نویسنده: زهره زرشناس
آلمان
ایرانشناسانی که در آلمان و یا به زبان آلمانی دربارهی ایران پژوهش و مطالعه انجام میدهند، در شناخت و بررسی زبانهای ایرانی مطالعات زبانشناسانه مقام اصلی را در میان ایرانشناسان دارند، معمولاً از سه کشور آلمان، اتریش و سویس برخاستهاند (1) سابقهی ایرانشناسی در زبان آلمانی با سفرنامهای آغاز میشود که سیاح مشهور آلمان، آدام الوئاریوس، چاپ کرد (2)؛ ولی امتیاز و اهمیت تحقیقات ایرانی در زبان آلمانی، به طور اخص در تتبعات مربوط به زبانهای باستانی ایران بیشتر محسوس است. از آن میان، نام هوبشمان (J. Hübschmann) که او را بنیانگذار علم اشتقاق زبانهای ایرانی میدانند، یوستی، گردآورنده و مؤلف کتاب نامهی ایرانی، گلدنر (3) (k. Geldner)، بارتلمه (4) (ch. Bartholomae) .و ولف (5) (F. wolf) ذکر کردنی است. تئودور نولدکه (The. N?ldeke) تعدادی از زبانهای شرقی را در کمال استادی میدانست و مخصوصاً در مباحث تاریخی کارهای با ارزشی ارائه داده است کتاب حماسهی ملی ایرانیان (6)، ترجمهی کارنامهی اردشیر بابکان و ترجمهی بخشی از تاریخ طبری از کارهای مهم او به شمار میرود.در اینجا بایسته است که از دو ایرانشناس نامدار آلمانینژاد، که در خارج از آلمان زیستهاند، نام ببریم؛ ژول مول (J. Mohl) که شاهنامهی چاپ او از اعتبار خاصی برخوردار است و والتر برونو هنینگ که متخصص زبانهای ایرانی و دین زردشت بود و تحقیقات بسیاری در این زمینه دارد (7).
رشتهی دیگری که محققان آلمانی زبان در آن زمینه تحقیقات مفیدی به دست دادهاند، باستانشناسی و هنرشناسی ایران است که در این زمینه آثار هرتسفلد (8) (E. Herzfeld)، از همه نامآشناتر است.
آلمانها در تهران مؤسسه باستانشناسی دایر کردند و حفریات و اکتشافات جالبی هم در تخت جمشید و تخت سلیمان انجام دادهاند.
پژوهشهای ایرانشناختی عصر اسلامی و مباحث عرفانی و نیز ادبیات فارسی به دست پژوهشگران آلمانی مانند برتولد اشپولر (9) (B. spuler)، آنه ماری شیمل (10) (A. schimmel) و فریتز مایر (F. Meier)، دانشمند سویسیِ آلمانی زبان و متخصص در عرفان اسلامی و مترجم اشعار مهستی گنجوی، از دیگر کوششهای شایان ذکر ایرانشناسی در آلمان و کشروهای آلمانی زبان است. به طور کلی در آلمان و کشورهای آلمانی زبان در حوزهی ادبیات و علوم انسانی و علوم اجتماعی هنوز شرایط لازم برای پیدایش رهیافتی منسجم و متمرکز فراهم نشده است. این مطلب در مورد مطالعات مربوط به خاورمیانه نیز صادق است. در این کشورها هنوز تشکیلاتی با عنوان «مرکز مطالعات خاورمیانهای» تأسیس نشده است و یگانه عرصهی فعال ایرانشناسانه در این کشورها حوزه زبانشناختی و فقهاللّغهای است (فراگنر 1371: 109).
اسپانیا و پرتغال
پرتغال و اسپانیا از نخستین کشورهای استعمارگر اروپاییاند که در پی حملهی آلبوکرک (Albuquerque) به جزیرهی هرمز در سال 1507م/ 913 هـ با ایران ارتباط سیاسی و تجاری پیدا کردند (10).خاورشناسی در اسپانیا به طور کلی به سبب سابقهی تصرف اندلس، به دست اعراب، و نفود تاریخی، سیاسی و فرهنگی آنان متوجه عربشناسی و اسلامشناسی بوده است (افشار 1349: 86). آثار قابل ذکری که به دو زبان پرتغالی و اسپانیایی در مطالعات و تحقیقات ایرانشناختی مورد استفادهی محققان قرار میگیرد شامل سفرنامهها، گزارشهای سفرا، مبلغان مذهبی و دریانوردانی است که در سدههای شانزده و هفده میلادی منتشر شده است. نخستین کتاب در سرگذشت و احوال شاه ایران به قلم روتا (J. Rotta) در 1508 منتشر شده است.
نخستین اسپانیایی که از ایران دیدن کرد و کتابی در شرح سفر خود نوشت کلاویخو نام داشت که سفرنامهاش در 1852 به چاپ رسید و به زبان فارسی نیز ترجمه شده است (کلاویخو 1337).
باروس (J. de Barros) در سال 1552 در لیسبون کتابی در دو جلد دربارهی آسیا و تاریخ نفوذ و هجوم خود به این قاره منتشر کرد. آندرادا (R. F. de Andrada)، از دریانوردان پرتغالی، در سال 1619 از جزیرهی هرمز و سواحل ایران و عربستان دیدن کرد و یادداشتهای سفرش را در 1647 در لیسبون به چاپ رساند (11).
انتشار کتاب دربارهی ایران اعم از شرح سفر و یا پژوهش دربارهی بخشهایی از تاریخ ایران و نظایر، آن به دو زبان پرتغالی و اسپانیایی، در سدههای هجده و نوزده نیز ادامه داشت. در سدهی بیستم و در حال حاضر افزون بر مطالعات اسلامشناسی، تحقیقات مربوط به ایران در این دو کشور، به ویژه در اسپانیا، رونق بیشتری یافته است.
آمریکا
پیش از جنگ جهانی امریکاییان چندان عنایتی به ایرانشناسی و به طور کلی خاورشناسی نداشتند و اطلاعات خود را از اروپاییان میگرفتند، اما به تدریج با ایجاد کتابخانهها، مؤسسات فرهنگی و برنامههای درسی در دانشگاهها به استقلال در این زمینه رسیدند و مراکز کارشناسی آنان به دقت بر عمق و گسترهی پژوهشهای ایرانشناسانه افزودند. به طوری که در دهههای اخیر با مهاجرت بیشتر ایرانیان به امریکا و رونق یافتن پروژههای ایرانشناسی، فعالیتهای ایرانشناسی از فرآیندی صرفاً علمی یا علمی سیاسی درآمده و به صورت مشرب فرهنگی- اعتقادیِ ویژه، با خوانشهای ایرانی از هویت دینی و ملی ایرانیان ظاهر شده است (نوری 1377: 281).زمینهی مطالعاتی آمریکاییان در سدهی بیستم دربارهی آثار باستانی ایران، هنر و تاریخ عصر اسلامی بود. از آن میان به آرتور پوپ، (13) (A. pope) کارشناس صاحب نام هنر ایران و مؤلف شاهکارهای هنر ایران (pope 1967)، آلبرت اومستد (A. t. e. olmstead)، مؤلف کتاب تاریخ شاهنشاهی هخامنشی، آبراهام ویلیامز جکسون (A. w. Jackson)، استاد زبانهای هند و ایرانی در دانشگاه کلمبیا و مؤلف کتاب دستور زبان اوستایی، ریچارد نلسون فرای (R. N. Frye)، مشهور به فرای ایراندوست، استاد بازنشستهی کرسی زبان فارسی در دانشگاه هاروارد، مؤلف کتابهای عصر زرین فرهنگ ایران و تاریخ باستانی ایران که بارها به ایران آمده است، و جورج گِلن کامرون (G. G. Cameron)، مؤلف کتاب الواح تخت جمشید میتوان اشاره کرد. (14)
انگلیس
در پی گسترش ایرانشناسی در انگلیس، نگارش سفرنامهها (15) و تحقیقات ایرانشناسی در هند (16) دو محقق برجسته در سالهای قبل از جنگ جهانی دوم، به انگلیس مهاجرت کردند و آثاری ماندگار از خود بر جای گذاشتند. آنان، ولادیمیر مینورسکی (V. Minorsky)، متخصص جغرافیای تاریخی، و والتر برونو هنینگ (W. B. Henning)، متخصص زبانها و ادیان ایرانی، بودند که هر دو درگذشتهاند. مینورسکی از اهالی روسیه و هنینگ از مردم آلمان بود. هر دو به سبب تغییرات و تحولات سیاسی مملکت خود، انگلستان را گوشهی امن جهان و موطن تحصیل و تحقیق یافتند.لغت و دستور زبان فارسی نیز از رشتههایی است که کتابهای بسیاری دربارهی آنها به زبان انگلیسی نوشته شده است (افشار 1377: 373- 378).
آثاری که در زبان انگلیسی دربارهی تاریخ، جغرافیا و سیاست ایران نوشته شده، هم متعدد و هم قابل توجه است. در زمینهی مطالعات تاریخی، افرادی چون سر پرسی سایکس (17) و ادوارد براون (18) (E. Brown) کتابهایی منتشر کردند و ظاهراً همین سابقه بود که انگلیسیها را به تدوین و تألیف کتاب هفت جلدی تاریخ ایران کمبریج (19) در نیمهی دوم سدهی بیستم، برانگیخت. اثری ارزشمند که در تألیف آن محققان ایرانی هم همکاری داشتهاند (رازپوش، 1380: 199). از دیگر رویدادهای شایان ذکر ایرانشناسی (20) در این سده در انگلستان ترجمه و چاپ انتقادی مثنوی معنوی (1924- 1940) به کوشش رینولد نیکلسون (R. A. Nicholson) است.
ایتالیا
میان ایران وایتالیا دیرینهترین روابط فرهنگی (21) و تاریخی وجود دارد. از عهد دولت روم تا امروز ارتباط سیاسی و تجاری میان این دو کشور برقرار بوده است و آثار نویسندگان رومی بخش بزرگی از مآخذ کهن دربارهی ایران را تشکیل میدهد.در سالهای آغازین سدهی بیستم، ایران در کانون توجه همهی شرقشناسان ایتالیایی قرار نداشت. گرچه استادانی چون کارلو نالینو (C. Nallino)، آنتونیو پالیارو (A. pagliaro)، جوزپه مسینا (G. Messina) و فرانچسکو گابریلی (F. Gabrieli) به تحقیق دربارهی متنهای کهن ایرانی پرداختند.
نالینو زبان فارسی میدانست و آثاری دربارهی متون پهلوی دارد. پالیارو صاحب تحقیقاتی دربارهی زبانهای باستانی ایران است و همراه با الساندرو بائوزانی (A. Bausani) کتابی در تاریخ ادبیات فارسی (22) تألیف کرد و مسینا آثاری دربارهی دین زردشتی دارد.
به طور کلی مطالعات ایرانی در آن ایام بیشتر انفرادی و تابع علاقهی متخصصان منفرد بود. سالها طول کشید تا مطالعات ایرانی در ایتالیا به عنوان سنتی علمی و تحقیقاتی جا بیفتد و یا در میان درسهای دانشگاهی قرار گیرد. وضع مطالعات ایرانی حتی تا سالهای پس از نیمهی نخست سدهی بیستم نیز بر همین منوال بود (پیه مونتسه 1371: 143- 144).
با سقوط رژیم فاشیستی ایتالیا و بازسازیهای مادی و اجتماعی بعد از جنگ و با پیوستن تدریجی ایتالیا به صف کشورهای پیشرفتهی سرمایهداری، مطالعات ایرانی نیز رونق گرفت و روابط ایران و ایتالیا، که تا آن زمان در سطح نازلی حفظ شده بود، قوت یافت و به قلمرو مناسبات فرهنگی نیز کشید (Bausani 1950: 85-93). فعالیتهای میدان باستانشناختی افزایش یافت، بر تعداد کرسیهای دانشگاهی و عده مدرسان و تحقیقات گروهی افزوده شد. دستاوردهای کلی ایتالیاییها در باستانشناسی و ترمیم آثار و بناهای تاریخی، که در آن سرآمدان سدهی بیستم میلادیاند، در ایران نیز چشمگیر بوده است. مطالعات ایرانشناسان ایتالیایی در دورهی معاصر بیشتر دربارهی موضوعاتی مانند تاریخ ایران باستان، زبانهای ایرانی باستان، فقهاللغة ایرانی (23) دستور زبان فارسی، تاریخ ادیان ایران، نسخ خطی فارسی و آثار شاعران گوناگون بوده است. همچنین ترجمههایی از آثار کهن و گاه جدید ایران به زبان ایتالیایی صورت گرفته است که از آن میان به ترجمه گلستان سعدی، چهار مقالهی عروضی، سیاستنامهی خواجه نظامالملک و بوف کور صادق هدایت میتوان اشاره کرد.
مطالعه دربارهی ایران اسلامی به همت الساندرو بائوزانی در دهههای 1950 و 1960 در مؤسسه مطالعات شرقی ناپل گسترش یافت و پس از انتقال وی به دانشگاه رُم در سال 1971، زمینههای گوناگون مطالعات ایرانی در رُم ادامه یافت و در این دانشگاه زبان و ادبیات فارسی نیز تدریس میشود.
ایران
در سدهی بیستم پژوهشگران ایرانی نیز به جمع علاقهمندان به مطالعات ایرانی پیوستند. این جهش ابتدا با کنجکاوی دربارهی دستآوردهای ایرانشناسی خارجی و تحسین آنها آغاز شد. اما به تدریج با گردآوری و حفظ آن آثار، علاقه به شناخت جلوههای فرهنگی و مظاهر ملی در میان اندیشمندان ایرانی شکل گرفت (24). سفر ایرانیانی چون ابراهیم پورداود، سیدحسن تقیزاده و محمد قزوینی به اروپا و آشنا شدن آنان با روشهای تحقیق جدید و حضور دانشمندانی چون علیاکبر دهخدا، ملکالشعرای بهار، احمد بهمنیار و جلالالدین همایی در عرصه تحقیقات جدید ایرانی و پرورده شدن شاگردان برجستهای به دست این جمع در دانشگاه تهران از عوامل تأثیرگذار بر این امر بوده است. ایرانشناسی، به دست پورداود، با ارائه درس «فرهنگ و تمدن ایران باستان» در سال 1316 وارد دانشگاه تهران شد (25). او در سال 1324 ش «انجمن ایرانشناسی» (26) را در تهران بنیاد نهاد و دو سال بعد «آموزشگاه ایرانشناسی» به همت وی در دبیرستان فیروز بهرام تأسیس شد (نیکویه 1378: 21 و 115).بنیاد ایرانشناسی
تأسیس بنیاد ایرانشناسی یکی از مهمترین رویدادهای ایرانشناسانه پس از انقلاب اسلامی در ایران است.اساسنامهی بنیاد ایرانشناسی در سال 1376 در شورای گسترش آموزش عالی کشور به تصویب رسید و آخرین اصلاحیهی آن در سال 1377 مورد تصویب قرار گرفت (27).
ایرانشناسی به عنوان قلمرو اصلی واساسی فعالیتها، مطالعات و تحقیقات بنیاد، شامل تمامی مباحث و مسائل مربوط به جلوههای گوناگون فرهنگ و تمدن ایرانی در معنای وسیع کلمه است. از آنجا که دربارهی تاریخ، زبان، تمدن و فرهنگ و گزارش آنها در هنر، معماری، صنعت و شیوهی زندگی فردی و اجتماعی چگونگی تفکر، اخلاق، آداب و رسوم و آیینهای باستان در سدههای هجدهم، نوزدهم و بیستم تحقیقات نسبتاً گستردهای توسط دانشمندان انجام شده است، بنیاد ایرانشناسی برای شناختن و شناساندن این جلوهها در بخش پرمایهی تمدن و فرهنگ اسلامی و تاریخ آن بیشتر کوشش خواهد کرد.
بنیاد ایرانشناسی به منظور آموزش و تربیت پژوهشگرانی که قادر باشند تمام یا بخشی از فعالیتها، مطالعات و تحقیقات ایرانشناسی را در قلمرو اصلی و اساسی مباحث مربوط به جلوههای گوناگون فرهنگ و تمدن ایرانی در معنای وسیع آن و با توجه به تعامل مباحث گوناگون وبهرهگیری از روش مطالعات و تحقیقات بینرشتهای برعهده بگیرند، اقدام به برگزاری دورههای کارشناسی ارشد در هشت گرایش نمود (28). پس از تدوین برنامهها، بنابر نظر وزارت علوم، تحقیقات و فناوری، اجرای دوره با همکاری دانشگاه شهید بهشتی از سال تحصیلی 1383- 1384 آغاز شد. برای شروع کار آموزش و تربیت دانشجو، بنیاد ایرانشناسی دوره تحصیلات تکمیلی را در سه گرایش ایرانشناسی عمومی، ایرانشناسی فرهنگ مردم، آداب و رسوم و میراث فرهنگی و ایرانشناسی تاریخ، آغاز کرد و از سال تحصیلی 1388- 1389 گرایش جدیدی با عنوان اصول نسخهشناسی و مرمت نسخههای خطی و نسخهآرایی به گرایشهای پیشین افزود. از سال 1388 بنیاد ایرانشناسی مجوز برگزاری دورهی دکترای ایرانشناسی گرایش عمومی را نیز دریافت کرده است.
در این دورهها، تاریخ، زبان و ادب، تمدن و فرهنگ ایرانی و اسلامی ایران و تأثیر آنها در هنر، معماری، صنعت، سیاست، مدیریت و اقتصاد، شیوهی زندگی فردی و اجتماعی و چگونگی تفکّر، اخلاق، آداب و رسوم و کیش، دین و مذهب ایران مورد بررسی، تحقیق و تدریس قرار میگیرد. در زمینهی تحقیقات، اساس سیاست تحقیقاتی بنیاد، پرداختن به پژوهشهای بنیادی در قلمرو ایرانشناسی با تعریف وسیع آن، ضمن توجه کامل به اولویتهای تحقیقات در این قلمرو و پرهیز از پرداختن به کارهای موازی و یا دوبارهکاری است. در نتیجه، بنیاد بیشتر به پژوهشهای بینرشتهای (مسائل مرتبط با وجوه مختلف تاریخی، زبان، باستانشناختی، مدیریتی، اجتماعی، فرهنگی و ... ایران) میپردازد.
اطلاعات مربوط به ایران در کتابخانههای خصوصی و عمومی، مراکز اسناد اختصاصی و عمومی داخل ایران و بایگانیها و کتابخانههای خارج از ایران فراوان و در عین حال پراکندهاند. پژوهش و نیز آموزش در علوم انسانی بدون دسترسی کامل به این مجموعهی وسایل و ابزار کار، به دشواری صورت میگیرد و این مشکلی است که ایرانشناسان داخل ایران با آن به طور روزمره روبه رو هستند. در خارج از ایران نیز این مشکل، خود را بیشتر مینمایاند. علت، آن است که اطلاعات مورد نیاز در این بخش با توجه به بین رشتهای بودن مباحث، در مراکز مختلف و دور از هم قرار دارند و این پراکندگی، کار جست و جو را دشوار میکند.
تجهیز و توسعهی کتابخانهی تخصصی و مرکز اسناد ایرانشناسی، طراحی و ایجاد بانکهای اطلاعات ایرانشناسی در موضوعات و زمینههای مختلف، برگزاری هماندیشیها و همایشهای ملی و بینالمللی ایرانشناسی، چاپ و انتشار مقالات ایرانشناسان سراسر جهان از دیرباز تاکنون تحت عنوانِ کلی «دفترهای ایرانشناسی»، برگزاری جلسات بحث و گفتگو دربارهی مسائل مربوط به مطالعات و تحقیقات ایرانی، برقراری ارتباط با ایرانشناسان و نیز مراکز ایرانشناسی در سراسر جهان، از جمله محورهای عمدهای هستند که نه تنها بعد از فراهمسازی زمینهی تحقیق، آموزش و پژوهش، بلکه از نظر اطلاعرسانی و تبادل اطلاعات و نیز ارتباط با ایرانشناسان از اهمیت ویژهای برخوردار است و مورد توجه و وجههی همت و تلاش بنیاد ایرانشناسی قرار دارد.
ایجاد شبکهی اطلاعرسانی ونوارهای صوتی و تصویری و صفحههای فشرده در زمینهی ایرانشناسی، برنامهریزی در جهت ارتقای کیفی و کمّی مطالعات و تحقیقات ایرانشناسی و برگزاری همایشهای در این راستا همراه با جلسههای پرسش و پاسخ و نیز جلسههای سخنرانی ماهانه یا فصلی توسط دانشمندان و پژوهشگران ایرانی و غیرایرانی از جمله مسئولیتها و وظایف بنیاد ایرانشناسی است.
مرکز اصلی بنیاد در تهران است. علاوه بر آن با توجه به اهمیت و گسترش اطلاعات و همچنین زمینههای تحقیقاتی در مناطق مختلف ایران و نظر به علاقه و عنایتی که اهالی هر منطقه نسبت به شناختن و شناساندن تاریخ فرهنگ و هنر زادگاه خویش دارند، بنیاد با پیشنهاد هیئت امنا و تصویب وزارت علوم، تحقیقات و فناوری، شعبههای بنیاد را با همکاری مسئولان و علاقهمندان و فرهیختگان محلی دایر خواهد کرد. آییننامهی مربوط به تأسیس این شعبهها به موجب اساسنامهی بنیاد به تصویب هیئت امنا رسیده است.
تاکنون دو همایش ملی ایرانشناسی در سالهای 1381 و 1383 و همایشی با عنوان «همایش بینالمللی خلیج فارس» در سال 1388 در محل بنیاد ایرانشناسی در تهران برگزار شده است که موجب شناخت و نزدیکی ایرانشناسان ایران و جهان با یکدیگر شده و مجموعه مقالات ارائه شده در نخستین همایش و چکیدهی مقالات دومین همایش ملی ایرانشناسی و همایش بینالمللی خلیج فارس به چاپ رسیده است (29).
روسیه و جمهوریهای شوروی سابق
با وجود آنکه ایران و روسیه همسایهاند مسافران و سیّاحان روس کمتر از دیگر جهانگردان اروپایی به ایران سفر کردهاند. قدیمترین جهانگردی که به قصد سفر هند از ایران گذشت، آفاناسی نیکیتین (A. Nikitin) نام دارد که در سالهای 1467- 1472 م ایران را دید و در سفرنامهی خود به نام سفر سه دریا (30) اطلاعاتی از کشور ما ضبط کرد (افشار 1349: 67).تعداد جهانگردان بعدی هم برخلاف مسافران انگلیس، آلمان و فرانسه معدود است. م. پطروف (M. petrov) فهرست کامل سفرنامهها و کتابهای جغرافیایی روسی دربارهی ایران را منتشر کرده است.
به طور کلی کارنامهی تحقیقات ایرانشناختی در روسیه را، که بیسار پربار است، در سه دورهی تزاری، دوران پس از انقلاب سوسیالیستی 1917 و دوران پس از فروپاشی باید در نظر گرفت.
متخصصان ایرانشناس روسیه کوشاترین محقّقان شرقشناسی این کشورند. روسها در دههی 1640 شروع به یادگیری زبان فارسی کردند و در سدهی نوزدهم در مؤسسات علمی و دانشگاههای پترزبورگ، مسکو، غازان و خارکف مطالعات شرقی و تدریس زبانهای آسیایی میان دانشمندان روسی رواج داشت (افشار 1349: 68).
روسها دوران تزاری، توجه خاص و وسیعی به بررسیهای مربوط به قسمتهای شمالی ایران نشان می دادند و آثار محققانی چون خانیکف (N. V. Khanykov) و دُرن (B. Dorn) بیشتر در این زمینه است. موضوع دیگری که روسها بدان علاقه خاصی داشتند، رسیدگی به تاریخ و تمدّن ماوراءالنهر و تمام سرزمینهای پهناور آسیای مرکزی است. دانشمند متبحر روس، ولادیمیرویچ بارتولد مؤلف کتاب ترکستاننامه (31) در این رشته سرآمد تمام محققان است. وی تاریخ قدیم و جغرافیای تاریخی آنجا را به نحوی عالمانه و دانشورانه به رشته تحریر کشیده است.
در دوران پس از انقلاب 1917، در کشور شوروی تحقیقات شرقی به کلی جنبهای دیگر یافت و محققان با برنامههای تازه فرهنگستان علوم به کار پرداختند. در این دوران نگرش جدیدی به خاورشناسی پدید آمد که هدف آن، در نهایت امر، بیدار کردن ملل شرق از طریق معرفی هویت ملی و اصالت فرهنگی آنها بود (portal 1943- 1945: 281). یکی از اقدامات جالب توجّه ایرانشناسان روسی در این دوران ترجمهی آثار ادبیّات فارسی، به ویژه ادبیّات معاصر، به زبان روسی بود، و چون این کار به منظور معرّفی «ادبیات جهانی» صورت میگرفت (oldenbourg 1929: 138) ادبیّات تطبیقی جوان روسیّه هم در کنار آن دست به فعّالیت زد و به مقابله با افکار «اروپامحوری» (32) برخاست (رضا 1369: 222).
در سالهای بعد از انقلاب اکتبر مطالعات زبانشناسی در شوروی رونق یافت. در 1943 کرسی خاصی برای تدریس زبانشناسی ایرانی در دانشگاه مسکو و در 1950 انستیتوی زبانشناسی فرهنگستان علوم اتحاد شوروی در مسکو تأسیس شد که شعبهای دربارهی زبانشناسی ایرانی داشت. کتابی که اورانسکی (33) (l. M. oransky) دربارهی زبانشناسی ایران نوشت، پس از کتاب جامع و بزرگی که شوروی با بهرهبرداری از اطلاعات جمعآوری شدهی مربوط به زبانها و گویشهای شمال و مرکز ایران که قبل از 1917 آغاز شده بود، به نتایج بدیعی در تتبعات خود دست یافت (34).
در تاریخ ایران پیش از اسلام میان خاورشناسان شوروی م. م. دیاکونف (M. M. Dyakonov)، لوکونین (V. G. Lukonin)، پیگولوسکایا (N. V. pi. Gulevskaya)، و ا. م. دیاکونف (l. M. Dyakonov) شهرت دارند.
در باب تاریخ دوران اسلامی بارتولد (35)، کراچکوفسکی (36) (l. Katchkovsky)، پطروشفسکی (37) (l. p. petruchevsky) و ایوانف (M. S. Ivanov) آثار تاریخی ارزندهای ارائه کردند که باعث کسب اعتبار ایرانشناسی روسیهی شوروی در سطح بینالمللی شد. (افشار 1349: 66- 76).
در اینجا بهتر است که از برجستهترین متخصّص مطالعات ایرانی یوگنی برتلس (E. Bertels 1890- 1957) یاد شود، که نزدیک به چهل سال ریاست شعبهی ایرانشناسی مؤسسهی مطالعات شرقی روسیّه را برعهده داشت، او بعضی از متون کهن فارسی را به روسی ترجمه کرد و کتابهایی دربارهی دستور زبان فارسی نوشت و تصحیح انتقادی شاهنامه، اثر جاویدان فردوسی، که به شاهنامهی چاپ مسکو (در 9 جلد) شهرت دارد، به همت او انجام شده است. برای مشخصات کتاب.
ناگفته نباید گذاشت که باستانشناسان روسی نیز پس از انقلاب اکتبر بسیار فعال بودند و به اکتشاف در نواحی مختلف ترکستان به ویژه، سغد، پنجکنت، ترمذ، فرغانه، زرافشان و خوارزم پرداختهاند. پژوهشهای تولستوف (s. Tolstov)، که مبتنی بر طبقهبندی خاصی از آثار مکشوف در خوارزم بود، شهرت بسیار یافت (38).
در دوران پس از فروپاشی، روند گسترش ایرانشناسی در شوری همچنان ادامه یافت. در اکثر جمهوریهای مشترکالمنافع، به سبب آمیختگی فرهنگ و تمدن و نزدیک بودن یا یکیبودن زبانها، وجود مجموعههای بزرگ و گرانبهای نسخههای خطی و بایگانیهای شرقی، که در دوران پس از انقلاب اکتبر ایجاد شده بود، خاورشناسی در تاشکند، بادکوبه، تفلیس، ایروان، عشقآباد، آلماآتا، ایروان و شهرهای دیگر جمهوری آسیای مرکزی و قفقاز ادامه و گسترش یافت. به ویژه در آن گروه از کشورهای مشترکالمنافع که دارای اشتراکات فرهنگی با ایران بودند مانند تاجیکستان، ازبکستان، آذربایجان، ارمنستان و به طور کلی گروهی که در حوزهی جهان ایرانی (39) و فرهنگ ایران، قرار داشتند، تحقیق دربارهی زبانهای ایرانی، نشر یادگارهای کهن ایران، پژوهش دربارهی تاریخ ایران و زبان فارسی ادامه یافت. فرهنگستان علوم ازبکستان در تاشکند و در شهر دوشنبه، پایتخت تاجیکستان، از مراکز نامآشنا در این زمینهاند. در این مراکز حجم عظیمی از دانشنامهها و پایاننامههای دکتری، که در رشتهی ایرانشناسی نوشته شده، وجود دارد که پس از فروپاشی نیز ادامه یافته است.
به نظر میرسد که وجه ممتاز پژوهشهای ایرانشناسانه در جمهوریهای شوروی سابق (کشورهای مشترکالمنافع و قفقاز) حذف نگاه مارکسیستی و حذف چارچوب ایدئولوژیک حاکم بر آن است که در دوران حکومت شوراها تقریباً به صورت اجباری بر تمامی اندیشمندان تحمیل میشد و در آثار آنان به اجبار مشاهده میشده است. بدیهی است که حذف مسائل ایدئولوژیک از پژوهشهای علمی بر رونق علمی و منظر پژوهشی آن خواهد افزود (40).
ژاپن
ایرانشناسی در دستور کار دو دانشگاه مطالعات خارجی اوساکا و توکیو قرار گرفت و پژوهشگران ژاپنی به تحقیق در تاریخ جدید و تاریخ معاصر ایران (41) به ویژه انقلاب مشروطه و نیز تاریخ باستانی ایران (42) پرداختند. (43) مهمترین ویژگی مطالعات ایرانی در ژاپن، پیشگامی دولت ژاپن با ایجاد مؤسسات و اجرای برنامههای گوناگون بوده است (ناکانی شی 1371: 177).فرانسه
دوران آشنایی حقیقی فرانسه با ایرانیان و شناسایی مناطق مختلف ایران، به سدهی یازدهم هجری باز میگردد. در آن زمان، سیاست و حکومت صفویان در چشم مردم فرنگ (44) عظمت و اعتبار خاص یافت و تمام دولتهای فرنگ خواستار برقرارکردن روابط تجاری و سیاسی با ایران شدند.نخستین جهانگردی که شش بار به ایران آمد و از راههای مختلف در اکثر شهرهای ایران گردش کرد، ژان باپتیست تاورنیه نام داشت و کتابش تحت عنوان شش سفر به عثمانی و ایران و هندوستان (45) نخستین بار در سال 1681 منتشر شد. شاردن فرانسوی سیاح دیگری بود که شرح مفصلتر و دقیقتری از ایران ارائه کرد. سفرنامهی شاردن در 1686 در پاریس به چاپ رسید و به چند زبان اروپایی ترجمه شد. با شناخت فرهنگی و علمی ایران در فرانسه (46)، از اواخر سدهی هفدهم، فرانسویان به بررسی تاریخ، تمدن و فرهنگ ایران پرداختند.
دربارهی عصر قاجار، چند تن از فرانسویها کتابهایی نوشتند که بررسی آنها اهمیت دارد. از جمله میتوان از آثار کنت دوگوبینو (comte J. A. de Gobineau)، اوژن اوبن (E. Aubin) و ژان باتیست فوریه (J. Feuvrier)، طبیب مخصوص ناصرالدین شاه، نام برد. فرانسویها در باستانشناسی ایران و حفاریهای علمی- مخصوصاً در شوش- و شناساندن معماری و هنر ایران نیز سهم عمدهای دارند. نام دُومرگان (/ دُمُرگان J. de Morgan)، ژان و مارسل دیولافوا و رومن گیرشمن (R. Ghirshman) همواره در تاریخ باستانشناسی ایران ذکر خواهد شد.
تحقیقات مربوط به ایران قدیم و زبانهای ایرانی در سدهی بیستم نیز از سوی فرانسویان پی گرفته شد. بزرگانی چون میّه (A. Meillet)، گوتیو (R. Gauthiot)، پلیو (p. pelliot)، بنونیست (E. Benveniste) دومناش (J. de Menasce) و لازار (G. Lazard) از استادان نام آشنا در این زمینهاند.
فرانسویان همچنین در شناساندن فلسفه اسلامی و نهضتهای فکری و عرفانی ایرانیان نقش ویژهای ایفا کردند که از آن جمله باید از لویی ماسینیون (L. Massignon) و هانری کربن (H. corbin) نام برد.
فرانسویان افزون بر برنامههای قبلی خود دربارهی باستانشناسی در ایران و نیز ارائه دروس ایرانشناسی در دانشگاهها و مراکز عالی آموزشی خود و تدوین فهرستهای نسخ خطّی فارسی، به همّت ادگار بلوشه (E. Blochet) و با فعالیتهای هانری کُربن (47) هیئت نوینی به ایرانشناسی بخشیدند، تا آنجا که، پس از انقلاب اسلامی، دامنهی آن را به کشورهای فارسیزبان یا کشورهای متأثر از زبان فارسی نیز گسترش دادند.
کشورهای اروپای مرکزی
(چکوسلواکی سابق، مجارستان، رومانی، یوگوسلاوی سابق و اتریش)اتریش
در این کشور از زمان یوزف هامر پورگشتال (J. H. purgstall)، که سنت مطالعاتی خاورشناسی را در کشور اتریش پایهریزی کرد، تا زمان ما، ایرانشناسان برجستهای در زمینههای گوناگون به ایرانشناسی پرداختهاند. مشخصهی این سنت مطالعاتی توجه جدی به تاریخ و نیز ادبیات خاور نزدیک اسلامی در سدههای میانه و جدید، با تأکید عمده بر زبان ترکی و، در مرتبهی بعد، زبان فارسی است. البته زبان عربی و دین اسلام نیز در این سنّت جایگاهی جدی دارد (فراگنر 1371: 76- 77). از ایرانشناسان صاحبنام اتریش به آلفونس گابریل (A. Gabriel)، متخصص جغرافیای تاریخی، و براندشتاین (Brandeschtein)، متخصص ادبیات و زبانشناسی میتوان اشاره کرد.چکوسلواکی (سابق)
محققان کشور چکوسلواکی از نیمهی دوم سدهی نوزدهم به تحقیق دربارهی زبانهای ایرانی و زبان فارسی پرداختند و آثار خود را بیشتر به زبانهای آلمانی و فرانسه و پس از جنگ جهانی دوم گاهی به انگلیسی منتشر کردند. با تأسیس شعبه هندشناسیِ دانشگاه پراک در سال 1918، تحقیقات ایرانی رونق بیشتری یافت. معرّفی ادبیات فارسی در چکوسلواکی مرهون کوششهای یان ریپکا (Y. Rypka متولد 1925) است. اثر عمدهی او، تاریخ ادبیات فارسی، دوبار به زبان چکی و یکبار به زبان آلمانی به چاپ رسید و تحریر انگلیسی آن هم با اصطلاحات و اضافات زیرنظر کارل یان (k. Jahn) هلندی منتشر شده است.در سال 1952 مؤسسه شرقی (48) در چکوسلواکی به مرکز تحقیقاتی تبدیل شد و مطالعات مربوط به ایران بیش از اسلام با نوشتههای اوتاکر کلیما (O. klima)، به ویژه دربارهی مزدک و مانی، قوت گرفت (49).
رومانی
اهمّ مطالعات خاورشناسی در رومانی به ترکشناسی اختصاص دارد اما از آغاز سدهی بیستم مطالعات مختصری دربارهی ایران شده و گلستان سعدی و رباعیات خیام به زبان رومانیایی ترجمه شده است.مجارستان
قدمت ایرانشناسی در مجارستان به آغاز سدهی بیستم بازمیگردد. آثاری از مولانا، شاهنامه، غزلیات، حافظ، گلستان سعدی و رباعیات خیّام به زبان مجاری ترجمه شدهاند. دو ایرانشناس معاصر مجازی هَرمَتَه (J. Harmatta) و تلگدی (z. Telegdi) آثار مفیدی در زمینهی زبانشناسی ایرانی منتشر کردهاند.یوگسلاوی (سابق)
سابقهی نشر و رواج زبان فارسی در یوگسلاوی به سدهی دهم هـ میرسد. ادبا و شعرای فارسی زبانِ بسیاری در آنجا بودهاند که از آن میان به سودی، شارح حافظ و سعدی (در سده 10 هـ)، و فوزی، نویسندهی بلبلستان (در سدهی 12 هـ)، میتوان اشاره کرد. از نیمهی دوم سدهی نوزدهم ایرانشناسی در یوگسلاوی با شناخت ادبیات و تاریخ ایران آغاز شد و ترجمههایی از غزلیات حافظ، رباعیات خیام، شاهنامه و ... انتشار یافت (50).کشورهای اسکاندیناوی (دانمارک، سوئد، فنلاند و نروژ)
دانمارک
برای آشنا شدن با تاریخ روابط سیاسی ایران و دانمارک این نکته شایان ذکر است که در دیوان اسناد (بایگانی) سلطنتی کپنهاگ چهار نامه به زبان فارسی موجود است که از سوی شاهان صفوی خطاب به حکمرانان دانمارک نوشته شده است (افشار 1349: 100).نخستین کتابی که دربارهی ایران در دانمارک به چاپ رسید شاهنشاهی ایران (51) نام دارد که در کپنهاگ منتشر شده است (بویسن 1343: 62- 66).
کارستین نیبور (C. Niebuhr) نخستین دانمارکی دانشمندی است که به ایران سفر کرد و در سال 1765 از طریق بوشهر به تخت جمشید رسید و توانست از نقوش و کتیبهها تصاویری تهیه و نسخهبرداری کند و در کتابش به چاپ برساند. در سدههای بعد سیاحانی از دانمارک به ایران آمدند و سفرنامههای خود را منتشر کردند. همچنین برخی از آثار ادبی نظیر گلستان سعدی، رباعیات خیام به زبان دانمارکی ترجمه شد.
در رشته زبانشناسی ایرانی، در سده بیستم، آثار ارزشمند آرتور کریستنسن (A. Christensen) دانمارکی همواره جاودان خواهد ماند: مجموعهی دستنویسهای اوستایی و پهلوی (52)، کیانیان، ایران در زمان ساسانیان، نخستین انسان، نخستین شهریار و بسیاری کتابهای دیگر که اغلب به زبان فارسی ترجمه شده است. کای بار (k. Barr) از شاگردان برجستهی کریستن سن در زمینهی زبانهای ایرانی پیش از اسلام و آسموسن (J. p. Asmussen) شاگرد کایبار، که کتاب ارزشمند او با عنوان ایرانشناسی در دانمارک به زبان فارسی ترجمه شده است، در همان رشته صاحب ناماند.
در زمینهی اسلامشناسی هم باید از مهرن (F. M. Van Mehren) و پدرسن (C. pedersen) نام برد. مهرن فهرست نسخ خطی شرقی کتابخانهی سلطنتی را تهیه کرد و بعضی از رسالههای ابن سینا را به چاپ رسانید و پدرسن تحقیقات بسیاری دربارهی تاریخ و عرفان اسلامی انجام داده است.
اکنون در کپنهاگ رشته ایرانشناسی در دانشگاه تدریس میشود و فریدون وهمن از محققان ایرانی این رشته است. منیژه احدزادگان آهنی از دیگر محققان ایرانی این رشته است که در سالهای اخیر تعدادی از آثار ایرانشناسان دانمارکی را از زبان دانمارکی به زبان فارسی ترجمه کرده است. مرکز اصلی مؤسسه اسکاندیناویایی مطالعات آسیایی (53)، که در 1967 تأسیس شده، در کپنهاگ است (وهمن 1347: 476- 478) و حدود یکصد سال است که کتابخانه دانشگاه کپنهاگ به عنوان یکی از معتبرترین کتابخانههای خاورشناسی دنیا شهرت یافته است (آسموسن 1389: 61).
سوئد
قدیمترین سفرنامهای که توسط یک سوئدی در شرح مسافرتش به آسیا، از جمله سفر به ایران، نوشته شده در سال 1667 به چاپ رسیده است. بعدها سوئدیهای بسیاری به ایران سفر کردند و سفرنامههای خود را به چاپ رسانیدند.سنت ایرانشناسی در سوئد در طول سدهی بیستم دستآوردهای قابل توجهی داشته است. آثار ادبی ایران نظیر شاهنامه، رباعیات خیام و آثار عطار به زبان سوئدی ترجمه شده و به چاپ رسیده است. در زمینه مطالعات ایران کهن از دانشمندانی چون نیبرگ (J. s. Nyberg)، متخصص زبان پهلوی، ویکندر (S. Wikander)، اسطورهشناس، و ویدن گرن (G. widengren)، دینشناس، میتوان نام برد.
تحقیقات ایرانشناختی اخیراً در سوئد به ویژه در دانشگاه اوپسالا (upsalla) به همت داود منشیزاده اوتاس (B. utas) و کارینا جهانی (c. Jahani) گسترش یافته است.
فنلاند و نروژ
سابقهی ایرانشناسی در این دو کشور به قدمت دیگر کشورهای اسکاندیناوی نیست. اما از ایرانشناسان صاحبنامی چون مورگنستیرنه (G. V. Morgenstierne) نروژی، محقق فرهنگ و تمدن ایران قبل از اسلام (54)، و برمس (H. Broms) فنلاندی، محقق ادب فارسی، برای نمونه میتوان یاد کرد.لهستان
شناسایی ایران در لهستان سابقهای طولانی دارد و لهستانیها در شمار نخستین کسانیاند که در معرفی ادبیات فارسی کوشیدند. رابطهی سیاسی میان ایران و لهستان از سال 1474 م/ 853 هـ با مکتوبی که اوزون حسن به لهستان فرستاد، آغاز شد و در دورهی صفوی نیز ادامه یافت (افشار 1341: 581- 585).شناخت فرهنگی ایران در میان لهستانیها به اوایل سدهی هفدهم باز میگردد. توضیح آنکه ابتدا، اکثر آثار خاورشناسان لهستانی به زبان لاتینی و در سدهی نوزدهم بیشتر به زبان فرانسوی و در سدهی بیستم به زبانهای لهستانی و روسی منتشر شده است.
در سالهای جنگ جهانی دوم، بسیاری از تبعیدیان لهستانی به ایران آمدند که بعضی از آنها در ایران ماندند. در سال 1942، انجمنی به نام «انجمن لهستانی مطالعاتی ایرانی» با عضویّت چند تن از محقّقان معروف لهستانی تشکیل شد که هدف آن آشناکردن لهستانیها با ایران و ایرانیها با لهستان بود. این انجمن در مطالعات ایرانی در لهستان پس از جنگ تأثیر بسیار داشت. لهستانیهای تبعیدی مجموعهای با عنوان مطالعات ایرانی (55) در سه جلد تا سال 1945 در تهران منتشر کردند که مشتمل بر مقالاتی پژوهشی دربارهی ایران بود. از دیگر انتشارات انجمن، به کتاب ایران و لهستان در طول سدهها میتوان اشاره کرد.
ماخالسکی (F. Machalski)، عضو پیشینِ انجمن، که نخستین محقّق لهستانی بود که فارسی محاورهای را در ایران آموخته بود، در کراکو (/ کراکف cracow)، کوشش خود را یکسره صرف پژوهشهای ایرانی کرد. ولادیسلاو دولبا (W. Duleba)، دیگر محقّق دانشگاه کراکو شاهنامه را به شعر سپید ترجمه کرد. هرچند فقط بخشی از آن به چاپ رسیده است (کراسنوولسکا 1371: 264- 265).
موله (M. Molé)، که اصلاً اهل یوگسلاوی بود، در کراکو، پایاننامهای دربارهی گرشاسبنامه نوشت و تحت تأثیر ژرژ دومزیل (G. Dumézil)، کوشید تا داستانهای حماسی ایران را از دیدگاه ساختارگرایی بررسی کند. بعضی دیگر از محقّقان به ترجمهی آثار ادبی متأخر ایران پرداختند. از آن جمله است باربارا مکارسکا (/ماژورسکا B. Makarska) که بوفکور هدایت و به اتفاق چاباک (/ژاباک J. Czabak)، شعرهایی از فروغ فرخزاد را ترجمه کرده است (همان: 266). افزون بر این، در نیمهی دوم سدهی بیستم، آثاری از شاعران معاصر ایران مانند ابوالقاسم لاهوتی، ملکالشعراء محمّدتقی بهار وحید دستگردی و احمد شاملو نیز به لهستانی ترجمه شده است (ساجدی 1384: 630).
هلند
از همان اوایل آشنایی هلند با مشرقزمین، انتشارت بریل (Brill)، مهمترین مرکز چاپ کتابهای عربی، در شهر دانشگاهی لیدن (Leiden) توسط ارپنیوس (Erpenius) استاد و پژوهشگر زبان عربی (متوفی به سال 1624)، تأسیس شد و در سال 1812 تحت نظر بریل درآمد (افشار 1349: 94-95). بسیاری از کتابهای اسلامی در این مرکز به چاپ رسید و این کار هنوز هم ادامه دارد. نشر دایره المعارف اسلام (56) به دو زبان فرانسه و انگلیسی، یکی از کتابهای مرجع سودمند، از انتشارات این مؤسسه در سدهی بیستم است. مجموعهی دایرةالمعارفگونهی دیگری با عنوان دستنامهی خاورشناسی (57) زیرنظر اشپولر از سوی همین مرکز منتشر شده است.در سدهی بیستم محققان هلندی به مطالعهی ادبیات کهن فارسی و رابطهی آن با اسلام و همچنین تحقیق در عرفان هند و ایران و مسائل زبانشناختیِ متون فارسی پرداختهاند. نام سه مستشرق که خدمات شایانی در زمینهی ایرانشناسی انجام دادهاند، به ویژه شایان ذکر است: یکی مارتین تئودور هاوتسما (M. Th. Houtsma)(در مآخذ اسلامی: هوتسما) سرویراستار نخستین چاپ دایرةالمعارف اسلام، که علاوه بر مجموعهی متون مربوط به تاریخ سلاجقه، منتخباتی از اشعار خمسهی نظامی را هم منتشر کرد؛ دیگری یوهانس هندریک کرامرز (J. H. kramers)، استادیار زبانهای فارسی و ترکی در دانشگاه لیدن، که توجه خاصی به سهم ایرانیان در متون جغرافیایی اسلامی داشت؛ نفر سوم کارل یان (k. Jahn)، که او هم در دانشگاه لیدن زبانهای فارسی و ترکی تدریس میکرد، و مهمترین کار تحقیقی او در زمینهی ایرانشناسی تصحیح و ترجمه و انتشار بخشهایی از جامعالتواریخ خواجه رشیدالدین فضلالله (645- 718ق) بود (ساجدی 1384: 630).
کشورهای دیگر
در این پژوهش تمامی کشورهای آفریقایی (58) و عربی (59) و بخشی از کشورهای آسیایی مانند ترکیه (60)، افغانستان (61)، کشورهای شبه قارّه (62)، چین و دیگر کشورهای خاور دور (63) به استثنای ژاپن، کشورهای امریکای مرکزی و جنوبی، (64) کانادا، استرالیا و دیگر کشورهای حوزهی اقیانوسیه (65) و معدودی از کشورهای اروپایی تحت عنوان کشورهای دیگر دستهبندی شدهاند. از آن میان ایرانشناسی در سیام یا تایلند امروزی (به سبب ارتباط فرهنگی و سیاسی دیرینه)، استرالیا (به سبب فعالیت گروهی از محققان ایرانی و غربی در دانشگاههای سیدنی و ملبورن در دهههای اخیر)، کانادا (به سبب گسترش مطالعات ایرانشناختی از اواخر سدهی بیستم به بعد) ترکیه (66)، (به سبب رواج زبان و ادبیات فارسی در کشور عثمانی)، شبه قاره (به سبب روابط فرهنگی و تاریخی بسیار کهن از دوران اوستا و ودا) و چین حائز اهمیتاند.تایلند (سیام)
در اواخر سدهی شانزدهم میلادی شیخ احمد قمی به قصد تجارت راهی سیام شد و با کسب اعتماد پادشاه سیام موفق شد که جامعهای شیعی مذهب را در قلب سیام تأسیس کند. در زمان شاه سلیمان صفوی (اواخر سدهی هفدهم) هیئتی سیاسی به سیام رفت. کتاب سفینهی سلیمانی رهآورد سفارت این هیئت است که اطلاعات جامعی از فرهنگ و تاریخ سیام را در اختیار خواننده قرار میدهد.در میان قصههای کهن سیام مجموعهای به نام آریاتام موجود است که در واقع ترجمهی قصههایی از شاهنامهی فردوسی، گلستان سعدی و قصههای حکمتآموز شاهان ایرانی است. به رغم ارتباط دیرینهی فرهنگی و سیاسی، ایرانشناسی در تایلند عمر بسیار کوتاهی دارد و اکثر مطالعات دربارهی ایران، به سبب آشنایی اندک با زبان فارسی، به زبان انگلیسی نوشته شده است.
شهاب ستودهنژاد، استاد ایرانی دانشگاه در تایلند و بانو کُنگ هانا (k. Hana)، مؤلف مقالاتی چون «ایرانیان در آیوتایا»، «تکامل تاریخی جامعهی فارسی در آیوتایا» از پژوهشگران مطالعات ایرانی در این کشورند.
چین
روابط تاریخی و فرهنگی ایران و چین، دو تمدن کهنسال جهان، از قدیمترین روابط موجود میان کشورهای جهان است (67). در طول سدهها، مهمترین عامل استقرار و توسعهی این روابط جادهی ابریشم بوده که مبادلات سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و ادبی میان دو کشور را فراهم ساخته است.در طول دوران حکومت اشکانیان و ساسانیان و پس از آغاز حکومت اسلامی در ایران، سیاحانی از چین به ایران آمدند که سیاحتنامههای آنان در دست است و گروهی از مسلمانان ایران به چین به ویژه ایالت شین جیان (سین کیانگ) رفتند که امروز مرکز اصلی مسلماننشین چین است.
در دوران سلسلهی هان، آن چینگ (An Qing)، که فارسیزبان بود، در سال 151 میلادی برای نخستین بار کتاب مقدس بودایی را به زبان چینی ترجمه کرد. او طی حدود 20 سال جمعاً 95 جلد از کتابهای مقدس بودایی را به زبان چینی برگرداند که تأثیر عمیقی در پیشرفت ادبیات چینی داشت. در سدهی سیزدهم میلادی، سعدی شاعر پرآوازهی ایران به شین جیان سفر کرد و در کتاب گلستان سعدی دو مورد اشاره به چین دیده میشود. گلستان سعدی همواره جزو کتابهای درسی اجباری در زمینهی تربیت اخلاقی در آموزش دانشجویان مسلمان چین بوده است.
در سدهی بیستم بسیاری از کتابهای ادبی فارسی به زبان چینی ترجمه و منتشر شدند. در نیمهی دوم سدهی بیستم این روابط فرهنگی گسترش بیشتری یافت و بیساری از آثار نویسندگان و شعرای کلاسیک و معاصر ایران به زبان چینی ترجمه و منتشر شد. در انستیتوها و انجمنهای فرهنگی و در دانشگاههای چین مراکز آموزش زبان فارسی و زبانهای قدیم ایران و مراکز مطالعات ایرانی و اسلامی دایر گردید و ایرانشناسان بسیاری به فعالیت و پژوهش در این زمینه پرداختند.
شبه قاره
روابط فرهنگی و تاریخی ایران و هند به دورانی بسیار کهن، دوران مهاجرت اقوام هندی و اروپایی، باز میگردد. در میانهی هزارهی دوم پیش از میلاد گروهی از این قوم که آریایی نامیده میشوند از جنوب روسیه و بخشهایی از آسیای مرکزی به جنوب مهاجرت کردند. گروهی از آنان در فلات ایران و گروهی هم در سرزمین هند ساکن شدند. این روابط در طول تاریخ طولانی هر دو قوم همواره برقرار بوده است. گفتگو از مهاجرت پارسیان به هند (در سدهی نخست هجری)، رواج دین اسلام در بخشهایی از آن سرزمین در پی فتح هندوستان به دست سلطان محمود غزنوی و تأسیس انجمنهای خاص مطالعات ایرانی از بدو استیلای انگلستان بر هند (به دلیل رواج زبان فارسی در هند) در این مختصر نمیگنجد و پژوهشی مستقل را میطلبد. (68)در اینجا با ذکر چند نکته به این بحث خاتمه داده میشود. (69)
بزرگترین مجموعهی کتب و نسخ خطی فارسی در تمام جهان متعلق به کتابخانههای هندوستان است.
بیشترین تعداد فرهنگ (فرهنگهایی مانند فرهنگ جهانگیری، آنندراج و ...) و دستور زبان فارسی در هندوستان تألیف شده است.
تقریباً تمامی شاهکارهای کلاسیک ادبیات فارسی، پیش از ایران، در هند به چاپ رسیده است.
روزنامههای فارسی زبان، نظیر حبلالمتین، پیش از انتشار در ایران، در این کشور منتشر شده است.
در حال حاضر تعداد انستیتوها، مراکز ایرانشناسی و مراکز آموزش زبان و ادبیات فارسی دانشگاهی و غیردانشگاهیِ هند، در میان کشورهای دیگر جهان، بیشترین است.
در سدهی نوزدهم دولت انگلستان کوشید تا نفوذ زبان و فرهنگ ایرانی را در این کشور از میان بردارد و زبان انگلیسی را جایگزین آن سازد و عملاً در این راه موفقیت بسیار یافت. بطوریکه نسلهای اخیر این کشور، آشنایی قدیمی پدران خود را با زبان فارسی از یاد بردهاند و اکنون زبان و ادبیات فارسی فقط به صورت رشتهی تحصیلی در دبیرستانها، دانشگاهها و مراکز آموزشی خصوصی تعلیم داده شده است.
فهرستهای متعددی از آثار فرهنگی مربوط به ایران، که در هند به چاپ رسیده است، انستیتوها و مؤسسات فرهنگی مربوط به ایران در هندوستان، دانشگاههای دارای کرسی زبان و ادبیات فارسی و ایرانشناسان معاصر هندوستان وجود دارد.
همانطور که گفته شد پاکستان بخشی از شبه قاره است که در سال 1948 به استقلال رسیده است، بنابراین ایرانشناسی در پاکستان تابعی از ایرانشناسی در شبه قاره محسوب میشود. مراکز اشاعهی زبان فارسی و فرهنگ و ادب ایران، پس از استقلال این کشور افزایش یافته و نشریات بسیاری به زبان فارسی منتشر میشود و در تمامی دانشگاههای این کشور کرسی تدریس زبان و ادب فارسی تا درجات عالی دایر است و ایرانشناسان بسیاری به مطالعات ایرانی اشتغال دارند (70).
کانادا
به طور کلی جریان خاورشناسی و به تبع آن ایرانشناسی در کانادا سابقهای طولانی ندارد (71). در نیم قرن اخیر عواملی چند سبب توسعهی مطالعات ایرانشناسی در کانادا شده است:الف) توسعهی ارتباطات بینالمللی کانادا؛ ب) دایرشدن دورههای مطالعات اسلامشناسی و خاورمیانه در دانشگاههای آن کشور؛ ج) فعالیت تعداد قابل توجهی از تحصیلکردهها، دانشگاهیان، روزنامهنگاران، شعرا و هنرمندان ایرانی در دانشگاههای کانادا؛ د) فعالیت رایزنی فرهنگی سفارت جمهوری اسلامی ایران در اتاوا در زمینه ایرانشناسی مشتمل بر برگزاری همایش، تقویت کتابخانهها با کتابهای فارسی، برقراری کلاسهای آموزش زبان فارسی و فراهم نمودن بورسهای تحصیلی برای دانشجویان ایرانشناسی.
قدیمترین مؤسسهای که در کانادا به مطالعات ایرانی به عنوان زیرمجموعهی مطالعات اسلامی و خاورمیانه پرداخته، مؤسسه مطالعات اسلامی در دانشگاه مکگیل است که از سال 1951 به فعالیت اشتغال دارد. در دانشگاه تورنتو نیز از سال 1961 گروه مطالعات اسلامی آغاز به فعالیت نمود که اکنون به یکی از قطبهای مطالعات ایرانشناسی و ادبیات ایران در امریکای شمالی تبدیل شده است (72).
پینوشتها:
1. برای آگاهی بیشتر kontje 2004.
2. در زبان آلمانی سفرنامههای متعددی دربارهی ایران وجود دارد. برای فهرست کامل آنها.
از میان سفرنامهای که دارای اعتبار علمی است، سفرنامهی انگلبرت کمپفر (A. kaempfer) است که برای پژوهشهای مربوط به عصر صفوی حایز اهمیت است. کمپفر در گزارشنامهی خود اطلاعات تاریخی و دقیقی از وضع کشور و امور دیوانی ایران گردآوری کرده و تصاویر خوبی از ابنیهی اصفهان، ویرانههای تخت جمشید و مقبرهی حافظ ترسیم کرده و فهرستی هم ازگیاهان دارویی ایران آورده است.
3. گلدنر تمامی دستنویسهای موجود اوستا را در آن زمان گردآوری کرده و نسخهای منقح با عنوان اوستا، کتاب مقدس پارسیان منتشر کرده است.
4. بارتلمه تمامی متنهای موجود اوستا را قرائت وواژهنامهای بسامدی به زبان آلمانی برای آنها تهیه کرده است. در آن واژهنامه، ریشهی واژه، صورتهای صرفی گوناگون آن، جملهها و عباراتی که واژه در آن آمده با ذکر بند و سطر و نام متن اوستایی، معادل پهلوی واژه در متن زند، معادل سنسکریت واژه همراه با توضیحات کامل ریشهشناختی و دستوری آمده است.
5. ولف پس از مقایسهی چند نسخهی معتبر شاهنامهی فردوسی با یکدیگر فهرستی از واژههای شاهنامه را با ذکر شماره بیت در هریک از آن نسخهها تهیه کرده است. عنوان این کتاب که یکی از مهمترین منابع در پژوهشهای ایرانشناسانه به شمار میآید، فرهنگ لغات شاهنامه است.
6. عنوان این کتاب در زبان آلمانی Das Iranische Nationalepos است و با عنوان حماسه ملی ایران توسط بزرگ علوی به زبان فارسی ترجمه شده است.
7. برای آگاهی بیشتر اشپولر 1341: 409- 415؛ منشیزاده 1328: 73-81؛ 1966 kazemi.
8. هرتسفلد نشریهای به نام Archaelogical Mitteilungen aus Iran در نُه جلد منتشر کرد که حاوی کشفیات و اطلاعات گرانبهایی دربارهی نقاط مختلف ایران به ویژه کوه خواجه و تخت جمشید بود (افشار 1349: 50).
9. اشپولر اسلامشناس و از مشوقان پژوهشهای اسلامشناختی در زبان آلمانی است. او کتابی در باب تاریخ دوران اسلامی ایران تا عصر سلجوقی و کتاب دیگری دربارهی مغولها در ایران منتشر کرده است. او با انتشار مجموعهی Handbuch der Orientalistik، که هر جلدآن به رشتهای از خاورشناسی اختصاص دارد و چند بخش آن خاص تحقیقات در زمینههای زبانشناسی، ادبیات، تاریخ و ادیان ایران است، خدمت بسیار بزرگی به خاورشناسی و ایرانشناسی کرده است.
10. بسیاری از کتابهای آنه ماری شیمل به زبان فارسی ترجمه شده است. برای مثال شیمل 1374؛ 1376؛ 1383؛ 1385.
11. برای آگاهی بیشتر فلسفی 1342.
12. برای آگاهی بیشتر Amzolak 1928; Wilson 1930.
13. پوپ سه نمایشگاه بینالمللی هنر ایران را در شهرهای فیلادلفیا، 1926؛ لندن، 1931 و لنینگراد (سنپترزبورگ) 1935 سازماندهی نمود (ساجدی 1384: 631).
14. برای آگاهی بیشتر از تاریخچه روابط ایران و آمریکا صداقتکیش 1357؛ یسلسون 1383.
15. با آغاز روابط سیاسی و تجاری ایران و انگلیس، سفرا و بازرگانان انگلیسی به ایران سفر کردند و سفرنامههای بسیاری از آنان در دست است که برای شناخت ایران و شناساندن این کشور به مردم انگلیسی زبان سودمند بوده است. نخستین سفرنامه به آنتونی جنکینسن (A. Jenkinson) تعلق دارد که در سال 1598 به چاپ رسیده است. برای آگاهی بیشتر دربارهی سفرنامهها Gabriel 1952).
16. بسیاری از انگلیسیهای فاضل و جویای معرفت که در هند مأموریتهای دولتی داشتند و با کمپانی هند شرقی کار میکردند، در مدت یکصد سال مقالات و کتابهای بسیاری دربارهی ایران و به ویژه ادبیات فارسی منتشر کردند. چند انجمن و مجلهی علمی مانند شعبههای انجمن پادشاهی آسیایی بنگال و بمبئی و نشریات آنها توسط انگلیسیها دایر شد و مجموعهی مهمی مخصوص طبع کتابهای شرقی مربوط به هند به وجود آمد. این مجموعهی Bibliotheca Indica نامیده شده است. از انگلیسیهای بنامی که در هند به نشر کتابهای فارسی اهتمام کردهاند، ترنر ماکان (T. Macan) که شاهنامه را به طور کامل چاپ کرده، شایان ذکر است.
پارسیان هند نیز دستهی دیگری از علاقهمندان تحقیقات ایرانی بوده و هستند که آثار آنان بیشتر دربارهی دین زردشت، کتاب اوستا و زبان پهلوی است (افشار 1349: 34- 35).
17. ژنرال سرپرسی سایکس، سرکنسول انگلیس در کرمان (1898- 1894) و سرکنسول انگلیس در خراسان (1913- 1905)، نقش عمدهای در تاریخ سیاسی ایران داشته است. او کتابهای مختلفی به رشته تحریر درآورده که از آن جمله است. ده هزار میل در ایران. (سایکس این کتاب را به لرد کرزن نایبالسلطنه وقت هندوستان تقدیم کرده است سایکس 1336)؛ تاریخ مختصر ایران (سایکس 1388)؛ تاریخ مفصل ایران (سایکس 1335).
18. ادوارد براون به سال 1862 در یولی گیلوستر شایر به دنیا آمد و در اوان جوانی به مسائل سیاسی پرداخت. در آن زمان بین روسیه تزاری و دولت عثمانی اختلاف بود. ادوارد براون به جانب دولت عثمانی متمایل شد و شروع به تحصیل زبان ترکی کرد تا اینکه بتواند در قشون ترک وارد شود، ولی جنگ خاتمه پیدا کرد و ادوارد براون به سال 1879 به کمبریج رفت و در آنجا تحصیل پزشکی کند و در این رشته تحصیل خود را به پایان رساند. ولی در عین حال به تحصیل زبانهای شرقی، که فارسی و عربی نیز جزو آن بود، میپرداخت. در سال 1887 مسافرتی به ایران کرد که شرح آن را در کتاب مسافرتنامه به سال 1891 به رشته تحریر درآورد این کتاب بعدها با نام یک سال در میان ایرانیان تجدید چاپ شد. زمانی که براون در ایران به سر میبرد به بررسی مذهب باب بسیار علاقهمند شد و یکی از اشعار قرةالعین را به زبان انگلیسی برگرداند. ادوارد براون کتابهای بسیاری پیرامون تاریخ و فرهنگ ایران نگاشته است که از آن جمله از کتاب تاریخ ادبیات ایران (1902- 1924 در چهار جلد) میتوان نام برد. براون در این کتاب اشعار بسیاری را از زبان فارسی به انگلیسی ترجمه کرده که نشان دهندهی تسلط او به زبان فارسی است. این کتاب با عنوان تاریخ ادبی ایران به زبان فارسی ترجمه شده است.
19. The Cambridge History of Iran، بسیاری از مجلدات ین کتاب به زبان فارسی ترجمه شده است.
20. برای آگاهی بیشتر از تاریخچه ایرانشناسی در انگلستان.
21. برای نمونه به کتاب کمدی الهی دانته، شاعر بزرگ ایتالیایی، میتوان اشاره نمود که تحت تأثیر ادبیات شرقی، به ویژه کتاب فارسی میانهی راداویرافنامه قرار داشته است (مینوی 1346: 24- 76).
22. Storia della letterature persiana (History of persian Literature).
23. نیولی(G. Goli)از سال 1967، ریسس بخش فقهاللغة ایرانی در مؤسسه مطالعات شرقی ناپل بوده است و مطالعه دربارهی ایران باستان، دینها و زبانهای ایرانی و به ویژه دین زردشتی به همت او رونق یافته و شاگردان بسیاری نزد او پرورش یافتهاند. برای نمونه به یکی از کتابهای او در اینجا اشاره میشود:
De Zoroastre à Mani, Quatre Leҫons au collége de France (From Zoroastre to Mani. Four Lessons at the collége de France Gnoli 1985).
24. حسن پیرنیا (مشیرالدّوله) کتاب معروف خود، ایران باستان را با استفادهی آگاهانه از منابع ایرانشناسان خارجی تألیف نمود (آرینپور 1374: 83). از دیگر پژوهشهای این چنینی لغتنامه دهخدا و دستور زبان فارسی عبدالعظیم قریب است. ایرانیان در سدهی بیستم توانستند در عرصهی باستانشناسی ایران نیز اعتباری علمی کسب نمایند و به عصر خودباوری درآیند (ملک شهمیرزادی 1371: 404- 405 و 443).
25. از دیگر اقدامات پورداوود تأسیس کرسی زبانهای اوستا، فارسی باستان و سنسکریت در دانشگاه تهران است (پورداوود 1343: 158).
26. اساسنامه «انجمن ایرانشناسی» ملهم از دستآوردهای ایرانشناسان خارجی بود و لازم بود که به همّت ایرانشناسان داخلی اقدامات مشاهبی نیز در ایران صورت گیرد. در این ساسانامه، در بیست مادّه، اهداف علمی انجمن بررسی دربارهی تاریخ ایران باستان، زبانها و ادبیّات ایران باستان، لهجههای ایرانی، آیینهای ایران باستان، فرهنگ و تمدّن ایران باستان، فرهنگ عامّه (فولکلور) ایران و تأثیرات فرهنگ ایران باستان در تمدّن اسلامی تعیین شده بود؛ به علاوه ترجمهی کتب و رسالات دانشمندان و خاورشناسان کشورهای دیگر و شناساندن خاورشناسان نیز مدّنظر قرار گرفته بود (افشار 1372: 426).
27. برای آگاهی از این اساسنامه و اهداف اصلی بنیاد ایرانشناسی.
28. پیش از تأسیس بنیاد ایرانشناسی، چنین رشتهای در دانشگاههای داخل ایران به عنوان یک رشتهی مستقل مطرح و تعریف نشده بود.
29. مجموعه مقالات همایشِ نخست در سال 1383 و در 11 جلد به چاپ رسیده است.
چکیده و اصل مقالات همایش دوم به صورت لوح فشرده (CD) درآمده است.
30. Khozhdeniye za tri moray.
31. این کتاب به زبان فارسی ترجمه شده است.
32. ایرانشناسان شوروی ادعا دارند که یکی از ویژگیهای مطالعات ایرانی شوروی و تاریخنگاری شوروی، مبارزه علیه گرایشهای مرکزگرایی، استعمارگرایی و نژادگرایی اروپایی (به ویژه گرایش یهودسانتریسم درآمیخته با اروپاسانتریسم) است که به صورت نهانی و به شکل مطالعات آسیای بورژوازی گسترش یافته است. توضیح آنکه در گرایش یهودسانتریسم، فرهنگ و تمدن قوم یهود به عنوان پایه و اساس منطقهی عظیمی از آسیا و اروپا معرفی شده و در گرایش اروپاسانتریسم، یونان به منزلهی خاستگاه بزرگ فرهنگ و تمدن آسیای مقدم و ایران معرفی شده است. در عصر بعد از انقلاب نیز مبارزه علیه مواضع ایدئولوژی استعماری، که کشورهای شرقی را تحریف کرده بود، نوعی زمینهی نظری پیدا کرد و در مطالعات تاریخنگاری ایران و به طور کلی شرقشناسی به کار گرفته شد و با دیدی انتقادی مورد مطالعه قرار گرفت. اما به نظر رضا به جای این گرایشها، در ایرانشناسی شوروی با پدیدهی دیگری مواجه میشویم و آن مرکز قراردادن مناطق شرقی شوروی و درستتر گفته شود، نوعی سوویتسانتریسم (Soviet centrism) است. محققان شوروی، بیشتر کوشیدهاند تا سرزمینهای شرق داخل اراضی شوروی از جمله آسیای مرکزی و قفقاز را به عنوان مراکز اصلی فرهنگ و تمدن ایرانی و آسیای مقدم معرفی کنند. البته این قضاوت مورد اعتراض ایرانشناسان شوروی قرار گرفته است (رضا 1369: 222) و نیز بهرامی 1387: 16- 21.
33. از اورانسکی دو کتاب دربارهی زبانهای ایرانی به زبان فارسی ترجمه شده است (اورانسکی 1358؛ 1378).
34. این کتاب Grundriss der Iranischen philologie نام دارد که در سه جلد توسط گایگر و کوهن (E. Kuhn) تدوین شده است (Grundriss der iranischen philologie 1895- 1911).
35. پژوهشهای مربوط به زبانها و گویشهای ایرانی با اقدام بدیع ایرانشناس سویسی، ژرژ رودار (G. Redard)، در سالهای 1957 و 1960 و سپس در سالهای بعد برای تهیهی اطلس زبانشناسی ایران (Atlas linguistique de l"Iran) به اوج خود رسید و حتی «انجمن بینالمللی تحقیق لهجههای ایرانی» برای ضبط روشمندانهی گویشهای ایرانی تأسیس شد (نیکبین 1379: ج1، 502- 505). این امر نشان داد که تحقیق در گویشها و زبانهای ایرانی همچنان مهمترین و وسیعترین مبحث ایرانشناسی است (ساجدی 1384: 629).
36. تحقیقات بارتولد دربارهی تاریخ و جغرافیای منطقهی ماوراءالنهر شهرت جهانی دارد و بخشی از آثارش اختصاص به مطالعات ایرانی دارد.
37. آثار کراچکوفسکی در زمینهی اسلامشناسی از برجستهترین پژوهشها به شمار میآید به ویژه ترجمهی قرآن به زبان روسی هنوز یکی از بهترین ترجمهها به شمار میرود.
38. یکی از معروفترین کتابهای تاریخی پطروشفسکی، که به زبان فارسی ترجمه شده است، اسلام در ایران نام دارد که در آن با معیاری مارکسیستی به تحقیق دربارهی اسلام در ایران پرداخته شده است.
39. برای آگاهی بیشتر Svertchevskaya 1967 در این کتابشناسی 7926 کتاب و مقاله معرفی شده است.
40. محدودهی فرهنگی ایران طی هزارهها و سدههای دراز به مراتب وسیعتر از محدودهی سیاسی کنونی آن بوده که به جهان ایرانی موسوم است.
41. برای آگاهی بیشتر مفتاح و ولی 1372؛ دورهی مجلهی مطالعات آسیای مرکزی و قفقاز؛ و نیز دورهی فصلنامه پژوهشگاه.
42. هیروشی کاگایا (H. kagaya) یکی از پیشگامان تحقیق در تاریخ سیاسی و دینی ایران است که در کتاب تاریخ معاصر ایران ساختار جامعهی ایرانی را از نظر سیاسی و اجتماعی- دینی بررسی کرده است (ناکانی شی 1371: 186- 188).
43. مهمترین گرایش در این زمینه، تحت تأثیر مطالعات ایرانی در اروپا، مطالعهی زبانشناسانه دربارهی زبانهای ایرانی بوده است. اما در دهه 70 از سده بیست میلادی گرایش دیگری مشهود شد و برخی محققان ژاپنی نظیر سهایچو ماتسوموتو (S. Matsumoto) کوشیدند تا ثابت کنند که میان فرهنگ شاهنشاهی ساسانی و فرهنگ دورهی آسوکا (Asuka)، سدهی هفتم م/ اول هـ ، در ژاپن پیوندهایی برقرار بوده است.
او این نظریه شاذ و غریب را در کتاب از تخت جمشید تا آسوکا مطرح کرد و محقق دیگر ژاپنی گیکیوایتو (Gikyoito) از آن حمایت کرد. این دو فرض کردهاند که احتمالاً کسانی از زردشتیان ایران در دورهی آسوکا به ژاپن آمده بودهاند (ناکانی شی 1371: 184).
44. برای آگاهی بیشتر رجبزاده 1386: 1389.
45. مردم ایران از قدیمترین ایام، اروپاییان را به نام «افرنجی» و اروپا را به نام افرنج میشناختند. برای مثال بخشی از کتاب جامعالتواریخ رشیدالدین فضلالله به «تاریخ افرنج» اختصاص دارد. این دو لفظ، که بعدها به صورت «فرنگستان» و «فرنگی» درآمد، از نام قوم «فرانک» که فرانسه سرزمین آنها بود و نامشان بر آن خاک اطلاق گردید، اخذ شده است (افشار 1349: 55).
45. نام این کتاب در زبان فرانسوی عبارت است از:
six Voyages de Jean Baptiste Tavernier ..., en Turquie, en perse et aux Indes ... (Tavernier 1681).
47. این شناخت بیشتر به انتشار کتاب Bibliothèaque (کتابخانهی شرقی) اثر دِربلو بازمیگردد. کتابی که مدتها دایرةالمعارف شناسایی شرق در همهی اروپا بود.
48. کُربن در سال 1946 «انستیتوی ایران و فرانسه» (Institu franco- iranien) را در تهران تأسیس کرد و در بطن آن «بخش ایرانشناسی» (Dèpartement d"Iranologie) را بنیاد نهاد. این بخش، زیرنظر او، فعالیّت انتشاراتی ارزشمندی آغاز کرد و به معرفی فلسفه و حکمت ایران اهتمام ورزید. انتشار کتابهای فلسفی و کلامی با عنوان (Bibliothèque Iranienne «گنجینهی نوشتههای ایرانی» در این زمینه شایان ذکر است.
49. Oriental Institute
50. برای آگاهی بیشتر ریپکا 1342: 1-4.
51. برای آگاهی بیشتر بوگدانوویچ 1341: 984- 990؛ 1343 الف: 60-67 و 1343 ب: 26- 36.
52. De persico imperio, Bibliotheca dissestationum
53. Codices Avestici pahlavici Bibliothecae Universitatis Hafniensis, XII vols
(این مجموعه در 12 جلد، به کوشش کریستنسن و برخی از جلدها با مقدمهای از او منتشر شده است).
54. Scandinavian Institute of Asian studies
55. مورگنستیرنه تحقیقات گستردهای دربارهی زبانهای ایرانی شرقی جدید نظیر پشتو انجام داده و مقالات و کتابهای بسیاری منتشر کرده است. برای نمونه:
Morgenstierne 1927; idem 1929-1973; idem 1973.
56. Etudes Iraniennes/ studia Iranskie
57. Encyclopaedia of Islam
58. Handbuch der orientalistik
59. برای آگاهی از پیشینهی روابط ایران و کشورهایی مانند الجزایر، تونس، اتیوپی (حبشه)، مصر، افریقای جنوبی و شرقی و غربی و مرکزی
60. برای آگاهی از پیشینهی روابط ایران و کشورهایی مانند اردن، سوریه، عراق، عربستان، لبنان و یمن.
61. برای آگاهی از پیشینهی روابط ایران و ترکیه شفا 1348: 541-572
62. برای آگاهی از پیشینهی روابط ایران و افغانستان شفا 1348: 499- 505.
63. شبه جزیرهی هند، یکی از سه شبه جزیرهی جنوب آسیا، که به خاطر وسعتش به شبه قاره معروف است، تا سال 1948 کشور واحدی بوده است. در این سال بخش بزرگی از شرق آن، به نام پاکستان، جدا شد و در سال 1971 بخش شرقی پاکستان، به نام بنگلادش، به استقلال رسید.
64. برای آگاهی از پیشینهی روابط ایران و کشورهایی مانند اندونزی و مالزی (مالایا) شفا 1348: 507- 512 و 687- 689.
65. برای آگاهی از پیشینهی روابط ایران و کشورهایی مانند آرژانتین، برزیل، پرو، مکزیک و ونزوئلا شفا 1348: 462- 469.
66. برای آگاهی از پیشینهی روابط ایران و کشورهایی مانند نیوزیلند شفا 1348: 877-880
67. زبان و ادبیات فارسی در طول سدههای متمادی در کشورهای امپراتوری عثمانی متداول و رایج بود و برخی از ادبا و نویسندگان آن دیار، کتب و آثار خود را به زبان فارسی مینوشتند. ایرانشناسی به مفهوم واقعی آن پس از جنگ جهانگیر دوم در ترکیه رواج یافت. تحقیقات و مطالعات ایرانی گسترش یافت. دستور زبان فارسی به قلم احمد آتش تألیف و کتب فارسی خطی توسط زکی ولیدی طوغان معرفی شد. بسیاری از آثار ایرانی دربارهی نجوم اسلامی، تاریخ ریاضیات و نظایر آن نیز به چاپ رسید (افشار 1349: 121- 122 و نیز نوابی 1347ش/1969م- 1371ش/1992م).
68. لوفر در پژوهشی با عنوان Sino- Iranica اصطلاحات و واژههایی را، که در طول روابط دیرینه و ممتد دو کشور، از زبان فارسی به چینی وبالعکس راه یافته مورد بررسی قرار داده است.
69. برای آگاهی از پیشینهی روابط ایران و کشورهای شبه قاره شفا 1348: 517- 539 و 697- 796.
70. برای آگاهی بیشتر سبحانی 1377.
71. برای آگاهی بیشتر سازمند و نظری 1385 و نیز سایت بنیاد ایرانشناسی به آدرس www.Iranologyfo.com
72. برای آگاهی از پیشینهی روابط ایران و کانادا شفا 1348: 455-461.
73. برای آگاهی از وضعیت مطالعات اسلامی در کانادا روحانی 1384.
منبع مقاله : زرشناس، زهره؛ (1391)، درآمدی بر ایرانشناسی، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، چاپ اوّل