نويسنده: عباس کوثري
«حديد» از ريشه «حدد» داراي دو معناي اصلي است: يکي منع و ديگري حد و منتهاي يک شيء؛ به همين جهت بر حائل و مانع بين دو شيء«حد» اطلاق شده و به دربان «حداد» گفتهاند؛ زيرا مانع ورود مردم ميشود و اطلاق «حديد» بر آهن به سبب ممانعت و شدت و صلابت آن است. (1) برخي از عالمان لغت، معناي اصلي آن را فقط منع دانسته و بر همين اساس گفتهاند حدود الهي در آيه شريفه «تِلْکَ حُدُودُاللهِ» (2) اموري است که خداوند از مخالفت آن بر حذر داشته است.
حدِ خانه جايي است که از ورود اغيار ممانعت ميکند و «حداد» يعني زن پس از وفات شوهر از تزيين خودداري کند و «اِحداد» در نگاه، بدين معناست که نگاه خود را متمرکز بر يک نقطه خاص کني و از غير آن باز داري و نامگذاري آهن به حديد از اين جهت است که وسيلهاي براي بازداشتن دشمن است. (3)
راغب نيز همين اصل را برگزيده است و بر همين اساس مصاديق و موارد آن را برشمرده، مينويسد: حد مانع بين دو شيء است که از مخلوط شدن يکي از آن دو به ديگري ممانعت ميکند. حدِ خانه محلي است که آن را از خانه ديگر جدا ميکند و حد شيء بيانگر وصف احاطه کننده بر آن است که موجب جدا شدنش از ديگري ميشود و حد زنا و خمر مجازاتي است که مجرم را از ارتکاب دوباره بازميدارد و موجب عبرتآموزي براي ديگران ميشود. حديد معنايي معروف دارد، سپس بر هر چيزي که از نظر آفرينش يا معنا دقيق باشد اطلاق ميشود، مثل چشم و بصيرت که اولي از نظر آفرينش دقيق است و دومي از نظر معنا، چنان که در مورد زباني که همانند شمشمير تأثيرگذار و برنده باشد، گفته ميشود «لسان حديد». (4)
منافع آهن بسيار روشن است. بخشي از آن در قرآن کريم ذکر شده است. زماني که ذوالقرنين تصميم به ساختن سدي براي جلوگيري از فسادگري يأجوج و مأجوج گرفت گفت: «ءَأَتُونِي زُبَرَ الْحَدِيدِ»: (8) قطعات آهن براي من بياوريد. همچنين خداوند در داستان حضرت داوود ميفرمايد: «ما براي او آهن را نرم کرديم و [به او گفتيم] زرههاي کامل و فراخ بساز». (9) برخي از مفسران در توضيح منافع آهن آوردهاند که اصول زندگي انساني چهارچيز است: کشاورزي، بافندگي (صنعت)، مسکن و حکومت. اين تقسيم بدان جهت است که انسان نياز به غذا و لباس و مسکن دارد و از آنجا که موجود اجتماعي است، نيازمند حکومتي است که عدالت را در ميان مردم اجرا کند و همگي اين چهار اصل نيازمند به آهن است. (10)
حديد همانگونه که بيش از اين از راغب نقل کرديم در اصل به معناي آهن است؛ ولي به هر چيزي که از نظر آفرينش يا معنوي دقيق باشد نيز حديد گفته ميشود. (13) در اينجا مقصود نافذ و دقيق بودن است. شيخ طوسي مينويسد: معنايش اين است که چشم تو در آن روز بينايي و نگاهي تيز دارد که هيچگونه شک و شبههاي در آن راه پيدا نخواهد کرد يا آنکه آگاهي تو در آن روز به احوال دنيايات نافذ و دقيق خواهد بود. مؤلف الميزان معتقد است مقصود از «بصرک» بصيرت قلبي و چشم دل است و حديد به معناي نافذ است؛ يعني چشم دل در روز قيامت به حقايقي بصيرت مييابد که در دنيا نميتوانست به آن دست يابد. (14) مؤلف روح البيان نيز مينويسد: حديد به معناي نافذ است که معادل فارسي آن «تيز» است. انسان در قيامت آنچه را که در دنيا انکار و استبعاد مينمود، ميبيند چون مانعِ ديدن از بين رفته است. (15) در هر صورت هر کدام از معاني بصير مورد نظر باشد، ميتوان از آن به بينايي تعبير کرد، چه بينايي چشم ظاهري و چه بينايي دل و قلب.
منبعمقاله: کوثري، عباس؛ (1394)، فرهنگنامه تحليلي وجوه و نظائر در قرآن (جلد دوم)، قم: دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم، معاونت پژوهشي، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي، چاپ اول.
حدِ خانه جايي است که از ورود اغيار ممانعت ميکند و «حداد» يعني زن پس از وفات شوهر از تزيين خودداري کند و «اِحداد» در نگاه، بدين معناست که نگاه خود را متمرکز بر يک نقطه خاص کني و از غير آن باز داري و نامگذاري آهن به حديد از اين جهت است که وسيلهاي براي بازداشتن دشمن است. (3)
راغب نيز همين اصل را برگزيده است و بر همين اساس مصاديق و موارد آن را برشمرده، مينويسد: حد مانع بين دو شيء است که از مخلوط شدن يکي از آن دو به ديگري ممانعت ميکند. حدِ خانه محلي است که آن را از خانه ديگر جدا ميکند و حد شيء بيانگر وصف احاطه کننده بر آن است که موجب جدا شدنش از ديگري ميشود و حد زنا و خمر مجازاتي است که مجرم را از ارتکاب دوباره بازميدارد و موجب عبرتآموزي براي ديگران ميشود. حديد معنايي معروف دارد، سپس بر هر چيزي که از نظر آفرينش يا معنا دقيق باشد اطلاق ميشود، مثل چشم و بصيرت که اولي از نظر آفرينش دقيق است و دومي از نظر معنا، چنان که در مورد زباني که همانند شمشمير تأثيرگذار و برنده باشد، گفته ميشود «لسان حديد». (4)
کاربردهاي حديد در قرآن
1. آهن
خداوند متعال ميفرمايد: «لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَأَنزَلْنَا الْحَدِيدَ فِيهِ بَأْسٌ شَدِيدٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ» (5) حديد در اين آيه به معناي آهن است. براساس روايت اميرالمؤمنين (عليهالسلام) معناي انزال حديد، آفرينش آن (6) و مراد از بأس، اسلحه و غير آن است. (7)منافع آهن بسيار روشن است. بخشي از آن در قرآن کريم ذکر شده است. زماني که ذوالقرنين تصميم به ساختن سدي براي جلوگيري از فسادگري يأجوج و مأجوج گرفت گفت: «ءَأَتُونِي زُبَرَ الْحَدِيدِ»: (8) قطعات آهن براي من بياوريد. همچنين خداوند در داستان حضرت داوود ميفرمايد: «ما براي او آهن را نرم کرديم و [به او گفتيم] زرههاي کامل و فراخ بساز». (9) برخي از مفسران در توضيح منافع آهن آوردهاند که اصول زندگي انساني چهارچيز است: کشاورزي، بافندگي (صنعت)، مسکن و حکومت. اين تقسيم بدان جهت است که انسان نياز به غذا و لباس و مسکن دارد و از آنجا که موجود اجتماعي است، نيازمند حکومتي است که عدالت را در ميان مردم اجرا کند و همگي اين چهار اصل نيازمند به آهن است. (10)
2. بينايي دقيق
خداوند در سوره ق ميفرمايد: «لَقَدْ كُنتَ فِي غَفْلَةٍ مِنْ هذَا فَكَشَفْنَا عَنكَ غِطَاءَكَ فَبَصَرُكَ الْيَوْمَ حَدِيدٌ» (11) در اينکه مقصود از بصر چيست، بين مفسران اختلاف است؛ برخي آن را به معناي چشم دانستهاند و برخي ديگر آن را به علم و بصيرت تفسير کردهاند. (12)حديد همانگونه که بيش از اين از راغب نقل کرديم در اصل به معناي آهن است؛ ولي به هر چيزي که از نظر آفرينش يا معنوي دقيق باشد نيز حديد گفته ميشود. (13) در اينجا مقصود نافذ و دقيق بودن است. شيخ طوسي مينويسد: معنايش اين است که چشم تو در آن روز بينايي و نگاهي تيز دارد که هيچگونه شک و شبههاي در آن راه پيدا نخواهد کرد يا آنکه آگاهي تو در آن روز به احوال دنيايات نافذ و دقيق خواهد بود. مؤلف الميزان معتقد است مقصود از «بصرک» بصيرت قلبي و چشم دل است و حديد به معناي نافذ است؛ يعني چشم دل در روز قيامت به حقايقي بصيرت مييابد که در دنيا نميتوانست به آن دست يابد. (14) مؤلف روح البيان نيز مينويسد: حديد به معناي نافذ است که معادل فارسي آن «تيز» است. انسان در قيامت آنچه را که در دنيا انکار و استبعاد مينمود، ميبيند چون مانعِ ديدن از بين رفته است. (15) در هر صورت هر کدام از معاني بصير مورد نظر باشد، ميتوان از آن به بينايي تعبير کرد، چه بينايي چشم ظاهري و چه بينايي دل و قلب.
پينوشتها:
1. ابن فارس؛ معجم مقاييس اللغة؛ ج 2، ص 3-4.
2. بقره: 187.
3. ابن جوزي؛ زادالمسير في علم التفسير؛ ج 1، ص 193.
4. حسين راغب اصفهاني؛ مفردات الفاظ القرآن؛ ص 221.
5. حديد: 25.
6. ابن جمعه عروسي حويزي؛ تفسير نورالثقلين؛ ج 5، ص 250.
7. همان.
8. کهف: 96.
9. سبأ: 10-11.
10. ناصر مکارم شيرازي؛ تفسير نمونه؛ ج 23، ص 377، به نقل از: فخر رازي.
11. ق: 22.
12. محمد بن حسن طوسي؛ التبيان؛ ج 9، ص 366. محمد ماوردي؛ النکت و العيون؛ ج 5، ص 349.
13. حسين راغب اصفهاني؛ مفردات الفاظ القرآن؛ ص 222.
14. سيد محمدحسين طباطبايي؛ الميزان؛ ج 18، ص 350.
15. اسماعيل بروسوي؛ تفسير روح البيان؛ ج 9، ص 122.
منبعمقاله: کوثري، عباس؛ (1394)، فرهنگنامه تحليلي وجوه و نظائر در قرآن (جلد دوم)، قم: دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم، معاونت پژوهشي، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي، چاپ اول.