نویسنده: نجف لکزایی
امام به مشروطیت توجه ویژهای داشت. (1) ایشان دربارهی علل نهضت مشروطه معتقد بود که «جنبش مشروطه بر ضد رژیم سلطنتی بوده، گرچه اصل رژیم را قبول داشتند، اما میخواستند عدالت ایجاد نمایند». بر این اساس، به باور امام خمینی مشروطیت، یک نهضت عدالتخواهانه بوده است.
ایشان دربارهی نقش علما عقیده داشت: «علمای اسلام در صدر مشروطیت در مقابل استبداد سیاه ایستادند و برای ملت آزادی گرفتند؛ قوانین جعل کردند؛ قوانینی که به نفع ملت است؛ به نفع استقلال کشور است؛ به نفع اسلام است».
سخنی از امام دربارهی قانون اساسی مشروطه نقل شده که در قالب پرسش و پاسخ است. در تاریخ 57/8/19، خبرنگاری از ایشان سؤال میکند: «حضرت آیةالله! لطفاً دربارهی آن قسمت از قانون اساسی 1906 م که طبق نظرتان باید تغییر کند و جمهوری اسلام به وجود آید، توضیحاتی بفرمایید؟» امام در پاسخ میگوید:
قانون اساسی دو مرحله داشته است:
1. مرحلهی پیش از کودتای رضاخان:
در آن وقت طوری بوده است که ایرانیها و مسلمین نمیتوانستند طرح حکومت اسلامی را بدهند. از این جهت، برای تقلیل ظلم و استبدادهای قاجار و پیش از قاجار بر این شدند که قوانینی وضع شود و سلطنت به صورت سلطنت مشروطه درآید. در عین حال در قوانین پیشبینی این مسائل شده است. تمام مسائلی را که الان ما مطرح میکنیم، میتوانیم به متمم قانون اساسی استناد کنیم. این یک مرحله است از قانون اساسی؛ 2. مرحلهای بود که پس از کودتای رضاشاه انجام گرفت و به قانون اساسی اضافه شد. در آن وقت رضاشاه کودتا کرد و به دنبال او قضایایی واقع شد و بالأخره به این منتهی گردید که رضاشاه با قدرت سرنیزه و قلدری، قانون اساسی را تغییر دهد ویک مجلس مؤسسان با زور و قلدری تأسیس کرد و ملت به هیچوجه با او موافق نبود. در مجلسی که ملت هیچگونه دخالتی در آن نداشت، موادی از قانون اساسی را تغییر داد، سلطنت قاجار را منقرض و سلطنت پهلوی را تصویب نمود؛ بنابراین قانون اساسی در مرحلهی اول با حفظ متمم آن، برای همین مسائلی که ما مطرح کردهایم میتواند مستند ما باشد. در مرحلهی دوم، مسئله سلطنت رضاشاه و سلسلهی پهلوی اصلاً قانونیت نداشته و این سلسله برخلاف قانون اساسی بر این مملکت تحمیل شده است. رضاشاه را انگلیسیها بر ما تحمیل کردند و بعد هم متفقین به ایران آمدند و محمدرضا شاه را تحمیل نمودند. (2)سؤال خبرنگار با زیرکی طرح شده بود. وی با این سؤال، اولاً، میخواست ببیند که آیا امام خمینی نظریهی مشروطه یا قانون اساسی را قبول دارد یا نه؟ و ثانیاً، در صورت پذیرش قانون اساسی، آیا قانون اساسی مشروطه را میپذیرد یا نه؟ وی با مفروض گرفتن همه اینها، این پرسش را مطرح میکند که آن قسمتهایی از قانون اساسی مشروطه که باید تغییر کند کدام است؟ در واقع، با این سؤال، جواب سؤالات قبلی داده شده است، ولی این خبرنگار از پاسخ امام چیزی به دست نمیآورد، چون امام قضاوت خاصی دارد. به اعتقاد ایشان، قانون اساسی تغییر کرده است؛ از این رو نمیتوان قانون دستکاری شدهی عصر پهلوی را پذیرفت. ایشان با اشاره به قانون اساسی قبل، از متممی که به علما اجازه میداد تا نظارت کنند که چیزی برخلاف اسلام تصویب نشود، سخن به میان میآورد.
امام خمینی علت انحراف نهضت مشروطه را توطئه انگلستان میداند:
توطئهای که دولت استعماری انگلیس در آغاز مشروطه کرد، به دو منظور بود: یکی، که در آن موقع فاش شد، این بود که نفوذ روسیه تزاری را در ایران از بین ببرند و دیگری همین که با آوردن قوانین غربی، احکام اسلام را از میدان عمل و اجرا خارج کنند... . (3) شما وقتی که تاریخ مشروطیت را بخوانید، میبینید که در مشروطه بعد از اینکه ابتدا پیش رفت، دستهایی آمد و تمام مردم ایران را به دو طبقه تقسیمبندی کرد. نه ایران تنها، از روحانیون بزرگ نجف یک دسته طرفدار مشروطیت، و یک دسته دشمن مشروطه؛ علمای خود ایران یک دسته طرفدار مشروطه، یک دسته مخالف مشروطه؛ اهل منبر، یک دسته بر ضد مشروطه صحبت میکردند، یک دسته بر ضد استبداد؛ در هر خانهای دو تا برادر اگر بودند مثلاً، در بسیاری جاها این مشروطهای بود، آن مستبد، و این یک نقشهای بود که نقشه هم تأثیر کرد و نگذاشت مشروطه به آن طوری که علما [ی] بزرگ طرحش را ریخته بودند عملی بشود و به آنجا رساندند که آنهایی که مشروطهخواه بودند، به دست یک عده کوبیده شدند تا آنجا که مثل مرحوم حاج شیخ فضلالله نوری در ایران برای خاطر اینکه میگفت باید «مشروطه مشروعه» باشد و آن مشروطهای که از غرب و شرق به ما برسد قبول نداریم، در همین تهران به دار زدند و مردم هم پای او رقصیدند یا کف زدند. در مشروطه، در عین حالی که ابتدایش نبود این مسائل. (4)
ایشان درجای دیگر میفرماید:
در مشروطه این طور نبود، در مشروطه هر دو طرف قوی بودند. نجف بعضی علمای درجهی اول مخالف بودند، بعضی علمای درجهی اول موافق بودند. در ایران هم بین علما همین جور اختلافات را ایجاد کردند و این، طور نبود که خود به خود ایجاد شد؛ ایجاد کردند در بین آنها... که در یک شهر یک دسته اهل منبر مشروطه بودند و یک دسته اهل منبر مستبد بودند و در خانهها همین مسائل بود و در بازار همین مسائل بود. ما باید از این تاریخ عبرت بگیریم که مبادا یک وقتی در بین شما آقایان روحانیون بیفتد اشخاصی یا در بین مردم وسوسه کنند و خدای نخواسته آن امری که در مشروطه اتفاق افتاد، در ایران اتفاق بیفتد... ممکن است اشخاص هوشمند تنبّه ندهند و بیدار نشوند، این انتخابات موجب این بشود که دو دستگیهای زیادی ایجاد بشود و این همان مسئلهی مشروطه است. (5)
امام خمینی درادامه این بحث دربارهی کنار زدن روحانیون از صحنهی فعالیتهای اجتماعی و سیاسی جامعه ایران اظهار میکند:
همانطوری که در صدر مشروطه با روحانیین این کار را کردهاند و اینها زدند و کشتند، ترور کردند، همان نقشه است. آن وقت ترور کردند سید عبدالله بهبهبانی را، کشتند مرحوم نوری را و مسیر ملت را از آن راهی که بود برگرداندند به یک مسیر دیگر. (6) اگر مؤمنین کنار بروند و آنهایی که معتهد به اسلام هستند کنار بروند، اینها بیایند و قبضه بکنند؛ مثل صدر مشروطه که رفتند کنار اشخاصی که متعهد بودند و قبضه کردند مشروطه را، آنها که متعهد به اسلام نبودند، اسلام را به آنجا کشاندند که همه دیدند. (7)
ایشان دربارهی شهادت شیخ فضلالله میفرماید:
در مشروطه دیدند یک ملا یا چند ملا در نجف و چند معمم وملا در تهران اساس استبداد و حکومت خود کامهای که در آن وقت بود، آن را به هم زدند و مشروطه را مستقر کردند، و در این مسائل آنهایی که مخالف هم بودند از پا ننشستند. آنها هم فعالیت خودشان را میکردند که حالا بخواهیم همه را بگوییم طولانی است، لکن راجع به همین مشروطه و اینکه مرحوم شیخ فضلالله نوری (رحمه الله) ایستاد که مشروطه باید مشروعه باشد؛ باید قوانین موافق اسلام باشد. در همان وقت که ایشان این امر را فرمود، و متمم قانون اساسی هم از کوشش ایشان بود، مخالفین، خارجیها که یک همچون قدرتی را در روحانیت میدیدند، کاری کردند در ایران که شیخفضلالله، مجاهد مجتهد دارای مقامات عالیه را، یک دادگاه درست کردند و یک نفر منحرف روحانینما او را محاکمه کرد و در میدان توپخانه، شیخ فضلالله را در حضور جمعیت به دار کشیدند. (8)
امام خمینی در جای دیگر اظهار میکند:
شما میدانید که مرحوم شیخ فضلالله نوری را کی محاکمه کرد؟ یک معمم زنجانی، یک ملای زنجانی محاکمه کرد و حکم قتل او را صادر کرد. وقتی معمم، ملا، مهذب نباشد، فسادش از همه کس بیشتر است. (9)
ایشان در جاهای دیگر نیز از شیخفضل الله سخن گفته است. امام خمینی در جایی دربارهی افکار انحرافی تقیزاده - که متهم به ترور بهبهانی بوده است - میفرماید:
امثال تقیزاده که در این ایران یک وقتی قدرت داشتهاند، تقیزاده گفته بود ما باید سر تا پامان انگلیسی باشد یا فرنگی باشد، باید این طوری باشیم تا اینکه آدم بشویم؛ آدم بودن را به کلاه و کفش و لباس و بزک و امثال ذلک میدانستند. (10)
پینوشتها
1. دیدگاههای امام را در این خصوص میتوان در کتاب تاریخ سیاسی معاصر ایران از نگاه امام خمینی، از مجموعهی کتابهای موضوعی تبیان، مشاهده کرد.
2. صحیفهی امام، ج4، ص 429.
3. امام خمینی، ولایت فقیه، ص 9.
4. صحیفهی امام ، ج18، ص 170-171.
5. همان، ص 171-173.
6. همان، ج7، ص 459.
7. همان، ج 12، ص 183.
8. همان، ج12، ص 183.
9. همان، ص 420.
10. همان، ج16، ص 84.
لکزایی، نجف، (1391)، تحولات سیاسی- اجتماعی ایران معاصر، قم: پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، چاپ دوم