كاتب حقيقي، كاتب اول
با همه پستي تمناي بلندي كردهايم
آنچه هنر را قوام ميبخشد، فراق است. اما چه كند انسان بيپناه كه هر چه در تدبير رفع حجاب و فراق در عرصه هنر ميكوشد، تلاش و تدبيرش منتهي به تغليظ حجابها و شيفتگي مضاعف ميگردد كه البته در قلمرو معارف اصيل اسلامي اين تلاش تحققبخش حقيقت انساني است و جايگاهي بس رفيع دارد.
مديد مدتي است كه دلباختگان عرصه هنر، در فراق محبوب ازلي، به نجوا با قلم شكسته و الفاظ دلفريب و دلي آكنده از آرزوي ديدار، گلايه خويش را بر گوش عالم برميخوانند و چون شمعي پرفروغ، مسير در پيش را منور ميكنند. بدان اميد كه بر مكر فلك مستولي گشته، نسيم وصل را به جان خويش بشارت دهند.
فلك را غير از اين خود نيست كاري / كه ياري را جدا سازد ز ياري (1)
كاتب سرمدي
«بسمالله الرحمن الرحيم/ ن/ والقلم و ما يسطرون» (3)
«اختراع خط به حدي مهم است كه برخي آن را در رديف لغت قرار داده و انسان را داراي دو زبان، يكي زبان بيان و ديگري زبان بنان دانستهاند؛ چه، خط معاني را از راه چشم ابلاغ ميكند و لغت معاني را از راه گوش و با اين كيفيت، هر دو به يك وسيله ابلاغ معاني ميكنند. مضافاً اين كه خط [مكتوب] وسيله ابلاغ معاني نسبت به دور و نزديك است و لغت [الفاظ شفاهي] فقط ميتواند نسبت به نزديك معاني را ابلاغ كند.» (4)
«اگر خط نبود افكار سلف به خلف نميرسيد و با اين حال، سلسله افكار منقطع ميگرديد و تمدن رو به كمال نميرفت.» (5)
در اولين سوره نازل شده (علق 43)، خداوند قادري متعادل توصيف شده است كه انسان را به وسيله قلم آموزش داد، و در سوره قلم، سوگند اينگونه آغاز ميشود: «نون» «و قسم به قلم و آنچه مينويسد.» (6)
موضوع «نوشتن» در سورههاي ديگر قرآن نيز يافت ميشود. «بل هُو قرآنٌ مجيد في لوح محفوظ بلكه اين كتاب قرآن بزرگوار الهي است كه در لوح محفوظ حق نگاشته است.»
(بروج 2122)... بدين ترتيب نوشتن داراي منشأ الهي است. حتي امروز نيز مسلمانان سرنوشت را «مكتوب» (نوشته شده ) مينامند و در زبان تركي به «آنچه با دست نوشته شده» ميگويند و بدين ترتيب در بسياري از اشعار، خداوند «كاتب سرمدي» ناميده شده است. بر اين گواه، اول كاتبي كه قلم و لوح بيافريد و به اراده خويش امر به كتابت بر لوح نمود حضرت باري تعالي است؛ تا آنچه از ازل بايد متعين شود به عينيت ظهور كرده، نظام آفرينش قرار يابد.
« قرآن علاوه بر سخن از راز و رمز قلم و لوح، تمام زندگاني انسان را تحتالشعاع پديده «نوشتن» قرار ميدهد. آيا خداوند فرشتگان را ناگزير نكرد كه چون كاتبان عمل كنند؟ ... كراماً كاتبين (فرشتگان كاتب)» (7)
بر اين اساس اصل كتابت و نوشتار در ساحت وجود علمي، توسط اراده خداوند صورت پذيرفت. اما به يقين منظور ما از كتابت و نوشتن در عرصه بروزو ظهور عالم شهادت است و كاتب را بر اين معني ميشناسيم: آن كس كه قلم به دست گرفته با مركب بر صفحه بياضي، كلمات را خوش بنگارد.
«حروف به گونهاي اسرارآميز با موجودات انساني پيوند مييابند. چنين احساسي به دو طريق صورت ميبندد. از سويي، انسان الفبايي عمده گزيده است كه معناي آفرينش بدان وسيله بيان ميشود. از سوي ديگر، چون خوشنويسان حروف را تعليم ميدهند، به موجودات انساني شبيهاند. بنابراين، احتمال دارد حروف حالت روحي نويسنده را بازتابانند.» (8)
باري، همانگونه كه خلق عالم به اراده حضرت حق و جل و علا بازميگردد، كتابت و فعل قلم بر لوح محفوظ نيز بر همان اراده استوار بوده و هست و خداوند است كه فاعل مطلق قلمداد ميگردد. هر كاتبي كه بر سبيل تجلي قلم ميراند، به يقين از فيض فاعل عليالاطلاق بهرهمند است. از تعين اول الي النهايه المخلوق همه مكتوب حق بوده و هست. خود گويد و راز خود ز خود ميشنود از ما و شما بهانه برساخته است.
كاتب اول
درياي كهن چو برزند موجي نو / موجش خوانند و در حقيقت درياست
« آدميان زبده و خلاصه كائناتند و ميوه درخت، موجوداتند و انسان كامل زبده و خلاصه موجودات آدميان است. موجودات جمله به يك بار در تحت نظر انسان كاملند، هم به صورت و هم به معني.» (9)
با عنايت به نكات فوق در بررسي مدققانه ساحت خط و كتابت و خوشنويسي و با تكيه بر اقوال بزرگان دين و هنر، جامعه بلندپايه خوشنويسان از بدو حضور و دخالت دادن زيبايي در كتابت و مكتوب، پيوند اين هندسه روحاني را كه به قول افلاطون: «الخط هندسه الروحانيه ظهرت باله الجسمانيه» (10) است. با امداد از ملكوت عالم نقش بر صحيفه هستي نمودهاند.
سرمنشاء كتابت
همه خوشنويسان اهل باطن از دور و نزديك تاريخ، بر اين باورند كه خوشنويسي سنتي اين ديار با سرسلسله كاتبان وحي و عنقاي مغرب كتابت، همانا حضرت مولانا و موليالكونين، امام الموحدين، يعسوب الدين، اميرالمؤمنين، عليبن ابيطالب، روحي و ارواح العالمين لتراب مقدمه الفداء پيوند رازناكي با گذشته ايام و اكنون اين مسير به وضوح داشته است. بزرگي كه قرآن ناطق است و به كلام معجز نظام خويش بارها با نداي «سلوني» همه حقطلبان وادي حيرت را متذكر رفعت و شوكت مقام ولايت مطلقه خويش نمود. قال النبي (صلی الله علیه و آله و سلّم ) علي معالقرآن و القرآن مع علي: علي با قرآن است و قرآن با علي.
باشد تا دست توفيق پرده از باطن قرآن بردارد. رمز وجود حضرت ختمي مرتبت و عليبن ابيطالب عليهماالسلام هويدا گردد.
جميع العلم فيالقرآن لكن تقاصر عنه افهام الرجال (12)
علي (علیه السّلام) و اقوال خوشنويسان
خوشنويسان به حرمت پيشه مقدس خويش كه همان بهرهگيري مكتوب و كتابت از كلام و كلمه است، متفقاً داراي سلسلهاي در طول تاريخ بودهاند و هر كدام به حسب شرايط و موقعيت خويش نام مستعاري را از بطن آن طايفه شريف برخود مستعار ميكردند و پشت در پشت از مراد و سرحلقه خوشنويسان بهره بردهاند و مراتب سلوك را با حفظ مراتب پي گرفتهاند و سخت بر اين باورند كه زينت كتابت و تجلي روح قداست از زمان نزول آيات نوراني قرآن كريم آغاز گشته است و شفاهاً رتبت الفاظ به قوت حنجر مقدس حضرت نبوي و مكتوباً رتبت نوشتار به يد مبسوط حيدر كرار در عالم قابليت، حضور يافته است.
«سوگند به نون و قلم و به عزت پيامبر امي كه قلم جز به خاطر او آفريده نشد.» (14)
باري، در طي مسير پرفراز و نشيب سير و سلوك عرفاني خط و تحمل رياضات وافره در فراگيري خوشنويسي سنتي، علي عليهالسلام هادي راه و مراد حلقه شيفتگان بوده است كه اكنون به تمسك بر مصاديق فراوان كه ما بخش كوچكي از آن را تيمناً در قالب مقال ذيل عنوان ميكنيم به جايگاه رفيع آن بزرگمرد در عرصه خوشنويسي سنتي اشاره مينماييم.
«همچنين بايد به خاطر داشت كه چندين تن از پيشگامان زمينه خوشنويسي با به خواب ديدن حضرت علي عليهالسلام، نظير ميرعلي تبريزي(واضع خط نستعليق) يا [به خواب ديدن] حضرت خضر عليهالسلام نظير سلطانعلي مشهدي، شيخ حمدالله، هدايت شدند و اينان [حضرت علي عليهالسلام و حضرت خضر رحمهالله عليه] جهت و مسير پيشرفت و تكامل شيوه آنان را بديشان نشان دادند.» (15)
« و اما خواجه جمالالدين ياقوت عليهالرحمه، اميرالمؤمنين عليبن ابيطالب عليهالصلوه و السلام را در خواب ديد؛ فرمودند كه قلم را محرّف قط بزن؛ خط او صافتر شد.» (16)
در اشارت حيرتآور نبي اكرم (صلّی الله علیه و آله و سّلم) و علي مرتضي (عليهالسلام) در توصيه به كاتبين وحي و خوشنويسان زمان خويش در تأكيد «قط محرّف» نكاتي بس شگرف نهفته است كه چنين مقالي نه جاي آن است و طي توفيقي در مقالتي ديگر به آن خواهيم پرداخت.
«و چون مدتي بدين گذشت در زمان بنيعباس شخصي مقله نام، حضرت اميرالمؤمنين علي (عليهالسلام) را در خواب ديد و از آن حضرت ارشاد يافت و در خط كوفي تصرف كرد و اندكي از تدوير در آن، خط پديد آورد و مدت خويش گذرانيد.» (17)
«قبل از آنكه خطوط متداوله بر روي كار آيد و كارگاه عالم را چون اين مرقع به جواهر خطوط و نقوش بديعه بيارايد، خطي كه ديده اولوالابصار را سرمهوار به وحي الهي و اوامر و نواهي رسالت پناهي روشنايي بخشيد، خط كوفي بود و ارقام اقلام معجز نظام حضرت شاه ولايت پناه عليهالسلام در ميان است كه چشم جان را ضياء و لوح ضمير را جلا كرامت ميفرمايد.» (18)
نه تنها حضرت ابوتراب عليه افضل الصلواه المصلّين سرسلسله و مقتداي همه خوشنويسان اهل باطن و هدايتگر اقلام محرم و پر شوكت آنان است، بلكه به شواهد متعدد تاريخي و متون كهن و قسمي از شهودات بزرگان وادي حيرت، حضرت ايشان از هنرمندان بزرگ و آغازگران اين مسير نوراني است؛ طريقي كه پس از ظهور جسماني پيامبر اكرم (صلّی الله علیه و آله و سّلم) و نزول قرآن كريم، هنرمندان، در واكنش به كلام پرصلابت وحي، دل در پيش داشتند و با تدخيل زيبايي و عشق و مهر، علاقهمندي و بهرهمنديشان را در جان پر وسعت كلمات بر خداوند خويش به بهانه ارسال آخرين رسل ابراز نمودند.
«كوفي به جهت آن گويند كه در كوفه پيدا شد و كسي كه از همه نيكوتر نوشت حضرت شاه ولايت پناه عليبنابيطالب عليهالسلام است. نقل آن كردن و مثل آن نوشتن امكان بشر نيست و به آن معجزه به جز از به جز چارهاي نيست.» (19)
تا در زمان بنياميه خط كوفي استخراج كردند و مستخرج آن جماعتي از دانايان كوفه بودند.. و چون در آن خط از اكابر و اشراف رغبت و اقبال مشاهده ميشد، خلايق در جودت و تحسين آن خط سعي تمام نمودند. تا نوبت به حضرت با نصرت، حضرت اميرالمؤمنين و امامالمتقين عليبنابيطالب رسيد و آن حضرت اين طايفه را به مرتبه كمال رسانيده و هيچ آفريده مثل خط آن حضرت نتوانست نوشت چه در زمان او چه بعد از او.» (20)
اشارات پيامبر و حضرت علي عليهماالسلام به خوشنويسي
ـ «قال رسول الله صلي الله عليه و آله و سلّم: الخط الحسن يزيد الحقّ و ضحاً خط نيكو شدت ظهور حق را روشنتر ميسازد.»
ـ «قال رسولالله صلي الله عليه و آله و سلم: من كتب بحسن الخط «بسمالله الرحمن الرحيم» دخل الجنه بغير حساب هر كس كه با خط خوش كتابت كند «بسمالله الرحمن الرحيم» را، وارد بهشت شود. بدون حساب.» (21)
ـ «قال رسولالله صلي الله عليه و آله و سلم: الخط نصف العلم: خط (نوشتن) نيمي از علم است.»
ـ «قال اميرالمؤمنين و امامالمتقين عليبنابيطالب عليهالسلام: اعلم، انّ حسنالخطّ مخفي في تعليم الاستاد و قوامه في كثره المشق و تركيب المركبات و بقائه علي المسلم في ترك المنهيات و محافظه الصلوه و اصله في معرفت المفردات بدان حسن خط پنهان است در تعليم استاد. قوام و پختگي آن در زيادي مشق و تركيب حروف مركب است و حيات آن در مسلمان، ترك آنچه نهي شده و محافظت نماز است؛ و اصل خط در فهم مفردات آن است.»
ـ «قال علي عليهالسلام: الخطّ لسان اليدّ و بهجهالضّمير: خط زبان دست و سرور دل است»
و احاديثي ژرف و پرمغز كه هر يك پرده از رموزات حروف و حد اقاليم كلمات برميگشايد. همه اقطاب خوشنويسي از آغاز تا اكنون به سروري وي اقرار كردهاند و نه تنها حضرت امير عليهالسلام را سر حلقه كاتبان نامبردار شمردهاند كه فرزندان آن بزرگ را كه صاحب ولايت مطلقه خاصهاند را نيز دائر مدار و محور قلمراني حكمرانان خطه خوشنويسي سنتي ميدانند كه:
«درود نامحدود بر مرقد منور پيغمبري كه اگر مقصود ظهور مصحف وجود او از عالم غيب به عالم شهادت نبودي لوح و قلم پيدا نشدي و اگر غرض، حصول اجزاي خط آن مصحف نبود در آسمان هيئت، دور و در زمين صورت، سطح هويدا نشدي اعني محمد مصطفي صلّيالله عليه و آله و سلّم و تحيّات زاكيات نثار روح پر فتوح اهل بيت او كه نقطه دايره ولايتند.» (22)
علي (علیه السّلام) و اقوال مفسران
«نخست قواعد ساده و بسيطي براي زبان عربي و تازي به دستور اميرالمؤمنين علي عليهالسلام و با كوشش پيگير ابيالاسود دوئلي تأسيس شد.» (23)
حضرتش در علم تفسير و قرائت قرآن كريم، در باب اسباب النزول آيات الهي، آيات ناسخ و منسوخ و تقدم و تأخر آن و در جمعآوري قرآن كريم پس از رحلت حضرت ختمي مرتبت (صلّی الله علیه و آله و سّلم) به گفته تاريخنويسان جلودار همه مقربان و صحابه رسول بوده است و چنان سينه نورانياش مشحون از معارف و علوم لدني است كه بر نداي «سلوني» همگان را به دعوتي فرا ميخواند تا سؤال سؤالكنندگان را پاسخ گويد و تاكنون هيچ فردي در تاريخ بشريت چنين ادعايي را آشكار نساخته است.
«ثعلبي در تفسير اين آيه كريمه «والسابقون الاوّلون من المهاجرين و الانصار» ميگويد همه علما همداستانند كه نخستين مردي كه پس از خديجه به پيامبر (صلّی الله علیه و آله و سّلم) ايمان آورد، عليبن ابيطالب بود.»
«از ابن عباس روايت شده كه گفته است: نُه دهم علم به علي بن ابيطالب داده شده است و سوگند به خدا كه در يك دهم باقيمانده نيز با ديگران شريك است.» (25)
«علم تفسير هم به حضرت استناد دارد. زيرا ابن عباس در تفسير، شاگرد علي عليهالسلام بوده است. وي ميگويد: اميرالمؤمنين (علیه السّلام) تنها در تفسير «باء» «بسماللهالرحمنالرحيم» از آغاز تا پايان شب براي من سخن گفت.» (26)
«علي عليهالسلام فرمود: سوگند به خدا هيچ آيهاي نازل نشد جز آن كه درست ميدانم درباره چه موضوع و مسئلهاي و درباره چه كسي و در كجا و كدام نقطه از سرزمين نزول يافته است.» (28)
«تمام فريقين به خاطر همين نكته اميرالمؤمنين علي عليهالسلام را به عنوان تواناترين و آگاهترين فرد در تفسير قرآن كريم برشمردهاند چرا كه آن حضرت به طور دقيق و عميق و گسترده بيش از ديگران از «اسباب النزول» مطلع بوده است (29).»
«قال علي عليهالسلام: سلوني، فوالله لاتسألوني عن شيء الا اخبرتكم و سلوني عن كتابالله. مردم پرسشهاي خود را با من در ميان گذاريد، چرا كه سوگند به خداوند، هر چه از من بپرسيد گزارش آن را بازگو كنم و شما را مطلع سازم و هرگونه سؤالي راجع به قرآن كريم را نيز با من مطرح سازيد.» (30)
شهرت علي عليهالسلام در حيطه و قلمرو هر علم و عملي جايگاهي ويژه دارد تا آنجا كه به رأي همه انديشمندان، بزرگترين امت، پس از پيامبر ختمي مرتبت بوده و هست.
آنجا كه بحر نامتناهي است موج زن
شايد كه شبنمي بكند قصد آشنا
باري با اين مقدمه مشهود است كه وجود نازنين و بزرگش از ازل صحنه گيتي را معطر ساخته است.
كاتب حقيقي اول در عالم شهود
پس از كسب مدارج عاليه خوشنويسي همه اكابر و اعاظم اين هنر شريف بر اين مهم قائلند كه بلندپايهترين خوشنويس آن است كه در عين تصرف در شاكله صور و هندسه موجود در خط، بيشترين بهرهمندي را از باطن كلمات و مفاهيم و معاني لغات دارا باشد. فيالواقع وقوف بر ظاهر و صورت كلمات و وقوف بر باطن و معاني آن دو بالي است كه كاتب را در پرواز به سوي جاودانگي و ماندگاري خود و اثرش ياري ميرساند و اگر قصوري در يكي از دو ركن اصلي حاصل آيد، كاتب صاحب صفا و شأن و امتزاج اين هر دو كه نه كار هر نيمپخته و خامي است، نميگردد. به زبان ديگر و به وجهي دگر، هر چه كاتب روحش از جان كلمات بهره گيرد، قوت تأثير خطش در بيننده و مخاطب بيشتر و افزون ميگردد.
درحال پس از بررسي جايگاه والاي مولاي مؤمنان عليبن ابيطالب عليهالسلام كه از وجهي در عداد كاتبان مستمر وحي قلمداد گرديده و از وجوهي مفسر كبير قرآن و كلام الهي و سنت نبوي بوده، حضرتش در هر علمي سرحلقه و محرك آن علم و تفكر بوده، خاصه علومي كه در بستر كلام و كلمه تحقق يافته است، درعلم تأويل ژرفانديشي وي زبانزد دوست و دشمن بوده، و در خوشنويسي از پيشگامان اقليم خوشنويسي محسوب شده است. از اين همه بدين نتيجه نائل ميگرديم كه او، تنها فردي در همه زمانهاست عموماً، و خصوصاً در زمان پيامبر اسلام (صلّی الله علیه و آله و سّلم) كه در هنگام كتابت وحي بهترين و درستترين دريافت را از كلام الهي داشته است، و مقريم كه بر سياق و سنت خوشنوسيان اسلامي، وي بلندپايهترين خوشنويسان است. گرچه در زمان حيات وي كاتبان ديگري بر ثبت كلام الهي كوشيدهاند و حتي مفسرين ديگري در كنار وي حضور داشتهاند، اما او تنها كسي است كه كتابت را به بهترين وجه و با درستترين درك از كلمات جاري ساخته است تا آنجا كه به جايگاه رفيع ايشان چه در عالم صورت و چه در باطن كلام و كلمات از آن زمان الي يومالحشر هيچ كاتبي به قدر و منزلت ايشان دست نيافته است.
نتيجه آنكه علي (عليهالسلام) كاتب حقيقي عالم در باطن حقيقت محمديه (صلّی الله علیه و آله و سّلم) و اول كاتب عالم شهادت با حفظ مراتب حقيقي كتابت قلمداد ميگردد.
پس به يقين همه خوشنويسي اسلامي مرهون وجود مبارك و عظيمالشأن وي بوده و هست و تا آخرين زمان و زمان آخر همه خطوط، وامدار پنجه گرم و «صفا»ي وجود وي است و هر خط نوپيدايي، كه سر از بستر هر زماني، از پس هر موهبتي نوپديد بيرون كند بهره از كاتب اول و كاتب حقيقي برده است و هيچ كاتب و قلمي بدون اذن از محضر مباركش نتواند به جاودانگي و دوام دست يازيده و مورد اقبال واقع گردد.
پس از ذكر اوصاف بيبديل آن حضرت بر هر خوشنويسي واجب مينمايد كه در كسب بدايات و نهايات خوشنويسي به ظاهر اين هنر شريف بدون عنايت به باطن آن نپردازد و اگر در پي رضايت محبوب ازلي است و چشم بر افاضه خلاقيت از جانب خداوند متعال دوخته است و چون محققي در كشف صور روحاني حروف سير و كنكاش ميكند و به جستار رمز و رموزات عالم حروف دل ميسپارد، نيك بداند كه بدون تمسك به ساحت مقدس حضرت مولا عليبن ابيطالب (31) عليهالسلام جمال زيباي خط و رؤيت روي شاهد حقيقي مكشوف وجود نگشته و نميگردد. پس به مصداق «كل شيء يرجع الي اصله» ميبايست تلاش خويش مصروف پرهيز از صفات ذميمه كرده، در كسب صفات حميده كوشش كند تا قابل فيوضات رحماني گشته، از پنجه شريفش، خطي تراوش كند كه چون ابن مقله بيضاوي و علي بن هلال (ابن بواب) و ميرعلي تبريزي و در نهايت ميرعمادالحسني سيفي قزويني، در تاريخ پاك و باصفاي خوشنويسي سنتي ايراني با جاودانگي در تلطيف جان مخاطب، عالمي را به تصرف خويش معنا بخشد، باشد كه اين حروف پاك به جايگاه اوليهاش بازگردد.
الحمد لله الذي جلعنا من المتمسكين بولايه علي بن ابيطالب عليهالسلام.
دي شانه زد آن ماه، خم گيسو را / بر چهره نهاد زلف عنبر بو را
پوشيده بدين حيله رخ نيكو را / تا هر كه نه محرم، نشناسد او را
پی نوشت:
1ـ لودي، شيرعلي خان، مرآت الخيال، ترجمه حميد حسيني انتشارات روزنه، ص 211
2ـ شيمل، آنهماري، خوشنويسي و فرهنگ اسلامي، ترجمه دكتر مهناز شايستهفر، مؤسسه مطالعات هنر اسلامي، ص 11
3ـ سوره قلم (آيه 12)
4ـ راهجيري، علي، تذكره خوشنويسان، ص 14
5ـ همان
6ـ شيمل، آنه ماري، خوشنويسي و فرهنگ اسلامي ص 12
7ـ همان، ص 126
8ـ شيمل، آنهماري، فرهنگ و خوشنويسي اسلامي، ترجمه دكتر اسدالله آزاد، ص 178
9ـ نسفي، عزيزالدين، كتاب الانسان الكامل، قسم انسان كامل، كتابخانه طهوري، ص 5
10ـ قليچخاني، رسالاتي در خوشنويسي، به نقل از ميرعلي هروي، انتشارات روزنه، ص 5
11ـ محمدي، كاظم، كتاب علاءالدوله سمناني، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، ص 336
12ـ لودي، شيرعلي خان، مرآت الخيال، ص 4
13ـ فريد، دبليو، هنرهاي ايران، ترجمه پرويز مرزبان، فرزان روز، 1374، ص 36 به نقل از آنه ماري شيمل
14ـ شيمل، آنه ماري، خوشنويسي و فرهنگ اسلامي، ترجمه دكتر مهناز شايستهفر، مؤسسه مطالعات هنر اسلامي، 1383،
41، به نقل از مناقب هنروران
15ـ شيمل، آنهماري، خوشنويسي و فرهنگ اسلامي، ص 82
16ـ قليچخاني، رسالاتي در خوشنويسي، به نقل از ميرعلي هروي، انتشارات روزنه، 155
17ـ قليچخاني، رسالاتي در خوشنويسي، مقاله اصول و قواعد خطوط سته، نوشته فتحا... سبزواري، انتشارات روزنه، ص229
18ـ قليچخاني، رسالاتي در خوشنويسي، به نقل از قطبالدين محمد قصهخوان، انتشارات روزنه، ص 155
19ـ قليچخاني، رسالاتي در خوشنويسي، مقاله مداد الخطوط، نوشته ميرعلي هروي، انتشارات روزنه، ص 6
20ـ قليچخاني، رسالاتي در خوشنويسي، مقاله اصول و قواعد خطوط سته، نوشته فتحا... سبزواري، انتشارات روزنه
21ـ تحفه الخطاطين، مستقيمزاده، ص 10
22ـ رساله آدابالمشق ميرعمادالحسني سيفي قزويني، به خط استاد كيخسرو خروش، انجمن خوشنويسان ايران، 1352 شمسي
23ـ حجتي، سيدمحمد باقر، پژوهش در تاريخ قرآن كريم، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، ص 465
24ـ توبه، 100
25ـ شيخ مظفر و «دلايل الصدق» 2، ص 271 ميگويد: از آنجا كه علي عليهالسلام سابق و صديق اين امت است پس به امامت بهترين و شايستهترين ايشان ميباشد. به نقل از ترجمه كشفاليقين في فضائل اميرالمومنين، يوسف بن مطهر حلي، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي
26ـ ترجمه كشفاليقين في فضائل اميرالمؤمنين، يوسف بن مطهر حلي، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي
27ـ حجتي، سيدمحمد باقر، پژوهشي در تاريخ قرآن كريم، ص 73
28ـ همان
29ـ حجتي، سيدمحمدباقر، اسباب النزول، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، ص 74
30ـ همان
31ـ منظور از تمسك به ساحت مقدس حضرت امير عليهالسلام، از حيث نگرش مذهبي صرف و نگاه سطحي نبوده و نيست بلكه رؤيت حضرت به عنوان انسان كامل و حقيقت عالي موجود در نظام آفرينش است.