موش شکمو

شب بود. موشی دیوار انباری را آن قدر جوید تا یک سوراخ درست کرد. بعد با خوشحالی وارد انبار شد. انبار پر از خوردنی‌های خوشمزده بود. موش شکمو خورد و خورد تا اینکه شکمش مثل طبل باد کرد و جلو آمد. صبح
چهارشنبه، 6 ارديبهشت 1396
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
موش شکمو
 موش شکمو

نویسنده: محمد رضا شمس

 
شب بود. موشی دیوار انباری را آن قدر جوید تا یک سوراخ درست کرد. بعد با خوشحالی وارد انبار شد. انبار پر از خوردنی‌های خوشمزده بود. موش شکمو خورد و خورد تا اینکه شکمش مثل طبل باد کرد و جلو آمد. صبح شد. موش خواست به لانه خود برگردد، اما شکمش آن قدر بزرگ شده بود که نتوانست از سوراخ بیرون بیاید.
منبع مقاله :
شمس، محمدرضا، (1394)، افسانه‌های آن‌ور آب، تهران: نشر افق، چاپ اول
 


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط