بخش اول
منزلت قرآن از دیدگاه امام خمینی (رحمةالله علیه)
حضرت امام خمینی (رحمةالله علیه) شخصیت علمی بزرگواری است و نظریات علمی ایشان قابل تحلیل و پژوهش است. ایشان در دیدگاههای قرآنی صاحب نظر و در مواردی پیشتاز است که از جمله آنها منزلت قرآن است و معتقد میباشد که قرآن دارای ویژگیهای ذیل است:1. قرآن؛ بزرگترین مظهر رحمت حق
امام خمینی (رحمةالله علیه) معتقد است که قرآن بزرگترین مظهر رحمت الهی است که برای بشریت آمده است. گرچه خیلی از انسانها از استفاده از آن محروم هستند و در این خصوص میفرماید:این کتاب بزرگ الهی که از عالم غیب الهی و قرب ربوبی نازل شده و برای استفاده ما مهجوران و خلاص ما زندانیان سجن طبیعت و مغلولان زنجیرهای پیچ در پیچ هوای نفس و آمال به صورت لفظ و کلام درآمده، از بزرگترین مظاهر رحمت مطلقه الهیه است که ما کور و کرها از آن به هیچ وجه استفاده نکردیم و نمیکنیم. (1)
امام در بین رحمتهای الهی، قرآن کریم را مهمترین و بزرگترین رحمت میدانند؛ تعبیری که دیگران کمتر بدان توجه نمودهاند. در واقع، از نظر ایشان در کنار رسول گرامی اسلام، قرآن از بزرگترین، یا به تعبیری همردیف بزرگترین رحمتهای الهی است. بدیهی است که رحمتهای الهی زیاد است، اما اینکه قرآن از بزرگترین رحمتها (2) و رحمت مطلقه الهیه است، دیدگاهی است که امام بر آن تأکید فراوان دارد.
2. قرآن؛ تجلی جمال و جلال
امام خمینی (رحمةالله علیه) در خصوص تجلی جمال و جلال الهی در صورت قرآن میفرمایند:پیش اهل معرفت، این کتاب شریف، از حق تعالی به مبدئیت جمیع شئون ذاتیه و صفاتیه و فعلیه و به جمیع تجلیات جمالیه و جلالیه صادر شده و دیگر کتب سماویه را این مرتبت و منزلت نیست.(3)
حضرت امام خمینی (رحمةالله علیه) در این عبارت میفرمایند: خدا در این کتاب تجلی کرده است؛(4) هم از نظر جمال و هم از نظر جلال و با مقایسه بین قرآن و دیگر کتب آسمانی، میفرمایند: دیگر کتابهای آسمانی ـ مانند تورات و انجیل ـ اگر تحریف نمیشدند، از این رتبه بهرهمند نبودند.
«کتاب مقدس» دو بخش دارد: عهد عتیق و عهد جدید و مجموعاً 67 کتاب است. عهد عتیق شامل پنج سِفر توراتها است و مهمترین بخش عهد جدید، انجیل است.(5)
از نظر اهل کتاب، همه آنها «کتاب مقدس» هستند و آنچه که امروزه در دسترس است، مجموعه همینها است.
اهل کتاب بر این باورند(6) که هیچ کدام از عهدین، کلام خدا نیست و حداکثر چیزی که میتوان در شأن آنها گفت، آن است که تورات کلام حضرت موسی (علیه السلام) و انجیل مرقس، یوحنا، متی و لوقا، کلام عیسی (علیه السلام) است، اما ما مسلمانان معتقدیم که تورات و انجیل غیر محرّف کلام خدا است و این کتب رتبه آسمانی و معنوی دارند.
جمله امام هم تعریض به تورات و انجیل واقعی و غیر محرّف است که نزد پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و امامان (علیهم السلام) بوده است. در هر حال، امام خمینی (رحمةالله علیه) میفرماید که تورات و انجیل واقعی همرتبه قرآن نیستند و جامعیت قرآن را ندارند و تنها به لحاظ موقعیت زمانی خودشان نازل شدهاند، بر خلاف قرآن که تجلی کامل جمال و جلال الهی است و درک آن نزد اهل خاص مقدور است.
3. قرآن؛ صورت اسم اعظم
حضرت امام (رحمةالله علیه) قرآن را صورت اسم اعظم میداند و لذا در آن، نسخ را بیمعنا دانسته و در خصوص اسم اعظم بودن قرآن میفرماید:این کتاب شریف، صورت احدیت جمع جمیع اسماء و صفات و معرف مقام مقدس حق به تمام شئون و تجلیات است، و به عبارت دیگر، این صحیفه نورانیه صورت اسم اعظم است. چنانچه انسان کامل نیز صورت اسم اعظم است، بلکه حقیقت این دو در حضرت غیب یکی است و در عالم تفرقه از هم به حسب صورت متفرق گردند، ولی باز به حسب معنا از هم متفرق نشوند و این یکی از معانی «لن یفترقا حتّی یردا علیّ الحوض» میباشد. و چنانچه حق تعالی بیدی الجلال و الجمال تخمیر طینت آدم اول و انسان کامل فرموده بیدی الجمال و الجلال تنزیل کتاب کامل و قرآن جامع فرموده. و شاید به همین جهت آن را «قرآن» نیز گویند؛ چه که مقام احدیت، جمع وحدت و کثرت است و از این جهت این کتاب قابل نسخ و انقطاع نیست؛ زیرا که اسم اعظم و مظاهر او ازلی و ابدی است و تمام شرایع دعوت به همین شریعت و ولایت محمدیه است.(7)
از نظر امام خمینی (رحمةالله علیه) قرآن مظهر اسم اعظم و انسان کامل نیز، مظهر دیگر اسم اعظم است و هر دو در حضرت غیب ـ که یکی از مراتب نزول قرآن است ـ دارای یک مرتبه هستند، اما در این عالم یعنی عالم تفرقه به حسب صورت متفرقند. و چون قرآن، صورت اسم اعظم است، نسخ و انقطاع در آن معنا ندارد.(8) حضرت امام خمینی (رحمةالله علیه) در عبارات مذکور، مخاطبان خود را به چند مطلب توجه دادهاند:
الف) ایشان انسان کامل و قرآن را صورت «اسم اعظم» دانستهاند، در حالی که علمای دیگر چنین اصطلاحی را کمتر به کار بردهاند و میفرمایند:
چنانچه حق تعالی بیدی الجلال والجمال تخمیر طینت آدم اول و انسان کامل فرموده، بیدی الجمال و الجلال، تنزیل کتاب کامل و قرآن جامع فرموده.(9)
ب) ایشان چون قرآن را صورت اسم اعظم میداند، نسخ و انقطاع را در آن منتفی میداند. در بحث نسخ، آیت الله خوئی نیز در البیان میفرمایند:(10) با توجه به بررسی در مجموع آیاتی که در آنها ادعای نسخ شده است، میتوان گفت که نسخ در قرآن صحیح نیست و آیات منسوخ نداریم، مگر آیه نجوی. امام خمینی (رحمةالله علیه) میفرمایند: نسخ با توجه به آن که قرآن صورت اسم اعظم است، معنا ندارد و ما نمیتوانیم درکی از آن داشته باشیم؛ (11) زیرا ما در این عالم محدود شدهایم و نمیتوانیم به آن عالم راه پیدا کنیم.
ج) حضرت امام، قرآن و انسان کامل را در عالم غیب، یکی میداند و تفرقه آنها را پس از تنزل از عالم غیب دانستهاند؛ چرا که در عالم غیب، جدایی ثقل اصغر و اکبر معنا ندارد؛ گرچه در عالم تنزل، قرآن را ثقل اکبر و ائمه را ثقل اصغر میخوانیم.
4. سرّ بودن قرآن و تنزل هفتگانه آن
امام خمینی (رحمةالله علیه) در خصوص مراتب تنزل قرآن میفرمایند:قرآن سرّ است، سرّ سرّ است، سرّ مستسرّ به سرّ است. سرّ مقنع به سرّ است و باید تنزل کند، بیاید پایین تا اینکه برسد به این مراتب نازله، حتی به قلب خود رسول الله که وارد میشد، باز تنزل بود، یک تنزلی کرده بود تا به قلب وارد میشد. بعد هم از آن جا باید نازل بشود تا برسد به آن جایی که دیگران هم بفهمند.(12)
ایشان بر این باورند که قرآن از هفت مرتبه تنزل بهرهمند شده است؛ زیرا در روایتی آمده است که: «إنّ القرآن نزّل علی سبعة أحرف»؛(13) قرآن بر هفت حرف نازل شد.(14)
دیدگاههای متفاوتی درباره روایت مذکور وجود دارد. پژوهش در مورد اینکه آیا مراد از هفت، بیان کثرت است یا عدد هفت، مدّ نظر است و آیا هر مرتبه، خود دارای چه بطونی است، تحقیق مستقل دیگری میطلبد و محدثین و متکلمین در فهم این معنا تلاش بسیاری نمودهاند. در این زمینه، بیش از سی قول وجود دارد، ولی در معنای آن به نظریه روشنی نرسیدهاند.(15) در کتب روایی شیعه نیز آمده است که قرآن از بطون هفتگانه تشکیل شده است(16) و عدد هفت را برخی اشاره به کثرت گرفتهاند؛ یعنی قرآن کتابی است که معانی مختلفی دارد و متفقّه میتواند بهرههای گوناگونی را نصیب خویش سازد.
حضرت امام با توجه به روایت بطون و روایتی از امام صادق (علیه السلام) که میفرماید: «إنّ أمرنا سرّ فی سرّ وسرّ مستسرّ وسرّ لا یفید إلا سرّ وسرّ علی سرّ وسرّ مقنع بسرّ»؛(17) همانا امر ما سرّ در سرّ است و سرّ بسیار پنهان و سرّی که جز سرّ بهره ندهد و سرّی بر روی سرّی و سرّ پوشیده به سرّ؛ معتقدند که قرآن از مراتب هفتگانه نزول بهرهمند است. این مراتب هفتگانه از نظر ایشان عبارتند از: حضرت علمیه، حضرت اعیان، حضرت اقلام، حضرت الواح، حضرت مثال، حس مشترک، شهادت مطلقه.(18) آخرین مرتبه همانی است که به دست ما رسیده است.
امام خمینی (رحمةالله علیه) میفرمایند که قرآن هفت بار نازل شده است و در پایینترین مرتبه نزولی به دست ما رسیده است؛ یعنی قرآن نازله هفتم است؛(19) چون برای فهم قرآن باید از ظاهر گذشت و به درون آن باریافت و تنها در این صورت است که فهم قرآن حاصل میشود. ایشان همچنین میفرماید: «قرآن دارای مراتب خاص نزولی است». و در این خصوص میفرماید:
قرآن مراتب دارد، هفت بطن یا هفتاد بطن از برای قرآن است؛ از این بطون تنزّل کرده است تا رسیده است به جایی که با ما میخواهد صحبت کند. خدا خودش را با شتر معرفی میکند: (أفَلا یَنْظُرُونَ إِلَی اْلإِبِلِ کَیْفَ خُلِقَتْ)(20) و این برای ما تأسف آور است که به همین موجودات نازل: به شمس، به سماء، به ارض، به خود آدم [بخواهیم به خدا معرفت پیدا کنیم].(21)
5. قرآن؛ تجلی تام اسماء و صفات
حضرت امام (رحمةالله علیه) قرآن را متفاوت با دیگر کتب آسمانی میداند و آن را از نوع کاملترین آن و تجلی تام اسماء الهی دانستهاند که خداوند تجلی خود را در آن به اتمام رسانده است و در این باره میفرمایند:رسول خدا ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ انسان کاملی است که در رأس مخروطه این عالَم واقع است. ذات مقدس حق تعالی که غیب است و در عین حال ظاهر است، مستجمع همه کمال، به طور غیر متناهی است، در رسول اکرم متجلی است به تمام اسماء و صفات و در قرآن متجلی است به تمام اسماء و صفات.(22)
در روایتی که از امام صادق (علیه السلام) در این خصوص نقل شده است، این معنا ملاحظه گردیده و به نظر میرسد که حضرت امام (رحمةالله علیه) از این روایت استفاده کردهاند که آن حضرت میفرمایند: «لقد تجلّی الله لخلقه فی کلامه ولکنّهم لا یبصرون».(23) خداوند متعال برای مخلوقاتش در کلام او (قرآن) متجلی شده است، ولی شما آن را درک نمیکنید. اینکه ما این تجلی خدا را به خوبی درک نمیکنیم و به راحتی از کنار کلام خدا میگذریم، به این دلیل است که اهل معرفت نیستیم و هر کس که اهل معرفت باشد، تجلی خدا را درک و یا مراتبی از آن را درک میکند.
6. قرآن، سرّ بین حق و رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و رمزی بودن فهم آن
امام راحل، قرآن را کتابی فراتر از دیگر کتب آسمانی میداند که پر از اسرار هستی است که واسطه نزول، یعنی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به خوبی آن را درک میکند و در این باره میفرمایند:قرآن در حد ما نیست؛ در حد بشر نیست. قرآن سرّی است بین حق و ولی الله اعظم که رسول خداست، به تبع او نازل میشود تا میرسد به این جایی که به صورت حروف و کتاب در میآید.(24)
حضرت امام خمینی (رحمةالله علیه)، قرآن را کتابی بسیار پر محتوا میداند که فهم آن برای هر کس مقدور نیست و نیازمند به رسول الله است؛ زیرا فهم واقعی و نهایی آن برای هر کس میسر نیست. در خصوص چگونگی فهم قرآن چند دیدگاه وجود دارد که بررسی هر یک برای تبیین نظریه لازم است و آنها چنین است:
1. شیوه برخی از اهل عرفان و شهود: در این شیوه اعتقاد بر این است که فهم قرآن، مخصوص معصومان و عارفان واقعی است. به تعبیر دیگر، معتقدند که فهم قرآن اختصاصی است، گرچه که ظاهر آن هم حجت است. در تأیید این نظریه، روایاتی هم وجود دارد؛ در اصول کافی روایاتی است که به بطون قرآن اشاره میکند. مانند روایتی که از امام صادق (علیه السلام) نقل شده که فرمودند:
«إنّ للقرآن ظهراً وبطناً ولبطنه بطن إلی سبعة أبطن»؛(25) «وما من آیة إلا ولها ظهر وبطن».(26)
2. شیوه اهل ظاهر: این دیدگاه معتقد به عدم حجیت ظواهر قرآن و اختصاصی بودن فهم آن به معصومان است.
3. شیوه گروهی از عرفا و متکلمان: آنها معتقدند که ظاهر قرآن حجت است، ولی فهم واقعی قرآن اختصاصی میباشد و مراتبی از آن در انحصار معصومین است، گرچه دیگر مراتب برای همگان میسور است و با کمک معصومین میتوان مراتبی دیگر را نیز دریافت. در این خصوص پرسش این است که آیا تفسیر قرآن توقیفی است؟ نظر بسیاری از علما این است که فهم عمومی قرآن، توقیفی نبوده و دیگران از درک آن محروم نیستند. ایشان معتقد است که اهل معرفت، ضمن قبول حجیت ظواهر قرآن، معتقد به توقیفی بودن مراتبی از فهم قرآن نیز هستند، بر خلاف برخی از اخباریها که معتقد به عدم حجیت ظاهر قرآن هستند.(27) حضرت آیت الله خوئی نیز بحث مفصلی پیرامون حجیت ظاهر قرآن مطرح کرده است. ایشان معتقد است که فهم قرآن توقیفی نبوده است و ظاهر قرآن حجت است.(28)
اما آیا فهم قرآن توقیفی است؟ درباره توقیفی بودن فهم قرآن به روایت بسیار معروفی استشهاد میشود:
«إنّما یعرف القرآن من خوطب به».(29)
این سؤال مطرح شده است که مخاطب قرآن چه کسی است و آیات، خطاب به چه کسی نازل شده است؟ مطابق دیدگاه توقیفی بودن فهم قرآن، تنها پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) مخاطب قرآن است و دیگران توان ادراک مفاهیم قرآن را ندارند. حضرت امام (رحمةالله علیه) ضمن قبول حجیت ظاهر قرآن، به توقیفی بودن فهم واقعی قرآن معتقد است و با انضمام روایت فوق به روایت بطن قرآن، میفرمایند:
کتاب تدوینی الهی به اعتباری هفت بطن هست و به توجیه دیگر هفتاد بطن که جز خدا و پایداران در علم کسی را از آن بطون آگاهی نیست.(30)
و در مورد دیگر میفرماید:
ما همان اموری که قابل فهممان است، میفهمیم... لکن آن استفادهای که باید بشود [نمیشود]، آن استفاده را به حسب: «إنّما یعرف القرآن من خوطب به» خود رسول الله میبرد؛ دیگران محرومند، مگر به تعلیم او.(31)
البته برخی در سند روایت اختصاصی بودن فهم قرآن اشکال کردهاند، لکن حضرت امام میفرمایند که حتی اگر از نظر سند نیز ضعیف باشد، از نظر محتوا، روایت ارزشمندی است و در آن به نکتهای اشاره شده که در روایات دیگر نیز به آن توجه شده است و آن اینکه معرفت عمیق قرآن، چیزی نیست که برای بشر حاصل شود. از نظر ایشان هیچ مفسّری نباید گمان کند که به فهم نهایی دست یافته است، بلکه هر مفسّری با توجه به زاویه دیدش، اندکی از معارف قرآن را دریافت میکند؛ خواه تفسیرش به شیوه روایی باشد یا کلامی یا لغوی یا فلسفی یا عرفانی و یا... هر کدام در فهم قرآن، شیوه و جهت خاصی را پیش میگیرند و به اندازه وسعت دیدشان، از قرآن بهره میبرند.(32) به همین دلیل، آنهایی که دید وسیعی دارند و جامعنگرند، هم به ظاهر قرآن توجه دارند و هم در معانی عمیق و عرفانی آن غور میکنند.
رمزی بودن فهم قرآن
یکی از نکاتی که از سوی امام خمینی (رحمةالله علیه) مورد تأکید فراوان قرار گرفته است، این است که قرآن کتابی است که فهم آن رمزی است و تنها اهل رمز و اشاره که همان عرفا هستند، از آن درک صحیح دارند. ایشان بر جنبه عرفانی قرآن تأکید بیشتر داشته تا حدی که گویا ظاهر قرآن هدف نزول نبوده و در این خصوص میفرمایند:قرآن و حدیث نیز قانونهای علمی را که برای توده آوردند، طوری بیان کردند که مردم میفهمند، لکن علوم قرآن و حدیث را همهکس نمیتواند بفهمد و برای همهکس هم نیامده است، بلکه بعضی از آنها رمز است میان گوینده و یک دسته خاصی... در قرآن از اینگونه رمزها است که حتی به حسب روایات، جبرئیل هم که قرآن را آورد، خود نمیدانست معنی آن را، فقط پیغمبر اسلام و هر کس را او تعلیم کرده کشف این رمزها را میتوانستند بنمایند؛ مانند همان حروفی که در اول سورهها است.(33)
حضرت امام، گرچه فهم قرآن را در مرحلهای برای همه مردم میسّر میدانند، اما بر این باورند که برخی از آیات، جز برای معصومان، برای کسی دیگر قابل فهم نیست.(34) ایشان به آیاتی که در توصیف خداوند است، تکیه فراوانی دارند و فهم معنای واقعی آن را از دسترس افراد عادی، دور میدانند؛ مانند آیه شریفه «اللهُ نُورُ السَّمَواتِ(35)» و در رابطه با حروف مقطعه میفرمایند که اینها از قبیل رمز بین پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و خداوند است.(36)
اختصاص فهم حقیقت قرآن، به اولیا
ایشان بر آن است که با توجه به رمزی بودن معارف قرآن، فهم حقیقت آن برای هر کس مقدور نخواهد بود و میباید فهم آن را از اولیای الهی خواست و در این خصوص میفرمایند:فهم عظمت هر چیز به فهم حقیقت آن است و حقیقت قرآن شریف الهی، قبل از تنزل به منازل خلقیه و تطور به اطوار فعلیه، از شئون ذاتیه و حقایق علمیه در حضرت واحدیت است و آن حقیقت «کلام نفسی» است که مقارعه ذاتیه در حضرات اسمائیه است و این حقیقت، برای احدی حاصل نشود به علوم رسمیه و نه به معارف قلبیه و نه به مکاشفه غیبیه، مگر به مکاشفه تامه الهیه، برای ذات مبارک نبی ختمی صلی الله علیه و آله در محفل انس «قاب قوسین»، بلکه در خلوتگاه سرّ مقام «أو أدنی» و دست آمال عائله بشریه از آن کوتاه است، مگر خلّص از اولیاء الله که به حسب انوار معنویه و حقایق الهیه، با روحانیت آن ذات مقدس، مشترک و به واسطه تبعیت تامّه، فانی در آن حضرت شدند، که علوم مکاشفه را بالوراثه از آن حضرت تلقّی کنند و حقیقت قرآن، به همان نورانیت و کمال که در قلب مبارک آن حضرت تجلّی کند، به قلوب آنها منعکس شود، بدون تنزل به منازل و تطور به اطوار؛ و آن قرآن بیتحریف و تغییر است و از کتاب وحی الهی کسی که تحمل این قرآن را میتواند کند، وجود شریف ولی الله مطلق، علی بن ابی طالب علیه السلام [است] و سایرین نتوانند اخذ این حقیقت کنند، مگر با تنزل از مقام غیب به موطن شهادت و تطور به اطوار ملکیه و تکسّی به کسوه الفاظ و حروف دنیاویه.(37)
حضرت امام (رحمةالله علیه) معتقدند که نزول قرآن از برکات بعثت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) میباشد و قرآن فعلی که نازله هفتم است با تنزل از مقامات بالا، قابل دسترسی و کشف شده است و فهم آن سهل ممتنع است و در این زمینه میفرمایند:
لسان قرآن که از برکات بعثت است، از برکات بزرگ بعثت رسول خداست، لسانی است که سهلِ ممتنع است. بسیاری شاید گمان کنند که قرآن را میتوانند بفهمند؛ از باب اینکه به نظرشان سهل است. بسیاری از ارباب معرفت و ارباب فلسفه گمان میکنند که قرآن را میتوانند بفهمند؛ برای اینکه، آن بُعدی که برای آنها جلوه کرده است و آن بُعدی که در پس این ابعاد است، برای آنها معلوم نشده است. قرآن دارای ابعادی است که تا رسول اکرم ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ مبعوث نشده بودند و قرآن متنزل نشده بود از آن مقام غیب، نازل نشده بود... برای احدی از موجودات ملک و ملکوت ظاهر نبود... قرآنی که الآن در دست ماست نازله هفتم قرآن است و این از برکات بعثت است؛ و همین نازله هفتم آنچنان تحولی در عرفان اسلامی، در عرفان جهانی به وجود آورد که اهل معرفت شمّهای از آن را میدانند و بشر از همه ابعاد او، یعنی جمیع ابعاد او برای بشر باز معلوم نشده است و معلوم نیست معلوم شود.(38)
در روایتی نیز پیامبر گرامی (صلی الله علیه و آله و سلم) چنین میفرمایند:
«القرآن ذلول ذو وجوه، فاحملوه علی أحسن الوجوه»؛(39) قرآن رام است و دارای وجوه، آن را بر بهترین وجه حمل کنید.
قرآن رام است و میتوان از آن وجوه متعددی به دست آورد؛ یعنی کسی که با قرآن سر و کار دارد، در هر وادی که وارد شد، به اندازه مراتب فهم و ادراکش میتواند درکی از قرآن داشته باشد و حضرت امام، «احسن الوجوه» را رسیدن به بطن آن میداند که همان رمزی است که در اختیار معصومان (علیهم السلام) است.
7. قرآن؛ اشرف کتب مقدسه و صورت کتبیه حضرت غیب
چنان که اشاره شد کتاب مقدس، به دو بخش عهد عتیق و عهد جدید تقسیم میشود. مهمترین بخش عهد عتیق، توراتها و مهمترین بخش عهد جدید، انجیل است و اصطلاح کتاب مقدس، به مجموع عهدین اطلاق میشود، ولی حضرت امام که گاهی در کلماتشان از اصطلاح کتب مقدسه استفاده میکنند، غالباً منظورشان همان تورات و انجیل است. امام راحل میفرمایند که «قرآن، اشرف کتب مقدسه است»؛(40) زیرا یکی از مهمترین جنبههای اشرفیت قرآن از نظر امام، همان بطون قرآن است؛ زیرا قرآن از بطون و معانی نهفتهای بهرهمند است که تورات و انجیل واقعی ـ نه این تورات و انجیل محرّف ـ(41) از آن بیبهرهاند و این خود، یکی از شرافتهای قرآن بر سایر کتب مقدسه است.دلیل اینکه چنین بطونی در کتب مقدسه موجود نیست، این است که کتب مقدسه مربوط به زمان خاصی بوده است و لزومی نداشت که ویژگیهای یک کتاب جاودانه را داشته باشد و به همین دلیل معجزه هم نبود. اهل کتاب نیز، کتابشان را کلام مستقیم خدا نمیدانند، بلکه نهایت چیزی که میگویند این است که تورات، کلام موسی (علیه السلام) و انجیل، کلام حواریون است،(42) اما اینکه امام خمینی (رحمةالله علیه) میفرمایند: قرآن صورت کتبیه حضرت غیب است،(43) به این دلیل است که قرآن، هفت مرتبه دارد؛ مرتبه اولش غیب است و مرتبه نازله هفتم، همان چیزی است که در قالب حروف و الفاظ در آمده است(44) و همین مرحله هفتم را هم ممکن است ما درک نکنیم، ولی اگر عارف وارستهای بتواند این بطون را یکی پس از دیگری طی کند، میتواند به حضرت غیب نایل شود.
8. قرآن؛ معرّف انسان کامل
مراد از انسان کامل، رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) میباشد. امام معتقد است که قرآن خود معرف رسول الله است که مصداق انسان کامل هست و قرآن ضمن بیان قوانین، انسان کامل را نیز ترسیم مینماید و میفرمایند:معرف رسول اکرم، قرآن است. همان طور که خود رسول اکرم و حضرت صادق ـ سلام الله علیه ـ [و ] ولی الله اعظم جلوه تام حق تعالی هستند، قرآن هم همان طور است. قرآن هم جلوه تام خدای تعالی است؛ یعنی با همه اسما و صفات، تجلی کرده است و ولی الله اعظم و رسول اکرم را با آن اشراقهایی که ما ازش اطلاع نداریم و با همه اسما و صفات، محقق کرده است. و همین طور ولی الله اکرم، حضرت صادق و سایر ائمه را، لکن معرف ایشان خود کتاب الهی است؛ یعنی، هر کس هر چند در این کتاب مقدس دقت کند و توجه داشته باشد، بیشتر مطلع میشود که آورنده او کیست و چه جور آدمی است.(45)
امام، رابطه بین قرآن و پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را متقابل میداند و رابطه آنها را این چنین مطرح میکنند. از جهتی میفرمایند: قرآن معرِّف رسول الله است و از طرفی هم رسول الله معرِّف قرآن است؛ در واقع ایشان، هر دو، یعنی هم قرآن و هم رسول الله را از یک نازله غیبی و دارای منشأ واحد میداند.(46) در روایات هم داریم که اگر بخواهیم پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را بشناسیم، باید به قرآن نگاه کنیم؛ چرا که اینها در واقع معرف هم هستند.
9. عظمت قرآن از زوایای متعدد
ایشان معتقد است قرآن عظیمترین کتاب است و فهم عظمت آن خارج از درک محدود بشر است و در این خصوص میفرمایند:فهم عظمت قرآن، خارج از طوق ادراک است؛ لکن اشاره اجمالیه به عظمت همین کتاب متنزل، که در دسترس همه بشر است، موجب فوائد کثیره است. بدان ای عزیز، که عظمت هر کلام و کتابی، یا به عظمت متکلم و کاتب آن است و یا به عظمت مطالب و مقاصد آن است . . . و یا به عظمت مرسل الیه و حامل آن است، . . . و یا به عظمت وقت ارسال و کیفیت آن است.(47)
بدین جهت امام خمینی (رحمةالله علیه)، عظمت قرآن را از چند زاویه مورد نظر قرار دادهاند که بررسی هر یک از آنها بدین شرح است:
الف) عظمت متکلم وحی
امام، نخستین مرحله از عظمت قرآن را مربوط به متکلم وحی میداند که در مرحله فوق بشری و متعالی است و در این زمینه میفرماید:اما عظمت متکلم آن و منشی و صاحب آن: پس آن عظیم مطلق است که جمیع عظمتهای متصوره در ملک و ملکوت و تمام قدرتهای نازل در غیب و شهادت، رشحهای از تجلیات عظمت فعل آن ذات مقدس است و حق تعالی با تجلی به عظمت، برای احدی ممکن نیست تجلی کند؛ و از پس هزاران حجب و سرادقات، تجلی کند؛ چنانچه در حدیث است:(48) «إنّ لله سبعین ألف حجاب [من نور وظلمة. لو کشفت، لاحرقت سبحات وجهه ما دونه]».(49)
برای روشن شدن کلام امام، یادآوری روایتی در این خصوص لازم است که از حضرت رسول رسیده است که: «فضل القرآن علی سائر الکلام، کفضل الله علی خلقه»؛(50) برتری قرآن بر دیگر سخنها، مانند برتری خدا است بر خلقش.
همان طور که خلق خدا با خدا قابل مقایسه نیست، کلام خدا هم در چنین رتبهای است و فضیلت این کلام، نسبت به هیچ کلامی قابل مقایسه نیست؛ زیرا از عظمتهای قرآن، این است که متکلم این کلام، خدا است و این نکته لطیفی است که امام بدان توجه فراوان فرمودند.
ب) عظمت رسول وحی
امام راحل پس از یاد نمودن عظمت خداوند متعال که متکلم وحی هستند، بُعد دیگر عظمت قرآن را در واسطه وحی یعنی جبرئیل امین میداند و در این باره میفرمایند:عظمت رسول وحی و واسطه ایصال؛ پس آن، جبرئیل امین و روح اعظم است که پس از خروج رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم از جلباب بشریت و توجه دادن شطر قلب را به حضرت جبروت، متصل به آن روح اعظم شود و آن یکی از ارکان اربعه دار تحقق،(51) بلکه اعظم ارکان و اشرف انواع آن است؛ چه که آن ذات شریف نورانی، ملک موکل علم و حکمت و صاحب ارزاق معنویه و اطعمه روحانیه است و از کتاب خدا و احادیث شریفه، تعظیم جبرئیل و تقدم او بر دیگر ملائکه استفاده شود.(52)
حضرت امام، با الهام از قرآن، کلمه «بشریت» را به کار بردهاند. به نظر میرسد قرآن، هر گاه میخواهد به بعد جسمی انسان اشاره کند، از این واژه استفاده میکند. این کلمه، در برابر کلمه «انسان» که اشاره به بعد روحانی و معنوی انسان دارد، به کار میرود.
ج) عظمت متحمل وحی
مراد از متحمل وحی، حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) میباشد. امام، در این خصوص که خداوند متعال وحی را بر قلب او نازل فرموده و او آمادگی تحمل و دریافت وحی را پیدا نموده است، میفرمایند:و اما عظمت مرسل الیه و متحمّل آن، پس آن، قلب تقیّ نقیّ احمدی احدی جمعی محمّدی است که حق تعالی، به جمیع شئون ذاتیه و صفاتیه و اسمائیه و افعالیه بر آن تجلی نموده و دارای ختم نبوت و ولایت مطلقه است و اکرم بریّه و اعظم خلیقه و خلاصه کون و جوهره وجود و عصاره دار تحقق و لبنه اخیره و صاحب برزخیّت کبری و خلافت عظمی است.(53)
«لبنه» به خشت نخستین یا سنگ زیرین و پایه ساختمان میگویند؛ لبنه اخیره یعنی سنگ زیرین و آغازین هستی. «صاحب برزخیّت کبری»؛ کلمه «برزخ» که در قرآن هم آمده است، یعنی مرز بین دو چیز و عالم برزخ، مرز بین این جهان و قیامت کبری است. به کار بردن این تعبیر از طرف امام راحل برای پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بدین معنا است که ایشان به نحوی صاحب آن جهانی است که تا روز قیامت ادامه دارد. امام خمینی (رحمةالله علیه)، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را عصاره دار تحقق دانسته که قرآن بر او نازل شده است و سبب عظمت قرآن نیز گردیده است.
د) عظمت حافظ وحی
امام بعد دیگر عظمت قرآن را سلامت و صیانت قرآن تا روز قیامت میداند که به واسطه خداوند متعال حفظ شده و در این خصوص میفرمایند:و اما حافظ و نگاهبان آن، ذات مقدس حق جلّ جلاله است، چنانچه فرماید در کریمه مبارکه: (إِنّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَإِنّا لَهُ لَحافِظُونَ)(54).(55)
آیه مذکور یکی از بهترین آیاتی است که برای صیانت قرآن به آن استدلال شده و صیانت آن را جاودانه میداند و چون حافظ خداوند است، بر عظمت وحی افزوده شده است؛ زیرا خداوند در مورد هیچ کتابی جز قرآن، وعده بر حفظ نداده است، خصوصاً که وعدههای الهی تخلفناپذیر است.
هـ) عظمت شارح وحی
امام (رحمةالله علیه) از جمله زمینههای عظمت بخشی قرآن را وجود پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و امامان معصوم (علیهم السلام) به عنوان شارحان قرآن دانستهاند که تا روز قیامت بر شرح و تبیین آیات گرامی میپردازند و در این خصوص میفرمایند:و اما شارح و مبیّن آن، ذوات مطهره معصومین از رسول خدا تا حجت عصر عجّل الله فرجه که مفاتیح وجود و مخازن کبریا و معادن حکمت و وحی و اصول معارف و عوارف و صاحبان مقام جمع و تفصیلند.(56)
آنچه امام فرمودهاند، برگرفته از روایاتی است که در مدح و فضیلت ائمه (علیهم السلام) به ما رسیده است.
و) عظمت زمان نزول وحی
حضرت امام خمینی (رحمةالله علیه) از دیگر ویژگیهایی که سبب عظمت قرآن شده است را زمان نزول قرآن یعنی لیلة القدر میداند و در این خصوص میفرمایند:
اما وقت وحی، لیلة القدر است که اعظم لیالی و (خَیْرٌ مِنْ ألْفِ شَهْر) (57) و نورانیترین ازمنه و فی الحقیقه وقت وصول ولیّ مطلق و رسول ختمی صلی الله علیه وآله است.(58)
طبق ادله نقلی میدانیم که نزول قرآن در شب قدر بوده است، اما اینکه ابتدای نزول، شب قدر بوده یا همه نزول در این شب واقع شده است، و آیا نزول بر قلب پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، نزول معانی بوده و یا نزول الفاظ هم بوده است و در شب قدر از آسمان هفتم به آسمان اول و سپس به تدریج بر پیامبر نازل شد و نیز اینکه آغاز نزول، همان سوره قدر بوده و پرسشهای دیگری که در این زمینه مطرح است، بحثهایی است که مرحوم علامه طباطبایی در تفسیر آیه نزول مطرح کردهاند.(59)
بخش دوم
مقاصد قرآن از منظر امام خمینی (رحمةالله علیه)
از منظر حضرت امام (رحمةالله علیه)، مقصدشناسی قرآن از اهمیتی بسزا برخوردار است و تفسیر قرآن چیزی جز فهم مقاصد آن نیست. در واقع، مفسری توانسته است به تفسیر واقعی قرآن مبادرت کند که مقاصد قرآن را بیان کرده باشد.حضرت امام به نکاتی در این خصوص اشاره میکنند و میفرمایند:
تاکنون تفسیر برای کتاب خدا نوشته نشده. به طور کلی معنی «تفسیر» کتاب آن است که شرح مقاصد آن کتاب را بنماید و نظر مهم به آن، بیان منظور صاحب کتاب باشد. این کتاب شریف که به شهادت خدای تعالی، کتاب هدایت و تعلیم است و نور طریق سلوک انسانیت است، باید مفسِّر، در هر قصه از قصص آن، بلکه هر آیه از آیات آن، جهت اهتداء به عالم غیب و حیث راهنمایی به طرق سعادت و سلوک طریق معرفت و انسانیت را به متعلم بفهماند. مفسِّر وقتی «مقصد» از نزول را به ما فهماند، مفسر است.(60)
از عبارات مذکور استفاده میشود که حضرت امام، عنایت خاصی به فهم مقاصد قرآن دارند و مقصود قرآن را همان تفسیر آن میدانند. ایشان مقاصد قرآن را در دیگر عبارات خود چنین بیان میکنند:
1. قرآن؛ هدایتگر انسانیت
حضرت امام (رحمةالله علیه) معتقد است که مهمترین مقصد نزول از نظر خود قرآن، هدایتبخشی آن است و در این خصوص میفرمایند:ما باید مقصود از تنزیل این کتاب را قطع نظر از جهات عقلی برهانی، که خود به ما مقصد را میفهماند از خود کتاب خدا اخذ کنیم. مصنف کتاب، مقصد خود را بهتر میداند. اکنون به فرمودههای این مصنف، راجع به شئون قرآن نظر کنیم، میبینیم خود میفرماید: «ذلِکَ الْکِتابُ لا رَیْبَ فِیهِ هُدیً لِلْمُتَّقِینَ»؛(61) این کتاب را کتاب هدایت خوانده. میبینیم در یک سورهی کوچک، چندین مرتبه میفرماید: «وَلَقَدْ یَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّکْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّکِر»؛ (62) میبینیم میفرماید: «وَأنْزَلْنا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنّاسِ ما نُزِّلَ إِلَیْهِمْ وَ لَعَلّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ»،(63) میفرماید: «کِتابٌ أنْزَلْناهُ إِلَیْکَ مُبارَکٌ لِیَدَّبَّرُوا آیاتِهِ وَ لِیَتَذَکَّرَ اُولُوا اْلألْبابِ»(64). (65)
2. قرآن؛ رساننده انسان به مقام قرب
امام در بیان دیگری، وصول انسان را به مقام قرب الهی، از دیگر مقاصد قرآن میداند که خداوند راه آن را فراهم آورده است و در این خصوص میفرمایند:بالجمله، خدای تبارک و تعالی به واسطه سعه رحمت بر بندگان، این کتاب شریف را از مقام قرب و قدس خود نازل فرموده و به حسب تناسب عوالم، تنزل داده تا به این عالم ظلمانی و سجن طبیعت رسیده و به کسوه الفاظ و صورت حروف درآمده؛ برای استخلاص مسجونین در این زندان تاریک دنیا و رهایی مغلولین در زنجیرهای آمال و امانی و رساندن آنها را از حضیض نقص و ضعف و حیوانیت، به اوج کمال و قوت و انسانیت، و از مجاورت شیطان، به مرافقت ملکوتیین، بلکه به وصول به مقام قرب و حصول مرتبه لقاء الله که اعظم مقاصد و مطالب اهل الله است.(66)
«حضیض» یعنی پایینترین نقطه کوه؛ در مقابل قلّه که بالاترین نقطه کوه است. اگر انسان با این دید به قرآن نگاه کند، قرآن را وسیلهای برای قرب به خدا و رسیدن از حضیض به اوج میداند، بلکه قرآن را بالاترین مراحل و اوج حصول لقاء الله خواهد یافت.
3. قرآن؛ راهنمای مقاصد عالی درونی و فطری
امام خمینی (رحمةالله علیه) در جمع یاران خود، قرآن را متذکر اموری میداند که در فطرت بشری به ودیعه نهاده شده است و در این خصوص میفرمایند:هیچ جا بهتر از قرآن نیست. هیچ مکتبی بالاتر از قرآن نیست. این قرآن است که هدایت میکند ما را به مقاصد عالیهای که در باطن ذاتمان توجه به او هست و خودمان نمیدانیم.(67)
در واقع، از نظر امام، قرآن آمده است تا آن مقاصد عالیهای که در نهاد و سرشت ما وجود دارد را احیا کند و به راه صحیح ـ که همان راه ولایت است - راهنمایی کند.
4. قرآن؛ داعی به معرفت خدا و بیان معارف الهی
امام خمینی (رحمةالله علیه) یکی دیگر از مقاصد قرآن را دعوت به معرفت الهی که منشأ دیگر معارف است، میداند و در این باره میفرمایند:به طور کلی یکی از مقاصد مهمّه آن، دعوت به معرفت الله و بیان معارف الهیه است، از شئون ذاتیه و اسمائیه و صفاتیه و افعالیه؛ و از همه بیشتر در این مقصود، توحید ذات و اسماء و افعال است که بعضی از آن به صراحت و بعضی به اشارت مستقصی مذکور است.(68)
5. قرآن؛ عامل ایجاد تحول معنوی و عرفانی
امام خمینی (رحمةالله علیه) از اصلیترین مقاصد قرآن را، تحول معنوی و عرفانی در مخاطبان آن میداند که کتاب دیگری نمیتواند چنین کاری را انجام بدهد و در این باره میفرمایند:تحول معنوی و تحول عرفانی که به واسطه قرآن پیدا شده است، فوق همه مسائل است. و بشر، هر کس از یک بعد به قرآن نگاه کرده است، و بعضی بعد ظاهرش را، بعد مسائل اجتماعی را، بعد مسائل سیاسی را، بعد مسائل فلسفی، بعد مسائل عرفانی. لکن آن بعد حقیقی که بین عاشق و معشوق است، آن سرّی که بین خدا و پیغمبر اکرم است، آن یک مطلبی نیست که ماها بتوانیم بفهمیم چی است قصّه. آن که از حضرت باقر ـ سلام الله علیه - نقل شده است که فرموده است که من از «صمد»، تمام احکام و شرایع را، تمام حقایق را از «صمد» میتوانم نشر کنم، مسأله هست این. البته ما هم از «صمد» میتوانیم اصول معارف را بفهمیم، لکن او زاید بر این مسائل میگوید.(69)
بخش سوم
جامعیت قرآن از منظر امام خمینی (رحمةالله علیه)
جامعیت قرآن، از مباحثی است که مورد بحث و بررسی جدّی قرآنپژوهان معاصر است. این جامعیت را از نظر امام خمینی (رحمةالله علیه) در هشت مورد، مرور میکنیم.1. جامعیت قوانین و موضوعات
امام خمینی (رحمةالله علیه) معتقد است قرآن که کتاب هدایت بشر است، شامل تمامی قوانین مورد نیاز هدایت و در بردارنده قوانین کلی است و در این خصوص میفرمایند:قانونهای کلی اساسی مانند قانون مالیات و قانون قضا و قانون نظام و قانون ازدواج و طلاق و قانون میراث و قانون معاملات از قبیل تجارت و اجاره و صلح و هبه و مزارعه و شرکت و مانند آنها و قانون ثبت و قانون مجازات عمومی مانند حدود و قصاص و قانون تبلیغات و قانون جلوگیری از منکرات مانند شرب مسکرات و قمار بازی و ساز و نواز و زنا و لواط و سرقت و خیانت و قتل و غارت و قانون تطهیر و تنظیف و قانون کلی عبادات مانند نماز و روزه و حج و وضو و غسل و امثال آنها، همه در قرآن وارد است.(70)
عنوان «آیات الاحکام»، یعنی تفاسیری که بیشتر به جنبههای فقهی و مسائل قرآن توجه کردهاند و به تفاسیر فقهی مشهورند. از میان 6234 آیهی قرآن، «آیات الاحکام» ـ طبق نظر مشهور ـ حدود 500 آیه میباشد. البته اگر بخواهیم بحث اجتماعیات را نیز در نظر بگیریم، تعداد آیات الاحکام بیش از اینها است. از جمله این تفاسیر، تفسیر آیات الاحکام عالم بزرگوار، مرحوم قطب الدین راوندی است که احکام القرآن نام دارد.(71)
به هر حال، امام خمینی (رحمةالله علیه) معتقدند که قرآن در بحث قانون، جامعیت دارد؛ از این جهت که قوانینی که لازم بوده را به صورت کلی بیان کرده است و تبیین جزئیات را به عهده پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و امامان (علیهم السلام) گذاشته است. در قرآن نیز آمده است که: (وَأنْزَلْنا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنّاسِ ما نُزِّلَ إِلَیْهِمْ).(72)
از امام باقر(علیه السلام) نیز روایت شده است که میفرمایند:
تبیینش با حضرت رسول و سپس بر عهده ماست. هر وقت نیازمند تفسیر آن بودید بر ما مراجعه کنید.(73)
امام (رحمةالله علیه) معتقدند که هیچ قانونی در راستای هدایت بشر نیست، مگر اینکه به صورت کلی در قرآن آمده باشد.
امام خمینی (رحمةالله علیه) بر این نکته تأکید دارد که قرآن، فراگیر همه موضوعات برای هدایت بشر است و هیچ موضوع مهمی نیست، مگر در قرآن بدان اشاره شده است و در این خصوص میفرماید:
قرآن مجید و سنّت، شامل همه دستورات و احکامی است که بشر برای سعادت و کمال خود احتیاج دارد. در کافی فصلی است به عنوان «تمام احتیاجات مردم در کتاب و سنت بیان شده است» و «کتاب» یعنی قرآن، «تبیانُ کلِّ شیء» است.(74)
یادآوری دو نکته در تبیین فرمایش امام مفید میباشد:
نخست اینکه امام، به کتاب کافی استناد کرده و میگویند: در کافی، فصلی است با این عنوان «تمام احتیاجات مردم در کتاب و سنّت بیان شده است».(75) در این فصل چند روایت مهم ذکر شده است که هر کدام به این نکته اشاره دارند و در یکی از این روایات، حضرت سوگند یاد میکنند که تمام آنچه مردم به آن احتیاج دارند، در کتاب و سنت هست و در این شکی نیست و خود حضرت، به آیه (وَنَزَّلْنا عَلَیْکَ الْکِتابَ تِبْیاناً لِکُلِّ شَیْءٍ)(76) استناد میکنند.(77)
نکته دوم آن که این سؤال همیشه مطرح بوده است که «تبیان» بودن قرآن برای هر چیز به چه معنا است؟ مرحوم علامه در این خصوص میفرمایند: (78) هدف و مقصد نزول قرآن، هدایت است و تبیان بودن قرآن هم با توجه به هدف نزول است؛ پس در قرآن هر چیزی که در جهت هدایت لازم بوده، آورده است. اگر به فیزیک، شیمی، تاریخ و... میپردازد، همه به این دلیل است که بیان آن هم در راستای هدایت قرار دارند، حتی اگر آیهای در 1400 سال پیش به نکتهای اشاره میکند که دانشمندان تازه به آن دست یافتهاند، منظور قرآن پیشدستی بر دانشمندان نیست، بلکه مراد جنبه هدایتی آن است. در مقابل این برداشت، برداشت دیگری ممکن است وجود داشته باشد که واقعاً در قرآن همه چیز هست و لازم نیست که تبیان بودن قرآن را تنها با توجه به هدف نزول قرآن بدانیم، اما به نظر میرسد که برداشت دوم صحیح نباشد؛ زیرا نمیتوان گفت که قرآن در صدد بیان همه جزئیات بوده است و همه چیز را بیان کرده است، بلکه خداوند متعال در راستای هدایت بشریت، مطالبی را فرموده است که جامعیت موضوعی قرآن را ثابت مینماید.
2. جامعیت ابزاری قرآن نسبت به تمام زمینهها
توجه قرآن به دنیا، توجهی ابزاری است و تنها به آن دسته از نیازهای دنیوی پرداخته که به نوعی در هدایت انسان مؤثر و ابزار هدایت بوده است. امام خمینی در این خصوص، قرآن را جامع و کامل میداند و میفرمایند:انبیا هم، همان چیزهایی که مربوط به روح و مربوط به مقامات عقلیه و مربوط به مراکز غیبیه است برای ما بیان کردهاند، و قرآن هم بیان کرده است و اهلش میدانند، و هم آن چیزهایی که وظایف شخصیه است و دخیل در ترقیات انسان و تکامل انسان است، در سنت و در کتاب بیان شده است و هم آن چیزهایی که مربوط به اجتماع است و امور سیاسی است و امور اجتماعی است و راجع به تنظیم و تربیت اجتماع است ، بیان فرموده است.(79)
3. جامعیت تمام مراحل حرکت انسانها
امام خمینی (رحمةالله علیه) معتقد است، از دیگر زوایای جامعیت قرآن، فراگیر بودن تمام مراحل حرکت انسان به سوی خداوند متعال در قرآن است و در این خصوص میفرماید:قرآن... کتابی است که آدمی باید از این جا تا آخر دنیا و تا آخر مراتب حرکت بکند؛ یک همچو کتابی است که هم معنویات انسان را درست میکند و هم حکومت را درست میکند.(80)
همه انسانها در حال حرکت هستند، همه متولد شدیم، از قوه محض شروع شدیم و به فعلیت محض پیش میرویم. قرآن برای همه مراحل حرکت ما از زمانی که به دنیا میآییم و تکلیف پیدا میکنیم، تا مرحله پایان زندگی، برنامه دارد، بر خلاف بعضی از مکاتب که فقط برای زندگی در دنیا برنامه دارند و ربطی به جهان آخرت ندارد.
4. جامعیت مادیت و معنویت در قرآن
امام خمینی (رحمةالله علیه) در جمع گروهی از اصحاب خود بیان کردند که جامعیت قرآن مخصوص ابعاد معنوی نیست، بلکه فراگیر ابعاد مادی بشر هم هست و در این خصوص فرمودند:قرآن... کتاب تعمیر مادیت نیست، همه چیز است؛ انسان را به تمام ابعاد، تربیت میکند؛ مادیات را قبول دارد در پناه معنویات. و مادیات را تبع معنویات قرار میدهد.(81)
از نظر ایشان، قرآن هم برای ابعاد مادی بشر، دستوراتی دارد و هم به ابعاد معنوی، توجه داشته است؛ برای مثال اگر به ازدواج امر میکند، به هر دو جنبه آن، توجه نشان میدهد؛ بر خلاف بیشتر قوانین بشری که فقط یا بیشتر، جنبههای مادی را مورد توجه قرار میدهند.
5. جامعیت زمانی؛ قرآن، کتاب همه عصرها
پرسشی مطرح شده است که مگر نه اینکه قرآن 1400 سال پیش نازل شد، پس چگونه گفته میشود که برای همه قرنها است و قوانین آن تنها مربوط به آن زمان نیست؟پاسخ آن است که مطالبی در قرآن وجود دارد که مانع از محدودیت زمانی آن میشود و قرآن را چنین معرفی میکند که زمانمند نیست. مرحوم علامه طباطبایی میفرمایند:
قوانینی که در قرآن برای هدایت بشر مطرح شده است، اگر در کتاب دیگری میبود، باز میتوانست برای همه اعصار باشد. قوانین قرآن به گونهای است که انحصار به زمان و مکان خاصی ندارد و همواره پا بر جا است.(82)
امام هم در خصوص جامعیت زمانی قرآن میفرماید:
آن که قانون اسلام را آورده است، خداست. خداست که محیط... بر همهی اعصار است. قرآن است که کتاب همه اعصار است.(83)
خداوند جامعه سلیم، همراه با عدالت، مساوات، تعلیم و تعلّم و دیگر فضایل اخلاقی را دوست دارد و این مربوط به زمان و مکان خاصی نمیشود. قوانینی که خالق انسان برای انسان وضع نموده است، با توجه به نیازهایی است که در درون ذات او نهفته است و این نیازها دستخوش تغییر و تبدّل واقع نمیشوند و قرآن بیانگر قوانین زندگی است که آنها زمانمند و مکانمند نیستند.
6. جامعیت همه مصالح بشری
ایشان معتقدند که قرآن جامع تمام مصالح است و از هیچ مصلحتی فروگذار نکرده است و با توجه به مصالح فردی، اجتماعی و... نازل شده و در این خصوص میفرماید:ما یک همچو کتابی داریم که مصالح شخصی، مصالح اجتماعی، مصالح سیاسی، کشورداری و همه چیزها در آن هست. البته با آن تفسیرهایی که از اهل تفسیر وارد شده است و ما به رأی خودمان نمیتوانیم قرآن را تأویل کنیم.(84)
امام خمینی (رحمةالله علیه) مصالح را سه قسم میکنند؛ شخصی، اجتماعی و سیاسی و به نظر میرسد که قسم دوم و سوم، تعابیر متفاوت از یک معنا است؛ چون معمولا مصلحتها را به فردی و اجتماعی تقسیم میکنند. منظور امام از «اهل تفسیر»، حضرات ائمه(علیهم السلام) است؛ یعنی تمام نیازهای بشری را با کمک ائمه (علیهم السلام) میتوان از قرآن به دست آورد. ایشان بر این اعتقادند که گرچه مطالب سطحی را میتوان به کمک ظواهر آیات، ترجمه، شأن نزول و... به دست آورد، اما معانی حقیقی و پشت پرده قرآن را جز از راه مفسران واقعی قرآن، نمیتوان دریافت کرد، بنابراین، نمیتوان قرآن و اهل بیت (علیهم السلام) را از هم جدا دانست، آنچنان که در روایت ثقلین نیز بدان اشاره شده است. حضرت امام (رحمةالله علیه) معتقدند که در تفسیر آیات میباید بر روایات تفسیری تکیه نماییم و در فهم قرآن، از آنها بهره جوییم.
7. جامعیت افرادی قرآن؛ راهنمای همیشگی برای تمام ملتها
امام خمینی (رحمةالله علیه) معتقد است که قرآن برای گروه خاصی از افراد بشر یا طبقه و یا جنسیت خاصی نیامده است و همه ملل و اقوام و گروهها و اقشار طبقات اجتماعی، میتوانند از قرآن بهرهمند شوند و در این خصوص میفرمایند:باید بدانیم حکمت آن که این کتاب جاوید ابدی که برای راهنمایی بشر به هر رنگ و ملیت و در هر قطب و قطر تا قیام ساعت، نازل گردیده است، آن است که مسائل مهم حیاتی را چه در معنویات و چه در نظام ملکی، زنده نگه دارد و بفهماند که مسائل این کتاب برای یک عصر و یک ناحیه نیست و گمان نشود قصد ابراهیم و موسی و محمد ـ علیهم وعلی آلهم السلام - مخصوص به زمان خاصی است.(85)
بخش چهارم
اعجاز قرآن از نظر حضرت امام خمینی (رحمةالله علیه)
قبل از بررسی اعجاز قرآن از منظر حضرت امام خمینی (رحمةالله علیه)، به عنوان مقدمه، تعریف معجزه، راههای اثبات نبوّت و معجزه جاودان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) ـ قرآن مجید ـ مورد بررسی قرار میگیرد. در این بحث، وجوه اعجاز و بحث تحدّی قرآن و بزرگترین وجه اعجاز قرآن از نظر حضرت امام خمینی (رحمةالله علیه) مطرح میشود.مقدمه
نخست به بیان تعریف معجزه از منظر برخی از عالمان مسلمان اشاره میکنیم: خواجه نصیرالدین طوسی در این خصوص میفرماید:المعجزة هو ثبوت ما لیس بمعتاد، أو نفی ما هو بمعتاد، مع خرق العادة ومطابقة الدعوی. (86)
عبارت «ثبوت ما لیس بمعتاد»؛ یعنی اثبات چیزی که عادی نیست، مثلاً پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به درختی امر میکند که از زمین جدا و یا شکافته شود و سپس به جای خود برگردد. «أو نفی ما هو بمعتاد» یعنی نفی چیزی که عادی است، مانند چاقویی که اثرش برندگی است، زمانی که بر گلوی اسماعیل قرار میگیرد، اثرش را از دست میدهد. «مع خرق العادة»؛ یعنی اثبات و نفی، میباید خارق العاده باشد و دیگران از انجامش عاجز باشند. بنابراین سحر، معجزه نیست؛ زیرا دیگران نیز با تمرین و ممارست میتوانند انجام دهند. «مطابقة الدعوی» یعنی همان کاری را که ادعا کرده است، انجام دهد.
بنابراین، داستان مسیلمه کذاب(87) که برای نشان دادن معجزه بر سر چاه کم آبی رفت تا آب آن را زیاد کند و به محض ریختن آب دهان، چاه خشک شد، نمیتواند معجزه باشد. جلال الدین سیوطی هم معجزه را چنین تعریف میکند:
امر خارق العاده، مقرون بالتحدّی، مصون عن المعارضة.(88)
بنابراین، معجزه باید سه قید داشته باشد: 1ـ خارق العاده باشد، 2ـ مقرون به تحدّی باشد، 3ـ مصون از معارضه باشد. لذا کارهای عادی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به دلیل خارق العاده نبودن و نیز کراماتی چون شقّ القمر در کوه ابوقبیس به دلیل عدم تحدّی، معجزه اصطلاحی محسوب نمیشوند. طبق تعاریفی که علمای متأخر ـ از جمله آیت الله خوئی در البیان ـ مطرح کردهاند، تحدّی از ارکان معجزه به شمار میآید.(89)
در قرآن واژههای «بیّنه» و «آیه» به معنای معجزه اصطلاحی به کار رفته است و در بحثهای کلامی، یکی از راههای اثبات نبوت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را معجزه دانستهاند و در این زمینه بحثهایی را مطرح کردهاند. در بین مفسّرین نیز، معمولاً در مقدّمات تفسیر، به این بحث پرداخته شده است. در کتاب اعجاز قرآن از منظر اهل بیت عصمت (علیهم السلام)، نظرات علمای اسلام در زمینه تاریخ اعجاز، وجوه اعجاز، آخرین کتابهایی که در این زمینه تألیف شده است و نیز، کلمات ائمه (علیهم السلام) در مورد اعجاز، بیان شده است، از جمله علمایی که دیدگاهشان در آن جا مطرح شده است، حضرت امام خمینی (رحمةالله علیه) میباشد.(90)
1. اعجاز قرآن و وجوه آن از منظر امام خمینی (رحمةالله علیه)
حضرت امام (رحمةالله علیه) برای اعجاز قرآن هفت وجه برمیشمرند، اما از منظر علمای دیگر، وجوه اعجاز قرآن بیش از اینها است؛ سیوطی تا 35 وجه برای اعجاز قرآن ذکر کرده است؛(91) علامه طباطبایی هم در المیزان(92) به 10 وجه اشاره میکنند. وجوهی را که حضرت امام ذکر فرمودهاند،(93) عبارتند از:الف) حقایق و اسرار عرفانی قرآن: از نظر امام (رحمةالله علیه)، مهمترین وجه اعجاز قرآن همان حقایق و اسرار عرفانی آن است که بدان پرداخته میشود.
ب) فصاحت و بلاغت: در بحث فصاحت و بلاغت قرآن، گروهی قائل به تشکیک مراتب آن شدهاند و معتقدند که برخی آیات، از فصاحت بیشتری برخوردارند و همه قرآن از نظر فصاحت یکسان نیست. در زمینه فصاحت و بلاغت، علمای اهل سنت ـ از جمله خطّابی، بلاغی، جرجانی و... ـ کتابها نوشتهاند. حضرت آیت الله معرفت نیز، در کتاب بسیار ارزشمند التمهید، جلدی را به همین بحث اختصاص داده و به بررسی آراء و نظریات گوناگون پرداختهاند. حضرت امام (رحمةالله علیه)، فصاحت و بلاغت قرآن را مربوط به عربهای صدر اسلام میدانند(94) و آن را معجزهای عمومی نمیشمارند و بر این باورند که نباید فصاحت و بلاغت را در ردیف بالاترین وجوه، ذکر کرد و از باقی وجوه غافل ماند.
ج) اخبار از مغیبات: امام خمینی (رحمةالله علیه) یکی از وجوه اعجاز قرآن را اخبار از غیب میدانند.(95)
د) امی بودن پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم): امی یعنی دانای بی معلم؛ چه بسا اگر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) غیر امی میبود، معجزه بودن قرآن به این خوبی نمایان نمیشد. حضرت امام (رحمةالله علیه) بر خلاف علمای دیگر به این وجه بیشتر پرداختهاند.
هـ ) معارف بلند و اِحکام اَحکام آن: حضرت امام (رحمةالله علیه) میفرمایند:
قرآن مشتمل بر تمام معارف است و تمام مایحتاج بشر است.(96)
ایشان در مورد معارف بلند و جامعیت قرآن میفرمایند:
قرآن شریف به قدری جامع لطایف و حقایق و سرایر و دقایق توحید است که عقول اهل معرفت در آن حیران میماند و این، اعجاز بزرگ، این صحیفه نورانیه آسمانی است، نه فقط حسن ترکیب و لطف بیان و غایت فصاحت و نهایت بلاغت و کیفیت دعوت و اخبار از مغیبات و احکام احکام و اتقان تنظیم عائله و امثال آن، که هر یک مستقلاً اعجازی فوق طاقت و خارق عادت است.(97)
2. تحدی قرآن از نظر امام خمینی
نزدیک به شش آیه قرآن، صراحتاً به تحدی پرداخته است(98) و حدود پنج آیه نیز به تحدّی اشاره دارد. حضرت امام (رحمةالله علیه) به دو آیه ـ که شایـد مهـمترین آیات تحدّی است - اشاره میکنند: آیه اول: (قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ اْلإِنْسُ وَالْجِنُّ عَلی أنْ یَأتُوا بِمِثْلِ هذَا الْقُرْآنِ لا یَأتُونَ بِمِثْلِهِ وَلَوْ کانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْض ظَهِیراً)(99) بگو اگر انسانها و پریان اتفاق کنند که همانند این قرآن را بیاورند، همانند آن را نخواهند آورد، هرچند یکدیگر را در این کار یاری کنند.گرچه برخی معتقدند که مخاطب آیه، تنها انسانها هستند و شمردن جنّ را در ردیف انسان از باب غلبه دانستهاند، اما به نظر میرسد که مخاطب این تحدی اعم از انسان و جنّ باشد.
آیه دوم: «أمْ یَقُولُونَ افْتَراهُ قُلْ فَأتُوا بِسُورَةٍ مِثْلِهِ وَ ادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ مِنْ دُونِ اللهِ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ»(100) آنها میگویند او قرآن را به دروغ به خدا نسبت داده. بگو اگر راست میگویید، یک سوره همانند آن را بیاورید و هر کس را میتوانید غیر از خدا به یاری بطلبید.
در آیات تحدّی ـ که اشاره شد ـ قرآن میفرماید: اگر میتوانید مثل قرآن را بیاورید، اما از کدام جهت مثل قرآن؟ در صدر اسلام نخستین کسانی که خواستند به تحدی قرآن پاسخ دهند، به فصاحت و بلاغت قرآن توجه نشان دادند و خواستند عبارات و سورههایی مانند قرآن بسازند. نمونههایی از این تلاش، در تاریخ موجود است، ولی اعجاز قرآن در آن حد منحصر نمیشود و اگر کسی کلام فصیحی بیاورد که از نظر معنی و محتوی سست و تهی باشد، هرگز به تحدّی قرآن پاسخ نگفته است. امام خمینی (رحمةالله علیه) نیز، بر این باورند که هر یک از وجوه قرآن مستقلاً دلیلی بر اعجاز به شمار میآیند و در مورد تحدی قرآن میفرمایند:
قرآن کریم، خود در چند جا معجزه بودن خود را به تمام بشر در تمام دورهها اعلان کرده است و عجز جمیع بشر را، بلکه تمام جن و انس را از آوردن به مثل خود ابلاغ کرده؛ امروز ملّت اسلام همین نشانه خدا را در دست دارند و به تمام عائله بشری از روی کمال اطمینان اعلان میکنند که این نشانه پیغمبری نور پاک محمد است، هر کس از دنیای پر آشوب علم و دانش مثل او را آورد، ما تسلیم او میشویم و از گفتههای خود برمیگردیم.(101)
3. وجه عرفانی؛ مهمترین وجه اعجاز قرآن از نظر امام خمینی (رحمةالله علیه)
امام (رحمةالله علیه)، گرچه هر کدام از وجوه مذکور را دلیلی مستقل میدانند، اما به یک وجه برتر نظر دارند و معتقدند اعجاز در وجه عرفانی که به محتوای بلند معارف قرآن برمیگردد، از دیگر وجوه برتر است و در این خصوص میفرمایند:در صدر اول، اعراب را این تخصص بود و فقط این جهت از اعجاز را ادراک کردند و جهات مهمتری که در آن موجود بود... اعراب آن زمان ادراک نکردند، الآن نیز آنهایی که همافق آنها هستند، جز ترکیبات لفظیّه و محسّنات بدیعیّه و بیانیه چیزی از این لطیفه الهیّه ادراک نکنند و اما آنهایی که به اسرار و دقایق معارف آشنا و از لطایف توحید و تجرید باخبرند وجهه نظرشان در این کتاب الهی و قبله آمالشان در این وحی سماوی، همان معارف آن است و به جهات دیگر چندان توجهی ندارند و هر کس نظری به عرفان قرآن و عرفای اسلام که کسب معارف از قرآن نمودند، کند و مقایسه مابین آنها با علمای سایر ادیان و تصنیفات و معارف آنها کند، پایه معارف اسلام و قرآن را که اسّ اساس دین و دیانت و غایة القصوای بعث رسل و انزال کتب است، میفهمد و تصدیق به اینکه این کتاب، وحی الهی و این معارف، معارف الهیّه است، برای او مؤونه ندارد.(102)
امام خمینی (رحمةالله علیه) وجهی از اعجاز قرآن را مورد توجه قرار میدهند که دیگران یا به آن نپرداختهاند و یا توجه کمی نشان دادهاند. از نظر امام (رحمةالله علیه)، بزرگترین اعجاز قرآن و رمز جاودانگی آن، وجهه عرفانی و بطون قرآن است. البته روشن است که حقایق قرآنی و مسائل عرفانی آن، جز برای اهلش مشهود نیست و در تفاسیر فلسفی و عرفانی ـ مانند تفسیر ملاصدرا - در ذیل برخی آیات، تحت عنوان «عرش» نکاتی از آن معارف عرفانی بیان میشود که دیگر مفسران کمتر بدان پرداختهاند. این نکات، جز برای اهل عرفان، مشهود نیست؛ امام در این خصوص میفرمایند:
قرآن مراتب دارد، هفت بطن یا هفتاد بطن از برای قرآن است، از این بطون تنزّل کرده است تا رسیده است به جایی که با ما میخواهد صحبت کند.(103)
امام خمینی (رحمةالله علیه) بقیهی وجوه را نسبت به این وجه، کوچک میشمارند که گویی ذکر همین وجه کافی است، ولی علمای دیگر برآنند که نمیتوان اعجاز قرآن را به هر یک از اینها اختصاص داد، بلکه اعجاز قرآن در همه این وجوه است و وقتی چنین شد، سدّ اعجاز قرآن هیچ وقت شکسته نمیشود. حضرت امام (رحمةالله علیه) میفرمایند: گرچه همه این وجوه صحیح است، اما از نظر عارف، چهره اصلی قرآن، بطن آن است که رمز جاودانگی قرآن نیز است. عبارت امام در این خصوص چنین است:
این کتاب عزیز، در محیطی و عصری نازل شد که تاریکترین محیط و عقب افتادهترین مردم در آن زندگی میکردند و به دست کسی و قلب الهی کسی نازل شد که زندگی خود را در آن محیط ادامه میداد و در آن، حقایق و معارفی است که در جهان آن روز ـ چه رسد به محیط نزول آن سابقه نداشت و بالاترین و بزرگترین معجزه آن همین است. آن مسائل بزرگ عرفانی که در یونان و نزد فلاسفه آن سابقه نداشت و کتب ارسطو و افلاطون، بزرگترین فلاسفه آن عصرها، از رسیدن به آن عاجز بودند و حتی فلاسفه اسلام که در مهد قرآن کریم بزرگ شدند و از آن استفادهها نمودند، به آیاتی که صراحت، زنده بودن همه موجودات جهان را ذکر کرده، آن آیات را تأویل میکنند و عرفای بزرگ اسلام که از آن ذکر میکنند، همه از اسلام اخذ نموده و از قرآن کریم گرفتهاند. و مسائل عرفانی به آن نحو که در قرآن کریم است، در کتاب دیگر نیست و اینها معجزه رسول اکرم است.(104)
حضرت امام در مورد دیگر نیز با توجه به امی بودن پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، اهمیت معارف قرآن را مطرح میکنند و میفرمایند:
آن معارفی که به برکت بعثت رسول اکرم در عالم پخش شد ـ کسانی که مطلعند که این معارف چی است و تا آن اندازهای که ماها میتوانیم ادراک بکنیم - میبینم که از حدّ [درک] بشریت خارج است؛ اعجازی است فوق ادراک بشریت از یک انسانی که در جاهلیت متولد شده است، در جاهلیت بزرگ شده است و یک آدمی بوده است که در یک محیطی پرورش یافته است که اسمی از این مسائل اصلاً نبوده در آن وقت. محیط آنجا اصلاً راجع به مسائل دنیا و به مسائل عرفان و فلسفه و سایر مسائل اصلاً آشنایی نداشتند... این اعجازی است که برای اهل نظر، دلیل بر نبوت پیغمبر است، و الا ایشان به خودش نمیتوانست این کار را بکند. نه تحصیلاتی داشت، حتی نوشتن را هم نمیدانست.(105)
بخش پنجم
بررسی دیدگاه حضرت امام (رحمةالله علیه)
صیانت قرآن از تحریف
از جمله مباحث حساس در مورد قرآن، بهویژه در دو قرن اخیر بحث احتمال تحریف قرآن است. آثار و کتابهای فراوانی در این زمینه نوشته شده و ذهن بسیاری از دانشمندان را به خود مشغول داشته است، حتی مستشرقین هم به این موضوع پرداخته و در این مورد اظهار نظرهای نامناسبی کردهاند و چون این بحث یکی از مبانی تفسیر است و کسی که میخواهد وارد تفسیر شود، ناگزیر است که ابتدا مبنای روشن و شفافی را اتخاذ کرده و به پاسخ گویی شبهات مربوط به آن بپردازد، همهی مفسران و غالب متکلمان به این موضوع پرداخته و اظهار نظر کردهاند.در این موضوع، بین برخی از علمای شیعه و اهل سنّت اختلاف نظر وجود دارد در این خصوص، ائمه معصومین (علیهم السلام) هم به این موضوع پرداخته و اظهار نظر فرمودهاند که فهم و بررسی آن روایات، نیازمند مطالعه و تحقیق و تدبّر میباشد. بررسی در این زمینه، مجالی فراخ میطلبد و در این جا تنها به طرح اصل بحث و بیان دیدگاه امام خمینی (رحمةالله علیه) میپردازیم. در ابتدا معنی، اقسام و موضوع تحریف بیان میشود؛ در معنای کلمه «تحریف»، نظرهای متفاوتی مطرح شده است؛ آیت الله خوئی در کتاب گرانقدر البیان در بیان معنای تحریف به شش وجه اشاره میکنند.(106) «تحریف» در لغت از «حرف» گرفته شده است و به معنای جابهجایی و چندگونه نشان دادن معنا است و در اصطلاح، یعنی تغییر، جابهجایی، حذف آیات و سورهها. به طور کلی، تحریف بر دو قسم است: 1. تحریف لفظی؛ 2. تحریف معنوی.
تحریف لفظی، تحریفی است که شامل تغییر، جابهجایی، حذف و نقصان کلام و الفاظ قرآن میشود و تحریف معنوی آن است که مفهوم و معنایی، بر خلاف آنچه هست، بیان شود. در مورد قسم دوم، میتوان گفت که چنین تحریفی در مورد قرآن واقع شده است و از جمله روشنترین مصادیق تحریف معنوی، تفسیر به رأیی است که برخی از مفسران در فهم آیات بیان داشتهاند. هر مفسری که معنای آیه را به خوبی دریافت نکند یا تعمّداً به گونه دیگری بیان کند، گرفتار تحریف معنوی شده است. یکی از مصادیق تحریف معنوی، بحث اختلاف قرائات است که آیت الله خوئی به آن اشاره دارند. حضرت امام هم، در جاهایی پیرامون این موضوع اظهار نظر کردهاند. آیت الله معرفت نیز، در کتاب صیانة القرآن عن التحریف در آغاز بحث میفرمایند:
«فأمّا فی الاصطلاح، فجاء علی سبعة وجوه...».(107)
و یکی از این هفت وجه را تحریف در قرائات میشمارند، که خود بحثی مهم و مستقل به شمار میآید. اختلاف قرائات، یکی از موضوعاتی است که مستشرقین در مورد آن، مقالهها و کتابهای فراوانی نوشتهاند و بر اساس آن، بر مسلمانان شبهاتی را وارد نمودهاند که در کتاب «نزول قرآن» به بررسی و نقد آنها پرداخته شده است.(108)
بررسی احتمال تحریف قرآن از منظر امام خمینی (رحمةالله علیه)
امام خمینی (رحمةالله علیه) نیز، همچون دیگر عالمان و بزرگان شیعه، پیش از ورود به تفسیر، اعتقاد خویش را در این موضوع مهم بیان کردهاند. کلام امام را میتوان در این خصوص در شش مورد بررسی و تبیین نمود که به شرح ذیل است: 1. بررسی نگرانی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از اعلان آیات امامت؛ 2. افترای اعتقاد به تحریف قرآن بر شیعه و حذف آیات امامت؛ 3. نسبت تحریف به اخباریها و نقد آن؛ 4. عدم هر گونه تحریف لفظی در قرآن؛ 5. مراتب تحریف معنوی مطابق مراتب بطون قرآن؛ 6. تحریف تورات و انجیل.1. بررسی نگرانی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از اعلان آیات امامت
امام خمینی (رحمةالله علیه) در آغاز بحث سلامت قرآن از تغییر و تحریف، بیان میدارد که ممکن است برخی فکر کنند که حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) نه تنها از بیان آیاتی که راجع به امامت بود، نگران بودند، بلکه حتی از بیان موضوع امامت نیز بیم داشتند. گروهی هم در برابر معتقدند پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) هیچ ترس و هراسی نداشت و همچون سایر موضوعات، به بیان این موضوع پرداختند. حضرت امام، بحث احتمال تحریف را از بررسی این موضوع شروع میکنند؛ به نظر ایشان، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از بیان آیات امامت ـ به صورت اسم، رسم و حتی بیان موضوع امامت - نگران بودند و از اختلاف بین امت هراس داشتند و این نظر را به عنوان اعتقاد علمای شیعه مطرح میکنند و برای اثبات آن به آیاتی از قرآن استشهاد میکنند و میفرمایند:میگویند:(109) پیغمبر میترسید از اینکه راجع به امامت چیزی بگوید و مردم نپذیرند و حال آن که خود قرآن و تاریخ پیغمبر گواه است که هیچ محافظه کاری در کار او نبوده.(110)
و سپس در مقام پاسخ، میفرمایند:
ما در اوایل این گفتار ثابت کردیم که پیغمبر از اینکه امام را با اسم و رسم در قرآن ذکر کند، میترسید که مبادا پس از خودش قرآن را دست بزنند، یا اختلاف بین مسلمانها شدید شود و یکسره کار اسلام تمام شود و این جا گواهی از قرآن میآوریم که در اظهار امامت با اسم و رسم محافظهکاری میکرده و از منافقان ترس داشته: سوره مائده (آیه 67) (یا أیُّهَا الرَّسُولُ بَلّغْ ما أنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلّغْتَ رِسالَتَهُ وَاللهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النّاسِ)؛ این آیه به اعتراف اهل سنت و نقل آنها به طرق معتبره از ابی سعید و ابی رافع و ابی هریره و اتفاق شیعه، روز غدیر خم درباره تبلیغ امامت علی بن ابی طالب نازل شده و سوره مائده آخرین سورهایست که نازل شده. این آیه و آیه شریفه (الْیَوْمَ أکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ) (111) در حجة الوداع که آخرین حج پیغمبر بود، نازل شده و بین نزول این آیه و وفات پیغمبر دو ماه و ده روز فاصله بیش نبوده و معلوم است پیغمبر تا آن وقت تبلیغ همه احکام را فرموده بوده، چنانچه خود آن حضرت در خطبه روز غدیر خم میگوید؛ پس معلوم میشود این تبلیغ راجع به امامت است و وعده کردن اینکه خدا تو را نگهداری میکند، دلیل بر آنست که یک همچو چیزی را میخواهد تبلیغ کند وگرنه در سایر احکام، ترسی و محافظهکاری در کار نبود. جمله کلام آن که از این آیه به واسطه این قرائن و نقل احادیث کثیره معلوم شود که پیغمبر در تبلیغ امامت خوف از مردم داشته.(112)
شاید اشکال شود که نگرانی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، یک نوع ضعف است و این با عصمت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) سازگاری ندارد؛ دیگر اینکه سیره عملی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) این بود که بدون محافظهکاری و ترس، مسائل را بیان میکردند. در پاسخ باید گفت که امام خمینی (رحمةالله علیه) بر دیدگاه خود به آیه استشهاد میکنند؛ آیه میفرماید: (وَاللهُ یَعْصِمُکَ)؛(113) و این نشان میدهد که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از برخی آسیبهای احتمالی نگران بودند.
2. افترای اعتقاد تحریف قرآن به شیعه و حذف آیات امامت
در برخی از محافل مخالفین شیعه، نسبتهایی به علمای شیعه پیرامون اعتقاد به تحریف قرآن داده شده است که آنها معتقد به تحریف هستند و بر این باورند که آیات مربوط به امامت ائمه (علیهم السلام) آنها، حذف شده است. امام خمینی (رحمةالله علیه) نخست کلام آنها را چنین نقل میکند که:میگویند: امامت در قرآن بسیار تصریح شده، ولی آنها را انداختهاند.(114)
و سپس در پاسخ، به نفی چنین عقیده میپردازد و بر آن است که اگر در روایاتی اشاره بر حذف نام امامان معصوم (علیهم السلام) شده است، مربوط به تفسیر و توضیح آیات است و نه متن آیات و در این خصوص میفرمایند:
شما با کی در این باره سخن گفتید و جواب شنیدید؟ شاید پیش خودی رجوع کردید به بعضی کتابها یا بعضی اخبار که در اول نظر و با نظر عامیانه چنین مینماید که از قرآن چیزی افتاده و این، خود یکی از عیبهایی است که شماها دارید که با این خرد و دانش رجوع به اخبار میکنید... فهم اخبار و کتاب دانشمندان، زحمتهای طاقتفرسا دارد. آنها کتاب قصه و رمان نیست که سر خود بشود به آنها رجوع کرد و از آنها چیزی فهمید. عیناً رجوع شما به آن کتابها مثل رجوع کشاورز است به فلسفه عالیه، یا مطالعه حمامی است از ریاضیات عالیه؛ فهمیدن کتب علمی، تخصص میخواهد. چون کورکورانه وارد اخبار و کتب شدی، نتیجه این میدهد که میگویند: در قرآن، امامت بوده و انداختهاند؛ آن اخبار راجع به تفسیر و تأویل است. ما میگوییم اولوا الامر در قرآن و اهل الذکر در آیات بسیار و اهل البیت در آیه تطهیر و... و صدها غیر این آیات درباره امامت و امام است، نه آن که اسم امام به خصوص در قرآن ذکر شده است.(115)
3. نسبت تحریف به اخباریها و نقد آن
در بین شیعه، به کسانی که به ظاهر احادیث اعتنا دارند، اخباری میگویند و در بین اهل سنت، به حشویه و اهل الحدیث(116) مشهورند. حضرت امام خمینی (رحمةالله علیه)، کلام اخباری را نقل و نقد میکنند و میفرمایند:آری در این جا یک چیزی هست و آن این است که بعضی از اخباریین و محدثین... که گفتارشان پیش دانشمندان و علما مورد اعتنا نیست، گول ظاهر بعضی اخبار را خورده و چنین رأیی اظهار کرده، ولی دانشمندان و علما او را رد کردند.(117)
علامه عسکری نیز در کتاب القرآن الکریم و روایات المدرستین تمام روایاتی را که در منابع شیعه و سنّی در مورد تحریف قرآن آمده و اخباریها بدان استناد نمودهاند، جمعآوری نموده و به نقد و بررسی آنها پرداخته است. پاسخ نهایی ایشان این است که جمع زیادی از این روایات، ناظر به تحریف معنوی است و ربطی به تحریف لفظی قرآن ندارد و روایاتی چون روایت امام باقر (علیه السلام) که میفرماید: «وکان من نبذهم الکتاب أن أقاموا حروفه وحرّفوا حدوده فهم یروونه و لا یرعونه»(118) شاهدی است بر تحریف معنوی و تعدادی از روایات هم جعلی و نادرست است.(119)
حضرت امام (رحمةالله علیه) نیز در کتاب انوار الهدایة فی التعلیقة علی الکفایه، به نقد کامل دیدگاه اخباریون پرداخته و میفرماید:
«لو کان الأمر کما ذکره هذا وأشباهه من کون الکتاب الإلهی مشحوناً بذکر اهل البیت وفضلهم، وذکر أمیرالمؤمنین وإثبات وصایته وإمامته، فلِمَ لَمْ یحتجّ بواحد مـن تلک الآیات النازلة؟... ولـِمَ احتاج النبی ـ صلـی الله علیـه وآله - إلی دواة وقلم حین موته للتصریح باسم علی(علیه السلام) ؟... وبالجملة ففساد هذا القول الفظیع و الرأی الشنیع أوضح من أن یخفی علی ذی مسکة».(120)
4. عدم هر گونه تحریف و تغییر در قرآن
امام خمینی (رحمةالله علیه) معتقد است که در قرآن هیچ گونه تحریف و تغییری رخ نداده است و در این خصوص میفرماید:این قرآن کریم که در بین ید مسلمین هست و از صدر اول تا حالا یک کلمه، یک حرف در او زیاد و کم نشده... بحمدالله قرآن ماند بین مسلمین و نتوانستند قرآن را تحریف کنند و بردارند. اگر میتوانستند، میکردند، لکن یکی از آنهایی که میخواست یک حرف را از قرآن بردارد، یک عربی شمشیر را کشید گفت: با این شمشیر ما جواب میدهیم. نگذاشتند قرآن شریف دست بخورد و همان طوری که در زمان رسول الله وارد شد، الآن هم همان است، به غیر او نیست.(121)
5. مراتب تحریف معنوی مطابق مراتب بطون قرآن
امام خمینی (رحمةالله علیه) در موضوع تحریف معنوی معتقد بر نظریه لطیفی است که دیگران کمتر بدان توجه نمودهاند و بر این باورند که تحریف معنوی نه به معنای تفسیر به رأی، بلکه به معنای دیگری ممکن است در مورد قرآن صحیح باشد و در این خصوص به نکته لطیفی اشاره میکنند که تحریف معنوی به هنگام نزول آن اتفاق افتاده و مراتبش مانند مراتب بطون قرآن است. به تعبیری دیگر، همچنان که قرآن هفت مرتبه تنزل کرد، تحریف معنوی در آن رخ داده است و مراحل هفتگانه تنزل قرآن عبارتند از:حضرت علمیه، مساوی است با قید مطلق؛ حضرت اعیان، حضرت اقلام، حضرت الواح، حضرت مثال، حس مشترک، یعنی پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)، شهادت مطلقه، یعنی قرآن کتبی موجود.(122)
امام میفرمایند: که قرآن هفت نازله دارد و در هر مرحلهای که پایین میآید، به نوعی ساده و روان میشود، تا میآید به مرحله هفتم که شهادت مطلقه است. وقتی مفسر و عارف به بطون قرآن مراجعه میکند، مرحله به مرحله خودش را از تحریف رها کرده و صعود میکند تا به حقیقتش راه پیدا میکند. عبارت امام این است:
کسی که تحمل این قرآن را میتواند کند، وجود شریف ولی الله مطلق علی بن ابی طالب، علیه السلام [است]؛ و سایرین نتوانند اخذ این حقیقت کنند، مگر با تنزل از مقام غیب به موطن شهادت و تطوّر به اطوار ملکیه و تکسّی به کسوه الفاظ و حروف دنیاویّه.(123)
بنابراین، حضرت امام (رحمةالله علیه) معتقد به نوعی تحریف به معنای خاص هستند که البته این تحریف، تحریفی غیر مصطلح است و میفرمایند:
در جمیع کتاب الهی و قرآن شریف واقع شده و تمام آیات شریفه با تحریف، بلکه تحریفات بسیار به حسب منازل و مراحلی که از حضرت اسماء تا اخیره عوالم شهادت و ملک طی نموده در دسترس بشر گذاشته شده و عدد مراتب تحریف... تنزل از غیب مطلق به شهادت مطلقه است به حسب مراتب عوالم و بطون، رجوع از شهادت مطلقه به غیب مطلق است.(124)
6. تحریف در تورات و انجیل
در مورد کتاب مقدس جملهای از حضرت امام خمینی نقل شده است که بر اساس آن، اعتقاد به تحریف در انجیل و تورات روشن است. ایشان برآنند که کتابهای آسمانی پیشین، دچار تغییراتی شدهاند و در این خصوص میفرمایند:البته حضرت موسی (علیه السلام) که از انبیای عظام معظم و از انبیای اولوا العزم است، کامل بوده کتابش، به اندازهای که محتاج بوده است بشر، لکن از بین رفته است. کتاب حضرت موسی (علیه السلام)، کتاب حضرت عیسی (علیه السلام)، هر دوتایشان از بین رفته است؛ اینکه الآن دست اینهاست خود متنشان، دلالت بر این میکند که اینها تورات و انجیل اصلی نیستند، لکن کتاب ما بحمدالله همین طور سال به سال از اول تا به حال محفوظ است، حتی قرآن به خط امیر (علیه السلام).(125)
پینوشتها:
1- آداب الصلوة، ص 66.
2- ر.ک: همان، ص 37.
3- همان، ص 183.
4- ر.ک: صحیفه امام، ج 20، ص 408.
5- آشنایی با ادیان بزرگ، ص 127.
6- همان، ص 132.
7- آداب الصلوة، ص 321.
8- ر.ک: همان.
9- همان.
10- البیان فی تفسیر القرآن، ص 277.
11- ر.ک: آداب الصلوة، ص 321.
12- تفسیر سوره حمد، ص 165.
13- بحار الانوار، ج 89، ص 83، ح 13.
14- ر.ک: آداب الصلوة، ص 323.
15- نزول قرآن و رؤیای هفت حرف، ص 17.
16- تفسیر الصافی، ج 1، ص 31.
17- بصائر الدرجات، ج 1، ص 48.
18- ر.ک: آداب الصلوة، ص 323.
19- ر.ک: صحیفه امام، ج 17، ص 431.
20- غاشیه (88): 17.
21- تفسیر سوره حمد، ص 136.
22- صحیفه امام، ج 12، ص 421.
23- بحارالانوار، ج 89، ص 107، ح 2.
24- صحیفه امام، ج 19، ص 285.
25- تفسیر الصافی، ج 1، ص 31؛ الکافی 1: 374.
26- بحارالانوار، ج 89، ص 94، ح 47؛ الکافی، ج 1، ص 374.
27- روش های تفسیری قرآن، ص 121.
28- البیان فی تفسیر القرآن، ص 263.
29- بحارالانوار، ج 46، ص 349، ح 2.
30- ر.ک: شرح دعای سحر، ص 94 ـ 95.
31- تفسیر سوره حمد، ص 138 ـ 139.
32- ر.ک: تفسیر سوره حمد، ص 93 ـ 95.
33- ر.ک: کشف اسرار، ص 322.
34- ر.ک: صحیفه امام، ج 19، ص 403.
35- ر.ک: همان، ج 17، ص 432.
36- ر.ک: شرح چهل حدیث، ص 351؛ صحیفه امام، ج 19، ص 403.
37- آداب الصلوة، ص 181.
38- صحیفه امام، ج 17، ص 431.
39- الاتقان، ج 4، ص 211؛ مجمع البیان، ص 40.
40- ر.ک: صحیفه امام، ج 20، ص 312.
41- آشنایی با ادیان بزرگ، ص 136.
42- همان، ص132.
43- ر.ک: صحیفه امام، ج 20، ص 312.
44- ر.ک: همان، ج 17، ص 431.
45- همان، ج 20، ص 408.
46- ر.ک: آداب الصلوة، ص 321.
47- همان، ص 182.
48- بحارالانوار، ج 55، ص 45، ح 13.
49- آداب الصلوة، ص 182.
50- بحارالانوار، ج 89، ص 19.
51- ارکان اربعه دار تحقق، یعنی چهار ملک مقرب: جبرئیل، میکائیل، عزرائیل و اسرافیل (علیهم السلام).
52- آداب الصلوة، ص 183.
53- همان، ص 183.
54- حجر (15): 9.
55- آداب الصلوة، ص 183 ـ 184.
56- همان، ص 184.
57- قدر (97): 3.
58- آداب الصلوة، ص 184.
59- المیزان، ج 20، ص 330.
60- آداب الصلوة، ص 192 ـ 193.
61- بقره (2): 2.
62- قمر (54): 17.
63- نحل (16): 44.
64- ص (38): 29.
65- آداب الصلوة، ص 193 ـ 194.
66- همان، ص 184 ـ 185.
67- صحیفه امام، ج 12، ص 511.
68- آداب الصلوة، ص 185.
69- صحیفه امام، ج 18، ص 262 ـ 263.
70- کشف اسرار، ص 315.
71- روش های تفسیری قرآن، ص 136.
72- نحل (16): 44.
73- تفسیر فرات کوفی، ص 258.
74- ولایت فقیه، ص 29.
75- الکافی، ج 1، ص 59.
76- نحل (16): 89.
77- ر.ک: ولایت فقیه، ص 29.
78- المیزان، ج 12، ص 324.
79- صحیفه امام، ج 3، ص 237.
80- همان، ص 349.
81- صحیفه امام، ج 7، ص 532.
82- قرآن در اسلام، ص 23.
83- صحیفه امام، ج 8، ص 171.
84- همان، ج 18، ص 423.
85- همان، ج 20، ص 93.
86- کشف المراد، ص 375.
87- البیان فی تفسیر القرآن، ص 34.
88- الاتقان، ج 4 ، ص 3.
89- البیان فی تفسیر القرآن، ص 40.
90- اعجاز قرآن، ص 27 ـ 93.
91- معترک الأقران فی اعجاز القرآن، ج 1، ص 12.
92- در ذیل آیه 23 سوره بقره.
93- ر.ک: آداب الصلوة، ص 264.
94- همان.
95- ر.ک: همان.
96- صحیفه امام، ج 20، ص 249.
97- آداب الصلوة، ص 263 ـ 264.
98- اعجاز قرآن، ص 22.
99- اسراء (17): 88.
100- یونس (10): 38.
101- کشف اسرار، ص 47.
102- آداب الصلوة، ص 264.
103- تفسیر سوره حمد، ص 136.
104- صحیفه امام، ج 16، ص 209 ـ 210.
105- همان، ج 20، ص 239 ـ 240.
106- البیان فی تفسیر القرآن، ص 197.
107- صیانة القرآن عن التحریف، ص 11.
108- نزول قرآن و رؤیای هفت حرف، ص 149.
109- این قول مربوط به حکمی زاده است، ایشان در کتاب اسرار هزار ساله، بسیاری از مبانی شیعه را زیر سؤال بردهاند. حضرت امام در مقام پاسخ گویی به شبهات این کتاب، کشف اسرار را نگاشتند.
110- کشف اسرار، ص 130.
111- مائده (5): 3.
112- کشف اسرار، ص 130.
113- مائده (5): 67.
114- کشف اسرار، ص 131.
115- همان.
116- صیانة القرآن عن التحریف، ص 197.
117- کشف اسرار، ص 132.
118- الکافی، ج 2، ص 631.
119- القرآن الکریم و روایات المدرستین، ج 3، ص 113.
120- انوار الهدایه، ج 1، ص 245 ـ 247.
121- صحیفه امام، ج 18، ص 422 ـ 423.
122- ر.ک: آداب الصلوة، ص 323.
123- آداب الصلوة، ص 181.
124- همان.
125- قرآن باب معرفة الله، ص 36.
1. آداب الصلاة، امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1372.
2. آشنایی با ادیان بزرگ، حسین توفیقی، سمت، 1381.
3. الاتقان فی علوم القرآن، جلال الدین سیوطی، منشورات الشریف رضی، بی تا.
4. اعجاز قرآن، سید رضا مؤدب، احسن الحدیث، 1379.
5. انوار الهدایة فی التعلیقة علی الکفایه، امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1372.
6. بحارالأنوار الجامعة لدرر اخبار الأئمة الأطهار، محمدباقر مجلسی، مؤسسة الوفاء، 1403 ق.
7. بصائر الدرجات، محمد بن حسن صفار، منشورات مکتبة المرعشی، 1404 ق.
8. البیان فی تفسیر القرآن، ابوالقاسم خویی، انوار الهدی، 1401 ق.
9. تفسیر الصافی، ملا محسن فیض کاشانی، المکتبة الاسلامیه، 1393 ق.
10. تفسیر سوره حمد، امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1378.
11. تفسیر فرات کوفی، أبی القاسم فرات بن ابراهیم الکوفی، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، تهران، 1410ق.
12. جلوههای رحمانی، امام خمینی، معاونت فرهنگی بنیاد شهید، 1371.
13. روشهای تفسیری قرآن، سید رضا مؤدب، انتشارات اشراق دانشگاه، 1380.
14. شرح دعاء السحر، امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1383.
15. صحیفه امام، امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1378.
16. صیانة القرآن عن التحریف، محمدهادی معرفت، مؤسسة النشر الإسلامی، 1413 ق.
17. قرآن باب معرفة الله (گفتارها و نوشتههای امام خمینی درباره قرآن)، مجتبی خازنی، پیام آزادی، تهران، 1370.
18. قرآن در اسلام، سید محمدحسین طباطبایی، دفتر انتشارات اسلامی، 1372.
19. قرآن کتاب هدایت (تبیان، دفتر سیزدهم)، تحقیق معاونت پژوهش مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1377.
20. الکافی، محمد بن یعقوب کلینی، دارالکتب الاسلامیه، 1388 ق.
21. کشف اسرار، امام خمینی، انتشارات مصطفوی، بی تا.
22. کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، علامه حلّی، مکتبة المصطفوی، بی تا.
23. مجمع البیان، فضل بن حسن طبرسی، دارالمعرفه، 1408ق.
24. معترک الأقران فی إعجاز القرآن، جلال الدین سیوطی، دارالکتب العلمیه، 1408ق.
25. المیزان فی تفسیر القرآن، سید محمدحسین طباطبایی، مؤسسة الاعلمی، 1394 ق.
26. نزول قرآن و رؤیای هفت حرف، سید رضا مؤدب، دفتر تبلیغات اسلامی، 1378.
27. ولایت فقیه، امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1373.
منبع مقاله:
مجموعه مقالات همایش اندیشههای قرآنی امام خمینی(س)، جلد اول.