نويسنده: عباس کوثري
«رجال» جمع «رجل» است که براي انسان مذکر به کار ميرود. تصغير آن «رُجيل» و جمع الجمع آن «رجالات» است و به انسانهاي مذکري اطلاق ميشود که سن آنان از «غلام» و نوجوان بيشتر باشد (1) نيز بر فرد پياده در مقابل فرد سواره اطلاق ميشود (2) و جمله «رجلٌ راجل» به معناي مردي است که در پيادهروي توانمند باشد و جمع راجل، «رِجال»، «رَجّالة»، «رُجّال» و... است. (3) به اعتقاد برخي معناي اصلي آن همان پاست (4) و اگر به مردان رجل ميگويند، برگرفته از همين معناست؛ زيرا آنان براي تأمين معاش خود و خانواده راه ميپيمايند و در اين کار توانمندند. (5)
منبعمقاله: کوثري، عباس؛ (1394)، فرهنگنامه تحليلي وجوه و نظائر در قرآن (جلد دوم)، قم: دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم، معاونت پژوهشي، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي، چاپ اول.
کاربردهاي رجال در قرآن
1. مردان
قرآن کريم ميفرمايد: «لِلرِّجَالِ نَصِيبٌ مِمَّا اكْتَسَبُوا وَلِلنِّسَاءِ نَصِيبٌ مِمَّا اكْتَسَبْنَ»، (6) «وَلَهُنَّ مِثْلُ الَّذِي عَلَيْهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ وَلِلرِّجَالِ عَلَيْهِنَّ دَرَجَةٌ» (7) و «الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاءِ». (8) در اين آيات کلمه «رجال» به قرينه کلمه «نساء»، به معناي مردان است.2. پيادگان
خداوند متعال براي اعلام حج، به ابراهيم (عليهالسلام) چنين دستور ميدهد: «وَأَذِّن فِي النَّاسِ بِالْحَجِّ يَأْتُوكَ رِجَالاً وَعَلَى كُلِّ ضَامِرٍ يَأْتِينَ مِن كُلِّ فَجٍّ عَمِيقٍ»: (9) و مردم را دعوت عمومي به حج کن تا پياده و سواره بر مرکبهاي لاغر از هر راه دور به سوي تو آيند. همچنين خداوند متعال درباره وظيفه نمازگزاري که توقف براي او خطرناک است، ميفرمايد: «فَإِنْ خِفْتُمْ فَرِجَالاً أَوْ رُكْبَاناً»: (10) و اگر ترسيديد، نماز را در حال پياده يا سواره انجام دهيد. مقابله «رجالاً» با کلمه «ضامر» به معناي شتران لاغر و با کلمه «رکبان» قرينه بر اين است که «رجالا» به معناي پيادگان است.3. مردان از جنّ
قرآن سخن جنيان مؤمن را پس از شنيدن قرآن با تعبير مرداني از جن نقل کرده، ميفرمايد: «وَأَنَّهُ كَانَ رِجَالٌ مِنَ الْإِنسِ يَعُوذُونَ بِرِجَالٍ مِنَ الْجِنِّ فَزَادُوهُمْ رَهَقاً»: (11) و اينکه مرداني از بشر به مرداني از جن پناه ميبردند و آنان سبب افزايش گمراهي و طغيانشان ميشدند.پينوشتها:
1. ابن منظور؛ لسان العرب؛ ج 5، صص 154 و 156.
2. احمد فيومي؛ مصباح المنير؛ ج 1 و 2، ص 220.
3. حسين راغب اصفهاني؛ مفردات الفاظ القرآن؛ ص 345.
4. ابن فارس؛ معجم مقاييس اللغة؛ ج 2، ص 492.
5. محمدحسن مصطفوي؛ التحقيق؛ ج 3 و 4، ص 64.
6. نساء: 32.
7. بقره: 228.
8. نساء: 34.
9. حج: 27.
10. بقره: 239.
11. جن: 6.
منبعمقاله: کوثري، عباس؛ (1394)، فرهنگنامه تحليلي وجوه و نظائر در قرآن (جلد دوم)، قم: دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم، معاونت پژوهشي، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي، چاپ اول.