نویسنده: دکتر محمدرضا صرفی(1) - فاطمه هدایتی(2)
(علمی- پژوهشی)
کلید واژه : نماد، نقش مایه، ادبیات دفاع مقدس، ادبیات کودک و نوجوان.
به گفته ادواردوسرلو «در نماد پردازی هر چیزی از خود جای پا یا نشانه ای باقی می گذارد که راه را برای پژوهش و تاویل و تفسیرها باز می گذارد» (سرلو، 1389: 68). از آنجا که دنیای کودکان با دامنه ی محدود واژگان و قدرت تحلیلی اندک برای پی بردن به دنیای ماورای رمزها و نشانه ها همراه است، در اکثر این آثار، نشانه های ورود به دنیای نمادها و کلیدهای رمز گشایی از آنها در قالب رویدادهای داستان از زبان شخصیت ها و گاه توسط راوی بیان می شود و به عبارتی دیگر، این «جای پاها و نشانه ها» که سرلو از آن ها نام می برد، توسط نویسنده پر رنگ تر و عمیق تر تصویر می شوند تا ذهن مخاطب کوچک سال را اصل موضوع و گرفتن پیام آن هدایت کنند.
این پژوهش، با این پیش فرض که نمادها حاصل تصویر سازی ای ذهنی هستند و ذهن کودک به دلیل قدرت تخیل قادر به درک تصویر هاست، به این پرسش پاسخ می دهد که نویسندگان چگونه با خلق تصاویر نمادین مفاهیمی چون شهادت، اسارت، جانبازی، آزادی، قهرمان و ضد قهرمان و دیگر مفاهیم دفاع مقدس را به گروه کودک و نوجوان القا می کنند. از آنجا که ادبیات کودک و نوجوان در ایران، کودکی نو پاست و ادبیات دفاع مقدس نیز، شاخه ای سبز و نو رسته از آن است؛ تاکنون، تحقیق مستقلی در زمینه ی نماد پردازی در آثار داستانی انجام نگرفته است، تنها در برخی موارد مانند کتاب «از این باغ شرقی» نویسنده به بررسی نمادهای شعر در آثار کودکان پرداخته است.
از این رو، پیش از پرداختن به بحث «نماد»، می توان از نشانه ها به عنوان مقدمه ای برای خلق نمادها یاد کرد. «نورتروپ فرای در سرآغاز بحث نظریه سمبل ها از سمبل در قالب موتیف و نشانه به عنواب مراحل لفظی و وصفی سمبل نام برده است و آن را این چنین تعریف کرده: «موتیف (نقش مایه) یکی از برجسته ترین ایده ها در بستر ادبی یا قسمتی از ایده اصلی است و ممکن است یک نشانه مخصوص، یک تصویر مکرر یا نمونه ای لفظی باشد. به عقیده نورتروپ فرای، کلام دارای جهات دوسویه است که یک سوی آن، نشانه یا موتیف است و یک سوی آن، نماد؛ آنگاه که از کلمات مفهوم الگوی کلامی بزرگ تری می سازیم» (سلاجقه، 1387، 151).
حرکت از نشانه ها به نماد و وارد کردن نقض مایه های شناخته شده ی زندگی به عرصه ی تاویل پذیری و نمادسازی از شگردهای هنری است که منجر به بازتاب اندیشه های متعالی در آثار ادبی می شود. این بحث فراگیر، در زمینه مورد کاوش این تحقیق یعنی ادبیات داستانی کودک و نوجوان دفاع مقدس به خوبی مشهود است و استفاده های فراوان و متفاوت از آن، علاوه بر غنای ادبی این آثار باعث ارتباط مخاطب کودک با قلمروی است که گفتگو از آن برای او با تاملات ویژه همراه است. اگر چه نقش مایه ها و نمادها در «شعر» به طور جداگانه و در قالب «کلمه» قابل بررسی اند و هر کدام سیر مجزایی را طی می کنند؛ چنانکه در یک اثر شعری یا با نماد روبرو هستیم یا با نقش مایه و نشانه اما از آنجا که داستان حوزه گسترده تری برای بسط مفاهیم دارد، ویژگی داستان های کودک و نوجوان دفاع مقدس، در اینجا نشانه و حرکت از نشانه ها به نماد است که این شیوه ذهن مخاطب را در سیر معنایی خاصی به سوی مفاهیم مورد نظر سوق می دهد. در این قصه ها گاه نشانه ها که همان نقش مایه های شناخته شده اند، در اثر داستانی مطرح و سپس با پیشرفت داستان در محور معنایی خاصی دگرگون می شوند و در روند نمادینگی قرار می گیرند و گاه در پایان به علت محدودیت دامنه ی اطلاعات و برد اندیشه مخاطب از آن ها راز گشایی می شود. این «رازگشایی»، گاه به مستقیم گویی و نماد گشایی می انجامد؛ اما گاهی هم، در قالب تمثیل و استعاره های دوباره به صورتی غیر مستقیم با ضرباهنگ آرامی از معنا بر ذهن و دل مخاطب می نشیند و داستانی در دل داستانی دیگر می آفریند.
تبدیل شدن نقش مایه به نماد یا حتی ماندن در موقعیت نشانه ای، می تواند عامل ارزش گذاری اثر ادبی باشد؛ اما استفاده از نشانه های گوناگون، به تنهایی نیز به خاطر داشتن بار معنایی ویژه قابل تأمل است.
در واقع، نقش مایه ها از قلمرو وسیع زبان جدا شده اند و هر کدام به نسبت چگونگی قرار گرفتن در ساختار داستان ایفای نقش می کنند. «موتیف ها دارای دو جهت هستند که یکی جهت بیرونی یا برون سواست که دام ما را به بیرون از متن مورد مطالعه می برد یعنی از تک تک کلمات به آنچه معنی می دهد یا در عمل به ارتباط عرفی بین آن ها که در خاطره داریم، دلالت دارد و دیگر، جهت درونی یا درون سو است که در این جهت سعی می کنیم از کلمات، مفهوم الگوی کلامی بزرگتری پدید آوریم که کلمات می سازند، که در هر صورت سر و کار ما با سمبل یا نشانه وضعی است که آن را موتیف (نقش مایه) نامیده اند (سلاجقه، 1387، 151).
اهمیت طرح نقش مایه ها در قصه های دفاع مقدس از آن جهت است که تمام این نقش مایه ها در سرتاسر داستان ها پراکنده اند و مفهوم داستان بر مبنای آن ها شکل می گیرد و گاهی که موقعیت ایجاب می کند، با غنی شدن بار معنایی از حالت تک معنایی بیرون می آیند و در موقعیت نمادینگی قرار می گیرند و تبدیل به نماد می شوند تا پیام قصه را به مخاطب برسانند.
به عبارتی دیگر «شاید بهتر باشد برای دست یافتن به مفهومی از نماد، از زاویه های متعدد آن را مورد بررسی قرار دهیم و سعی کنیم از هر زاویه تا حدودی به معنای آن نزدیک شویم و سپس با توجه به عملکرد آن در محور معنایی آثار ادبی به تعریفی ذهنی و مفهومی از آن دست یابیم؛ اما در نهایت پس از همه ی کوشش ها پی می بریم که آنچه اهمیت دارد، کارکرد عجیب و شگرف این عنصر حیرت آور در محور تاویل آثار هنری است نه تعریف همه جانبه آن (سلاجقه، 1387: 175).
از بین تعاریف و رویکردهای گوناگون به نماد، زوایایی از آن که با ادبیات کودک پیوند دارد و از مشخصه های اصلی نماد است، حاصل تصویرسازی نمادهاست. نماد، حاصل ترکیب تصویرها و معناهاست و این معانی از طریق واژگان و با ایجاد تصاویر در ذهن کودک جایگزین می شوند. «نماد، مصداق عینی یا تصویری است که با مصادیق یا تصویر های دیگر در یک رابطه مبتنی بر شباهت قرار گرفته باشد» (مهرگان، 1377: 142).
اصولا، قاطع ترین مرز میان خودآگاهی و ناخودآگاهی، تصویری بودن زبان ناخودآگاه است (همان، ص 26). این تصاویر، هنگامی که از ناخودآگاه به زبان جاری می شوند، بستر نمادسازی هموار می شود. «تصویر و نماد لازم و ملزوم یکدیگرند؛ به عبارتی دیگر، تصاویر تنها در شکلی نمادین قادر به بیان معانی اند و تمایز اصلی و بنیادین آن با زبان ملفوظ که آحاد آن الفاظ و نشانه های صوتی است نیز همین است» (همان، ص 27).
از آنجا که دنیای کودک با تصویرهای ذهنی او شکل می گیرد، قدرت تخیل، تصویر سازی، همانند انگاری و مشابه سازی در او قوی است و به خاطر همین قدرت خلاقه در تصویر سازی و همانند انگاری است که مصادیق و مفاهیم گوناگون معنوی و انتزاعی را از طریق نمادسازی می توان به او فهماند؛ به خصوص در داستان که امکان بسط و گسترش تصاویر و مفاهیم از طریق واژگان فراهم است، این شگرد می تواند از مؤثرترین شیوه ها برای نماد سازی در خصوص درون مایه های جنگ از جمله شهادت، اسارت، جانبازی، دفاع، ایثار و... برای کودکان و نوجوانان باشد.
تاکنون تقسیم بندی های گوناگون و متعددی از نماد توسط زبان شناسان و نشانه شناسان صورت گرفته است که این گوناگونی تقسیم بندی ها نیز، به علت فراوانی و دامنه گسترده تعاریف از نماد است. در آثار داستانی کودک و نوجوان دفاع مقدس، مجموعه ای از نمادها به کار رفته اند که به خاطر گستردگی فضای داستان برای پردازش از نقش مایه آغاز و سپس در موقعیت های نمایندگی قرار گرفته اند. این نمادها به خاطر مشخص و محدود بودن بازه تعاریف دفاع مقدس در محورهای زیر قابل دسته بندی هستند.
«نماد پردازی رنگ یکی از جهانی ترین انواع نمادهاست و در آئین های عشای ربانی، تبارشناسی، کیمیا گری و ادبیات آگاهانه به کار گرفته شده است. رنگ های گرم و پیش رونده به روند جذب، فعالیت و شدت ارتباط مربوط می شوند و رنگ های سرد و انزوا طلبانه مربوط به جریان های منفی، سست و ناسازگارند» (سرلو، 1389: 432).
یکی از داستان های موفقی که نویسنده در آن آگاهانه از نماد رنگ ها بهره فراوان برده، کتاب «کلاغ آبی» اثر داود غفارزادگان است.
نام کتاب نیز، اشاره ای متناقض نما به موضوع دارد و در آن نویسنده با ورود به دنیای جعبه ی مدادرنگی های دختر یک جانباز و بیان چگونگی استفاده متفاوت کودک از آن ها، سعی در ترسیم دنیای جانباز از دریچه چشم دختر کوچکش دارد. دخترک، مشغول نقاشی است و هر کدام از رنگ ها در جهان بینی او، نماد مفهومی خاص هستند.
... برگ های درخت نقاشی را سبزتر می کند، مداد سبز لای انگشت های دختر به تندی حرکت می کند. مادر با تعجب می گوید: چقدر سبز!» (همان: 6). دختر می گوید: سمیه می گفت انگشت های دست باباش یک روز سبز می شود» (همان: 10).
«در مبانی نقد ادبی با توضیح اینکه ممکن است معانی هر یک از نمادهای کهن الگویی از زمینه ای به زمینه ی دیگر متفاوت باشد، در مورد معانی نمادین رنگ ها آمده است: سبز رشد، شور، احساس امید و باروری و در معانی منفی ممکن است مرگ و زوال را تداعی کند، آبی معمولا بسیار مثبت است و حقیقت، احساس مذهبی، امنیت و خلوص معنوی را تداعی می کند،... (سلاجقه، 1387: 244).
رنگ سبز در این داستان نیز، نماد رویش و زندگی دوباره در ذهن کودک است و پدر، معنای نمادین حرف دخترش را در ترکیب رنگ سبز و ارتباط آن با رشد دوباره ی انگشت های دست پدر سمیه و تاثیر روانی آن بر پررنگ زدن سبز برگ های درخت بیان می کند. «می گوید: مین گوجه ای ردخور ندارد، شانس که بیاوری انگشت هایت رفته، بابای سمیه مین ها را خنثی می کرد (همان: 11). در برشی دیگر از داستان، کودک، کلاغ سیاه را آبی می بیند.
«مادر انگشت می کوبد روی کلاغ نقاشی، صدایش سرزنش بار است
کلاع که آبی نمی شود.
دختر موهایش را از روی پیشانی بالا می زند.
- می شود خوب هم می شود.
مادر با اخم می گوید کلاغ ها سیاهند.
حرکت دست دختر روی دفتر کند می شود و می گوید: توی آسمان که می روند آبی اند (همان: 10).
ترکیب رنگ سیاه کلاغ با مفهوم آبی آن، در ذهن کودک بر مجموعه ای از مفاهیم دلالت دارد. یکی از آنها، اشاره به روح لطیف و آشتی جویانه کودک با هستی است؛ چرا که او دوست دارد همه چیز را زیبا ببیند و از طرفی، تاکید مادر بر رنگ سیاه، او را متوجه رنگ سیاه و کبود پای پدر می کند: «دختر سر را بالا می آورد و نگاهش روی انگشت های قطع شده پای چپ پدر خیره می ماند، جای زخم جوش خورده روی پای پدر به کبودی می زند» (همان: 10). رنگ های تیره، سیاه، کبود، رنگ خاک و رنگ چرک ماه (به تعبیر کودک) برای او تداعی کننده مصیبتی است که نصیب پدر شده. «بغضش را فرو می خورد و آشتی جویانه می گوید: کوه ها آبی اند، مگر نه؟ مادر می گوید: از دور به نظر آبی می رسند نزدیک که بشوی رنگ خاکند. دخترک می گوید: مثل صورت بابا در عکس...
دشمن نزدیک بود، گل به صورتمان مالیده بودیم که ما را نبیند (همان: 11).
در این داستان با شبکه ای از معانی روبهرو هستیم که کودک با هر کدام ارتباطی ویژه برقرا می کند. مفهوم زیبایی و غیر واقعی بودن چیزی از دور و درک واقعیت آن از نزدیک در تصاویر پی در پی تکرار می شود. ارتباطی که کودک بین خاکی بودن صورت پدر در عکس و خاکی بودن کوه از نزدیک و آبی بودن آن از دور برقرار می کند، زیباست. کودک، کوه را نماد صلابت پدر می داند و آبی بودن از دو را نماد بی آلایشی، پاکی و آرامش پدر. و رنگ های کبود طبیعت را به خاطر یادآوری عامل حادثه، دوست ندارد. برای همین سیاهی کلاغ را آبی، اما روشنی ماه را تیره می بیند.
کتاب «گل های قرمز پیراهم مامان را دوست دارم» اثر دیگری است که در آن، به رنگ ها توجه ویژه دارد و جایگاه رنگ قرمز را در دنیای کودک نشان می دهد. در این داستان، دخترکی با مداد رنگی هایش مشغول کشیدن گل های سرخی برای پدرش است. قرمزی گل ها او را به یاد آژیر قرمز می اندازد، کودک داستان رنگ قرمز را در ترکیب با آنجه که دوست دارد، زیبا می بیند و می گوید: «گل های قرمز پیراهم مامان را دوست دارم، گل های قرمز چادر مادر بزرگ را دوست دارم، مداد رنگی قرمزم را دوست دارم، همه گلی های قرمزی را که برای بابا کشیدم دوست دارم (حسین زاده، 1389: 8) و در پیوند با آنچه که دوست ندارد و باعث رنجش اوست، نازیبا می بیند «اما آژیر قرمز را دوست ندارم، از آژیر قرمز می ترسم وقتی گوینده رادیو می گوید: علامتی که هم اکنون می شنوید آژیر خطر یا اعلام وضعیت قرمز است خیلی می ترسم، رنگم می پرد؛ رنگ گل های پیراهن مامان هم می پرد، من هی توی دلم از خدا می خواهم وضعیت زودتر سفید شود. دلم میخواست همه ی گل های قرمز و همه دشت های دنیا را برای بابا بکشم، برای بابا و همه ی کسانی ککه می دانند بچه ها از جنگ می ترسند» (همان: 12).
در این داستان، قرمز، نمادی از هیجان مثبت و منفی است. آنچه در دنیای کودک باعث زیبایی و نازیبایی است رنگ ها نیستند، نه رنگ سیاه کلاغ، نه رنگ خاکی کوه، نه قرمز بودن رنگ چهره؛ تنها عاملی که به زشت و زیبا و خوب و بد در دنیای او تعریف می دهد، نحوه ارتباط و استفاده او از آنهاست. رنگ ها در این داستان ها، نمادی از معنای آن چیزی هستند که بزرگ ترها برای دنیای او ساخته اند؛ از همین روست که نماد، پشتوانه معنایی و عامل تاویل پذیری این آثار است.
«در عرفان اسلامی یکی از مهم ترین معانی نمادین پرنده، روح یا جان انسان است؛ بدین معنا که روح به عنوان ذات بالداری تصور شده که در سوی عالم افلاک که موطن اصلی اوست، پرواز می کند. قائل شدن بال و پر برای روح یا نفس رمزی بسیار کهن است و نمونه های متعدد دارد (صرفی، 1386: 56).
در نمادپردازی پرندگان در آثار دفاع مقدس از فقس نیز برای یادآوری شرایط اسرا استفاده شده است که نمونه های آن نیز فراوان است:
در کتاب «در عمق آن چشم های سیاه»، «پرنده سفید» نماد رزمنده ای است که به اسارت دشمن در آمده است. برای تاثیر گذاری بیشتر، نویسنده از پرنده سفید در داستان، استفاده های نمادین دیگری نیز کرده است: «صدا مثل یک عالمه پرنده از مناره ها بلند می شد و روی بام خانه های محل می نشست» (شاه حسین زاده، 1391: 6) و یا برای زمینه سازی آزادی داداش علی در ذهن مخاطب نوجوان می نویسد «بغض مثل یک عالمه پرنده ی اسیر راه گلویش را بسته بود، بغضش شکست و پرنده ها از گلویش پرواز کردند...» (همان: 9).
«یک دنیا پروانه» کتاب دیگری است که با استفاده از نقش مایه گل و پروانه و تبدیل آن ها به نماد شهید به طور غیر مستقیم، کودک را با مفهوم عروج شهدا به آسمان آشنا می کند. گل و پروانه از نمادهای عاشق و معشوق در ادبیات فارسی اند، که نویسنده در اینجا استفاده ی متفاوتی از آن ها کرده است.
«عروسک گفت: وای ستاره نگاه کن یک دنیا پروانه! ستاره برگشت به طرف باغچه نگاه کرد. هزار پروانه در آنجا پرواز می کردند. چند تا از پروانه ها توی باغچه نشستند، آنها پروانه مرده را برداشتند و همراه بقیه پروانه ها به آسمان بردند...» (همان: 21).
در فرهنگ نمادها آمده است پروانه که میان گل ها می پرد، نشانه روح یک جنگجو است که در میان جنگ افتاده، جنگجویات مرده همراه خورشید می شوند و با خورشید نیمه مدار حرکت مرئی اش را تا سر ظهر طی می کنند و سپس به شکل مرغ یا پروانه به زمین باز می گردند (آلن گربران، 1379: 212).
«در میان مردم باستان نیز پروانه نشانه ی روح و نیز نشانه ی جذب ناخودآگاه به سوی روشنایی است» (سرلو، 1389: 223).
این معنای نمادین از پروانه با مفهوم شهادت در فرهنگ دینی تلفیق یافته و گویی از سوی نویسنده با این گونه نگرش، آگاهانه به کار رفته است تا مفهوم عروج کشته شدگان در جنگ (شهدا) را به کودک بفهماند.
«کبوتر» نیز از نمادهایی است که در ساختار قصه های جنگ بسیار به کار رفته «این پرنده در نماد پردازی کلی تمامی حیوانات بالدار یعنی در معنویت و نیروی تعالی مشترک است (سرلو، 1389: 613).
همچنین «این نماد یکی از قراردادی ترین نمادهای مرسوم است که معنای نسبتا جهانی دارد و به نماد تک معنایی صلح و آشتی تبدیل شده است، (سلاجقه، 1387: 187). از سویی دیگر، سپیدی کبوتر، حالت خاص بام نشینی و پرواز آرام این پرنده، آن را به نمادی برای روح پاک و مطهر تبدیل کرده است. از تمامی این معانی، در پرداخت داستان های کودک و نوجوان استفاده شده است. در داستان «نازنین»، ابتدا، کبوتر به عنوان یک نقش مایه در داستان با کودک ارتباط برقرار می کند و سپس، تبدیل به نماد می شود.
کبوتر سفید که در ابتدای داستان، زخمی وارد می شود؛ نماد رزمندگانی است که در جنگ با دشمن، زخمی و جانباز شده اند.
کوچ پرستوها، کوچ اردک های وحشی و پرندگان زخمی نیز به عنوان نماد شهاد دسته جمعی در بمباران ها در داستان های کودکان مکررا به کار رفته است.
در داستان کودکانه «خورشید زمین» امیر علی سه ساله مشغول کشیدن یک نقاشی است. او خانه، خودش و مادر را می کشد با یک خورشید که روی زمین است؛ دلش می خواهد بابا را هم بکشد؛ اما تصویری از او در ذهن ندارد. مادر می گوید: شهید مثل خورشید در نقاشی توست که آن را روی زمین کشیدی، خورشیدی که درست مثل خورشید توی آسمان، گرما و روشنی می دهد و در پایان داستان می خوانیم «امیر علی مداد را برداشت، یک خانه، یک درخت و یک گل کشید و دوتا خورشید روبهروی هم، یکی در زمین و یکی در آسمان» (حسینی، 1386: 16).
داستان دیگر "صبح روز بعد" است. در این قصه، شخصیت داستان که دختر یک شهید است، با خورشید دوست می شود؛ اما هنگام غروب او را گم می کند. خورشید در این داستان نیز نمادی از شهید است که با دخترش ارتباط برقرار می کند. در داستان «قصه ی من و بابام» سارا با ستاره ای در شب دوست می شود که نورافشانی، جاودانگی، حضور در آسمان و از بالا دیدن همه چیز نمادی از شهید است. از همه مهمتر، اشاره به نام ستاره که مفهوم ستاره شدن و مشهور شدن را در ذهن تداعی می کند، نیز به ستاره شدن شهدا اشاره دارد.
در داستان «ستاره های واقعی» نیز ستاره ی آسمان برای فرزند یک جانباز، نماد چشم های پدر است و در جای دیگر کتاب، نماد شهیدی است که به آسمان رفته و ستاره شده است.
در داستان «قاصدک» نوشته ی علی مؤذنی، از قاصدک به عنوان نماد ارتباط استفاده شده است که در آن، رزمنده ای که در جبهه است از طریق قاصدک با همسر و فرزندش، ارتباط برقرار می کند. قاصدک، یکی از شخصیت های داستان را تشکیل می دهد که در ابتدا به عنوان نماد رزمنده و سپس در قالب خود او حضور پیدا می کند.
در این داستان قاصدک رابط میان مادر و پسر با پدر می شود و تا اواخر داستان، حضوری پررنگ و نمادین دارد.
نویسندگان، برای آشنا کردن کودک با مفاهیم دفاع مقدس، با استفاده از برخی واژگان آشنای دنیای کودک، دست به خلق نمادهایی زده اندکه در زمینه ی القی مفاهیم دفاع مقدس کاری جالب توجه و تاثیر گذار است.
یکی از این نمادها «آدم آهنی» است. آدم آهنی بیشتر نام اسباب بازی مدرنی را به ذهن کودک متبادر می کند که استفاده از آن به عنوان نماد در داستان، ابداع نویسنده است.
«آدم آهنی» که نام کتاب داستانی از سید حسن حسینی است، به برشی از زندگی یک جانباز و ارتباط او با فرزندش می پردازد. تن این جانباز، پر از ترکش است. برای همین پزشک او - که دوستش نیز هست - به او «آدم آهنی» می گوید و این نام، برای پسر خانواده جالب و تازه است. نمادهای دیگری نیز در این داستان به کار رفته مثل کبوتر. کبوتر در این داستان، نماد انسان هایی است که دشمن، خانه آن ها را خراب کرده است و شکل «گرگ و گاو» کتاب درسی نیز نماد دشمن زورگو و آدم های بی پناه مقابل آن هاست.
در داستان «اقیانوس گم شده» نیز تیله های بازی، نماد مرواریدهای دریا و مروارید، نماد شهید است (از جهت ارزشمندی و نایاب بودن). در داستان «هدیه»؛ عروسک، نماد سربازی جنگی است و در کتاب «مثل پدر»، اسباب بازی ها نماد صحنه های واقعی جنگ برای کودک هستند. نمونه آثاری که با این رویکرد به نماد پردازی برای کودکان نوشته شده، زیاد است که به خاطر حجم مقاله معرفی و تفصیل آن ها را به فرصتی دیگر واگذار می کنیم.
1- عنصر نماد، به خاطر رابطه ی ناگسستنی با تصویر پردازی و تصویر سازی، جایگاه ویژه ای در دنیای کودکان دارد. کودک به دلیل قدرت بالای تخیل، قادر به درک تصویرهاست. از این رو با استفاده از نماد، می توان مفاهیمی چون شهادت، اسارت، جانبازی، دفاع، ایثار و... را به او منتقل کرد.
2- استفاده از شیوه های نماد پردازی پاسخی به پرسش «چگونه گفتن» از جنگ برای کودکان و نوجوانان است؛ چرا که با نماد سازی، دست نیافتنی ترین مفاهیم، به دنیای درک کودک القا می شود.
3- نویسندگان از نقش مایه های آشنای کودک مانند کبوتر، پرستو، پروانه، آدم آهنی، ماه و خورشید، ... در این داستان ها استفاده کرده اند تا با تبدیل آن ها در محور ساختاری داستان به نماد، مفاهیم دفاع مقدس را به کودکان و نوجوانان منتقل کنند.
4- بسیاری از این نمادها، جزو نمادهای ابداعی یا شخصی محسوب می شوند که نویسنده با خلق مفهومی جدید برای آن ها دنیای ارتباطی کودک را گسترانیده تا او را با حقایق جنگ آشنا کند.
5- محورهای تأویلی این نمادها به علت مشخص بودن موضوع، کم بودن قدرت کودک برای تجزیه و تحلیل نماد و رازگشایی توسط نویسنده، بسته و گاه محدود به یک یا دو مشبه به است.
1. اکبرلو، منوچهر، 1390، هدیه، تهران: نشر صف.
2. ــــــــ، 1390، مثل پدر، تهران: نشر صف.
3. خوان ادواردو سرلو، 1389، فرهنگ نمادها، ترجمه مهرانگیز اوحدی، تهران: نشر دستان.
4. چدویک، چالز، 1378، سمبولیزم، ترجمه مهدی سحابی، تهران: نشر مرکز.
5. حسن لی، کاووس؛ احمدیان، لیلا، 1387، «بازنمود رنگهای سرخ، زرد، سبز و بنفش در شاهنامه فردوسی»، نشریه دانشکده ادبیات و علوم انسانی، شماره 23، بهار 1387، کرمان، صص 88-59.
6. حسینی، سید حسن، 1389، آدم آهنی، تهران: نشر شاهد
7. حسینی، سید ابراهیم، 1386، خورشید زمین، تهران: نشر شاهد
8. دوازده امامی، سید محسن، 1376، نازنین، تهران: نشر شاهد
9. سلاجقه، پروین، 1387، از این باغ شرقی، تهران: نشر کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان
10. ژان شوالیه، آلن گربران، 1379، فرهنگ نمادها، ترجمه سودابه فضایلی، تهران: نشر جیحون.
11. شاه حسین زاده، رویا، 1390، در عمق آن چشم های سیاه، تهران: نشر صف.
12. ــــــــ، 1390، اقیانوس گم شده، تهران: نشر صف.
13. ــــــــ، 1389، ستاره های واقعی، تهران: نشر صف.
14. ــــــــ، 1389، گل های قرمز پیراهن مامان را دوست دارم، تهران: نشر صف
15. صرفی، محمدرضا، 1386، «نماد پرندگان در مثنوی»، فصلنامه ی پژوهش های ادبی، شماره 18، صص 77-59.
16. عربلو، احمد، 1389، قصه ی من و بابام، تهران: نشر فاتحان.
17. غفارزادگان، داوود، 1384، کلاغ آبی، تهران: نشر صریر.
18. فردی، امیر حسین، 1385، یک دنیا پروانه، تهران: نشر صریر.
19. فرمانبر، محمد علی، 1388، صبح روز بعد، تهران: نشر مدرسه.
20. مؤذنی، علی، 1389، قاصدکف تهران: نشر سوره مهر.
21. مهرگان، آروین، 1377، دیالکتیک نمادها، تهران: نشر فردا.
منبع مقاله :
جلیلی، سید هدایت؛ (1389)، مجموعه مقالات غزالی پژوهی، تهران: خانه کتاب، چاپ اول
چکیده:
یکی از مباحث مهم مطرح شده در ادبیات کودک و نوجوان دفاع مقدس، چگونگی طرح مسئله جنگ و مسایل و مفاهیم مربوط به آن برای کودکان است. نماد پردازی و استفاده از نقش مایه های نمادین، هنری ترین شگردی است که برای به تصویر کشیدن مفاهیم مربوط به دفاع مقدس در ادبیات داستانی کودک و نوجوان به کار گرفته شده است. استفاده ی بجا از نماد و نقش مایه های شناخته شده ی دنیای کودکان، با ایجاد ارتباط معنایی بین واژه و واقعیت در محور ساختاری قصه ها، دامنه ی تفسیری آنها را گسترده است و با بسط معنا در محورهای گوناگون اثر، علاوه بر آشنایی مخاطب خاص با محورهای حادثه ای جنگ به انتقال فرهنگ و باورهای نهفته در آن می پردازد. استفاده از نماد برای عینی کردن وقایع و حقایق دوران دفاع مقدس برای کودکان و نوجوانان، از شگردهای هنری دسته ای از آثار است که علاوه بر نزدیک کردن ذهن مخاطب خاص به جریان این وقایع، باعث غنای ادبی آثار داستانی کودک و نوجوان نیز خواهد شد. این مقاله کوششی در جهت نشان دادن چگونگی استفاده از عنصر نماد در قصه های کودک و نوجوان دفاع مقدس است.(3)کلید واژه : نماد، نقش مایه، ادبیات دفاع مقدس، ادبیات کودک و نوجوان.
1- مقدمه
ادبیات، جهان ناشناخته ای از نشانه ها و نمادهاست. نشانه و نماد، عناصر بی بدیل تأویل و تفسیر آثار ادبی و هنری اند که در پیوند بین ذهن هنرمند و ناخودآگاه او با واقعیت های جهان هستی شکل می گیرند. حرکت در سیر معنایی نشانه ها و رمزگشایی از نمادها، با کشف پیوندهای نامحسوس درون واژه و معنا علاوه بر ایجاد التذاذ هنری در مخاطب، به خاطر درک پیوندها و رابطه ها، باعث گسترش جهان ارتباطی او خواهد شد. نکته ی حائز اهمیت در مورد نمادپردازی در ادبیات کودک و نوجوان این است که تاکنون با طیف گسترده ای از نمادها در ادبیات کودکان روبهرو نبودهایم؛ دلیل این مسئله، علاوه بر محدودیت بازه ی معنایی ذهن کودکان، عدم توان رمز گشایی و خوانش نمادها و اطلاعات محدود مخاطب در بسترهای اصلی نمادسازی است؛ اما ادبیات دفاع مقدس، ویژه ی کودکان و نوجوانان با طرح موضوع منحصر به فرد جنگ، در قالب آثار داستانی نمادین، گام بزرگی در تداعی مفاهیم دور از دسترس و نزدیک کردن اندیشه و احساس این طیف از مخاطب خاص به محورهای معنایی دفاع مقدس برداشته است که از نتایج آن علاوه بر افزودن بر غنای ادبیات داستانی کودک و نوجوان و گستر ش آثار پر مخاطب و خواندنی، پاسخ به پرسش چگونه گفتن از جنگ برای کودکان است؛ مسئله ای که دغدغه ی بسیاری از طرفداران روح لطیف و حساس کودک در برخورد با موضوع جنگ بوده و هست؛ مسئله ای که در این پژوهش مورد تحقیق قرار گرفته این است که نویسندگان، چگونه از طریق نمادسازی در ساختار قصه های جنگ و نزدیک کردن نقش مایه های شناخته شده ی دنیای کودک، زوایای گوناگون جنگ را در ادبیات کودک و نوجوان باز تابانیده اند و دیگر اینکه، نقش مایه هایی که توسط نویسندگان از زمینه های زندگی کودک و دنیای محسوس او انتخاب شده اند، چگونه با قرار گرفتن در موقعیت های نمادینگی، به عینی کردن وقایع و حقایق از جمله مسائل جنگ و دفاع مقدس پرداخته اند تا آنجا که ادبیات کودک و نوجوان دفاع مقدس تبدیل به بستری مناسب برای ایجاد و رشد نقش مایه های تازه و تبدیل آنها به نماد شده است.به گفته ادواردوسرلو «در نماد پردازی هر چیزی از خود جای پا یا نشانه ای باقی می گذارد که راه را برای پژوهش و تاویل و تفسیرها باز می گذارد» (سرلو، 1389: 68). از آنجا که دنیای کودکان با دامنه ی محدود واژگان و قدرت تحلیلی اندک برای پی بردن به دنیای ماورای رمزها و نشانه ها همراه است، در اکثر این آثار، نشانه های ورود به دنیای نمادها و کلیدهای رمز گشایی از آنها در قالب رویدادهای داستان از زبان شخصیت ها و گاه توسط راوی بیان می شود و به عبارتی دیگر، این «جای پاها و نشانه ها» که سرلو از آن ها نام می برد، توسط نویسنده پر رنگ تر و عمیق تر تصویر می شوند تا ذهن مخاطب کوچک سال را اصل موضوع و گرفتن پیام آن هدایت کنند.
این پژوهش، با این پیش فرض که نمادها حاصل تصویر سازی ای ذهنی هستند و ذهن کودک به دلیل قدرت تخیل قادر به درک تصویر هاست، به این پرسش پاسخ می دهد که نویسندگان چگونه با خلق تصاویر نمادین مفاهیمی چون شهادت، اسارت، جانبازی، آزادی، قهرمان و ضد قهرمان و دیگر مفاهیم دفاع مقدس را به گروه کودک و نوجوان القا می کنند. از آنجا که ادبیات کودک و نوجوان در ایران، کودکی نو پاست و ادبیات دفاع مقدس نیز، شاخه ای سبز و نو رسته از آن است؛ تاکنون، تحقیق مستقلی در زمینه ی نماد پردازی در آثار داستانی انجام نگرفته است، تنها در برخی موارد مانند کتاب «از این باغ شرقی» نویسنده به بررسی نمادهای شعر در آثار کودکان پرداخته است.
بحث
هر صورت از واژه، پیش از آنکه در محور جانشینی کلام، قابلیت تأویل و تفسیر پیدا کند و نشان از پدیده ای ذهنی و انتزاعی داشته باشد که در ذهن خالق اثر شکل گرفته، به تنهایی یک مصداق است؛ خواه مصداق بیرونی یا درونی. «واگر به خاطر بیاوریم که هر زبان دارای هزاران واژه است، درمییابیم که وسعت نشانه گذاری در زبان تا چه اندازه است. زبان، وسیع ترین قلمرو نشانه ها و از لحاظ مناسب بین نشانه ها، پیچیده ترین شبکه ارتباطی عالم است» (مهرگان، 1377، 136).از این رو، پیش از پرداختن به بحث «نماد»، می توان از نشانه ها به عنوان مقدمه ای برای خلق نمادها یاد کرد. «نورتروپ فرای در سرآغاز بحث نظریه سمبل ها از سمبل در قالب موتیف و نشانه به عنواب مراحل لفظی و وصفی سمبل نام برده است و آن را این چنین تعریف کرده: «موتیف (نقش مایه) یکی از برجسته ترین ایده ها در بستر ادبی یا قسمتی از ایده اصلی است و ممکن است یک نشانه مخصوص، یک تصویر مکرر یا نمونه ای لفظی باشد. به عقیده نورتروپ فرای، کلام دارای جهات دوسویه است که یک سوی آن، نشانه یا موتیف است و یک سوی آن، نماد؛ آنگاه که از کلمات مفهوم الگوی کلامی بزرگ تری می سازیم» (سلاجقه، 1387، 151).
حرکت از نشانه ها به نماد و وارد کردن نقض مایه های شناخته شده ی زندگی به عرصه ی تاویل پذیری و نمادسازی از شگردهای هنری است که منجر به بازتاب اندیشه های متعالی در آثار ادبی می شود. این بحث فراگیر، در زمینه مورد کاوش این تحقیق یعنی ادبیات داستانی کودک و نوجوان دفاع مقدس به خوبی مشهود است و استفاده های فراوان و متفاوت از آن، علاوه بر غنای ادبی این آثار باعث ارتباط مخاطب کودک با قلمروی است که گفتگو از آن برای او با تاملات ویژه همراه است. اگر چه نقش مایه ها و نمادها در «شعر» به طور جداگانه و در قالب «کلمه» قابل بررسی اند و هر کدام سیر مجزایی را طی می کنند؛ چنانکه در یک اثر شعری یا با نماد روبرو هستیم یا با نقش مایه و نشانه اما از آنجا که داستان حوزه گسترده تری برای بسط مفاهیم دارد، ویژگی داستان های کودک و نوجوان دفاع مقدس، در اینجا نشانه و حرکت از نشانه ها به نماد است که این شیوه ذهن مخاطب را در سیر معنایی خاصی به سوی مفاهیم مورد نظر سوق می دهد. در این قصه ها گاه نشانه ها که همان نقش مایه های شناخته شده اند، در اثر داستانی مطرح و سپس با پیشرفت داستان در محور معنایی خاصی دگرگون می شوند و در روند نمادینگی قرار می گیرند و گاه در پایان به علت محدودیت دامنه ی اطلاعات و برد اندیشه مخاطب از آن ها راز گشایی می شود. این «رازگشایی»، گاه به مستقیم گویی و نماد گشایی می انجامد؛ اما گاهی هم، در قالب تمثیل و استعاره های دوباره به صورتی غیر مستقیم با ضرباهنگ آرامی از معنا بر ذهن و دل مخاطب می نشیند و داستانی در دل داستانی دیگر می آفریند.
تبدیل شدن نقش مایه به نماد یا حتی ماندن در موقعیت نشانه ای، می تواند عامل ارزش گذاری اثر ادبی باشد؛ اما استفاده از نشانه های گوناگون، به تنهایی نیز به خاطر داشتن بار معنایی ویژه قابل تأمل است.
در واقع، نقش مایه ها از قلمرو وسیع زبان جدا شده اند و هر کدام به نسبت چگونگی قرار گرفتن در ساختار داستان ایفای نقش می کنند. «موتیف ها دارای دو جهت هستند که یکی جهت بیرونی یا برون سواست که دام ما را به بیرون از متن مورد مطالعه می برد یعنی از تک تک کلمات به آنچه معنی می دهد یا در عمل به ارتباط عرفی بین آن ها که در خاطره داریم، دلالت دارد و دیگر، جهت درونی یا درون سو است که در این جهت سعی می کنیم از کلمات، مفهوم الگوی کلامی بزرگتری پدید آوریم که کلمات می سازند، که در هر صورت سر و کار ما با سمبل یا نشانه وضعی است که آن را موتیف (نقش مایه) نامیده اند (سلاجقه، 1387، 151).
اهمیت طرح نقش مایه ها در قصه های دفاع مقدس از آن جهت است که تمام این نقش مایه ها در سرتاسر داستان ها پراکنده اند و مفهوم داستان بر مبنای آن ها شکل می گیرد و گاهی که موقعیت ایجاب می کند، با غنی شدن بار معنایی از حالت تک معنایی بیرون می آیند و در موقعیت نمادینگی قرار می گیرند و تبدیل به نماد می شوند تا پیام قصه را به مخاطب برسانند.
3- نماد در قصه های دفاع مقدس
در تعریف نماد آمده است: «هنر بیان افکار و عواطف و جوشش های درونی و ذهنی نه از راه شرح مستقیم، نه به وسیله ی تشبیه آشکار آن افکار و عواطف به تصویرهای عینی و مشخص، بلکه از طریق اشاره به چگونگی آنها و استفاده از نمادهای بی توضیح برای ایجاد آن عواطف و افکار در ذهن خواننده دانست.» (چدویک، 1385، 1) در عرصه هنر و ادبیات، پیوند با جنبه های ناخودآگاه بشری، دنیای رمز و رازها، ماوراءالطبیعه و هر چیز که معنای اسرار آمیز و غیر قابل دسترس دارد، از طریق نمادسازی امکان پذیر می شود. حوزه ی معانی و تعاریف از نماد نیز به دلیل همین پویایی و کشش، همچنان گشوده مانده است و به عقیده اکو: «گزاف نیست اگر بگوییم دیگر بحث از پدیده ای واحد در میان نیست» (مهرگان، 1377: 141).به عبارتی دیگر «شاید بهتر باشد برای دست یافتن به مفهومی از نماد، از زاویه های متعدد آن را مورد بررسی قرار دهیم و سعی کنیم از هر زاویه تا حدودی به معنای آن نزدیک شویم و سپس با توجه به عملکرد آن در محور معنایی آثار ادبی به تعریفی ذهنی و مفهومی از آن دست یابیم؛ اما در نهایت پس از همه ی کوشش ها پی می بریم که آنچه اهمیت دارد، کارکرد عجیب و شگرف این عنصر حیرت آور در محور تاویل آثار هنری است نه تعریف همه جانبه آن (سلاجقه، 1387: 175).
از بین تعاریف و رویکردهای گوناگون به نماد، زوایایی از آن که با ادبیات کودک پیوند دارد و از مشخصه های اصلی نماد است، حاصل تصویرسازی نمادهاست. نماد، حاصل ترکیب تصویرها و معناهاست و این معانی از طریق واژگان و با ایجاد تصاویر در ذهن کودک جایگزین می شوند. «نماد، مصداق عینی یا تصویری است که با مصادیق یا تصویر های دیگر در یک رابطه مبتنی بر شباهت قرار گرفته باشد» (مهرگان، 1377: 142).
اصولا، قاطع ترین مرز میان خودآگاهی و ناخودآگاهی، تصویری بودن زبان ناخودآگاه است (همان، ص 26). این تصاویر، هنگامی که از ناخودآگاه به زبان جاری می شوند، بستر نمادسازی هموار می شود. «تصویر و نماد لازم و ملزوم یکدیگرند؛ به عبارتی دیگر، تصاویر تنها در شکلی نمادین قادر به بیان معانی اند و تمایز اصلی و بنیادین آن با زبان ملفوظ که آحاد آن الفاظ و نشانه های صوتی است نیز همین است» (همان، ص 27).
از آنجا که دنیای کودک با تصویرهای ذهنی او شکل می گیرد، قدرت تخیل، تصویر سازی، همانند انگاری و مشابه سازی در او قوی است و به خاطر همین قدرت خلاقه در تصویر سازی و همانند انگاری است که مصادیق و مفاهیم گوناگون معنوی و انتزاعی را از طریق نمادسازی می توان به او فهماند؛ به خصوص در داستان که امکان بسط و گسترش تصاویر و مفاهیم از طریق واژگان فراهم است، این شگرد می تواند از مؤثرترین شیوه ها برای نماد سازی در خصوص درون مایه های جنگ از جمله شهادت، اسارت، جانبازی، دفاع، ایثار و... برای کودکان و نوجوانان باشد.
تاکنون تقسیم بندی های گوناگون و متعددی از نماد توسط زبان شناسان و نشانه شناسان صورت گرفته است که این گوناگونی تقسیم بندی ها نیز، به علت فراوانی و دامنه گسترده تعاریف از نماد است. در آثار داستانی کودک و نوجوان دفاع مقدس، مجموعه ای از نمادها به کار رفته اند که به خاطر گستردگی فضای داستان برای پردازش از نقش مایه آغاز و سپس در موقعیت های نمایندگی قرار گرفته اند. این نمادها به خاطر مشخص و محدود بودن بازه تعاریف دفاع مقدس در محورهای زیر قابل دسته بندی هستند.
1-3- نماد رنگ ها
رنگ در دنیای کودک از عناصر مهم ارتباط او با مفاهیم جهان هستی است. کودکان از طریق ارتباطی که با رنگ اشیاء و پدیده های اطراف خود برقرار می کنند، آنها را تعریف و از طریق رنگی که خود به آنها می زنند، در شبکه ارتباطی خویش، مفاهیمی تازه خلق می کنند؛ چرا که رنگ، اولین چیزی است که توسط کودک دیده و جذب می شود؛ از این رو استفاده از رنگ، در نمادسازی قصه های کودک و نوجوان دفاع مقدس از موارد بسیار قابل توجه است. پیوندی که برخی نویسندگان بین رنگ ها و القای مفاهیم دفاع مقدس به کودک برقرا کرده اند، هم از لحاظ روانشناسی و هم از لحاظ ادبی قابل تأمل است. معنای نمادین رنگ ها در دنیای کودکان اگر توسط نویسندگان بزرگ سال انتخاب شود با معانی جهانی و پذیرفته شده مرتبط است؛ اما هنگامی که از دریچه نگاه کودک به هستی نگریسته می شود، می توان تأویل های متفاوتی از آن ارائه داد. به طور کلی «معنای نمادین رنگ ها و بازشناسی ویژِگی های آن به پیشینه ی فرهنگی و باورهای دیرینه ی ملت های مختلف باز می گردد و اغلب با پندارهای اساطیری آنان پیوند می خورد و از آنجا سرچشمه می گیرد» (حسن لی، 1378: 244).«نماد پردازی رنگ یکی از جهانی ترین انواع نمادهاست و در آئین های عشای ربانی، تبارشناسی، کیمیا گری و ادبیات آگاهانه به کار گرفته شده است. رنگ های گرم و پیش رونده به روند جذب، فعالیت و شدت ارتباط مربوط می شوند و رنگ های سرد و انزوا طلبانه مربوط به جریان های منفی، سست و ناسازگارند» (سرلو، 1389: 432).
یکی از داستان های موفقی که نویسنده در آن آگاهانه از نماد رنگ ها بهره فراوان برده، کتاب «کلاغ آبی» اثر داود غفارزادگان است.
نام کتاب نیز، اشاره ای متناقض نما به موضوع دارد و در آن نویسنده با ورود به دنیای جعبه ی مدادرنگی های دختر یک جانباز و بیان چگونگی استفاده متفاوت کودک از آن ها، سعی در ترسیم دنیای جانباز از دریچه چشم دختر کوچکش دارد. دخترک، مشغول نقاشی است و هر کدام از رنگ ها در جهان بینی او، نماد مفهومی خاص هستند.
... برگ های درخت نقاشی را سبزتر می کند، مداد سبز لای انگشت های دختر به تندی حرکت می کند. مادر با تعجب می گوید: چقدر سبز!» (همان: 6). دختر می گوید: سمیه می گفت انگشت های دست باباش یک روز سبز می شود» (همان: 10).
«در مبانی نقد ادبی با توضیح اینکه ممکن است معانی هر یک از نمادهای کهن الگویی از زمینه ای به زمینه ی دیگر متفاوت باشد، در مورد معانی نمادین رنگ ها آمده است: سبز رشد، شور، احساس امید و باروری و در معانی منفی ممکن است مرگ و زوال را تداعی کند، آبی معمولا بسیار مثبت است و حقیقت، احساس مذهبی، امنیت و خلوص معنوی را تداعی می کند،... (سلاجقه، 1387: 244).
رنگ سبز در این داستان نیز، نماد رویش و زندگی دوباره در ذهن کودک است و پدر، معنای نمادین حرف دخترش را در ترکیب رنگ سبز و ارتباط آن با رشد دوباره ی انگشت های دست پدر سمیه و تاثیر روانی آن بر پررنگ زدن سبز برگ های درخت بیان می کند. «می گوید: مین گوجه ای ردخور ندارد، شانس که بیاوری انگشت هایت رفته، بابای سمیه مین ها را خنثی می کرد (همان: 11). در برشی دیگر از داستان، کودک، کلاغ سیاه را آبی می بیند.
«مادر انگشت می کوبد روی کلاغ نقاشی، صدایش سرزنش بار است
کلاع که آبی نمی شود.
دختر موهایش را از روی پیشانی بالا می زند.
- می شود خوب هم می شود.
مادر با اخم می گوید کلاغ ها سیاهند.
حرکت دست دختر روی دفتر کند می شود و می گوید: توی آسمان که می روند آبی اند (همان: 10).
ترکیب رنگ سیاه کلاغ با مفهوم آبی آن، در ذهن کودک بر مجموعه ای از مفاهیم دلالت دارد. یکی از آنها، اشاره به روح لطیف و آشتی جویانه کودک با هستی است؛ چرا که او دوست دارد همه چیز را زیبا ببیند و از طرفی، تاکید مادر بر رنگ سیاه، او را متوجه رنگ سیاه و کبود پای پدر می کند: «دختر سر را بالا می آورد و نگاهش روی انگشت های قطع شده پای چپ پدر خیره می ماند، جای زخم جوش خورده روی پای پدر به کبودی می زند» (همان: 10). رنگ های تیره، سیاه، کبود، رنگ خاک و رنگ چرک ماه (به تعبیر کودک) برای او تداعی کننده مصیبتی است که نصیب پدر شده. «بغضش را فرو می خورد و آشتی جویانه می گوید: کوه ها آبی اند، مگر نه؟ مادر می گوید: از دور به نظر آبی می رسند نزدیک که بشوی رنگ خاکند. دخترک می گوید: مثل صورت بابا در عکس...
دشمن نزدیک بود، گل به صورتمان مالیده بودیم که ما را نبیند (همان: 11).
در این داستان با شبکه ای از معانی روبهرو هستیم که کودک با هر کدام ارتباطی ویژه برقرا می کند. مفهوم زیبایی و غیر واقعی بودن چیزی از دور و درک واقعیت آن از نزدیک در تصاویر پی در پی تکرار می شود. ارتباطی که کودک بین خاکی بودن صورت پدر در عکس و خاکی بودن کوه از نزدیک و آبی بودن آن از دور برقرار می کند، زیباست. کودک، کوه را نماد صلابت پدر می داند و آبی بودن از دو را نماد بی آلایشی، پاکی و آرامش پدر. و رنگ های کبود طبیعت را به خاطر یادآوری عامل حادثه، دوست ندارد. برای همین سیاهی کلاغ را آبی، اما روشنی ماه را تیره می بیند.
کتاب «گل های قرمز پیراهم مامان را دوست دارم» اثر دیگری است که در آن، به رنگ ها توجه ویژه دارد و جایگاه رنگ قرمز را در دنیای کودک نشان می دهد. در این داستان، دخترکی با مداد رنگی هایش مشغول کشیدن گل های سرخی برای پدرش است. قرمزی گل ها او را به یاد آژیر قرمز می اندازد، کودک داستان رنگ قرمز را در ترکیب با آنجه که دوست دارد، زیبا می بیند و می گوید: «گل های قرمز پیراهم مامان را دوست دارم، گل های قرمز چادر مادر بزرگ را دوست دارم، مداد رنگی قرمزم را دوست دارم، همه گلی های قرمزی را که برای بابا کشیدم دوست دارم (حسین زاده، 1389: 8) و در پیوند با آنچه که دوست ندارد و باعث رنجش اوست، نازیبا می بیند «اما آژیر قرمز را دوست ندارم، از آژیر قرمز می ترسم وقتی گوینده رادیو می گوید: علامتی که هم اکنون می شنوید آژیر خطر یا اعلام وضعیت قرمز است خیلی می ترسم، رنگم می پرد؛ رنگ گل های پیراهن مامان هم می پرد، من هی توی دلم از خدا می خواهم وضعیت زودتر سفید شود. دلم میخواست همه ی گل های قرمز و همه دشت های دنیا را برای بابا بکشم، برای بابا و همه ی کسانی ککه می دانند بچه ها از جنگ می ترسند» (همان: 12).
در این داستان، قرمز، نمادی از هیجان مثبت و منفی است. آنچه در دنیای کودک باعث زیبایی و نازیبایی است رنگ ها نیستند، نه رنگ سیاه کلاغ، نه رنگ خاکی کوه، نه قرمز بودن رنگ چهره؛ تنها عاملی که به زشت و زیبا و خوب و بد در دنیای او تعریف می دهد، نحوه ارتباط و استفاده او از آنهاست. رنگ ها در این داستان ها، نمادی از معنای آن چیزی هستند که بزرگ ترها برای دنیای او ساخته اند؛ از همین روست که نماد، پشتوانه معنایی و عامل تاویل پذیری این آثار است.
2-3- نماد پرندگان
نماد پرندگانی چون پرستو، چکاوک، کبوتر، پرنده ی سفید، پروانه، اردک های وحشی و... از بالاترین بسامد در قصه های کودک و نوجوان دفاع مقدس برخوردارن. در اکثر این داستان ها، پرندگان ابتدا به صورت نقش مایه های آشنای کودک به داستان وارد می شوند و سپس در روند شکل گیری داستان و در محور معنایی، تبدیل به نماد می شوند. جهان بینی و اندیشه ی نویسندگان و مشخص بودن حوزه های معنایی دفاع مقدس، دامنه ی تاویل پذیری این نمادها را بسته است؛ چنانکه از کاربرد نماد پرندگان در این آثار مفاهیمی چون شهید، مفقودالاثر، اسرا و عروج دسته جمعی مردم شهرها در بمباران برای کودک تداعی می شود. البته اینگونه استفاده از نماد پرندگان، با مفاهیم پذیرفته و جهانی آن نیز کاملا مرتبط است «چنانچه: نمادهایی که از پرواز پرندگان به دست می آیند در ارتباط با آسمان و زمین هستند. در زبان یونامی پرنده مترادف با علامت یا پیام آسمان بوده است. در آیین دائو که جاودانگان به شکل پرنده در می آیند، پرنده مفهوم سبکی و رهایی از تعلق زمینی را القا می کند حتی به طور جامع تر پرندگان نماد مراحل معنوی، نماد فرشتگان و نماد مرحله برتر وجود هستند، در ضمن پرنده به عنوان نماد جاودانگی روح نیز در قرآن آمده است» (آلن گربران، 1379: 201).«در عرفان اسلامی یکی از مهم ترین معانی نمادین پرنده، روح یا جان انسان است؛ بدین معنا که روح به عنوان ذات بالداری تصور شده که در سوی عالم افلاک که موطن اصلی اوست، پرواز می کند. قائل شدن بال و پر برای روح یا نفس رمزی بسیار کهن است و نمونه های متعدد دارد (صرفی، 1386: 56).
در نمادپردازی پرندگان در آثار دفاع مقدس از فقس نیز برای یادآوری شرایط اسرا استفاده شده است که نمونه های آن نیز فراوان است:
در کتاب «در عمق آن چشم های سیاه»، «پرنده سفید» نماد رزمنده ای است که به اسارت دشمن در آمده است. برای تاثیر گذاری بیشتر، نویسنده از پرنده سفید در داستان، استفاده های نمادین دیگری نیز کرده است: «صدا مثل یک عالمه پرنده از مناره ها بلند می شد و روی بام خانه های محل می نشست» (شاه حسین زاده، 1391: 6) و یا برای زمینه سازی آزادی داداش علی در ذهن مخاطب نوجوان می نویسد «بغض مثل یک عالمه پرنده ی اسیر راه گلویش را بسته بود، بغضش شکست و پرنده ها از گلویش پرواز کردند...» (همان: 9).
«یک دنیا پروانه» کتاب دیگری است که با استفاده از نقش مایه گل و پروانه و تبدیل آن ها به نماد شهید به طور غیر مستقیم، کودک را با مفهوم عروج شهدا به آسمان آشنا می کند. گل و پروانه از نمادهای عاشق و معشوق در ادبیات فارسی اند، که نویسنده در اینجا استفاده ی متفاوتی از آن ها کرده است.
«عروسک گفت: وای ستاره نگاه کن یک دنیا پروانه! ستاره برگشت به طرف باغچه نگاه کرد. هزار پروانه در آنجا پرواز می کردند. چند تا از پروانه ها توی باغچه نشستند، آنها پروانه مرده را برداشتند و همراه بقیه پروانه ها به آسمان بردند...» (همان: 21).
در فرهنگ نمادها آمده است پروانه که میان گل ها می پرد، نشانه روح یک جنگجو است که در میان جنگ افتاده، جنگجویات مرده همراه خورشید می شوند و با خورشید نیمه مدار حرکت مرئی اش را تا سر ظهر طی می کنند و سپس به شکل مرغ یا پروانه به زمین باز می گردند (آلن گربران، 1379: 212).
«در میان مردم باستان نیز پروانه نشانه ی روح و نیز نشانه ی جذب ناخودآگاه به سوی روشنایی است» (سرلو، 1389: 223).
این معنای نمادین از پروانه با مفهوم شهادت در فرهنگ دینی تلفیق یافته و گویی از سوی نویسنده با این گونه نگرش، آگاهانه به کار رفته است تا مفهوم عروج کشته شدگان در جنگ (شهدا) را به کودک بفهماند.
«کبوتر» نیز از نمادهایی است که در ساختار قصه های جنگ بسیار به کار رفته «این پرنده در نماد پردازی کلی تمامی حیوانات بالدار یعنی در معنویت و نیروی تعالی مشترک است (سرلو، 1389: 613).
همچنین «این نماد یکی از قراردادی ترین نمادهای مرسوم است که معنای نسبتا جهانی دارد و به نماد تک معنایی صلح و آشتی تبدیل شده است، (سلاجقه، 1387: 187). از سویی دیگر، سپیدی کبوتر، حالت خاص بام نشینی و پرواز آرام این پرنده، آن را به نمادی برای روح پاک و مطهر تبدیل کرده است. از تمامی این معانی، در پرداخت داستان های کودک و نوجوان استفاده شده است. در داستان «نازنین»، ابتدا، کبوتر به عنوان یک نقش مایه در داستان با کودک ارتباط برقرار می کند و سپس، تبدیل به نماد می شود.
کبوتر سفید که در ابتدای داستان، زخمی وارد می شود؛ نماد رزمندگانی است که در جنگ با دشمن، زخمی و جانباز شده اند.
کوچ پرستوها، کوچ اردک های وحشی و پرندگان زخمی نیز به عنوان نماد شهاد دسته جمعی در بمباران ها در داستان های کودکان مکررا به کار رفته است.
3-3- نمادهای طبیعت
1-3-3- خورشید، ماه و ستارگان
خورشید، یکی از نمادهای جهانی است که در بستر هر فرهنگ و عقیده ای معانی گوناگون به خود گرفته است. نویسندگان در استفاده از نماد خورشید، ماه و ستارگان و نور آن ها در داستان های کودکان و نوجوانان بیشتر تحت تاثیر اندیشه و برداشت های مذهبی و قرآنی اند. خورشید در این داستان ها به خاطر روشنایی و گرمابخشی معولا به عنوان نماد شهید به کار می رود. نماد کسی که در زمین نیست، اما روشنی و گرمای حضور و تاثیر آن بر رشد و حیات باقی آفرینندگان هست. در اندیشه ی دیگر ملل نیز، نور برابر با روح است. «از آن جهت که برتری روح به سبب شدت درخشندگی آن بی درنگ قابل دریافت است. نور، تجلی اخلاق و معنویت و تجلی تعقل و هفت فضیلت اخلاقی است. از جمله نمادپردازی تابش از سوی مشرق است و از منظر روانشناختی روشن شدن یعنی آگاهی یافتن از سرچشمه نور و در نتیجه آگاهی از نیروهای معنوی است (آلن گربران، 1379: 789).در داستان کودکانه «خورشید زمین» امیر علی سه ساله مشغول کشیدن یک نقاشی است. او خانه، خودش و مادر را می کشد با یک خورشید که روی زمین است؛ دلش می خواهد بابا را هم بکشد؛ اما تصویری از او در ذهن ندارد. مادر می گوید: شهید مثل خورشید در نقاشی توست که آن را روی زمین کشیدی، خورشیدی که درست مثل خورشید توی آسمان، گرما و روشنی می دهد و در پایان داستان می خوانیم «امیر علی مداد را برداشت، یک خانه، یک درخت و یک گل کشید و دوتا خورشید روبهروی هم، یکی در زمین و یکی در آسمان» (حسینی، 1386: 16).
داستان دیگر "صبح روز بعد" است. در این قصه، شخصیت داستان که دختر یک شهید است، با خورشید دوست می شود؛ اما هنگام غروب او را گم می کند. خورشید در این داستان نیز نمادی از شهید است که با دخترش ارتباط برقرار می کند. در داستان «قصه ی من و بابام» سارا با ستاره ای در شب دوست می شود که نورافشانی، جاودانگی، حضور در آسمان و از بالا دیدن همه چیز نمادی از شهید است. از همه مهمتر، اشاره به نام ستاره که مفهوم ستاره شدن و مشهور شدن را در ذهن تداعی می کند، نیز به ستاره شدن شهدا اشاره دارد.
در داستان «ستاره های واقعی» نیز ستاره ی آسمان برای فرزند یک جانباز، نماد چشم های پدر است و در جای دیگر کتاب، نماد شهیدی است که به آسمان رفته و ستاره شده است.
2-3-3- «قاصدک»
قاصدک از نمادهای مرسوم و شناخته شده است که در شعر و قصه کودک و نوجوان فراوان به کار گرفته شده است و دامنه معنایی متن را تا اتصال دو جهان متفاوت و دور از هم گسترانیده است. قاصدک، نماد پیغام رسانی و پیام آوری از سوی محبوب و گاه از غیب است و معمولا با باد می آید و مسافر باد است.در داستان «قاصدک» نوشته ی علی مؤذنی، از قاصدک به عنوان نماد ارتباط استفاده شده است که در آن، رزمنده ای که در جبهه است از طریق قاصدک با همسر و فرزندش، ارتباط برقرار می کند. قاصدک، یکی از شخصیت های داستان را تشکیل می دهد که در ابتدا به عنوان نماد رزمنده و سپس در قالب خود او حضور پیدا می کند.
در این داستان قاصدک رابط میان مادر و پسر با پدر می شود و تا اواخر داستان، حضوری پررنگ و نمادین دارد.
4-3- نمادهای ابداعی یا شخصی
نمادهای ابداعی یا شخصی، کاربرد فراوان و موثری در نماد پردازی برای کودکان دارد. نویسنده، با ابداع معانی جدید از نقش مایه های دنیای کودک، او را وارد دنیای تازه ای از مفاهیم می کند. «نمادهای ابداعی یا شخصی که معانی از پیش شناخته شده ای ندارند؛ اما از زمینه و مجموع اجزای اثری که در آن به کار گرفته شده اند، می توان تا حدی به مفهوم آنها پی برد. این نمادها را شاعران یا نویسندگان ابداع می کنند و با تکرار آنها در اثر یا آثار متعدد باعث تشخیص آن ها می شوند» (سلاجقه، 1387: 180).نویسندگان، برای آشنا کردن کودک با مفاهیم دفاع مقدس، با استفاده از برخی واژگان آشنای دنیای کودک، دست به خلق نمادهایی زده اندکه در زمینه ی القی مفاهیم دفاع مقدس کاری جالب توجه و تاثیر گذار است.
یکی از این نمادها «آدم آهنی» است. آدم آهنی بیشتر نام اسباب بازی مدرنی را به ذهن کودک متبادر می کند که استفاده از آن به عنوان نماد در داستان، ابداع نویسنده است.
«آدم آهنی» که نام کتاب داستانی از سید حسن حسینی است، به برشی از زندگی یک جانباز و ارتباط او با فرزندش می پردازد. تن این جانباز، پر از ترکش است. برای همین پزشک او - که دوستش نیز هست - به او «آدم آهنی» می گوید و این نام، برای پسر خانواده جالب و تازه است. نمادهای دیگری نیز در این داستان به کار رفته مثل کبوتر. کبوتر در این داستان، نماد انسان هایی است که دشمن، خانه آن ها را خراب کرده است و شکل «گرگ و گاو» کتاب درسی نیز نماد دشمن زورگو و آدم های بی پناه مقابل آن هاست.
در داستان «اقیانوس گم شده» نیز تیله های بازی، نماد مرواریدهای دریا و مروارید، نماد شهید است (از جهت ارزشمندی و نایاب بودن). در داستان «هدیه»؛ عروسک، نماد سربازی جنگی است و در کتاب «مثل پدر»، اسباب بازی ها نماد صحنه های واقعی جنگ برای کودک هستند. نمونه آثاری که با این رویکرد به نماد پردازی برای کودکان نوشته شده، زیاد است که به خاطر حجم مقاله معرفی و تفصیل آن ها را به فرصتی دیگر واگذار می کنیم.
5- نتیجه گیری
نتایج زیر، حاصل بررسی نمادها در ادبیات داستانی کودک و نوجوان دفاع مقدس است:1- عنصر نماد، به خاطر رابطه ی ناگسستنی با تصویر پردازی و تصویر سازی، جایگاه ویژه ای در دنیای کودکان دارد. کودک به دلیل قدرت بالای تخیل، قادر به درک تصویرهاست. از این رو با استفاده از نماد، می توان مفاهیمی چون شهادت، اسارت، جانبازی، دفاع، ایثار و... را به او منتقل کرد.
2- استفاده از شیوه های نماد پردازی پاسخی به پرسش «چگونه گفتن» از جنگ برای کودکان و نوجوانان است؛ چرا که با نماد سازی، دست نیافتنی ترین مفاهیم، به دنیای درک کودک القا می شود.
3- نویسندگان از نقش مایه های آشنای کودک مانند کبوتر، پرستو، پروانه، آدم آهنی، ماه و خورشید، ... در این داستان ها استفاده کرده اند تا با تبدیل آن ها در محور ساختاری داستان به نماد، مفاهیم دفاع مقدس را به کودکان و نوجوانان منتقل کنند.
4- بسیاری از این نمادها، جزو نمادهای ابداعی یا شخصی محسوب می شوند که نویسنده با خلق مفهومی جدید برای آن ها دنیای ارتباطی کودک را گسترانیده تا او را با حقایق جنگ آشنا کند.
5- محورهای تأویلی این نمادها به علت مشخص بودن موضوع، کم بودن قدرت کودک برای تجزیه و تحلیل نماد و رازگشایی توسط نویسنده، بسته و گاه محدود به یک یا دو مشبه به است.
پینوشتها
1. استادیار دانشگاه شهید باهنر کرمان
2. دانشجوی کارشناسی ارشد ادبیات مقاومت دانشگاه شهید باهنر کرمان
3. تاریخ دریافت مقاله: 1390/8/22
تاریخ پذیرش نهایی مقاله: 1391/11/12
نشانی پست الکترونیک نویسنده: m_sarfi@yahoo.com
1. اکبرلو، منوچهر، 1390، هدیه، تهران: نشر صف.
2. ــــــــ، 1390، مثل پدر، تهران: نشر صف.
3. خوان ادواردو سرلو، 1389، فرهنگ نمادها، ترجمه مهرانگیز اوحدی، تهران: نشر دستان.
4. چدویک، چالز، 1378، سمبولیزم، ترجمه مهدی سحابی، تهران: نشر مرکز.
5. حسن لی، کاووس؛ احمدیان، لیلا، 1387، «بازنمود رنگهای سرخ، زرد، سبز و بنفش در شاهنامه فردوسی»، نشریه دانشکده ادبیات و علوم انسانی، شماره 23، بهار 1387، کرمان، صص 88-59.
6. حسینی، سید حسن، 1389، آدم آهنی، تهران: نشر شاهد
7. حسینی، سید ابراهیم، 1386، خورشید زمین، تهران: نشر شاهد
8. دوازده امامی، سید محسن، 1376، نازنین، تهران: نشر شاهد
9. سلاجقه، پروین، 1387، از این باغ شرقی، تهران: نشر کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان
10. ژان شوالیه، آلن گربران، 1379، فرهنگ نمادها، ترجمه سودابه فضایلی، تهران: نشر جیحون.
11. شاه حسین زاده، رویا، 1390، در عمق آن چشم های سیاه، تهران: نشر صف.
12. ــــــــ، 1390، اقیانوس گم شده، تهران: نشر صف.
13. ــــــــ، 1389، ستاره های واقعی، تهران: نشر صف.
14. ــــــــ، 1389، گل های قرمز پیراهن مامان را دوست دارم، تهران: نشر صف
15. صرفی، محمدرضا، 1386، «نماد پرندگان در مثنوی»، فصلنامه ی پژوهش های ادبی، شماره 18، صص 77-59.
16. عربلو، احمد، 1389، قصه ی من و بابام، تهران: نشر فاتحان.
17. غفارزادگان، داوود، 1384، کلاغ آبی، تهران: نشر صریر.
18. فردی، امیر حسین، 1385، یک دنیا پروانه، تهران: نشر صریر.
19. فرمانبر، محمد علی، 1388، صبح روز بعد، تهران: نشر مدرسه.
20. مؤذنی، علی، 1389، قاصدکف تهران: نشر سوره مهر.
21. مهرگان، آروین، 1377، دیالکتیک نمادها، تهران: نشر فردا.
منبع مقاله :
جلیلی، سید هدایت؛ (1389)، مجموعه مقالات غزالی پژوهی، تهران: خانه کتاب، چاپ اول