درآمدى بر جامعه‏شناسى خانواده در قرآن(2)

در نظام خانوادگى اسلام سرپرست خانواده مرد است. در اين نظام تقسيم كار بر اساس توانايى جسمى و روحى افراد انجام مى‏گيرد. مردان كه توان بيشترى براى كارهاى سخت و طاقت‏فرسا دارند و در تمام طول سال از توان كار برخوردارند، سرپرست خانواده شناخته مى‏شوند و زنان كه از توانايى جسمى مردان برخوردار نيستند و در ايامى از سال توان كار ندارند يا كار براى ايشان بسيار سخت و طاقت‏فرسا است، عهده‏دار امور منزل و تربيت فرزندان هستند:
دوشنبه، 12 اسفند 1387
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
درآمدى بر جامعه‏شناسى خانواده در قرآن(2)
درآمدى بر جامعه‏شناسى خانواده در قرآن(2)
درآمدى بر جامعه‏شناسى خانواده در قرآن(2)

نويسنده: محمد بهرامي

مقام مرد در خانواده

در نظام خانوادگى اسلام سرپرست خانواده مرد است. در اين نظام تقسيم كار بر اساس توانايى جسمى و روحى افراد انجام مى‏گيرد. مردان كه توان بيشترى براى كارهاى سخت و طاقت‏فرسا دارند و در تمام طول سال از توان كار برخوردارند، سرپرست خانواده شناخته مى‏شوند و زنان كه از توانايى جسمى مردان برخوردار نيستند و در ايامى از سال توان كار ندارند يا كار براى ايشان بسيار سخت و طاقت‏فرسا است، عهده‏دار امور منزل و تربيت فرزندان هستند:
«الرجال قوامون على النساء بما فضّل اللَّه بعضهم على بعض و بما انفقوا من اموالهم»
(نساء/ 34)
«مردان سرپرست و نگهبان زنانند به خاطر برتريهايى كه خداوند براى بعضى نسبت به بعضى ديگر قرار داده است و به خاطر انفاق‏هايى كه از اموالشان مى‏كنند.»
در اين نظام سرپرستى مرد فرودستى زن نيست و زن مسلمان از اين كه همسرش هزينه‏هاى زندگى او را تأمين مى‏كند احساس خوارى و ذلت ندارد. چه اين كه در اين سيستم مرد مكلف است و زن صاحب حق و هيچ صاحب حقى به هنگام دريافت حق خود فرودست خوانده نمى‏شود و خويشتن را خوار و ذليل نمى‏بيند.
سرپرستى مرد در نظام خانوادگى اسلام به قرينه جمله «بما فضل اللَّه بعضهم على بعض» و عبارت «بما انفقوا من اموالهم» مطلق نيست و تمام حوزه‏هاى گوناگون خانواده را پوشش نمى‏دهد؛ بلكه تمام حوزه‏هايى در سرپرستى مرد قرار مى‏گيرند كه اقتصادى يا جسمى باشد.

مقام والدين در خانواده

والدين در آيات وحى مقامى بس بلند و پرمنزلت يافته‏اند:

نيكى به والدين

در شمارى از آيات نيكى به پدر و مادر پس از دستور به يكتاپرستى و عبادت آفريدگار آمده است:
«و اذا اخذنا ميثاق بنى‏اسرائيل لاتعبدون الا اللَّه و بالوالدين احسانا» (بقره/ 83)
«زمانى را كه از بنى‏اسرائيل پيمان گرفتيم كه جز خداوند يگانه را پرستش نكنيد و به پدر و مادر نيكى كنيد.»
«و اعبدواللَّه و لاتشركوا به شيئا و بالوالدين احسانا و بذى القربى و اليتامى و المساكين و الجار اذى القربى و الجار الجنب و الصاحب بالجنب و ابن السبيل و ما ملكت ايمانكم» (نساء/ 36)
«خداى را بپرستيد و هيچ چيز را همتاى او قرار ندهيد و به پدر و مادر نيكى كنيد. هم چنين به خويشاوندان و يتيمان و مسكينان همسايه نزديك و همسايه دوردست و هم‏نشين و واماندگان در سفر و بردگان كه مالك آنها هستيد.»
«قل تعالوا اتل ما حرم ربكم عليكم الا تشركوا به شيئا و بالوالدين احسانا» (انعام/ 151)
«بگو: بياييد آن چه را پروردگارتان بر شما حرام كرده است برايتان بخوانم اينكه چيزى را شريك خدا قرار ندهيد و به پدر و مادر نيكى كنيد.»
در برخى ديگر از آيات سپاس والدين پس از سپاس آفريدگار هستى آمده است:
«ان اشكرلى ولوالديك الىّ المصير» (لقمان/ 14)
«براى من و براى پدر و مادرت شكر بجا آور كه بازگشت به سوى من است.»
در تعدادى ديگر، فرزندان به نيكى فراخوانده شده و والدين در صدر دريافت كنندگان قرار گرفته‏اند:
«قل ما انفقتم من خير فللوالدين و الاقربين و اليتامى و المساكين و ابن السبيل» (بقره/ 215)
«بگو هر خير و نيكى كه انفاق مى‏كنيد بايد براى پدر و مادر و نزديكان و يتيمان و مستمندان و در راه‏ماندگان باشد.»
«كتب عليكم اذا حضر احدكم الموت ان ترك خير الوصية للوالدين» (بقره/ 180)
«بر شما نوشته شده هنگامى كه يكى از شما را مرگ فرا رسد اگر چيز خوبى از خود به جاى گذارده براى پدر و مادر به طور شايسته وصيت كند.»
و در برخى آيات، پيامبران به گونه‏اى دعا مى‏كنند كه پيروان خويش را به ارزش و منزلت مقام والدين رهنمون سازند. براى نمونه حضرت ابراهيم‏عليه السلام و نوح‏عليه السلام وقتى با آفريدگار هستى به راز و نياز مى‏پردازند و دست به دعا برمى‏دارند، نخست براى والدين خويش دعا مى‏كنند.
ابراهيم‏عليه السلام پس از ساخت كعبه مى‏گويد:
«ربنا اغفرلى و لوالدى و للمومنين يوم يقوم الحساب» (ابراهيم/ 41)
«پروردگارا! من و پدر و مادر و همه مؤمنانى را در آن روز كه حساب بر پا مى‏شود بيامرز.»
و حضرت نوح‏عليه السلام مى‏گويد:
«رب اغفرلى و لوالدى و لمن دخل بيتى مؤمنا» (نوح/ 28)
«پروردگارا! مرا و پدر و مادرم و تمام كسانى را كه با ايمان وارد خانه من شدند بيامرز.»
آيات وحى در راستاى منزلت بخشى به مقام والدين خواهان نيكى فرزندان به والدين شده است و فروتنى و تواضع ايشان را در برابر پدر و مادر مى‏طلبد:
«و بالوالدين احسانا إمّا يبلغنّ عنك الكبر احدهما او كلاهما فلاتقل لهما اف و لاتنهرهما و قل لهما قولا كريما و اخفض لهما جناح الذل من الرحمة و قل ربّ ارحمهما كما ربّيانى صغيرا» (اسراء/ 23-24)
«و پروردگارت فرمان داده: جز او را نپرستيد! و به پدر و مادر نيكى كنيد؛ هر گاه يكى از آن دو يا هر دوى آنها، نزد تو به سن پيرى رسند، كمترين اهانت به آنها روا مدار! و بر آنها فرياد مزن! و گفتار لطيف و سنجيده و بزرگوارانه به آنها بگو! و بالهاى تواضع خويش را از محبت و لطف، در برابر آنان فرود آر! و بگو: «پروردگارا! همان گونه كه آنها مرا در كوچكى تربيت كردند، مشمول رحمتشان قرار ده!»
بر اين اساس يوسف‏عليه السلام جايگاه خويش را به پدر و مادرش داد:
«و رفع ابويه على العرش» (يوسف/ 100)
«و پدر و مادر خود را بر تخت نشاند.»
و يحيى نسبت به والدين خويش نيكوكار بود:
«و برّاً بوالديه و لم يكن جباراً عصياً» (مريم/ 14)
«او نسبت به پدر و مادرش نيكوكار بود و جبار و عصيانگر نبود.»
و برادران يوسف‏عليه السلام نيز كه اندوه و ناراحتى پدر را بر نمى‏تافتند، پيشنهاد معاوضه بنيامين با يك نفر از خود را دادند:
«قالوا يا ايها العزيز ان له ابا شيخا كبيرا فخذ احدنا مكانه انا نراك من المحسنين» (يوسف/ 78)
«گفتند: اى عزيز او پدر پيرى دارد يكى از ما را به جاى او بگير ما تو را از نيكوكاران مى‏بينيم.»
در آيات وحى پيوند فرزندان با پدر و مادر به گونه‏اى ريشه‏دار و عميق است كه خداوند عيسى‏عليه السلام را به ياد نعمت‏هايى كه بر او و مادرش ارزانى داشته مى‏اندازد:
«اذكر نعمتى عليك و على والدتك» (مائده/ 110)
«ياد كن نعمتى را كه به تو و مادرت بخشيدم.»
و بر اين اساس فرزندان نعمت الهى بر والدين را نعمت الهى بر خويش مى‏شناسند و توفيق بر شكر آن را خواهانند:
«رب اوزعنى ان اشكر نعمتك التى انعمت علىّ و على والدىّ» (نمل/ 19)
«سليمان گفت: پروردگارا شكر نعمت‏هايى كه بر من و پدر و مادرم ارزانى داشته‏اى به من الهام كن.»
فرزندان بايد به سخنان والدين خويش گوش فرا دهند و از ايشان پيروى كنند اسماعيل‏عليه السلام در برابر خواست پدر خويش كاملا تسليم شد و خود را از صابران خواند:
«فلمّا بلغ معه السعى قال يا بنى انّى ارى فى المنام انّى اذبحك فانظر ماذا ترى قال يا ابت افعل ما تومر ستجدنى ان شاءاللَّه من الصابرين» (صافات/ 102)
«هنگامى كه با او به مقام و سعى و كوشش رسيد، گفت: پسرم من در خواب ديدم كه تو را ذبح مى‏كنم، نظر تو چيست؟ گفت: پدرم هر چه دستور دارى اجرا كن به خواست خدا مرا از صابران خواهى يافت.»
هر چند در آيات وحى والدين مقام بلندى دارند و فرزندان ناگزير از پيروى ايشان هستند، اما اين منزلت و فرمانبردارى به گونه‏اى نيست كه فرزندان از حق، به نفع والدين خويش در گذرند:
«يا ايها الذين آمنوا كونوا قوامين بالقسط شهداءللَّه ولو على انفسكم او الوالدين و الاقربين» (نساء/ 135)
«اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! كاملا قيام به عدالت كنيد! براى خدا شهادت دهيد اگر چه به زيان خود شما يا پدر و مادر و نزديكان شما بوده باشد.»
اگر والدين فرزندان خويش را به شرك و بت‏پرستى و گناه دعوت كنند بر فرزندان پيروى از ايشان لازم نيست:
«و ان جاهداك على ان تشرك بى ما ليس لك به علم فلاتطعهما» (لقمان/ 15)
«و هر گاه آن دو تلاش كنند كه تو چيزى را همتاى من قرار دهى كه از آگاهى ندارى از ايشان اطاعت مكن.»
«و وصيناالانسان بالوالديه حسنا وان جاهداك لتشرك بى ما ليس لك به علم فلاتطعهما» (عنكبوت/ 8)
«ما به انسان توصيه كرديم كه به پدر و مادرش نيكى كند و اگر آن دو تلاش كنند كه براى من همتايى قائل شويد كه به آن علم ندارى از آنها پيروى مكن.»
فرزندانى كه به فساد و فحشا كشيده مى‏شوند و پيروى والدين خويش را بهانه مى‏كنند كيفر مى‏بينند:
«و اذا فعلوا فاحشة قالوا وجدنا عليها آباءنا و اللَّه امرنا بها» (اعراف/ 28)
«و هنگامى كه كار زشتى انجام مى‏دهند مى‏گويند: پدران خود را بر اين عمل يافتيم و خداوند آن را به ما دستور داده است.»
و بهانه ايشان پذيرفته نيست:
«او تقولوا انما اشرك آباؤنا من قبل و كنّا ذرية من بعدهم» (اعراف/ 173)
«يا بگوييد: پدرانمان پيش از ما مشرك بودند ما هم فرزندانى بعد از آنها بوديم.»
چنان كه بهانه مردم عصر ابراهيم‏عليه السلام كه خود را پيروى پدران خويش مى‏خواندند پذيرفته نيست:
«قالوا وجدنا آبائنا لها عابدين» (انبياء/ 53)
«گفتند: ما پدران خود را ديديم كه آنها را عبادت مى‏كنند.»
در اسلام مقام و منزلت مادر بيش از پدر است، تا آن جا كه به فرموده پيامبرصلى الله عليه وآله وسلم بهشت زير پاى مادران است. در آيات قرآن نيز هر چند از اولويت مادر به صراحت سخن گفته نشده اما از اين كه پس از سفارش به سپاس والدين، به زحمات و مشكلات مادر اشاره شده و احساسات مخاطب قرآن برانگيخته مى‏شود و از پدر نامى برده نشده، مى‏توان به مقام بالاتر مادر پى برد.
«و وصّيناالانسان بوالديه احسانا حملته امه كرها و وضعته كرها و حمله و فصاله ثلاثون شهرا» (احقاف/ 15)
«ما به انسان توصيه كرديم كه به پدر و مادرش نيكى كند. مادرش او را با ناراحتى حمل مى‏كند و باناراحتى بر زمين مى‏گذارد و دوران حمل او و از شير گرفتنش سى ماه است.»
«و وصينا الانسان بوالديه حملته امه وهنا على وهن و فصاله فى عامين ان اشكرلى و لوالديك الى المصير» (لقمان/ 14)
«و ما به انسان درباره پدر و مادرش سفارش كرديم. مادرش او را با ناتوانى روى ناتوانى حمل كرد و دوران شيرخوارگى او در دو سال پايان مى‏يابد. كه براى من و براى پدر و مادرت شكر بجا آور كه بازگشت به سوى من است.»
در آيات ياد شده پس از سفارش مخاطب به سپاس والدين از ضعف و سستى مادر در دوران حاملگى و مشكلات و سختيهاى او در زمان زايمان و دروان شير دادن سخن گفته شده و در حقيقت به گونه‏اى بر حق مادر نسبت به فرزندان اشاره شده و اين حق بيش از حق پدر خوانده شده است.
مقام وارزش مادر در اسلام تا آن جا است كه وقتى ميان خواسته مادر و يك مستحب و يا واجب كفائى ناسازگارى رخ دهد، خواست مادر مقدم خواهد بود. اگر مادر خواهان ترك يك عمل مستحبى از سوى فرزند خويش است و يا مانع شركت فرزند خود در جهاد مى‏شود، فرزند مى‏تواند مستحب را انجام ندهد و در جهاد شركت نكند.
البته اين فرمانبردارى تا آن جا است كه اطاعت از والدين به انجام گناه ختم نشود و فرزندان را در شمار گناهكاران قرار ندهد.
درنظام خانوادگى اسلام نيكى به والدين بسته به ايمان و كفر ايشان نيست؛ به گونه‏اى كه اگر والدين مشرك فرزندان خويش را به كفر دعوت كنند باز هم سزاوار نيكى هستند:
«و ان جاهداك على ان تشرك بى ما ليس لك به علم فلاتطعهما و صاحبهما فى الدنيا معروفا» (لقمان/ 15)
«و هر گاه آن دو تلاش كنند كه تو چيزى را همتاى من قرار دهى كه از آن آگاهى ندارى از ايشان اطاعت مكن ولى با آن دو در دنيا به طرز شايسته‏اى رفتار كن.»
والدين بايد در تربيت فرزند به گونه‏اى رفتار كنند كه فرزندان ايشان مايه روشنى چشم ايشان باشند:
«و الذين يقولون ربنا هب لنا من ازواجنا و ذرياتنا قرة اعين و اجعلنا للمتقين اماما» (فرقان/ 74)
«و كسانى كه مى‏گويند: پروردگارا! از همسران وفرزندانمان مايه روشنى چشم ما قرار ده و ما را براى پرهيزكاران پيشوا گردان.»

مقام فرزند

والدين حق ندارند فرزندان را قربانى باورهاى نادرست و ناشايست خويش كنند:
«و كذلك زين لكثير من المشركين قتل اولادهم شركاؤهم» (انعام/ 137)
«همين گونه شركاى آنها قتل فرزندانشان را در نظرشان جلوده دادند.»
پدر و مادر مسؤول سعادت و تكامل فرزندان خويش هستند و كوتاهى ايشان در اين زمينه شايسته نيست. بر اين اساس ابراهيم‏عليه السلام پس از آن كه خداوند آن حضرت را امام و پيشوا قرار داد، خواهان رسيدن اين مقام به فرزندان خويش شد:
«قال و من ذريتى» (بقره/ 124)
و يعقوب‏عليه السلام به عنوان پدر خانواده نسبت به سرنوشت فرزندان خويش نگران بود و ايشان را به سعادت رهنمون مى‏ساخت:
«يا بنىّ ان اللَّه اصطفى لكم الدين فلاتموتنّ الا و انتم مسلمون» (بقره/ 132)
«پسران من خداوند اين آيين پاك را براى شما برگزيده است و شما جز به آيين اسلام از دنيا نرويد.»
حضرت يعقوب‏عليه السلام نگران آينده فرزندان خويش است و از ايشان مى‏پرسد:
«ما تعبدون من بعدى قالوا نعبد الهك و اله آبائك ابراهيم و اسماعيل و اسحاق الها واحدا و نحن له مسلمون» (بقره/ 133)
«پس از من چه چيز را مى‏پرستيد؟ گفتند: خداى تو و خداى پدرانت ابراهيم و اسماعيل و اسحاق، خداوند يكتار را، و ما در برابر او تسليم هستيم.»
حضرت ابراهيم‏عليه السلام از خدا نگهدارى فرزندان خويش را از گرويدن و پرستيدن بت مى‏طلبد:
«و اجنبى و بنى ان نعبد الاصنام» (ابراهيم/ 35)
«و من و فرزندانم را از پرستش بتها دور نگه دار.»
و حضرت لوطعليه السلام خواهان نجات خانواده خويش از عذاب الهى شد:
«رب نجّنى و اهلى مما يعملون فنجّيناه و اهله اجمعين» (شعراء/ 169-170)
«خداوندا من و خاندانم را از آن چه اينها انجام مى‏دهند رهايى بخش. ما او و تمامى خاندانش را نجات داديم.»
حضرت لقمان فرزند خويش را موعظه مى‏كرد و شرك را ظلم مى‏خواند و فرزند خود را از شرك بر حذر مى‏داشت. آن حضرت فرزندان خود را به امر به معروف و نهى از منكر دعوت مى‏كرد و آنها را به تحمل سختيها و مشكلات فرا مى‏خواند:
«و اذا قال لقمان لابنه و هو يعظه يا بنى لاتشرك باللَّه ان الشرك لظلم عظيم» (لقمان/ 13)
«هنگامى را كه لقمان به فرزندش گفت: پسرم چيزى را همتاى خدا قرار مده كه شرك، ظلم بزرگى است.»
«يا بنى اقم الصلاة وامر بالمعروف و انه عن المنكر و اصبر على ما اصابك» (لقمان/ 17)
«پسرم نماز را بر پاى دار و امر به معروف و نهى از منكر كن و در برابر مصايبى كه به تو مى‏رسد، شكيبا باش.»
مؤمنان توجه ويژه‏اى به تربيت فرزندان دارند و در دعا سعادت و رستگارى ايشان را طلب مى‏كنند:
«و الذين يقولون ربنا هب لنا من ازواجنا و ذرّياتنا قرة اعين و اجعلنا للمتقين اماما» (فرقان/ 74)
«و كسانى كه مى‏گويند: پروردگارا از همسران و فرزندانمان مايه روشنى چشم ما قرار ده و ما را براى پرهيزگاران پيشوا قرار ده.»
در نظام خانوادگى اسلام دختران مانند پسران حق حيات دارند و والدين نمى‏توانند ايشان را به جهت تنگدستى از ميان ببرند:
«و لاتقتلوا اولادكم من املاق نحن نرزقكم و ايّاهم» (انعام/ 151)
«و فرزندانتان را از فقر نكشيد، ما شما و آنها را روزى مى‏دهيم.»
در اين سيستم دختران مانند پسران ارث مى‏برند و ماده آفرينش ايشان يكى است.
در نگاه قرآن مقام فرزند به گونه‏اى است كه والدين حق ضرر و زيان رساندن به ايشان را ندارند و از اين رو مادر يا پدر به جهت اختلاف با يكديگر نمى‏توانند به فرزند خويش ضرر بزنند:
«لا تضار والدة بولدها و لا مولود له بولده» (بقره/ 233)
«نه مادر حق ضرر زدن به كودك را دارد و نه پدر.»
والدين بايد فرزندان را امتحان الهى بدانند و از اين امتحان سربلند بيرون آيند و پاداش عظيم الهى را دريافت كنند:
«و اعلموا انما اموالكم و اولادكم فتنه و ان اللَّه عنده اجر عظيم» (انفال/ 28)
«و بدانيد اموال و اولاد شما وسيله آزمايش است و پاداش عظيمى نزد خداست.»
«انما اموالكم و اولادكم فتنه» (تغابن/ 15) و (اسراء/ 6)
فرزندان كافران عذاب دنيوى ايشان هستند:
«فلا تعجيك اموالهم و لا اولادهم انما يريد اللَّه ليعذّبهم بها فى الحياة الدنيا و تزهق انفسهم و هم كافرون» (توبه/ 55)
«و فزونى اموال و اولاد آنها تو را در شگفتى فرو نبرد. خدا مى‏خواهد آنان را به وسيله آن در زندگى دنيا عذاب كند و در حال كفر بميرند.»
اهميت فرزندان و لزوم تربيت و آموزش ايشان نبايد والدين را از ياد خدا باز دارد:
«يا ايها الذين آمنوا لاتلهكم اموالكم و لا اوالدكم عن ذكراللَّه» (منافقين/ 9)
«اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! اموال و فرزندان، شما را از ياد خدا غافل نكند.»
والدين ناگزير از توجه به وضعيت فرزند خويش و رهايى ايشان از زشتى‏ها و رهنمون‏سازى ايشان به نجات و رستگارى هستند؛ چنان كه نوح‏عليه السلام در برابر فرزند خويش احساس مسؤوليت مى‏كرد و در پى رستگارى او بود:
«يا بنى اركب معنا» (هود/ 42)
«پسرم همراه ما سوار شو.»
و اسماعيل‏عليه السلام خانواده خود رابه حق رهنمون مى‏سازد و ايشان را به انجام نماز و پرداخت زكات فرا مى‏خواند:
«و كان يأمر اهله بالصلوة و الزكاه و كان عند ربه مرضيّا» (مريم/ 55)
«او همواره خانواده‏اش را به نماز و زكات فرمان مى‏داد و همواره مورد رضايت پروردگارش بود.»
خانواده هميشه يك جماعت همگون و دوست نيستند و ممكن است در ميان ايشان دشمنى حاكم باشد. در قصه يوسف‏عليه السلام نشانه‏هايى از اين دشمنى و خصومت ديده مى‏شود. براى نمونه وقتى يوسف‏عليه السلام خواب خويش را براى پدرش تعريف مى‏كند يعقوب او را از تعريف خواب براى برادرانش باز مى‏دارد تا زمينه‏ساز دشمنى ايشان با يوسف نگردد:
«قال يا بنىّ لاتقصص رؤياك على اخوتك فيكيدوا لك كيدا ان الشيطان للانسان عدوّ مبين» (يوسف/ 5)
«گفت: فرزندم خواب خود را براى برادرانت بازگو مكن كه براى تو نقشه مى‏كشند. چرا كه شيطان دشمن آشكار انسان است.»
و سرانجام اين دشمنى آن شد كه يوسف‏عليه السلام توسط برادران به چاه افكنده شد:
«اقتلوا يوسف او اطرحوه ارضا يخل لكم وجه ابيكم و تكونوا من بعده قوما صالحين قال قائل منهم لاتقتلوا يوسف و القوه فى غيابت الجبّ» (يوسف/ 9-10)
«يوسف را بكشيد يا او را به سرزمين دوردستى بيفكنيد تا توجه پدر فقط به شما باشد و بعد از آن افراد صالحى خواهيد بود. يكى از آنها گفت: يوسف را نكشيد و اگر مى‏خواهيد كارى انجام دهيد، او را در نهانگاه چاه بيفكنيد.»
اما اين ناسازگارى نبايد ادامه يابد و روابط ميان اعضاى خانواده را تيره سازد. موسى‏عليه السلام از كوتاهى برادر خويش آزرده شد و با او برخورد كرد. اما به سرعت از كوتاهى او گذشت:
«قال يا هارون ما منعك اذ رأيتهم ضلّوا. الا تتّبعن افعصيت امرى. قال يبنئومّ لا تأخذ بلحيتى و لا برأسى انى خشيت ان تقول فرقت بين بنى‏اسرائيل و لم ترقب قولى» (طه/92-94)
«موسى گفت اى هارون چرا هنگامى كه ديدى آنها گمراه شدند، از من پيروى نكردى؟ آيا فرمان مرا عصيان نمودى؟ هارون گفت: اى فرزند مادرم ريش و سر مرا مگير! من ترسيدم بگويى تو ميان بنى‏اسرائيل تفرقه انداختى و سفارش مرا به كار نبستى.»
اين احتمال وجود دارد كه برخى از فرزندان دشمن والدين باشند. چنان كه احتمال مى‏رود كه يكى از پدر و مادر دشمن ديگرى باشد:
«يا ايها الذين آمنوا ان من ازواجكم و اولادكم عدوا لكم فاحذروهم» (تغابن/ 14)
«اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد بعضى از همسران و فرزندانتان دشمنان شما هستند از آنها برحذر باشيد.»
در قصه يوسف‏عليه السلام مى‏خوانيم:
«ان ابانا لفى ضلال مبين» (يوسف/ 8)
«مسلماً پدر ما در گمراهى آشكارى است.»
و يعقوب‏عليه السلام نيز به برادران يوسف اعتماد و اطمينان نداشت و برخى را محبوبتر از ديگران مى‏داشت. تا آن جا كه حضرت در فراق يوسف بينايى خود را از دست داد:
«قالوا يا ابانا ما لك لاتأمنا على يوسف و انا له لناصحون» (يوسف/ 11)
«گفتند: پدر جان چرا تو درباره يوسف به ما اطمينان نمى‏كنى در حالى كه ما خيرخواه او هستيم.»
«اذ قالوا ليوسف و اخوه احب الى ابينا منا» (يوسف/ 8)
«هنگامى كه گفتند: يوسف و برادرش نزد پدر از ما محبوبترند.»
«و ابيضت عيناه من الحزن» (يوسف/ 84)
«و چشمان او از اندوه سفيد شد.»
دختران لوطعليه السلام تسليم خواست پدر بودند و به همين جهت آن حضرت به قوم خويش گفت:
«قال هولاء بناتى ان كنتم فاعلين» (حجر/ 71)
«گفت: دختران من حاضرند اگر مى‏خواهيد كار صحيحى انجام دهيد.»
والدين بايد به نيكى با فرزندان خويش سخن گويند و در صورت عدم اعتماد به ايشان نيز بايد از سخن گفتن نيكو با ايشان امتناع نورزند. يعقوب‏عليه السلام كه به پسران خود اعتماد نداشت وقتى تقاضاى ايشان را براى بردن يوسف‏عليه السلام به خارج شهر شنيد گفت:
«انى ليحزننى ان تذهبوا به و اخاف ان يأكله الذئب و انتم عنه غافلون» (يوسف/ 13)
«من از بردن او غمگين مى‏شوم و از اين مى‏ترسم كه گرگ او را او بخورد و شما از او غافل باشيد.»
و همان پدر با وجود دشمنى فرزندان براى ايشان طلب مغفرت كرد:
«قال سوف استغفر لكم ربى» (يوسف/ 98)
«گفت: بزودى براى شما از پروردگارم آمرزش مى‏طلبم.»
ارزش و مقام فرزندان به گونه است كه خداوند با يادآورى وضعيت ايشان از ظلم بر يتيمان هشدار مى‏دهد:
«و ليخش الذين لو تركوا من خلفهم ذرّية ضعافاً خافوا عليهم فليتقوا اللَّه» (نساء/9)
«كسانى كه اگر فرزندان ناتوانى از خود بيادگار بگذارند از آينده آنان مى‏ترسند بايد بترسند؛ از خدا بپرهيزند.»
نه تنها والدين در برابر فرزندان مسؤول هستند و ناگزير از رهنمون‏سازى ايشان به هدايت و رستگارى مى‏باشند؛ بلكه فرزندان نيز بايد چنين مسئوليتى در برابر والدين داشته باشند:
«با ابت لاتعبد الشيطان ان الشيطان كان للرحمن عصيّا» (مريم/ 44)
«اى پدر شيطان را پرستش مكن كه شيطان نسبت به خداوند رحمان عصيانگر بود.»
اما والدين هميشه پذيراى حق نيستند و در مواردى فرزندان خويش را تهديد مى‏كنند و ايشان را طرد مى‏نمايند:
«قال اراغب انت عن آلهتى يا ابراهيم لئن لم تنته لارجمنك و اهجرنى مليّا» (مريم/46)
«گفت: اى ابراهيم آيا تو از معبودهاى من روى گردانى؟ اگر دست برندارى تو را سنگسار مى‏كنم و براى مدتى طولانى از من دور شو.»
در اين موارد فرزندان، حق سركشى و برخورد ناروا با والدين ندارند و بايد به نيكوترين شكل با ايشان رفتار كنند. براى نمونه ابراهيم‏عليه السلام در برابر آزر و تهديات او، حق وى را كاملا به جاى آورد و از خدا براى آزر آمرزش مى‏خواهد:
«قال سلام عليك ساستغفر لك ربى انه كان بى‏حفيّا» (مريم/ 47)
«ابراهيم گفت: سلام بر تو! من بزودى از پروردگارم برايت تقاضاى عفو مى‏كنم چرا كه او همواره نسبت به من مهربان بوده است.»

حفظ كيان خانواده

يكى از آسيب‏هاى مهم اجتماعى افزايش طلاق است. طلاق در چند دهه گذشته رشد روزافزونى يافته است؛ به گونه‏اى كه بر اساس آمار در سال 1972 ميلادى، 8% طلاق رخ داده است و در سال 1986 ميزان طلاق به 13% افزايش يافته است.
رشد سرسام‏آور طلاق در نگاه بسيارى از مردم، نشانه فروپاشى نهاد خانواده است. در آيات وحى طلاق ناپسند معرفى شده و حفظ خانواده اهميت بسيار يافته است. تا آن جا كه هاروت و ماروت از آن جهت كه در پى جدايى و ايجاد اختلاف ميان زن و شوهر هستند و يهوديان آنها را الگوى خويش ساخته‏اند، نكوهش مى‏شوند:
«فيتعلّمون منهما ما يفرّقون به بين المرء و زوجه» (بقره/ 102)
«از آن دو فرشته مطالبى را آموختند كه بتوانند به وسيله آن، ميان مرد و همسرش جدايى بيفكنند.»
اهميت بنيان خانواده و ناپسندى طلاق در نگره قرآن، تا آن جا است كه كراهت داشتن زن و شوهر از يكديگر نيز باعث جواز طلاق نيست؛ چه اين كه زن و شوهر در تشخيص مصالح خويش توانا نيستند و گاه آن چه را خير مى‏بينند شر است و آن چه را شر مى‏شناسند خير است.
«فان كرهتموهن فعسى ان تكرهوا شيئا و يجعل اللَّه فيه خيرا كثيرا» (نساء/ 19)
«و اگر از آنها كراهت داشتيد چه بسا چيزى خوشايند شما نباشد و خداوند خير فراوانى در آن قرار مى‏دهد.»
در نگاه قرآن زن و شوهر مى‏توانند با كمى گذشت از بروز طلاق جلوگيرى كنند. اگر زن از بخشى از حقوق خود چشم‏پوشى كند و مرد نيز تمام حقوق خود را مطالبه نكند، احتمال كنار آمدن زن و شوهر و دوام زندگى مشترك به وجود خواهد آمد و اگر زن و شوهر توافق نكردند و تمامى حقوق خود را خواستار شدند، در اين صورت به پيشنهاد قرآن هر يك از زن و شوهر وكيلى انتخاب كند و به نتيجه قضاوت پايبند باشند:
«و ان خفتم شقاق بينهما فابعثوا حكما من اهله و حكما من اهلها ان يريدا اصلاحا يوفق اللَّه بينهما» (نساء/ 35)
«و اگر از جدايى ميان آنها دو بيم داشته باشيد، يك داور از خانواده شوهر و يك داور از خانواده زن انتخاب كنيد اگر اين دو داور تصميم به اصلاح داشته باشند خداوند به توافق آنها كمك مى‏كند.»
افزون بر آيات ياد شده قوانين و مقررات سخت طلاق نيز نشانه ديگرى از ناپسندى طلاق است براى نمونه اگر مردى سه باز زن خويش را طلاق دهد، ديگر حق ازدواج با او را نخواهد داشت؛ مگر آن كه زن سابق او با مرد ديگرى ازدواج كند و پس از طلاق به عقد شوهر سابق خويش در آيد:
«فان طلّقها فلا تحلّ له من بعد حتى تنكح زوجاً غيره» (بقره/ 230)
«اگر او را طلاق داد، از آن به بعد زن بر او حلال نخواهد بود؛ مگر اين كه همسر ديگرى انتخاب كند.»
و آنان كه همسران خود را ظهار مى‏كنند بايد پس از بازگشت برده‏اى آزاد كنند:
«و الذين يظاهرون من نسآئهم ثم يعودون لما قالوا فتحرير رقبة من قبل ان يتماسا ذلكم توعظون به و اللَّه بما تعملون خبير» (مجادله/ 3)
«كسانى كه همسران خود را ظهار مى‏كنند. سپس از گفته خود باز مى‏گردند بايد پيش از آميزش جنسى با هم برده‏اى را آزاد كنند. اين دستورى است كه به آن اندرز داده مى‏شويد و خداوند به آن چه انجام مى‏دهيد آگاه است.»
در راستاى حفظ كيان خانواده، نگاه هوس‏آلود زن و مرد به يكديگر حرام است، فحشا حرمت دارد، تقوا مطلوب خوانده شده، زنان از نمايش دادن زينت و آلات خود منع شده‏اند، پوشش سر و سينه واجب گشته، راه رفتن به گونه‏اى كه ديگران را تحريك كند حرام خوانده شده است و حضور در ميان مردم آن گونه كه در عصر جاهليت صورت مى‏گرفت ناروا معرفى شده است:
«و قل للمؤمنات يغضضن من ابصارهن و يحفظن فروجهن و لايبدين زينتهن الا ما ظهر منها و ليضربن بخمرهن على جيوبهن و لايبدين زينتهنّ الا لبعولتهن او...» (نور/ 31)
«و به زنان باايمان بگو چشمهاى خود را فرو گيرند و دامان خويش را حفظ كنند و زينت خود را آشكار نكنند و روسرى‏هاى خود را بر سينه خود افكنند...»
«يا نساء النبى لستن كاحد من النساء ان اتقيتن فلا تخضعن بالقول فيطمع الذى فى قلبه مرض و قلن قولا معروفا و قرن فى بيوتكن و لا تبرّجن تبرّج الجاهلية الاولى» (احزاب/ 32-33)
«اى همسران پيامبر شما همچون يكى از زنان معمولى نيستيد اگر تقوا پيشه كنيد؛ پس به گونه‏اى هوس‏انگيز سخن نگوييد كه بيماردلان در شما طمع كنند و سخن شايسته بگوييد و در خانه‏هاى خود بمانيد و هم چون دوران جاهليت نخستين ظاهر نشويد.»
تعيين نقش افراد خانواده يكى ديگر از راه‏حل‏هاى قرآن براى زدودن تنش‏هاى خانوادگى است. بر اساس آيات وحى هر يك از زن و مرد نقش ويژه‏اى در خانه دارد و درك نادرست زوجين از نقش خويش به مشكلات شديد خانوادگى مى‏انجامد. مرد خانواده نقش بيرونى دارد و زن خانواده نقش درونى.
بر اساس اين نقش‏هاى متفاوت، مرد كارهاى بيرون از خانه را انجام مى‏دهد و وظايف اجتماعى را به دوش مى‏كشد و نيازمنديهاى خانواده را تأمين مى‏كند، و در برابر نقش زن در خانه، نگهدارى روابط خانواده و پاسخ به احساسات اعضاى خانواده است.

معيارهاى تشكيل خانواده

اسلام تأكيد بسيار بر تشكيل خانواده دارد و عزوبت را نامطلوب مى‏خواند. در نظرگاه قرآن زن و شوهر از اركان مهم خانواده هستند و دقت در انتخاب همسر مناسب بسيار شايسته است.
دختران و پسران دانسته يا ندانسته با كسانى ازدواج مى‏كنند كه با ايشان همگونى داشته باشند. باورمن در اين باره مى‏گويد:
«افراد در تمامى سنين در ميدانى فراخ‏تر از آن كه تصادف بتواند بر آن كارگر شود با كسانى وصلت مى‏كنند كه از نظر موقعيت زناشويى همانند ايشان باشد.»17
در ازدواج دختران و پسران هر چند عشق يكى از عوامل خوانده مى‏شود و آن گونه كه گفته شده عشق انسان را از ديدن واقعيت‏ها كور مى‏كند. اما با اين وجود در اين نوع ازدواج‏ها نيز همگونى ميان دختر و پسر وجود دارد. دختر و پسر وقتى عاشق يكديگر مى‏شوند كه پيش از ازدواج همگونيهايى ميان خود ديده باشند. بر اين اساس در بسيارى از ازدواج‏ها هم‏دينى، هم‏نژادى، هم‏فرهنگى و... از عوامل گرايش دختر و پسر به يكديگر است.
نظر داشت ويژگى‏هاى همسر در عصر نزول نيز مورد توجه مسلمانان قرار داشت و ايشان با توجه به معيارهايى كه در آيات و سخنان پيامبرصلى الله عليه وآله وسلم آمده بود ازدواج مى‏كردند و تشكيل خانواده مى‏دادند. شمارى از معيارهاى قرآن براى انتخاب همسر عبارتند از:

الف. ايمان

امروزه بسيارى از اديان هم‏ايمانى را يكى از شرايط ازدواج مى‏خوانند. در نگاه اينان در ازدواج‏هايى كه هم‏ايمانى زن و شوهر وجود ندارد، تنش‏ها و ناسازگاريها بسيار بيشتر از ازدواج‏هايى است كه زوجين هم‏ايمانى دارند.
بر اين اساس زرتشتيان كه ديگران را بى‏ايمان مى‏شناسند تن به ازدواج با غير زرتشتى نمى‏دهند؛ چنان كه يهوديان و مسيحيان نيز هم‏دينى را شرط ازدواج مى‏دانند و به ندرت با غير هم‏كيش خود وصلت مى‏كنند. ارتدوكس‏ها نيز وحدت دين را شرط درستى ازدواج مى‏خوانند و ازدواج مسيحى با پيروان ديگر اديان را باطل مى‏خوانن.د اما ازدواج ارتدوكس با كاتوليك را درست اما حرام مى‏دانند.
افزون بر اديان، صاحب‏نظران خانواده نيز بر هم ايمانى تأكيد دارند و خاستگاه بسيارى از تنش‏هاى خانوادگى را در فقدان هم ايمانى زن و شوهر مى‏دانند.
دكتر كنيزى در اين باره مى‏گويد:
«در امريكا و انگليس هيچ چيز به اندازه مذهب بر الگوهاى كنونى رفتار زوجيت موثر نيست.»18
لوگال يكى ديگر از صاحب‏نظران مسايل خانوادگى مى‏نويسد:
«تا پيش از ازدواج مذهب بر رفتار جوانان موثر است، اما پس از زناشويى اختلافات دينى دشواريهاى فراوانى براى آنها ايجاد مى‏كند و زمينه‏ساز بگو مگوهاى دائمى مى‏شود و با پيشرفت زندگى زناشويى اين دشواريها فزونى مى‏يابد.»19
در اسلام نيز مانند ديگر اديان هم ايمانى يكى از معيارهاى انتخاب همسر خوانده شده است. بر اين اساس مسلمانان حق ندارند با مشركان هم ايمان ايشان نيستند ازدواج كنند:»20
«و لا تنكحوا المشركات حتى يؤمن و لامة مؤمنة خير من مشركة» (بقره/ 221)
«و با زنان مشرك و بت‏پرستى تا ايمان نياورده‏اند ازدواج نكنيد. كنيز باايمان از زن آزاد بت‏پرست بهتر است.»
«يا ايها الذين آمنوا اذا جاءكم المؤمنات مهاجرات فامتحنوهن اللَّه اعلم بايمانهن فان علمتموهن مؤمنات فلاترجعوهن الى الكفار لا هن حل لهم و لا هم يحلون لهن و آتوهم ما انفقوا و لاجناح عليكم ان تنكحوهن» (ممتحنه/ 10)
«اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! هنگامى كه زنان باايمان به عنوان هجرت نزد شما آيند آنها را آزمايش كنيد. هر گاه آنان را مؤمن يافتيد و آنها را به سوى كفار باز نگردانيد. نه آنها براى كفار حلالند و نه كفار براى آنها حلال و آن چه را همسران آنها پرداخته‏اند به آنان بپردازند و گناهى بر شما نيست كه با ايشان ازدواج كنيد.»

ب. پاكدامنى

ملاك ديگر قرآن در انتخاب همسر پاكدامنى است:
«الزانى لاينكح الا زانية او مشركة و الزانية لاينكحها الا زان او مشرك و حرّم ذلك على المؤمنين» (نور/ 3)
«مرد زناكار جز با زن زناكار يا مشرك ازدواج نمى‏كند و زن زناكار را جز مرد زناكار يا مشرك به ازدواج خود در نمى‏آورد و اين كار بر مومنان حرام شده است.»
پاكدامنى مورد نظر آيات، كلى است و تنها به پاكدامنى از زنا محدود نمى‏شود و زنان مسلمان بايد چشمهاى خود را از نگاه به نامحرمان فرو گيرند و عفاف داشته باشند و زينت خود را نمايان نسازند و به گونه‏اى راه نروند كه جلب توجه كنند:
«و قل للمؤمنات يغضضن من ابصارهن و يحفظن فروجهن و لايبدين زينتهن الا ما ظهر منها و...» (نور/ 31)
«و به زنانى باايمان بگو چشمهاى خود را فرو گيرند و دامان خويشى را حفظ كنند و زينت خود را - جز آن مقدار كه نمايان است - آشكار ننمايند...»

ج. شايستگى

يكى ديگر از معيارهاى ازدواج شايستگى همسر است:
«و الذين يقولون ربنا هب لنا من ازواجنا و ذرياتنا قرة اعين و اجعلنا للمتقين اماما» (فرقان/ 74)
«و كسانى كه مى‏گويند: پروردگارا از همسران و فرزندان مايه روشنى چشم ما قرار ده و ما را براى پرهيزگاران پيشوا گردان.»
بر اين اساس در آيات وحى همسر نوح‏عليه السلام و لوطعليه السلام در شمار همسران ناشايست قرار گرفته‏اند.

د. آرامش بخشى

در انتخاب همسر بايد صفات و ويژگى‏هاى او مد نظر قرار گيرد. همسرى مناسب زندگى مشترك است كه آرامش‏بخش باشد و رحمت و مودت در زندگى خانوادگى به وجود آورد:
«و من آياته ان خلق لكم من انفسهم ازواجا لتسكنوا اليها و جعل بينكم مودّة و رحمة» (روم/ 21)
«و از نشانه‏هاى او اين كه همسرانى از جنس خودتان براى شما آفريد تا در كنار آنان آرامش يابيد و در ميانتان مودت و رحمت قرار داد.»

ه . خوش‏زبانى

بخشى از مشكلات و تنش‏هاى خانوادگى ريشه در چگونگى سخن گفتن زن و شوهر با يكديگر دارد. بهره‏گيرى هر يك از زن و شوهر از كلمات زشت و ركيك و آزار رساندن گفتارى به يكديگر صميميت ميان ايشان را از بين مى‏برد و هر روز بر فاصله ميان ايشان مى‏افزايد تا آن جا كه زندگى مشترك براى زن و شوهر و در كنار يكديگر قرار گرفتن غيرقابل تحمل مى‏گردد. بر اين اساس در هنگام ازدواج توجه به خوش‏زبانى يا بدزبانى همسر بسيار پراهميت خوانده شده است:
«فجعلناهن ابكارا. عربا اترابا» (واقعه/36 و37)
«و همه را دوشيزه قرار داديم. زنانى كه تنها به همسرشان عشق مى‏ورزند و خوش‏زبان و فصيح و هم‏سن و سالند.»

و. تناسب سنى

يكى ديگر از معيارهاى ازدواج تناسب سنى ميان دختر و پسر است. زن و شوهرى كه فاصله سنى بسيار با يكديگر دارند بر درك يكديگر توانا نيستند، بيش از ديگران گرفتار ناسازگارى مى‏شوند و كانون خانوادگى ايشان بيش از ديگران در معرض فروپاشى قرار مى‏گيرد. بر اين اساس بهترين شكل ازدواج آن است كه مرد از زن بزرگتر باشد و فاصله سنى زن و شوهر بيش از شش سال نباشد:
«فجعلناهن ابكارا. عربا اترابا» (واقعه/ 36 و 37)

ز. تواضع

تواضع زن و شوهر يكى از عوامل مهم دوام مبحت و دوستى ميان ايشان است. بر اين اساس توجه به خصوصيات و ويژگى‏هاى همسر آينده اهميت بسيار دارد و ضامن دوام زندگى خانوادگى است:
«مسلمات مؤمنات قانتات تائبات عابدات...» (تحريم/ 5)
«همسرانى مسلمان، مؤمن، متواضع، تو به كار، عابد»

پي نوشت :

17- ساروخانى، باقر، جامعه‏شناسى خانواده/ 40.
18- همان/ 64.
19- همان.
20- شافعى، محمدبن ادريس، الام، بيروت، دارالمعرفة، 264/4؛ سرخسى، ابوبكر محمد، المبسوط، بيروت، دارالفكر،1421، 5/22.

منبع:www. maarefquran.com




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
موارد بیشتر برای شما
روش و آداب ختم سوره طلاق + متن و صوت
روش و آداب ختم سوره طلاق + متن و صوت
برپایی محفل روضه خانگی با قدمتی بیش از 159 ساله در قم
play_arrow
برپایی محفل روضه خانگی با قدمتی بیش از 159 ساله در قم
بیهوش شدن پارتکواندوکار مراکشی بر اثر ضربه
play_arrow
بیهوش شدن پارتکواندوکار مراکشی بر اثر ضربه
مردی از جنس مردم
play_arrow
مردی از جنس مردم
سیلی کشتی‌گیر روسی به حریفش در بازی‌های لیگ‌برتر
play_arrow
سیلی کشتی‌گیر روسی به حریفش در بازی‌های لیگ‌برتر
ویدیویی از خلاصه مراسم افتتاحیه بازیهای پارالمپیک ۲۰۲۴ پاریس
play_arrow
ویدیویی از خلاصه مراسم افتتاحیه بازیهای پارالمپیک ۲۰۲۴ پاریس
ماجرای هدیه ای که در حسینیه امام خمینی به اعضای دولت داده شد
play_arrow
ماجرای هدیه ای که در حسینیه امام خمینی به اعضای دولت داده شد
لحظه اهدای مدال پارالمپیک زهرا رحیمی توسط جکی چان
play_arrow
لحظه اهدای مدال پارالمپیک زهرا رحیمی توسط جکی چان
لحظه انفجار شدید در مسیر نظامیان صهیونیست
play_arrow
لحظه انفجار شدید در مسیر نظامیان صهیونیست
داستان عجیب سرنوشت سلطان شرکت هرمی گولدکوئست ایران
play_arrow
داستان عجیب سرنوشت سلطان شرکت هرمی گولدکوئست ایران
برخورد غیر قابل انتظار رهبر معظم انقلاب با تهیه‌کننده‌ای که موهای بسیار بلند داشت
play_arrow
برخورد غیر قابل انتظار رهبر معظم انقلاب با تهیه‌کننده‌ای که موهای بسیار بلند داشت
خنده‌های مجری تلویزیون از اکران فیلم «بچه زرنگ» در اسرائیل: رو دست خوردند!
play_arrow
خنده‌های مجری تلویزیون از اکران فیلم «بچه زرنگ» در اسرائیل: رو دست خوردند!
شیوه طبخ غذای محبوب افغانستانی‌ها؛ قابلی پلو
play_arrow
شیوه طبخ غذای محبوب افغانستانی‌ها؛ قابلی پلو
اعتراف شبکه ۱۴ اسرائیل به وحشت از حمله ایران
play_arrow
اعتراف شبکه ۱۴ اسرائیل به وحشت از حمله ایران
دیدار سرزده سردار زاهدی و شوخی با سربازها
play_arrow
دیدار سرزده سردار زاهدی و شوخی با سربازها