سهولت رفتار و احكام در سيرة پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)

اين دو ويژگي از جمله خصوصيلت شاخص بسياري از خصلت ها و صفات، ‌آداب رفتاري و معاشرتي و اوامر و نواهي آن حضرت(صلی الله علیه و آله و سلم)بود چنانكه خداوند نيز درباره اش مي فرمايد: «وانک لعلي خلق عظيم» (سوره قلم -4) (و به راستي تو را خويي است سترگ.) اين تسامح و ساده گيري، داراي شواهدي در كتاب و سنت است:
شنبه، 17 اسفند 1387
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
سهولت رفتار و احكام در سيرة پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)
سهولت رفتار و احكام در سيرة پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)
سهولت رفتار و احكام در سيرة پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)

نويسنده:آيت الله محمد واعظ زادة خراسانی




پيامبر گرامي اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم)خود هم برخوردار از ويژگي مدارا و تسامح با مردم و سهولت در تشريع و احكام بود و هم مأمور به اين دو ويژگي بود؛
اين دو ويژگي از جمله خصوصيلت شاخص بسياري از خصلت ها و صفات، ‌آداب رفتاري و معاشرتي و اوامر و نواهي آن حضرت(صلی الله علیه و آله و سلم)بود چنانكه خداوند نيز درباره اش مي فرمايد: «وانک لعلي خلق عظيم» (سوره قلم -4) (و به راستي تو را خويي است سترگ.) اين تسامح و ساده گيري، داراي شواهدي در كتاب و سنت است:
مدارا و تسامح در قرآن مجيد. كه در آيات متعددي به شرح زير بدان اشاره شده است:
آية يكم:
«فبما رحمة من الله لنت لهم ولو کنت فظا غليظ القلب لانفضوا من حولك فاعف عنهم واستغفر لهم وشاورهم في الامر فاذا عزمت فتوکل علي الله ان الله يحب المتوکلين» (سورة آل عمران -159) (پس با بخشايشي از سوي خداوند، با آنان نرمخويي ورزيدي و اگر درشتخويي سنگدل مي بودي، از دورت مي پراكندند‌؛ پس آنان را ببخشاي و براي ايشان آمرزش بخواه و با آنها در كار، رايزني كن و چون آهنگ كاري كردي، به خداوند توكل كن كه خداوند توكل كنندگان (به خويش) را دوست مي‌دارد.)
در اين آيه، عناصر چندي از تسامح و رواداري در رفتار و اخلاق گردآمده كه هر كدام شايسته توجه و تأمل و دقّت و بحث و بررسي است:
1- نرم خويي در گفتار و كردار و همزيستي با مردم، نكته قابل توجه در اين آيه همچون بسياري از آيات شريفة ديگر، گردآمدن ويژگي نرمش و متضاد آن يعني تشويق و ترغيب به نرمخويي و هشدار و زنهار نسبت به ضدّ آن يعني درشتخويي و سنگدلي است و تنها به يكي از دو جنبه نقطه مقابل نرمخويي بسنده نكرده و هر دو مفهوم يعني درشتخويي – كه خشونت و شدّت در گفتار و كردار است- و سنگدلي – كه خشم و سختي دروني است – را مطرح كرده است‌؛ چنين شيوه اي يعني گردآوردن امر به چيزي و نهي از ضد آن، ‌اصلي است‌قرآني كه در مبحث ويژگي‌هاي احكام اسلامي در همين مقاله بدان خواهيم پرداخت.
2- نتيجه و حاصل عمل را با بيان نتايج عكس آن، يعني پراكندگي مردم از گرد پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله و سلم)مطرح كرده است كه عكس آن يعني گرد آمدن مردم و روي آوردن ايشان در صورت رفتار نرم نيز قهراً به عنوان نتيجة نرمخويي مطرح مي‌گردد.
3- بخشش آنها در صورت خطا و لغزش و بروز رفتار نادرست. كه بخشش را همواره از جمله عوامل حسن معاشرت و مداراي با مردم در نظر گرفته‌اند.
4- بخشش ومغفرت كه خود تعبير ديگري از عفو و گوياي قصور و كوتاهي انجام گرفته از سوي فرد مورد بخشش است كه جمع آنها نيز گوياي همزيستي شايسته با فرد خطا كار و خوشرفتاري با اوست.
5- رايزني با آنان كه خطا كرده اند و مرتكب لغزش شده اند كه اين اوج خوشرفتاري و پاسخ بدي با خوبي و نيكويي است زيرا رايزني و مشورت، نشانه صلح وصفا و عدم خصومت دروني و بروني است كه ميان دو دوست و رفيق تحقق مي يابد؛‌ رايزني نشانة برادري و دوستي و اعتماد ميان طرفين و حاكي از برطرف گشتن همة كينه ها و دشمني ها و خصومت ها و دلخوري هاست.
6- و سرانجام بخش آخر آن توكّل بر خدا در تمامي موارد ياد شدة نرمخويي و بخشش و مغفرت و رايزني است و بدين معناست كه اگر بر خدا توكل كردي نه تنها زياني نخواهي ديد كه خداوند نيز توكل كنندگان را دوست مي دارد.
بنابر اين سياق آيه با دربرگيرندگي اين عناصر شاخص، اوج خوش‌رفتاري و روا داري و مدارا با مردم را به نمايش مي گذارد.
آية دوم: «خذ العفو وامر بالعرف واعرض عن الجاهلين» (سورة اعراف - 199)(گذشت را در پيش گير و به نيكي فرمان ده و از نادانان روي برگردان.)
خداوند متعال در اين آيه نيز سه ويژگي رفتاري با بدكاران را مطرح كرده كه جملگي مستلزم مدارا و خوشرفتاري است :
1- در پيش گرفتن عفو و بخشش و گذشت نسبت به اخلاق و مازاد بر احتياج اموال مردم؛ اين نكته در آيه ديگري نيز مطرح گشته است: «ويسالونک ماذا ينفقون قل العفو» (سورة بقره -219) (و از تو بپرسند چه چيزي را ببخشند؟ بگو افزون بر نياز سالانه را.) در تفسير اين آيه، افزون بر قوت سالانه و با در نظر گرفتن ميزان مصرفي ميان اسراف و امساك، گفته شده است و بهر حال واژة "العفو" در بردارندة سادگي و سهولت داد و ستد است.
2- فرمان به كارهاي عرفي و نيكو يعني به عادات پسنديده و نيكوي عقلي و شرعي مردم و آنچه ميان ايشان متعارف گشته است.
3- رويگرداني از نادانان. بدين معنا كه هر چند جهل و ناداني و نابخردي، گناهي قابل مجازات است ولي آنانرا عذر بنه و از ايشان درگذر و با ناداني و سفاهت ايشان با بردباري و حلم، برخورد كن.
آية سوم: «ولا تستوي الحسنة ولا السيئة ادفع بالتي هي احسن فاذا الذي بينك وبينه عداوة کانه ولي حميم * وما يلقاها الا الذين صبروا وما يلقاها الا ذو حظ عظيم .» (سورة‌فصلت آيه هاي 34و35) (نيكي با بدي برابر نيست؛ به بهترين شيوه ديگران را از چالش با خود باز دار، تا گاه آنكس كه ميان تو و او دشمني يي است، چون دوستي مهربان گردد * و اين را جز آنان كه شكيب مي ورزند و آنان كه بهره اي سترگ دارند، نمي پذيرند.)
در اين دو آيه نيز عناصري از مدارا و رواداري - و آنچه لازمة آنهاست- در رويارويي با بدي و بدكاران، گرد آمده است:
1- سخن با يادآوري اين اصل مسلّم و پذيرفته نزد همة خردمندان آغاز شده است: بدي با خوبي در زشتي و زيبايي برابر نيستند؛ در داد و ستد و در مجازات وپاداش نيز برابر نيستند زيرا كاملاَ مسلّم است كه پاداش بدي، بدي و پاداش نيكي، نيكي و نه عكس آنست.
2- پس از پذيرش اين اصل مسلّم بر اين نكته انگشت گذارده شده كه پيامبر اكرم (عليه الصلاة والسلام)- و هر مخاطب كلام الهي- مأموريت دارد پاداش ها را معكوس گرداند وبدي را با خوبي بيشتر- و نه با خوبي خالي بلكه خوبي بيشتر و والاتر- و نيكي بالاتر و بالاترين نيكي ها، پاسخ گويد و اين يعني اوج مدارا و تسامح نسبت به بدكاران.
3- و سرانجام بر نتيجه گيري از اين كار، انگشت گذارده و يادآور مي شود كه اي بسا به يكباره با دشمني روبه رو خواهد شد كه به دوستي مهربان تبديل مي گردد. ولي سياق آيه در بيان اين نتيجه نيز اوج بلاغت ورسايي در سخن را نشان مي دهد زيرا با حرف ﺒ (اذا- ناگاه) فجايي آغاز مي گردد گويي در پي اعلام نكته اي ناگهاني است كه كسي انتظار وقوعش را ندارد و در اين حالت نيز نمي گويد: دشمنت، دوست تو مي گردد بلكه مي گويد: آنكس كه ميان تو و او دشمني يي است، چون دوستي مهربان گردد، بنابر اين ميان او و دشمنش را كه دشمني بوده، دوستي آنهم از نوع مهربانش، ايجاد كرده است و اين اوج دوستي و محبت و مهرباني است. اين در آيه اول و در آية دوم نيز خاطر نشان كرده كه اين مجازات را تنها كساني كه شكيبايي مي كنند و تحت تأثير عواطف و احساسات خصمانه در برابر بدي و بدكاران قرار نمي گيرند و تحمل مي كنند و بردباري بخرج مي دهند و خود را كنترل مي‌كنند، متحمل مي گردند و مي توانند چنين مجازات معكوسي را در نظر گيرند.
آية دوم به اين نيز بسنده نمي كند و بر ويژگي "كنترل نفس"اينرا نيز مي افزايد كه كساني توان تحمل اين جنگ رواني را دارند كه از بهرة سترگي از بردباري برخوردار باشند و به لحاظ دروني نيز قدرت و توان بالايي داشته و بر عواطف خود كاملاً چيره شده باشند. نظير اين دو آيه، آيات ديگري نيز وجود دارد :
1- «والذين صبروا ابتغاء وجه ربهم واقاموا الصلاة وانفقوا مما رزقناهم سرا وعلانية ويدرء بالحسنة السيئة اولئک لهم عقبي الدار .»(سوره رعد- 22) (و آنان كه در پي خشنودي پروردگارشان، شكيبايي پيشه مي‌كنند و نماز را بر پا مي دارند و از آنچه ما روزي آنان كرده ايم، پنهان و آشكار مي بخشند و به نيكي، بدي را دور مي دارند، آنان نيك فرجامند.)
اين صفات مؤمناني است كه به مرتبه كمال ايماني رسيده اند زيرا دور كردن بدي ها با نيكي، از جمله خصلت هاي والاي پرهيزكاران بشمار مي رود.
درهمين آيه مقايسه اي ميان اين حقيقت با شكيبايي و طلب رضاي پروردگار و برقراري نماز و بخشيدن آشكار و نهان از آنچه خداوند روزيشان كرده است، بعمل آمده و هم در اين آيه و هم در آية 24 از همين سوره، تكرار شده كه فرجام نيك، از‌ آن چنين كساني است.
2-« اولئک يؤتون اجرهم مرتين بما صبروا ويدرءون بالحسنة السيئة ومما رزقناهم ينفقون» (سورة قصص - 54) (آنانند كه پاداششان براي شكيبي كه ورزيده اند، دو بار به آنان داده مي شود و بدي را با نيكي دور مي‌سازند و از آنچه روزيشان كرده ايم، مي‌بخشند.) اين آيه وآية قبل از آن در شأن اهل كتاب نازل شده و آنانرا با اوصافي توصيف كرده است تا آنجا كه مي گويد:" آنانند كه پاداششان براي شكيبي كه ورزيده اند، دو بار به آنان داده مي شود و بدي را با نيكي دور مي سازند.." علت پاداش دوباره به آنان نيز دو نكته است كه هر دو در پيوند با مدارا و تسامح است: شكيبايي و دور ساختن بدي ها با نيكي ها.
3-« ادفع بالتي هي احسن السيئة نحن اعلم بما يصفون»(سورة مؤمنون-96‌) (بدي را با دوستي كه نيكوتر است دور كن؛ ما به آنچه وصف مي كنند، داناتريم.)
شگفت اينكه اين آيه در پي بيان آندسته از اوصاف و كردار مشركان
-كه سزاوار عقاب و مجازاتند- آمده است با اينحال خداوند متعال پيامبر خود (عليه السلام) را فرمان داده كه بدي هايشان را با آنچه كه بهتر است – خوب نه، بهتر- پاسخ گويد و در پايان نيز اطمينانش مي‌دهد كه او خود از توصيفي كه مشركان براي خدا دارند و برايش فرزند و شريك قايل مي شوند، با خبر و داناست.
4و5:«والذين اذا اصابهم البغي هم ينتصرون * وجزاء سيئة سيئة مثلها فمن عفا واصلح فاجره علي الله انه لا يحب الظالمين* ولمن انتصر بعد ظلمه فاولئک ما عليهم من سبيل * انما السبيل علي الذين يظلمون الناس ويبغون في الارض بغير الحق اولئک لهم عذاب اليم * ولمن صبر وغفر ان ذلک لمن عزم الامور» (سورة شوري آيات 39 تا 43) ( و آنان كه چون بديشان ستم رسد، داد خود مي ستانند * و كيفر هر بدي، بدي يي مانند آن است، پس هر كه در گذرد و به راه آيد پاداش وي بر خداوند است، بي گمان او ستمگران را دوست نمي دارد * و هر كس پس از ستم ديدن دادستاند بر اينان ايرادي نيست * ايراد تنها بر كساني است كه به مردم ستم مي‌ورزند و نا حق در زمين سركشي مي كنند، اينان عذابي دردناك خواهند داشت * و هر آنكه شكيب ورزد و در گذرد، بي گمان اين از كارهايي است كه آهنگ آن مي كنند.) با آوردن متن اين آيات شريفه، با بحث و بررسي آنها سخن را به درازا نمي كشانيم. مي توانيد آيات عفو، توبه، غفران، مرحمت، شكيبايي و احسان و نيكي و امثال آنها را از نظر بگذرانيد تا ببينيد كه چه اندازه رواداري و مدارا در آنها، نهفته است. كافي است خاطر نشان سازيم كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) خود همچون رحمتي براي جهانيان فرستاده شده است: «ما ارسلناک الا رحمة للعالمين» (سورة انبياء - 107) (و تو را جز رحمتي براي جهانيان نفرستاديم.) و اگر مي خواهيد ميزان رحمت و مهرباني او يعني پيامبر اكرم را بدانيد اين آيه را از نظر بگذرانيد: «لقد جاءکم رسول من انفسکم عزيز عليه ما عنتم حريص عليکم بالمومنين رؤوف رحيم» (سورة توبه - 128) (بي گمان پيامبري از ميان خودتان نزد شما آمده است كه هر رنجي ببريد بر او گران است، بسيار خواستار شماست؛‌ با مؤمنان مهرباني بخشاينده است.)
مدارا و رواداري در سنّت كه به فراواني مطرح شده است و ما در اين نوشته، تنها به دو واقعه از رفتار پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) نسبت به دشمنان سر سخت خود بسنده مي كنيم كه يكي به مشركان در مكه و ديگري به منافقان در مدينه مربوط مي شود و هر دو پس از هجرت اتفاق افتاده است:
مشركان مكه كه عمدة آنها از قريش و بسياري از ايشان از خويشلن پيامبر اكرم (عليه السلام) و نزديكان آن حضرت بودند و ما با مطالعة زندگي پيامبر و مروري برآيات و سوره هاي مكّي، مي توانيم به ميزان آزار واذيت ها و تكذيب ها وتمسخرها و سرزنش ها و عتاب آنان نسبت به پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله و سلم)پي ببريم؛ روند آزار ايشان چنان بود كه وي ناگزير به هجرت از مكه به مدينه گرديد و پيش از آن نيز گروهي از مؤمنان ناگزير به هجرت به حبشه شده بودند ولي همين پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)پس از فتح مكه در سال هشتم هجري اين مشركان را مورد خطاب قرار داد و فرمودند : "با توجه به برخوردي كه در مكه پيش از هجرت و در مدينه پس از هجرت با من داشته و آن جنگ هايي كه بر من تحميل كرده ايد، انتظار داريد چه رفتاري با شما داشته باشم؟ گفتند : انتظار داريم كه برادري بزرگوار و پسر عمويي ارجمند براي ما باشي. حضرت (عليه السلام) فرمود:«برويد كه شما همگي آزاديد.»
و در مورد منافقان مدينه، آنان از همان اولين روز ورود پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) به مدينه، نفاق و دورويي آغاز كردند، سردمداران اين معركه نيز "عبدالله بن اَبّي" و بسيارر از ياران او بودند؛‌ آنها شب و روز و بويژه در جنگها توطئه مي‌چيدند، از غزوة احد گرفته تا غزوة تبوك، كاري جز ايفاي اين نقش، نداشتند. پيامبر خدا(صلی الله علیه و آله و سلم)و مؤمنان چنان گرفتاري هايي از دست ايشان مي كشيدند كه كتب سيره و تاريخ پيامبر، و نيز در آيات مدني بسياري از جمله آيات نخستين سورة بقره و تمامي سورة منافقون و غيره، سرشار از داستان اين نفاق و توطئه چيني هاست.
ولي با اين حال، پيامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم)، با "عبدالله بن اَبّي" و يارانش تا آخرين روز زندگي اين فرد منافق، مدارا كرد تا جايي كه پس از مرگ وي، بر جنازه اش حضور يافت و نماز ميّت بر وي خواند و اين افتخار را نصيب او ساخت كه با پيراهن مبارك خود، او را كفن كرد و هرگز به توصية ياران خود مبني بر قتل "عبدالله بن اَبّي" و يا خودداري از نماز بر جنازة او، وقعي ننهاد؛ ياران آن حضرت(صلی الله علیه و آله و سلم)، خواهان قتل تمام منافقين بودند ولي آن حضرت(صلی الله علیه و آله و سلم)خوش‌رفتاري و مداراي با اين منافقان را ادامه داد چون اخلاق والا و صفات پسنديده اش چنين حكم مي كرد. بدون ترديد، مصلحت نيز در همين رفتار بود چه وقتي بتوان با خوش رفتاري و چنين اخلاقي، مشكلي را حل كرد شايسته نيست شيوه هاي ديگري اتخاذ گردد؛ اين نمونه اي از مدارا و رواداري و تسامح در رفتار پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) است كه نمونه هاي فراوان ديگري نيز مي توان ارايه داد.
جنبة ديگر رواداري و مدارا، در تشريع احكام اعم از احكام برگرفته از آيات قراني يا استخراجي از سنت شريف نبوي و يا قواعد فقهي و احكام كلي فقه است:
از آيات قراني، تنها يك آيه در خصوص عسر و يسر (دشواري و آساني) و دو آيه دربارة حَرَج (تنگنايي) را ياد آور مي شويم:
1- «يريد الله بکم اليسر ولا يريد بکم العسر»(سورة بقره- 185)(...خداوند براي شما آساني مي خواهد و برايتان دشواري نمي خواهد.) اين بخش از آيه در ضمن آيه روزه اي آمده كه خداوند متعال دو گروه از مسلمانان يعني بيماران و مسافران را از گرفتن آن مستثني كرده و فرموده است: «ومن کان مريضا او علي سفر فعدة من ايام اخر يريد الله بکم اليسر ولا يريد بکم العسر» (سورة بقره- 185)(پس هر كس بيمار يا در سفر بود شماري‌ چند از روزهايي ديگر روزه بر او واجب است خداوند براﻯ شما...) و در راستاي رفع دشواري و آسان كردن كارها، روزه گرفتن را به پس از ماه مبارك رمضان موكول كرده است.
2- «ما يريد الله ليجعل عليکم من حرج»(سورة مائده- 6) (خداوند نمي‌خواهد شما را در تنگنا افكند...) اين جمله نيز در ضمن آية وضو و با جايگزيني تيمم براي بيماران و مسافران و كساني كه موفق به يافتن آب نمي شوند، مطرح شده است.
3- «وجاهدوا في الله حق جهاده هو اجتباکم وما جعل عليکم في الدين من حرج» (سورةحج - 78)(و در راه خداوند چنان كه سزاوار جهاد در راه اوست، جهاد كنيد او شما را برگزيد و در دين، هيچ تنگنايي بر شما ننهاد.)
از اين آيه نيز خداوند متعال پس از آنكه مردم را فرمان جهاد داد و از آنان خواست آنگونه كه سزاوار است جهاد كنند، خاطر نشان ساخت كه او اين امت را در ميان امت هاي ديگر، برگزيده و در دينشان، تنگنايي براي آنان قرار نداده است. از اين سه آيه قاعده اي فقهي ناشي شده كه در همة احكام فقهي جاري و ساري است؛ قاعدة مزبور همانا قاعدة "عسر و حرج" است كه فقها آنرا هم در علم اصول فقه و هم در علم قواعد فقهي، مطرح كرده و بحثهاي مفصلي در موضوع، حكم و شرايط و جنبه هاي ديگر آن بعمل آورده اند.
جالب توجه اينكه نفي عسر و حرج در اين آيات سه گانه، به عنوان استثناهايي بر احكام طهارت و روزه و جهاد مطرح شده است ولي در شريعت اسلامي اين نفي، بر همة اصول عموميت پيدا كرده است. وقتي خداوند متعال مي گويد:«يريد الله بکم اليسر ولا يريد بکم العسر» (آيه قبلي از سوره بقره - 185) با محتواي ايجابي و سلبي كه دارد، در واقع تأكيد و همراهي با اصلي است كه آنرا ياد آور خواهيم شد و زبان و بيان و سياقش، بيان طبيعت احكام اسلامي است و تنها مختص استثناها و حالتهاي اظطراري نمي گردد درست مانند آيه ديگريعني: «ما يريد الله ليجعل عليکم من حرج» (سورة مائده- 6) و نيز روشنتر و آشكارتر در بيان طبيعت دين در اين آيه : «وما جعل عليکم في الدين من حرج» (سورة حج – 78) كه كلمة دين شامل همة احكام و حتي عقايد و معارف و آداب و سنن در اصل تشريع ونيز موارد اضطراري مي‌گردد.
از جمله آياتي كه وي‍ژگي رواداري‌و تسامح احكام اسلامي را به ما نشان مي دهند آيه اي از قرآن در وصف پيامبر اكرم (عليه السلام) در تورات و در شماري از احكام تشريعي خردمندانه آنست:«ويضع عنهم اصرهم والاغلال التي کانت عليهم...»(سورة اعراف -157) (... و بار تكليف‌هاي گران و بندهايي را كه بر آنها بسته بود از آنان بر مي‌دارد...) يعني كه اين پيامبر، در ضمن احكام شرعي كه مي آورد بار سنگيني از تكاليف سخت و دشوار را از دوش پيروان خود و آنچه كه همچون غل وزنجير بر گردن يهوديان سنگيني مي كرد، بر مي دارد و نيز اين آيه : «يريد الله ان يخفف عنکم وخلق الانسان ضعيفا» (سورة نساء - 28) (خداوند بر آنست تا بر شما آسان گيرد؛ و آدمي را ناتوان آفريده اند.)
از جمله ويژگي هاي تشريع اسلامي، جمع بين سهولت وسادگي از يك سو و مصلحت از سوي ديگر از ابتداي كار و در ادامة كار است، ما اين نكته را در احكام فقهي فراواني مي بينيم كه با رعايت وضع و حال مردم تشريع شده اند ولي با مطرح شدن عذرهايي، آنها را تعويض يا ساقط كرده و يا حكم آسانتري را جايگزين آنها ساخته است درست مثل تيمّم بدل از وضو وغسل يا قضاي انجام كاري به جاي اداي آن در وقت معين و يا اسقاط نماز از زن حيض و تأخير روزه بر وي يا اسقاط حج و جهاد از مستنمدان و بيماران و ضعيفان و نفي گناه از فرد نا بينا و گنگ و بيمار در خوردن از خانة خويشان خود...: «ليس علي الاعمي حرج ولا علي الاعرج حرج ولا علي المريض حرج ولا علي انفسکم ان تاکلوا من بيوتکم او بيوت آبائکم او بيوت امهاتکم او بيوت اخوانکم او بيوت اخواتکم او بيوت اعمامکم ...» (سورة نور-61) (بر نابينا گناهي نيست و بر گنگ گناهي نيست و بر بيمار گناهي نيست و نه بر خود شما كه از خوراك و آذوقه خانه هاي خويش بخوريد يا از خانه هاي پدرانتان، يا خانه هاي مادرتان، يا خانه هاي برادرتان يا خانه هاي خواهرتان يا خانه هاي عمويتان و... ) يا آنچه در بارة پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)و مؤمنان در خصوص همسران طلاق دادة پسر خواندگانشان بايد در نظر گيرند و در آيات 37 و 38 از سورة احزاب، مطرح شده است.
و نيز در اين امر يعني جمع ميان سهولت و سادگي و مصلحت در تشريع، مي توان به عرصة عبادات و جز آن نيز اشاره كرد كه فريضه ها و مستحبات را در آنها مطرح كرده است و هر عبادتي و حتي هر عملي داراي بخش هاي فريضه اي (واجب) و بخش هاي سنّتي به معناي مستحبّي است. در هر نمازي ذكرها و افعال واجب و ذكرها و افعال مستحبي وجود دارد؛ در نماز و حج و غيره نيز چنين است.
از ديگر ويژگي هاي تشريع اسلامي، جمع ميان فرمان به يك چيز و نهي از ضدّ يا عكس آنست كه به عنوان اصلي قرآني مطرح است و قرآن آنرا در بسياري از آيات به عنوان تأكيد و توضيح و تسهيل كارها، تلقي كرده است:
از جمله مثلاً جمع بين امر به معروف ونهي از منكر در 9 آية مكي و مدني:
1-«ولتکن منکم امة يدعون الى الخير ويامرون بالمعروف وينهون عن المنکر واولئک هم المفلحون» (سورة آل عمران- 104) (و بايد از ميان شما گروهي باشند كه مردم رابه نيكي فرا مي خوانند و به كار شايسته فرمان مي دهند و از كار ناشايسته باز مي دارند و اينانند كه رستگارند.)
2- «کنتم خير امة اخرجت للناس تامرون بالمعروف وتنهون عن المنکر وتومنون بالله» (سورة آل عمران- 110) (شما بهترين گروهي بوده‌ايد كه به عنوان نمونه براي مردم پديد آورده اند؛ كه به كار پسنديده فرمان مي دهيد و از كار ناپسند باز مي داريد...)
3- «يؤمنون بالله واليوم الآخر ويامرون بالمعروف وينهون عن المنکر ويسارعون في الخيرات واولئک من الصالحين» (سورة آل عمران- 114) (به خدا و روز باز پسين ايمان دارند و به كار شايسته فرمان مي دهند و از كار نا شايست باز مي دارند و به كارهاي خير مي‌شتابند؛ و آنان از شايستگانند.)
هر سة اين آيه ها در سورة آل عمران آمده اند و امر به معروف و نهي از منكر را در خود يكجا گرد آورده اند و همراه با آن فراخواني به خير، شتاب به كارهاي نيك و ايمان به خدا و روز جزا و نيز توصيف عاملان به اين كارها به رستگاران و صالحان و در نظر گرفتن اين اعمال به عنوان ويژگي عمدة امت اسلامي و در آيه آخر به عنوان ويژگي هاي مؤمنان اهل كتاب، مطرح شده است. جالب توجه اينكه سه آيه پياپي از سورة توبه نيزبه امر به معروف و نهي از منكر، انگشت گذارده اند و در آية نخست، بر عكس آن يعني امر به منكر و نهي از معروف به مثابة ويژگي هاي نفاق و منافقين، انگشت گذارده شده است:
1-«المنافقون والمنافقات بعضهم من بعض يامرون بالمنکر وينهون عن المعروف ويقبضون ايديهم نسوا الله فنسيهم ان المنافقين هم الفاسقون» (سورة توبه -67)(مردان وزنان منافق، همگون يكديگرند كه به كار نا پسند فرمان مي دهند و از كار شايسته باز مي دارند و در بخشش ناخن خشكي مي ورزند؛ خداوند را فراموش كرده اند و خداوند نيز آنان را از ياد برده است بي گمان منافقانند كه نافرمانند.)
2-«والمومنون والمومنات بعضهم اولياء بعض يامرون بالمعروف وينهون عن المنکر ويقيمون الصلاة ويوتون الزکاة ويطيعون الله ورسوله اولئک سيرحمهم الله»(سورة توبه -71) (و مردان و زنان مؤمن، دوستان يكديگرند كه به كار شايسته فرمان مي دهند و از كار نا شايست باز مي دارند و نماز را برپا مي دارند و از خداوند وپيامبرانش فرمان مي برند، اينانند كه خداوند به زودي بر آنان بخشايش مي آورد.)
3-«التائبون العابدون الحامدون السائحون الراکعون الساجدون الآمرون بالمعروف والناهون عن المنکر والحافظون لحدود الله وبشر المومنين» (سورة توبه -112) (آنان توبه كنندگان، پرستشگران، ستايشگران، رهپويان (روزه داران يا جهاد گران يا گردشگران)، نمازگزاران، سجده‌كنندگان، فرمان دهنگان به كار شايسته و بازدارندگان از كار ناشايست و پاسداران حدود خداوندند و به چنين مؤمنان، نويد ده.)
ملاحظه مي كنيم كه در آية اول، نهي از معروف و امر به معروف - فرمان به كار زشت و بازداري از كارهاي خوب – لازمة نفاق و بخل و فراموشي خدا و نافرماني وفسق در نظر گرفته شده است ولي در آيه هاي دوم وسوم، امر به معروف ونهي از منكر، لازمة يك سري خصلت هاي نيك از جمله ايمان (به خدا)، اقامة نماز، اداي زكات و اطاعت از خدا و رسول و همچون ويژگي‌هاي توبه كنندگان و پرستندگان و ستايشگران و روزه داران و جهاد گران و سجود و ركوع كنندگان و پاسداران حدود الهي، دانسته شده است و براي اينان رحمت الهي درخواست شده و جملگي را به فرجام خوش، مژده داده اند.
از ديگر مواردي كه خداوند متعال در قرآن مجيد فرمان به آن و نهي از ضد آنرايكجا گرد آورده است، توجه به وحدت و نهي از اختلاف و تفرقه ازجمله در اين آيه است:
«واعتصموا بحبل الله جميعا ولا تفرقوا» (سورة آل عمران - 103)(وهمگان به ريسمان خداوند بياويزيد ومپراكنيد.)
ما شاهد رعايت اين اصل قرآني در بسياري از موارد مهم در يك آيه يا در آيات پياپي هستيم، مواردي چون : كفر و ايمان، توحيد و شرك، امانت و خيانت، عدالت و ستمگري، صلاح وفساد، الفت و دوگانگي، دوستي و دشمن‍ي، طغيان و سر به راهي، طاعت وعصيان، هشدار و زنهار، خشنودي و نفرت، خوبي و بدي، هدايت و گمراهي، راه راست و گمراهي، زشتي و زيبايي، بدبختي و خوشبختي، راه خدا و پيشگيري از راه خدا، نفاق و وفاق، خير و شّر، اسراف و خشكدستي، استواري و ناپايداري، نفرت و مهرورزي، شنوايي و ناشنوايي، كوري و بينايي، وفاي به عهد و نقض پيمان و... به نظر مي رسد اين اصل مورد توجه قرآني، هماني است كه در علم اصول به اين صورت تجلي پيدا كرده است: "فرمان به چيزي، مستلزم نهي از ضدّ آنست."
از جمله ويژگي هاي آيات احكامي (تشريعي) قرآن آنست كه در برخي از آنها به مصلحت يا مضرت حكمي اشاره شده تا مكلّفان كاملاً نسبت به مسئله آگاه باشند و در اين عرصه، گاه ميان مصلحت و مضرت، توازني ايجاد شده است كه به فقها، دستاويزي مي دهد تا در بيان حكم شرعي و شيوة ترجيح يكي ازجنبه هاي مسئله بر جنبه‌هاي ديگر بويژه از نظر قائلان به "قياس منصوص و غير منصوص"، از آن استفاده كنند.
در اين راستا مي توان از آية "الخمر والميسر" ياد كرد : «يسالونك عن الخمر والميسر قل فيهما اثم کبير ومنافع للناس واثمهمآ اکبر من نفعهما» (سورة بقره- 219) (از تو دربارة شراب و قمار مي پرسند، بگو در اين دو گناهي بزرگ و سودهايي براي مردم نهفته است امّا گناه آنها از سود آنها بزرگتر است و...)
و دو آية 90و 91 از سورة مائده كه آنها نيز نزديك به همين معنا را دارند: «يا ايها الذين آمنوا انما الخمر والميسر والانصاب والازلام رجس من عمل الشيطان فاجتنبوه لعلکم تفلحون * انما يريد الشيطان ان يوقع بينکم العداوة والبغضاء في الخمر والميسر ويصدکم عن ذکر الله وعن الصلاة فهل انتم منتهون» (سورة مائده – 90و91) (اي مؤمنان ! جز اين نيست كه شراب و قمار و انصاب (بت هاي نصب شده در جاهليت) و ازلام (تيرهاي ويژه بخت‌آزمايي و فال زني در جاهليت) هر يك پليدي يي از كارهاي شيطاني است، پس از آن دوري گزينيد باشد كه رستگار گرديد. جز اين نيست كه شيطان بر آنست تا با شراب و قمار ميان شما دشمني و كينه افكند و از ياد خداوند و از نماز، بازتان دارد، اكنون آيا دست مي كشيد؟)
و در مورد تسامح و رواداري تشريع در سنّت شريف نبوي، كافي است اين حديث مشهور نبوي(صلی الله علیه و آله و سلم)را از نظر بگذرانيم: «بعثت على الشريعة السمحة السهلة» (بر شريعتي آسان و ساده، مبعوث گشته ام)، آن حضرت (عليه السلام) در توصيف شريعت و آيين خود دو ويژگي را يكجا، گرد آورده است : سادگي و آساني كه به نظر مي رسد دو توصيفي هستند كه مراد از آنها بيان يك چيز يعني سادگي شريعت است؛ اين دو لفظ مترادف ولي با اندك دقتي در آندو متفاوت هستند:
تسامح در لغت به معناي نرمش و موافقت با مطلوب ديگري و در گذشتن از گناه و آسان گيري در موضوع است بنابر اين ، آسان گيري لازمة تسامح است و بخشي از معناي آنرا تشكيل مي دهد و تسامح به لحاظ معنا جامع تر از سهولت و سادگي است.
در كتاب: "في فقه الاُولويات" نوشتة "دكتر قرضاوي"، صفحات: 71و72 رواياتي در اين زمينه به نقل از آن حضرت (عليه السلام) و با استناد به كتاب "صحيح الجامع الصغير" آمده است.
از جمله اين كه :
پيامبر اكرم (صلي الله عليه وسلم) فرمودند : "اديان پاك و آسان گير، نزد خداوند دوست داشتني تر است."
و نيز آن حضرت (صلي الله عليه وسلم) فرمودند : "بهترين دين، ساده‌ترين دينهاست." و عايشه مي گويد : "هر گاه پيامبر خدا با دو گزينه اي رو برو بود كه بايد يكي را برگزيند، آسانترين را -در صورتي كه مستلزم گناه نبود- برمي گزيد و اگر مستلزم گناه بود، مردم را از آن بر حذر مي داشت."
پيامبر اكرم (صلي الله عليه وسلم) "ابو موسي" و "معاذ" را به يمن اعزام داشت و به ايشان چنين سفارش كرد:" آسان گيريد و سخت مگيريد و همواره مژده بخش باشيد و ديگران را از خود مرانيد و ..."
"دكتر قرضاوي " در بخشي از اين كتاب با عنوان "اولويت آسان گيري و ساده گيري بر سخت گيري و دشوار گيري" بحث جامعي در اين باره مطرح كرده است. در خصوص تسامح و رواداري سنّت در تشريع احكام به همين اندازه بسنده مي كنيم و تنها به ذكر نمونه هايي از قواعد فقهي در اين عرصه مي پردازيم:
- از جمله آنچه كه در پي طرح آيات عسر و حرج و به عنوان "قاعدة عسر وحرج" و گستردگ‍ي وجامعيت آن گفتيم.
- از جمله"قاعدة ضرر" كه از گفته پيامبر اكرم (صلي الله عليه وسلم) بر گرفته شده است كه فرمود: "لاضرر و لاضرار في الاسلام" (در اسلام زيان رساندن وزيان ديدن وجود ندارد.) كه البته به الفاظ گوناگون وبا تفسيرهاي مختلف در معناي آن وارد شده است و علماي بزرگوار بحث ها و رساله هاي گسترده اي در شرح اين قاعده و مجراي آن بعمل آورده اند. ظاهر اين قاعده عبارت از نفي زيان رساني به ديگران است و ضرار نيز زيان ديدن و زيان رساندن دو نفر به يكديگر است كه اين هر دو در اسلام، روا نيست؛ البته برخي ها گسترة اين قاعده را از اين هم فراخ تر دانسته و آنرا علاوه بر زيان رساندن به ديگران، زيان رساندن به خويشتن نيز تفسير كرده اند و بهر حال، زيان رساني، خشونت و تندي بدنبال دارد و اين برخلاف تسامح و نرمش و مداراست.
- از جمله قاعدة برائت و بي گناهي در مورد بي اطلاعي و ناداني است كه اين در عبادات و اعمال و خورد و خوراك و ...، سهولت فراواني را بدنبال دارد و بر اساس اين قاعده، هر كاري كه حرمتش دانسته نيست، حلال است و هر كاري كه وجوب آن دانسته نيست مباح تلقي شده و مي توان تركش گفت و اين شامل برائت عقلي و شرعي هم هست [يعني موجب تبرئه فرد مي‌شود] كه از "حديث رفع" (رفع عن امتي تسع) (از امتم نه (9) چيز برداشته شده است) و همگي در جهت تسهيل كار مردم است، بر گرفته شده است.
- و از جمله قاعدة شك در نمازاست كه فراواني شكّ، عدم توجه به آنرا ايجاب مي كند.
- و از جمله قاعدة قصاص يا حكم قصاص است كه خداوند متعال نيز فرموده است: «ولکم في القصاص حياة يا اولى الالباب» (سورة بقره -179) (و شما را اي خردمندان در قصاص، زندگي نهفته است...) قصاص در همة موارد، راهي به سوي آرامش و نفي مشقّت و سختي هاست.
- و از جمله قاعدة پذيرش سخن مؤمن است مگر آنكه خود در معرض اتهام باشد.
- و از جمله قاعدة حمل هر كردار مومن بر صحت است كه امر معاشرت و مبادلة اموال و دارايي و مشاركت در تجارت و كارهاي اين چنيني را بسيار ساده و آسان مي سازد.
- و از جمله قاعدة ضمان كه از اين فرمودة پيامبر اكرم (عليه السلام) بر گرفته شده است : "گيرنده (چيزي) بايد آنرا همانگونه كه بود باز گرداند" كه منجر به رفع نزاع ها و دشمني ها و پيشگيري از زيان يا آسيب رساندن به (دارايي) ديگران مي گردد.
- و از جمله قاعدة حرمت خون و مال و ناموس مسلمانان است كه باعث برقراري امنيت و آرامش در خانواده و جامعه و ميان بخش‌هاي‌ مختلف امت اسلامي مي گردد.
- و از جمله قواعد قضا كه مستند به اين فرمودة پيامبر(عليه السلام) است: "ارايه دليل از وظايف مدعي و سوگند، از سوي منكر آن است" كه بسياري از ادعاهاي باطل را خنثي مي سازد و حقوق مردم را پاس مي دارد.
- و از جمله قاعدة نفي سبيل كه‌ [اعمال] قدرت مردم نسبت به يكديگر را محدود مي سازد.
- و از جمله قاعدة "مقاصد" (اهداف) كه تأثير بسزايي در فقه و بويژه فقه اهل سنت دارد؛ آنچه را در اين راستا ذكر كرديم شامل قواعد معروف فقهي است، احكام فقهي فراوان ديگري نيز وجود دارد كه اجمالاً نشان مي دهند اسلام داراي طبيعتي آسان و ساده و برخوردار از احكام و تشريعي تسامحي است.
منبع: www. taghrib.ir




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.