«جنح» در قرآن کريم در هيئت «جنحوا» و «اجنح» به معناي ميل به کار رفته است، همانند «وَإِن جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَهَا» (3) و اگر تمايل به صلح نشان دهند، تو نيز به صلح متمايل شو. مرجع ضمير «لها» کلمه «سلم» است و چون سِلم به معناي «مسالمة» (صلح طرفيني) است، ضمير مؤنث آمده است. (4) اما کلمه جَناح - به فتح جيم - و تثنيه و جمع آن در قرآن کريم در سه مورد به کار رفته است که در ادامه ميآيد.
کاربردهاي جناح در قرآن
1. بال پرندگان
خداوند متعال ميفرمايد: «وَمَا مِن دَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ وَلاَ طَائِرٌ يَطِيرُ بِجَنَاحَيْهِ إِلَّا أُمَمٌ أَمْثَالُكُمْ»: (5) هيچ جنبندهاي در زمين و هيچ پرندهاي که با دو بال خود پرواز ميکند نيست، مگر آنکه امتهايي همانند شمايند. کلمه طائر دلالت بر طيران و پرواز با دو بال دارد. علت اينکه کلمه «يَطِيرُ بِجَنَاحَيْهِ» بعد از آن آمده است يا به جهت تأکيد است و يا به جهت رفع اشتباه؛ زيرا طائر گاه به معناي حرکت کننده با سرعت آمده است؛ پس قيد «يَطِيرُ بِجَنَاحَيْهِ» افاده ميکند که منظور حرکت سريع بل دو بال است و مقصود اصلي پرندگاناند. (6)2. بال فرشتگان
خداوند متعال در سوره فاطر ميفرمايد: «الْحَمْدُ لِلَّهِ فَاطِرِ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ جَاعِلِ الْمَلاَئِكَةِ رُسُلاً أُوْلِي أَجْنِحَةٍ مَّثْنَى وَثُلاَثَ وَرُبَاعَ يَزِيدُ فِي الْخَلْقِ مَا يَشَاءُ إِنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ»: (7) ستايش مخصوص خداوند آفريننده آسمانها و زمين است که فرشتگان را فرستادگاني قرار داد داراي بالهاي دوگانه و سهگانه و چهارگانه. او هر چه بخواهد در آفرينش ميافزايد و او بر هر چيزي تواناست. «اجنحه» جمع جناح است. کلمه «رسلاً» به اين معناست که آنان واسطه اجراي اوامر تکويني و تشريعي الهياند. اين کلمه براي غير انبيا نيز در قرآن به کار رفته است، همانند «حَتَّى إِذَا جَاءَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ تَوَفَّتْهُ رُسُلُنَا»، (8) «إِنَّ رُسُلَنَا يَكْتُبُونَ مَا تَمْكُرُونَ» (9) و «وَلَمَّا جَاءَتْ رُسُلُنَا إِبْرَاهِيمَ بِالْبُشْرَى قَالُوا إِنَّا مُهْلِكُوا أَهْلِ هذِهِ الْقَرْيَةِ». (10) مقصود از «رُسُلُنَا» در آيه اول ملائکه قبض ارواح و در آيه دوم ملائکه نويسنده اعمال و در آيه سوم ملائکه مأمور عذاب قوم لوط است.برخي از مفسران در توضيح بالهاي فرشتگان نوشتهاند: جناح به معناي بال پرندگان است که به وسيله آن پرواز ميکنند، به فضا ميروند و از مکاني به مکاني ديگر منتقل ميشوند و چون ملائکه مجهز به وسيلهاي هستند که با آن از آسمان به زمين و از زمين به آسمان ميروند و هر کجا که مأموريت داشته باشند، به راحتي خود را بدانجا ميرسانند، قرآن از آن به جناح تعبير کرده است و اين نامگذاري بدين معنا نيست که آنها بالهايي نظير بال پرندگان دارند، بلکه مقصود نتيجه و آثاري است که از بال پرندگان گرفته ميشود و آن سرعت انجام کار است، چنان که نسبت کلمه عرش و کرسي و لوح و قلم به خدا معنايي متفاوت از اطلاق آنها نسبت به بندگان دارد. (11)
برخي علت متفاوت بودن ملائکه را در برخورداري از بالهاي دوگانه و سهگانه و چهارگانه و زيادتر اينچنين بيان کردهاند: بعيد نيست منظور از بال و پر، قدرت جولان و توانايي بر فعاليت بوده باشد که بعضي از آنها از بعضي ديگر برترند و توانايي بيشتري دارند و لذا براي آنها سلسله مراتب در بالها قائل شدهاند. (12)
برخي ديگر احتمال دادهاند بالهاي ملائکه به معناي حقيقياش باشد و تحقق اين بالها بر اين اساس است که ملائکه ميتوانند شکلهاي مختلفي به خود بگيرند، چنان که فرمان الهي به آنها در جنگ بدر که فرمود «فَاضْرِبُوا فَوْقَ الْأَعْنَاقِ وَاضْرِبُوا مِنْهُمْ كُلَّ بَنَانٍ» (13) دلالت بر تشکل ملائکه ميکند. (14) بعضي ديگر گفتهاند ما حقيقت آن را نميدانيم و از طرفي ميدانيم که بالهاي ملائکه همانند بالهاي پرندگان نيست و کسي که معتقد است ملائکه اجسام لطيف نورانياند، نيارمند توجيهات فلسفي و عرفاني نخواهد بود؛ (15) در نتيجه بالهاي آنان متناسب با جسم لطيف آنان خواهد بود.
3. استعاره از تواضع
خداوند متعال درباره وظيفه فرزندان نسبت به پدر و مادر ميفرمايد: «وَاخْفِضْ لَهُمَا جَنَاحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ وَقُل رَّبِّ ارْحَمْهُمَا كَمَا رَبَّيَانِي صَغِيراً». (16) برخي دربارهي علت نسبت دادن جناح به ذل با اينکه براي ذل، جناحي نيست، دو جهت ذکر کردهاند:الف) «جَنَاحَ الذُّلّ» از باب اضافه است؛ يعني جناحِ ذليلانه و متواضعانه يا بالِ رام مثل اضافه حاتم به جود که مقصود اين است که حاتم جواد و بخشنده است. اينجا هم مقصود اين است که بال ذليلانه و رام شده است.
ب) مدار استعاره بر تخيل است. در آيه براساس قانون استعاره براي «ذلّ» بال و جناح فرض شده است، آن هم جناح در حال خفض تا بدين وسيله مبالغه کامل را در تواضع افاده کند. (17)
طبرسي و فخر رازي مينويسند: مقصود از آيه مبالغه در تواضع است يا بدين جهت که پرنده هنگامي که ميخواهد پرواز کند و ارتفاع بگيرد، بالهاي خود را باز ميکند و زماني که ميخواهد فرود بيايد و از پرواز باز ايستد، بالهاي خود را پايين ميآورد (18) يا بدين جهت که برگرفته از جمله «خفض فرخ الطائر جناحه» است؛ به اين معنا که جوجهها وقتي ميخواهند مادرشان بر آنان مهر خود را بگستراند و تعذيه آنان را عهدهدار شود، بال خود را ميگسترانند و بدين جهت است که جناح، مقيد به «ذلّ» به معناي مسکنت و خواري شده است؛ زيرا عادت جوجهها در اين هنگام اين چنين است. در اين صورت مقصود از آيه اين است که در معاشرت و گفتگو با آنها به گونهاي باش که تواضع و خضوع و ذلت مهربانانه از آن نمايان باشد. گفتني است اگر ذل به معناي قبول و رام شدن باشد، خفض برگرفته از پرندهاي است که بالهاي خود را ميگستراند تا جوجههايش را زير بال خود گرفته، محافظت آنان را عهدهدار شود. (19)
آيه ديگر مربوط به يکي از صفات نيکوي پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) است که خطاب به آن حضرت ميفرمايد: «لاَ تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلَى مَا مَتَّعْنَا بِهِ أَزْوَاجاً مِّنْهُمْ وَلاَ تَحْزَنْ عَلَيْهِمْ وَاخْفِضْ جَنَاحَكَ لِلْمُؤْمِنِينَ». (20) فخر رازي مينويسد: خفض جناح کنايه از نرمش و مدارا و تواضع است و چون خداوند پيامبر را از توجه به ثروتمندان کافر بر حذر داشته است، در مقابل، او را به تواضع در برابر فقيران دستور داده است. (21) شيخ طوسي و زمخشري (22) و بسياري از مفسران نيز آن را به معناي تواضع دانستهاند.
درباره کلمه «جناح» در آيه «وَاضْمُمْ إِلَيْكَ جَنَاحَكَ مِنَ الرَّهْبِ» (23) بين مفسران اختلاف است. برخي معتقدند جناح در اين آيه به معناي دست است؛ زيرا دو دست براي انسان به منزله بال پرندگان است و چون موسي (عليهالسلام) پس از تبديل عصا به اژدها دستان خود را همانند فرد ترسان سپر خود قرار داد، خداوند به موسي فرمود اين نزد دشمنان منقصت و عيب است. پس دستان خود را زير بغل و بازوي خود قرار ده تا آنکه آن را درخشنده برون آوري و خود معجزهاي ديگر براي تو باشد. (24)
بعضي ديگر ضمّ جناح را به معناي فرمان به عزم جدي بر انجام خواست الهي دانستهاند تا آنکه ترس مانعي در راه رسالت او نگردد؛ همانند جمله «اُشدد حيازيمک للموت» که منظور از آن بستن کمربند نيست، بلکه مقصود اين است که براي مردن آماده شو و از ملاقات آن، ترس به خود راه نده. (25) اين در حالي است که بعضي ديگر گفتهاند بعيد نيست مقصود اين باشد که موسي به خود سيماي خاشعان و متواضعان را بگيرد؛ زيرا انسانهاي متکبر و خودپسند هميشه بين بازوها و پهلوهاي خويش را باز نگه ميدارند؛ همانند کسي که متکبرانه قدم برميدارد. (26)
پينوشتها:
1. ابن فارس؛ معجم مقاييس اللغة؛ ج 1، ص 484.
2. محمد فيروزآبادي؛ القاموس المحيط؛ ج 1، ص 329.
3. انفال: 61.
4. فضل بن حسن طبرسي؛ مجمع البيان، ج 3 و 4، ص 853.
5. انعام: 38.
6. فضل بن حسن طبرسي؛ مجمع البيان؛ ج 3 و 4، ص 460. سيد محمدحسين طباطبايي؛ الميزان؛ ج 7، ص 72. محمد قرطبي؛ الجامع لأحکام القرآن؛ ج 6، ص 270.
7. فاطر: 1.
8. انعام: 61.
9. يونس: 21.
10. عنکبوت: 31.
11. سيد محمدحسين طباطبايي؛ الميزان؛ ج 17، ص 7.
12. ناصر مکارم شيرازي؛ تفسير نمونه؛ ج 18، ص 167.
13. انفال: 12.
14. ابن عاشور؛ التحرير و التنوير؛ ج 22، ص 109-110.
15. محمود آلوسي؛ روح المعان؛ ج 12، صص 240 و 242.
16. اسراء: 24.
17. محمد فخر رازي؛ التفسير الکبير؛ ج 20، ص 153. محمود زمخشري؛ الکشاف؛ ج 2، ص 658.
18. فضل بن حسن طبرسي؛ مجمع البيان؛ ج 5 و 6، ص 631. محمد فخر رازي؛ التفسير الکبير؛ ج 20، ص 153.
19. سيد محمدحسين طباطبايي؛ الميزان؛ ج 13، ص 80-81.
20. حجر: 88.
21. محمد فخر رازي؛ التفسير الکبير؛ ج 11، ص 167.
22. محمد بن حسن طوسي؛ التبيان؛ ج 3، ص 353.
23. قصص: 32.
24. محمود زمخشري؛ الکشاف؛ ج 3، ص 408.
25. فضل بن حسن طبرسي؛ مجمع البيان؛ ج 7 و 8، ص 394.
26. سيد محمدحسين طباطبايي؛ الميزان؛ ج 6، ص 34.
منبعمقاله: کوثري، عباس؛ (1394)، فرهنگنامه تحليلي وجوه و نظائر در قرآن (جلد دوم)، قم: دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم، معاونت پژوهشي، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي، چاپ اول.