تجدید نظر طلبی درباره حدیث در روزگار معاصر

احساس ضرورت بازنگری در میراث حدیثی، به‌ویژه در میان اهل‌سنت و با توجه به پژوهش‌های پرسش‌برانگیز خاورشناسان، در دوره اخیر موجب پدید آمدن جریان‌ها و آثاری شد که مجموعآ می‌توان آن‌ها را جریان‌ها و آثار
شنبه، 6 آذر 1395
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
تجدید نظر طلبی درباره حدیث در روزگار معاصر
تجدید نظر طلبی درباره حدیث در روزگار معاصر

 

نویسنده: محمد علی مهدوی راد


 

احساس ضرورت بازنگری در میراث حدیثی، به‌ویژه در میان اهل‌سنت و با توجه به پژوهش‌های پرسش‌برانگیز خاورشناسان، در دوره اخیر موجب پدید آمدن جریان‌ها و آثاری شد که مجموعآ می‌توان آن‌ها را جریان‌ها و آثار تجدیدنظرطلبانه نامید.

انواع آثار تجدیدنظرطلب

آثار تجدیدنظرطلبی در حدیث، برخی در واکنش به شبهه‌ها و پرسش‌ها و احیاناً اعتراض‌های نسل جدید است؛ برخی حاصل تأملات انتقادیِ درباره بخش عظیمی از میراث حدیثی است و برخی صرفاً تأمل در این میراث و معطوف به درک ضرورت‌هاست.

ریشه تجدیدنظرطلبی حدیثی

در سده‌های گذشته، موضوع عدالت صحابه و اندکی بعد موضوع صحت روایات صحاح شش‌گانه، به‌ویژه صحیح بخاری و مسلم، در میان اهل‌سنت، تأمل‌برانگیز شد.

عدالت صحابه

اساساً در روزگار صحابیان، بلکه در عهد تابعین نیز، موضوع عدالت تمام صحابه، به صورتی که بعدها پذیرفته شد مطرح نبود و فرایندی بدین‌سان نیز نداشت.

صحت ادعا

درستی این ادعا روشن‌تر از آن است که نیازمند مستندات و مدارک فراوان باشد؛ نقد صحابیان بر آرا و رفتارها و نقل‌ها و باورهای یک‌دیگر را می‌توان ابتدایی‌‌ترین نشانه این موضوع دانست.

کتاب زرکشی

اثر مهم بدرالدین زرکشی، یعنی الأجابةُ لایرادِ ما استَدْرَکَتْهُ عائشةُ علی الصحابة (قاهره ۱۴۲۱)، حاوی مصادیق بسیاری است.

روایات کتب سته

همچنین در زمان‌های معاصر و نزدیک به تدوین جوامع شش‌گانه، این کتاب‌ها حتی «صحیحین»، یکسر پذیرفته نشد و دست‌کم در منابع اولیه مرتبط با «موضوعات»، [۱] بر روایات این جوامع انگشت طعن و وضع نهاده شد.
عالمان و محدثان اهل‌سنت در ارزیابی محتوای جوامع شش‌گانه، گاه به نقد شروط گزینش حدیث از سوی آنان پرداخته و گاه رجال اسانید آن‌ها را ضعیف دانسته و گاه با نقد متن نشان داده‌اند که این احادیث پذیرفتنی نیستند. [۲] [۳] [۴] [۵]

عدالت صحابه و صحت روایات صحاح

در روزگار معاصر بسیاری از عالمان اهل‌سنت به این نکته راه بردند که آموزه عدالت صحابه و نیز صحتِ روایاتِ جوامعِ حدیثی شش‌‌گانه با مشکل جدّی روبه‌روست.

موافقان مطلق بودن این دو

برخی از آن‌ها تلاش کردند به‌هر نحوی و با هر ترفندی بر درستی این دو نظر پافشاری کنند و تا آن‌جا پیش رفتند که حتی راه را بر عقل بستند و از ثقه بودن رجال اسانید این روایات سخن گفتند (برای نمونه تلاش حیرت‌آور ابوشهبه در دفاع عن‌السنة و دفاع مصطفی سباعی در السنة و مکانتها فی التشریع‌الاسلامی).

مخالفان مطلق بودن این دو

اما برخی دیگر کوشیدند واقع صادق «دیدگاه‌ها» و حد و حدود استواری و نااستواری آن‌ها و نیز چگونگی منابع و مصادر حدیثی را دریابند و در پرتو آگاهی‌های دین‌شناسانه به نقد آن‌چه آمده است بپردازند.
در این سمت‌گیری نیز برخی از نفی سنت، به‌طور مطلق سخن گفتند و گروهی با حزم و احتیاط، ضمن پذیرش استواریِ بسیاری از روایات، از پذیرفتن بخش‌هایی مهم تن زدند.

جریان معتدل نقد منابع حدیثی

نظرات عبده

گویا در روزگار معاصر، شیخ‌محمد عبده و شاگردان او نخستین اظهارنظرها را کردند.
عبده با اظهار این باور که اکنون مسلمانان امام و پیشوایی جز قرآن ندارند، [۶] تأکید می‌کرد که فقیهان بدون تأمل در نصوص و با جمود بر الفاظ، دین الهی را ضایع کرده‌اند. [۷]
یک بار نیز که کسی از او اجازه روایت خواسته بود، ضمن بی‌اساس خواندن این‌گونه اجازه روایت، تأکید کرده بود که روایت حدیث جز پس از تأمل و دقت و تحلیل و احتیاط و تحریر روا نیست.
آن‌گاه توصیه کرده بود هر چه را که من بدین‌سان فهمیده‌ام از من بگیر و روایت کن و در همین روایت کردن هم تحقیق را از دست نده. [۸]
این نگرش، در جهان اهل‌سنت موجی ایجاد کرد و کسانی را بدان سو کشاند.

نظرات مودودی

ابوالاعلی مودودی، در سلسله مقالاتی در مجله خود، ترجمان‌القرآن، رفتار و مواضع برخی از صحابیان را به نقد کشید، به‌ویژه رفتار عثمان را در روزگار حاکمتیش برخلاف نصوص قرآن و سنت پیامبر صلی‌اللّه‌علیه‌وآله تلقی کرد و آن روزگار را دوران ملوکیت نامید نه خلافت.
بیشتر عالمان اهل‌سنّت بر این نگرش او به شدت اعتراض کردند.
مودودی سپس آن مجموعه مقالات را به صورت کتاب منتشر کرد و در فصلی از آن به اعتراض‌ها پاسخ گفت و آموزه «عدالت صحابیان» را تأویل کرد.
به گفته او، اگر ما خود، ناهنجاری‌ها، ناروایی‌ها، طعن‌زدن‌های صحابه به یک‌دیگر و نیز وجود روایات دروغ، خلاف عقل و متضاد با حق در منابع و مصادر حدیثی و تاریخی را به ‌درستی و استواری تحلیل و عرضه نکنیم، «شرق‌شناسان غربی و مؤلفان مسلمانی که دارای ذهن و مزاج غیرمعتدل‌اند، آن را با شیوه نادرست و وارونه ارائه خواهند کرد». [۹]

نظرات رشیدرضا

مجله المنار در شماره‌های متعدد، زمینه‌های گفتگو درباره حجیت سنت را پدید آورد.
محمد رشیدرضا، مدیر مجله، خود به این بحث‌ها دامن می‌زد و به مقالات گوناگون مجال نشر می‌داد.
توفیق محمد صدقی، در همین مجله، مقالاتی در نقد میراث حدیثی نوشت.

نیاز به سنت

رشیدرضا در مقاله‌ای [۱۰] تأکید کرد که سنت، در کنار قرآن، یکی از سرچشمه‌های شناخت دین است و ما با قرآن از سنّت بی‌نیاز نیستیم.

انواع اخبار

او [۱۱] احادیث پیامبر را از مقوله وحی می‌دانست، ولی برای «خبر واحد» قائل به حجیت مطلق نبود، [۱۲] ضمن آن‌که خبر واحدی را که با قراین گوناگون، از جمله عقل بشری، تأیید می‌شود، پذیرفتنی می‌دانست.

سنت عملی و قولی

از جنبه‌ای دیگر، او سنّت پیامبر صلی‌اللّه‌ علیه‌وآله را به سنت عملی و قولی تقسیم می‌کرد و معتقد بود سنّت عملی زمانْ شمول و مکانْ شمول است، اما سنّت قولی چنین نیست؛ از سنّت قولی می‌توان بهره گرفت و هدایت‌های آن را فراگفت، اما نمی‌شود بدان احتجاج کرد و از این‌رو صحابیان به ضبط آن همت نکردند و حتی از نگارش و تدوین آن روی برتافتند. [۱۳]
او بر پایه همین دیدگاه خود (یعنی کتابت نشدن سخنان پیامبر و حتی نهی رسول‌اللّه از آن و عدم‌گرایش صحابیان به تدوین و نگارش آن)، نتیجه گرفت که سنت قولی پیامبر حجیت ندارد.
آن‌گاه به نقد روایات بسیاری در صحاح اهل‌سنّت پرداخت و برخی از آن‌ها را نپذیرفت. [۱۴]

اسرائیلیات

رشیدرضا در برابر اسرائیلیات و روایات دخیل نیز موضعی تند داشت و تأکید می‌کرد که مراد از قاعده «عدالت صحابیان» اغلبِ صحابه‌اند نه همه آن‌ها، زیرا در میان صحابیان، در همان روزگار پیامبراکرم، کسانی به نفاق شناخته می‌شدند، و شگفتا که محدثان نقل‌های بی‌بنیاد کعب‌الأحبار و وهب‌ بن منبّه و همّام‌ بن منبّه را درج کرده و وثاقت آن‌ها را باور کرده‌اند.

دفاع از ابوهریره

گفتنی است که رشیدرضا با این همه اظهار احتیاط در نقل احادیث آحاد و طعن بر برخی ناقلان، ابوهریره را ستوده و از او دفاع کرده است. [۱۵]
مصطفی سباعی، احتمالا بر پایه مذکرات خود با رشیدرضا، مدعی شده است که وی در سال‌های پایانی عمر خود از مواضع آغازینش، یعنی قابل احتجاج نبودن سنّت قولی، عدول کرده بود.

نظرات غزالی

شیخ‌محمد غزالی، یکی از چهره‌های شاخص این جریان، در السنةالنبویة بر حجیت سنّت تأکید می‌ورزد و به میراث مکتوب حدیثی ارج می‌نهد، اما بر آن است که سنت محکیه باید با اجتهاد فقیهان تحلیل و تفسیر شود و با جمود بر ظاهر، هر چه در کتاب‌ها آمده است، تلقی به قبول نگردد.

نقد تفکر سلفی‌گری

غزالی با نقد تفکر سلفی‌گری معاصر کوشیده است فهم و دریافت محتوای متون حدیثی را روش‌مند کند و همگان را به تدبر و تفکر بر پایه معیارها و ملاک‌هایی فراخواند.
سنجش احادیث با قرآن مهم‌‌ترین معیاری است که غزالی بدان تکیه کرده است.

نقد صحابه

او از نقد روایات صحابه ابا نداشته و هر روایت را به صرف این‌که در صحاح آمده نپذیرفته است. [۱۶] [۱۷]

نقد روایات تاریخی

او در کتاب دیگرش، فقه السیرة (قاهره ۱۹۷۲)، نیز به نقد و تحلیلِ روایات تاریخی درباره سیره پیامبر پرداخته است، مانند قصه غرانیق، داستان شق‌الصدر و ملاقات رسول‌اللّه با بَحیرا در سفر تجاری شام.

نقد غزالی توسط سلفی‌گرایان

کتاب دیگر غزالی، السنة النبویة بین اهل‌الفقه و اهل‌الحدیث (قاهره ۱۴۱۰)، بر شماری از حدیث‌گرایان سلفی گران آمد و افزون بر نقدهای ضمنی، آثار انتقادی مستقلی نیز درباره آن تدوین کردند، از آن جمله است: جنایة الشیخ محمدالغزالی علی الحدیث و اهله، از اشرف‌ بن عبدالمقصود بن عبدالحلیم (مصر ۱۴۱۰)؛ برائة اهل‌الفقه و اهل‌الحدیث من اوهام محمدالغزالی، از ابوسلام مصطفی سلامه (مکه ۱۴۰۹)؛ و الغزالی و السنة النبویة بین اهل‌الفقه و اهل‌الحدیث : نظرات و ملاحظات، تألیف منذر ابوشقرا (دمشق ۱۴۲۴).
در نوشته اخیر، مؤلف در مواردی نقدهای غزالی را پذیرفته است.

نظرات جمال بنا

جریانِ نقدِ منابع حدیثی با نگاه‌های متفاوت، بیش از هر جایی از پژوهش‌های مصریان سر برآورد و مهم‌‌ترین عامل زمینه‌ساز آن مباحثات مجله المنار بود.
جمال بنّا، نویسنده پرکار مصری، در کتاب نحو فقه جدید (قاهره، بی‌تا)، از پژوهش‌های اسماعیل منصور و موضع او درباره سنت یاد کرده است.

نظرات اسماعیل منصور

اسماعیل منصور، با پیشینه رسمی تحصیلات پزشکی و حقوق و فلسفه، به مطالعه و پژوهش درباره قرآن و حدیث پرداخته و پس از تألیف کتاب شفاء الصدر بنفی عذاب القبر (قاهره، بی‌تا)، اثر تفصیلی خود را با عنوان تبصیر الأمة بحقیقة السنة (قاهره، بی‌تا) نگاشت.
او در این کتاب، گو این‌که بارها بر «بسندگی قرآن در هدایت‌آفرینی بدون سنّت» تأکید کرده و اشکال‌های عالمان اسلامی را به این نظریه پاسخ گفته، با تأکید بر واقعیت وضع و جعل و گستردگی آن، دست‌یابی به سنّتِ منقول مطمئن را دشوار خوانده است.
با این همه، حجیت سنّت را انکار نکرده و معتقد بوده است که سنّت منقول را باید واقع‌گرایانه، با شیوه علمی و دقیق و به دور از تقلید و اعتمادهای بی‌پایه، بررسی کرد، زیرا بین آن‌چه از زبان رسول‌اللّه تراویده و آنچه در کتاب‌های منسوب به آن بزرگوار آمده است، فرق بسیاری وجود دارد.

نقد اسماعیل منصور

بر پایه گزارش جمال بنّا، [۱۸] اسماعیل منصور بخش عظیمی از کتابش را به نقادی روایاتِ منابع کهن حدیثی بر پایه معیارها و قواعد نقد متن اختصاص داده و احادیث بسیاری را، که بیش‌تر آن‌ها در صحیحین نقل شده، رد کرده است؛ از آن جمله است روایات رؤیت، جمله بسیار مشهور أُمِرْتُ أَنْ اقاتِلَ الناسَ حتی یشهدوا أن لااله‌الّااللّه و أنَّ محمداً رسولُ اللّه [۱۹] این حدیث هر چند در منابع روایی و به ویژه فقهی شیعه نقل شده، اما حتی یک سند و طریق شیعی ندارد).

نظرات محمود ابوریه

محمود ابوریه، مؤلف معاصر مصری، نیز از اولین کسانی است که با صراحت و گاه با لحنی گزنده و تند، در دو کتاب خود، ا ضواء علی السنة المحمدیة (قاهره ۱۹۸۰) و ابوهُرَیرة شیخ‌المَضیرة (مصر ۱۹۶۹) مطالب کتاب‌هایی حدیثی اهل‌سنّت را به نقد کشیده است.

احادیث نبوی در امور دنیوی

ابوریه [۲۰] سخنان پیامبر را در امور دنیوی صرفآ ارشادی و غیردینی دانسته، که نه واجب است و نه مستحب.

عصمت پیامبر

عصمت پیامبر نیز در نظر او منحصر به امر تبلیغ دین است. [۲۱]

نهی از کتابت توسط پیامبر

به‌علاوه، نهی آن حضرت از کتابتِ سخنانش را قطعی شمرده و از این‌روی بر آن است که حدیث در قرن اول نگاشته نشد و البته، مشکلات سیاسی در پی‌داشت. [۲۲]

وجود جعل

جعل و وضع را نیز واقعیتی انکارپذیر دانسته و بر نقش حاکمان اموی و عباسی در این جریان و نیز در نشر اسرائیلیات تأکید ورزیده است. [۲۳] [۲۴]
او بر این باور است که دروغ‌بستن بر پیامبر صلی‌اللّه‌علیه‌و آله در روزگار آن حضرت آغاز شد [۲۵] و سپس گسترش یافت.

رد عدالت صحابه

صحابیان از نظر باور و عمل و نیز روایت حدیث از رسول‌اللّه، یک‌سان نبودند، [۲۶] آنها یک‌دیگر را نقد می‌کردند و روایات اقران خود را به سهولت نمی‌پذیرفتند. [۲۷]
پس آموزه عدالت تمام صحابه بی‌بنیاد است و همان‌گونه است اعتماد بر تمام آن‌چه در منابع حدیثی از ایشان روایت شده‌است. [۲۸]

نتیجه‌گیری ابوریه

ابوریه سپس نتیجه می‌گیرد که ابتلای مهم عالم اسلام دو چیز است: باور به عدالت تمام صحابه، و پذیرش کورکورانه و غیرمنتقدانه کتاب‌های حدیثی که آکنده از غث و سمین است. [۲۹]

واکنش‌ها به ابوریه

از طرفی، چون راوی بخش عظیمی از روایات کتاب‌های حدیثی ابوهریره است و ابوریه به نقد گسترده وی پرداخته بود، کتابش با اعتراض شدید روبه‌رو شد و دست کم پانزده نقد و رد بر آن چاپ شد؛ هر چند کتاب او توجه بسیاری از عالمان و محققان را به خود جلب کرد و بسیاری او را ستودند (برای آگاهی از مجموعه این واکنش‌ها و اظهارات ابوریه در این‌باره مقدمه او بر چاپ‌های بعدی هر دو کتابش).
اقدام ابوریه، به‌رغم مناقشاتی که به نقدها و استنتاجاتش وارد است، مجموعآ مثبت تلقی شده است.
گسترده‌‌ترین و مفصّل‌‌ترین کتاب را در نقد ابوریه عبدالرحمان‌ بن یحیی معلمی یمانی با عنوان الأنوار الکاشفة لما فی کتاب الأضواء علی‌ السنّة من الزلل و التضلیل و المجازفة [۳۰] نگاشت.
بخش عظیمی از کتاب ابوشهبه و مصطفی سباعی نیز در نقد و رد کتاب‌های ابوریه است.
کتاب مفصّل دفاع عن ابی‌هریرة به قلم عبدالمنعم صالح‌العلی عزّی (بغداد ۱۹۸۱) نیز ناظر به همه این بحث‌ها و مجادلات است.
مؤلف تلاش عظیمی به کار بسته است تا نشان دهد ابوهریره فردی ثقه و صادق بوده است.
از آن بالاتر، او در جلد دوم [۳۱] مدعی شده است که امامان شیعه و نیز شیعیان آغازین او را مدح کرده‌اند.

نظرات اسماعیل کردی

اسماعیل کردی، از نویسندگان نواندیش و معاصر سوریه، نیز با تألیف کتاب روش‌مند و مستند نحو تفعیل قواعد نقد متن الحدیث : دراسة تطبیقیة علی بعض أحادیث الصحیحین (دمشق ۲۰۰۲) همین سمت و سو را برگزید.

تحلیل کردی از صحاح

او در مقدمه کتابش از افراط و تفریط درباره سنت سخن گفته و تأکید کرده است که اظهارنظر پیشینیان درباره صحیحین، که آن دو صحیح‌‌ترین کتاب بعد از قرآن‌اند، به انگیزه تأیید تمام مطالب این دو کتاب نبوده است، ولی با گذشت زمان ــچنان‌که در موارد دیگری از میراث‌های مقدّس نیز روی داده هاله‌ای از قداست برگرد این دو کتاب کشیده شد و هرگونه نقد و تحلیل درباره محتوای آن‌ها را غیرممکن ساخت.
وی [۳۲] توضیح داده است که اغلب روایات کتاب‌های حدیثی، از جمله صحیح بخاری و مسلم، احادیث آحادند و بر فرض حجیت، افاده علم نمی‌کنند و این دقیقه را همه عالمان، از عصر صحابه تاکنون، پذیرفته‌اند.

لزوم نقد سازنده

تأکید دیگر کُردی این است که اگر ما به نقد سازنده و دقیق و برپایه معیارهای مقبول نپردازیم، دیگران چنین خواهند کرد، بی‌آنکه انگیزه حراست از جای‌گاه میراث ما را داشته باشند و یکسر بدان خط بطلان خواهند کشید.

مواضع برخی درباره صحاح

او سپس از مواضع برخی عالمان گزارش به‌دست می‌دهد که به‌صحیح نبودن تمام احادیث کتاب‌های مسلم و بخاری تصریح کرده‌اند و در پی آن، برخی احادیث مختلف و متعارض دو کتاب یاد شده را همراه با نقد و ارزیابی آن‌ها می‌آورد.

معیارهای نقد و رد حدیث

مهم‌‌ترین و کارآمدترین بخش کتاب کُردی فصل ششم آن است که بیش از دو سوم کتاب را فراگرفته و مشتمل است بر معیارهای نقد و رد احادیث که عالمان و بزرگان اهل‌سنت بر آن تأکید کرده‌اند ــاز جمله ابن ‌قَیم جوزیه در المنارالمُنیف [۳۳] و نیز عرضه احادیث صحیحین بر آن قواعد.

نظرات محمدسعید عشماوی

محمدسعید عشماوی از دیگر نمایندگان همین جریان است.

نگاه عشماوی به سنت

نگاهی به آثار او نشان می‌دهد که از روایات نبوی بهره می‌گیرد و در پژوهش‌های او مراجعه به سنت یک اصل است، اما در تعامل با خبر واحد به صراحت اظهار می‌دارد که بخش زیادی از احادیث، از گونه آحادند که ظن‌آفرین‌اند نه یقین‌آور.
در نتیجه، نه در امور اعتقادی و نه در واجبات دینی، نمی‌توان بدان‌ها استناد کرد.
این احادیث صرفاً از باب ارشاد به خیرند، آن‌هم تا مرز عدم تصادم و تعارض با پدیده‌های نوظهور و اوضاع اجتماعی مقرر و غیره. [۳۴] [۳۵]
مثلاً، او [۳۶] [۳۷] حد و حدود حجاب را بر پایه آن‌چه در احادیث آمده است نمی‌پذیرد.

لطمات منع کتابت

عشماوی [۳۸] [۳۹] عدم کتابت حدیث در سده اول را از جمله علل ناهنجاری نقل و آمیختگی سره با ناسره دانسته و بر آن است که این ماجرا مانع شکل‌گیری حدیث متواتر شده است و احادیث آحاد هم با این وضع، شایسته احتجاج نیستند.

نظرات سامر اسلامبولی

سامر اسلامبولی، نویسنده ترک‌تبار مقیم دمشق، با نگاشتن کتاب شایان توجه تحریرالعقل من النقل و قراءة نقدیة لمجموعة من أحادیث البخاری و مسلم (دمشق ۲۰۰۰) به نقد بنیادی «صحیحین» پرداخته است.

انتقاد به شیعه

از میان مباحث او، که نااستوار و ناپذیرفتنی است، ارزیابی باور شیعه به عصمت اهل‌بیت علیهم‌السلام بر پایه آیه تطهیر است.

رد مسحورشدن پیامبر (ص)

او در ضمن بحث، نقل‌های مرتبط با «مسحور شدن» پیامبر صلی‌اللّه‌علیه‌وآله را ــکه نصوص آن در صحاح اهل‌سنت آمده آورده و آن‌ها را به شدت نقد و رد کرده، چرا که از نظر او این‌همه ساخته و پرداخته یهودیان است.

نقد صحاح

آن‌گاه بحث اساسی او درباره صحیح بخاری و مسلم و ارزیابی انتقادی روایات دو کتاب یاد شده بر پایه آموزه‌های قرآن و داوری عقل است.
اسلامبولی در برخی دیگر از آثارش نیز به ارزیابی روایات کتاب‌های صحاح پرداخته و بر این رأی تأکید کرده است که برای فهم درست اخبار، چاره‌ای جز این نیست که هیچ حدیثی بدون‌ نقد و تحلیل پذیرفته نشود و اگر مقتضای حدیثی (حتی احادیث صحاح) با مقتضای عقل در تضاد و تناقض بود، عقل تعطیل نشود.

کلیات نظرات جریات اعتدال

بدین‌ترتیب، جریان تجدیدنظرطلبی اعتدالی، سنت را یکسر نفی نمی‌کند و بیش‌تر بر اصلاح میراث حدیثی تأکید می‌ورزد.
این نکته گفتنی است که واقعِ صادقِ میراث حدیثی اهل‌سنت، برای حراست و کارآمدی، راهی جز این ندارد و پذیرش یکسره آن میراث، یا میراث موجود در صحاح، ممکن نیست.

جریان افراطی نقد منابع حدیثی

جریان افراطی، به استناد شواهد تاریخیِ چگونگی شکل‌گیری سنت محکیه، یکسر به نفی آن راه برده و از «قرآن بسندگی» سخن به میان آورده است.

نظرات توفیق صدقی

گفته شد که در روزگار معاصر، محمد توفیق صدقی اولین کسی بود که با مقاله «الاسلام هو القرآن وحده» [۴۰] چنین اظهار داشت که در فهم دین و دینی زیستن نیازی به سنّت نیست و قرآن برای مؤمنان بسنده است.
برخی عالمان اهل‌سنت از او انتقاد کردند و او به این نقدها پاسخ گفت و بر درستی دیدگاهش تأکید کرد.

قرآنیون

جریان دیگری نیز با همین دیدگاه به عنوان قرآنیون در شبه‌ قاره هند شکل گرفت.
عبداللّه جکْرالَوی، احمدالدین اَمْرَتْسَری (از شاگردان جکرالوی) و حافظ اسلم جراجپوری از کسانی بودند که شعار قرآن بسندگی را فراز آوردند.
در میان عالمان شبه‌قاره هند، از همه پرشورتر و پرکارتر غلام احمد پرویز بود، که خود تحت‌تأثیر سیداحمدخان و چراغ‌علی قرار داشت.

وضع ابوریه و ابوشادی

در جهان عرب، افزون بر توفیق صدقی، از محمود ابوریه و احمدزکی ابوشادی نیز نام برده‌اند [۴۱] هر چند مراجعه به آثار هر دو، این انتساب را رد می‌کند.

اسماعیل ادهم

اسماعیل ادهم نیز از کسانی است که گفته می‌شود، در کتاب مصادر التاریخ الاسلامی به انکار حجیت سنت پرداخته، اما آن‌چه از محتوای آثار او گزارش کرده‌اند (گویا آن آثار باقی نمانده است) به تردید در محتوای صحاح مرتبط است نه خود سنت. [۴۲]
الهی‌بخش از کسان دیگری نیز در این سمت و سوی یاد کرده، ولی از آن‌چه از اندیشه‌های آنان گزارش کرده است، انکار سنت برنمی‌آید.
این افراد بیشترین تأکیدشان بر نااستواری میراث حدیثی است و کسانی چون توفیق صدقی بسیار اندک‌اند.

احمد صبحی منصور

احمد صبحی منصور کتابی با عنوان القرآن و کفی مصدرآ للتشریع الاسلامی [۴۳] نوشته است.
این کتاب مشتمل بر سه فصل است.

فصل اول کتاب

در فصل اول از جای‌گاه والای قرآن در زندگی انسان سخن گفته و تأکید کرده است که قرآن به استقلال، مبین خود بوده و هرچه را که بشر بدان نیازمند است ارائه کرده است.

فصل دوم کتاب

در فصل دوم، با عنوان القرآن و النبی و الرسول، در مقام اثبات این ادعاست که آن‌چه را پیامبر، بیرون از چهارچوب وحی، بیان کرده ارشادات و هدایت‌های غیرالزامی است و اساساً پیامبر در تشریع اجتهاد نمی‌کند و اجتهادات او فقط در حوزه تطبیق است.
دیگر این‌که اطاعت رسول‌ اکرم صلی‌اللّه‌وعلیه‌و‌آله منحصر به سنت عملی آن حضرت است که در روزگارش نقش بسته و به اطاعت از آن امر کرده است.

فصل سوم کتاب

فصل سوم، به نقد مهم‌‌ترین مصدر حدیثی سنّت، یعنی صحیح بخاری، اختصاص دارد.
او پس از ارزیابی روایات این کتاب، می‌پرسد چگونه احادیث این کتاب می‌توانند دومین منبع شناخت دین باشند و نتیجه می‌گیرد که دین و شناخت دینی یک سرچشمه بیش‌تر ندارد و آن هم قرآن است.

تحلیل نظرات صبحی

تأمل در کتاب احمد صبحی حاکی از آن است که او به «میراث حدیثی» موجود اعتراض دارد، ولی برای حل مشکل، صورت مسئله را پاک کرده و یکسر به سراغ «نفی سنت» رفته و با برداشت‌های نارسا و نادرست از آیات، برای اثبات دیدگاه خود تلاش کرده است.

نیازی عزالدین

نیازی عزالدین، دیگر نویسنده معاصر اهل‌سنت است که به عدم حجیت سنّت گرایش پیدا کرده و در جهت استوارسازی دیدگاهش چندین کتاب نوشته است.

نقش محدود پیامبر در قرآن

او در آغاز کتاب دین‌السلطان، که با سنّت مرتبط است، [۴۴] اظهار کرده که بارها به قرآن مراجعه کرده و هرگز نصّی نیافته است که به تدوین احادیث نبوی، و به فراگرفتن سنّت، به عنوان عامل فهم دین و مرجع فهم و تفسیر قرآن، امر کند.
در نگاه قرآن، پیامبر صلی‌اللّه‌وعلیه‌وآله نقشی محدود، در حد بیان حدود و نماز و مناسک حج و امثال آن، داشته و نه افزون بر آن.

نفوذ سلطه در سنت

نیازی به نقد سنّت موجود بر پایه جوامع حدیث ی، به ویژه کتاب‌های بخاری و مسلم، پرداخته و ابتدا بر این نکته تأکید کرده که سلطه همواره رجال دین را در اختیار داشته و می‌کوشیده است سیاست را با ثقافت همراه کند؛ از این رو، رجال دینی را به کار می‌گرفته است تا احادیثی در جهت اهداف آن‌ها جعل کنند و چه باک از این‌که بدان احادیث ساختگی، اَسناد صحیحی هم بیفزایند.
از همین‌رو، در منابع حدیثی، روایاتی متناقض با سایر احادیث دیده می‌شود.

منشأ ورود اسرائیلیات

احادیثی هست که مؤمنان را به فراگرفتن دانش از کتاب‌های اهل کتاب فراخوانده، و این فرمان ساختگی، منشأ ورود اسرائیلیات به متون حدیثی شده است (فصل چهارم کتاب به ذکر نمونه‌های اقتباس شده از تورات در صحیحین اختصاص دارد).

احادیث منافی با خلق پیامبر

احادیثی هست که چهره‌ای زشت از رسول‌اللّه رقم می‌زند، احادیثی که با خلق و خوی پیامبر (به تعبیر قرآن در آیه ۴ سوره قلم : «خُلُقٍ عظیم» [۴۵]) در تعارض است.
مثلاً روایاتی که براساس آن پیامبر بر دیگران فخر فروخته و نوعی خود برتربینی بروز داده است.

علت ورود سلطه به سنت

به نظر نیازی عزالدین، [۴۶] [۴۷] سلاطین این همه را وضع کرده‌اند تا تکبر ورزیدن‌ها، فخرفروشی‌ها و حرمت‌شکنی‌های خود را توجیه کنند.

نقد نظرات نیازی

در عین حال باید گفت این نمونه‌ها و اساسآ این واقعیت که بسیاری از احادیثِ جوامع حدیثی از استواری شایسته‌ای برخوردار نیستند، ما را به این نتیجه نمی‌رساند که اولاً همه میراث حدیثی را غیرمستند تلقی کنیم و ثانیاً به بی‌نیازی از سنت پیامبر فتوا دهیم.

شخصیت فوق‌العاده پیامبر

آخرین نمونه این گزارش، کتاب ابن ‌قرناس به نام الحدیث و القرآن (بغداد ۲۰۰۸) است.
پیش از این، او کتاب سنة الاولین (بغداد ۲۰۰۶) را تألیف کرده و کوشیده بود شخصیت پیامبر صلی‌اللّه‌علیه‌وآله را با مجموعه‌ای از خصلت‌های فوق‌العاده بارز بشری، که گاه بر ابعاد الهی و ملکوتی‌اش نیز سایه می‌افکند، معرفی کند.

نقد تند صحاح

ادعای مهم او این است که کتاب‌های حدیث مشتمل است بر مجموعه‌ای از امثال و حِکَم جاهلی، اسرائیلیات، قصه‌های برگرفته از کتاب‌های پیشین و غیره.
آن‌گاه بخش درخورتوجهی از احادیث بخاری را گزینش کرده و به استناد یافته‌های قرآنی و تاریخی و عقلی، در آن‌ها مناقشه و نهایتآ آن‌ها را رد کرده است.

نقش صحابه در جعل

نیازی، در بابی دیگر، احادیثی را گزارش کرده که نقش صاحبان سلطه در جعل و وضع آن‌ها نمایان است.

ترسیم چهره پیامبر

در باب دیگر، احادیثی را گزارش کرده که شخصیت و چهره رسول‌اللّه را ترسیم می‌کند. [۴۸]

قداست در گذر زمان

نویسنده بر آن است که حدیث در سال‌های آغازین ظهور و بروز اسلام قداستی نداشته و اندک اندک، در گذر زمان، قداست یافته است.
او در سنةالاولین نیز این موضوع را به‌تفصیل بیان کرده و با آوردن احادیثی، همراه با نقد و رد آن‌ها، کوشیده است نشان دهد که سنّت یکسر ناپذیرفتنی است.

روایاتی از کافی

نمونه‌های گزیده او، به طور عمده از صحیح بخاری و بخشی نیز از کافی کلینی است.
آنچه از کافی برگزیده، در موضوع امامت و علم غیب امام است و البته او محتوای این روایات را درنیافته است.

تحلیل نظرات نیازی

نتیجه‌گیری او از احادیث اهل‌سنت نیز به‌هیچ‌روی درست نیست، گو این‌که نقد و رد او از احادیث بخاری، در موارد بسیاری پذیرفتنی است.

منع پیامبر از کتابت

سخن نهایی وی نیز بر پایه‌ای باطل (منع پیامبر از نوشتن سخنانش) بنیان نهاده شده است.
او می‌نویسد پیامبر کتابت گفتارها، افعال و تقریراتش را منع کرد تا آن‌ها را هاله‌ای از قداست نگیرد و جزئی از دین به ‌شمار نیاید، و اگر حدیثسرچشمه شناخت دین بود، رسول‌اللّه به نگاشتن آن فرمان می‌داد، چنان‌که به نوشتن قرآن امر کرد.

تضاد روایات با قرآن

افزون بر این، او اظهار کرده که چون احادیث با متن قرآن در تضاد است نمی‌تواند جزئی از دین باشد.

تحلیل نظرات نیازی

این در حالی است که، بر پایه اسناد انکارناپذیر، رسول خدا به نگاشتن سنت خود امر کرد، ولی پس از آن حضرت، جریان‌هایی رخ داد و متعاقب آن، حدیث در حوزه میراث اهل‌سنّت و حتی در میراث اهل‌بیت علیهم‌السلام، دست‌خوش وضع و جعل شد؛ اما این امر نمی‌تواند دلیلی بر بطلان حجیت سنت باشد.

تجدیدنظرطلبی حدیثی در شیعه

در جامعه علمی و فرهنگی شیعه نیز نشانه‌هایی از تجدیدنظرطلبی بروز کرده و برپایه آن آثاری پدید آمده است، اما از لونی دیگر و با آهنگی دیگر و در زمینه‌ای متفاوت.
در یکی دو دهه اخیر، کسانی از اهل علم، چه در حوزه‌های علمی و چه در مجامع علمی دیگر، به نقد و تحلیل و پیرایش میراث حدیثی شیعه فراخوانده و آثاری پدید آورده‌اند.
رهیافت کلی این افراد، بازنگری در منابع حدیثی و به کارگیری معیارها و سازوکارهایی افزون بر ملاک‌های رایج، برای شناخت روایات صحیح و جداسازی آن‌ها از روایات مجعول و محرّف و امثال آن است؛ دیدگاه‌ها و آراى اینان ــكه برخى روشمند و برخى یكسونگرانه و دست‌كم نابهنجار در مبانى و روش است در مراكز علمى و تحقیقى، بازتاب یافته و با نقدها، و اظهارنظرهاى مخالف نیز مواجه شده است.

محمدباقر بهبودی

پیشتر از شیخ‌محمدتقی شوشتری و هاشم معروف حسنی در عرصه نقد حدیث یاد شد، اما در این جریان، محمدباقر بهبودی، دانش‌آموخته حوزه علمیه مشهد و سپس نجف، در خور ذکر است.
وی سال‌هایی دراز به کار تصحیح و نشر متون حدیثی، از جمله مجلدات متعدد بحارالانوار، اهتمام و اشتغال داشته است.

رد بخشی از روایات کافی

او با این روی‌کرد که عالمان شیعه خود باید متون و منابع حدیثی شیعه را نقادی و تهذیب کنند، اقدام به پیرایش کتاب‌های چهارگانه حدیثی شیعه و نشر کتابی با عنوان صحیح‌ الکافی کرد و با ذکر دلایل و توجیهاتی خاص، بخش عمده‌ای از روایات کافی کلینی را رد کرد.

نقد اثر بهبودی

کتاب او، نقدهایی را در پی داشت و به‌ویژه از حیث مبانی و روش، اشکالات جدی بر آن وارد شد.
چاپ بعدی این کتاب، همراه با ترجمه فارسی، به گزیده کافی تغییر نام یافت.

کتاب معرفة‌الحدیث

بهبودی در کتاب دیگری با عنوان معرفةالحدیث نیز آرای خود را بیان کرده است (برای نمونه‌ای از نقدهای منتشر شده درباره دیدگاه او مقالات جعفر سبحانی،محمدعلی جاودان، سیدمحمد جواد شبیری در کیهان فرهنگی، سال ۳، ش ۸، آبان ۱۳۶۵، ص ۳۴ـ۳۵، ش ۹، آذر ۱۳۶۵، ص ۳۴ـ ۳۶، ش ۱۰، دی۱۳۶۵، ص ۱۲ـ۱۷، ۳۶ـ ۳۹).

محمدآصف محسنی

محمد آصف محسنی، دانش‌آموخته حوزه علمیه نجف و از عالمان شیعی افغانستان نیز به انگیزه بازنگری در احادیث، کتاب مشرعة بحارالانوار را تدوین کرده و شماری از روایات را در پرتو بررسی‌های رجالی، سندی و گاه مضمونی به نقد کشیده است.
او همچنین در مقام سامان دادن مجموعه‌ای است بزرگ با جهت‌گیری تنظیم روایات معتبر با عنوان «الجواهر المنتخبة فی الروایات المعتبرة».

نعمت‌الله صالحی

برخی نوشته‌های نعمت‌الله صالحی نجف‌آبادی (متوفی ۱۳۸۵ش)، به‌ویژه نقادی او از روایاتی که آن‌ها را از مقوله غلو می‌شناساند، در همین جریان قابل بررسی و ارزیابی است.

تحلیل روایات شیعه

در هر صورت، برخورد نقادانه با میراث حدیثی شیعه، به دلیل تفاوت مبنا در تدوین، سیر تاریخی و به‌ویژه دیدگاه انتقادی عالمان در مواجهه با این میراث از همان آغاز تا دوره معاصر، نیازمند دقت نظر و همه‌جانبه‌نگری است.

پی‌نوشت‌ها:

۱. کتاب الموضوعات، چاپ عبدالرحمان محمد عثمان، مدینه ۱۳۸۶ـ ۱۳۸۸/ ۱۹۶۶ـ ۱۹۶۸.
۲. ابن ‌حجر عسقلانی، فتح الباری: شرح صحیح البخاری، ج۱۳، ص۳۳۶، بولاق ۱۳۰۰ـ۱۳۰۱، چاپ افست (بی‌تا).
۳. ابن ‌حجر عسقلانی، فتح الباری: شرح صحیح البخاری، ج۱۳، ص۴۰۲ـ۴۰۳، بولاق ۱۳۰۰ـ۱۳۰۱، چاپ افست (بی‌تا).
۴. میرحامد حسین، استخراج المرام من استقصاء الافهام، ج۲، ص۳۵۵، قم ۱۳۸۳.
۵. میرحامد حسین، استخراج المرام من استقصاء الافهام، ج۱، ص۷ـ۱۶۵، قم ۱۳۸۳.
۶. محمد عبده، الاعمال الکاملة للامام محمد عبده، ج۱، ص۷۳۴، چاپ محمد عماره، بیروت ۱۹۷۲ـ۱۹۷۴.
۷. محمد عبده، الاعمال الکاملة للامام محمد عبده، ج۳، ص۱۹۴ـ۱۹۵، چاپ محمد عماره، بیروت ۱۹۷۲ـ۱۹۷۴.
۸. محمد عبده، الاعمال الکاملة للامام محمد عبده، ج۳، ص۱۹۸، چاپ محمد عماره، بیروت ۱۹۷۲ـ۱۹۷۴.
۹. ابوالاعلی مودودی، خلافت و ملوکیت، ج۱، ص۳۶۵ به بعد، ترجمه خلیل احمد حامدی، (تهران) ۱۴۰۵.
۱۰. محمد توفیق صدقی، «الاسلام هو القرآن وحده»، ج۹، ش ۱۲، ص۹۲۹، المنار، ج۹، ش ۷ (رجب ۱۳۲۴).
۱۱. محمد رشیدرضا، «حقیقة الجن و الشیاطین»، ج۱، ص۷۰۵، همان، ج۷، ش۱۸ (رمضان ۱۳۲۲).
۱۲. محمد رشیدرضا، «الاحتجاج باحادیث الآحاد فی العقائد و تحقیق معنی الظن و الیقین و التواتر»، ج۱، ص۳۴۲ـ ۳۴۸، المنار، ج۱۹، ش۶ (محرّم ۱۳۳۵).
۱۳. ج ۹، ش ۱۲، رشیدرضا، ۱۳۳۵، ص ۳۴۲ـ ۳۴۸، محمد توفیق صدقی، «الاسلام هو القرآن وحده»، المنار، ج۹، ش ۷ (رجب ۱۳۲۴).
۱۴. محمد رشیدرضا، «النسخ و اخبار الآحاد»، ج۱، ص۶۹۸ـ ۶۹۹، همان، ج۱۲، ش ۹ (رمضان ۱۳۲۷).
۱۵. محمد رشیدرضا، «السنة و صحتها و الشریعة و متانتها: ردّ علی دعاة النصرانیة بمصر»، ج۱، ص۹۷، همان، ج ۱۹، ش ۲ (رمضان ۱۳۳۴).
۱۶. محمد غزالی، السنة النبویة بین اهل الفقه و اهل الحدیث، ج۱، ص۱۵ـ۱۶، قاهره ۱۴۱۰.
۱۷. محمد غزالی، السنة النبویة بین اهل الفقه و اهل الحدیث، ج۱، ص۲۵ـ۲۶، قاهره ۱۴۱۰.
۱۸. جمال بنّا، نحو فقه جدید، ج۲، ص۳۷ـ۶۱، قاهره: دارالفکر الاسلامی، (بی‌تا).
۱۹. محمد بن اسماعیل بخاری، صحیح البخاری، ج۱، ص۱۱، (چاپ محمد ذهنی افندی)، استانبول ۱۴۰۱/ ۱۹۸۱.
۲۰. محمود ابوریه، اضواء علی السنة المحمدیة، ج۱، ص۱۵، قاهره (۱۹۸۰).
۲۱. محمود ابوریه، اضواء علی السنة المحمدیة، ج۱، ص۱۵، قاهره (۱۹۸۰).
۲۲. محمود ابوریه، اضواء علی السنة المحمدیة، ج۱، ص۱۹ـ۲۶، قاهره (۱۹۸۰).
۲۳. محمود ابوریه، اضواء علی السنة المحمدیة، ج۱، ص۹۱ـ۹۲، قاهره (۱۹۸۰).
۲۴. محمود ابوریه، اضواء علی السنة المحمدیة، ج۱، ص۱۱۸ـ۱۲۰، قاهره (۱۹۸۰).
۲۵. محمود ابوریه، اضواء علی السنة المحمدیة، ج۱، ص۳۸ـ۳۹، قاهره (۱۹۸۰).
۲۶. محمود ابوریه، اضواء علی السنة المحمدیة، ج۱، ص۴۱ـ۴۲، قاهره (۱۹۸۰).
۲۷. محمود ابوریه، اضواء علی السنة المحمدیة، ج۱، ص۴۶ـ ۴۸، قاهره (۱۹۸۰).
۲۸. محمود ابوریه، اضواء علی السنة المحمدیة، ج۱، ص۳۱۲ـ۳۱۴، قاهره (۱۹۸۰).
۲۹. محمود ابوریه، اضواء علی السنة المحمدیة، ج۱، ص۳۱۲، قاهره (۱۹۸۰).
۳۰. ابن ‌سعد (بیروت).
۳۱. عبدالمنعم صالح العلی، دفاع عن ابی‌هریرة، ج۲، ص۱۷۱ـ۲۳۵، بغداد ۱۹۸۱.
۳۲. اسماعیل کردی، نحو تفعیل قواعد نقد متن الحدیث: دراسة تطبیقیة علی بعض احادیث الصحیحین، ج۱، ص۳۹، دمشق ۲۰۰۲.
۳۳. ابن ‌سعد (بیروت).
۳۴. محمد سعید عشماوی، حجیة الحدیث، ج۱، ص۸۲ به بعد، قاهره ۱۴۱۵الف.
۳۵. محمد سعید عشماوی، حجیة الحدیث، ج۱، ص۹۲ به بعد، قاهره ۱۴۱۵الف.
۳۶. محمد سعید عشماوی، حقیقة الحجاب، ج۱، ص۴۱، قاهره ۱۴۱۵ب.
۳۷. محمد سعید عشماوی، حقیقة الحجاب، ج۱، ص۵۱، قاهره ۱۴۱۵ب.
۳۸. محمد سعید عشماوی، اصول الشریعة، ج۱، ص۳۹، قاهره ۱۴۱۶/ ۱۹۹۶.
۳۹. محمد سعید عشماوی، الربا و الفائدة فی الاسلام، ج۱، ص۸، بیروت.
۴۰. محمد توفیق صدقی، «الاسلام هو القرآن وحده»، ج۹، ش ۷، ص۵۱۵ـ ۵۲۴، المنار، ج۹، ش ۷ (رجب ۱۳۲۴).
۴۱. خادم حسین الهی‌بخش، القرآنیون و شُبَهاتهم حول السنة، ج۱، ص۱۶۵ـ ۱۷۹، طائف ۱۴۲۱/ ۲۰۰۰.
۴۲. خادم حسین الهی‌بخش، القرآنیون و شُبَهاتهم حول السنة، ج۱، ص۱۸۰، طائف ۱۴۲۱/ ۲۰۰۰.
۴۳. ابن ‌سعد (بیروت).
۴۴. نیازی عزالدین، دین السلطان، ج۱، ص۸، دمشق ۱۹۹۷.
۴۵. قلم/سوره۶۸، آیه۴.
۴۶. نیازی عزالدین، دین السلطان، ج۱، ص۴۵۰، دمشق ۱۹۹۷.
۴۷. نیازی عزالدین، دین السلطان، ج۱، ص۴۶۵ به بعد، دمشق ۱۹۹۷.
۴۸. محمد بن اسماعیل بخاری، صحیح البخاری، (چاپ محمد ذهنی افندی)، استانبول ۱۴۰۱/ ۱۹۸۱.

فهرست منابع:
(۱) ابن ‌ابی‌الحدید، شرح نهج‌البلاغة، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره ۱۳۸۵ ۱۳۸۷/ ۱۹۶۵ـ۱۹۶۷، چاپ افست بیروت (بی‌تا).
(۲) ابن ‌اثیر، اسدالغابة فی معرفة الصحابة، تهران: انتشارات اسماعیلیان، (بی‌تا).
(۳) ابن ‌جوزی، کتاب الموضوعات، چاپ عبدالرحمان محمد عثمان، مدینه ۱۳۸۶ـ ۱۳۸۸/ ۱۹۶۶ـ ۱۹۶۸.
(۴) ابن ‌حجر عسقلانی، فتح الباری: شرح صحیح البخاری، بولاق ۱۳۰۰ـ۱۳۰۱، چاپ افست (بی‌تا).
(۵) ابن ‌حجر عسقلانی، کتاب تهذیب التهذیب، (بیروت) ۱۴۰۴/ ۱۹۸۴.
(۶) ابن ‌سعد (بیروت).
(۷) ابن ‌شاذان، مختصر اثبات الرجعة، از باسم موسوی، در تراثنا، سال ۴، ش ۲ (ربیع‌الآخر جمادی‌الآخره ۱۴۰۹).
(۸) ابن ‌عبدالبرّ، جامع بیان العلم و فضله و ما ینبغی فی روایته و حمله، قدم له و علق علیه محمد عبدالقادر احمد عطا، بیروت ۱۴۱۸/ ۱۹۹۷.
(۹) ابن ‌ودعان، الاربعون الودعانیة، چاپ محمدجواد حسینی جلالی، در میراث حدیث شیعه، دفتر ۱۷، به کوشش مهدی مهریزی و علی صدرایی خویی، قم: دارالحدیث، ۱۳۸۶ش.
(۱۰) محمود ابوریه، اضواء علی السنة المحمدیة، قاهره (۱۹۸۰).
(۱۱) محمد محمد ابوزهو، الحدیث و المحدثون، او، عنایة الامة الاسلامیة بالسنة النبویة، قاهره ۱۳۷۸.
(۱۲) محمد محمد ابوزهو، مکانةالسنة فی‌الاسلام، بیروت ۱۴۰۴/ ۱۹۸۴.
(۱۳) احمد زکی ابوشادی، ثورة الاسلام، بیروت: دار مکتبة الحیاة، (بی‌تا).
(۱۴) محمد ابوشهبه، دفاعٌ عن السنة و ردّ شُبَه المستشرقین و الکُتّاب المعاصرین و بیان الشبه الواردة علی السنة قدیماً و حدیثاً و ردّها ردّاً علمیاً صحیحاً، بیروت ۱۴۱۱/ ۱۹۹۱.
(۱۵) خلدون احدب، التصنیف فی السنة النبویة و علومها، من بدایة المنتصف الثانی للقرن الرابع عشر الهجری و الی نهایة الربع الاول من القرن الخامس عشر الهجری، بیروت ۱۴۲۷.
(۱۶) احمد صبحی منصور، القرآن و کفی مصدرآ للتشریع الاسلامی، بیروت ۲۰۰۵.
(۱۷) محمد مصطفی اعظمی، دراسات فی الحدیث النبوی و تاریخ تدوینه، ریاض (۱۳۹۶ (.
(۱۸) خادم حسین الهی‌بخش، القرآنیون و شُبَهاتهم حول السنة، طائف ۱۴۲۱/ ۲۰۰۰.
(۱۹) محمد بن اسماعیل بخاری، صحیح البخاری، (چاپ محمد ذهنی افندی)، استانبول ۱۴۰۱/ ۱۹۸۱.
(۲۰) جمال بنّا، نحو فقه جدید، قاهره: دارالفکر الاسلامی، (بی‌تا).
(۲۱) هاشم معروف حسنی، دراسات فی الحدیث و المحدثین، بیروت: دارالتعارف للمطبوعات، (بی‌تا).
(۲۲) هاشم معروف حسنی، الموضوعات فی الآثار و الاخبار، بیروت ۱۹۷۳.
(۲۳) محمدرضا حسینی جلالی، تدوین السنة الشریفة، قم ۱۳۷۶ش.
(۲۴) علی حسن حلبی، ابراهیم طه قیسی، و حمدی محمد مراد، موسوعة الاحادیث و الآثار الضعیفة و الموضوعة، ریاض ۱۴۱۹.
(۲۵) محمد حمزه، الحدیث النبوی و مکانته فی الفکر الاسلامی الحدیث، بیروت ۲۰۰۵.
(۲۶) محمد خضری، تاریخ التشریع الاسلامی، مصر ۱۳۷۳/ ۱۹۵۴.
(۲۷) احمد بن علی خطیب بغدادی، تقیید العلم، چاپ یوسف عش، (بیروت) ۱۹۷۴.
(۲۸) ذهبی.
(۲۹) محمد رشیدرضا، «الاحتجاج باحادیث الآحاد فی العقائد و تحقیق معنی الظن و الیقین و التواتر»، المنار، ج۱۹، ش۶ (محرّم ۱۳۳۵).
(۳۰) محمد رشیدرضا، «حقیقة الجن و الشیاطین»، همان، ج۷، ش۱۸ (رمضان ۱۳۲۲).
(۳۱) محمد رشیدرضا، «السنة و صحتها و الشریعة و متانتها: ردّ علی دعاة النصرانیة بمصر»، همان، ج ۱۹، ش ۲ (رمضان ۱۳۳۴).
(۳۲) رفعت فوزی عبدالمطلب، توثیق السنة فی القرن الثانی الهجری: اسسه و اتجاهاته، (قاهره) ۱۴۰۰/ ۱۹۸۱.
(۳۳) مصطفی سباعی، السنة و مکانتها فی التشریع الاسلامی، بیروت ۱۴۱۹/ ۱۹۹۸.
(۳۴) عبدالرحمان بن ابی‌بکر سیوطی، مفتاح الجنة فی الاحتجاج بالسنة، مدینه ۱۳۹۹.
(۳۵) محمد بن ادریس شافعی، الاُمّ، بیروت ۱۴۰۳/ ۱۹۸۳.
(۳۶) مکی شامی، السنة النبویة و مطاعن المبتدعة فیها، عمان ۱۴۲۰/ ۱۹۹۹.
(۳۷) محمدتقی شوشتری، الاخبار الدخیلة، علق علیه علی اکبر غفاری، تهران ۱۳۹۰.
(۳۸) علی شهرستانی، منبع تدوین الحدیث: اسباب و نتائج، بیروت ۱۴۱۸/ ۱۹۹۷.
(۳۹) صبحی صالح، علوم الحدیث و مصطلحه، دمشق ۱۳۷۹/ ۱۹۵۹، چاپ افست قم ۱۳۶۳ش.
(۴۰) محمد توفیق صدقی، «الاسلام هو القرآن وحده»، المنار، ج۹، ش ۷ (رجب ۱۳۲۴).
(۴۱) عبدالمنعم صالح العلی، دفاع عن ابی‌هریرة، بغداد ۱۹۸۱.
(۴۲) محمد عبده، الاعمال الکاملة للامام محمد عبده، چاپ محمد عماره، بیروت ۱۹۷۲ـ۱۹۷۴.
(۴۳) نیازی عزالدین، دین السلطان، دمشق ۱۹۹۷.
(۴۴) محمد سعید عشماوی، اصول الشریعة، قاهره ۱۴۱۶/ ۱۹۹۶.
(۴۵) محمد سعید عشماوی، حجیة الحدیث، قاهره ۱۴۱۵الف.
(۴۶) محمد سعید عشماوی، حقیقة الحجاب، قاهره ۱۴۱۵ب.
(۴۷) محمد سعید عشماوی، الربا و الفائدة فی الاسلام، بیروت.
(۴۸) محیی‌الدین عطیه، صلاح‌الدین حفنی، و محمد خیر رمضان یوسف، دلیل مؤلفات الحدیث الشریف المطبوعة القدیمة و الحدیثة، بیروت ۱۴۱۶/ ۱۹۹۵.
(۴۹) علی‌ بن ابی‌طالب (ع)، امام اول، نهج‌البلاغة، چاپ صبحی صالح، بیروت ۱۳۸۷/ ۱۹۶۷، چاپ افست قم (بی‌تا).
(۵۰) اکرم عمری، بحوث فی تاریخ السنة المشرفة، بغداد ۱۹۷۲.
(۵۱) محمد غزالی، السنة النبویة بین اهل الفقه و اهل الحدیث، قاهره ۱۴۱۰.
(۵۲) عمر فلّاته، الوضع فی الحدیث، دمشق ۱۴۰۱.
(۵۳) محمد جمال‌الدین قاسمی، قواعد التحدیث من فنون مصطلح الحدیث، چاپ محمد بهجة بیطار، بیروت ۱۴۰۷/ ۱۹۸۷، چاپ افست ۱۴۱۴/ ۱۹۹۳.
(۵۴) اسماعیل کردی، نحو تفعیل قواعد نقد متن الحدیث: دراسة تطبیقیة علی بعض احادیث الصحیحین، دمشق ۲۰۰۲.
(۵۵) کلینی، اصول کافی.
(۵۶) یوسف مرعشلی، مصادر الدراسات الاسلامیة و نظام المکتبات و المعلومات، ج۱، بیروت ۱۴۲۷/ ۲۰۰۶.
(۵۷) ابوالاعلی مودودی، خلافت و ملوکیت، ترجمه خلیل احمد حامدی، (تهران) ۱۴۰۵.
(۵۸) محمدعلی مهدوی‌راد، تدوین الحدیث عند الشیعة الامامیة: بدایته المبکّرفی عهدالرسول و مصیره حتی الکلینی، بیروت ۱۴۲۷.
(۵۹) محمدعلی مهدوی‌راد، «تدوین حدیث: منع تدوین حدیث.
(۶۰) توجیه‌ها، نقدها»، علوم حدیث، ش۵ (پاییز ۱۳۷۶)، ش۶ (زمستان ۱۳۷۶).
(۶۱) میرحامد حسین، استخراج المرام من استقصاء الافهام، قم ۱۳۸۳.
(۶۲) محمد خیر بن رمضان یوسف، المعجم المصنف لمؤلفات الحدیث الشریف، ریاض ۱۴۲۳.
(۶۳) محمد رشیدرضا، «النسخ و اخبار الآحاد»، همان، ج۱۲، ش ۹ (رمضان ۱۳۲۷).


منبع مقاله:
مجید معارف ... [و دیگران]، (1389) مجموعه کتابخانه‌ی دانشنامه‌ی جهان اسلام (10): حدیث و حدیث پژوهی، تهران: نشر کتاب مرجع، چاپ اول.



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما