فراز و فرود نهضت مشروطيت

نهضت مشروطه بزرگ ترين تحول تاريخ معاصر ايران بوده است. اساس اين نهضت بر اين تفکر استوار بود که عامل اصلي عقب ماندگي جامعه ي ايران نظام کهن مبتني بر استبداد فردي است و بايد حکومتي عدالت پيشه و متکي بر قانون...
دوشنبه، 12 اسفند 1387
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
فراز و فرود نهضت مشروطيت
فراز و فرود نهضت مشروطيت
فراز و فرود نهضت مشروطيت

نويسنده:محمد نصر اصفهاني -علي نصر اصفهاني
نهضت مشروطه بزرگ ترين تحول تاريخ معاصر ايران بوده است. اساس اين نهضت بر اين تفکر استوار بود که عامل اصلي عقب ماندگي جامعه ي ايران نظام کهن مبتني بر استبداد فردي است و بايد حکومتي عدالت پيشه و متکي بر قانون جايگزين آن شود.آشنايي ناصر الدين شاه با تحولات جديد دنيا، او را نيز به ضرورت تغييراتي در امور کشور آگاه ساخت.او با وجودي که گاه به تغيير و اصلاحات در کشور روي خوش نشان مي داد ولي با اندک احساس خطر براي قدرت خود مانع از آن مي شد و حاضر به تن سپردن به لوازم اصلاحات نبود. برخوردهاي دوگانه ي وي با امثال اميرکبير و سيد جمال الدين اسد آبادي به خوبي گوياي روحيات اوست.وي در سالهاي پس از جنبش تنباکو که احساس نمود اصلاحات باعث تزلزل حکومت وي شده است کار شايسته و قابل توجهي انجام نداد.ترس يا احترام تاريخي که شاه از آن بهره مند بود همواره مانعي دربرابر هر تفکر اصلاحي و يا اقدامي جهت دگرگوني اوضاع به شمار مي آمد.اين شرايط مأيوس کننده عده اي را به اين نتيجه رساند که تنها مانع اصلاحات و دگرگوني ها شخص ناصرالدين شاه مي باشد.شليک گلوله ميرزا رضاي کرماني به سوي ناصرالدين شاه اميدي در دل روشنفکران براي اقدام در جهت اصلاحات اساسي ايجاد نمود که مشروطيت ثمره ي اين تلاش ها بود. نهضت مشروطه همچون ديگر تحولات اجتماعي به يکباره رخ نداد بلکه زمينه هاي قبلي نقش بسيار زيادي در آماده سازي جامعه ايران ايفا نمود.جهت بررسي اين نهضت ضروري است که به عوامل، وقايع و نتايج آن توجه شود. نهضت مشورطه درايران ريشه در اموري داشت که به بخشي از آنها اشاره مي کنيم:

الف-زمينه هاي فکري، سياسي

1- تلافي انديشه ها و نهضت اصلاحي:شکست هاي سنگين و مصيبت بار ايران از امپراتوري روسيه (1243 -هـ.ق)در واقع به مثابه ي ضربه محکمي بود که ايران خواب آلود وبي خبر از تحولات جهاني را بطور وحشتناک و با احساس ترس آميخته با ناتواني بيدار کرد و متوجه تمدن جديد اروپا ساخت.همين موضوع سبب شد که انديشه گران از خود بپرسند علت عقب ماندگي ما چيست؟ چگونه آن را جبران کنيم؟ علت تفوق خارجي و رمز موفقيت آنان کدام است؟
ارتباط گسترده تر با غرب، مردم ايران را با انديشه هاي فلسفي، علمي و اجتماعي دانشمندان مغرب زمين همچون دکارت،اسپينوزا، کانت، نيوتن و داروين و ... آشنا ساخت.به مرور انديشه هاي سياسي و اقتصادي غرب نيز درايران هوادار پيدا کرد و عده اي را شيفته ي خود ساخت و اصلاح گران را متوجه نمود.
مصلحين مذهبي و غيرمذهبي که داراي انديشه هاي نو بودند، نقش اصلي را در بيداري و آگاهي مردم ايران ايفا نمودند.تاکنون و فرهنگ ايراني و اسلامي مباني انديشه ي اجتماعي، سياسي، اعتقادي و سنتي مردم ايران را تشکيل مي داد ولي با گسترش ارتباطات سياسي، تجاري، فرهنگي، انتشارروزنامه ها و تحولات صنعتي غرب، فرهنگ جديد غرب به کشورهاي جهان سوم راه پيدا کرد و اين فرهنگ نيز به زير ساخت هاي فرهنگ ايراني افزوده شد.واقعيت هاي تاريخي حکايت از آن دارد که در برخورد با تمدن جديد دو جريان اجتماعي با دو رويکرد به وجود آمد:
الف-رويکرد کاربردي:اين ديدگاه غالباً به دنبال اخذ نمودها و مظاهر گوناگون تجديد در حوزه هاي مختلف بود و پاسخگويي به نيازهاي فوري و آني را در سر داشت.هيأت حاکمه و عناصر متشکله ي آن مثل شاهان، صدر اعظمها، برخي از شاهزادگان، درباري ها و امراي حکومتي، به عنوان تصميم گيرندگان و مجريان به اخذ اين بخش ظاهري تمدن اکتفا نمودند.
ب- رويکرد نظري:اين ديدگاه فارغ از مسائل عملي، در پي فهم و درک مدرنيسم بود و بيشتر به زير ساخت هاي اجتماعي تحولات جديد فکر مي کرد. اهل فکر و نظر، به عنوان الگو سازان و طراحان برنامه هاي علمي، صرف استفاده از ثمرات تمدن غرب را براي تحولات اساسي و اصلاحات کافي نمي دانستند و معتقد بودند که پيش شرط اصلاحات اجتماعي گسترش علم و تکنولوژي از طريق آموزش عمومي و اصلاحات ساختاري است.اين افراد شامل تحصيلکردگان داخل و خارج از کشور،روحانيون، تجار و صاحبان سرمايه ي نو انديش مي شدند.در رويکرد نظري، جريان مذهبي و غير مذهبي هر دو داراي نقش هستند.
مجريان حکومتي، ضمن تمايل به برخورداري از ثمرات توسعه و تکنولوژي، حاضر به تن سپردن به پيش شرط هاي تمدن جديد که روشنفکران مطرح مي کردند نبودند، در حالي که به نظر روشنفکران ايراني توسعه بدون دستيابي به آن پيش شرط ها ممکن نبود.عباس ميرزا و قائم مقام فراهاني و اميرکبير براي مجهز شدن به قدرت جديد بيشتر متوجه جنبه هاي عملي، تکنيکي ونظامي غرب شدند.
اين دو رويکرد گاهي به هم نزديک مي شد و دست به اقداماتي مي زد اما هيچگاه آن هماهنگي و همسويي مورد نظر براي انجام اصلاحات بنيادين (امري که در ژاپن اتفاق افتاد)(1)در بين آنها به دست نيامد.
با توجه به خواستگاه هاي تاريخي ايران، سه موضع در گرايش به تفکرنوين جريان داشت؛ يکي مجريان و هيئت حاکم، دوم روشنفکران غيرمذهبي و جريان سوم نوگرايان مذهبي بودند.
ناکامي هاي اصلاحي درون سيستمي مجريان حکومتي که از زمان امير کبير آغاز شده بود، رويکرد علمي و نظري را فعال تر ساخت و آنها را به طرح اصلاحات از پايين و بيرون سيستم حکومتي تشويق کرد.اين امر زمينه ساز حکومت مشروطه گرديد.در اينجا اشاره ي مختصري به افکار و انديشه هاي مشهورترين نوگرايان مذهبي و روشنفکران غيرمذهبي خواهيم داشت.

الف) مصلحين ديني

«سيد جمال الدين اسد آبادي»(متوفي 1254 هـ)را مي توان پدر نوانديشي ديني درايران دانست وي با جدا سازي «اسلام تاريخي و اسلام اصيل و حقيقي»و شعار «بازگشت به قرآن»و نقد اسلام تاريخي سعي در بازخواني اسلام اصيل نمود.سيد جمال تحولات فکري، اجتماعي و سياسي بزرگي را در جهان اسلام پايه ريزي کرد.او در ماده گرايي برخي از اصلاح گران در کتاب «رد بر نيچريه»به شدت انتقاد کرد.او درمان دردهاي جوامع اسلام را آگاهي مردم، خرافه زدايي، تبديل حکومت سلطنتي مطلقه به مشروطه و حکومت قانون، وحدت کشورهاي اسلامي ومبارزه علني و بي رحمانه با نفوذ انگليس مي دانست.(2) وي با قلم و بيان سحر آميزش، مردم و علما را به ماهيت استعمار و استبداد آشنا ساخت.او راه حل مشکل جامعه ايران را در رهبري علماء آگاه مي دانست.سيد نقش بسيار زيادي در بيداري مشرق زمين و مبارزات اسلامي مردم با استعمار و استبداد داشت و در مدت سه ربع قرن سيد و سرور آزاديخواهان در سراسر عالم اسلامي بود.(3)شيخ محمد عبده، سيد محمد رشيدرضا، سيدعبدالرحمن کواکبي، محمد اقبال لاهوري و... از پيشروان اصلاحات جهان اسلام، شاگردان بي واسطه يا با واسطه او محسوب مي شوند.(4)
«شيخ هادي نجم آبادي»(متوفي 1250 هـ.ق)يکي از مجتهدان روشنگر، نوگرا و منتقد استبداد قاجار و از دوستان نزديک سيد جمال بود.او براي تحول و اصلاح، شوکت و سربلندي جامعه ايران تلاش نمود و مخالف تقليد کورکورانه و خرافه گرايي و تفرقه ملل اسلامي بود.وي چاره کار مسلمانان را بازگشت به اسلام و قرآن مي دانست و مذهب را بهترين وسيله براي مبارزه با ستمگران و نوسازي هاي اجتماعي و سياسي تلقي مي کرد.نجم آبادي معتقد بود که حکومت پيامبر اسلام (ص)براي مسلمانان الگو است و پيروي از قوانين اسلام باعث عزت،سربلندي و رفاه جامعه خواهد شد.شيخ هادي به دليل انتقاد از الگوي مذهب توجيه کننده ظلم،مورد تکفير برخي از علماء عصر خود قرار گرفت.(5)
«سيد محمد طباطبائي»يکي ديگر از مجتهدين برجسته و نوگراي ايران است که از دوستان ديرين سيد جمال بوده و به سفارش وي در سال 1312 به منظور اصلاحات سياسي و «مشروطه نمودن ايران و تأسيس دارالشوراي ملي»(6) وارد ايران شد.او بر مليت، آگاهي مردم به علوم روز و حتي آشنايي علما به يک زبان تأکيد داشت و مي گفت شاه بايد نماينده و حافظ حقوق ملت باشد درغير اين صورت مردم مي توانند وي را کنار گذاشته شخص ديگر را به جاي او نشانند.وي درعين توصيه به حکومت مردمي و عرفي بر اجراي کامل قوانين شريعت در نظام مشروطه تصريح داشت.(7)

ب)مروجين مدرنيسم

ب)«ميرزا فتحعلي آخوند زاده»(1295 -1227هـ.ق)تحت تأثير ديويد هيوم، تجربه گراي افراطي، از الهيات سنتي انتقاد مي کرد و «ماديگري»را ترويج مي نمود، به «نمايشنامه نويسي و هنر دنيوي»معتقد بود و«نقد ادبي» و «سنت انتقاد آزاد علمي»را ترويج مي کرد.«فرد گرايي»و «دين ستيزي»را در نوشته هاي او مي توان مشاهده نمود.«ابزار نگاري محدود در دين» را باور داشت و به جدايي دين از سياست يعني «سکولاريسم»معتقد بود.وي مي گفت:دين را بايد پروتست و اصلاح کرد لذا فرهنگ «نقد سنت هاي ديني»را ترويج مي کرد و گاهي به اصلاح ناپذير بودن سنت هاي ديني و ضرورت تعديل در آن تأکيد مي نمود.وي به «ناسيوناليسم»ايران باستان، «نظام جديد آموزشي»به شکل علمي نه تعليم و تربيت ديني سنتي معتقد بود. با ترويج «غربگرايي»، توسعه فرهنگي و سياسي را ميسّر مي دانست و فلسفه سياسي وي مبتني بر «حقوق طبيعي»بود.(8)
«ميرزا ملکم خان ناظم الدوله»(1326 - 1249هـ.ق)به «علم و تخصص در مديريت جامعه»باور داشت.از «آزادي»و «نفي استبداد ديني و سياسي»سخن مي گفت.به «قانون بشري»و«حقوق و آزادي هاي طبيعي» معتقد بود.«قطبيت گرايي»را در فرهنگ ايراني نقد مي کرد.«سرمايه داري وابسته»را تبليغ مي نمود و «تقليد و اخذ و اقتباس در همه امور از غرب» را ترويج مي کرد.او «سازگاري دين با انديشه هاي جديد»و لزوم «رنسانس ديني»و پروتستانيسم اسلامي را تبليغ مي نمود.(9)ملکم خان مي کوشيد تا «انديشه هاي نو را با مقولات ديني»تطبيق دهد. (10)
«ميرزا عبدالرحيم طالبوف تبريزي»(1250 - 1329هـ.ق)از بقيه معتدل تر بود.از غرب هم تمجيد و هم انتقاد مي کرد.«عدالتخواه اقتصادي» بود و «بورژوازي»را نقد مي نمود.معتقد بود، دين مخالف «تنبلي» است.«آدميت و اخلاق»را گوهر دين مي دانست و به «هماهنگي دين و عقل»معقتد بود.وي مي گفت:«در کنار قانون دين، بشر نيز براي ماديات و دنياي خويش مي تواند قانون وضع کند».(11)
ميرزا (عبدالحسين)آقا خان کرماني، ميرزا يوسف خان مستشار الدوله تبريزي، ميرزا حسين خان قزويني سپهسالار اعظم هم کم و بيش افکار نامبردگان را داشتند.(12)
گستردگي انديشه هاي روشنفکران مذهبي و غيرمذهبي، تجربيات گذشته مردم انقلابي و علما پيشرو دست به دست هم داد و زمينه هاي ذهني نهضت مشروطه را فراهم ساخت.
2- آگاهي مردم:انتشار روزنامه (13)و گسترش پست و تلگراف، تأسيس دارالفنون و مدارس جديد، مردم را نسبت به وضع سياسي دنيا آگاه ساخت. اصطلاحات جديدي چون قانون، حکومت مردم، برابري، برادري و آزادي که در مغرب زمين مقبوليت پيدا کرده بود، جامعه ايران را نيز متأثر نمود. (14)
3- اعتماد به نفس:تحولاتي نظير لغو قرار داد رويتر و نهضت تنباکو، يأس ناشي از شکست هاي جنگ ايران و روس را تا حدودي در ميان مردم ايران از بين برد و به آنان جرأت و جسارت اقدامات اساسي تر جهت اصلاحات اجتماعي داد.
4- تشکل و جمعيتها:انجمنها، مرکز غيبي، مجمع آدميت، کميته انقلابي، انجمن مخفي و... از جمله ي تشکيلاتي هستند که زمينه ي اقدامات عملي اصلاحات را فراهم مي ساختند.(15)
5- بي کفايتي حاکمان:عملکرد ناصواب دولت مردان و بي کفايتي حاکمان و مديران جامعه، نفوذ روز افزون عوامل بيگانه دردربار، ظلم و تعدي کارگزاران حکومتي موجبات بدبيني و نارضايتي هر چه بيشتر مردم را فراهم ساخت(16)و روح ظلم ستيزي و شهادت طلبانه ناشي از انديشه ي شيعي را تحريک نمود.

ب: زمينه هاي اقتصادي

1- فقر عمومي:فقر عمومي ناشي از بي کفايتي سياسي، مداخلات اقتصادي استعماري و بلاياي طبيعي زندگي را بر مردم بسيار سخت مي ساخت. ماليات هاي سنگين و بي ضابطه، اخاذي حکام ولايات، زندگي را براي مردم عادي جهنم ساخته بود و بسياري از مردم را مجبور به مهاجرت مي ساخت. (17) گاه کشاورزان براي پرداخت ديون مالياتي مجبور به فروش فرزندان خود مي شدند.در موردي يکي از حکام در عوض گندم مالياتي، سيصد تن از دختران مسلمان را براي فروش به ترکمنها، از خانواده هايشان به زور مي گيرد!(18)
2- نارضايتي بازرگانان:سياست هاي غلط مالياتي -گمرکي، تسلط روز افزون انگلستان و روسيه بر بازار ايران، اخاذي هاي مکرر و بدون دليل دولتيان که با پوشش هاي مختلف همچون پرونده سازي صورت مي گرفت و از عوامل ايجاد نارضايتي بود.
3- ورشکستگي مالي دولت:وضع بد مالي و اقتصادي دولت که مشکلات آن طبيعتا به ملت منتقل مي شد.دو وام دريافتي از روس ها در سال هاي 1900 و 1902 ودر آمد حاصله از گرو گذاشتن گمرکات که بيشتر براي سه سفر پرخرج شاه و اطرافيانش به اروپا در خلال سال هاي 1905 -1900 صرف شد، دولت را با ورشکستگي روز افزوني مواجه ساخت.

ج) ريشه هاي خارجي

1- انقلاب فرانسه:پيروزي انقلاب کبير فرانسه نقش زيادي در ايجاد مطالبات مردم ايران ايفا کرد. (19)
2- مشروطيت در جهان:تحقق مشروطيت در انگلستان، روسيه و ژاپن زمينه فکري مهمي براي انديشه ي مشروطيت در ايران بود.پيروزي انقلاب مشروطه در روسيه که حکومت مطلقه همسايه شمالي را محدود ساخته بود انتظار و توقع مردم ايران را در تغيير مناسبات سياسي و محدود ساختن قدرت حکام بسيار بيشتر مي کرد.
3- شکست روسيه از ژاپن: ايرانيان مي دانستند که اگر کسي بخواهد حکومت قاجاريه را سرنگون و يا تضعيف کند با مداخله روس ها روبرو خواهد شد.در سال 1905 امپراتوري روسيه از يک کشور کوچک آسيايي به نام ژاپن شکست خورد.اين موضوع به مردم ايران که در شکست از روسيه روحيه آنها تضعيف شده بود، جرأت بيشتري مي بخشيد.(20) ملاحظه اينکه يک کشور آسيايي داراي قانون اساسي توانسته بود چنين قدرتي از خود نشان دهد توجه و علاقه مردم را به قانون اساسي به عنوان «راز قدرت»بيشتر جلب کرد.

روند نهضت مشروطه

نارضايتي هاي، شرايط را افروختن آتش اين نهضت فراهم مي نمود.حوادثي که موجب استقرار مشروطيت در ايران شد عبارت اند از:
1- اعتراضها:اعتراض تجار به سياست گمرکي مسيو نوز بلژيکي، اعتراض علما و مردم به او که با لباس روحانيت در مجلس ميهماني حاضر شده بود، اعتراض به ايجادساختمان بانک استقراض شاهي به دست روس ها در زمين وقفي، اعتراض مردم به عدم برکناري عسگر گاريچي که تشکيلات حمل و نقل تهران -قم را در دست داشت و اعتراض به ناامني و استبداد، زمينه مبارزه اي فراگير عليه سياست هاي رژيم را به وجود آورد. (21)
2- مهاجرت صغري:علاءالدوله که به جاي بررسي علل اعتراض ها تصميم به انتقام از مردم گرفت.او با اشاره به صدراعظم عده اي ازبازرگانان را که قبلاً دراعتراض به مسيو نوز تحصن کرده بودند احضار و آنان را به بهانه گران کرد ن قند که به علت جنگ روسيه و ژاپن گران شده بود،به چوب بست. (22) با پخش اين خبر بازار تهران تعطيل شد و مردم در مسجد شاه به حالت اعتراض تجمع کردند.(23)در پي اين اقدام دولت هراسان شد و از امام جمعه تهران مساعدت طلبيد.امام جمعه تهران به بهانه برخي از سخنان «شيخ محمد واعظ»که سخنران مجلس بود، سر به فرياد برداشت و چماقداران خود را به سر مردم ريخت.در آن هنگام مردم پراکنده شدند (24) و براي اخذ تصميم، شبانه در منزل آيت الله طباطبائي گرد آمدند.در آن زمان بخشي ازعلما نه تنها امور شرعي و عرفي مردم را فيصله مي دادند بلکه پشتيبان ستمديدگان نيز بودند و هر کس مشکلي داشت به آستانه ي آنان پناه مي جست. فرداي آن روزعده اي ازمردم و روحانيون که حدود دوهزار نفر بودند به عنوان اعتراض به طرف حرم حضرت عبدالعظيم مهاجرت نمودند و در آنجا حکومت را مستقيماً مورد انتقاد قرار دادند و پس از مدتي خواسته هاي خود را از طريق سفير عثماني به گوش شاه رساندند.
مهم ترين خواسته هاي آنها، تأسيس عدالتخانه درهمه شهرهاي ايران، اجراي قوانين اسلام در سراسر کشور، عزل مسيو نوز بلژيکي از اداره ي گمرکات و عزل علاءالدوله بود.(25)با پذيرش خواست هاي مردم توسط مظفر الدين شاه مهاجرين به تهران باز گشتند.
3- مهاجرت کبري:عين الدوله که حاضر نبود تن به اجراي خواسته هاي مردم و علما بدهد، سعي کرد بين آنها اختلاف ايجاد کند و برخي شخصيت ها را زنداني يا تبعيد نمايد.شيخ محمد واعظ که در مساجد سخنراني مي کرد يکي از دستگير شدگان بود.خبر دستگيري وي به مردم و طلاب رسيد و آنان ضمن حمله به ساختمان محل نگهداري وي، او را آزاد ساختند.در اين جريان يک طلبه جوان کشته شد.مردم با مشاهده اين جنايت، او را به مسجد بردند.عين الدوله دستور متفرق ساختن مردم را صادر کرد.در اثر هجوم و تيراندازي سربازان حدود صد نفر کشته شدند.پس از اين اتفاق علما بار ديگر به عنوان اعتراض تصميم به مهاجرت از شهر گرفتند و اين باربه سوي قم روانه شدند(26) بازار تعطيل شد و همه اعتصاب کردند.تحصن عده اي در سفارت انگليس بدعتي در مبارزات سياسي مردم ايران به وجود آورد که تقدس آن را خدشه دار ساخت و نفوذ انگليس در نهضت مردمي ايران را رقم زد.خواسته هاي متحصنين که درابتدا تأسيس عدالتخانه و اجراي قانون محمدي بود دگرگون شده و مضمون مشروطه يافت.پذيرش تأسيس مجلس شوراي ملي و مشروطيت توسط مظفرالدين شاه و برکناري عين الدوله بزرگ ترين موفقيت مردم ايران در تاريخ مبارزات آنها بود. (27)
تشکيل مجلس شوراي ملي ناهماهنگ و بدون برنامه صورت پذيرفت.گشايش مجلس و تدوين قانون اساسي به خاطربيماري مظفرالدين شاه به سرعت انجام گرفت.

اختلافات پس از پيروزي

در هر نهضتي به هنگام شکل گيري اختلاف نظرها در پوشش اهداف مشترک پنهان مي ماند ولي پس از پيروزي هر يک از گرايش ها سعي در حاکم نمودن انديشه خود دارد.اين وضعيت در نهضت مشروطيت نيز خود را نشان داد. اختلاف نظرها در هنگام تدوين قانون اساسي و نشر افکار مطبوعات شفاف تر شد.جريان هاي مطرح دراين دوره را مي توان در سه گروه فکري جاي داد.
1- سلطنت طلبان:جريان سلطنت طلب که سعي در بازگرداندن اقتدار سلطنت در پوشش تحولات جديد داشت. محمد علي شاه و ياران وي در زمره اين گروه قرار مي گرفتند.
2- روشنفکران سکولار:اين جبهه که با دو گرايش ليبرالي و سوسياليستي در مشروطه خود را نشان داده بود، در صدد برآمد تا ثمرات نهضت را به نفع نگرش هاي خود سازمان دهدو از مشارکت دو جريان سنتي سلطنت طلب و مذهبي در شکل دهي نظام مشروطه جلوگيري نمايد.
3- روحانيت مبارز:اين جريان با دو گرايش متفاوت در اين زمان فعاليت داشتند.علمايي چون طباطبائي، آخوند خراساني، عبدالله مازندراني و محمد حسين نائيني که موضوعي در تأييد مشروطيت و مردم سالاري داشتند و خواهان قانون اساسي، مجلس شورا، آزادي، مساوات و قانون مدني بودند. (28) جريان دوم، خواهان نظام مشروعه بود.ديدگاه هاي شيخ فضل الله در حرمت قانون گذاري و وکالت، مجلس، آزادي، برابري و برادري، حمايت از محمد علي شاه، (29)و طرد مشروطيت و تکفير مشروطه خواهان (30)، موضع اين حوزه از روحانيت بود.«حقيقت اين است که با تأمل در زندگي، سخنان و مواضع اين حوزه از روحانيت بود.«حقيقت اين است که با تأمل در زندگي، سخنان و مواضع مشروعه خواهان مي توان به اين نتيجه رسيد که آنان به دليل درک خاصي از فلسفه سياسي در دوره غيبت و احساس خطر شديد نسبت به مخدوش شدن ارزش هاي اسلامي، واقعاً از غلبه لامذهبي در غالب مشروطيت انديشناک و هراسان بودند و به همين جهت اولا فلسفه سياسي خاص خود يا نظام مشروعه را بهتر از مشروطيت و مفيدتر به حال اسلام و مسلمين مي دانستند، ثانيا خطر حکومت استبدادي محمد علي شاهي را کمتر از خطر مشروطه طلباني مي شمردند که مجلس را قبله خود و محل طواف توصيف مي کردند.اگر تندروي هاي برخي از روزنامه نويسان را که مقالاتشان همين تصور يعني خطر تهديد اسلام را افزايش مي داد، بر اين معنا بيفزاييم آنگاه بايد نتيجه بگيريم که صرف نظر از صحت و عدم صحت تلقي مشروعه خواهان از تبعات ضداسلامي مشروطيت، اساس دشمني ايشان با مشروطيت و همکاري با محمد علي شاه را همين رسالت محافظت از ارزش هاي ديني تشکيل مي داد. (31)

استبداد صغير

محمد علي شاه که در زمان پدر ظاهراً با مشروطه خواهان همراه بود به محض رسيدن به قدرت، مخالفت هاي خود را با مشروطيت آغاز کرد. (32) پس از تدوين متمم قانون اساسي، شاه به بهانه هاي مختلف سعي در سرباز زدن ازتوشيح آن کرد.مخالفت برخي از علما با مشروطه موضع او را محکم تر ساخت اما بالاخره با فشار مراجع نجف، تسليم مشروطه خواهان شد.
امين السلطان -اتابک-صدراعظم مستبد عصر ناصري و مظفري چاره ي کار محمد علي شاه به نظر مي آمد.(33) با تمام اين احوال او نيز توانايي سرکوبي و مهار مشروطيت را پيدا نکرد و نهايتاً به طرز مشکوکي ترور شد. (34) اين موضوع باعث شد تحصن مخالفين مشروطه که چند ماه قبل در حرم حضرت عبدالعظيم شروع شده بود بلافاصله پايان يابد.(35) محمد علي شاه در مخالفت با مشروطه خواهان دلگرم به پشتيباني دولت روسيه بود و مخالفت بعضي از علما با مشروطيت نيز مي توانست دستاويزي براي حرکت هاي شديدتر او عليه مشروطه خواهان باشد.حمله به کالسکه اش او را مصمم ساخت که به توصيه روس ها ترتيب اثر داده و بساط مجلس و مشروطيت را با توسل به نيروهاي قزاق برچيند.
شرايط جديد بين المللي و سازش روس و انگليس در مورد ايران که به انعقاد قرار داد 1907 انگليس و روس و تقسيم ايران به مناطق نفوذ منجر گرديد سبب شدف علاوه بر روس ها که همواره از اقدامات او بر ضد آزاديخواهان پشتيباني کرده بودند، انگليس هم ديگر از مشروطه طلبان بطور جدي حمايت نکند و حملات شديدي که در مجلس عليه قرار داد تقسيم ايران به مناطق نفوذ به عمل آمد آنها را متوجه اين واقعيت کرده بود که تحکيم اساس مشروطيت در ايران مانع پيشرفت مقاصد استعماري خواهد بود.(36)
«لياخوف»فرمانده روسي قزاق ها فرمان برچيدن مجلس را به اجرا گذاشت و نمايندگان مجلس متواري شدند.طباطبائي، بهبهاني، ملک المتکلمين، ميرزا جهانگير خان صور اسرافيل، امام جمعه خويي، مستشار الدوله و... به پارک امين الدوله پناه بردند و تقي زاده و عده اي ديگر به سفارت انگليس پناهنده شدند.(37) ملک المتکلمين و ميرزا جهانگير خان صور اسرافيل پس از شکنجه به قتل رسيدند و آقايان بهبهاني به کرمانشاه و طباطبائي به شميران تبعيد شدند.سيد جمال الدين واعظ به بروجرد تبعيد شد.و در همانجا به قتل رسيد.

قيام مردم و علماي نجف

علما نجف که اوضاع را اينگونه ديدند اعلاميه اي شديد اللحن صادر کردند: «به عموم ملت ايران حکم خدا را اعلام مي داريم.اليوم همت در دفع اين سفاک جبار و دفاع از نفوس و اعراض و اموال مسلمين از اهم واجبات و دادن ماليات به گماشتگان او ازاعظم محرمات و بذل و جهد در استحکام و استقرار مشروطيت به منزله ي جهاد در رکاب امام زمان ارواحنا فداه و سرمويي مخالفت و مسامحه به منزله خذلان و محاربه با آن حضرت صلوات الله و سلامه عليه است.اعاذ الله المسلمين من ذلک انشاء ا...الا حقر تجل المرحوم ميرزا خليل.محمد کاظم خراساني.عبدالله مازنداراني. (38)
به دنبال چنين دستور صريح از سوي مراجع نجف، قيام هاي گسترده اي از طرف مشروطه طلبان تبريز به رهبري روحاني شجاع، شهيد ثقه الاسلام تبريزي، ستارخان و باقر خان شکل گرفت.در اثر برخي اختلافات، سپهدار اعظم محمد وليخان تنکابني از عين الدوله جدا شد و به همراه يفرم خان ارمني از گيلان قيام نمود و به طرف تهران روانه شد.تقريباً هم زمان، مردم اصفهان نيز رو به رهبري حاج آقا نور الله و سردار اسعد بختياري قيام مردمي را سازماندهي کردند و راهي تهران شدند.

فتح تهران و خلع محمد عليشاه

25 جمادي الاخر سال 1327 پس از حدود 13 ماه استبداد، نيروهاي مردمي وارد تهران شدند.شاه پس از دو روز مقاومت به سفارت روسيه پناهنده شد.جمعي از علما و شخصيت هاي مشروطه خواه در بهارستان اجتماع کرده و با حضور سپه دار اعظم تنکابني و سردار اسعد بختياري يک «مجلس عالي فوق العاده» تشيکل دادند و با صدور اعلاميه اي، محمد علي شاه را خلع و پسرش احمد ميرزاي 12 ساله را به تخت سلطنت نشاند.عضدالملک بزرگ خاندان قاجار به عنوان نايب السلطنه انتخاب شد تا احمد شاه به سن قانوني برسد.
فاتحان تهران که درميان ايشان عناصر فرصت طلب و منفعت طلب کم نبودند براي شاه مخلوع و پناهنده به سفارت روس، مقرري تعيين کردند و پسرش را به سلطنت برگزيدند ولي شيخ فضل الله نوري را که حاضر نشد ننگ رفتن به زير پرچم بيگانه را تحمل کند به اتهام مخالفت با مشروطه و تحريک مردم عليه مشروطه خواهان بر بالاي چوبه دار بردند.
اين افراط و تفريط، بي گمان از سر اختلاف نظر بر سر مشروعه و مشروطه نبود زيرا کم نبودند کساني که تا آخرين لحظه در کنار شاه مقاومت کردند ولي پس از فتح تهران محترمانه بر خوان گسترده مشروطه نشستند. (39) بنابراين صرف نظر از موافقت با مخالفت انديشه مشروعه خواهي شيخ فضل الله و صحت و عدم صحت مواضع، دريافت ها و تحليل هاي ايشان، اعدام شيخ در واقع چنگ و دندان نشان دادن به علما و جريان مدافع اسلام، اعم از علماي موافق و مخالف مشروطه بود (40)پس از مدتي کوتاه بهبهاني ترور شد، آيت الله خراساني بطور مشکوک از دنيا رفت.طباطبائي منزوي گرديد.جلال آل احمد در مورد شيخ فضل الله مي نويسد:من نعش آن بزرگوار را بر سردار همچون پرچمي مي دانم که به علامت استيلاي غرب زدگي پس از 200 سال کشمکش بر بام سراي اين مملکت برافراشته شد.(41)

مجلس دوم و دسته بنديهاي سياسي

پس از فتح تهران بلافاصله مجلس دوم تشکيل شد و مدرس به عنوان نماينده ي علما انتخاب گرديد.علي رغم وحدت نظر ابتدايي انقلابيون در مشروطه و نفي استبداد، اين وحدت و همراهي توافق به اختلاف تبديل شد و تعارضات و خشونت جاي گفتگو و تشريک مساعي را گرفت.دو حزب «دموکرات عاميون»و«اجتماعيون اعتداليون»اولين دسته بندي شفاف بين انقلابيون بود که با مواضعي مخالف يکديگر تشکيل شد.اعتداليون از افراد ميانه رو و مخالف خشونت بودند.(42) آنان بر خلاف عاميون که گرايش هاي بسيار تند و سکولار داشتند و معتقد به اصلاحات سريع بودند،از اصلاحات آرام جانبداري مي کردند.اختلافات دو حزب منجر به قتل عده اي چون سيد عبدالله بهبهاني گرديد.
مجلس شوراي ملي در سال 1332 براي اصلاح امور مالي و نظامي ايران «مورگان شوشتر»آمريکايي و «بالمارسن»سوئدي را استخدام نمود. شوستر بلژيکي ها را ازگمرک اخراج و خود عهده دار امور آن شد.اين اقدامات مستقلانه روس و انگليس را عصباني نمود.روسيه طي اولتيماتومي ازايران خواست ظرف مدت کوتاهي شوشتر را از ايران خارج نمايد و از اين به بعد، دولت ايران بايد با جلب رضايت دولت هاي روس و انگليس به استخدام مستشاران خارجي اقدام نمايد.مدرس که از مخالفين سر سخت قبول اولتيماتوم بود نمايندگان را با خود همراه کرد.(43) اين بار ناصر الملک، نايب السلطنه، همکلاس لرد کرزن، انحلال مجلس را اعلام مي کند و به يفرم خان ارمني آنگلوفيل، رئيس نظميه، دستور اخراج نمايندگان و بستن مجلس را مي دهد.

زمينه هاي سقوط مشروطيت

گسترش سرمايه داري و قدرت روز افزون آلمان، انگلستان را به وحشت انداخت و مجبور ساخت با رقيب ديرينه ي خود، روسيه کنار آيد و با او سازش نمايد.بخش مهم توافق نامه روس وانگليس در مورد ايران در قرار داد 1907 اين بود که ايران به سه بخش شمال وجنوب و منطقه ي بي طرف تقسيم شود. بنابراين توافق، فقط باريکه مرکزي ايران يعني، تهران و اصفهان مستقل از نفوذ دو ابرقدرت باقي مي ماند، که در قرار داد 1915 ضميمه، توافق دو کشور گرديد.اين قرار داد با اعتراض مجلس سوم که تازه تشکيل شده بود گرديد که با توپ روسها و سکوت انگليسي ها به آن پاسخ داده شد.با شروع جنگ جهاني اول علي رغم بي طرفي، ايران اشغال شد.مجلس سوم تعطيل گشت و شمال و جنوب ايران صحنه تاخت و تاز دشمن گرديد. آلمان و عثماني مردم ايران را به همياري و اتحاد اسلامي مي خواندند. عده اي که مدافع آنان بودند به کرمانشان رفته کميته دفاع ملي را تشکيل دادند.هم زمان دو دولت يکي در کرمانشاه و ديگري در تهران وجود داشت.ضايعات جنگ، بسياري از ايرانيان را در مورد ضرورت وجود اين حکومت قوي و مستقل به نتيجه رساند و در همين جهت جنبش هاي اسلامي ملي وضد دولتي شکل گرفت.
قيام مسلحانه ميرزا کوچک خان جنگلي در گيلان واکنشي از سرخوردگي سياسي او پس از مشروطه بود که با هدف رهايي کشور از سلطه ي قدرت هاي خارجي و فساد داخلي انجام گرفت.شيخ محمد خياباني در تبريز سعي در تشکيل حکومتي ملي داشت.عشاير جنوب به کمک مأموري آلماني بنام «واسموس»بر ضد انگليس مبارزه مي کردند.
نبودن حکومت مرکزي قدرتمند، قتل و غارت وسيع، ناامني و بي کفايتي هيئت حاکم باعث شد تا کشور حدود يک دهه بدون سرپرست رها شده و ملاکين محلي و رؤساي قبايل فرصت يابند تا دوباره ادعاي استقلال کرده قدرت خود را باز سازي کنند.سميتقو در آذربايجان، ذوالفقاري در زنجان، شيخ خزعل و خانواده او در خوزستان، ايل قشقايي و ايل بختياري در فارس، قوام شيرازي در فارس، امير شوکت الملک علم در جنوب خراسان و سيستان، هر کاري که مي خواستند مي کردند.نايب حسين خان کاشي، کاشان و نزديک هاي تهران را غارت مي کرد. اين شرايط کم کم مردم را نسبت به مشروطه مأيوس ساخت و آنها را بر اين فکر متفق ساخت که دولت مشروطه قادر نيست رفاه و امنيت آنان را تأمين کنند وحضور فردي قدرتمند در رأس نظام سياسي که با اقتدارتمام، امنيت را به جامعه باز گرداند در اذهان نقش بست.در اين زمان اتفاق مهمي افتاد و يک سر طنابي که گلوي ايران را مي فشرد در آخرين لحظات رها شد و آن پيروزي انقلاب بلشويکي روسيه بود.در نتيجه بروز انقلاب 1917 در روسيه، روس ها قواي خود را از کشور فرا خوانده ودولت روسيه قرار داد تجزيه ايران را که به اتفاق انگليس بر ضد مصالح ايران بسته بود يک طرفه لغو کرد. با سقوط تزار در روسيه، انگليس يکه تاز سياست ايران و جهان شد و در غياب رقيب، براي پيشگيري از نفوذ نيروهاي انقلابي شوروي برنامه ريزي نمود.
وثوق الدوله که پس از مشروطيت در صحنه سياسي کشور درخشيده بود، مهره ي مناسبي براي انگليس بود تا با قرارداد 1919 انگليس را قيم بلا منازع ايران سازد.(44)اين قرار داد به محض فاش شدن با مخالفت جدي در داخل و خارج کشور از جمله در فرانسه و آمريکا شد.مردم و شخصيت ها از ملي و مذهبي به شدت با آن به مقابله برخواستند.اجتماع علما و روحانيون نجف در کاظمين جهت باز داشتن شاه از اجراي قرار داد و مبارزه ي سرسخت مدرس وديگر نمايندگان منجر به اعتراضي فراگير شد.وثوق الدوله با سانسور مطبوعات و دستگيري و تبعيد مخالفين سعي در سرکوبي آنها داشت ولي مخالف احمد شاه جوان با اين قرارداد،(45) باعث شکست طرح شد.(46) و انگليس را به تفکري جدي براي تغيير سلطنت واداشت.
علاوه بر آن شکست لشکر انگليس در تسخير قفقاز، که قواي انگليسي را تا منجيل عقب راند، انقلاب 1920 عراق به رهبري روحانيت مبارز آن کشور عليه سلطه انگليس، همراهي برخي از بلشويک ها با نهضت جنگل و پيشروي قواي بلشويک تا نزديک قزوين از عوامل ديگري بودند که انگليس را به فکر طرح ايراني با قدرت متمرکز و وابسته انداخت که در عين حفاظت از منافع انگلستان بخصوص در زمينه صنعت نفت مانع نفوذ کمونيسم به ايران و مناطق جنوبي تر شود.کودتاي سوم اسفند 1299 که طليعه ي اين طرح بود جز نام و خاطره اي از حکومت قانون و مشروطه به جا نگذاشت.

کودتاي سوم اسفند ماه 1299

رضاخان افسري چهل و دو ساله از يک خانواده ي نظامي ترک زبان و گمنام ازسواد کوه مازندران بود که به تدريج به فرماندهي تيپ قزاق در قزوين رسيده بود.او به همراهي سيد ضياءالدين طباطبائي با پشتيباني افسران قزاق و مشاوران نظامي انگليس در شب سوم اسفند به تهران رسيد.رضاخان حدود 60 تن از سياستمداران سرشناس را دستگير کرد.و به شاه اطمينان داد که کودتا براي نجات سلطنت از خطر انقلاب بوده است و از شاه خواست سيد ضياء الدين طباطبائي را به نخست وزيري منصوب کند.شاه موافقت کرد و لقب سردار سپهي نيز به رضاخان داد و او را از وزير جنگ ساخت. (47) الغاء «قرار داد 1919 وثوق الدوله توسط سيد ضياء و لغو امتيازات واگذار شده به روسيه، در عين پيمان دوستي با آن کشور، وي را وجهه اي ملي بخشيد.پس از سه ماه سيدضياء با دسايس رضاخان و به دستور احمد شاه از کار بر کنار و تبعيد شد و قوام السلطنه به جاي او نشست.
قيام هاي محمد تقي خان پسيان، شيخ محمد خياباني و ميرزا کوچک خان جنگلي در اين دوره سرکوب شد و شورش هاي کردها، شاهسون ها، بلوچ ها، ترکمن ها و اعراب طرفدار شيخ خزعل يکي پس از ديگري به دست رضاخان خاموش گشت.اين کار بر محبوبيت رضاخان به عنوان يک منجي افزود.هرچه قدرت رضاخان افزايش مي يافت جسارت برخورد با احمد شاه در او تقويت مي شد. وي با ترساندن احمد شاه در حالي که مجلسي وجود نداشت، موفق شد با حفظ سمت، حکم نخست وزيريرا از او بگيرد.احمد شاه که ديگر براي خود کاري نمي ديد، راهي اروپا شد.
انتخاب رضاخان به نخست وزيري تقريباً هنگامي صورت گرفت که مجلس ملي ترکيه در 25 اکتبر 1302 رسماً رژيم امپراطوري عثماني را لغو کرد و در آن کشور اعلام جمهوري نمود.عده اي رضا خان را آتاتورک ايران مي دانستند و معتقد بودند وي نيز بايد در ايران اعلام جمهوري کند.تبليغات انگليس اين مسئله را دامن مي زد.مدرس که رهبري مبارزه ضد جمهوري خواهي را بر عهده داشت، اهداف رضا خان و انگليس را نقش بر آب ساخت.در طول سال 1304 رضاخان عملاً تمام اختيارات حکومت را بدست گرفت.او با تبليغات گسترده عليه قاجاريه مجلس را واداشت که سلطنت قاجار را خلع کند.با تشکيل مجلس مؤسسان در 21 آذر 1304، با راي اکثريت 257 نفر از 260 نفر سلطنت پهلوي رسميت يافت. (48)

نقد و بررسي نهضت مشروطه

با توجه به سير جريان مشروطيت و چگونگي ظهور و افول آن مي توان عوامل شکست و نقاط ضعف و دستاوردهاي حاصل از نهضت مشروطيت را اينگونه خلاصه کرد.
1- فقدان رهبري متشکل، منسجم و پيگير.
2- نداشتن طرح مشخص براي اصلاحات بعد از پيروزي بر استبداد.
3- ماهيت متفاوت گروه هاي مشروطه خواه.
4- توطئه آشکار و پنهان روس و انگليس.
5- عقب نشيني و انزواي علما و رهبران صديق وسرخوردگي آنان از سياست.
6- نفوذ هرچه بيشتر عوامل روس و انگليس در هيئت حاکم و مجلس.
7- توطئه هاي استبداد داخلي.اقدامات محمدعلي شاه و ايادي آن.
8- تبليغات روشنفکران عليه اسلام و روحانيون.
9- عدم تحقق عدالت اجتماعي و تشديد بحران هاي مالي و اقتصادي.
10- تجزيه، اشغال ودخالت هاي بيگانگان.
11- ناامني واختلافات داخلي.
12- خستگي و نارضايتي عمومي و بدبيني و يأس مردم.
با وجود مشکلات و ناکامي هايي که انقلاب مشروطه به لحاظ اقتصادي، فرهنگي، اجتماعي و سياسي براي ايران به بار آورد بايد اذعان داشت که نهضت مشروطيت داراي تأثيرات مهمي بود که در روند کلي اصلاحات بعدي ايران نقش بسزايي ايفا کرد.بخشي از اين امور عبارتند از:
1- آشنايي ايرانيان با فرهنگ سياسي جديد از قبيل مشروطيت، دموکراسي ، آزادي، برابري حقوق، قانون.
2- آشنايي با شيوه هاي جديد حکومت و اصولي مانند قانون اساسي، تفکيک قوا، محدوديت قدرت شاه، مجلس شورا.
3- زميني شدن نظام حکومتي شاهنشاهي و فرود از موقعيت ظل الله و محور آسمان و زمين بودن شاه در حد يک مقام تشريفاتي.
4- طرح پاسخگو بودن تمامي رده هاي حکومتي در برابر مردم.
5- ايجاد نهادهاي مستقل سياسي اجتماعي مانند اتحاديه هاي صنفي، احزاب، مطبوعات، انجمن ها و...
6- جايگاه قانون اساسي به عنوان محلي براي ارزيابي و انتقاد از نظام سياس حاکم در دوره هاي بعد.
7- افزايش خدمات عمومي و آموزشي توسط دولت از ترس تکرار تجربه مشروطيت.

پی نوشتها:

1- ر.ک. مجيد رئيسي نيا، ساختار سياسي ژاپن، انتشارات وزارت خارجه، 1372، ص 31 - 1.
2- محمد محيط طباطبايي، نقش سيد جمال الدين اسد آبادي، انتشارات دار التبليغ اسلامي، چاپ اول، ص 162 و محمد رضا حکيمي، بيدارگران اقاليم قبله، مرکز انتشارات دفتر تبليغات اسلامي، 1362، ص 42.
3- محمد محيط طباطبايي، نقش سيد جمال الدين اسد آبادي، ص 158.
4- جهت مطالعه انديشه اين افراد ر.ک. سيري در انديشه سياسي عرب، حميد عنايت، انتشارات جيبي.انديشه سياسي معاصر اسلام، حميد عنايت، ترجمه بهاءالدين خرمشاهي، انتشارات خوارزمي، نهضتهاي اسلامي در صد ساله ي اخير، مرتضي مطهري، سيري درانديشه سياسي عبدالرحمن کواکبي، محمد نصر اصفهاني، مجله حکومت اسلامي، سال سوم، زمستان 1377، شماره 10.
5- عبدالهادي حائري، تشيع و مشروطيت در ايران، تهران، اميرکبير، 1364، ص 96 -91.
6- عبدالهادي حائري، تشيع و مشروطيت در ايران، ص 105.
7- عبدالهادي حائري، تشيع و مشروطيت در ايران، ص 107 - 104.
8- ر.ک.فريدون آدميت، انديشه هاي ميرزا فتحعلي آخوندزاده، تهران، 1349، مقصود فراستخواه، سرآغاز نو انديشي معاصر ديني و غيرديني، شرکت انتشار، 1373، 61 -81.
9- انديشه حکومت ديني در روزنامه قانون، امير سعيد الهي، فصلنامه حکومت اسلامي، سال سوم شماره اول، بهار 77، ص 257 -241.
10- ر.ک ميرزا ملکم خان، مجموعه آثار، محمد محيط طباطبائي، تهران، کتابخانه دانش، 1327، سرآغاز نو انديشي ديني و غيرديني ص 81 - 98.
11- فريدون آدميت، انديشه هاي طالبوف تبريزي، انتشارات دماوند، 1363، ص 87 -31، مقصود فراستخواه، سرآغاز نوانديشي معاصر ديني و غيرديني، ص 118 -126.
12- مصعود فراستخواه، سرآغاز نو انديشي معاصر ديني و غير ديني، ص 99-115.
13- انتشار روزنامه هاي قانون در لندن، اختر در استانبول، حبل المتين در کلکته، ثريا و پرورش در مصر به هيجان افکار ملت ايران کمک کرد و راه آنان را به مقصد نزديک نمود.حيات يحيي، ج2، ص 2.
14- مهدي ملک زاده، تاريخ انقلاب مشروطيت ايران، ص 85 - 84.
15- مهدي ملک زاده، تاريخ انقلاب مشروطيت ايران، ص 74 -68 و 89 -121.
16- مهدي ملک زاده، تاريخ انقلاب مشروطيت ايران، ص 46-45.
17- مهدي ملک زاده، تاريخ انقلاب مشروطيت ايران، ص 135 - 134.
18- ناظم الاسلام کرماني، تاريخ بيداري ايرانيان، علي اکبر سيرجاني، ج1، انتشارات آگاه نويد، 1362، ص 446.
19- مهدي ملک زاده، تاريخ انقلاب مشروطيت ايران، ص 90 -81.
20- ادوارد براون، انقلاب ايران، احمد پژوه، تهران، کانون معرفت، 1338، ص 2.
21- ناظم الاسلام کرماني، تاريخ بيداري ايرانيان، ص 9 -5.
22- مهدي ملک زاده، تاريخ انقلاب و مشروطيت ايران، ج 1 و 2، ص 265.
23- مهدي ملک زاده، تاريخ انقلاب مشروطيت ايران، ص 10.
24- احمد کسروي، تاريخ مشروطه ايران، ج 1، ص 62، انتشارات اميرکبير 1359.
25-احمد کسروي، تاريخ مشروطه ايران، ص 67.
26-احمد کسروي، تاريخ مشروطه ايران، ص 107.
27-مهدي ملک زاده، تاريخ انقلاب مشروطيت ايران، ج 1 و 2، ص 376.
28-علامه نائيني با نوشتن کتاب تنبيه الامة و تنزيه الملة به تبيين فقهي اين ديدگاه پرداخت و آخوند خراساني و عبد الله مازندراني دو مرجع بزرگ نجف آن را تأييد کردند.(تنبيه الامة و تنزيه الملة، علامه نائيني، پاورقي سيد محمود طالقاني، شرکت سهامي انتشار، 1361.)
29- غلامحسين زرگر نژاد، رسائل مشروطيت، رساله حرمت مشروطه، انتشارات کوير 1374، ص 157.
30- همان، ص 167 و 45 -42.ر.ک.محمد ترکمان، شيخ فضل الله نوري، ج 1 و 2، مؤسسه خدمات فرهنگي، 1362.
31- غلامحسين زرگر نژاد، رسائل مشروطيت، ص 39.
32- رسائل مشروطيت، ص 30.
33- احمد کسروي، تاريخ مشروطه ايران، ص 253 - 252.
34- جواد شيخ الاسلامي، قتل اتابک، تهران، کيهان،1367، ص 16-3.
35- يحيي دولت آبادي، حيات يحيي، ج2، ص 146 و احمد کسروي، تاريخ مشروطه ايران، ص 456.
36- (محمود طلوعي، داستان انقلاب ص 88)
37- مستشار الدوله مي گويد: با دستار بندها کار داشتند... از آسيبي که به آقايان مي رساندند دلم نزديک بود بترکد.سيلي و مشت و قنداق تفنگ بود که از هر طرف به آنان نواخته مي شد.پس از اينکه از زدن سير شدند. آن زمان به کندن ريش ها پرداختند دسته دسته موها را مي کندند و از دور مي انداختند.(احمد کسروي، تاريخ مشروطه ايران، ج2، ص 644).
38- ناظم الاسلام کرماني، تاريخ بيداري ايرانيان، بخش دوم، ص 353.
39- تنکابني فئودال و مأمور محمد علي شاه در سرکوب مشروطه خواهان، صدر اعظم و وزير امورخارجه مي گردد.لياخوف روسي، عامل استبداد حاکم نظامي تهران مي شود و عين الدوله و بسياري از دولت مردان مستبد، مشروطه خواه شده و مناصب و مشاغل خود را حفظ مي کنند.(ادوارد براون، انقلاب ايران،ص 353.)
40- غلامحسين زرگر نژاد، رسائل مشروطيت، ص 46.
41- جلال آل احمد، غرب زدگي، ص 78.
42- ميرزا علي اکبر دهخدا، حاج ميرزا علي محمد دولت آبادي که از حمايت سيد محمد طباطبائي و سيدعبدالله بهبهاني برخوردار بودند از افراد اين حزب محسوب مي شدند.(منصوره اتحاديه، پيدايش و تحول احزاب سياسي مشروطيت، نشر گستره، 1361، ص 227 -225.)
43- حسين مکي، مدرس قهرمان آزادي، ج 1، بنگاه ترجمه و نشر، 1358، ص 103.
44- اين قرار داد که با رشوه ي 130 هزار دلاري بسته شده بود، مضموني به قرار زير داشت:
- چهارميليون پوند قرض انگليس به ايران.
- تشکيل قشون متحد الشکل در ايران، که ايراني تا درجه سرواني در آن مي تواند ارتقاء يابد.
- ماليه کشور را مستشاران انگليس سرو سامان دهند.
- کارهاي کشور اعم از داخلي و خارجي بدون مشورت انگليس انجام نگيرد.
45- علي اصغر شميم، ايران در دوران سلطنت قاجار، چاپ دوم، شرکت چاپ و انتشار، 1370، ص 587.
46- مبارزات مصدق، محتشم السلطنه، مدرس و ممتاز الدوله در شکست قرار داد را نبايد ناديده گرفت.
47- يرواند آبراهاميان، ايران بين دو انقلاب، احمد گل محمدي و محمد ابراهيم فتاحي،تهران، نشرني،1377، ص 147.
48- علي اصغر شميم، ايران در دوره سلطنت قاجار،ص 445.

منبع: بنيان هاي انقلاب اسلامي ايران




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط