.
ح) «م» به تواتر قرآن تا مرحله‏ی تدوین مصحف عثمانی اعتراف دارد و اختلاف را در مصحف عثمان ‌می‌داند در حالی که ‏این اختلاف دلیل عدم تواتر نیست و باید «م» بپذیرد که دلیل او با تواتری که تا زمان عثمان پذیرفته است منافاتی ندارد.
ط) اختلاف بین صحابه و دیگران، نمایشگر حضور تعداد زیادی از صحابه در زمان کتابت قرآن است که افزون بر عدد تواتر است و اختلاف در باب ترجیح یک قرائت بر دیگری است که منافاتی با تواتر ندارد.
ی) در باب گزارش حذیفه، شاید اختلاف از حیث فزونی مطالب مصحف‌ها نسبت به قرآن موجود بوده، نه بدلیل نقصان آن، و این فزونی ‌می‌تواند از زمره‌ی تأویلات قرآن باشد، یا اختلاف در اعراب و چیزهایی مانند اماله، ترقیق، اظهار، ادغام، و... در قرائت قرآن باشد که‏ این‌ها از لوازم اختلاف و تفاوت لهجه‌هاست و منافاتی با تواتر ندارد؛ ضمن این که نشان ‌می‌دهد که جمع قرآن منحصر به یک تن نبوده و چنین مشابهتی بین یهود و نصارا و مسلمین حاصل نشده و تحریفی در قرآن روی نداده است.
یا) سخن «م»، ناظر بر حدوث فزونی و تغییر است، بی‏آنکه مقید شده باشد به‏ این که کلامی طویل در قرآن وارد شده باشد یا نه، و این سخن مستلزم آن است که هیچ چیز از قرآن از جانب خدا نازل نشده باشد. ضمن این که اگر فزونی کم یا زیاد را نیز بپذیریم ‌نمی‌توان به صحت هیچ قسمت از قرآن اعتماد کرد و این هر دو مطلب باطل است.
یب) بر فرضی پذیرش مضمون این حدیث، مماثلت و مشابهت فقط ناظر به بعضی وجوه است (مانند اینکه آن‌ها برخی از آنچه بر پیامبرشان نازل شده بود وانهادند). با این همه باید توجه داشت که جمع مُعَرَّف به الف ولام افاده‌ی عموم ‌می‌کند و لزومی ندارد آنچه در دو قوم یهود و نصارا واقع شده است عیناً در امت اسلامی هم واقع شود. اگر چنین تصور کنیم دست به تأویل بعیدی زده‏ایم، ضمن این که‏ این حدیث صحیح السند و واضح الدلاله نیست، زیرا از طریق عامه نقال شده و به دلیل کثرت معارض، شهرت آن هم بی‏فایده است.
یج) این گونه نیست که کتاب‌های همه‌ی امت‌ها تحریف شده باشد زیرا اقوامی نیز بوده‌اند که کتاب‏های خود را محفوظ و مضبوط داشته اند، چرا امت اسلامی از آن امت‏ها نباشد، زیرا از بهترین امت‌ها و پیامبرشان اشرف همه‌ی پیامبران است.
ید) در این مورد مطابقتی بین دلیل و ادعای «م» وجود ندارد جز این که منظور وی این باشد که هیچ کس جز عترت پیامبر علم به جمیع تفسیر و تأویل قرآن ندارد.
یه) در این مورد هیچ مطابقتی بین دلیل و ادعای معاصر وجود ندارد و مانعی هم ندارد که نفی افتراق اشاره داشته باشد به ‏این که غیر از عترت پیامبر کسی علم به جمیع تفسیر و تأویل قرآن را ندارد.
یو) بر فرض صحت این روایت، فزونی در مورد قرآن‏های موجود و در مصحف‌های کنار گذاشته شده، صورت گرفته و در آنچه توسط حضرت علی (علیه السلام) نوشته شده مصون از هرگونه فزونی و تغییر بوده است و آن همین قرآن موجود است و شکی در تواتر آن از علی (علیه السلام) نداریم زیرا واسطه‏ای بین او و پیامبراکرم نبوده است. پس سند تواتر قرآن به پیامبر ‌می‌رسد، سوای این که نقل علی (علیه السلام) از تواتر معتبرتر و موثق‌تر است.
یز) راویان این روایت‏ها مورد وثوق نبوده و گاه از دین برگشتگان و از منافقانی بوده‌اند که اعتماد به آن‌ها جایز نیست. به هر حال روایاتی که جامع قرآن را ابوبکر، عمر، عثمان و یا علی (علیه السلام) ‌می‌دانند، نشان از جمع مکرر قرآن در حضور مسلمین دارند و به هر حال هر کدام از این اشخاص که جامع قرآن بوده است آن را از پیامبر (صلی الله علیه و آله) نقل کرده و این منافی تواتر نیست که اگر بود، تواتر به کلی نفی ‌می‌شد.
یح) این مطلب را ‌می‌پذیریم که مذهب راوی در روایاتی که نقل ‌می‌کند یا در کتاب ‌می‌آورد، دخیل نیست زیرا همین راویان، روایات زیادی در تعارض با روایات اولیه نیز آورده‌اند که آن‌ها را نقض ‌می‌کند و تقیه نیز در اینجا مردود است.
یط) «م» قرآن موجود را شامل همه‌ی قرآن ‌نمی‌داند زیرا اعتمادی بر تنزیل آن نیست، بلکه در «حکم قرآن» صحیح است و صحت آن را موقوف بر حدیثی در باب صحت نزول ‌می‌داند؛ حال آن که صحت حدیث خود موقوف بر موافقت با قرآن است و بنا به ادعای «م» که صحت قرآن موقوف بر حدیث است دور است و باطل.
حر عاملی در جای جای رساله بر این مطلب تأکید دارد که با احادیثی که بخشی از آن‌ها آحاد هستند و نویسنده‌ی معاصر برای انکار تواتر قرآن آورده است؛ ‌نمی‌توان بر قرآنی اعتراض کرد که همه‌ی مسلمانان در ضبط و ثبات آن نهایت دقت و توجه را داشته‏اند! نهایت چیزی که از بعضی روایات فهم ‌می‌شود افتادگی بخشی از قرآن است نه فزونی در آن.

پی‏نوشت‏ها:

1- لؤلؤة البحرین، ص 239.
2- الانوار النعمانیه، ج 2، ص 357.
3- اظهار الحق، ج 2، ص 481.
4- فصول المهمه، ج 3، ص 198.
5- لؤلؤة البحرین، ص 78.
6- تواتر القرآن، ص 28.
7- تراث الشیعة، ج 4، ص 31.
8- چاپ نجارزادگان.
9- حجر/9.
10- فصلت/42.
منبع مقاله: الحر العاملی، محمدبن‌الحسن؛ (1391)، رساله در اثبات تواتر قرآن، مریم سادات عربی. تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، چاپ اوّل.


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط