كاربردهای تأویل در قرآن
1. وقوع خارجی و به حقیقت پیوستن رؤیا
خواب حضرت یوسف (علیه السلام) كه دید یازده ستاره و خورشید و ماه بر او سجده میكنند، واقعیت و حقیقت اصلیاش را باز یافت. قرآن كریم در نقل كلام یوسف از تحقق رؤیایش با كلمه تأویل یاد میكند و میفرماید: «وَ رَفَعَ أَبَوَیْهِ عَلَى الْعَرْشِ وَ خَرُّوا لَهُ سُجَّداً وَ قَالَ یَا أَبَتِ هذَا تَأْوِیلُ رُؤْیَایَ مِنْ قَبْلُ قَدْ جَعَلَهَا رَبِّی حَقّاً...» (3): [یوسف] پدر و مادر خود را بر تخت نشاند و همگی برای او به سجده افتادند و گفت: پدر این تعبیر خوابی است كه قبلاً دیدم. پروردگارم آن را حق قرار داد.مورد دیگر تأویل خواب دو جوانی است كه همراه یوسف (علیه السلام) وارد زندان شدند. یكی از آن دو گفت: من در خواب دیدم كه انگور برای شراب میفشارم و دیگری گفت: من در خواب دیدم كه نان بر سرم حمل میكنم و پرندگان از آن میخورند: «... نَبِّئْنَا بِتَأْوِیلِهِ إِنَّا نَرَاکَ مِنَ الْمُحْسِنِینَ» (4): ما را از واقعیت و تعبیر این خواب آگاه كن كه تو را از نیكوكاران میبینم. حضرت یوسف مناسب دید قبل از پاسخ، خبری غیبی برای آنان بازگو كند. «قَالَ لاَ یَأْتِیکُمَا طَعَامٌ تُرْزَقَانِهِ إِلاَّ نَبَّأْتُکُمَا بِتَأْوِیلِهِ قَبْلَ أَنْ یَأْتِیَکُمَا» (5): در اینكه مرجع ضمیر «بتأویله» چیست، دو نظریه وجود دارد: یكی رؤیای دو جوان زندانی و دیگری طعام كه در این صورت معنایش این است كه پیش از آنكه غذایی برای شما فرستاده شود، من به خصوصیات و اوصاف آن غذا به شما خبر میدهم و فلسفه این خبر غیبی این بود كه آن را زمینهای برای پذیرش دعوت آنان به توحید قرار دهد، چنان كه در آیه بعد فرموده است «یَا صَاحِبَیِ السِّجْنِ أَ أَرْبَابٌ مُتَفَرِّقُونَ خَیْرٌ أَمِ اللَّهُ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ» (6): ای همراهان زندانی من آیا خدایان جداگانه بهترند یا خداوند یكتای پیروز و این خبر غیبی همانند كلام عیسی (علیه السلام) است كه در بیان یكی از معجزات خود فرمود: «... وَ أُنَبِّئُکُمْ بِمَا تَأْکُلُونَ وَ مَا تَدَّخِرُونَ فِی بُیُوتِکُمْ...» (7): و از آنچه میخورید و در خانههای خود ذخیره میكنید، به شما خبر میدهم. (8) در این صورت مرجع ضمیر تثنیه در «ذلِكُما مِمّا عَلَّمَنی» تأویل و تعبیر خواب و خبر غیبی یوسف از طعام خواهد بود. (9) در هر صورت مقصود از «نَبِّئْنا بِتَأویلِهِ» خبر دادن از حقیقت خارجی و تعبیر خواب است و اگر مرجع ضمیر «تأویله» در «إِلاَّ نَبَّأْتُکُمَا بِتَأْوِیلِهِ» رؤیای هم زندانیان یوسف باشد نه طعام، در این صورت نیز مقصود از تأویل، تعبیر خواب خواهد بود، چنان كه برخی احتمال دادهاند مقصود از «تأویل الاحادیث» نیز در این كلام الهی «... وَ یُعَلِّمُکَ مِنْ تَأْوِیلِ الْأَحَادِیثِ . .» علم تعبیر خواب است. (10)
2. غرض و هدف نهایی از انجام كار
پس از آنكه موسی (علیه السلام) با خضر همراه شد، كارهایی از وی مشاهده كرد كه موجب اعتراضش شد. حضرت خضر به هنگام جدایی از او فلسفه كارهایش را توضیح داد و گفت: اما آن كشتی كه دیدی آن را معیوب كردم، مال گروهی از مستمندان بود كه با آن در دریا كار میكردند و میخواستم آن را معیوب كنم و پشت سرشان پادشاهی بود كه هر كشتی [سالم] را غاصبانه تصرف میكرد و اما آن نوجوان كه او را كشتم، پدر و مادرش با ایمان بودند و بیم داشتیم كه آنان را به طغیان و كفر وادارد. پس خواستیم كه پروردگارشان به جای او فرزندی پاكتر و بامحبتتر به آن دو بدهد و اما آن دیوار كه میخواست فرو ریزد و آن را به پا داشتم برای دو نوجوان یتیم در آن شهر بود و زیر آن گنجی متعلق به آن دو وجود داشت و پدرشان مرد صالحی بود و پروردگار تو میخواست آنان به حد بلوغ برسند و گنجشان را استخراج كنند. این رحمتی از پروردگارت بود و من آن را خودسرانه انجام ندادم: «ذلِکَ تَأْوِیلُ مَا لَمْ تَسْطِعْ عَلَیْهِ صَبْراً» (11): این بود راز كارهایی كه نتوانستی در برابر آنان شكیبایی به خرج دهی. در این آیه به صراحت از هدف نهایی و رمز و راز كارهای خضر تعبیر به تأویل شده است كه نشانگر كاربرد استعمالی تأویل در این معناست.3. معنای صحیح و معقول آیات متشابه
بخشی از آیات قرآن آیات متشابه است. همین موجب شده است عدهای در فهم آیات قرآن دچار اشتباه شوند. قرآن كریم میفرماید: «هُوَ الَّذِی أَنْزَلَ عَلَیْکَ الْکِتَابَ مِنْهُ آیَاتٌ مُحْکَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْکِتَابِ وَ أُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ فَأَمَّا الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ زَیْغٌ فَیَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاءَ الْفِتْنَةِ وَ ابْتِغَاءَ تَأْوِیلِهِ وَ مَا یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلاَّ اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ...» (12): او كسی است كه این كتاب را بر تو نازل كرد كه قسمتی از آن آیات محكم (صریح و روشن) است كه اساس این كتاب میباشد و قسمتی از آن متشابه است؛ اما آنان كه در قلوبشان انحراف است، به دنبال متشابهاتاند تا فتنهانگیزی كنند و تفسیر برای آن میطلبند؛ در حالی كه تفسیر آنان را جز خدا و راسخان در علم نمیدانند.مقصود از متشابه كه تأویل آن نزد خدا و راسخان در علم است، به دلیل مقابله آن با محكم، آیاتی است كه مخاطب در نگاه اول مقصود از آن را درنمییابد و به دلیل احتمالات گوناگون در فهم آن دچار تردید میشود، مگر آنكه به محكمات مراجعه كند و از طریق آن، مقصود آیه را درك كند؛ برای مثال در آیه شریفه «الرَّحْمنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوَى» (13) شنونده در ابتدا در معنای استوای بر عرش تردید میكند؛ ولی با مراجعه به آیه «... لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْءٌ ...» (14) میفهمد كه استقرار الهی مانند استقرار دیگر موجودات نیست و مقصود از استوا تسلط بر ملك و احاطه بر مخلوقات است. (15)
فرق بین متشابه كه نیازمند تأویل است با مبهم كه محتاج تفسیر است، در این است كه متشابه آن چیزی است كه معنایش مبهم است و به گونهای است كه ذهن مخاطب در رویارویی با معانی مختلف آن دچار تردید میشود. در این هنگام تأویل صحیح، تردید معنایی را زایل میكند؛ اما در مبهم فقط معنا روشن نیست و برای توضیح معنا نیاز به تفسیر است نه برای از بین بردن شك و تردید در احتمالات مختلف معنایی؛ در نتیجه تأویل اخص از تفسیر است؛ زیرا تفسیر رفع ابهام است؛ اما تأویل علاوه بر رفع ابهام، از تردید و شك و به اشتباه افتادن در معنای غیرصحیح جلوگیری میكند. (16)
گفتنی است تأویل با قواعد لغت و علوم بلاغت عربی در تضاد نیست، بلكه در موافقت كامل با آن است، با این توضیح كه اصولاً از ویژگیهای اصلی قرآن این است كه در اوج فصاحت و بلاغت است؛ برای نمونه در آیه قبل، یك معنای «اِسْتَوی علی العَرْشِ» این است كه بر تخت نشست؛ اما در كاربردی دیگر بین عرف نیز شایع است كه وقتی سلطانی بر امور مملكت مسلط میشود و قدرتش بلامنازع استقرار مییابد گفته میشود سلطان بر تخت نشست و این دلالت در مناسبتی عرفی با معنای حقیقیاش است؛ زیرا احاطه و تسلط از لوازم استقرار بر تخت و جایگاه بلندتر از دیگران است و كلمهی «عرش» در آیه به قرینه اینكه خداوند همتایی ندارد و منزه از صفات مخلوقات است، كنایه از قدرت و احاطه مطلقه آمده است كه معنایی شناخته شده برای عرف است. آقای شعرانی مینویسد: تأویل صحیح باید موافق قواعد لغت عربی صحیح باشد. خداوند از یهود نقل میفرماید كه میگفتند دست خدا بسته است. خدای تعالی فرمود: «بَلْ یَداهُ مَبْسوطَتانِ» دست او باز است. در لغت عرب دست بسته بودن، كنایه از عجز است و دست باز بودن كنایه از قدرت و این معنایی صحیح و موافق قواعد زبان عربی است و امثال این تأویل بسیار است. (17)
در برخی از موارد تأویل مقتضی است از میان معانی مختلف یك لفظ كه در لغت ذكر شده است، معنای صحیح و متناسب با مورد را انتخاب كنیم؛ برای مثال كلمه «وجه» در معانی مختلفی استعمال شده است، همانند صورت، ذات، مأخذ، علت، روبرو و عمل یا هر چیزی كه انسان به آن توجه میكند؛ (18) ولی در آیه «... کُلُّ شَیْءٍ هَالِکٌ إِلاَّ وَجْهَهُ ...» (19) یا «کُلُّ مَنْ عَلَیْهَا فَانٍ *وَ یَبْقَى وَجْهُ رَبِّکَ ...» (20) نمیتوان وجه را به معنای صورت كه عضوی از بدن است قرار داد؛ زیرا خداوند منزه از چشم و مادیات است، بلكه میتوان آن را به معنای ذات دانست؛ به این معنا كه همه اشیا فانیاند، مگر ذات مقدس باری تعالی. گفتنی است علامه طباطبایی بر این اعتقاد است كه حق مطلب در تفسیر تأویل این است كه تأویل حقیقتی است واقعی كه بیانات قرآنی اعم از احكام و مواعظ و حكمتهایش به آن مستند است و چنین حقیقتی در تمام آیات قرآن هست، چه محكمات و چه متشابهات و این حقیقت از قبیل مفاهیمی كه از الفاظ به ذهن میرسد نیست، بلكه امور عینی است كه از بلندی مقام ممكن نیست در محدوده شبكه الفاظ قرار بگیرد و اگر خداوند آنها را در قالب الفاظ و آیات آورده، در حقیقت خواسته است آن حقایق را به ذهن بشر نزدیك كند. در حقیقت كلام او به منزله مثلهایی است كه برای نزدیك كردن ذهن شنونده به مقصد و منظور گوینده آورده میشود علامه طباطبایی سپس چهار نظریه مختلف را در معنای «تأویل» مذكور در آیه بیان و آن را نقد میكند و آن چهار نظریه عبارت است از: 1. تأویل همان تفسیر آیه است. 2. تأویل معنای خلاف ظاهر لفظ است كه از ظاهر آیه فهمیده نمیشود. 3. معنایی است كه جز خداوند یا خداوند و راسخان در علم نمیدانند؛ زیرا آیات دارای معانی متعدد است كه برخی از آنان انحصاری است. 4. تأویل مصادیق خارجی آیات است. تأویل آیات اوامر و نواهی، مصالح و مفاسدی است كه در متعلق وجود دارد و تأویل آیات قیامت، بروز خارجی قیامت و مواقف آن. (21) آنچه از تأویل در علوم قرآنی مورد بحث و بررسی قرار گرفته و هر گروه، معنایی از آن را برگزیده، تأویل به یكی از معانی شش گانه است.
4. عاقبت، فرجام و نتیجه كار
خداوند در سوره اسراء میفرماید: «وَ أَوْفُوا الْکَیْلَ إِذَا کِلْتُمْ وَ زِنُوا بِالْقِسْطَاسِ الْمُسْتَقِیمِ ذلِکَ خَیْرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْوِیلاً»(22): زمخشری مینویسد: «تأویلاً» به معنای عاقبت است كه كارها به سوی آن بازگشت میكند، از ماده آل به معنای رجوع و بازگشت. (23) مرحوم طبرسی حسن عاقبت را مربوط به آخرت میداند؛ بدین معنا كه ادا كردن حق پیمانه، وزن كردن با ترازوی درست برای شما در آخرت فرجامی نیكوتر دارد (24)؛ ولی علامه طباطبایی فرجام و تأویل نیكوتر آن حكم را در دنیا نیز متحقق میداند و مینویسد: تأویل هر چیزی حقیقتی است كه بدان منتهی میشود و این حقیقت رشد و استقامت نظام معیشتی و منظم شدن آن است. اگر كیل و وزن به طور عادلانه جریان یابد، زندگی اقتصادی رشد میكند و اقتصاد در مسیری صحیح قرار میگیرد؛ بدین سان كه هر كس مایحتاجی را كه در زندگیاش تنظیم كرده است، به دست میآورد؛ علاوه بر آنكه نسبت به اهل بازار و تجارت اطمینان مییابد و امنیت عمومی در اقتصاد برقرار میشود. (25)در آیهای دیگر نیز همین تعبیر آمده و فرموده است: «... فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِی شَیْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَ الرَّسُولِ إِنْ کُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ ذلِکَ خَیْرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْوِیلاً» (26). مؤلف كشاف مینویسد: تأویل به معنای فرجام و عاقبت است. (27) در تبیان آمده است: «ذالك» اشاره به رد تنازع به خدا و رسول است و برای «احسن تأویلا» سه احتمال ذكر كرده است: 1. عاقبت نیكوتر؛ 2. پاداش بهتر؛ 3. كار بهتر، معنای اول بر این اساس كه تأویل برگرفته از «آل یؤول» به معنای بازگشت است و عاقبت «مآل» و محل بازگشت است. (28)
خداوند متعال در یكی دیگر از آیات كه بسیاری از مفسران كلمه تأویل در آن را به معنای عاقبت دانستهاند، میفرماید: «هَلْ یَنْظُرُونَ إِلاَّ تَأْوِیلَهُ یَوْمَ یَأْتِی تَأْوِیلُهُ یَقُولُ الَّذِینَ نَسُوهُ مِنْ قَبْلُ قَدْ جَاءَتْ رُسُلُ رَبِّنَا بِالْحَقِّ...» (29). مرجع ضمیر «تأویله» كلمه كتاب است كه در آیه قبل آمده (30) و مقصود از تأویل، عاقبت و فرجام تهدیدها و وعدههای الهی در مورد كیفر و پاداش است. «یَوْمَ یَأْتِی تَأْوِیلُهُ» روز قیامت است. (31) اینكه برخی گفتهاند ممكن است منظور روز جنگ بدر باشد، با جملات بعدی ناسازگار است؛ زیرا خداوند میفرماید آنان در روز تأویل كه آن را از پیش فراموش كرده بودند، می گویند: آیا شفیعانی برای ما وجود دارند كه ما را شفاعت كنند یا باز گردیم و اعمالی غیر از آنچه انجام میدادیم، انجام دهیم. درخواست شفاعت و بازگشت، متناسب با قیامت است.
پینوشتها:
1. ابن فارس، معجم مقاییس اللغة، ج1، ص159.
2. اسماعیل جوهری، الصحاح، ج4، ص1627.
3. یوسف: 100.
4. همان، 36.
5. همان، 37.
6. همان، 39.
7. آل عمران: 49.
8. ر.ك: سید محمدحسین طباطبایی، المیزان، ج11، ص 172.
9. محمود زمخشری، الكشاف، ج2، ص471.
10. فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج5و6، ص320. محمود زمخشری، الكشاف، ج2، ص444. محمد بن جریر طبری، جامع البیان، ج7، ص200.
11. كهف: 79-82.
12. آل عمران: 7.
13. طه: 5.
14. شورا: 11.
15. سید محمدحسین طباطبایی، المیزان، ج3، ص21.
16. محمدهادی معرفت؛ التمهید فی علوم القرآن، ج3، صص12 و25.
17. ابوالحسن شعرانی، نثر طوبی، ص56.
18. احمد فیومی؛ المصباح المنیر، ج1و2، ص649.
19. قصص: 88.
20. الرحمن: 26-27.
21. سید محمدحسین طباطبایی، المیزان، ج3، صص45 و 48.
22. اسراء: 35.
23. محمود زمخشری، الكشاف، ج2، ص 665.
24. فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج5و6، ص639.
25. سید محمدحسین طباطبایی، المیزان، ج3، ص91-92.
26. نساء: 59.
27. محمود زمخشری، الكشاف، ج1، ص524.
28. محمد بن حسن طوسی، التبیان، ج3، ص337.
29. اعراف: 53.
30. یحیی بن زید فرّاء، معانی القرآن، ج1، ص38. سید محمدحسین طباطبایی، المیزان، ج8، ص135.
31. محمد بن جریر طبری، جامع البیان، ج5، ص 265-266. فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج3و4، ص657.
كوثری، عباس، (1394)، فرهنگنامه تحلیلی وجوه و نظائر در قرآن (جلد اول)، قم: پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، چاپ اول