واژه‌ی امّت در قرآن

«امت» برگرفته از ماده «امم» است. این ماده در تمام صیغه‌های مرتبط، به معنای قصد است. امت به جمعیتی گفته می‌شود كه امر مشتركی همانند دین، مكان، معاصرت در زمان، آنان را به یكدیگر پیوند داده باشد، چه این امر مشترك مثل دین
جمعه، 25 فروردين 1396
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
واژه‌ی امّت در قرآن
 واژه‌ی امّت در قرآن

 

نویسنده: عباس كوثری

 
 
«امت» برگرفته از ماده «امم» است. این ماده در تمام صیغه‌های مرتبط، به معنای قصد است. (1) امت به جمعیتی گفته می‌شود كه امر مشتركی همانند دین، مكان، معاصرت در زمان، آنان را به یكدیگر پیوند داده باشد، چه این امر مشترك مثل دین اختیاری باشد و چه شكل گرفتن آن به تسخیر و فرمان تكوینی خداوند باشد. (2)

كاربردهای امت در قرآن

الف) معانی امت

1. صنف‌های مختلف از موجودات زنده

خداوند در سوره انعام می‌فرماید: «وَ مَا مِنْ دَابَّةٍ فِی الْأَرْضِ وَ لاَ طَائِرٍ یَطِیرُ بِجَنَاحَیْهِ إِلاَّ أُمَمٌ أَمْثَالُکُمْ» (3). ابن منظور نوشته است: «و الامّة: الجیل و الجنس من كلّ حی»: امت به معنای گروه و طایفه از هر موجود زنده‌ای است. او سپس به این كلام الهی استشهاد می‌كند: «الا امم امثالكم» (4). شیخ طوسی كلمه‌ی‌«امم» در آیه پیشین را به معنای اصناف و اجناس گوناگون می‌داند كه همانند انسان‌ها نیازمند آفریننده و روزی دهنده‌اند و نشانه و آیتی بر وجود خدای مدبرند. وی سپس می‌گوید: این آیه دلالت می‌كند كه بر انسان‌ها جایز نیست كه به آنها ظلم و تعدی روا دارند؛ زیرا خداوند آفریننده آنها و انتقام گیرنده از ستمگران است. (5)

2. دین و آئین

خداوند در سوره زخرف می‌فرماید: «بَلْ قَالُوا إِنَّا وَجَدْنَا آبَاءَنَا عَلَى أُمَّةٍ وَ إِنَّا عَلَى آثَارِهِمْ مُهْتَدُونَ‌» (6). مقصود از امت كه مشركان جاهلی آن را بهانه‌ی ایمان نیاوردن قرار داده بودند، آیین پدران و نیاكانشان بوده است. راغب اصفهانی می‌نویسد: «علی امّةٍ ‌ای علی دین مجتمع» (7) علامه طباطبایی نیز در المیزان می‌نویسد: مقصود از امت دین است. (8)
خداوند در یكی دیگر از آیات می‌فرماید: « کَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِیِّینَ مُبَشِّرِینَ وَ مُنْذِرِینَ» (9). بسیاری از مفسران معتقدند مقصود از «امةً واحدةً» دین و آیین است. شیخ طوسی می‌نویسد: «امة واحدة» به معنای «اهل ملة واحدة» است. سپس به یكی از اشعار استشهاد می‌كند كه در آن، كلمه امت به معنای ملت و آیین آمده است. (10)
در اینكه منظور از دین و آیین واحد، دین توحیدی و فطری است یا كفر و شرك، دو نظر وجود دارد. مؤلف كشاف معتقد است مقصود امت واحده‌ی توحیدی است و معنای آیه چنین است: «همه مردم دارای دینی توحیدی بودند؛ اما پس از مدتی در آن اختلاف و ستیزه‌جویی كردند. پس خداوند پیامبرانی بشارت دهنده و انذاركننده فرستاد» كه در واقع كلمه «فاختلفوا» قبل از «فبعث» در تقدیر است و جمله‌ی «لِیَحْکُمَ بَیْنَ النَّاسِ فِیمَا اخْتَلَفُوا» بر آن دلالت می‌كند، چنان كه آیه نوزدهم سوره یونس دلیل بر این تقدیر است؛ زیرا می‌فرماید: «مَا کَانَ النَّاسُ إِلاَّ أُمَّةً وَاحِدَةً فَاخْتَلَفُوا».
فخر رازی این نظریه را كه مقصود از «امّة واحدة» آیین توحیدی است، به اكثر محققان نسبت می‌دهد و شش دلیل برای این احتمال ذكر می‌كند. یكی از آنها این است كه خداوند ذیل آیه، اختلاف امت‌ها را نشئت گرفته از ستمكاری انسان قرار می دهد و می‌فرماید: «وَ مَا اخْتَلَفَ فِیهِ إِلاَّ الَّذِینَ أُوتُوهُ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَیِّنَاتُ بَغْیاً بَیْنَهُمْ». در نتیجه امت واحده می‌بایست دین توحیدی باشد تا اختلاف كردن در آن ستمكاری باشد. (11)
بعضی از مفسران وحدت آیین توحیدی را مربوط به دوران بین آدم تا نوح (علیهما السلام) می‌دانند و بعضی دیگر آن را مربوط به دوران فرود آمدن مؤمنان از كشتی نوح (علیه السلام) دانسته‌اند؛ چون تا مدتی از شرك و كفر به دور بودند. (12) در روایتی امام باقر (علیه السلام) می‌فرماید: ‌«كانوا قبل نوحٍ امة واحدة علی فطرة الله لا مهتدین و لا ضُلالاً فبعث الله النّبیین»: قبل از نوح (علیه السلام) همگی امتی واحد بر فطرت الهی بودند نه هدایت شده و نه گمراه؛ پس خداوند پیامبران را مبعوث كرد. (13) در این صورت معنای آیه این است كه مردم متعبد به عقل فطری خویش بودند و دارای شریعت و نبوت نبودند. سپس خداوند پیامبرانی را برای آنان فرستاد؛ زیرا مصلحت مردم در شریعت دینی بود. (14) براساس هر یك از این احتمالات امت به معنای دین و آیین توحیدی است.

3. مدت و زمان

خداوند در سوره هود می‌فرماید: «وَ لَئِنْ أَخَّرْنَا عَنْهُمُ الْعَذَابَ إِلَى أُمَّةٍ مَعْدُودَةٍ لَیَقُولُنَّ مَا یَحْبِسُهُ» (15). طبری می‌نویسد: امت در اصل به معنای جمعیتی است كه بر یك دین اجتماع كرده باشند. سپس در این آیه و مانند آن به معنای زمان و مدت نیز آمده است، با این مناسبت كه امت در زمان قرار دارد. وی سپس با سندهای مختلف از ابن عباس و قتاده و مجاهد نقل می‌كند كه گفته‌اند: «الی امّة معدودة» به معنای مدت و زمان محدود و معین است. (16) شیخ طوسی و طبرسی (رحمه الله) اولین معنا در این آیه را مدت و زمان دانسته‌اند و آن را نظیر آیه 45 سوره یوسف می‌دانند كه فرموده است: «وَ ادَّكَرَ بعْدَ اُمَّةٍ» [هم‌زندانی یوسف] وی را پس از مدت‌ها به خاطر آورد. (17)

ب) مصادیق امت

1. ابراهیم (علیه السلام) و فرزندان یكتاپرست وی

قرآن كریم پس از آنكه از ابراهیم، اسماعیل، اسحاق و یعقوب و اسباط یاد می‌كند، آنان را با كلمه امت نام می‌برد و می‌فرماید: ‌«أَمْ تَقُولُونَ إِنَّ إِبْرَاهِیمَ وَ إِسْمَاعِیلَ وَ إِسْحَاقَ وَ یَعْقُوبَ وَ الْأَسْبَاطَ کَانُوا هُوداً أَوْ نَصَارَى ... تِلْکَ أُمَّةٌ قَدْ خَلَتْ لَهَا مَا کَسَبَتْ وَ لَکُمْ مَا کَسَبْتُمْ» (18). همچنین در نظیر همین آیه آمده است: «وَ وَصَّى بِهَا إِبْرَاهِیمُ بَنِیهِ وَ یَعْقُوبُ ... أَمْ کُنْتُمْ شُهَدَاءَ إِذْ حَضَرَ یَعْقُوبَ الْمَوْتُ إِذْ قَالَ لِبَنِیهِ مَا تَعْبُدُونَ مِنْ بَعْدِی قَالُوا نَعْبُدُ إِلهَکَ وَ إِلهَ آبَائِکَ إِبْرَاهِیمَ وَ إِسْمَاعِیلَ وَ إِسْحَاقَ إِلهاً وَاحِداً وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ‌ * تِلْکَ أُمَّةٌ قَدْ خَلَتْ لَهَا مَا کَسَبَتْ وَ لَکُمْ مَا کَسَبْتُمْ». (19) زمخشری در كشاف می‌نویسد: «تلك» اشاره دارد به امت ذكر شده، یعنی ابراهیم و یعقوب و فرزندان موحد و یكتاپرست آنان. (20)

2. فرزندان موحد ابراهیم (علیه السلام)

ابراهیم (علیه السلام) پس از بالاآوردن پایه‌های خانه كعبه از خداوند خواست از فرزندان او امتی تسلیم فرمان الهی قرار دهد و برای آنان پیامبری مبعوث كند. قرآن در این باره می‌فرماید: «رَبَّنَا وَ اجْعَلْنَا مُسْلِمَیْنِ لَکَ وَ مِنْ ذُرِّیَّتِنَا أُمَّةً مُسْلِمَةً لَکَ» (21). قید «ذریتنا» قرینه‌ای است بر اینكه مقصود از «امت مسلمه»، تمامی امت اسلام نیست، چنان كه با توجه به قید «مسلمة» فرزندان مشرك ابراهیم (علیه السلام) را شامل نمی‌شود، بلكه مصداق آن، فقط فرزندان یكتاپرست ابراهیم (علیه السلام) است.

3. قوم هر یك از پیامبران

امت در آیاتی كه می‌آید به معنای قوم هریك از پیامبران است: «وَ لَقَدْ بَعَثْنَا فِی کُلِّ أُمَّةٍ رَسُولاً أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ» (22): به راستی كه در میان هر امتی پیامبری برانگیختیم. «وَ لِکُلِّ أُمَّةٍ رَسُولٌ» (23)، «وَ إِنْ مِنْ أُمَّةٍ إِلاَّ خَلاَ فِیهَا نَذِیرٌ» (24)، «کُلَّ مَا جَاءَ أُمَّةً رَسُولُهَا کَذَّبُوهُ» (25) و «وَ هَمَّتْ کُلُّ أُمَّةٍ بِرَسُولِهِمْ لِیَأْخُذُوهُ» (26).

4. هر یك از تیره‌های دوازده‌گانه بنی اسرائیل

خداوند متعال می‌فرماید: «وَ مِنْ قَوْمِ مُوسَى أُمَّةٌ یَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَ بِهِ یَعْدِلُونَ‌* وَ قَطَّعْنَاهُمُ اثْنَتَیْ عَشْرَةَ أَسْبَاطاً أُمَماً» (27)؛ و از قوم موسی گروهی هستند كه به سوی حق هدایت می‌كنند و به حق و عدالت حكم می‌نمایند. ما آنان را به دوازده تیره و قبیله تقسیم كردیم. اسباط جمع سبط به معنای نوه‌ها و فرزندان فرزند است و مقصود از آن، دوازده قبیله‌ای است كه از دوازده فرزند یعقوب پیامبر منشعب شدند (28) كه به آنان بنی اسرائیل نیز می‌گویند؛ زیرا لقب یعقوب پیامبر (علیه السلام) اسرائیل بوده است.
سؤالی كه از نظر ادبی مطرح شده این است كه چرا «اسباطاً» كه تمییز «اثنی عشرة» است، جمع آمده است؟ با اینكه تمییز ده تا صد منصوب و مفرد است. در پاسخ گفته‌اند: اسباطاً جانشین موصوف خود «فرقة» (29) یا «قبیله» (30) شده است. در واقع تمییز، فرقه یا قبیله است كه محذوف و مفرد است. این در حالی است كه ابوعلی فارسی معتقد است اسباط بدل است نه تمییز. (31)

5. یهودیان بی توجه شهر «ایله» به اصحاب سبت

قرآن كریم در جریان قصه «اصحاب سبت» سه گروه را ترسیم می‌كند: 1. ناهیان از منكر؛ 2. گناهكاران كه قانون تحریم صید ماهی را نقض كردند؛ 3. افراد بی توجه به اصحاب سبت. گروه سوم حتی به كسانی كه صیدكنندگان ماهی را از عمل زشتشان بازمی‌داشتند، اعتراض می‌كردند. قرآن كریم از این گروه با تعبیر امت یاد كرده، می‌فرماید: «وَ إِذْ قَالَتْ أُمَّةٌ مِنْهُمْ لِمَ تَعِظُونَ قَوْماً اللَّهُ مُهْلِکُهُمْ أَوْ مُعَذِّبُهُمْ عَذَاباً شَدِیداً قَالُوا مَعْذِرَةً إِلَى رَبِّکُمْ وَ لَعَلَّهُمْ یَتَّقُونَ‌» (32).

6. یهودیان پراكنده در مناطق مختلف زمین

خداوند متعال می‌فرماید: «وَ قَطَّعْنَاهُمْ فِی الْأَرْضِ أُمَماً مِنْهُمُ الصَّالِحُونَ وَ مِنْهُمْ دُونَ ذلِکَ وَ بَلَوْنَاهُمْ بِالْحَسَنَاتِ وَ السَّیِّئَاتِ لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ‌»: و آنان (یهودیان) را در زمین به صورت گروه‌هایی، پراكنده ساختیم. گروهی از آنان صالح و گروهی ناصالح‌اند و آنان را با نیكی‌ها و بدی‌ها آزمودیم. شاید بازگردند. (33)
قرار گرفتن كلمه «امماً» بعد از «قَطَّعْنَاهُمْ فِی الْأَرْضِ» به روشنی دلالت می‌كند كه مقصود پراكندگی یهودیان به صورت امت‌ها و گروه‌های مختلف است.

7. جمعیت هدایتگر از قوم موسی (علیه السلام)

یكی از ویژگی‌های قرآن این است كه جایگاه واقعی افراد و امت‌ها را مشخص می‌كند و كسی را كه شایسته مدح است می‌ستاید. در برخی آیات از اعمال منفی قوم موسی و گوساله‌پرستی آنان سخن گفته است؛ ولی جمعیت شایسته آنان را نیز از نظر دور نداشته، می‌فرماید: ‌«وَ مِنْ قَوْمِ مُوسَى أُمَّةٌ یَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَ بِهِ یَعْدِلُونَ‌»: از قوم موسی گروهی هستند كه به سوی حق هدایت می‌كنند و به حق و عدالت حكم می‌نمایند. (34)

8. جمعیت دعوت كننده به نیكی‌ها از امت اسلام

خداوند در یكی از آیات، امت اسلام را مورد خطاب قرار می‌دهد و از آنان می‌خواهد در میانشان جمعیتی شكل بگیرد كه عهده‌دار مسئولیت دعوت به نیكی‌ها و امر به معروف و نهی از منكر باشد. خداوند از این گروه و جمعیت با نام امت یاد كرده و فرموده است: ‌«وَ لْتَکُنْ مِنْکُمْ أُمَّةٌ یَدْعُونَ إِلَى الْخَیْرِ وَ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ‌» (35).
در اینكه كلمه «من» برای تبعیض است یا بیانیه، دو نظر وجود دارد. اكثر مفسران معتقدند «من» برای تبعیض است و در استدلال بر آن گفته‌اند: ‌امر به معروف و نهی از منكر واجب كفایی است و با تصدی گروهی از امت، از عهده‌ی دیگران ساقط می‌شود. (36) از سوی دیگر امر به معروف و نهی از منكر دارای شرایطی است كه همه‌ی افراد از آن برخوردار نیستند؛ (37) در نتیجه امت دعوت كننده به نیكی و بازدارنده از منكرات، تعداد خاصی خواهند بود. در مقابل، برخی دیگر گفته‌اند كلمه «من» ‌بیانیه است؛ یعنی شما باید امتی باشید كه به نیكی‌ها دعوت می‌كند و امركننده‌ی به معروف و بازدارنده از منكرات است؛ همانند دیگر كلام الهی كه تمام امت اسلام را مورد خطاب قرار داده، می‌فرماید: «کُنْتُمْ خَیْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ» (38).

9. جمعیت معتدل از اهل كتاب

خداوند متعال می‌فرماید: «وَ لَوْ أَنَّهُمْ أَقَامُوا التَّوْرَاةَ وَ الْإِنْجِیلَ وَ مَا أُنْزِلَ إِلَیْهِمْ مِنْ رَبِّهِمْ لَأَکَلُوا مِنْ فَوْقِهِمْ وَ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ مِنْهُمْ أُمَّةٌ مُقْتَصِدَةٌ وَ کَثِیرٌ مِنْهُمْ سَاءَ مَا یَعْمَلُونَ‌»: اگر آنان به تورات و انجیل و آنچه از سوی پروردگارشان بر آنان نازل شده است، عمل می‌كردند از بركات آسمانی و زمینی برخوردار می‌شدند. برخی از آنان امتی میانه‌رو هستند و بسیاری از آنان بدكردارند. (39)

10. جهنمیان از جن و انس

قرآن كریم می‌فرماید: «قالَ ادْخُلُوا فِی أُمَمٍ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِکُمْ مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ فِی النَّارِ کُلَّمَا دَخَلَتْ أُمَّةٌ لَعَنَتْ أُخْتَهَا»: (40) [خداوند در قیامت به كافران] گوید: در صف گروه‌هایی از جن و انس كه پیش از شما بوده‌اند، در آتش جهنم وارد شوید. هرگاه امتی وارد شود، همانندش را لعنت كند. خداوند در این آیه از گروه‌های جن و انس كه پیش از كافران و تكذیب‌كنندگان به جهنم وارد شده‌اند، به «امم» تعبیر كرده است و متعاقب آن، هر گروه از جهنمیان را مشابه دیگری قرار داده و از هركدام با كلمه‌ی «امت» یاد كرده است.

11. پیروان حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم)

خداوند در قرآن از مسلمانان به امت وسط تعبیر كرده و فرموده است: «وَ کَذلِکَ جَعَلْنَاکُمْ أُمَّةً وَسَطاً لِتَکُونُوا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ وَ یَکُونَ الرَّسُولُ عَلَیْکُمْ شَهِیداً»: و بدین سان شما را امتی میانه (دور از افراط و تفریط) قرار دادیم تا بر مردم گواه باشید و پیامبر هم بر شما گواه باشد. (41) خداوند همچنین در آیه‌ای دیگر آنان را بهترین امت قلمداد كرده، می فرماید: «کُنْتُمْ خَیْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ» (42).

12. جامع فضایل و ارزش‌های الهی

خداوند متعال ابراهیم (علیه السلام) را به تنهایی یك امت به شمار می‌آورد و می‌فرماید: ‌«إِنَّ إِبْرَاهِیمَ کَانَ أُمَّةً قَانِتاً لِلَّهِ حَنِیفاً وَ لَمْ یَکُ مِنَ الْمُشْرِکِینَ‌» (43). راغب در تفسیر این آیه می‌نویسد: «ای قائماً مقام جماعة فی عبادة الله»: ابراهیم (علیه السلام) در عبادت خداوند در جایگاه یك امت بود. (44) زمخشری در معنای «كان امة» دو احتمال ذكر می‌كند: اول آنكه ابراهیم (علیه السلام) خود به تنهایی یك امت بود؛ چون در برخورداری از صفات نیك به كمال رسیده بود. دوم آنكه ابراهیم (علیه السلام) الگو و مقتدای مردم و معلم نیكی‌ها بود؛ زیرا امت به معنای اسم مفعولی به كسی گفته می شود كه مردم به وی اقتدا كنند. (45) مرحوم طبرسی احتمال سومی ذكر كرده و گفته است مقصود آن است كه ابراهیم (علیه السلام) در آن زمان كه تمامی مردم در كفر و شرك به سر می‌بردند، تنها موحد و یكتاپرست بود. (46)

13. مؤمنان صالح و آمران به معروف از اهل كتاب

خداوند در توصیف انسان‌های شایسته از اهل كتاب می فرماید: «لَیْسُوا سَوَاءً مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ أُمَّةٌ قَائِمَةٌ یَتْلُونَ آیَاتِ اللَّهِ آنَاءَ اللَّیْلِ وَ هُمْ یَسْجُدُونَ‌*یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ یُسَارِعُونَ فِی الْخَیْرَاتِ وَ أُولئِکَ مِنَ الصَّالِحِینَ‌» (47): آنان همه یكسان نیستند. از اهل كتاب، جمعیتی هستند كه [به حق و ایمان] قیام می‌كنند و پیوسته در اوقات شب، آیات خدا را می‌خوانند، در حالی كه سجده می‌‌كنند. به خدا و روز واپسین ایمان می‌آورند. امر به معروف و نهی از منكر می‌كنند و در انجام كارهای نیك پیشی می‌گیرند و آنان از صالحان‌اند.

پی‌نوشت‌ها:

1. ابن منظور، لسان العرب، ج1، ص 215.
2. حسین راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ص86.
3. انعام: 38.
4. ابن منظور؛ لسان العرب، ج1، ص215.
5. محمد بن حسن طوسی؛ التبیان، ج4، ص127.
6. زخرف: 22.
7. حسین راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ص86.
8. سید محمدحسین طباطبایی، المیزان، ج18، ص93.
9. بقره: 213.
10. محمدبن حسن طوسی؛ التبیان، ج2، ص194.
11. محمد فخر رازی؛ التفسیر الكبیر، ج6، ص11. نیز ر.ك: ابن عاشور، التحریر و التنویر، ج2، ص284.
12. فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج1و2، ص543.
13. همان.
14. همان.
15. هود: 8.
16. محمد بن جریر طبری؛ جامع البیان، ج7، ص10-11.
17. محمد بن حسن طوسی؛ التبیان، ج5، ص452. فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج5و6، ص218.
18. بقره: 140-141.
19. همان، 132-133.
20. محمود زمخشری، الكشاف، ج1، ص194.
21. بقره: 128.
22. نحل: 36.
23. یونس: 47.
24. فاطر: 24.
25. مؤمنون: 44.
26. غافر: 5.
27. اعراف: 160.
28. محمد فخر رازی؛ التفسیر الكبیر، ج15، ص28. فضل بن حسن طبرسی؛ مجمع البیان، ج4و3، ص754.
29. محمد بن حسن طوسی؛ التبیان، ج5، ص8.
30. محمد فخر رازی؛ التفسیر الكبیر، ج15، ص28.
31. همان.
32. اعراف: 164.
33. همان، 168.
34. همان، 159.
35. آل عمران: 104.
36. محمد بن حسن طوسی؛ التبیان، ج2، ص 548. محمود زمخشری، الكشاف، ج1، ص396.
37. محمود زمخشری، الكشاف، ج1،‌ ص 396.
38. آل عمران: 110.
39. مائده: 66.
40. اعراف: 38.
41. بقره: 143.
42. آل عمران: 110.
43. نحل: 120.
44. حسین راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ص86.
45. محمود زمخشری، الكشاف، ج2، ص641.
46. فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج5و6، ص603.
47. آل عمران: 113-114.

منبع مقاله :
كوثری، عباس، (1394)، فرهنگنامه تحلیلی وجوه و نظائر در قرآن (جلد اول)، قم: پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، چاپ اول

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.