شناخت رفتار نوجوان و جوان
مقدّمه
رفتار نوجوان و جوان دوام و ثبات ندارد و بدين خاطر قابل پيش بيني نيست. برخوردش با ديگران نامناسب و اغلب رنجاننده است. خنده هاي بلند و تظاهرات ضد و نقيض صورت رفتاري خاصي به آنها ميدهد.
در عملكردها هدف و ارزش شان در جهت بدست آوردن موقعيت، امنيت، ارضاي آني آرزوها، همرنگي ، هم آرائي با جماعت و كسب مقبوليت اجتماعي است و در اين طريق سعي دارند از شيوه بزرگتران كه موفقيت هائي در اين زمينه بدست آورده اند تقليد كنند، البته اين حالت ديري نمي پايد، آن ها بمرحله پختگي وارد ميشوند و رفتار خود را عاقلانه مي سازند.
رفتار تقليدي:
او مقلد است آنچنان كه حتي ميتوان گفت تقليدي دارد كوركورانه و از آن براي ساختن شخصيت خود، كسب محبوبيت اجتماعي، بالاآمدن و معروف شدن استفاده ميكند. ميدانيم كه جنبه تشخص طلبي در آنان قوي است. ميخواهد به رشد و تكامل اجتماعي برسد ولي امكان و توان آن را ندارد و تقليد براي او يك ميان بر است براي وصول به مقاصد او.
تقليد در نوجوانان زيادتر از جوانان است و از لحاظ تربيت ميتواند خطري مهم براي او باشد از آن جهت كه او توان عقلي ندارد تا به ارزيابي زشت از زيبا بپردازد. و هم تقليد در دختران بيشتر از پسران است و بويژه در سنين 16-17 به اوج ميرسد و آنها ميكوشند در رفتار و در سخن از شيوه ها و راه و روش ديگران استفاده كنند.
بر اثر تقليد مسائلي بسيار آموخته و كسب ميشود ولي در عين حال چه بسيارند لغزشها و جناياتي كه پديد مي آيند و چه ضوابطي از اخلاق و آداب و رسوم زير پا گذارده ميشوند.
بتدريج كه از مرحله نوجواني به جوان ميرسد حالت تقليد او به ضد تقليد تبديل ميشود آنچنان كه كار بزرگسالان در نظرش نفرت انگيز ميشود. براي احراز شخصيت حتي سعي دارد از تقليدهاي لازم سرپيچي كند و در راه و روش ها و ارزش ها تجديد نظر نمايد.
آنچه از نظر تربيت مهم است تعديل جنبه تقليد و ضد تقليد در آنهاست. بايد كوششي بعمل آيد تا آنان تقليد جاهلانه و كوركورانه نداشته باشند و مسائل را بي قيد و شرط نپذيرند و هم در آنجا كه مسأله پيروي مطرح به مخالفت و ضديت بيحساب نپردازند.
جنبه قهرمان جوئي:
گاهي اينان از قهرمان ورزشي تقليد ميكنند و براي نيل به مقام قهرماني به ورزشهائي روي مي آورند كه تلاش در آن فوق قدرت و توان آنهاست، موتورسيكلت مي رانند و اداي قهرمان مورد نظر خود را در مي آورند. در مواردي اداي كساني را در مي آورند كه از راه و رسم اجتماعي سر باز زده و تن به رفتارهاي مخالفت آميز مي دهد.
گاهي پيرو ستاره سينمائي می شود و كارهاي غيرواقعي و ساختگي آنها را جزو برنامه زندگي خود قرار ميدهد و آنرا مايه افتخار ميداند. چون او مي پوشد، چون او حرف مي زند، چون او مي خندد و چون او خود را مي آرايد و از اين ديد دائماً درصدد الگوگيري است. و اگر بتوانيم الگوهاي شايسته اي را در سر راهش قرار دهيم و او را وادار به تبعيت از آن نمائيم در تربيت او موفقيم.
رفتار گروهي:
افق هاي زندگي اجتماعي افزايش مي يابد و او سعي دارد به عضويت در گروهها درآيد و در اين زمينه با آنها همراهي و همكاري كند. بدنبال معيارهاي گروهي است و از آن كاملاً تبعيت ميكند. در لباس و كفش و آرايش همراه و همگام آنهاست آنچنان كه گوئي حق داشتن افكار و سليقه هاي شخصي را از او گرفته اند.
در گروههائي كه او از آنها تبعيت ميكند تندرويهائي وجود دارد و حركت شان حركتي از بين برنده و نابودكننده است. با هم متحد ميشوند و در سايه آن ويرانگريهائي پديد مي آورند. حساسیت و غوغاگری آنان خود امری است که به این وضع دامن میزند و سروصدا پدید می آورد.
كسب محبوبيت:
در او اصراري است به مورد قبول واقع شدن و براي وصول به اين هدف دست به هر اقدام و تلاشي ميزند از راه لباس و شيكي آن براي خودنمائي استفاده ميكند، رفتار ضد اجتماعي پيدا مينمايد، تن به تقلب در امتحان ميدهد تا نمره باد آورده اي را بدست آورد.از طريق رشوه، تهديد، تشبّث و اعمال زور سعي دارد خود را بقبولاند، كارهاي خلاف و ناپسند انجام ميدهد و در همه اين امور از دوستان خود تقليد ميكند و منشأ بسياري از فسادها و آلودگي ها همين امر است. البته اگر اين محبوبيت طلبي او تأمين شود فردي خواهد شد با حياء، متواضع و داراي احساس شرمي عميق.
خودنمائي:
شيفتگي او به ابراز وجود سبب آن ميشود كه از آن به جنون خودنمائي تعبير شود و البته او در اين خودنمائي از استدلالات بظاهر منطقي استفاده ميكند، به جدلها و قياسات زشتي متوسّل ميگردد، اسير تخيلات افسانه اي ميگردد، تصورات واهي بر او غلبه ميكند، آنچنان كه از واقعيت هاي زندگي غافل شده و به اوهام پناه ميبرد.
گاهي او در اين خودنمائي آنچنان واله ميشود كه از عقل و منطق بزرگسالان گريزان ميگردد، زندگي را از پشت عينك افكار تيره خود مي بيند، حتي مرتكب جرم و جنايت شده و به كارهاي خشن وحشتناكي دست ميزند. با اينكه در قلبش به خود احساس حقارت دارد از تلاش براي خودنمائي دست بردار نيست و البته اگر بفهمد كه ديگران خودنمائي او را فهميده اند فوق العاده ناراحت خواهد شد.
خواهش تجمل و خودآرائي و تن دادن به خودنمائي طبيعي حيات نوجوان و جوان است ولي بدان شرط كه به افراط كشانده نشود. خوبست كه او خود را بيارايد ولي نه بدانگونه كه در برابر ويترين مغازه اي بايستد و مويش را شانه بزند و يا احساسش اين باشد كه خود را فردي استثنائي جلوه دهد. اين خواهش بايد تحت مراقبت قرار گيرد و بدور از افراط و تفريط باشد.
حادثه جوئي ها:
در اين رابطه است كه اعمال خرابكارانه اي از او ديده مي شود، او را در حالي مي بينيم كه گوئي ميخواهد عقده اش را خالي كند، و يا زماني تصميم هاي ناروائي مي گيرد و كاري زيانبخش را آغاز ميكند آنچنان كه ممكن است مصيبتي غيرقابل جبران پديد آورد و شعله آتشي را برافروزد و يا كينه اي را ايجاد نمايد.
راندن سريع اتومبيل و موتورسيكلت، درآوردن صداهاي گيج كننده از خود و يا موتورسيكلت خود همه حاكي از همين حالت و حاكي از ناكامي ها، بچگي ها ناپختگي هائي است كه از او بروز ميكند.
تهاجم و پرخاشگري
اين حالت تقريباً از حدود 14سالگي شروع شده و تا حدود 20سالگي ادامه پيدا ميكند. جنبه تهاجمي در اين مرحله قوي است و اينان از آن لذت ميبرند. و روح پرهيجان و غوغاطلب آنان نوجوان و جوان را براي هجوم و حمله اي نابخردانه آماده ميكند و وسوسه هاي موجود در اين انحراف و لغزش به او كمك ميكند.
چه بسيارند جرم ها و جناياتي كه حاصل اين حالاتند و چه بسيار رزم جوئي ها، مبارزه طلبي ها، روابط نادرست با اطرافيان كه بر اثر همين رفتارها پديد مي آيد. او پاي به زمين مي كوبد، حركت مخالف نظر عامه انجام ميدهد، انرژي خود را زائل ميسازد، زبان درازي ميكند، تغيير چهره ميدهد و...
درباره منشاء اين حالات اظهار نظرهاي گوناگوني است، روانكاوان آن را زائيده تغييرات بدني و فيزيولوژيكي دانسته اند، برخي ديگر آن را حاصل آزادي هاي مضّر ميدانند كه منجر به بي ادبي هائي شده است. گروهي ديگر آن را نتيجه تحقيرها و ناديده گرفتن ها ميدانند كه سبب پيدايش دشمني و كينه توزي و انتقامجوئي شده مي گويند او از اينكه در عالم خيال گمان دارد كه بر او ظلم ميشود احساس ناكامي دارد و از آن ناراحت است و با استفاده از زور و قدرت و رشد دادن صفات ناپسند و ضدانساني ميكوشد آن را بنحوي جبران كند.
مسأله گريزپائي آنها:
زود باوري ها در آنها مؤثر است و تصميم گيري هاي ناسنجيده موجب آن ميشود كه به اين كار اقدام نمايند اينان حتي بدون لباس و پول و وسايل اوليه از خانه ميگريزند و گاهي از همان ساعات اول پشيمان ميشوند و البته پذيرش والدين و مربيان آنان را سر راه مي آورد و يا لااقل آنها را هشيار ميسازد.
حالات آنها
مقدمه:
حالاتي در اينان پديد مي آيد كه در ديگر گروههاي سنّي هم كمتر است و هم كم خروش تر. كج خلقي، متون مزاج مباحثه و معارضه، در عين احساس شرمساري، حالت خجول بودن و حياي افراطي در او به وفور ديده ميشود. و البته اين بدان معني نيست كه احساس شرم شان رنگ ثابتي داشته باشد. گاهي هم برعكس، بويژه در آن هنگام كه پاي منافع شان در خطر باشد چنان وقيح ميشوند كه مقاومت در برابرشان دشوار ميگردد.
تفاوت حالات
در جوان تندروي است و در پيرسكون و متانت، در جوان نوخواهي است و در پير پاي بندي به سنّت در جوان ميل به جوشش و شور است و در پير ميل به استراحت، در جوان حكومت احساس است، ميل به بازي و جنبش است، وابستگي به تخيل است، غالباً ديد خوش بيني است، فرو رفتن در لذّت آني است، تهوّر است، شجاعت است، بي قيدي است، تزلزل و ترديد است و... و در پير حكمت طلبي، محافظه كاري فرو رفتن در گذشته، بدبيني به آينده، تسلط بر خود، ركود و جمود، پختگي و كمال، پاي بندي به ضوابط و... تفاوتهاي شان را با كودكان هم از ديد هاي ديگر مي توان مورد بررسي قرار داد مثلاً كودك محدودنگر و خودبين است و نوجوان و جوان ديدي وسيعتر دارند. كودك و نوجوان هر دو به لذت پاي بندند ولي نوع لذات متفاوت است در اينان بيداري غرايز ديد و لذّت ديگري را پديد مي آورد و در جمع تظاهراتي كه جلوه در حيات پديد مي آيد به تمام و كمال با ديگر سنين متفاوت و بصحنه عمل رسيدن آن همراه با دشواري هائي است.
حالت بدبيني
آنها كه در دوران كودكي كه در محيط خانواده مرعوب بوده و رنج و تلخي هائي را بطور مداوم ديده اند از آميزش مردم بيم و هراس داشته و نسبت به زندگي و پديده هاي آن بيعلاقگي هائي نشان ميدهند. برداشت شان از زندگي اين ميشود كه حيات داراي بنياني بي ارزش و برمبناي پوچي است. از واقعيت ها دور شده و آنها را به باد مسخره ميگيرند. در آسمان خيال خويشند و از آن پائين نمي آيند.
اينان در مواردي چون كودكان ميشوند كه كار ناشيان را ميكنند و ميخواهند به راه افتند سقوط كرده و مأيوس ميشوند. اين يأس آنها را به افسردگي كشانده و احساس حقارت در آنان پديد مي آورد. دلشكسته و آزرده مي شوند و در مواردي بي تفاوتي بي عاطفگي را چون يك سلاح حفاظتي بحساب آورده و براي حفظ خود از خطر غرق شدن و گرفتار شدن از آن استفاده ميكنند. اين حالت نوعي تسليت براي آنها و از جهتي نوعي انتقام گيري از عوامل نابسامان كننده است.
حالت انزواجوئي
تن دادن به انزوا و خلوت توسط اينان غالباً بر مبناي دو گونه مقاصد است.
1- تنها ماندن بخاطر سوختن، كشف خود و راه حل مشكل خويش، انديشه درباره عوامل مزاحم، گريه كردن و دل را سبك كردن كه اين امر گاهي ناشي از حالت درونگرائي است كه غالباً در سنين بلوغ رخ مينمايند.
2- استفاده از انزوا و محل خلوت بعنوان پناهگاه كه در آن بخواندن چيزهاي ممنوع، سيگار كشيدن، استمناء، نقشه كشي هاي مخرّب، انديشه درباره كيفيت اعمال و طغيان و عصيان باشند. و اينان در اين موارد و گاهي آنچنان در خود فرو رفته اند كه گوئي از خود هم غافلند.
در همه حال از تنهائي مطلق، از سلول انفرادي، از جدائي طولاني در وحشت است و اين از آن جهت كه آنان هنوز شخصيتي دنباله رو دارند و ميخواهند چون كودكان با ديگران و در پناه ديگران باشند. در آنگاه كه از همه اطرافيان بريده اند باز هم با دوستان خود خوشند و از مجاورت شان لذت مي برند.
رؤيا و مخفي كاري:
اينان به سادگي از دنياي واقعيت به دنياي موهوم وارد ميشوند، در آنجا براي خود آرزوهائي را محقق مي سازند، خوشحال و مسرور ميشوند و در اندك مدتي ناراحت و غمگين ميگردند. شادي و يا تأثرّات شان داراي شدّت و حدّتي است. اين رؤيا اغلب ناشي از جرياناتي است كه در بيداريها اتفاق مي افتد و خواسته هائي را در آنان برمي انگيزاند.
نقشه كشي ها براي مخفي كاري هايشان در اين رؤياهاست گو اينكه از دوستان و همگنان خود چيزهائي در اين راه مي آموزند. اصولاً طرز فكر و عمل نوجوان و جوان بگونه اي است كه ميخواهد اعمال خود را اسرار آميز جلوه دهد و رفتاري عجيب و غريب داشته باشد.
وجود مخفي كاري هاي بسيار كه در آن مهارت هم دارند بگونه اي است كه اصولاً دوره حيات شان را رازآميز جلوه ميدهد و روانشناسان سخن از وجود حقايق ناشناخته بسياري درباره آنها دارند. همين مخفي كاري است كه آنان را واميدارد بعنوان يك جاسوس، منافق، سخن چين مدتها نقش خود را ايفا كنند و با وضعي به پيش روند كه ديگران از آن سر در نياورند. ورود برخي از آنان در ارگانها و نهادهاي مختلف بعنوان عامل نفوذي خود نشان دهنده وجود زواياي تاريك در جريان شناخت آنهاست.
حالت ترديد:
آنها هم چنين درباره قدرت تن خود، ميزان فهم و درك خود در ترديدند، دعواها، زورآزمائي ها، وزنه برداري ها، شركت شان در مسابقات گوناگون، تلاش به شناخت ميزان زور بازوي شان اغلب بر همين اساس توجيه ميشود.
اينان هم چنين درباره مسائل ديني خود شك دارند و در عين حال ميكوشند حاصل عبادت و عمل شان بگونه اي باشد كه دچار احساس گناه نشوند. از احساس اعتماد به خود دورند. و براي درك هماهنگي و حركات خود ارجي قائل نيستند. خود ميدانند كه هيجان آنها متفاوت است و درباره مسائل خود با شك و ترديد مي نگرند.
لجاجت ها و آمريت ها:
اينان گاهي كودكي ميكنند. چيزي را ميخواهند و اصراري دارند بدان دست يابند. استبداد رأي دارند. ميكوشند آنچه را كه خود تشخيص داده اند شخصاً عمل كنند، اگر چه عمل شان منطقي و استدلالي در پي نداشته باشد. در خانه نسبت به بچه هاي كوچكتر حالات آمرانه و رياست مآبانه اي دارند و حتي درصدد مسخره و آزار آنها برمي آيند، اداي آنها را درمي آورند و از اينكه امر و نهي شان عملي مي شود خوشحالند.
در منشأ اين حالت نظرات مختلفي از سوي روانشناسان است و برخي از روانشناسان حرفه اي و يا روانكاوان چون فرويد منشاء اين امر را هم چون ديگر امور به عقده اديب وصل ميكنند كه در ارزيابي علمي بسي افسانه و كودكانه بنظر ميرسد ميگويند ميل به تملك مادر يا پدر توسط پسر تا دختر اين رفتار را پديد مي آورد. ديگران هم گفته اند اگر احساس خواري و درماندگي از حد بگذرد ممكن است فرد با اطرافيان در كشمكش وارد شود و تعادل او را بهم بزند. بنظر ما جهت دوم مي تواند تا حدودي قابل توجيه باشد ضمن اينكه محيط تربيت در عدم كنترل و تعديل اين تحولات داراي نقشي اساسي است. البته كينه ها و عداوت هاي ناشي از احساس بيعدالتي و نابساماني ها خود ميتواند در ايجاد اين روحيه و حالات مؤثر باشد.
سبقت جوئي ها
اينان ميل دارند بين جمع سر و گردني افراشته تر داشته باشند و اصولاً از مقاصد عمده آنان بدست آوردن مقام اجتماعي است. بهمين نظر در مسابقات عجيب شركت ميكنند، دست به عمليات آكروبات ميزنند، قهقهه سر ميدهند، احساسات خصمانه خود را بگونه اي چشمگير متجلي ميسازند و در همه حال ميخواهند غرور خود را بگونه اي ارضا نمايند.
او ميخواهد در جامعه هميشه بديع و نوبماند و براي همين مقصد تن به مسابقات خطرناك مي دهد و اگر بفهمدكه شما اين نكته را فهميده ايد بعلت حجب و حيايش خجالت ميكشد، سرخ ميشود و حتي ممكن است با شما درگيري آغاز نمايد. از تشكيل ركوردهاي جديد و تشويق جوان به شكستن آن بايد اجتناب كرد كه هم پيروزي و هم شكست او در مسابقه خطرآفرين است.