![کمدی سبک کمدی سبک](https://rasekhoon.net/_files/thumb_images700/article/sabok.jpg)
نویسنده: دکترمحمدرضا اصلانی (همدان)
Low Comedy
معادلهای دیگر: کمدی بدنی، کمدی سست
نوعی کمدی زشت و خشن که عموماً شامل مسخرگی، داد و بیداد، خشونت و گفتههای بیادبانه است. نشاط حاصل از این نوع کمدی بیشتر شکمی است تا ذهنی، در مسخرگی و حقارت دیگران است که لذت حاصل میشود. برای مثال زد و خوردهایی را در نظر بگیرید که افراد با کیک به صورت هم میزنند و با مشت به صورت هم میکوبند و حتا شلوار یکدیگر را پایین میکشند.
عناصری از این نوع نمایش را در کمدی آریستوفانی، کمدیهای قرون وسطا، نمایشهای دورهی شاه جیمز و تئودور و کمدیهای دورهی بازگشت میتوان یافت. در چندین صحنه از رام کردن زن سرکش (1594) و زنان سرخوش ویندسر (1623) اثر شکسپیر و همسر روستایی (1675) از ویچرلی نمونههایی از کمدی سبک وجود دارد.
زنان سرخوش ویندسر گویی به دستور ملکه الیزابت برای نشان دادن عشق سِرجان فالستاف نوشته شده است. در این نمایش فالستاف درمانده و بیچاره تصمیم میگیرد به زنان فورد و پیچ، دو نجیبزادهی ساکن ویندسور ابراز عشق کند، ولی نیم و پیستول دو همراه طرد شدهی فالستاف، شوهران آنها را از این موضوع آگاه میکنند. فالستاف برای خانم فورد و خانم پیج نامههای عاشقانه مشابهی مینویسد و آنها برای آزار وی نقشه میریزند. در قرار ملاقات اول شوهر فورد از راه میرسد و آنها فالستاف را در سبدی پنهان میکنند، رویش را با ملحفههای کثیف میپوشانند و در نهر گلآلودی میافکنند در ملاقات دوم وی را به شکل زن چاقی تغییر قیافه میدهند تا بعد از آن از فورد کتک مفصلی بخورد. در قرار ملاقات نهایی در جنگ ویندسر همسر حسود خانم فورد که دوباره فریب خورده است از ماجرا مطلع میشود. پریان دروغین فالستاف را احاطه میکنند و با آزار و اذیت بسیار، فورد و پیچ رسوایش میکنند.
در همسر روستایی آقای پینچ وایف به مناسبت ازدواج خواهرش، آلیتیا به لندن میآید و همسر روستایی جوان و ساده دلش را با خود میآورد. سوظن بیش از حد نسبت به این موجب پیدایش افکاری در ذهن آقای پینجوایف میشود. در پایان هورنر، جوان لاقید و شوخطبعی که برای کامیابی بیشتر، چیزی را به دروغ دربارهی خودش اعلام کرده است آقای پینجلایف را از بیگناهی همسرش آگاه میکند.
در رام کردن زن سرکش ابتدا یک لرد و مردان شکارچی کریستوفراسلای یک ولگرد دائمالخمر را در حالی که در خلنگزاری افتاده، پیدا میکنند. آنها از او مراقبت میکنند و اطمینان مییابند که او اشرافزادهای است که دچار فراموشی شده است. ترتیبی داده میشود تا نمایشنامه زیر را تماشا کند که بازیگران دورهگرد برای آرامش روحی او اجرا میکنند.
پتروچیو، اشراف زادهای اهل ورونا که فردی زیرک و باوقار است، تصمیم میگیرد تا با کاترینا دختر بزرگ و بدشهره باپتستا، اشراف زادهای ثروتمند اهل یادوا ازدواج کند. پتروچیو با غرور نسبت به کاترینا ابراز عشق میکند و او نیز متقابلاً بیمحابا دست رد بر سینه وی میزند، اما پتروچیو تحت تأثیر وی قرار میگیرد چون در مییابد که کاترینا به طور ذاتی دختری مؤدّب و آرام است. پس از این رام کردن این زن سرکش آغاز میشود. پتروچیو با در انتظار نگهداشتن کاترینا در روز عروسی و پوشیدن لباسی همچون مترسکها او را تحقیر میکند؛ به کشیش دستبند میزند و مانع حضور وی در جشن عروسی میشود و به سرعت همسرش را بر میدارد و با سوارکردن بر اسبی بیارزش او را به خانه خود میبرد. در بدو ورود، به بهانه اینکه غذا و رختخوابی که تهیه شده، مناسب وی نیست، به او اجازه خوردن و خوابیدن نمیدهد و با دیگر کارهای مسخره و دیوانهوار خود موجب اندوه و ناراحتی او میگردد. سرانجام او را در حالی که کاملاً رام و مطیع گشته به خانه پدرش بر میگرداند. در همین ضمن لوسن نیو با تظاهر به این که مدیر مدرسه است، موفق میشود تا دل بیانکا خواهر کوچکتر کاترینا را به دست آورد و وی را شیفته خود سازد. هورتن سیو، خواستگار مأیوس بیانکا با یک بیوه ازدواج میکند. در حین مراسم جشن عروسی شرطی بین دامادها بسته میشود مبنی بر اینکه همسر کدام یک مطیعتر است؛ پتروچیو پیروزمندانه شرط را میبرد.
منبع مقاله :
اصلانی، محمدرضا؛ (1394)، فرهنگ واژگان و اصطلاحات طنز همراه با نمونههای متعدد برای مدخلها، تهران: انتشارات مروارید، چاپ اول.