سه اصل بنيادين انقلاب اسلامى دين و سياست دين و حكومت دين و ولايت (قسمت اول)

بر آگاهان به تاريخچه نهضت امام خمينى پوشيده نيست كه بنيادى ترين اصول‏انديشه و آراء سياسى امام خمينى را سه اصل "تفكيك ناپذيرى دين از سياست"، "وجوب تلاش براى تشكيل حكومت اسلامى" و "اصل ولايت فقيه به عنوان تنها وجه شروعيت‏حكومت درعصر غيبت "تشكيل مى‏دهند. نهضت امام در تمامى اجزاء و ادوار خويش بر اين سه اصل استوار بوده است.
يکشنبه، 13 بهمن 1387
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
سه اصل بنيادين انقلاب اسلامى دين و سياست دين و حكومت دين و ولايت (قسمت اول)
سه اصل بنيادين انقلاب اسلامى دين و سياست دين و حكومت دين و ولايت (قسمت اول)
سه اصل بنيادين انقلاب اسلامى دين و سياست دين و حكومت دين و ولايت (قسمت اول)

نويسنده: حميد انصارى
بر آگاهان به تاريخچه نهضت امام خمينى پوشيده نيست كه بنيادى ترين اصول‏انديشه و آراء سياسى امام خمينى را سه اصل "تفكيك ناپذيرى دين از سياست"، "وجوب تلاش براى تشكيل حكومت اسلامى" و "اصل ولايت فقيه به عنوان تنها وجه شروعيت‏حكومت درعصر غيبت "تشكيل مى‏دهند. نهضت امام در تمامى اجزاء و ادوار خويش بر اين سه اصل استوار بوده است.
تلاش امام خمينى براى احياء و تحقق اصول مذكور به قيام سالهاى‏41 و 42 منحصر نمى‏شود. نخستين تاليف سياسى امام، كتاب كشف الاسرار كه به سال 1322ه.ش نگارش يافته، و نخستين بيانيه سياسى آن حضرت (1323 ه.ش) انعكاسى است آشكار ازاعتقادو توجه به همين اصول.
بيشترين تلاش آگاهي بخش امام خمينى در تمام دوران مبارزه سياسى معطوف به احياء و اثبات حقانيت اصول مذكور و جلب توجه جامعه اسلامى بدانها بوده است‏بگونه‏اى كه حضرت امام علاوه بر مباحث كتاب "ولايت فقيه" و فصلى مشبع از "كتاب البيع" ومسائل مطروحه در كتاب "تحرير الوسيله" و "توضيح المسائل"، در كمتر سخنرانى و پيام و مصاحبه‏اى است كه به تبيين اصول ياد شده نپرداخته باشند. بطور كلى امام خمينى از طريق آموزش و احياء مستمر همين اصول در متن اعتقادات و باورهاى دينى مردم موفق به پيشبرد اهداف مبارزه سياسى خويش و اسقاط نظام پادشاهى در ايران و تشكيل نظام اسلامى گرديد. بعد از پيروزى انقلاب نيز، امام خمينى به عنوان "ولى و رهبر جامعه اسلامى" با اتكاء بر همين اصول و تكيه بر نيروى مردمى عظيمى كه با جان و دل به اين اصول ايمان داشته و در ميدان عمل نيز حقانيت و اعجاز تاثير اين باورها را تجربه كرده بودند، به مدت 11 سال نظام نو پا را در توفانى ترين حادثه‏ها راهبرى و هدايت كرد. پايدارى و ماندگارى نظام اسلامى در برابر انبوهى از حادثه‏ها و توطئه‏ها بيش از هر چيز مرهون پايبندى اكثريت جامعه اسلامى ايران به همين اصول بوده است.
ضمنا ترويج اين اصول و تعميق آنها در باورهاى دينى مردم از سوى امام خمينى هرگز به عنوان شيوه‏اى در جهت نيل به هدفهاى سياسى، مورد توجه نبوده است‏بلكه امام خمينى به عنوان يك اسلامشناس صاحبنظر در فلسفه و عرفان و تفسير و ديگر حوزه‏هاى معارف دينى و به عنوان فقيه و مجتهدى آگاه به كتاب و سنت، حقانيت اين اصول را اثبات نموده و ترويج آنها را وظيفه دينى خود در راستاى احياء دين و پالايش آن از تحريفها و پيرايه‏ها مى‏دانسته است.
بدين ترتيب "مكتب سياسى امام خمينى" كه بطور كلى در اركان و اجزاء، متمايز از مكاتب سياسى معاصر مى‏باشد بر اصولى مبتنى است كه هم در ميدان عمل و تجربه عينى محك خورده‏اند و هم از جنبه نظرى و در مقام اثبات حقانيت و مشروعيت، اززبان كسى بازگويى و - در حقيقت - احياء شده‏اند كه به اعتراف دوست و دشمن "محيى شريعت" و "مجدد بزرگ دين و دين باورى" لقب گرفته است و در مراتب شناخت دقيق و تخصصى او از اسلام و ابعاد و زواياى آن، كسى را ياراى ترديد نيست.
هر چند كه در طول تاريخ اسلام تلاش براى حراست و احياء اين اصول از سوى مصلحان و بزرگان دين همواره صورت گرفته است و اساساانگيزه بسيارى از جنبشهاى شيعى و قيامهاى علما را آرزوى تحقق همين هدفها و عينيت‏بخشيدن به همين اصول تشكيل مى‏داده است اما بدون اغراق بايد گفت امام خمينى نخستين كسى است كه بعد از ادوار صدر اسلام موفق گرديد در سطحى گسترده از جهان اسلام به ترويج اصول و آرمانهاى مذكور بپردازد و بر اساس همين اصول حكومتى مردمى، دينى و مقتدر پايه گذارى كند و خود قريب 11 سال در رهبرى نظام اسلامى ايفاى نقش كند.
واكنشهاى مداوم و خصمانه قدرتمندترين دولتهاى جهان و تعقيب طرحهاى براندازى و تحميل جنگ طولانى و انواع فشارهاى بين المللى تاكنون در برابر اصالت مكتب سياسى امام خمينى و نظام منبعث از آن ره به جايى نبرده است.
اينك در حالى كه شانزده سال از پيروزى انقلاب اسلامى و پايدارى نظام برآمده از آن مى‏گذرد اخيرا شاهد تحركاتى تازه در صحنه ترديدافكنى نسبت‏به اصول بنيادين انقلاب هستيم. هر چند كه از ديرباز و از زمانى كه امام خمينى ايده‏ها و آرمانهاى سياسى خويش را مطرح ساخت و از وحدت غير قابل تجزيه دين و سياست و از اصالت نظام ولايت فقيه در عصر غيبت‏سخن گفت و براساس آيات قرآن و سنت انكار ناپذير پيامبر و پيشوايان دين بر لزوم تلاش و جهاد براى تشكيل حكومت دينى استدلال كرد و از همين رهگذر امواج بيدارى را در جامعه اسلامى و ايران طنين افكند، از همان زمان جبهه مخالفت‏با ترويج و تعميم اين اصول نيزفعال گرديد. طيفهايى ناهمگون و غير متجانس از قشرهاى متحجر در حوزه‏هاى علميه گرفته تا چپگرايان و كمونيستها كه اساسا اعتقادى به دين و فرهنگ و ايدئولوژى انقلاب نداشتند و همچنين احزاب سياسى ملى‏گرا و ناسيوناليست تا ليبرالهاى مذهبى و عناصر و گروههاى قدرت طلبى كه در مقابل سير شتابان انقلاب و كارسازى اصول مذكور قافيه را باخته بودند، پرچم مخالفت‏برافراشتند و هر يك به تناسب ابزار و امكاناتى كه داشتند با قلمفرسايى در مطبوعات آن ايام و انتشار جزوه و كتاب و برگزارى ميتينگهاى سياسى كوشيدند تا اصالت و مشروعيت اين اصول و بخصوص اصل "ولايت فقيه" كه در حقيقت دو اصل ديگر را عينيت مى‏بخشد، مورد ترديد وخدشه و مخالفت جلوه دهند. در مرحله تدوين و تصويب قانون اساسى اين تلاشها به اوج رسيداما نتوانست مانع از حمايت مردم و درج اين اصول در قانون اساسى شود.
در پهنه خصومتهاى جهانى نيز به استناد محور تبليغات رسانه‏هاى گروهى جهان، بخش اعظم تلاش مستمر تخريبى و تبليغى دشمن به خدشه وارد آوردن به همين اصول اختصاص داشته است. دهها شبكه راديويى و تلويزيونى در اين شانزده سال گذشته كوشيده‏اند تا تفسير امام خمينى از اسلام و حكومت دينى را ناصواب جلوه دهند و افكار عمومى جهان را نسبت‏به نظام سياسى مطلوب امام بدبين سازند.
امام خمينى اسلام را عين سياست مى‏دانست و دخالت مسلمانان در سرنوشت‏سياسى و اجتماعى خويش را يك تكليف الهى مى‏شمرد و اين عقيده‏اى بود كه امواج انفجارى آن بنيان رژيمهاى غير دينى حاكم بر كشورهاى اسلامى را همچون رژيم شاه در ايران متزلزل مى‏ساخت و منافع سرشار غرب در اين بلاد را به شدت به مخاطره مى‏افكند. بدين جهت‏بود كه به تعبير امام خمينى، جبهه‏اى از طرفداران اسلام آمريكايى رو در روى انقلاب اسلامى پديد آمد. دولت‏سعودى و ديگر رژيمهاى مرتجع عربى ضمن مشاركت در طرحهاى محاصره انقلاب، مسئوليتى ويژه را در جبهه تبليغات بر عهده گرفتند. سياست‏زدايى همه جانبه از دين و تحريف مفاهيم انقلابى اسلام در دستور كار قرار گرفت.
اگر آمار تعداد برنامه‏هاى راديويى و تلويزيونى و كتابها و مقالاتى كه در شانزده سال گذشته به قصد جلوگيرى از نفوذ افكار انقلابى امام در سطح جهان منتشر شده‏اند، استخراج و ارائه گردد نشان خواهد داد كه چه سرمايه عظيمى در دنيا صرف پيشگيرى از گرايش افكار عمومى به ايده‏هاى امام و انقلاب اسلامى شده است. جبهه اسلام آمريكايى كار دشمنى را تا حد تكفير امام و پيروان انقلاب اسلامى پيش برده و در همين باره كتابها و مقالات فراوانى نوشته‏اند.
اينكه جبهه جهانى مخالفت‏با آرمانهاى سياسى امام خمينى تا چه حد موفق به خاموش كردن شعله‏هاى نهضت اسلام گرايى شده است مورد بحث اين مقاله نيست. آنچه كه مورد نظر است توجه به تحركات تازه و قلمفرسائيها و اظهار نظرهاى تجديد نظرطلبانه در داخل كشور است كه صرف نظر ازانگيزه‏ها و گرايشات افراد، در نهايت، جز تهاجمى دوباره به مبانى انقلاب و اصولى كه حيات و تداوم انقلاب و نظام اسلامى در گرو آنهاست، معنايى ديگر نمى‏يابد و اينجاست كه بايد گفت‏حقيقتا زنگهاى خطر دوباره به صدا درآمده‏اند.
بر پيروان آگاه امام خمينى و آنانكه حقانيت راه و گفتار او را باور دارند و آنانكه با امام و انقلاب پيمان وفادارى بسته‏اند و آنانكه سالها در ركابش براى تحقق آرمانهاى مقدس او فداكارى كرده‏اند و آنانكه به پزهاى روشنفكرنمايان وقعى نمى‏نهند و به عضويت درحزب خدا افتخار مى‏كنند و آنانكه ادعاى ميراث و طلب از انقلاب ندارند لازم است كه در اين برهه نيز همچون گذشته به پاسدارى از حرمت اصول انقلاب برخيزند.
هيچ تضمينى وجود ندارد كه اگر ميدان براى ترديدافكنى و تجديد نظر طلبى نسبت‏به اصول انقلاب باز شود، زمينه انحرافاتى كه به استحاله تدريجى انقلاب منتهى خواهد شد، فراهم نيايد. هميشه انحرافات از زوايا و روزنه‏هايى كوچك آغاز مى‏شود و به تدريج دامنه دگرگونى طلبيها تا تحريف و مسخ اصول و ارزشها توسعه مى‏يابد بويژه آنكه دشمن كاملا هوشيار و مترصد فرصت است تا نغمه‏اى ساز شود و زمينه‏اى فراهم آيد.
وقتى كه امروز قباحت ترديد نسبت‏به اصول مقدسى كه احياء آنها به احياء اسلام و نهضت جهانى اسلام منتهى گرديد ريخته شود و به نام تنوير افكار و تضارب آراء و شعارهايى فريبنده از اين دست، باب تجديد نظر در اصول بنيادين انقلاب مفتوح گردد فردا اصل انقلاب و دين و موجوديت آن مورد ترديد قرار خواهد گرفت. كدام تنوير و كدام افكار؟ واقعيتهاى تلخ پس از نهضت مشروطيت و نهضت ملى و بازار پر رونق آنگونه شعارها را فراموش نكرده‏ايم كه چگونه اصحاب روشنفكرى و نوانديشى ميداندار جريانى شدند كه مبارزين واقعى و روحانيت پيشتاز را از صحنه خارج كردند و دين را از عرصه حيات اجتماع منزوى ساختند و با قلمفرسايى و فلسفه‏بافى و تجديد نظرطلبى جاده هجوم همه جانبه غرب را صاف و هموار نمودند و اغلب همانها كه به بهانه تعميق مباحث نهضت و تنوير افكار، مبانى نهضت و مشروعيت آنرا مورد سوال قرار داده بودند، در فرداى حاكميت استبداد به خدمت در اركان رژيم استبدادى پرداختند و يا آنكه - حداكثر بار خويش را بسته و در ديار فرنگ رحل اقامت گزيدند.
هر چند كه انقلاب اسلامى در ماهيت و روشها و نوع رهبرى و در ميزان آگاهى و پايبندى مردم، قابل قياس با نهضتهاى تاريخ معاصر نيست اما هشدارهاى قرآن كريم به ما آموخته است كه در صورت غفلت مومنان آگاه، امكان انحراف و رجعت‏به گذشته‏هاى سياه، حتى در مورد اصيل‏ترين نهضتها نيز وجود دارد.
چندى است كه متاسفانه نغمه‏هايى از هماندست كه اشاره كرديم آغاز شده است. اينكه‏انگيزه گويندگان و نويسندگانى كه ترديدهايشان اصول انقلاب را نشانه رفته است چه مى‏باشد و اينكه آيا اينان از سر آگاهى چنين مى‏كنند يا به عواقب سوء گفتارشان ناآگاهند، و اينكه اينها در گذشته چه رابطه‏اى با انقلاب داشته‏اند آيا در زمره بريدگان و سرخوردگانند يا آنكه اساسا از آغاز با مبانى انقلاب سازگارى نداشته‏اند، اينها مهم نيست آنچه كه مهم است پيامدهاى منفى و اثر تخريبى اينگونه افاضات روشنفكرمآبانه است كه نخست‏حرمت اصول را مى‏شكند و مبانى انقلاب را خدشه پذير جلوه مى‏دهد و آنگاه كه دامنه شك و ترديد در اصالت ارزشها و مبانى عموميت‏يافت و به عنوان تحول و گرايشى نو در جامعه پديدار گرديد، دشمن راه هجوم همه جانبه را هموار خواهد ديد. البته در اين ميان نارسائيها و مشكلات طبيعى و تصنعى كه مانع از آن شده‏اند تا انقلاب اسلامى به تمامى اهدافش نايل گردد به همراه عامل مرور زمان كه تدريجا به بى‏تفاوتى عناصر كم ظرفيت مى‏انجامد نيز زمينه را براى توسعه دايره ترديدها و بهره بردارى بيش از پيش دشمن فراهم مى‏سازد.
ترويج جدايى دين از سياست و تبليغ منفك بودن دين از عرصه حكومت‏به بهانه حفظ قداست دين، تشكيك در اصالت و مشروعيت نظام سياسى منبعث از دين، ترديد در محدوده اختياراتى كه امام خمينى بر اساس آيات قرآن و سنت پيامبر و احكام فقهى براى ولى فقيه حاكم در جامعه اسلامى قائل شده‏اند و در متن قانون اساسى و ميثاق مردم با انقلاب اسلامى آمده است، و تبليغ ضرورت كنار كشيدن روحانيت از عرصه دخالت در امور سياسى و اجرايى به بهانه حفظ تقدس آنان، زمزمه‏هايى است كه نشانه‏هايى بارز از آن را در لابلاى مقالات و گفتگوهاى برخى نشريات و روزنامه‏ها و جلسات مشاهده مى‏كنيم.
از كسانيكه ليبراليسم غرب را كعبه آمال فلسفى و سياسى خويش مى‏دانند و هيچگاه در درونشان مبانى و آرمانهاى امام و انقلاب را هضم و باور نكرده‏اند و فرصت طلبانه در گذشته مهر سكوت بر لب زده و اكنون مكنونات ذهنى خويش را با عناوين مختلف بروز مى‏دهند، انتظارى بيش از پاشيدن بذر ترديد و نوميدى نسبت‏به انقلاب نيست اما از آنها كه ادعاى انقلابيگرى و همراهى با امام داشته‏اند و شخصيت و موجوديت اجتماعى خويش را مديون همين ادعا و همراهيها مى‏باشند تعجب است كه چگونه با سكوت خويش و حتى همنوايى با جريان تجديدنظر در اصول و اركان و دستاوردهاى انقلاب به تقويت آن مدد مى‏رسانند و به بهانه آزادى بيان و تضارب افكار، ابزار و امكانات خويش را در اختيار آنان مى‏نهند!
گويى اينها به پيامدهاى اين جريان و واقعيتهاى تلخى كه مكرر در تاريخ گذشته خودمان شنيده و خوانده‏ايم بى اعتنايند. اگرامروز در كارآيى دين وحوزه دخالت آن ترديد شود فردا اصل آن انكار مى‏شود. اگر امروز دين مقوله‏اى مربوط به پهنه آخرت و منحصر به امور فردى و عبادى و معنوى معرفى شد فردا وجود آن پهنه و نياز بدان نيز انكار مى‏شود. اگر امروز اصالت انسان درعرصه طبيعت، و حق و توانايى او بر تصميم‏گيرى در كليه شئون اجتماعى و سياسى و اقتصادى خويش و بى نيازى از وحى و احكام الهى در اين شئون ترويج‏شد فردا اثرى از دين و دين باورى در هيچ زمينه‏اى باقى نخواهد ماند. اگر امروز ضرورت حضور دين وانديشه دينى در عرصه حكومت مورد ترديد قرار گرفت فردا حقانيت نظام منبعث از دين مورد انكار واقع مى‏شود. اگر امروز نص آراء بنيانگذار انقلاب و نظام اسلامى و مواد قانون اساسى درباره اختيارات و حيطه حاكميت ولى فقيه مورد شك و سوال جلوه داده شد فردا اصل و اساس آن انكار خواهد شد. و البته با كمال دردمندى بايد گفت كه زمزمه وقوع اين "اگرها" به گوش مى‏رسد.
امروز شاهديم كه اصحاب ليبراليسم - البته با رنگ و جلاى مذهبى - كه خود را در ميدان سياست منزوى مى‏بينند قلمهاى ترديد را به وادى بحثهاى فلسفى و فكرى و فرهنگى سوق داده‏اند. اگر تا ديروز دستاوردهاى انقلاب دوم و رويارويى نظام اسلامى با آمريكا و حقانيت دفاع مقدس هشت‏ساله و ضرورت صدور حكم ارتداد سلمان رشدى و مواضع سياسى نظام اسلامى مورد ترديد و مخالفتاينان بود امروز ترديدها را متوجه اصول و مبانى ساخته‏اند.




ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط