در مفردات راغب آمده است: اتیان آمدن به آسانی و سهولت است، اعم از آنكه خود فرد آمده باشد یا امر و تدبیر او، در خیر و نیكی باشد یا در شر و بدی، مثل «أَتَى أَمْرُ اللَّهِ... » (2) و «... فَأَتَى اللَّهُ بُنْیَانَهُمْ مِنَ الْقَوَاعِدِ ... » (3)؛ یعنی فرمان خداوند رسید و بنیادشان را از پایه برانداخت. این كلمه در هیئت «ایتاء» به معنای اعطا و بخشیدن است، (4) مثل «... إِقَامَ الصَّلاَةِ وَ إِیتَاءَ الزَّکَاةِ... » (5) و «اتی» به معنای آوردن (6) و بازگرداندن است. (7)
معانی اتیان در قرآن
1. آمدن
قرآن كریم میفرماید: «وَ لاَ عَلَى الَّذِینَ إِذَا مَا أَتَوْکَ لِتَحْمِلَهُمْ قُلْتَ لاَ أَجِدُ مَا أَحْمِلُکُمْ عَلَیْه» (8)؛ و نیز ایرادی نیست بر كسانی كه چون به نزد تو آمدند كه به میدان جهاد رهسپارشان كنی، گفتی چیزی ندارم كه شما را بر آن سوار كنم. همچنین میفرماید: «فَانْطَلَقَا حَتَّى إِذَا أَتَیَا أَهْلَ قَرْیَةٍ اسْتَطْعَمَا أَهْلَهَا» (9): پس موسی و خضر رهسپار شدند تا آنكه اهل شهری را آمدند و از مردمش خوراكی خواستند.2. آوردن
در برخی آیات، ماده «اتی» با كلمه «با» متعدی شده و به معنای آوردن است. خداوند میفرماید: «فَأَتَتْ بِهِ قَوْمَهَا تَحْمِلُهُ» مریم عیسی را نزد قومش آورد؛ در حالی كه او را در آغوش گرفته بود. (10) در سوره رعد نیز میفرماید: «وَ مَا کَانَ لِرَسُولٍ أَنْ یَأْتِیَ بِآیَةٍ إِلاَّ بِإِذْنِ اللَّهِ» (11): هیچ پیامبری نمیتوانست معجزهای بیاورد، مگر به فرمان خدا. نیز فرموده است: «إِنْ یَشَأْ یُذْهِبْکُمْ أَیُّهَا النَّاسُ وَ یَأْتِ بِآخَرِینَ» (12): ای مردم اگر او بخواهد شما را از میان میبرد و افراد دیگری را میآورد.3. نزدیك بودن
كلمه «اتی» در آیه «أَتَى أَمْرُ اللَّهِ فَلاَ تَسْتَعْجِلُوهُ» به معنای نزدیك بودن آمده است. (13) جمله «لا تستعجلوه» قرینه است كه فعل «اتی» به معنای گذشته نیست، بلكه به معنای نزدیك بودن است. شیخ طوسی (14) معتقد است مقصود از «اتی امر الله» نزول عذاب است و به این معناست كه وقوع عذاب نزدیك است و علت اینكه از آن به فعل ماضی «اتی» تعبیر شده این است كه وقوع عذاب حتمی است و هرچه حتمیت داشته باشد، نزدیك است، چنان كه خداوند درباره قیامت فرموده است: «اقْتَرَبتِ السّاعَةُ». مؤلف كشاف نیز مینویسد: كفار پس از وعده الهی به وقوع قیامت یا عذاب آنان در جنگ بدر به استهزا، درخواست تعجیل در وقوع آن را میكردند. خداوند به آنان با فعل ماضی فرمود: «أتی أمرُ اللهِ»؛ زیرا تحقق نزدیك است. (15) در نتیجه به كار رفتن فعل ماضی برای حوادث آینده از جهت ادبی بیانگر وقوع حتمی و نزدیك بودن وقوع آن است.4. كنایه از جماع
خداوند متعال میفرماید: «وَ لاَ تَقْرَبُوهُنَّ حَتَّى یَطْهُرْنَ فَإِذَا تَطَهَّرْنَ فَأْتُوهُنَّ مِنْ حَیْثُ أَمَرَکُمُ اللَّهُ... » و «نِسَاؤُکُمْ حَرْثٌ لَکُمْ فَأْتُوا حَرْثَکُمْ أَنَّى شِئْتُمْ» (16). ماده «قرب» به هنگام اسناد به «نساء» كنایه از جماع است، چنان كه طبرسی به صراحت كلمه «آتوهن» را به جماع تفسیر كرده است. (17) علامه طباطبایی نیز در المیزان آن را كنایه از جماع دانسته است. (18)5. كنایه از لواط
قرآن كریم میفرماید: «وَ لُوطاً إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ أَ تَأْتُونَ الْفَاحِشَةَ مَا سَبَقَکُمْ بِهَا مِنْ أَحَدٍ مِنَ الْعَالَمِینَ* إِنَّکُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجَالَ شَهْوَةً مِنْ دُونِ النِّسَاءِ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ مُسْرِفُونَ» (19).زمخشری در كشاف مینویسد: «لتأتون الرجال» به معنای لواط با مردان است و برگرفته از جمله «اتی المرأة» است كه به معنای جماع با زنان است. (20) شیخ طوسی (21) و طبرسی (22) نیز آن را به همجنسگرایی مردان تفسیر كردهاند و به همین سان است آیه 165 سوره شعراء و آیه 54-55 سوره نمل و آیه 28-29 سورهی عنكبوت.
6. بازگشتن به حالت اول
خداوند متعال دربارهی پیراهن یوسف كه موجب شد بینایی یعقوب برگردد، میفرماید: «اذْهَبُوا بِقَمِیصِی هذَا فَأَلْقُوهُ عَلَى وَجْهِ أَبِی یَأْتِ بَصِیراً وَ أْتُونِی بِأَهْلِکُمْ أَجْمَعِینَ... فَلَمَّا أَنْ جَاءَ الْبَشِیرُ أَلْقَاهُ عَلَى وَجْهِهِ فَارْتَدَّ بَصِیراً» (23): [یوسف گفت] این پیراهن مرا ببرید و آن را بر روی پدرم بیفكنید تا بینا شود و همه خانوادههایتان را نزد من بیاورید... و چون پیك بشارت آمد، پیراهن را بر روی او انداخت و بینا شد.فخر رازی مینویسد: كلام الهی كه میفرماید «یات بصیراً» یعنی بینا میشود و شاهد بر این معنا جمله «ارتدّ بصیراً» است؛ زیرا «ارتدّ» به معنای بازگشت بینایی است. (24) در كشاف آمده است: «یأت بصیراً، كقولك جاء البناء محكماً بمعنی صار و یشهد له فارتدّ بصیراً»؛ جمله «یأت بصیراً» به این معناست كه «بینا میشود»، چنان كه كلمه «جاء» در جمله «جاء البناء محكماً» به این معناست كه بنا و ساختمان مستحكم شد. دلیل بر این معنا جمله «فارتدّ بصیراً» در آیه 96 است. (25)
در مجمع البیان به نقل از ابن عباس آمده است «یات» به معنای «ارتد» است كه بیانگر مفهوم بازگشت است؛ (26) البته این احتمال كه «یأت» به همان معنای حقیقیاش باشد نیز نقل شده و قرینه آن، جمله «وأتونی باهلكم» بیان شده است. در نتیجه معنای «یأت بصیراً» چنین خواهد بود: پدرم به سوی من میآید؛ در حالی كه بینا خواهد بود. (27)
7. گذر كردن
مثل آیه «وَ لَقَدْ أَتَوْا عَلَى الْقَرْیَةِ الَّتِی أُمْطِرَتْ مَطَرَ السَّوْءِ أَ فَلَمْ یَکُونُوا یَرَوْنَهَا» (28). پیش از این، كلام مصباح المنیر را نقل كردیم كه كلمه «اتی» وقتی با «علی» میآید، به معنای گذر كردن و گذشتن است. پس ترجمه آیه چنین خواهد بود: آنان بر شهر [قوم لوط] گذر كردهاند همان شهری كه بر آنان باران بد (بارانی از سنگهای آسمانی) باریده بود. آیا آن را نمیدیدند؟ ابن عاشور در التحریر و التنویر مینویسد: اتیان به معنای آمدن است؛ اما در صورت تعدیه با كلمه «علی» معنای گذر كردن و مرور در آن تضمین شده است و شاهد بر این، آیه دیگر است كه همین مضمون را با تعبیر «تمرون» بیان كرده و فرموده است: شما بامدادان بر آثار «قوم لوط» گذر میكنید و نیز شامگاهان بر آن عبور میكنید. (29) این قریه نامش «سدوم» است. (30) در كشاف نیز فعل «أتوا» به معنای «مرّوا» آمده است. (31) همین سان است آیه هجدهم سوره نمل كه میفرماید: «حَتَّى إِذَا أَتَوْا عَلَى وَادِی النَّمْلِ» كه گذر كردن سلیمان (علیه السلام) بر وادی مورچگان را بیان می كند و آیه 138 سوره اعراف كه میفرماید: «وَ جَاوَزْنَا بِبَنِی إِسْرَائِیلَ الْبَحْرَ فَأَتَوْا عَلَى قَوْمٍ یَعْکُفُونَ عَلَى أَصْنَامٍ» و بنی اسراییل را از دریا عبور دادیم. در راه خود بر گروهی گذر كردند كه اطراف بتهایشان با تواضع و خضوع گرد آمده بودند.پینوشتها:
1. احمد فیومی، المصباح المنیر، ج1 و2، ص4.
2. نحل: 1.
3. همان، 26.
4. حسین راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ص60-61.
5. انبیاء: 73.
6. فضل بن حسن طبرسی؛ مجمع البیان، ج1و2، ص166.
7. ابن منظور؛ لسان العرب؛ ج1، ص65.
8. توبه: 92.
9. كهف: 77.
10. مریم: 27.
11. رعد: 38.
12. نساء: 133.
13. نحل: 1.
14. محمد بن حسن طوسی؛ التبیان، ج6، ص358.
15. محمود زمخشری، الكشاف، ج2، ص592.
16. بقره: 222-223.
17. فضل بن حسن طبرسی؛ جوامع الجامع، ج2، ص563.
18. سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان، ج2، ص210.
19. اعراف: 80-81.
20. محمود زمخشری، الكشاف، ج2، ص125.
21. محمد بن حسن طوسی؛ التبیان، ج4، ص457.
22. فضل بن حسن طبرسی؛ مجمع البیان، ج3و4، ص683.
23. یوسف: 93 و96.
24. محمد فخر رازی؛ التفسیر الكبیر، ج18، ص165.
25. محمود زمخشری، الكشاف، ج2، ص503.
26. فضل بن حسن طبرسی؛ مجمع البیان، ج5و6، ص401.
27. محمود زمخشری؛ الكشاف، ج2، ص503.
28. فرقان: 40.
29. صافات: 137.
30. ابن عاشور، التحریر و التنویر؛ ج19،ص30.
31. محمود زمخشری، الكشاف، ج3، ص281.
كوثری، عباس، (1394)، فرهنگنامه تحلیلی وجوه و نظائر در قرآن (جلد اول)، قم: پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، چاپ اول