از دیدگاه حدیث پژوهان غربی

خاستگاه و اعتبار اِسناد احادیث

اِسناد در مطالعات اسلامى و غربى. بنابر منابع اسلامى، نقدِ سندِ روایات از قرن دوم هجرى آغاز شده است و از نظر محققان اهل سنّت، جوامع بزرگ حدیثى كه در قرن سوم تهیه شده‌اند محصول همین شیوه انتقادی‌اند
شنبه، 6 آذر 1395
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
خاستگاه و اعتبار اِسناد احادیث
 خاستگاه و اعتبار اِسناد احادیث

 

نویسنده: محمد علی مهدوی راد


 

 از دیدگاه حدیث پژوهان غربی
1. اِسناد در مطالعات اسلامى و غربى. بنابر منابع اسلامى، نقدِ سندِ روایات از قرن دوم هجرى آغاز شده است و از نظر محققان اهل سنّت، جوامع بزرگ حدیثى كه در قرن سوم تهیه شده‌اند محصول همین شیوه انتقادی‌اند (1). اما از نظر بیشتر محققان غربى، شیوه نقد حدیث در میان مسلمانان بسیار ابتدایى بوده است؛
چه، در نقد حدیث یكسره به بررسى سند توجه داشته و متن روایات را نادیده گرفته‌اند (2). در مقابل، غالب غربیان سند را از نظر تاریخى نامعتبر می‌شمردند (3). این داورى، مبتنى بر بررسى كامل سندها یا مبانى نقد حدیث اسلامى نبود، بلكه بیشتر بدان سبب بود كه آنان احادیثى یافته بودند كه مواضعى جانبدارانه یا اشتباهات تاریخى آشكار داشتند، اما عالمان مسلمان آنها را اصیل تلقى می‌كردند، زیرا اَسناد این روایات را موثق و معتبر می‌انگاشتند. محققان غربى از این پدیده چنین نتیجه گرفتند كه نظام اِسناد علی‌الاصول امرى مشكوك و نامعتبر است و نقد حدیثى كه صرفآ بر پایه بررسى سند صورت پذیرفته باشد، قادر به شناسایى روایات جعلى نیست (4). این استنتاج با نظریه گولدتسیهر و شاخت نیز هماهنگ بود؛
آنان اعتقاد داشتند اغلب احادیث اصیل نیستند و اِسناد آنها نیز ــدست‌كم در مواردى كه به پیامبر و صحابه نسبت داده می‌شوندــ جعلى است (5).
بحث درباره اعتبار اِسناد به طور كلى و شناخت كهن‌ترین بخش سند به‌طور خاص، ناگزیر به این پرسش انجامید كه خاستگاه یا منشأ اِسناد چیست و از چه زمانى این رسم در میان ناقلان حدیث متداول شد كه منبع خبر خود را ذكر كنند. درباره این مسئله بحثهاى مفصّلى مطرح شد كه مسلمانان نیز در آنها مشاركت داشتند. در مجموع سه تاریخ براى پیدایش اِسناد ذكر شده است: زمان حیات صحابه، تا حدود سال 60؛
زمان تابعین (تقریباً در فاصله سالهاى 60 تا 120)؛
و دوره نسل بعدى (حدوداً از سال 120 تا 180). عوامل و ملاحظات مختلفى (از جمله تأملات تاریخى، اخبار موجود در منابع اسلامى راجع به خاستگاه سند، و تحقیقاتى بر روى خود سندها) مبناى استنتاج هریك از این سه تاریخ‌گذارى بوده است (6).
استدلال كسانى كه از نظریه آغاز زودهنگامِ سنّتِ اسناد طرفدارى می‌كنند این است كه مسلمانان پس از وفات پیامبر اكرم، در صدد اِبتناى زندگى خود بر پایه الگوى نبوى بودند و از همین زمان نقل اخبار مرتبط با پیامبر رایج شد. وقتى كسى پیامبر را ملاقات نكرده بود، اما سخنى درباره پیامبر یا به نقل از وى گزارش می‌كرد، احتمالاً از او می‌خواستند منبع خبر خود را اعلام كند، به‌ویژه وقتى مسئله‌اى حساس یا موضوعى نزاع‌انگیز در میان بود. به‌علاوه، اختلافات پدید آمده در جامعه اسلامى پس از قتل عثمان (در سال 35)، یكى از اسباب بسیار مهم در پیدایش اِسناد بوده است (7).
كسانى كه به شكل‌گیرى سند در دوره تابعین اعتقاد دارند، چنین استدلال می‌كنند كه با درگذشت اكثر صحابه، دیگر اطلاعات بی‌واسطه درباره پیامبر وجود نداشت. این وضع همگان را مجبور ساخت كه هرگاه كسى خبرى درباره پیامبر دهد، منبع و مأخذ سخنش را از او بخواهند (8). گاه برخى محققان این تاریخ‌گذارى را به فزونىِ منازعات در جامعه اسلامى پس از مرگ معاویه (در سا ل60) پیوند می‌دهند (9). یوزف هوروویتس (ص 43)، با استناد به روایتى كه در سند آن گفته شده زُهرى (متوفى 124) از برخى منابع و راویان خود نام برده، چنین نتیجه گرفته كه در نسل پیش از زُهرى، یعنى در دوره تابعین متقدم در پایان قرن نخست هجرى، اِسناد به‌كار می‌رفته، هرچند خود اثبات نكرده است كه حدیث مورد بحث به زهرى بازمی‌گردد. این موضوع را سالها بعد یوینبول (10) و شوئلر (11) ثابت كردند. مطالعات جدید هم نشان داده است كه روایاتى با سندهاى قدیمى از نیمه دوم قرن نخست هجرى وجود دارد (12).
در میان غربیان، كسى كه منشأ اِسناد را بسیار متأخر می‌دانست، شاخت بود. وى به كاربرد سند پیش از آغاز قرن دوم اعتقاد نداشت و ظهور اِسناد را با آشوبهاى اجتماعی‌اى مرتبط می‌دانست كه طى آن، امویان خلافت را به عباسیان واگذار كردند (سالهاى 126 تا 132). شاخت (13) دیدگاه هوروویتس (14) ــ یعنى استفاده از سند توسط راویان، دست‌كم از ربع آخر قرن اول هجرى ــ را صریحاً رد می‌كرد. با این حال باید توجه داشت كه دیدگاه شاخت درباره شكل‌گیرى دیرهنگام اِسناد، برخاسته از نظر وى درباره جعلى بودن روایات راجع به شخصیتهاى كهن در قرن نخست هجرى است. وانزبرو (15) نیز آغاز به كارگیرى اسناد را اواخر قرن دوم می‌دانسته است (16).
2. تاریخ‌گذارى بر مبناى سندها. تا دهه 1350ش/1970، اغب محققان غربى با شك و تردید بسیار به سند روایات می‌نگریستند و آنها را منبعى براى اطلاعات تاریخى به شمار نمی‌آوردند؛
اما این بدان معنا نیست كه سندها را به كلى مجعول می‌دانستند. تحقیقات درباره اعتبار و منشأ سندها نشان می‌داد كه تنها بخش معینى از سندها مسئله‌دار یا از نظر تاریخى بی‌اعتبارند (یعنى قدیم‌ترین بخش سند كه شامل نام مراجعى از قرن نخست هجرى، از قبیل پیامبر و صحابه و تابعین، است)، اما احتمال اصالت قسمتهاى متأخرتر سندها پذیرفته است. تقسیم سند به دو بخش اصیل و مجعول را نخستین بار شاخت (17) مطرح كرد. به باور وى، روایاتى كه سند كامل دارند، زودتر از نیمه اول قرن دوم ساخته و پرداخته نشده‌اند و ازاین‌رو، نام تابعین طبقه نخست و صحابه و پیامبر در این سندها جعلى است. به همین منوال، در احادیثى كه در دوره‌هاى متأخر، مثلا نیمه دوم قرن دوم یا حتى بعد از آن، ساخته شده‌اند، بخش جعلىِ سلسله سند طولانی‌تر می‌شود (18).
شاخت (19)، و به تبع او یوینبول (20)، دریافتند كه بسیارى احادیث صرفآ با سلسله سندى واحد نقل نشده‌اند، بلكه گاه چندین سند مختلف دارند و این سندها غالباً به راوى مشتركى در نسل سوم یا چهارم پس از پیامبر می‌رسند. شاخت (21) این راوى مشترك را حلقه مشترك نامید، همچنان‌كه وى (22) به‌درستى یادآور شد كه محدّثان مسلمان نیز از دیرباز پدیده راوى مشترك را می‌شناخته و برخى محققان غربى نیز با آن آشنا بوده‌اند (23). آنچه در این میان تازه می‌نمود، این دیدگاه بود كه حلقه مشترك را می‌توان محل اتصال قسمتهاى مجعول و بخش اصیل در سندهاى روایتى واحد دانست. شاخت دریافت كه تكه‌هاى مجعول در سندهاى مختلفِ یك روایت غالباً یكسان‌اند: یعنى نامِ راویان دراین بخش از سندهاى مختلفِ روایتى واحد عینآ تكرار می‌شود. براین ‌اساس، او (24) این حلقه مشترك را پدیدآورنده یا جاعِل آن حدیث خواند. تحلیل سند حدیث و پدیده حلقه مشترك روش مناسبى براى تعیین زمان و مكان پیدایش احادیث به نظر می‌رسد (25) و ازاین‌رو توجه و اهتمام برخى از محققان غربى را براى تاریخ‌گذارى احادیث به خود جلب كرده است (26).
شاخت و یوینبول با طرح فرضیه‌اى دیگر، اعتبار روش تاریخ‌گذارى اسانید را به موارد خاصى محدود ساختند. به نظر آنان، هم در روایات جعلى هم در روایات اصیل، نام راویان كمابیش به صورت روشمندى ساخته و پرداخته شده‌اند. از یك سو، افراد می‌توانستند اعتبار سند روایات را با افزودن مراجع قدیم‌تر ترقى دهند (مثلاً نام پیامبر را به سند روایتى اضافه كنند كه در اصل به یكى از صحابه می‌رسیده است). از سوى دیگر، جعل شاخ و برگهاى اضافى براى سند روایت، به این منظور صورت می‌پذیرفت كه نام حلقه مشترك را پنهان كنند یا بر این حقیقت سرپوش نهند كه نقل آن روایت، فقط یكى دو سند با طریق منفرد داشته است (27).
شیوه مفروض جعل یا دستكارى سند سبب شد برخى، همچون مایكل كوك، در اعتبار روش تحلیل سند در تاریخ‌گذارى احادیث تردید كنند. به عقیده كوك (28)، اگر تكثیر اسانید از نظر تاریخى در سطحى گسترده روى داده باشد، نمی‌توان روایات را براساس سندشان تاریخ‌گذارى كرد (29). هرچند یوینبول (30) تردید افراطى كوك را نپذیرفته، اما روش خود را به گونه‌اى اصلاح كرده است كه مقبولیت تاریخى بیشترى داشته باشد (31).
علاوه بر انتقادات تند مایكل كوك، محققان مسلمان و برخى محققان میانه‌رو نیز به این روش اعتراض كردند. محمد مصطفى اعظمى در فصل هشتم كتاب >درباره مبادى فقه اسلامى شاخت< (32) ردیه مفصّلى بر دیدگاههاى شاخت در باب اِسناد، از منظر محققان و محدّثان مسلمان نگاشت. هارالد موتسكى (33) هم در تعمیمهاى شاخت و یوینبول تردید كرد (34). به گفته وى، علل مختلفى ممكن است سبب پیدایش حلقه مشترك در سندها شده باشند؛
بنابراین، كلیت این استنتاج كه حلقه مشتركى در نسل تابعین یا پس از آن، پدیدآورنده یا جاعل حدیث بوده، نادرست است و بهتر است این راوى (یعنى حلقه مشترك) از اولین كسانى تلقى شود كه احادیث را به شیوه‌اى نظام‌مند تدوین نموده و مطالب را در حلقه‌هاى علمى به شاگردانش القا كرده است. موتسكى معتقد است تكرار برخى پدیده‌ها در اسناد، به تبیین كلى از آنها اعتبار نمی‌بخشند. به‌علاوه او درصدد بیان این نكته است كه در بررسى حدیث به‌مثابه منبعى تاریخى، یك تفسیر یا روش خاص نمی‌تواند به تمام پرسشهاى مطرح در آن زمینه پاسخ دهد (35). علاوه بر این، به نظر می‌رسد باید امكان وجود حلقه‌هاى مشترك در میان راویان قرن نخست هجرى نیز جدّى گرفته شود، همچنان‌كه این امر را لورنس كُنراد (1986) قاطعانه در طبقه صحابه اثبات كرده است و گِرِگور شوِئِلِر در فصل دوم و سوم كتاب خود (1996) و آندریاس گوركه (36) نیز آن را نسبت به عروةبن زبیر از طبقه نخست تابعین نشان داده‌اند.
البته موتسكى به انتقادات مایكل كوك از تاریخ‌گذارى روایات بر پایه سند نیز پاسخ داده است. به نظر او این ادعا كه ابداع و جعل سند سنّت رایج و عمومى بوده است، حدسى بیش نیست و از این مثالهاى جزئى، حكم كلى حاصل نمی‌شود. به علاوه، رواجِ تكثیر اسانید در سطحى گسترده، غرض اصلى و كاركرد نظام اِسناد را نقض می‌كند. نهایتاً موتسكى معتقد است كه نتایج منفى ارزیابىِ مایكل كوك از روشهاى شاخت در تاریخ‌گذارى روایات به دلیل آن است كه وى فقط تفسیر شاخت را از پدیده حلقه مشترك بررسى كرده است، اما اگر به این احتمال توجه داشت كه حلقه مشترك چه بسا یكى از اولین مدوّنانى باشد كه احادیث را به‌طور روشمند گرد آورده است، به نتایج بهترى می‌رسید (37).

پی‌نوشت‌ها:

1- رجوع کنید به اِسناد.
2- براى نمونه رجوع کنید به شوالى، ص 127.
3- قس اشپرنگر، ج 1، ص330ـ349؛
فوك، ص 113ـ 114، كه به اهمیت و سودمندى اَسناد روایات در پژوهشهاى تاریخى اذعان داشتند.
4- رجوع کنید به میور، ج 1، ص LIX؛ قس فوك، ص 107ـ:111 كه رأى معتدل‌ترى داشت.
5- رجوع کنید به بخش الف، قسمت 2.
6- براى بحث تفصیلى در این باره رجوع کنید به رابسون، ص 15ـ26؛ نیز رجوع کنید به اِسناد.
7- نیز براى ارجاعاتى به پژوهشهاى مسلمانان در این باره رجوع کنید به >حدیث: مبادى و تحولات<، همان مقدمه، ص XXXV، پانویس 94ـ95.
8- رجوع کنید به رابسون، همانجا.
9- رجوع کنید به رابسون، ص 21؛ یوینبول، 1983، ص 17ـ 18.
10- 1994، ص 179ـ185.
11- 1996، ص 62ـ79.
12- براى نمونه رجوع کنید به یوینبول، 1994، ص 151ـ194؛
شوئلر، 1996، همانجا؛ كنراد، 1986؛ موتسكى، 2002، ص 126ـ 136، 157ـ 167، 240ـ241؛ نیز براى دیگر مقالات موتسكى رجوع کنید به >حدیث : مبادى و تحولات<، همان مقدمه، ص XXXVI، پانویس 99.
13- 1967، ص 37.
14- ص 43ـ44.
15- 1977، ص 179.
16- براى تحلیل دیدگاههاى شاخت و هوروویتس رجوع کنید به موتسكى، 2002، ص22ـ 23، 240ـ241؛ >حدیث: مبادى و تحولات<، همان مقدمه، ص XXXVI، پانویس 100.
17- 1967، ص 171.
18- رجوع کنید به ص 163ـ165.
19- 1967، همانجا.
20- 1989، ص 353.
21- 1967، ص 171ـ172.
22- 1967، ص172؛ نیز رجوع کنید به یوینبول، 2001، ص 307ـ315
23- براى نمونه رجوع کنید به اشپرنگر، ج 1، ص330ـ349؛ كرامرس، ص10ـ22.
24- 1967، ص171ـ172؛
نیز رجوع کنید به یوینبول، 1989، همانجا.
25- براى شرح مبسوط مبانى نظرى این روش رجوع کنید به یوینبول، 1989، ص 343ـ383.
26- براى فهرستى از این دست پژوهشها رجوع کنید به >حدیث: مبادى و تحولات<، همان مقدمه، ص XXXVIII، پانویس 112.
27- رجوع کنید به شاخت، 1967، ص 165ـ169، 171؛ نیز رجوع کنید به یوینبول، 1989، ص 366، 374.
28- 1981، ص 107ـ116.
29- نیز رجوع کنید به همو، 1992، ص 23ـ47، كه روش شاخت را در تاریخ‌گذارىِ احادیث بر اساس حلقه مشترك به آزمون گذاشته و استنتاجهاى نادرست آن را نشان داده است.
30- 1989، ص 354ـ356.
31- براى تفصیل این موضوع رجوع کنید به همان، ص380؛ همو، 1994، ص 151ـ159؛ همو، 2001، ص 304ـ307.
32- ص 154ـ205.
33- 2002، ص 24ـ25؛
همو، 1998، ص 53ـ64.
34- نیز رجوع کنید به روبین، ص 234ـ238.
35- نیز رجوع کنید به >حدیث: مبادى و تحولات<، همان مقدمه، ص LX، پانویس 124؛
براى فهرستى از مقالات موتسكى در نقد این روش رجوع کنید به همان مقدمه، ص XLI، پانویس 125.
36- 2000، ص240ـ275.
37- براى ادله بیشتر علیه دیدگاه مایكل كوك رجوع کنید به گوركه، 2003، ص 179ـ208؛ و براى تفصیل بیشتر درباره روشهاى تاریخ‌گذارى روایات بر مبناى اسانید و نقد و بررسى آنها رجوع کنید به موتسكى، 2005، ص 219ـ242؛ نیز رجوع کنید به اسناد.

منبع مقاله:
مجید معارف ... [و دیگران]، (1389) مجموعه کتابخانه‌ی دانشنامه‌ی جهان اسلام (10): حدیث و حدیث پژوهی، تهران: نشر کتاب مرجع، چاپ اول.



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط