![تائیهی ابن فارض تائیهی ابن فارض](https://rasekhoon.net/_files/thumb_images700/article/EbnFarez.jpg)
![تائیهی ابن فارض تائیهی ابن فارض](/userfiles/Article/1395/13/25/EbnFarez.jpg)
نویسنده: علی رفیعی
تائیهی ابن فارض، قصیدهای مشتمل بر 750 یا 763 بیت در تصوف و عرفان، که چون قافیههای آن با حرف تاء ختم میگردد آن را تائیه خواندهاند. ولی نامهای دیگری نیز دارد. برخی نوشتهاند که ناظم قصیده نخست آن را «اَنفاسُ الجِنانُ و نَفائسُ الجَنان» و یا «لَوایِحُ الجِنانُ وَ رَوائحُ الجَنان» نامیده، و پس از آن در اثر خوابی که دیده نام آن را «نظم السلوک» نامیده است. (ابن الفارض و الحب الالهی، 93-94). و در برخی منابع از آن با عنوان «نظم الدر» نیز یاد شده (الذریعة، 67/18، 211/24).
ناظم قصیده، ابو حفص عمر بن علی بن مرشد بن علی حموی مصری (576-632 ق) معروف به ابن فارض و ملقب به سلطان العاشقین و شرف الدین، از عرفای مشهور و از ادیبان نامدار اسلام است (= ابن فارض). قصیدهی تائیهی ابن فارض با این بیت آغاز میشود:
سَقَتنی حَمیاَ الحُبَّ رَاحَةُ مُقلَتی *** وَکَاسی مُحیّاً مِنْ عَنِ الحُسنِ جَلَّتُ
در این قصیده ابن فارض بلندترین و عالیترین مباحث عرفانی و مراتب و مراحل سیروسلوک و نابترین مبانی عرفانی را براساس قواعد علمی به صورت نظم درآورده، و حقایق توحید، دقائق تفرید، حالت کشف و شهود، واتصال به حق و حقیقت و دخول در حضرت جمع الجمع را مطرح ساخته است و در کنار آن از محسنات لفظی و بدیعی به خوبی استفاده کرده است. این قصیده را ابن فارض در حالتهای بیخودی و غیرعادی سروده است، در آن حالتهائی که غرق در کشف و شهود و تجلی بوده است. و گفتهاند که گاهی این حالتها یک هفته یا بیش از آن به طول میانجامیده است، از این رو در بسیاری از ابیات آن غموض، ایهام وجود دارد و پر از اشارات و رموز سرشار از مسائل کلیدی عرفان و تصوف است. وی در این قصیده خویش را در مقام و محل تجلی انوار الهی و توحید فعلی میدیده است. مهمترین بخش قصیده قسمتهای ولائی آن است که عبارتند از:
وَحُز بِالوَلا میراثَ اَرفَعَ عارفٍ *** غداَ هَمُّهُ ایثارَ تأثیرِ هِمَّةِ
که ابتدا اعتصام به حبل الله یعنی ولایت اهل بیت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) است. و گوئی در بیت دیگر:
بِعِترَتِه استَغنَتْ عَن الرُّسُلِ الوری
عترت و در رأس آنان حضرت علی (علیهالسلام) را سیرآب از سرچشمه الهام غیبی دانسته که به جهت ولایت و قرب به حق قائم مقام نبوت هستند و از این رو امت را بینیاز از انبیاء پیشین دانسته است و حضرت علی و عترت (علیهمالسلام) را قائم مقام نبوت معرفی کرده است و به همین دلیل عنوان کرده است که:
وَ اوْضَحَ بِالتَأویلِ ما کانَ مُشکِلاً *** عَلیٌّ بِعِلمٍ نالَهُ بِالوَصیَّةِ
علم علی (علیهالسلام) را که از طریق وصیت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به او رسیده مشکل گشای همهی مشکلات جامعهی اسلامی معرفی کرده است. که در ضمن اشارهای است به وصیت حضرت رسول راجع به مسألهی خلافت در غدیرخم او اگر چه دیگر خلفا را نیز نام برده است اما علی را با موضوع وصایت و ولایت از آنها ممتاز نموده است و عشق و علاقهی خود با اهل بیت (علیهمالسلام) و شدت انقیاد و سرسپردگی خویش را به آل پیامبر و عترت آن حضرت تا آنجا رسانده که گفته است:
وَ عَنْ مَذهبی، فی الحُبِّ مالِیَ مَذهَبٌ *** و اِنْ مِلتُ یوماً عنهُ فارَقتُ مِلتی
و روزی که خویشتن را از این مذهب آل ملول مشاهده کند، آن روز را روز بریدگی و جدائی خویش از اسلام به شمار آورده است.
این ابیات را بسیاری دلیل بر تشیّع و تمایلات شیعی ابن فارض به شمار آوردهاند و حتی بسیاری از علمای اهل سنت و شیعی وی را شیعه به شمار آوردهاند (مجالس المؤمنین، 57/2؛ روضات الجنات، 333/5؛ اعیان الشیعة، 270/2؛ طبقات اعلام الشیعة، قرن السابع، 124). شارح قصیدهی تائیهی وی، سعید الدین فرغانی نیز گاهی مبانی ولائی ابن فارض را ناشی از اصول شیعی به شمار آورده است اما به هیچوجه این اشارت را دلیل بر تشیع ابن فارض ندانسته است. برخی هم به خاطر مباحث وحدت وجودی که مدعیاند که از این قصیده آشکار میشود شدیداً بر ابن فارض تاختهاند و نوشتهاند که در این قصیده با استعاره و در لباس الفاظ و کلمات شیرین و جذاب ابن فارض مسأله وحدت وجود را مطرح ساخته و مردم را به سوی آن فراخوانده است از این دسته میتوان از افرادی چون ذهبی نام برد که ابن فارض را سید شعراء و شیخ اتحادیه دانسته است و عنوان کرده است که اگر اعتقاد به وحدت وجود در این قصیده و بقیهی اشعار ابن فارض نبود. دیوان و قصیدهی تائیهی او از نظر غایت زیبائی، لطافت و براعت معانی نظیر نداشت، اما افسوس که اشعار او چون پالودهای شیرین اما مسموم است (سیر اعلام النبلاء، 368/23؛ تاریخ الاسلام، حوادث 632 ق، 93-94). یکی از مخالفین سر سخت او ابن تیمیه است که عقیدهی ابن فارض را در وحدت وجود مورد جرح قرار داده است (مجموع) الرسائل و المسائل، 66/1-67، 72). دیگری ابن حجر عسقلانی است که شدیداً به ابن فارض تاخته و به نقل از شیوخ خود قصیدهی تائیه را کفریات به شمار آورده است (لسان المیزان، 317/4-318). اما ابن فارض خود در بیتی از این قصیده اتهام وحدت وجودی و عقیده به حلول را شدیداً رد کرده است:
وَلِیَ مِن اَتَّمِ الرُّؤیَتَن اِشارةٌ *** تَنَزَّهَ عَن رأیِ الحُلول، عَقیدَتی
سیوطی نیز از ابن فارض و قصیدهی وی دفاع کرده و حتی در دفاع از او کتاب قمع المعارض تبصرة ابن الفارض نوشته است (ابن الفارض و الحب الالهی، 131). صرفنظر از این مخالفتها و موافقتها اصولاً الفاظ و کلمات عرفا را نباید حمل بر ظاهر آنها کرد و ابن فارض نیز ازین قاعده مستثنی نیست. قصیدهی تائیه شامل مباحثی از: سیروسلوک، رضا، فناء اول، فناء کلی، اتحاد یا حالتی از وحدت وجود، ابتدا اسماء، سکر جمعی، صحو الجمع، نهایت اسماء، سماء و اتحاد، عقل و اتحاد و جز اینها است.
بر قصیدهی تائیهی ابن فارض شروح و تعلیقات بسیاری از جانب عارفان پس از وی نوشته شده است که برخی از این شروح مستقلاً برخورد این قصیده به تنهائی است و بسیاری از شرحها و تعلیقات هم بر اصل دیوان ابن فارض است که قصیدهی تائیه نیز در آن قرار دارد، که این شروح به ترتیب تاریخی عبارتند از: مشارق الدراری و منتهی المدارک که دو شرح فارسی و عربی است بر تائیهی ابن فارض از سعیدالدین فرغانی (م 699 ق) که گویا قدیمیترین شرح بر تائیه است که شارح حدود 67 سال بعد از مرگ ابن فارض در گذشته است. این شرح را گویا فرغانی از تقریرات درس استاد خود صدرالدین قونوی که قصیدهی تائیه را به فارسی بر شاگردان خود در عراق، شام و مصر تقریر و تدریس میکرده فراهم آورده است. ابتدا به فارسی و سپس به عربی آن را شرح کرده است (مشارق الدراری، مقدمه، 128-130) این شرح به کوشش سید جلالالدین آشتیانی در تهران 1398 ق چاپ شده است. دیگری کشف الوجوه الغر لمعانی نظم الدر از مولی عبدالرزاق بن احمد کاشانی (م 730 ق) که در تهران و در 1319 ق چاپ شده و یکبار هم در حاشیهی دیوان ابن فارض در مصر و در 1319 ق منتشر شده است. شرح عزالدین محمود نطنزی کاشانی (م 735 ق) و شرح داود بن محمود قیصری (م 751 ق) و شرح سراجالدین ابوحفص عمر بن اسحاق هندی (م 773 ق) و شرح صدرالدین علی اصفهانی (م 836 ق) و شرح برخی از ابیات تائیه از ابن حجر عَسقلانی (م 852 ق) و شرح علی بن عطیة الحِمَوی معروف به علوان (م 922 ق) و شرح زینالعابدین بن محمد بن عبدالرؤف مناوی مصری (م 1022 ق) و شرح محمد امین معروف به امیر پادشاه (م 1034 ق) و شرح اسماعیل انقروی مولوی (م 1042 ق) به زبان ترکی. و شروح دیگری که حاجی خلیفه به آنها اشاره کرده است (کشف الظنون، 265/1-266). برخی نوشتهاند که ابن عربی نیز بر این قصیده شرح مختصری داشته است که صحت این ادعا به درستی معلوم نیست. همچنین عفیفالدین سلیمان بن علی تلمسانی (م 690 ق) نیز بر این قصیده شرحی نوشته است که معلوم نیست در چه حالی آن را شرح کرده است زیرا اولین شرح از فرغانی است و احتمالاً دومین شرح از عفیفالدین باشد. این قصیده به زبانهای انگلیسی، آلمانی و ایتالیائی نیز ترجمه شده است که ترجمهی انگلیسی و تعلیقات آن با استفاده از دو شرح کاشانی و نابلسی انجام گرفته است. ترجمهی آلمانی آن در 1854 م انجام گرفته و ایتالیائی در 1917 م صورت پذیرفته است (ابن الفارض و الحب الالهی، 107-109). و کسانی چون بدرالدین حسن بورینی (م 1024 ق) و عبدالغنی نابلسی نقشبندی (م 1143 ق) و رشید بن غالب دحداح لبنانی و امین الخوری نیز بر این قصیده ضمن شرح دیوان ابن فارض شرح نوشتهاند که این شروح هم به چاپ رسیدهاند.
منابع :
غیر از منابع یاد شده در متن، وفیات الاعیان، 454/3-456؛ العبر؛ ذهبی، 129/5؛ تکملة منذری، 388/3-389؛ مرآة الجنان، 75/4-79؛ النجوم الزاهرة، 288/6-290؛ شذرات الذهب، 149/5-153؛ تاریخ الادب العربی، 520/3-526؛ ریاض الجنة، زنوزی، 269/1/4-331؛ البدایة و النهایة، ابن کثیر، 143/13؛ معجم المطبوعات، 200/1-201؛ احسن المحاضره، سیوطی، 246/1.
منبع مقاله :
دائرةالمعارف تشیع، جلد 4، (1391) تهران: مؤسسهی انتشارات حکمت، چاپ اول