واژه‌ی تفصیل در قرآن

«فصل» به معنای متمایز ساختن و جدا كردن یك شیء از دیگری، خارج شدن و بریدن و قطع است و فصل خصومات به معنای حكم به قطع نزاع است. این كلمه در هیئت باب تفعیل، مثلاً‌ در جمله «فصلت الشیء
شنبه، 26 فروردين 1396
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
واژه‌ی تفصیل در قرآن
 واژه‌ی تفصیل در قرآن

نویسنده: عباس كوثری

 
«فصل» به معنای متمایز ساختن و جدا كردن یك شیء از دیگری (1)، خارج شدن (2) و بریدن و قطع است و فصل خصومات به معنای حكم به قطع نزاع است. این كلمه در هیئت باب تفعیل، مثلاً‌ در جمله «فصلت الشیء تفصیلاً» به این معناست كه آن را متمایز قرار دادم. (3)

كاربردهای تفصیل در قرآن

1. بیان روشن، متمایز و دور از ابهام

خداوند متعال می‌فرماید: «وَ کَذلِکَ نُفَصِّلُ الْآیَاتِ وَ لِتَسْتَبِینَ سَبِیلُ الْمُجْرِمِینَ‌»: (4) مرحوم طبرسی می‌نویسد: تفصیل و تبیین و تقسیم نظیر یكدیگرند. (5) وی در معنای عبارت «نُفَصِّلُ الْآیَاتِ» می‌نویسد: آیات را جدا می‌آوریم و آن را بیان و شرح می‌كنیم. (6) یكی از اهداف این كار این است كه راه مجرمان روشن شود. ابن عاشور نوشته است تفصیل به معنای بیان كردن و توضیح است كه از كلمه فصل به معنای جدا شدن اشیا از یكدیگر اشتقاق یافته است و چون اشیای مختلط، به هنگام جدا شدن روشن و مبین می‌شوند، از وضوح و تبیین با كلمه تفصیل تعبیر شده است. (7) مؤلف المیزان نیز می‌نویسد: تفصیل آیات به قرینه مقام، شرح معارف الهی و آراستن آیات از هرگونه ابهام و اغلاق است. (8)
به همین معناست آیه دیگر كه می‌فرماید: «... مَا کَانَ حَدِیثاً یُفْتَرَى وَ لکِنْ تَصْدِیقَ الَّذِی بَیْنَ یَدَیْهِ وَ تَفْصِیلَ کُلِّ شَیْ‌ءٍ...» (9): اینها داستان دروغین نبود، بلكه تصدیق كننده كتاب‌های آسمانی پیش روی اوست و بیان كننده هر چیزی است كه در سعادت انسان نقش دارد.
خداوند متعال در سوره اعراف می‌فرماید: «وَ لَقَدْ جِئْنَاهُمْ بِکِتَابٍ فَصَّلْنَاهُ عَلَى عِلْمٍ...»‌(10). شیخ طوسی در تفسیر آیه می‌نویسد: معانی آیات را از یكدیگر متمایز ساختیم، به گونه‌ای كه از هر گونه اشتباه مصون باشد. تفصیل و تبیین و تقسیم، نظیر یكدیگرند (11). بیضاوی نیز در معنای آن می‌نویسد: معانی مختلف از عقاید و احكام و مواعظ را در قرآن بیان كردیم. (12)
در سوره هود نیز آمده است: «أُحْکِمَتْ آیَاتُهُ ثُمَّ فُصِّلَتْ مِنْ لَدُنْ حَکِیمٍ خَبِیرٍ» (13). مفسران برای «فصّلت» احتمالات مختلفی ذكر كرده‌اند: 1. دلایل توحید و احكام و مواعظ و قصص از یكدیگر متمایز شده‌اند (چنان كه دانه‌های گردنبند به وسیله درها و گوهرها از یكدیگر جدا می‌شوند). 2. آیات قرآن دارای فصل‌ها و سوره‌ها و آیات مختلفی است و نزول آن نیز به صورت تدریجی و با فاصله بوده است. 3. بین حق و باطل در آن فرق گذاشته شده است. این احتمال نیز ذكر شده است كه «فصلت» به معنای این است كه آنچه بندگان بدان نیاز دارند، در قرآن تشریح و بیان شده است. براساس همین معنا مؤلف كشاف می‌نویسد: در جمله «مِنْ لَدُنْ حَکِیمٍ خَبِیرٍ» با صدر آیه صنعت زیبای ادبی طباق به كار رفته است؛ زیرا معنایش این است: «اُحكمت لانّه احكمها حكیم»: آیات قرآنی از استحكام و اتقان و نظم بدون خلل و یا حكمت برخوردار است؛ زیرا این آیات از خدای حكیم است و از سویی دیگر در آغاز فرمود آیاتش تفصیل و تبیین شده و در پایان اعلام كرد بیان و تفصیل آنها از فردی است كه خبیر و آگاه به كیفیت امور است. (14)
گفتنی است كلمه «ثم» برای تراخی در زمان نیست؛ زیرا استحكام و حكمت با تشریح و تفصیل آیات همزمان است، بلكه این ترتیب به لحاظ كلام است. (15) می‌توان گفت معنای اصلی «فصّلت» تمایز است و هر یك از احتمالات بیانگر مصداقی از آن می‌باشد بدین سان كه از مصادیق آن معانی متمایزی است كه فرق گذارنده بین حق و باطل یا بیانگر دلایل توحید و مواعظ و احكام است. در راستای همین معناست كه علامه طباطبایی تفصیل را در گستره معانی قرار داده، آن را متمایز ساختن معانی آیات از یكدیگر در بیان معارف و احكام می‌داند نه الفاظ و مقصود از «احكمت» را وحدت جمع و روح حاكم بر معارف آن برمی‌شمرد و در تفسیر «احكمت» می‌نویسد: معنایش این است كه آیات كریمه قرآن با همه اختلافی كه در مضامین و با همه تشتتی كه در مقاصد آنهاست، به یك معنای بسیط برمی‌گردد و همه غرض واحدی را دنبال می‌كنند و آن توحید ذات پروردگار متعال است. وی دیگر احتمالات تفسیری در معنای «فصلت» را نقد می‌كند و برخی را بدون دلیل و برخی دیگر را به دور از معنای «فصلت» یا مخالف ظاهر آیه می‌داند؛ برای نمونه می‌نویسد: بعضی از مفسران گفته‌اند مقصود از «فصلت» این است كه آیات قرآن با وعده و وعید و ثواب و عقاب تفصیل داده شده است؛ ولی این نظریه‌ای بدون دلیل است. بعضی دیگر گفته‌اند «احكمت آیاته» به این معناست كه آیات قرآن محكم و غیرقابل نسخ است و مانند دیگر كتاب‌های آسمانی نیست كه هر یك بعد از مدتی نسخ شدند و «فصلت آیاته» یعنی با بیان حلال و حرام و سایر احكام تفصیل داده شده است. علامه طباطبایی پاسخ می‌دهد اگر این معنا منظور بود، لازم می‌بود نسخ نشدن را مقید به عدم نسخ به وسیله كتابی دیگر كند؛ زیرا روشن است كه بعضی از آیات قرآن به وسیله خود قرآن نسخ شده و حال اینكه چنین قیدی در آیه پیشین نیامده است. در نتیجه تفصیل همان بیان معانی متمایز در معارف و احكام است كه به قرینه مقابله آن با «احكمت» از اصلی بسیط و یگانه كه توحید روح حاكم بر آن است، نشئت گرفته است. (16)

2. جدا آمدن با فواصل مختلف

قرآن كریم می‌فرماید: «فَأَرْسَلْنَا عَلَیْهِمُ الطُّوفَانَ وَ الْجَرَادَ وَ الْقُمَّلَ وَ الضَّفَادِعَ وَ الدَّمَ آیَاتٍ مُفَصَّلاَتٍ فَاسْتَکْبَرُوا وَ کَانُوا قَوْماً مُجْرِمِینَ‌» (17): سپس طوفان و ملخ و قمّل (شپش یا شپشه سیاه كه در گندم افتد یا ملخ خرد) (18) و قورباغه و خون را كه نشانه‌هایی از هم جدا بودند، بر آنان فرستادیم؛ پس تكبر ورزیدند و جمعیت گنهكاری بودند. در اینكه مقصود از «آیات مفصلات» چیست، دو احتمال مطرح است: یكی آنكه به معنای نشانه‌ها و عذاب‌های روشن و آشكار است كه فرعونیان به جهت عبرت و پندآموزی و جزای كفرشان بدان مبتلا شدند و هر فرد عاقل متوجه می‌شد كه اینها از جانب خداست و دوم به معنای نشانه‌ها و عذاب‌هایی است كه در فواصل مختلف و جدا از یكدیگر بر فرعونیان نازل شد (19)؛ به این دلیل كه از آیه بعدی استفاده می‌شود كه پیش از فرستادن هركدام از آیات، موسی از آمدن آن آیه و عذاب خبر می‌داد؛ بنابراین وقتی با آن برخورد می‌كردند، دست به دامن موسی می‌شدند تا بلكه دعایی كند و آن عذاب را از ایشان برگرداند و با موسی پیمان می‌بستند كه در صورت رفع عذاب ایمان آورند؛ ولی وقتی به دعای موسی عذاب برداشته می‌شد، عهد خود را می‌شكستند. (20) در برخی از تفاسیر فاصله بین هر یك از عذاب‌ها یك سال بیان شده است. (21)

پی‌نوشت‌ها:

1. ابن فارس، معجم مقاییس اللغة، ج4، ص505.
2. اسماعیل جوهری، الصحاح، ج5، ص1790.
3. احمد فیومی؛ المصباح المنیر، ج1و2، ص474.
4. انعام: 55.
5. فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج3و4، ص657.
6. همان، ص477.
7. ابن عاشور، التحریر و التنویر، ج6، ص 126.
8. سید محمدحسین طباطبایی، المیزان، ج7، ص105.
9. یوسف: 111.
10. اعراف: 52.
11. محمد بن حسن طوسی، التبیان، ج4، ص418.
12. عبدالله بیضاوی، تفسیر البیضاوی، ج2، ص82.
13. هود: 1.
14. محمود زمخشری، الكشاف، ج2، ص377.
15. همان.
16. سید محمدحسین طباطبایی، المیزان، ج10، ص136-139.
17. اعراف: 133.
18. ابوالفتوح رازی، روض الجنان، ج8، ص353. نیز ر.ك: فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج3و4، ص730.
19. محمود زمخشری، الكشاف، ج2، ص148.
20. سید محمدحسین طباطبایی، المیزان، ج8، ص227.
21. علی بن ابراهیم قمی، تفسیر القمی، ج1، ص239. ابن جمعه عروسی حویزی، تفسیر نورالثقلین، ج2، ص58.

منبع مقاله :
كوثری، عباس، (1394)، فرهنگنامه تحلیلی وجوه و نظائر در قرآن (جلد اول)، قم: پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، چاپ اول
 


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط