بازخوانی واقعه 14 اسفند 1359 دانشگاه تهران

به منظور ایجاد هماهنگی‌های لازم جلسات متعددی دردفتر ریاست جمهوری تشكیل شده است، به گفته یكی از اعضای دفتر، دستور یكی از آخرین جلسات، طرح سخنرانی بنی‌صدر بوده كه می‌باید از مصدق دفاع كند. علاوه بر این، محل برگزاری نیز باید مشخص می‌شد. گزینه‌هایی كه وجود داشت، عبارت بودند از: 1- احمدآباد ( سرمزار مصدق ) 2- میدان آزادی 3- دانشگاه تهران
شنبه، 21 دی 1387
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
بازخوانی واقعه 14 اسفند 1359 دانشگاه تهران
بازخوانی واقعه 14 اسفند 1359 دانشگاه تهران
بازخوانی واقعه 14 اسفند 1359 دانشگاه تهران

نويسنده:محمد حسن روزی طلب

چکیده:

از مأمورین انتظامی درخواست كمك كردم . گفتند سرت را پایین بگیر.
چیزی در گردنم انداخته بودند كه داشتم خفه می‌شدم . هنوز هم مرا با مشت و لگد می‌زدند و جیبم پاره شده بود و تمام محتویات آن به سرقت رفته بود . در آنجا پنج تن از نمایندگان عضو نهضت آزادی را دیدم و از لاعلاجی به آنها متوسل شدم ، ولی آنها گفتند :
گذشت كنید به هر حال در یك اجتماع سخنرانی این امور پیش می‌آید . شما بفرمایید منزلتان ، گفتم :
جرم من چه بوده است كه چنین مجازات شده‌ام ؟

کجا جمع شویم؟

به منظور ایجاد هماهنگی‌های لازم جلسات متعددی دردفتر ریاست جمهوری تشكیل شده است، به گفته یكی از اعضای دفتر، دستور یكی از آخرین جلسات، طرح سخنرانی بنی‌صدر بوده كه می‌باید از مصدق دفاع كند. علاوه بر این، محل برگزاری نیز باید مشخص می‌شد. گزینه‌هایی كه وجود داشت، عبارت بودند از:
1- احمدآباد ( سرمزار مصدق ) 2- میدان آزادی 3- دانشگاه تهران
سرانجام مسعودی ( از اعضای دفتر بنی‌صدر ) می‌گوید:
نظر دفتر این است كه اولا در میدان آزادی نمی‌توان حفاظت برقرار كرد و در احمدآباد هم مردم نمی‌توانند شركت كنند. او پیشنهاد می‌كند مراسم در دانشگاه تهران باشد و سایرین هم می‌پذیرند.
پلیس تهران در بند اول گزارش خود به دادستانی متذكر شده كه در جلسه‌ای كه طبق دعوت دفتر ریاست جمهوری و با شركت سرهنگ لاهوتی معاون شهربانی در مورد برگزاری مراسم سخنرانی تشكیل شد پس از طرح و بررسی، اعضا بر این رأی بودند كه دانشگاه تهران به دلیل محصور بودن محل مناسبی نیست و پیشنهاد شده بود سخنرانی به محل مثل امجدیه منتقل شود ولی نمایندگان دفتر ریاست جمهوری نپذیرفتند.
مسعودی دلیل این پیشنهاد پلیس را در دست گرفتن عنان و اختیار جلسه، دانسته می‌گوید : ولی ما تسلیم نمی‌شویم و باید در دانشگاه باشد .

دست نزنید !!

دكتر سیدابوالحسن بنی‌صدر رئیس جمهوری پیش از ظهر روز پنج شنبه 14 اسفند، سال روز وفات دكتر مصدق با نثار دسته گلی بر آرامگاه وی در روستای احمدآباد نسبت به وی ادای احترام می‌كند . علاوه بر رئیس جمهور از بامداد پنج شنبه طبقات مختلف مردم و مقامات مملكتی از جمله معین فر، صباغیان، بازرگان، سحابی همچنین دكتر سنجابی و داریوش فروهر با نظم خاص وارد آرامگاه مصدق می‌شوند و با نثار دسته‌های گل بر مزار وی فاتحه می‌خوانند. بنی‌صدر پس از دیدار با خانواده دكتر مصدق برای حضور در مراسم سخنرانی به تهران باز می‌گردد .
هنگامی كه رئیس جمهور به دانشگاه می‌رسد، ساعتش دو و چهل و پنج دقیقه بعدازظهر را نشان می‌دهد. او به اتفاق همراهانش به اتاقی در كتابخانه مركزی می رود. به هنگام ورود رئیس جمهور به دانشگاه یكی از خانم‌های بی حجاب حلقه گلی از قبل تهیه كرده بود، به گردن رئیس جمهور می‌اندازد و با نیم خیز فرنگی مآبانه‌ای دست رئیس جمهور را به گرمی می‌فشارد.
در این هنگام حزب‌اللهی ها كه از كف و سوت ممتد حضار به ستوه آمده بودند ، فریاد می‌زدند . دست نزنید، شب هفت شهداست ، النگوهاتان می‌شكند .
خبرنگار روز انقلاب اسلامی ارگان بنی‌صدر، در گزارش خود عده‌ای را توصیف می‌كند كه از ساعت 12 ظهر با در دست داشتن عكس و پلاكارد به دادن شعارهای تحریك كننده مشغول بوده‌اند و همانطور كه گرد دانشگاه حركت می‌نمودند ، رئیس جمهور را در كتابخانه دیده همانجا متوقف شده‌اند.
بنی‌صدر می‌افزاید، آنها در حالی كه عكس كسی را در دست داشتند ،‌مقابل پنجره اتاق شعار می‌دادند و ناسزا می‌گفتند . این افراد تا ساعت30/5 كه برای سخنرانی رفتم حضور داشتند و به رئیس جمهور منتخب مردم می‌گفتند : سپه سالار پینوشه ، ایرانی شیلی نمی‌شه بعضی به من گفتند ، این ها همان القائات حزب منحوس (جمهوری اسلامی) است .

همه چیز سازمان یافته است .

مراسم آغاز می‌شود . ابتدا تلاوت آیاتی از قرآن ، سپس پخش قسمتی از سخنرانی آیت‌الله طالقانی كه در 14 اسفند 57 بر مزار مصدق ایراد شده ، و پس از پخش جملات و عباراتی از دكتر مصدق كه در زمینه استقلال، آزادی و نفی وابستگی می‌باشد .
به گزارش كیهان جمعیت در حالی كه مرتكب شعارهای:
چوب ، چماق ، شكنجه دیگر اثر ندارد
حزب چماق بدستان در پیشگاه ملت ‌، افشا باید گردد زندانی سیاسی ، آزاد باید گردد
و كف و سوت‌های ممتد به هنگام پخش سخنرانی مصدق ابراز احساسات می‌كنند .
گزارشگر انقلاب اسلامی به ذكر احوالات یك گروه تقریبا 200 نفری می‌پردازد كه نیم ساعت قبل از سخنرانی در حالی كه پلاكاردی كه نشان و شعار حزب‌الله روی آن نقش بسته در دست دارند ، به طور سازمان یافته و با دادن شعار وارد محوطه دانشگاه می‌شوند .
در دست این عده عكس‌هایی از رهبران حزب جمهوری اسلامی و دست نوشته‌هایی چون «اول سپه سالاری، بعداً تاج گذاری» دیده می‌شود . این گروه پس از ورود به دانشگاه به سمت خیابان شرقی زمین چمن حركت می‌كنند.
این گروه مخالف بنا به گزارش كیهان پلاكاردها و عكس‌های متعددی از دكتر مصدق در حین تنظیم و بوسیدن دست ثریا همسر شاه و صباغیان در حین فشردن دست و تعظیم در برابر هویدای معدوم را در دست دارند و شعارهایی با این عنوان می‌دهند :
جمهوری اسلامی ، راه مصدق نمی‌ره
تا مرگ شاه دوم نهضت ادامه دارد
اینها بودند می‌گفتند ، بختیار سنگرت را نگهدار
عزت‌الله سحابی این جمعیت را به عمل خلاف قانون حمل پلاكارد متهم می‌كند ، چرا كه از قبل اعلام شده بود، هیچ كس حق آوردن پلاكارد با خود را ندارد . وی این كار مخالفین را نشانه آمادگی و تدارك فراوان ایشان می‌داند .

مجاهدین در برابر چماقداران

كیهان می‌نویسد : اكثر شركت كنندگانی كه در جلو و شرق زمین نشسته‌اند ، دختران و پسران محصل بین سنین 14 تا 18 سال تشكیل می‌دهند و نظمی كه در شعارها، نشستن، حركات و تهاجم از خود نشان می‌دهند، نشان گر یك نظم تشكیلاتی است . به نظر می‌آید اینان از اعضای میلیشیا سازمان مجاهدین خلق باشند .
حدود 40 نفر با روپوش‌های غالبا به رنگ سورمه‌ای به طور منظم نشسته‌اند و در پلاكاردهایی با عناوین زیر در دست دارند ( البته احتمالا این پلاكاردها از چشمان تیزبین سحابی به دور مانده‌اند):
چوب ، چماق ، شكنجه ، دیگر اثر ندارد
مسلمان به پا خیز ، حزب شده رستاخیز
علاوه بر این پلاكاردهایی با عنوان :
درود بر مصدق ، سلام بر آزادی و پوستری از شریعتمداری به چشم می‌خورد .

فقط مردم !

ساعت 40/3 سخنرانی با قرار گرفتن بنی‌صدر در جایگاه شروع می‌شود ، در حالی كه در خیابان‌های ضلع جنوبی و شرقی زمین چمن همچنان شعارهایی موافق و مخالف داده می‌شود و عده‌ای هم با بحث با یكدیگر مشغولند .
به گزارش كیهان، چند دختر چادری كه در میان زمین چمن پلاكاردهایی از سخنان امام بر ضد ملی گرایی و عكس‌هایی از امام در دست دارند ، مورد یورش جوانی قرار می‌گیرند. وی پلاكاردها و عكس امام را پاره پاره كرده، به هوا پرتاب می‌كند و جمعیت هم با كف زدن او را تشویق می‌كنند.
فریاد «بنی‌صدر ، بنی‌صدر ، بلندگو را قطع كردند» از جانب میلیشیا به گوش می‌رسد. بنی‌صدر از پلیس استمداد می‌جوید تا چماق داران را از دانشگاه بیرون كند. ولی پلیس نه باتون دارد و نه تجهیزات .
بنی صدر اذعان می‌كند كاری از پلیس ساخته نیست و به مخالفان اخطار می‌كند كه اگر مأمورین انتظامی از عهده دستگیری‌ آن‌ها بر نیایند ، این كار را به مردم خواهد سپرد .

بنی صدر افشا كن !

رئیس جمهور از بالای جایگاه به حضار نه چندان آرام ! می‌نگرد. دختران و پسران و سپس جمعیت فریاد می‌زنند :
مراسم را حزب ( حزب جمهوری اسلامی ) به هم می‌زند
نصر من الله و فتح قریب ، مرگ بر این حزب مردم فریب چماقدار ، چماقدار مرگت فرا رسیده
مرگ بر بهشتی
بنی‌صدر ، بنی‌صدر افشا كن ، بهشتی را رسوا كن
یك سرگرد شهربانی نیز نزد رئیس جمهور آمده با حالت گریه می‌گوید: ما هیچ وسیله‌ای نداریم . رئیس جمهور هم از مردم می‌خواهد اطراف این جمعیت چماقدار را خالی كنند و با حفظ آرامش و بدون زد و خورد آنها را از دانشگاه بیرون كنند .
جمعیت با شعارهای:
كیش ، كیش ، چماقدار و مرگ بر بهشتی به طرف آنها می‌روند .
چماقداران به گفته گزارشگر انقلاب اسلامی به سمت در شرقی دانشگاه فرار می‌كنند . جمعیت هر تعداد را كه می‌توانند دستگیر می‌كنند و به سمت محل استقرار مأمورین انتظامی می‌برند . در این میان عده‌ای افراد را كتك می‌زنند. وی وسایل به دست آمده از دستگیر شدگان را در یك قبضه سلاح كمری و تعداد زیادی چاقو ، دشنه ، زنجیر و تیغ و به همراه كارت‌های عكس‌دار از نیروهای ویژه نخست وزیری، كمیته، حزب جمهوری اسلامی و سپاه عنوان می‌كند.
تعدادی از كارت‌ها و برگه‌های شناسایی به تریبون می‌رسد. رئیس جمهور آنها را به جمعیت نشان داده و متعلق به كمیته، حزب جمهوری اسلامی و می‌خواند .
جمعیت شعار می‌دهند :
مرگ بر بهشتی سردسته چماقداران بهشتی
در ضلع غربی و جلوی جایگاه عده‌ای پا بر زمین می‌كوبند و فریاد می‌زنند :
بنی‌صدر ، بنی‌صدر حكم جهادم بده

سزای چماقداری !

مهدی بهنیا سرپرست مركز تلفن بین‌المللی اداره مخابرات ، یكی از مضروبان حادثه 14 اسفند است:
در ضلع شرقی مقابل دانشكده ادبیات بودم . گروه قلیلی حدود صد نفر كه اغلب جوان بودند، شعارهای تحریك كننده علیه روحانیت می‌دادند و پلاكاردی در دست داشتند كه علناً روحانیت و شخصیت‌های مذهبی را مورد اهانت قرار می‌داد.
من آنها را دعوت به آرامش كردم تا بتوانم سخنان رئیس جمهوری را بشنوم. ناگهان دور من حلقه زدند . می‌گفتند این ریشو است. حتما حزب‌اللهی است. جبیب‌هایم را خالی كردند . دفترچه تعاونی اداره را از جیبم بیرون آوردند . می‌گفتند او عضو انجمن اسلامی مخابرات است، او را بزنید . همه آنها به جان من افتادند و سخت مرا كتك زدند . یكی گفت ، آخوند است و عمامه‌اش را برداشته . در این میان از یكی از مأمورین شهربانی كه در این نزدیكی بود كمك خواستم ، اما نتوانست كاری بكند .
خبرنگار كیهان می‌گوید : آن دسته از پسرهایی كه كنار دیوار ضلع شرقی مستقر بودند ، از دیوار بالا رفتند .
پایینی‌ها كسانی كه ریش و اوركت سبز داشتند و به شهادت برخی دیگر دو تن از خواهران را نیز می‌گرفتند در حالی كه با مشت و لگد صورتشان را نشانه می‌گرفتند ، آنها را به دوستان خود در بالای دیوار می‌سپردند.
و بهنیا ادامه می‌دهد :
مرا به طرف دیوار كنار چمن هل دادند و در حالی كه لباسم از تنم جدا شده بود از یك دیوار دو متری پایین انداختند . در پایین نیز عده‌ای دیگر به سختی مرا كتك زدند . یكی از آنها با مشت محكم به چشمم كوبید كه عینكم روی صورتم شكست . از مأمورین انتظامی درخواست كمك كردم . گفتند سرت را پایین بگیر.
چیزی در گردنم انداخته بودند كه داشتم خفه می‌شدم . هنوز هم مرا با مشت و لگد می‌زدند و جیبم پاره شده بود و تمام محتویات آن به سرقت رفته بود . در آنجا پنج تن از نمایندگان عضو نهضت آزادی را دیدم و از لاعلاجی به آنها متوسل شدم ، ولی آنها گفتند :
گذشت كنید به هر حال در یك اجتماع سخنرانی این امور پیش می‌آید . شما بفرمایید منزلتان ، گفتم :
جرم من چه بوده است كه چنین مجازات شده‌ام ؟
گفتند : بگویید چه كسی این كار را كرده است ؟
به آنهاگفتم : شما كه خود شاهد بودید چه كسی گفت چنین بر سر و جان من بی پناه بتازید . من چه گناهی جز دعوت به آرامش برای امكان استماع سخنان رئیس جمهور داشتم ؟ آیا داشتن ریش گناه من است ؟ این آقایان كه جوابی نداشتند ، راه خود را گرفتند و بی تفاوت رفتند . البته عزت‌ا.... سحابی در جای دیگر ، به این سؤال جواب می‌دهد : بعضی وقت‌ها خیلی شلوغ بود ، طبعا افرادی را هم اشتباهی می‌گرفتند .

تحصن، ‌تحصن، تحصن

جمعه 15 اسفند
گروهی كه به دستگیری معترضین سخنرانی روز گذشته دانشگاه تهران اعتراض داشتند ، دست به تحصن در دانشگاه زدند و پس از آن در حالیكه شعار می‌دادند دست به راهپیمایی زدند ( كیهان )

شنبه 16 اسفند

ساعت 10 صبح روحانیون و طلاب و جمعی از اهالی قم بعد از پایان درس حوزه‌ علمیه در مسجد اعظم این شهر دست به راهپیمایی زدند و ضمن حمایت از متخصصین در دانشگاه تهران ، حوادث روز پنج شنبه را محكوم كردند . (كیهان)
ساعت 30/9 صبح ، پس از درس حوزه علمیه گروه‌های بی شماری از طلاب در حالی كه راهپیمایی می‌كردند ، به طرف منزل حضرت آیت‌الله العظمی گلپایگانی حركت نمودند .
ساعت 10 صبح كسبه قم در حالی كه عكس‌هایی از رئیس جمهور و امام را در دست داشتند و شعار می‌دادند بنی‌صدر بنی‌صدر خدانگهدار توست پشت سر روحانیون حركت می‌كردیند و روحانیون كه بیش از 4 هزار نفر بودند در مقابل منزل آیت‌الله گلپایگانی متحصن شدند . منزل آیت‌الله گلپایگانی معمولا محل مخالفین دكتر بهشتی و حزب جمهوری اسلامی است . مردم همه در خیابان‌ها به راهپیمایی پرداختند و شعار می‌دادند :
ما پیرو قرآنیم ، ما حزب ( جمهوری اسلامی ) نمی‌خواهیم .
یك شنبه 17 اسفند
از صبح بازارهای قم و كاشان به نشانه اعتراض به وقایع دانشگاه تعطیل شد .

ایران شیلی ، نشد !

به دنبال تحقیقاتی كه پس از این واقعه انجام گرفت ، دادگستری اعلام كرد ، واقعه 14 اسفند دانشگاه تهران یكی حركت سازمان یافته و از پیش طراحی شده علیه انقلاب اسلامی و خط امام بوده است ، چند ماه پس از این حادثه مجلس شورای اسلامی رأی به استیضاح ابوالحسن بنی‌صدر داد و امام خمینی نیز رأی مجلس را تنفیذ نمود و خط امام بر بنی‌صدر چیره گشت .
در مرداد ماه 1360 ، بنی‌صدر با لباس مبدل و آرایش زنانه به همراه مسعود رجوی از ایران گریخت . هر چند دیگر بهشتی نبود تا طعم شیرین پیروزی خط امام را بچشد .
*محمد حسن روزی طلب پژوهشگر سایت مرکز اسناد انقلاب اسلامی
منبع: www.irdc.ir




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط