نويسنده: اصغر دادبه
تصوّر:
در لغت به معني انگار، انگاره، انگاشتن است. در اصطلاح اهل منطق از انگارههاي ذهني پديدهها به تصوّر تعبير ميشود. چنانکه - في المثل انگارهي ذهني يک قطعه سنگ، يک کتاب، يک قلم، ماه، خورشيد، انسان، خدا و... تصور يک قطعه سنگ، تصور کتاب، تصور قلم، تصور ماه، تصور خورشيد، تصور انسان، و تصور خدا ناميده ميشود. در کتاب منطق دانشنامهي علائي، ابن سينا از انگارهي ذهني پديدهها به «اندر رسيدن» تعبير کرده و گفته است که اندر رسيدن را «به تازي تصور خوانند، چنانکه اگر کسي گويد مردم، يا پري، يا فرشته، و هرچه بدين ماند تو فهم کني و اندريابي». اين «اندر رسيدن» که همان «انگارهي ذهني» پديدهها يا تصور موجودات است گونهاي علم حصولي به شمار ميآيد. چرا که به نظر اهل منطق علم حصولي، «صورت حاصله از شيء است نزد عقل» و اين صورت حاصله دوگونه است: 1) همراه است با «حکم»، يعني عالِم يا تصديق کننده، چيزي را به چيزي نسبت ميدهد يا از آن سلب ميکند و فيالمثل ميگويد: «انسان نويسنده است» (= حکم به ايجاب)، يا ميگويد: «انسان نويسنده نيست» (= حکم به سلب)؛ 2) همراه با «حکم» نيست، يعني صرف صورت ذهني، يا انگارهي ذهني است، مثل تصور «انسان» يا تصور «نويسنده». اگر از علم حصولي به مطلقِ ادراک تعبير کنيم ادراکِ مطلق، تصور به شمار ميآيد و ادراکِ مقيد (= مقيَّد به قيد حکم) تصديق محسوب ميشود. بر اين بنياد است که ملا عبدالله يزدي صاحب حاشيه بر تهذيب المنطق محدودهي تصور را چنين باز نموده و فرصت الدوله آن را با اندک تغييري در کتاب اشکال الميزان ذکر کرده است: الف) دريافت يا ادراک يک چيز، مثل دريافتِ «زيد»؛ ب) دريافت يا ادراک چند چيز بدون نسبت دادن آنها به يکديگر، مثل دريافت «زيد»، «عمرو» و «بکر». ج) دريافت يا ادراک چند چيز همراه با نسبت غير تام، يعني دريافت چند چيز که در يک ترکيب يا تأليف ناقص (= مضاف و مضافٌ اليه / صفت و موصوف / جملهي ناقص) فراهم آمده باشند، مثلِ دريافتِ غلام زيد (= مضاف و مضافٌ اليه)، يا دريافتِ مردِ ايستاده (= صفت و موصوف)، و يا دريافت عناصر جملهاي مثل «آن کس که پدرش را زد...»؛ د) دريافت چند چيز همراه با نسبت انشايي، مثل دريافت فعل امر «بزن»؛ ه) دريافت چند چيز همراه با نسبت خبري که از ادراکي غير يقيني به بار آيد، مثل دريافتهاي حاصل از تخيّل و شک و وهم. تصور چند چيز که در يک جملهي شعري جمع آمده باشد، چنانکه فرصت الدوله در کتاب اشکال الميزان تصريح کرده است نمونهاي است از اين گونه تصور. فرصت الدوله بيت زير را به عنوان شاهد مثال تصور «متعدد با نسبت تامهي خبريهي غير معتقَده» ذکر کرده است:دلم از دست او درياي خون شد *** سرشک ديدهام بنمود طوفان
اقسام تصور: در کتب منطق معمولاً، رسم بر اين است که تصور و تصديق را به بديهي و نظري تقسيم ميکنند. اين تقسيم بر بنياد «ميزان تلاش ذهني» در ادراک صورت ميگيرد. اگر ملاک را «ميزان مطابقت تصور با متصوَر» به شمار آوريم طبقهبندي ديگر خواهيم داشت. همچنين اگر «حصول صورت در عقل» را به «مطلق تصور» تعبير کنيم و مطلق تصور را معادل علم حصولي به شمار آوريم مطلق تصور، معنايي عام مييابد و تصور و تصديق را در بر ميگيرد. با عنايت بدانچه گفته آمد سه طبقهبندي از تصور خواهيم داشت: 1) ميزان تلاش ذهني: اگر در طبقهبندي «ميزان تلاش ذهني» تصور کننده را ملاک و مبنا قرار دهيم تصور دو گونه خواهد بود: الف) تصور بديهي = ضروري = اولي = بين = نامکتسب: و آن تصوري است که خود به خود روشن و معلوم است و به قول معروف بدون تأمل و انديشه و در واقع با اندک تأمل و تلاش ذهني به حاصل ميآيد، مثل تصور «روشني»، «تاريکي»، «انسان»، «حيوان» و... تصديق بديهي هم مانند تصور بديهي حاصل اندک تلاش ذهني است و نياز به اثبات ندارد، مثل تصديق اين امر که «روز روشن است»؛ ب) تصور نظري = غير اولي = اکتسابي = مکتسب: و آن تصوري است که خود به خود معلوم نيست، بلکه به وسيلهي تصورات ديگر معلوم ميگردد و ذهني، و به تعبير دقيقتر با تلاش ذهني قابل ملاحظهاي به بار ميآيد، مثل تصور «روح» يا تصور «انديشه»، و يا تصور - في المثل - «الکترون» و «ذرات بنيادي». چنين است تصديق نظري، يا اکتسابي که آن نيز با تلاش ذهني بسيار و به مدد تصديقات ديگر اثبات ميشود و استنتاج ميگردد، مثل اثبات و تصديق اين امر که «روح مجرد است» يا اين امر که: «الکترون نام ذرههايي است که بر گرد هستهي مرکزي اتم ميچرخند». 2) ميزان مطابقت تصور با متصوَر: اگر در طبقهبندي «ميزان مطابقت تصور را با متصور»، يعني ميزان مطابقت ذهن را با عين، ملاک و مبنا قرار دهيم تصور به تام و ناقص تقسيم ميگردد: الف) تصور تام = حقيقي: و آن عبارت است از تصور چيزي که به طور کامل با آن مطابقت دارد و تمام ذاتيات آن را دربر ميگيرد. اگر تصور را به «ذهن» و امر مورد تصور (= متصوّر) را به «عين» تعبير کنيم، تصور تام يا حقيقي، همانا تصوري است که در آن ذهن با عين تطابق کامل دارد. صاحب کتاب درةالتاج، قطب شيرازي، تصور تام را چنين تعريف کرده است: «و هوالاحاطةُ بکُنهِ حقيقةِ المُتَصَوَّر» (درةالتاج، چاپ مشکوة، 44). تلاش طرفداران فلسفهي الهي (= متافيزيک = مابعدالطبيعة) متوجه دست يافتن به تصور تام و رسيدن به شناختي است که در آن ذهن و عين تطابق ماهوي داشته باشد. تصديقي که بر بنياد تصورات تام (= حقيقي) صورت گيرد نيز تصديقي تام و حقيقي خواهد بود. ب) تصور ناقص = غير حقيقي: و آن برخلاف تصور تام، تصوري است که تمام ذاتيات متصور (= معرَّف) را دربر نميگيرد. تصور ناقص، صورتِ ذهني نزديک به صورت خارجي يا شبيه بدان است. تصديقي که بر بنياد تصورات ناقص صورت گيرد نيز تصديقي ناقص (= غير حقيقي) به شمار ميآيد. 3) مطلق تصور = صورت ذهني: طبقهبندي ديگري که ميتوان از تصور به دست داد لحاظ کردن تصور يا «مطلق تصور» در معناي مترادف با هرگونه صورت ذهني يا هرگونه علم حصولي است. بر اين بنياد «مطلق تصور» معنايي عام مييابد و «تصور مطلق» و «تصور مقيد» را در بر ميگيرد: الف) تصور مطلق: همان صِرف تصور، يا صرف ادراک امري است بدون مقيد بودن به قيد حکم؛ ب) تصور مفيد: و آن عبارت است از تصور مفيد به قيد حکم، يا تصور همراه با حکم و اين تصور، همان تصديق است. دکتر مهدي حائري يزدي در ترجمه و شرح رسالهي تصور و تصديق ملاصدرا مينويسد: «علم يا تصور به تنهايي است و يا تصوري است که همراه با حکم است... تصديق جز نوعي تصور نيست و اينکه دانشمندان تصديق را «تصوربا حکم» تفسير کردهاند منظورشان از اين همراهي با حکم هم زيستي اتفاقي يا وجودي دو چيز با يکديگر نيست... بلکه يک نوع معيت تحليلي است...» (آگاهي و گواهي، 42-44).
کتابنامه :
جز آنچه ضمن مقاله بدان اشاره شد: دانشنامهي علائي، بخش منطق، 5-9؛ اساس الاقتباس، 3-5؛ الحاشية علي تهذيب المنطق، قم، مؤسسة النشر الاسلامي، 14-16 و 174؛ اشکال الميزان، 4-7؛ شرح منظومهي منطق، 8-9؛ کتاب الکبري في المنطق، پيوست جامع المقدمات، افست اسلاميه، 170-171؛ آگاهي و گواهي، ترجمه و شرح انتقادي، رسالهي تصور و تصديق، صدر المتألهين شيرازي، صفحات مختلف؛ منطق صوري، 8-14؛ فرهنگ اصطلاحات منطقي، مادهي «تصور» و «تصديق».
منبع مقاله :
دائرةالمعارفتشيع، جلد 4، (1391)، تهران: مؤسسهي انتشارات حکمت، چاپ اول