کاربردهاي طرف در قرآن
1. وقت صبح و مغرب
قرآن کريم ميفرمايد: «وَأَقِمِ الصَّلاَةَ طَرَفَيِ النَّهَارِ وَزُلَفاً مِنَ اللَّيْلِ». (6) همانگونه که در بخش لغت بيان شد، طرف به معناي جانب است و «طَرَفَيِ النَّهَارِ» دو جانب روز است که مقصود از آن وقت صبح و مغرب است. «زُلَفاً» جمع «زلفه» به معناي نزديک بودن به قسمتهاي آغاز شب است که منطبق با نماز عشاست.جرير از امام صادق (عليهالسلام) نقل ميکند: «قال اقم الصلاة طرفي النّهار و طرفاه المغرب و الغداة و زلفاً من الليل و هي صلاة العشاء الاخره»: دو طرف روز مغرب و صبح است و «وَزُلَفاً مِنَ اللَّيْلِ» نماز عشاست. (7) گفتني است حکم نماز ظهر و عصر در آيه ديگر بيان شده است: «أَقِمِ الصَّلاَةَ لِدُلُوكِ الشَّمْسِ إِلَى غَسَقِ اللَّيْلِ». (8)
2. گروهي از کافران
خداوند متعال درباره غزوه بدر ميفرمايد: «لِيَقْطَعَ طَرَفاً مِنَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَوْ يَكْبِتَهُمْ فَيَنْقَلِبُوا خَائِبِينَ». (9) کلمه لام در «لِيَقْطَعَ» متعلق به «لَقَدْ نَصَرَكُمُ اللّهُ بِبَدْرٍ» است و «قطع طَرف» کنايه از کم کردن تعداد دشمن و تضعيف قدرت آنان با کشتن و اسارت است، چنانکه در روز بدر از مشرکان هفتاد نفر کشته و هفتاد نفر اسير شدند. (10)زمخشري مينويسد: «طَرف» به معناي گروه و طايفه است و مقصود از «لِيَقْطَعَ طَرَفا» هلاکت گروهي از کفار در جنگ بدر است. (11)
3. جوانب مختلف زمين
خداوند متعال ميفرمايد: «أَوَلَمْ يَرَوْا أَنَّا نَأْتِي الْأَرْضَ نَنقُصُهَا مِنْ أَطْرَافِهَا» (12) و «بَلْ مَتَّعْنَا هؤُلاَءِ وَآبَاءَهُمْ حَتَّى طَالَ عَلَيْهِمُ الْعُمُرُ أَفَلاَ يَرَوْنَ أَنَّا نَأْتِي الْأَرْضَ نَنقُصُهَا مِنْ أَطْرَافِهَا أَفَهُمُ الْغَالِبُونَ» (13) ما آنان و پدرانشان را از نعمتها بهرهمند ساختيم تا آنجا که عمر طولاني کردند. آيا نديدند که ما پيوسته به سراغ زمين ميآييم و از اطراف [و جوانب آن] کم ميکنيم؟ آيا با اين حال آنان غالباند؟ نسبت کلمه «اطراف» به زمين بيانگر اين است که مقصود از آن جوانب زمين است.براي جمله «نَنقُصُهَا مِنْ أَطْرَافِهَا» تفاسير گوناگوني بيان کردهاند: 1. بعضي گفتهاند معنايش اين است که خداوند به تدريج از سرزمينهاي کافران کم ميکند و بر اثر غلبه و پيروزي مسلمانان اين سرزمينها تحت سيطره اسلام قرار ميگيرد؛ (14) ولي اين معنا با توجه به اينکه سوره مکي است (15) و مسلمانان در مکه فتوحات نداشتهاند، معناي صحيحي به نظر نميرسد. 2. برخي نيز گفتهاند مقصود از زمين اهل آن است و آيه به جهت عبرتآموزي خطاب به کفار ميفرمايد: آيا نميبينند چگونه تمدنهاي گوناگون و اقوام و قبيلههاي مختلف يکي پس از ديگري ميآيند و پس از مدتي از بين ميروند؟ باز هم فکر ميکنند آنان غالباند؟ اين تفسير با توجه به سياق آيه «أَفَهُمُ الْغَالِبُونَ» و نيز آمدن آيه بعد از وعده هلاکت، مناسبتر است. (16)
در برخي از روايات، اين عبارت به فقدان دانشمندان تفسير شده است. امام صادق (عليهالسلام) ميفرمايد: «نقصانها ذهاب عالمها». (17) ممکن است گفته شود که اين روايات درصدد بيان مصداقهاي روشن است نه اينکه مفهوم آيه را منحصر در معناي خاصي کند؛ به اين ترتيب آيه، مرگ و مير تدريجي بزرگان و اقوام پرجمعيت و حتي دانشمندان را براي درس عبرت براي کافرانِ مغرور و بيخبر بيان ميکند. (18) دليل اين سخن روايت ديگري است که از اميرالمؤمنين (عليهالسلام) نقل شده است: «يعني بذلک ما يهلک القرون فسمّاه اتياناً»: (19) مقصود از نقصان اطراف، نسل و اقوامي است که هلاک ميشوند که از هلاکت اقوام تعبير به «نأتي» شده است.
گفتني است طَرف به سکون «را» در قرآن کريم به معناي چشم آمده است (20) که آيات آن از اين قرار است:
1. «قَالَ الَّذِي عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْكِتَابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَن يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ»: (21) کسي که دانشي از کتاب داشت گفت: پيش از آنکه چشمت به سوي تو باز گردد، تخت بلقيس را براي تو ميآورم.
2. «وَتَرَاهُمْ يُعْرَضُونَ عَلَيْهَا خَاشِعِينَ مِنَ الذُّلِّ يَنظُرُونَ مِن طَرْفٍ خَفِيٍّ»: (22) و آنان را ميبيني که بر آتش عرضه ميشوند، درحاليکه از شدت خواري خاشعاند و زيرچشمي به آن نگاه ميکنند.
3. «مُهْطِعِينَ مُقْنِعِي رُءُوسِهِمْ لاَ يَرْتَدُّ إِلَيْهِمْ طَرْفُهُمْ وَأَفْئِدَتُهُمْ هَوَاءٌ». (23) در لغت براي «اهطاع» دو معنا ذکر شده است: 1. سرعت و شتاب کردن؛ پس «مُهْطِعِينَ» يعني شتابان به سوي محشر ميآيند. 2. کشيدن گردن. معناي آيه بنابراين فرض اين است که گردنها را کشيده، سرها را [از شدت ترس] به آسمان بلند کرده، حتي چشمهايشان به سوي آنها بازنميگردد و دلهايشان از [هر انديشه و شادماني و مانند آن] خالي است.
4. «وَعِندَهُمْ قَاصِرَاتُ الطَّرْفِ عِينٌ». (24) «قصر» به معناي حبس و نگاه داشتن است و «قَاصِرَاتُ» از ماده قصر به معناي زناني است که نگاه عشق خويش را به شوهرانشان اختصاص ميدهند. (25) پس معناي آيه چنين است: نزد بهشتيان همسراني زيباچشماند که فقط چشم به شوهران خود دارند [و به آنان عشق ميورزند].
پينوشتها:
1. احمد فيومي؛ المصباح المنير؛ ج 1 و 2، ص 371.
2. طه.
3. حسين راغب اصفهاني؛ مفردات الفاظ القرآن؛ ص 517.
4. رعد: 41.
5. ابن فارس؛ معجم مقاييس اللغة؛ ج 3، ص 447.
6. هود: 114.
7. ابن جمعه عروسي حويزي؛ تفسير نورالثقلين؛ ج 2، ص 400، ح 234.
8. اسراء: 78.
9. آل عمران: 127.
10. سيد محمدحسين طباطبايي؛ الميزان؛ ج 4، ص 9.
11. محمود زمخشري؛ الکشاف؛ ج 1، ص 412.
12. رعد: 41.
13. انبياء: 44.
14. محمود زمخشري؛ الکشاف؛ ج 3، ص 535.
15. سيد محمدحسين طباطبايي؛ الميزان؛ ج 14، ص 244.
16. همان، ج 11، ص 378.
17. ابن جمعه عروسي حويزي؛ تفسير نورالثقلين؛ ج 3، ص 429.
18. ر.ک: ناصر مکارم شيرازي؛ تفسير نمونه؛ ج 13، ص 416.
19. ابن جمعه عروسي حويزي؛ تفسير نورالثقلين، ج 2، ص 521.
20. حسين راغب اصفهاني؛ مفردات الفاظ القرآن؛ ص 517.
21. نمل: 40.
22. شورا: 45.
23. ابراهيم: 43.
24. صافات: 48.
25. فضل بن حسن طبرسي؛ مجمع البيان؛ ج 7 و 8، ص 691.
منبعمقاله: کوثري، عباس؛ (1394)، فرهنگنامه تحليلي وجوه و نظائر در قرآن (جلد دوم)، قم: دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم، معاونت پژوهشي، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي، چاپ اول.