فرار از مرگ

پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در این حدیث بیان می‌دارد که انسان نباید فردا را جزء عمر خود حساب کند و برای آن برنامه ریزی کند، زیرا این آرزو به این معناست که از مرگ ناخشنود است و همین نارضایتی از مرگ، سبب غفلت در
سه‌شنبه، 26 بهمن 1395
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
فرار از مرگ
 فرار از مرگ

 

نویسنده: آیة الله العظمی مکارم شیرازی

 

قالَ رَسولُ اللهِ (صلی الله علیه و آله و سلم): مَن عَدَّ غَداً مِن اَجَلِهِ فَقَد اَساءَ صُحبَةَ المَوتِ.
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: هر که فردا را جزء عمر خود بشمارد از مرگ ناخشنود است.
تحف‌العقول، ص 49

نور هدایت

پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در این حدیث بیان می‌دارد که انسان نباید فردا را جزء عمر خود حساب کند و برای آن برنامه ریزی کند، زیرا این آرزو به این معناست که از مرگ ناخشنود است و همین نارضایتی از مرگ، سبب غفلت در زندگی دنیاست.
معمولاً اغلب مردم از مرگ می‌ترسند و تنها گروهی اندک بر چهره‌ی مرگ لبخند می‌زنند و آن را در آغوش می‌فشارند.
امّا چرا مرگ و مظاهر آن و حتّی نام آن برای گروهی رنج‌آور است؟
دلیل عمده این است که به زندگی پس از مرگ ایمان ندارند، یا اگر ایمان دارند این ایمان به صورت باوری عمیق درنیامده و بر افکار و عواطف آنها حاکم نشده است.
وحشت انسان از فنا و نیستی طبیعی است. انسان از تاریکی شب می‌ترسد زیرا ظلمت، نیستی نور است و گاه از مرده می‌ترسد، زیرا آن هم در مسیر فنا قرار گرفته است. امّا اگر انسان با تمام وجودش باور کند که دنیا زندان مؤمن و بهشت کافر است، چنانکه در حدیث آمده است: الدُّنیا سِجنُ المؤمِنِ وَ جَنَّةُ الکافِرِ. (1) و اگر باور کند که این جسم خاکی قفسی است برای مرغ روح او که وقتی این قفس شکست آزاد می‌شود و به هوای کوی دوست پروبال می‌زند، مسلّماً در آرزوی آن دم است که از این چهره پرده برفکنَد. آری اگر دیدگاه انسان درباره‌ی مرگ چنین باشد هرگز از آن وحشت نمی‌کند، در عین اینکه زندگی را برای پیمودن مسیر تکامل خواهان است.
لذا در تاریخ عاشورا می‌خوانیم که هر قدر حلقه‌ی دشمن تنگ‌تر و فشار بر حسین (علیه السلام) و یارانش بیشتر می‌شد چهره‌هایشان برافروخته‌تر و شکوفاتر می‌گشت و حتّی پیرمردان اصحابش صبح عاشورا خندان بودند. وقتی از آنها سؤال می‌شد می‌گفتند: برای اینکه ساعاتی دیگر شربت شهادت می‌نوشیم و حورالعین را در آغوش می‌گیریم.
علّت دیگر ترس از مرگ، دلبستگی بیش از حد به دنیاست، زیرا مرگ میان او محبوبش جدایی می‌افکند و دل کندن از آن همه امکاناتی که برای زندگی مرفّه و پرعیش و نوش فراهم ساخته، برای او دشوار است.
عامل سوم، خالی بودن ستون حسنات و پربودن ستون سیّئات نامه‌ی عمل است. در حدیثی می‌خوانیم که کسی خدمت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) آمد و عرض کرد: ای رسول خدا، چرا مرگ را دوست ندارم؟
فرمود: آیا ثروتی داری؟
گفت: آری.
فرمود: چیزی از آن را پیش از خود فرستاده‌ای؟
گفت: نه.
فرمود: به همین دلیل است که مرگ را دوست نداری، چون نامه‌ی اعمالت از حسنات خالی است. (2)
اصولاً از جمله مسائل بسیار مهمّی که خداپرستان را از مادّی‌ها جدا می‌سازد بینش آنان در مورد مرگ است. موحّدان مرگ را تولّدی دوباره می‌دانند و آن را آغاز حیاتی جدید می‌شمارند و از نظر آنان مرگ جز انتقال از خانه‌ای به خانه‌ی دیگر نیست که از قفس دنیا آزاد می‌شوند و به جهان وسیع آخرت گام می‌نهند، ولی مادّی‌ها مرگ را پایان همه چیز می‌دانند و از این رو حاضر نیستند خود را قربانی ارزش‌های بزرگ کنند مگر تحت فشار قرار گیرند، امّا خداپرستان از کشتن و کشته شدن در راه خدا باکی ندارند، ایثار می‌کنند، از جان و مال مایه می‌گذارند و فقط از خدا می‌ترسند.
از همین جاست که در می‌یابیم تا چه اندازه ایمان به معاد در تکامل انسان مؤثّر است. هیچ ایمان و عقیده‌ای بعد از توحید به اندازه‌ی معاد در تکوین شخصیّت انسان دخالت ندارد و همه‌ی انبیا مبعوث شدند تا به این دو مطلب دعوت کنند.
بی جهت نیست که به ما سفارش کرده‌اند بسیار به یاد معاد باشیم. این حکایت را شاید شنیده باشید که کسی در تعریف حضرت آیة الله العظمی بروجردی (رحمه الله) می‌گفت ایشان قیامت را باور کرده است. در ابتدا این سخن خنده‌آور است مگر می‌شود مسلمانی مانند آیة الله العظمی بروجردی (رحمه الله) به معاد اعتقاد نداشته باشد؟ امّا باید دقیق‌تر شد و به عمق این کلام بلند رسید، زیرا منظور آن باوری است که در زندگی بازتاب داشته باشد، باوری که مبدأ حرکت و تلاش برای کسب رضایت الهی باشد، نه باوری که هیچ اثری در روح و جان آدمی نگذارد.
در مورد قیامت مسائل بسیار مهمّی وجود دارد و به همین جهت باید در سخنرانی‌ها، نوشته‌ها، کلاس‌های تربیتی روی مسأله‌ی قیامت تأکید ورزید.
مسلمانی که به باورهای دینی اعتقاد راسخ دارد و زندگی دنیا را پل و مقدّمه‌ای برای آخرت می‌داند، برای ساختن خودش بر روی مسأله‌ی معاد زیاد تکیه می‌کند.
شاید یکی ازدلایلی که ما در شبانه‌روز ده مرتبه جمله‌ی مَالِکِ یَومِ الدِّینِ را تکرار می‌کنیم این باشد که «یوم الدّین» (روز قیامت) را فراموش نکنیم. وقتی فراموش نکردیم همه چیز در ما زنده می‌شود.
مختصر اینکه بسا کسانی در اعتقاد، الهی‌اند، امّا در برخورد با معاد مادّی. به عبارت دیگر، به مبدأ و معاد ایمان دارند، امّا در عمل از مرگ می‌ترسند. گویی مرگ را پایان همه چیز می‌دانند. این تضاد بین عقیده و عمل واقعاً فاجعه است. ما وقتی عملاً به روز قیامت باور نداشته باشیم ایثار نمی‌کنیم. ما با رفتار و کردارمان نشان می‌دهیم که به آیه‌ی «(وَ لَا تَحسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللهِ اَموَاتاً بَل اَحیَاءُ عِندَ رَبِّهِم یُرزَقُونَ)؛ هرگز گمان مبرید کسانی که در راه خدا کشته شدند مرده‌اند، بلکه زنده‌اند و نزد پروردگارشان روزی داده می‌شوند» (3) ایمان نداریم. چنان به این زندگی چسبیده‌ایم و بر گرد هوی و هوس می‌چرخیم که از قیامت غافل شده‌ایم. مطابق این حدیث، کسی که به قیامت ایمان دارد همیشه آماده است. فردا را به طور قطع جزء عمرش حساب نمی‌کند، بلکه برعکس احتمال می‌دهد که فردا روز مرگ او باشد. لذا حساب‌ها را صاف و خود را مهیّای استقبال از مرگ می‌کند.

 

مرگ اگر مرد است گو نزد من آی *** تا در آغوش بگیرم تنگ‌تنگ
من از او جانی ستانم جاودان *** او ز من دلقی ستاند رنگ‌رنگ

در آیات قرآن آمده است که مردم در روز قیامت، یا در مرحله‌ی جان دادن، تقاضای بازگشت می‌کنند. «(حَتَّی إِذَا جَاءَ أَحَدَهُمُ المَوتُ قَالَ رَبِّ ارجِعُونِ *لَعَلِّی أَعْمَلُ صَالِحاً فِیمَا تَرَکْتُ کَلاَّ إِنَّهَا کَلِمَةٌ هُوَ قَائِلُهَا وَ مِنْ وَرَائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلَى یَوْمِ یُبْعَثُونَ‌)؛ هنگامی که مرگ یکی از آنان فرا رسد، می‌گوید: پروردگارا، مرا بازگردانید - شاید در آنچه ترک کردم (و کوتاهی کردم) عمل صالحی انجام دهم، (ولی به او می‌گویند:) چنین نیست این سخنی است که او به زبان می‌گوید (و اگر بازگردد همان راه ادامه می‌دهد) و در پی (مرگ) آنان برزخی است تا روزی که برانگیخته شوند». (4)
در همه‌ی این موارد، قرآن یا به صراحت یا به کنایه، جواب «کلّا» (هرگز) داده است. قانون تکامل اجازه‌ی بازگشت نمی‌دهد. مگر جنینی که از مادر متولّد شد ممکن است بار دیگر به رحم مادر بازگردد؟ از نظر سیر تکاملی بشر محال است، خواه کامل متولّد شده باشد یا ناقص. وقتی مسأله چنین است آیا نباید در آن دقّت بیشتری کرد؟ آیا نباید درباره‌ی آن سختگیر باشیم و بیشتر درباره‌ی آن بیندیشیم؟ از این رو باید زیاد به یاد معاد باشیم و روزی از ما نگذرد که یادی از مرگ و معاد نکنیم. و اگر درست بیندیشیم و بدان اندیشه جامه‌ی عمل بپوشانیم، تمام وجودمان از نور و صفا پر می‌شود.

پی‌نوشت‌ها:

1. تحف العقول، ص53.
2. دعائم الاسلام، ج 2، ص 328، ح 1239.
3. سوره‌ی آل عمران،آیه‌ی 169.
4. سوره‌ی مؤمنون، آیات 99 و 100.

 

منبع مقاله :
مکارم شیرازی، ناصر، (1390) انوار هدایت (مجموعه مباحث اخلاقی)؛ قم: انتشارات امام علی بن ابی طالب (ع)، چاپ اول.

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط