خصایص ادبیات منظومِ زمینه‌ساز مشروطه

ادب منظوم زمینه‌ساز مشروطه در حد فاصل سال‌های 1322 تا 1324 هـ.ق، حال‌وهوای مشهودتری پیدا می‌کند. نثر داستانی و ادبی زمینه‌ساز مشروطه نقش مهمی در فضاسازی و ایجاد زمینه‌ی مناسب در جهت ترویج شبه‌مدرنیته و غلبه‌ی
دوشنبه، 13 دی 1395
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
خصایص ادبیات منظومِ زمینه‌ساز مشروطه
 خصایص ادبیات منظومِ زمینه‌ساز مشروطه

 

نویسنده: شهریار زرشناس (1)

 
جریان شناسی ادبیات معاصر ایران (15)

ادب منظوم زمینه‌ساز مشروطه در حد فاصل سال‌های 1322 تا 1324 هـ.ق، حال‌وهوای مشهودتری پیدا می‌کند. نثر داستانی و ادبی زمینه‌ساز مشروطه نقش مهمی در فضاسازی و ایجاد زمینه‌ی مناسب در جهت ترویج شبه‌مدرنیته و غلبه‌ی جریان روشن‌فکری تجددطلب و بهره‌گیری آن‌ها از برخی ناخشنودی‌ها و اعتراضات اجتماعی، به نفع محافل لیبرال و فراماسونر بازی کرد.
نثر داستانی و ادبی زمینه‌ساز مشروطه (که می‌توان آن را «ادبیات منثورِ زمینه‌ساز مشروطه» نامید) نقش مهمی در فضاسازی و ایجاد زمینه‌ی مناسب در جهت ترویج شبه‌مدرنیته و غلبه‌ی جریان روشن‌فکری تجددطلب و بهره‌گیری آن‌ها از برخی ناخشنودی‌ها و اعتراضات اجتماعی، به نفع محافل لیبرال و فراماسونر بازی کرد. اما ادبیات زمینه‌ساز مشروطه فقط دارایِ وجه منثور یا ادبیات منثور نبود. در مجموعه‌ی ادبیات زمینه‌ساز مشروطه، یک بخش منظوم و شعری نیز وجود داشت که البته در مقایسه با وجه منثورِ آن، از قدرت تأثیرگذاری و مانور کمتری برخوردار بود.
ادب منظوم زمینه‌ساز مشروطه اگرچه به‌صورت کم‌وبیش از دهه‌های هفتاد و هشتاد قرن سیزدهم هجری قمری خود را ظاهر می‌کند، اما تأثیرگذاری آن در حد فاصل سال‌های 1322 تا 1324 هـ.ق (سال صدور فرمان مشروطه) است که حال‌وهوای برجسته و مشهودتری پیدا می‌کند.
علی‌ای‌حال و در کل، ادب زمینه‌‌ساز مشروطه در دو شاخه‌ی منثور و منظوم خود، به‌مثابه‌ی مرحله‌ی اول ادبیات معاصر شبه‌مدرنیست ایران (مرحله‌ی ظهور و تولد این ادبیات)، به سهم خود در خصوص ترویج مشهورات مدرنیستی و ایجاد حال‌وهوایِ مجذوبیت و مرعوبیت نسبت به مدرنیته و غرب مدرن، نقش‌آفرینی کرد و نویسندگان و شاعرانِ آن در مقام نخستین نمایندگان غرب‌زدگی شبه‌مدرن در قلمرو ادبیات به تولید آثار پرداختند.
در مجموعه‌ی ادب زمینه‌ساز مشروطه، شاخه‌ی نثر در مقام مقایسه با شاخه‌ی نظم، از توان و قدرت و میزان تأثیرگذاری بیشتری برخوردار بوده است. پیش از این درباره‌ی چهره‌های اصلی وجه منثور ادبیات زمینه‌ساز مشروطه و آثار آن‌ها سخن گفته بودیم. اکنون به بررسی ادبیات منظوم زمینه‌ساز مشروطه می‌پردازیم.
ویژگی‌های ادب منظوم زمینه‌ساز مشروطه
ادب زمینه‌‌سازِ شبه‌مدرنیته در ایران، در مرحله‌ی آغازین ظهور خود، در قلمرو نظم و شعر از قدرت تأثیرگذاری چندانی برخوردار نبود. اگر بخواهیم دقیق‌تر سخن بگوییم، باید گفت به علت وجود میراث نیرومند شعری و ادبیات منظوم در ایران (میراث متعلق به ادبیات کلاسیک ایران که عمدتاً در شعر ظهور و فعلیت یافته بود)، ادب غرب‌زده‌ی شبه‌مدرن، در ابتدای ظهور خود نتوانست در عرصه‌ی نظم و شعر از قدرت تأثیرگذاری‌ای در حدواندازه‌‌ی تأثیرگذاری‌‌اش بر قلمرو نثر و آثار منثور، برخوردار گردد. به عبارت دیگر، ادب زمینه‌ساز مشروطه در قلمرو نثر و آثار منثور، بیشتر امکان فعلیت و خودنمایی یافت، اما در عرصه‌ی ادبیات منظوم و شعر، ظهور و بروز کم‌رنگ‌تری داشت.
در زمینه‌ی ادبیات منثور، «ادب زمینه‌ساز و پیام‌آور مشروطه»، آثاری چون «مسالک‌المحسنین»، «حکایت ستارگان فریب‌خورده»، «سیاحت‌نامه‌ی ابراهیم‌بیک»، «رساله‌ی ایراد» و... را پدید آورد که هریک از آن‌ها به هر حال و به نحوی در ترویج فرهنگ و آرا و ایدئولوژی‌های شبه‌مدرن نقش داشته است، اما در قلمرو نظم و شعر، آثار پدیدارشده به‌لحاظ کمّی و کیفی، ‌کم‌شمارتر و کم‌رنگ‌تر و ضعیف‌تر از آثار منثور بوده‌اند. البته بی‌تردید آثار منظوم و شعریِ ادبیات زمینه‌‌ساز و پیام‌آور مشروطه نیز کم‌وبیش در پیشبرد اغراض پروژه‌ی غرب‌زدگی شبه‌مدرن در ایران تأثیرگذار بوده است، اما این تأثیرگذاری در نظم و شعر کمتر از نثر و ادبیات داستانی بوده است. البته در مرحله‌ی بعد (یعنی مرحله‌ی ادبیات مشروطه) و نیز ادوار بعدی حیات و تطور ادبیات معاصر شبه‌مدرن ایران، وجه منظوم و شعری‌ِ این ادبیات دارای هویت منسجم و قدرت تأثیرگذاری و ظهور و بروز و فعلیت بیشتری می‌گردد و در پروژه‌ی تکوین و بسط فرماسیون غرب‌زدگی شبه‌مدرن به ایفای نقش مؤثری می‌پردازد.
ادبیات منظوم زمینه‌ساز مشروطه (که متسامحاً و به‌منظور تسهیل در دسته‌بندی، آن را شعر زمینه‌ساز مشروطه می‌نامیم)، دارای چند ویژگی اصلی است که فهرست‌وار به آن‌ها اشاره می‌کنیم:
1. در شعر زمینه‌ساز مشروطه، نخستین نشانه‌های توجه به مضامین و شعارهای ناسیونالیستی را مشاهده می‌کنیم. در برخی آثار شاعران این دوره، نوعی ناسیونالیسمِ باستان‌گرا در قالب ارائه‌ی تصاویر خیالی و بی‌پایه و غیرواقعی از به‌اصطلاح «عظمت ایران باستان»!؟ ارائه می‌شود. در مقطع مورد بررسی ما ناسیونالیسم باستان‌گرا، ایدئولوژیِ اصلی حاکم بر غرب‌زدگی شبه‌مدرن ایران است و در شعر و آثار منظوم ادبیات معاصر (در این مقطع)، شاهد نخستین خودنمایی‌ها و ظهوراتِ منظوم مضامین ناسیونالیستی متجددمآبانه هستیم.
2. ادبیات منظوم زمینه‌ساز مشروطه تحت تأثیر آرای روشن‌فکرانی چون آخوندزاده، میرزا ملکم‌خان ناظم‌الدوله، میرزا آقاخان کرمانی و شاهزاده جلال‌الدین‌ میرزا در خصوص به‌اصطلاح «پارسی سره‌نویسی» و ترویج اوهام و تُرهات ناسیونالیستی قرار داشته است. در واقع شعر زمینه‌ساز مشروطه در مسیر ترویج و تبلیغ مدعاهایی از این دست گام برمی‌داشته است.
3. در ادب منظوم زمینه‌ساز مشروطه، گونه‌ای گرایش مأیوسِ ابسوردیست (از نوع ابسوردیسم شبه‌مدرن) ظهور و بروز دارد، ظهور و فعلیت یافتن این گرایش، نتیجه‌ی پیدایش فاصله و نحوی بریده شدن برخی شاعران شبه‌مدرنیستِ این مقطع از میراث مستحکم عرفانی و معنوی و جوهر حکمی شعر کلاسیک فارسی ‌و به موازات آن، گرفتار شدن آن در یأس ذاتی و بن‌بستِ تاریخی غرب‌زدگی شبه‌مدرن ایرانی است. در واقع فرماسیون غرب‌زدگی شبه‌مدرن در ایران به اقتضای وضع تاریخی و متناسب با موقعیت وجودی خود (که موقعیتی برزخی، متزلزل، گرفتار بلاتکلیفی تاریخی و بحران و سردرگمی تمام‌عیار و ملازم با سطحیت و سستیِ ناشی از صبغه‌ی تقلیدی و غیراصیل آن است) ذاتاً گرفتار نوعی اضطراب و یأس و پوچ‌انگاریِ ناشی از وضعیت برزخی و بحران‌زده‌ی خود است و در شعر زمینه‌ساز مشروطه، گرایشی هست که این یأس‌انگاری و پوچی ابسوردیسم شبه‌مدرن را در خود بازتاب می‌دهد و بیان می‌کند.
4. در شعر زمینه‌ساز مشروطه، گونه‌ای ناخشنودی و اعتراض منفعلِ خمود دیده می‌شود؛ ناخشنودی و اعتراضی که صراحت و شهامت سیاسی و جرئت ابراز وجود آشکار ندارد و بیشتر خود را با استفاده از تعابیر یأس‌آلود و یا پیروی از زبان جعلی و من‌درآوردیِ ناسیونالیستی و بریده از میراث فرهنگی و هویتی «عالم کلاسیک پس از اسلامِ ایران»، نشان می‌دهد. این اعتراض هنوز رنگ‌وبوی آشکار سیاسی ندارد، اما در بطن آن، نحوی تعلق خاطرِ روشن‌فکرمآبانه وجود دارد.
5. در ادبیات منظوم شبه‌مدرن، در مواردی بسیار نادر، به تقلید از ادبیات سوسیالیستی غرب مدرن، از تعابیری چون «رنجبران» و «استیفای حقوق کارگران» سخن گفته شده است. به‌عنوان مثال، می‌توان به برخی ادبیات مندرج در روزنامه‌ی «آموزگار» به مدیرمسئولی محمد تقی، منتشرشده در رشت، در سال 1320 هـ.ق (یعنی چهار سال قبل از مشروطه)، اشاره کرد. البته نمونه‌هایی از این دست در شعر زمینه‌ساز مشروطه، بسیار اندک و نادر است. ادامه دارد...

 

پی‌نوشت‌ها:

1. شهریار زرشناس متولد 1344 است. در خارج از کشور تاریخ،فلسفه و روانشناسی شخصیت خوانده است. موضع رساله او بررسی مفهوم شخصیت در پرتو سوبژکتیوتیه بود .از سال 1371 به تدریس در دانشگاه‌های مختلف پرداخت.
منبع مقاله : برهان
 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط