شاعر: نبی احمدی
شهر شب مهتاب را گم کرده است
چشمهایم خواب را گم کرده است
روح من جادو نصیب قرنها
رمز اسرار را گم کرده است
غوطه در بی سرنوشتی میزند
قبله و محراب را گم کرده است
روز روشن، پیش چشم آفتاب
روشنای آب را گم کرده است
درنمییابد کسی این جا مرا
شاعری، اصحاب را گم کرده است