شعری در باره نماز - نماز ره عشق

نماز ره عشق

شعری به نام (نماز ره عشق) و شعر دیگری به نام (باز به نام خدا،) از سید شهاب‌الدین موسوی شاعر گرانقدر را در این مطلب راسخون اشاره خواهیم کرد.
پنجشنبه، 9 دی 1395
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
نماز ره عشق

مقدمه:
سیدشهاب‌الدین موسوی سال ۱۳۵۰ در شیراز متولد شد. پس از مدتی به همراه خانواده به اهواز مهاجرت کرد و حدودا سال 1360 به خاطر جنگ به استان یزد آمد.

در سال 1365 زمانی که دانش آموز مقطع راهنمایی بود بنا به زمینه اعتقادی و سلوک معنوی که داشت، بی تابانه به جبهه اعزام شد. عملیات کربلای 5 در شلمچه اولین منطقه ای بود که در آن حضور پیدا کرد و از همان سال تا پایان جنگ به جز دوره مجروحیت و مرخصی در جبهه حضور داشت.

وی اولین شعر خود را تقریباً در سن 15 سالگی و در سال 1365 در جبهه و با مفاهیم جبهه و شهادت سرود. پس از پایان جنگ تحمیلی نیز تمام قریحۀ خود را در شعر آیینی، متمرکز کرد.

در سال 1367 پس از اتمام جنگ در جامعه مداحان حضور یافت و اولین مرثیه معروف خود یعنی” چشمم از اشک پر و مشک من از آب تهی است ” را در آن سال سرود که به نوعی شناسنامه هنری او در فضای ادبیات آیینی بین فعالان ادبی و مداحان سراسر کشور است.

نماز ره عشق

چشمم از اشک پر و مشک من از آب تهی است
جگرم غرقه به خون و تنم از تاب تهی است
گفتم از اشک کنم آتش دل را خاموش
پر ز خوناب بود چشم من از آب تهی است
به روی اسب قیامم به روی خاک سجود
این نماز ره عشق است از آداب تهی است
جان من می‌برد آن آب کزین مشک چکد
کشتی‌ام غرق در آبی که زگرداب تهی است
هرچه بخت من سرگشته به خواب است حسین
دیده‌ی اصغر لب تشنه‌ات از خواب تهی است
دست و مشک و علمی لازمه‌ی هر سقاست
دست عباس تو این همه اسباب تهی است
مشک هم اشک به بی دستی من می‌ریزد
بی سبب نیست اگر مشک من از آب تهی است
شعر آن است شها با که زدل برخیزد
گیرم از قافیه و صنعت و القاب تهی است.
*****

باز به نام خدا، 
باز به نام خدا، خون کسی شد روا
باز به نام خدا، خون خدا شد روا
کوچه پر از های و هوست، شهر پر از ماجرا
سکه به نامت زدند، سنگ تمامت زدند
نام تو را می‌برند بر سر بازارها
باز به فتوای تیغ، خون کسی شد دریغ
فتنه بسی پیش روست، کشته بسی در قفا*
قحط وفا، قحط جود، خشکی آواز رود
گریۀ یاس کبود، مرگ سپیدارها
آنچه فراوانی است، وحشتِ ویرانی است
این چه مسلمانی است؟ وای به دیندارها!
«شب با گلوی خونین خوانده‌است دیرگاه
دریا نشسته سرد،
یک شاخه در سیاهی جنگل به سوی نور، فریاد می کشد»
جنگ چرا؟ بس کنید! چند خدا؟ بس کنید!
چند دروغ و دریغ؟ گوش به فتوای تیغ؟
مظلمۀ خون کیست این همه کشتارها؟
این چه مسلمانی است؟ وای به دیندارها
چیستی ای ملک ری؟ فتنه‌گری تا به کی؟
این همه مفتی و شیخ، این همه قاضی شریح
چند برادر کشی؟ لذت کافرکشی؟
بغض قلم را شکست، آتش باور کشی
کیست که عبرت برد زین همه تکرارها؟

اندیشه سید شهاب‌الدین به اشعار نوحه

او معتقد است : «یزدی ها نسبت به سایر نقاط ایران یک نگاه تخصصی به این مسئله دارند. یزد تنها جایی است که نوحه ها در مراسم تکرار می شوند. در مناطق دیگر مانند کاشان، تهران، مشهد، قم و ... ، نوحه یک بار به طور فی البداهه توسط مداح خوانده می شود .

و هیچ کس از قبل اطلاع ندارد مداح قرار است چه بخواند، اما در استان یزد، سران هیئت باید بدانند مداح چه خواهد خواند، نوحه بارها تمرین و تکرار می شود و در این صورت است که می توان اشعار عمیق و چند لایه برای آن سرود تا با هر بار تکرار، یک لایه از شعر باز شود.

این از اهمیت بالایی برخوردار است که تنها یک نوحه عامیانه و سست نوشته نشود و حرفی برای گفتن داشته باشد.

در یک کلام می توان گفت جنبه هنری نوحه های یزد غنی است. در هیئت های استان یزد آهنگساز متخصص نوحه داریم و خواننده ها به علم و اصطلاحات موسیقی تسلط دارند.»
 

منبع:
https://atna.atu.ac.ir/fa/news/142784
https://www.yazdnava.ir/category/poet
* این مقاله در تاریخ 1401/9/7 بروز رسانی شده است


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.