اسوه جاوید(سید جمال‏الدین اسدآبادی)

سید جمال‏الدین در ماه شعبان 1254 ق(آبان 1217 ش) در شهر اسدآباد همدان در محله قدیمی«امام‏زاده‏احمد» در فضایی پاک و معنوی پا به عرصه وجود نهاد. پدر و مادر وی هر دو از خاندان بافضیلت و پرهیزگاری بودند. مادر بزرگوار سید، زنی باسواد و آشنا به قرآن بود که همچون شوهر خویش از تربیت خانوادگی و نجابت ذاتی برخوردار بود و پیوسته در رونق کانون گرم زندگی می‏کوشید.
يکشنبه، 11 اسفند 1387
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
اسوه جاوید(سید جمال‏الدین اسدآبادی)
اسوه جاوید(سید جمال‏الدین اسدآبادی)
اسوه جاوید(سید جمال‏الدین اسدآبادی)

نويسنده:عبداللطیف نظری

ولادت

سید جمال‏الدین در ماه شعبان 1254 ق(آبان 1217 ش) در شهر اسدآباد همدان در محله قدیمی«امام‏زاده‏احمد» در فضایی پاک و معنوی پا به عرصه وجود نهاد. پدر و مادر وی هر دو از خاندان بافضیلت و پرهیزگاری بودند. مادر بزرگوار سید، زنی باسواد و آشنا به قرآن بود که همچون شوهر خویش از تربیت خانوادگی و نجابت ذاتی برخوردار بود و پیوسته در رونق کانون گرم زندگی می‏کوشید.

بازی‏های کودکانه

نبوغ ذاتی و هوش سرشار سیدجمال وی را از همان دوران کودکی به آفاقی دیگر سوق می‏داد و از همان ایام کودکی به فکر چاره و درمان دردها و رنج‏ها بود.سیدجمال‏الدین با این‏که کودک بود، بازی‏هایش بزرگ‏منشانه می‏نمود و در رفتار، گفتار و کردارش آثار بزرگی و کمال هویدا بود.«حیرت افزاتراین که بازی‏هایش اکثر، تهیه سفر روم و مصر و هند و افغان و فرنگستان [و] بوده زاد راحله خود را بر اسب‏های چوبی می‏بسته [و] خود و یکی دو نفر از اطفال را منتخب می‏کرده [و] ... با پدر و مادر و همشیره‏های خود وداع می‏کرده است که باید به هند و مصر و روم و افغان و ... بروم. ایشان به زبان کودکانه با او همساز می‏شدند و او هم نویدهایی چند از مسافرت خود به پدر و مادرش شرح می‏داد.»

تحصیلات سید

سید جمال از پنج سالگی در نزد پدر و مادر آموزش قرآن را آغاز کرد و مقدمات عربی را طی سال‏های اول تحصیل به خوبی فراگرفت. در همین ایام به موجب اختلافات موجود میان قبایل آن دیار و هم‏چنین تنگ‏نظری بعضی و نیز در پی وسعت بخشیدن به دانسته‏های خود، زادگاه خویش را ترک می‏گوید و در سال 1264 ق به همراه پدرش، سیدصفدر، وارد قزوین می‏شود و چهار سال در آن‏جا ماندگار می‏گردد. وی با پشتکار در حوزه علمیه این شهر به درس و بحث پرداخت و در ادبیات عرب، منطق، فقه و اصول سرآمد هم در سان خود شد. سید جمال در تهران
سیدجمال‏الدین پس از تحصیل در قزوین به تهران می‏رود. او پس از سلک استراحتی کوتاه، اقدام به شناسایی پایتخت و اوضاع و احوال حکومتی آن می‏کند و آن‏گاه سراغ بزرگ‏ترین مجتهد وقت(آقا سیدمحمدصادق طباطبایی همدانی) را می‏گیرد و در پای درسش می‏نشیند، تا ضمن افزودن به معلومات خود، محیط درس و دایره نفوذ حکم آن سرور را از نزدیک ببیند. او بی‏درنگ مباحثه علمی را با استاد آغاز می‏کند، به طوری که آقاسیدمحمدصادق را خیلی زود شیفته خود می‏گرداند و استاد نیز وقتی از فضل و کمال سید آگاه می‏شود برای اولین بار عمامه بر سر شاگردش می‏گذارد.

سید در نجف اشرف

سیدجمال‏الدین اسدآبادی از تهران به همراه پدر بزرگوارش عازم حوزه علمیه نجف می‏شود. او پس از سه ماه توقف در بروجرد و مباحثه علمی با عالمان آن شهر، به عتبات عالیات مشرف شده، به خدمت شیخ مرتضی انصاری رحمه‏الله می‏رسد. وی چهار سال در خدمت آن عالم فرزانه مشغول تحصیل علوم اسلامی می‏شود و در علوم تفسیری، حدیث، فقه، اصول، کلام، منطق، فلسفه، ریاضی، طب، هیئت و نجوم به تحقیق می‏پردازد و در تمام این مدت مخارج سیدجمال‏الدین را شیخ انصاری به عهده می‏گیرد و در نهایت درجات علمی او را تصدیق می‏کند و در فتوا دادن در امور شرعی به او اجازه می‏فرماید. این در حالی بود که آوازه فراست و نبوغ سیدجمال، عالمان نجف، کربلا و سامرا را به حیرت واداشت. پس از آن به توصیه استاد بزرگش، روانه شهر بمبئی در هندوستان شد.

سیدجمال در هند

سیدجمال‏الدین در شانزده سالگی به همراهی یکی از عمای مورد وثوق، وارد شهر بمبئی شد، ولی از آن جایی که بمبئی بیشتر بندر تجاری بود تا شهر علمی، نتوانست به روح پرخروش سید آرامش دهد. از این رو پس از مدتی به طرف ایالات مرکزی هند حرکت کرد و خود را به مرزهای شرقی هند(کلکته) رسانید. وی در مدت اقامت در آن‏جا ضمن ملاقات با عالمان و روشن‏فکران و مشاهده زندگی مردم به خوبی دریافت که هندوستان یکسره در اختیار دولت انگلیس است و کشور بریتانیا اگرچه به اندازه یک ایالت هندوستان نیست، اما توانسته است به آسانی این کشور پهناور را زیر سلطه درآورد و تمامی منابع ملی و محصولات باارزش و حتی جان و مال و ناموس آنها را به غارت ببرد. از این زمان بود که فعالیت‏های سیاسی و اصلاحی سیدجمال‏الدین آغاز شد. او پس از شناسایی دشمنِ استعمارگر و بررسی جنبه‏های قوت و رمز موفقیتشان، به تجزیه و تحلیل علل ضعف و انحطاط مسلمین برآمد و در پی یافتن راه حل‏های اساسی، شب و روز تلاش کرد.

مبارزه با انگلیس در هند

سیدجمال‏الدین از پیشگامان مبارزه با استعمار انگلیس در هندوستان به شمار می‏رود. او در مدت اقامت در هند، مردم این کشور استعمارشده را از نقشه‏های خطرناک انگلیس آگاه ساخت و آنان را بر ضد استعمار تحریک و تشویق نمود. سیّد بیدارگر، شجاعانه وارد میدان نبرد شد و با سخنرانی‏های آتشین به روشنگری مردم آن دیار پرداخت. دولت انگلیس بیش از این نتوانست تماشاگر این صحنه‏ها باشد و دستور اخراج وی را از هند صادر کرد.

سیدجمال بر کرسی تدریس در مصر

سیدجمال‏الدین از هند و از راه دریاوارد مصر شد و در مدرسه جامع‏الازهر با علمای بزرگ آن کشور ملاقات کرد و در اقامتگاه خود برای جوانان عرب کرسی درس برپا نمود و با سخنرانی‏های پرشور، آنان را مجذوب خویش ساخت. در این سفر، پس از دیداری که میان سید و ریاض‏پاشا(رئیس دولت مصر) انجام پذیرفت، ریاض پاشا سخت شیفته کمالات روحی و معنوی سید شد و از او خواست تا در مصر اقامت گزیند. سیدجمال‏الدین از این فرصت طلایی استفاده کرد و جلسه درس و بحث برای جوانان دانشگاهی و طلاب پرشور تشکیل داد. او علاوه بر استادان و دانشمندان بزرگ مصر با روشن‏فکران و مردم ارتباط برقرار می‏کرد. حتی در قهوه‏خانه‏های مصر حاضر می‏شد و افکار و اندیشه‏های خود را برای مردم بیان می‏داشت، به طوری که در طول چند سال اقامت در آن کشور توانست تحولات بزرگی از نظر فرهنگی، سیاسی و اجتماعی در اذهان مردم ایجاد کند.

فعالیت‏های اصلاحی سید در افغانستان

سیدجمال‏الدین مدتی از عمر خود را در افغانستان سپری می‏کرد. او حدود پنج یا شش سال در آن کشور اقامت کرد و فعالیت‏های اصلاحی چشم‏گیری را به انجام رساند و رهبران سیاسی و مردم افغانستان را از نقشه‏های پشت پرده انگلیس، آگاه ساخت که نمونه‏ای از آنها چنین است:1 ـ تألیف و نشر کتاب تتمة‏البیان فی تاریخ الافغان؛ 2. انتشار روزنامه شمس‏النهار؛ 3. اصلاح اموری از قبیل تشکیل کابینه وزرا، تنظیم سپاه، ایجاد مکتب‏های لشکری و کشوری برای جوانان، توجه دادن مردم به زبان فارسی و پشتو، تأسیس بیمارستان، مرکز دام‏پزشکی، پستخانه و کاروان‏سراها و ...

انتشار مجله عروة‏الوثقی و دیدار با حکیم فرانسوی

سیدجمال‏الدین از جمله متفکرانی است که در اروپا به ستیز با استعمارگران پرداخت و چهره استعمار وقت را برای ملل دنیا معرفی و افشا نمود. از مهم‏ترین فعالیت‏های سید در اروپا، می‏توان این موارد را نام برد: 1. راه‏اندازی مجله معروف عروة الوثقی که با مقاله‏های پرشور و مستدل آن، چهره پلید استعمار انگلیس را برای مردم، سیاست‏مداران و روشن‏فکرانِ غافل افشا نمود و دشمنان جهان اسلام را به شدت به محاکمه کشید که سرانجام دولت فرانسه به فشار و اصرار انگلیس حکم به تعطیل این مجله داد؛ 2. دیدار با «ارنست رنان» حکیم و مورخ مشهور فرانسوی. در این ملاقات بحث‏های فلسفی درباره علم و اسلام و حقیقت قرآن انجام پذیرفت که رنان به درستی از فرهنگ‏اسلامی‏آگاه شد و از بسیاری از عقاید نادرست خود درباره اسلام و قرآن دست برداشت.

افشاگری سید در روسیه

سیدجمال‏الدین در نهم شعبان 1304 ق به کشور روسیه هجرت کرد. وی در آن‏جا دو سال اقامت گزید و با رجال سیاسی، نظامی و مذهبی روسیه دیدار و مذاکره نمود. یک روز تزار روسیه از وی خواست تا «شیخ الاسلامیِ» مسلمانان آن کشور را به عهده گیرد ولی سید در جواب گفت: من خودم را مدافع منافع تمام مسلمانان جهان می‏دانم. علاوه بر این، سید از تیرگی روابط میان دولت روس و انگلیس استفاده مناسب کرد و در نشریات روسیه افشاگری‏های وسیعی بر ضد دولت بریتانیا انجام داد که تا آن روز نظیر نداشت.

حمله سید به ناصرالدین‏شاه و دربار

سیدجمال‏الدین اسدآبادی زمانی که در لندن زندگی می‏کرد، با شدت تمام اوضاع ناهنجار دربار ایران را در روزنامه‏های اروپایی افشا نمود و خطر استبداد داخلی و استعمار خارجی را به ملل مشرق زمین توضیح داد. او هم‏چنین نامه هایی به سران قبایل و علمای برجسته عالم اسلام، از جمله نامه‏ای به علمای بزرگ ایران تحت عنوان «حَمَلة‏القرآن» ارسال داشت و از خیانت‏ها و بی‏لیاقتی ناصرالدین‏شاه در اداره کشور پرده برداشت. او باایجاد نشریه‏ای موسوم به ضیاءالخافقین ـ که اولین شماره آن در ماه رجب 1309 ق انتشار یافت ـ به فعالیت‏های افشاگرانه خود گسترش بیشتری بخشید تا این‏که دولت بریتانیا احساس خطر کرد و مانع ادامه انتشار آن شد و خود سیّد را نیز به شدت در تنگنا قرار داد.

سیدجمال در مرکز خلافت اسلامی

سیدجمال‏الدین در سال 1310 ق با آرمانی بزرگ وارد مرکز خلافت اسلامی(کشور عثمانی) شد تا با تأسیس جبهه واحد اسلامی، عزت و شوکتِ از دست رفته مسلمانان جهان را به آنان بازگرداند. حدود چهار سال برای تحقیق این هدف مقدس سرمایه‏گذاری کرد و نامه‏های بسیاری به شخصیت‏های سیاسی، مذهبی و فرهنگی جهان اسلامی نوشت و آنها نیز استقبال خوبی از این حرکت انقلابی کردند. سلطان عبدالحمید (خلیفه عثمانی) نیز به خیال این‏که خلیفه مقتدر عالم اسلام خواهد شد با سیدجمال‏الدین همکاری می‏کرد. ولی هنگامی که احساس کرد تخت و تاج وی نیز باید فدای این آرمان بزرگ بشود، به بهانه‏های گوناگون مخالفت و کارشکنی را شروع کرد. او چاره را در آن دید که کار سید را یکسره کند و با ترفندی شیطانی آن دانشمندان سلحشور را به شهادت برساند. سرانجام این نقشه شوم عملی گردید و سیدجمال در سال 1314 ق به دیدار محبوب خویش شتافت. یادش گرامی و راهش پررهرو باد.

آثار جاودان

با این‏که سیدجمال‏الدین از ده سالگی همواره در سفر و مشغول مبارزه بود، در هر زمان که فرصتی به دست می‏آورد در امر تألیف و تصنیف تلاش می‏کرد. آثار مکتوب این مرد بزرگ را به دو دسته می‏توان تقسیم کرد: الف: آثاری در موضوعات مختلف که نام برخی از آنها چنین است: 1. تتمة‏البیان فی تاریخ الافغان؛ 2. القضاء و القدر؛ 3. اسلام و علم؛ 4. نیجریّه یا ناتورالیسم؛ 5. الوحدة الاسلامیه؛ 6. الواردات فی سر التجلیات.
ب: نامه‏ها، سخنرانی‏ها، مقالات، مذاکرات و مصاحبه‏ها. که تعدادی از اینها با عناوین مقالات جمالیّه، نامه‏های سیدجمال‏الدین، شرح حال و آثار سیدجمال‏الدین، یا در کتاب‏هایی که درباره زندگی و آرمان سید نوشته شده، به چاپ رسیده است.

گفت‏وگو با رجال انگلیس در مورد سودان

یکی ار کارهای مهم و اساسی سیدجمال‏الدین، گفت‏وگوهای وی با رجال انگلیس از قبیل «چرچیل» و« لردسالیسبری» در مورد حل مسئله سودان است. در این مذاکرات، رهبران سیاسی انگلستان پس از تعریف و تمجید از وی، پادشاهی کشور سودان را به سید پیشنهاد کردند. او برآشفت و گفت:«این تکلیف بسی شگفت‏انگیز است و این کارها دلیل نادانی در امور سیاسی شماست. آقای لرد! اجزاه دهید که از شما سؤالی نمایم: آیا سودان را مالک شده‏اید که می‏خواهید مرا پادشاه آن کنید؟! مصر از آنِ مصریان، و سودان هم جزء جدان نشدنی آن است».

دین، جامعه و سیاست از منظر سیدجمال الدین

مصلح سیاسی

سیدجمال شخصیتی بود که روحش با سیاست عجین شده بود. در دوره‏ای که وی زندگی می‏کرد، در هر رخداد سیاسی، رد پای سید را می‏بینیم که در براندازی، میانجیگری و یا بنیان‏سازی حکومت‏های زمان خود نقشی چشمگیر داشت. مثلاً در ایران و مسئله میانجیگری روابط ایران و روس، انقلاب تنباکو و موضوع بسیج عالمان و مردمان علیه حکومت قاجاری، حضور او مشهود است تا جایی که عده‏ای قتل ناصرالدین شاه را به تحریک او می‏دانند.

رابطه دین و سیاست

مکتب اسلام هم به بُعد مادّی و هم به بُعد معنوی زندگی بشر توجه دارد. به تعبیر سید جمال «سعادت دارَین»و برقراری قسط و عدالت اجتماعی، جزء برنامه‏های این دین است. کسانی که سیاست را از دیانت جدا می‏دانند، یا اسلام را نمی‏شناسند، یا با آن دشمنی دارند. مخالفان می‏خواهند مسلمانان فعالیت سیاسی، تشکیلات، قدرت و نیرو نداشته باشند تا منزوی گردند و سرانجام اسلام و قوانین آن کنار گذاشته شود. سید جمال الدین تفکیک دین از سیاست و تبدیل خلافت به سلطنت را از مهم‏ترین انحرافات اعتقادی و سیاسی در سطح رهبران و مردم می‏دانست. او احساس کرد که تنها راهی که می‏تواند در مسلمانان جنبش و حرکتی ایجاد کند، راهی است که به آنها بفهماند که سیاست و دین از یکدیگر جدا نیستند؛ به عبارت دیگر می‏توان گفت از نظر سیدجمال، سیاست در اسلام عین دیانت است. به همین دلیل، وی این مسئله را به شکل گسترده در میان مسلمین مطرح کرد. در مقابل، استعمارگران نیز در کشورهای مسلمان سعی می‏کردند تا رابطه دین و سیاست را قطع کنند و نظریه جدایی دین از سیاست را در شرق تبلیغ و ترویج کردند.

حاکمیت قرآن

آرمان سیدجمال این بود که جامعه‏ای داشته باشد که فقط قرآن بر آن حاکم باشد و لذا برای حاکمیت قرآن و اسلام در جامعه، از هیچ کوششی دریغ نورزید و در راه تحقق همین آرمان بود که همواره وی را از کشوری به کشور دیگر تبعید می‏کردند. سید جمال در عروة الوثقی می‏نویسد:«امیدوارم که حاکم و سلطانِ همه ملت‏های مسلمان تنها قرآن باشد و عامل وحدت و یگانگی آنان دین آنها».

امانت‏داری

از دیدگاه سیدجمال یکی از وظایف حکومت امانت‏داری و حفظ و مصرف صحیح بیت‏المال مسلمین است. ایشان دراین‏باره می‏گوید:«از آن‏جایی که امانت، مُقّوِم اساس حکومت است، پس حکومت‏ها باید حافظ خزانه‏ای باشند که با پول مردم پُر شده است و آن را در راه منافع عمومی جامعه خرج کنند؛ مثلاً دارالشفا تأسیس کنند و یا مدارس و مکاتب بنا کنند و یا در پل‏سازی و راه‏سازی آن را خرج کنند و یا به مستخدمین ملت برسانند. نتیجه آن‏که اگر امانت‏داری در بین حکومت‏ها وجود نداشته باشد، راحتی و امنیت از جامعه رخت برمی‏بنددد و خزانه حکومت خالی خواهد شد و همین سبب سقوط حکومت خواهد شد».

منشأ حکومت

در اندیشه سیاسی سیدجمال‏الدین، حاکمیتِ مطلق از آنِ خداوند بوده، منشأحکومت و حاکمیت سیاسی و حتی مبنای مشروعیت حکومت در اسلام، خداوند است. ایشان در عروة الوثقی در این‏باره می‏نویسد:«آن قدرت واقعی، مبدأ همه موجودات و حاکم بر آسمان‏ها و زمین است که حکومت‏های زمینی که از سوی آن تعیین شوند، فقط برای اجرای احکام آن قدرت مافوق عمل می‏کنند». البته در اندیشه سیدجمال، حکومت اسلامی، مانند حاکمیت‏های قرون وسطاییِ کلیسا نیست که افراد به نام خدا و از طرف او به طور مطلق حاکمیت و سلطنت داشته باشند؛ بلکه در حکومت اسلامی، حاکم اسلامی باید طبق قانون دین عمل کند و در واقع حاکمیت قانون خدا و قواعد الهی را در چارچوب قانون اساسی برقرار کند.

برقراری عدالت

سیدجمال، یکی از اهداف حکومت اسلامی را استقرار عدالت در جامعه می‏دانست و معتقد بود هر حاکمی که بنای حکومت خود را بر پایه عدل قرار دهد، مدت‏ها حکومتش پایدار می‏ماند، ولی اگر از قواعد عدل دست بردارد، اساس حکومتش از هم می‏پاشد. در اندیشه سیاسی سیدجمال، حفظ حقوق اجتماع و تحکیم پایه‏های کشور، مبتنی بر عدالت است؛ چرا که از نظر وی عدالت، از اشرف صفات و بزرگ‏ترین فضایل انسانی است. از همین‏رو سید به شدت مخالف ظلم و استبداد و استعمار بود و مزمن‏ترین درد جامعه اسلامی را استبداد داخلی و عدم اجرای عدالت و هم‏چنین استعمار خارجی می‏دانست و معتقد بود آنچه مانع تحقق عدالت در جامعه می‏شود، استبداد و استعمار است و لذا تمام نیروی خود را صرف مبارزه با این دو عامل نمود.

آزادی

یکی از وظایف حکومت اسلامی از دیدگاه سیدجمال، تحقق آزادی‏های مدنی و سیاسی است. او معتقد بود آزادی و عدالت، دو نیاز اساسی بشر امروز و دو رکن اصلی ایمان و اسلام می‏باشد و جهاد در راه استقرار آن دو اصل را، در جامعه واجب دینی و شرعی می‏دانست و بر این باور بود که:«آزادی گرفتنی است نه بخشیدنی، و استقلال با گفتار به دست نمی‏آید».

هم‏بستگی دین و سیاست

سیدجمال از معتقدانِ سرسخت همبستگی دین و سیاست است. او این همبستگی را هم در جبهه داخلی و در برابر استبداد حاکم، و هم در جبهه خارجی و در برابر استعمارگران، لازم می‏دانست پس در اندیشه سیدجمال، همبستگی دین و سیاست یک اصل شناخته شده بود. در پی همین نظریه همبستگی دین و سیاست بود که سیدجمال، آگاهی سیاسی و شرکت فعال مسلمانان را در سیاست واجب و لازم می‏شمرد و معتقد بود مسلمانان باید از نظر عقل، شعور و آگاهی دینی و سیاسی رشد کنند و با آگاهی و شعور سیاسیِ مبتنی بر دین و با احساس تکلیف دینی و شرعی، در صحنه‏های اجتماعی و سیاسی فعال شده، از طریق مبارزه با استبداد داخلی و استعمار خارجی سرنوشت خود را به دست گیرند تا این‏که مجد، عظمت و عزت مسلمین را که سال‏هاست از جامعه اسلامی رخت بربسته است، دوباره به جامعه اسلامی بازگردانند.

مخالفت با روشنفکران متجدد

سیدجمال از کسانی که می‏خواستند تعصب ملی یا ناسیونالیسم را بر تعصب دینی ترجیح دهند و تعصب دینی را عامل عقب ماندگی مسلمانان قلم‏داد کنند، سخت انتقاد می‏کرد. وی ضمن نکوهش از روشن‏فکران متجددی که با دنبال‏روی از اروپاییان و برخلاف موازین و اصول عقلی، عصبیت دینی را در میان مسلمانان تضعیف، و تعصب ملی را ترجیح می‏دادند، می‏گفت:«پس چه شده که این غرب‏زده‏ها برخلاف موازین عقلی از صفتی مذمت می‏کنند که ابدا از حقیقت آن آگاه نیستند و با اتکا به کدام اصل از اصول عقلی تعصب ملی را به تعصب دینی ترجیح می‏دهند؟ گویا معتقدند که تعصب ملی ... بزرگ‏ترین فضیلت اخلاقی بشر می‏باشد. کدام قاعده از قواعد پیشرفت و تمدن بشری، تعصب دینی را که به حال اعتدال باشد، مذمت می‏کند و خوار می‏شمارد و گمان می‏کند این حس یک نقیصه و عامل عقب‏ماندگی انسان‏هاست و باید از بین برود؟»
منبع: پایگاه حوزه




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط