ب) حالت دعا
در دعا باید با همه وجود، تسلیم ذات حقّ شوی، دل را از شوق تماشای جمالش بگدازی، خود را در محضر او احساس کنی و اختیار تمام امور پیدا و پنهانت را به وی واگذاری. اگر دعا، یعنی قرارگرفتن در محضر خدا، پس هما نگونه که در دنیا برای صدا زدن افراد و محبّت کردن به آنان، به ویژه صاحبا ن مسندهای دنیوی و معنوی، حالتی خاص به خود میگیریم، برای نیایش و دعا به درگاه خالق هستی نیز باید حالتی ویژه و متناسب، سراپای وجود ما را فرا گیرد. علی بن موسی الرضا (علیهالسلام) مطالب زیبایی درباره حالت دعا میفرماید که اندیشیدن درباره آنها ضروری است:اول) با وضو
بهتر است انسان برای حضور در درگاه و نیایش با او با وضو باشد. امام رضا (علیهالسلام) فلسفه توجه به این حالت خاص را چنین بیان میفرماید:همانا خداوند امر به وضو کرده تا وقتی انسان در پیشگاه او برای مناجات قرار میگیرد، پاکیزه و مطیع دستورهای او باشد. وضو، پلیدیها، نجاستها، سستی و چرت را از بین میبرد و قلب را برای نماز و حضور نزد حق تعالی پاک میکند(1).
در این روایت به چند نکته توجه شده است: اول این که وضو گرفتن اطاعت از خداست و آدمی هنگام مناجات با او باید مطیع فرامینش باشد. از سوی دیگر هنگام نیایش باید پاکیزه باشد. وضو آلودگیهای ظاهر انسان را برطرف میکند؛ ولی چون همراه با نیّت خدایی است، آلودگیهای درون را نیز میزداید علاوه بر آن وضو ساختن کسالت جسم را برطرف میکند، چرت و خواب آلودگی را دور میسازد و قلب را بیشتر متوجه وجود او میکند؛ از این رو برای حضور در پیشگاه حقّ باید وضو گرفت؛ زیرا وضو، ذکر خداست و قلب خدا با ذکر خدا آگاه و متوجه میشود. آلودگی غفلت از خدا را میشوید. پس لازم است هنگام توجه به شستن اعضای ظاهری، به تطهیر
قلب هم توجه شود.
دوم) شروع با بسم الله
یکی از سفارشهای مهم دین اسلام، شروع کارها با «بسم الله الرحمن الرحیم» است. اهمیت این امر تا آنجا است که آخرین فرستاده الهی میفرماید:خداوند فرمود: هر کار مهمی که در آن «بسم الله» ذکر نشود، بی فرجام است(2).
سرآغاز هر نام، نام خداست *** که بی نام او نامه یکسر خطاست
کتاب خدا با این جمله زیبا شروع شده است. بر اساس روایات، عظیمترین آیه در قرآن «بسم الله الرحمن الرحیم» است(3). از امام رضا (علیهالسلام) درباره عظمت این آیه نقل شده است:
بسم الله الرحمن الرحیم به اسم اعظم خداوند، از سیاهی چشم به سفیدی آن نزدیکتر است(4).
پایداری عمل، بسته به ارتباطی است که با خدا دارد؛ از این رو خداوند بلند مرتبه در نخستین آیات قرآن، دستور میدهد که تبلیغ اسلام با نام خدا شروع شود:
اقْرَأ بِاسْمِ رَبِّك؛ بخوان به نام پروردگارت(5).
حضرت نوح (علیهالسلام) هنگام سوار شدن بر کشتی در آن طوفان سخت و عجیب و حرکت روی امواج کوهپیکر آب، برای در امان ماندن از خطرهای پیش رو و رسیدن به ساحل نجات، هنگام حرکت و توقف کشتی «بسم الله» میگوید:
وَقَالَ ارْكَبُوا فِیهَا بِسْمِ اللَّهِ مَجْرَاهَا وَمُرْسَاهَا إِنَّ رَبِّی لَغَفُورٌ رَحِیمٌ؛ و [نو ح] گفت: در آن سوار شوید. به نام خداست روا نشدنش و لنگر انداختنش،
بى گمان پروردگار من آمرزنده مهربان است(6).
سرانجام آنان این سفر پرمخاطره را با پیروزی پشت سر گذاشتند و با سلامت و برکت از کشتی پیاده شدند. سلیمان نبی (علیهالسلام) نامه خود را به ملکه سبأ با «بسم الله» آغاز میکند:
إِنَّهُ مِنْ سُلَیمَانَ وَإِنَّهُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ؛ كه از طرف سلیمان است و [مضمون آن] این است: به نام خداوند رحمتگر مهربان(7).
در سیره امام رضا (علیهالسلام) آمده است که هرگاه تصمیم داشتند نیازهای خود را یادداشت کنند ابتدا «بسم الله الرحمن الرحیم» را مینوشتند سپس مطالبی را یادداشت میفرمودند که به آن نیاز داشتند(8).
با دقت در تک تک واژههای این آیه، علّت انتخاب آن را برای شروع هر کاری میتوان دریافت جملهی «بسم الله» حاوی کلمهی «الله» است. این واژه، جامعترین نام خداست. هر کدام از نامهای خدا بخش خاصی از صفات وی را منعکس میسازد. در این میان، تنها نامی که به تمام اوصاف و کمالات الهی اشاره دارد، نام الله است؛ به تعبیر دیگر، جامع صفات جمال و جلال الهی است.
از سوی دیگر در این آیه، دو صفت «رحمان و رحیم» بیان شده است. رحمان به رحمت عام خداوند اشاره دارد که دوست و دشمن، مؤمن و کافر و نیکوکار و بدکار را شامل میشود؛ چرا که باران رحمت بیحسابش همه جا را رسیده و خوان نعمت بیدریغش همه جا گسترده شده است. این همان رحمت عام اوست که پهنه هستی را فراگرفته و همگان در دریای آن غوطهورند.
«رحیم» به رحمت خاص پروردگار اشاره دارد که ویژه انسانهای مطیع است که با ایمان و عمل صالح، زمینه و استعداد دریافت این رحمت را در خود ایجاد کردهاند(9).
بر زبان آوردن نام زیبای «الله» همراه با دو صفت «رحمان» و «رحیم»، انسان را متوجه این حقیقت والا میکند که همهی دستورهای پروردگار از مبدأ حقّ و از مظهر رحمت است و دستور گفتن این کلمات را صادر کرده تا آدمی روی فکر و دل خود را از غیر خدا برگرداند، همه جهان و هر عملی را از نگاه توحیدی بنگرد، به سوی وحدت و ارتباط با خالق خویش بگراید، از این طریق قدرتهای پوشالی و خیالی را از ذهن بزداید و با اتّکال به قدرت مطلق، نگرانی به خود راه ندهد.
سوم) بالا بردن دو دست
یکی از حالتهایی که نیایش گر در حال دعا باید به خود بگیرد، بالابردن دو دست به سوی آسمان است. درباره امام رضا (علیهالسلام) آمده است که آن حضرت هنگام دعا دستهای خود را به طرف آسمان بالا میبرد(10). فلسفه و حکمت این عمل را این گونه میتوان بیان کرد:آسمان، منشأ تدبیر زمین
با نگاهی کلی به آیات قرآن به دست میآید که آسمان، جایگاه مهمی در مسأله تدبیر دارد(11): با نزول باران از آسمان، زمین زنده میشود و میوههایش را عرضه میکند(12). آسمان دربهایش را بر روی متکبران نمیگشاید(13). اگر جمعی با ایمان باشند، برکتها از آسمان نازل میشود(14). با سنگهای آسمانی ظالمان تنبیه میشوند(15). انسانها با استغفار و توبه به نعمتهای آسمانی دست مییابند(16). خداوند، ستارگان را در آسمان، وسیله زینت قرار داد(17). آسمان گنبد آهنینی است که زمین را حفظ میکند(18). خلقت آسمان به دلیل نیل به هدفی مقدس است(19). خداوند هفت آسمان را استوار کرد(20). آسمانها نهفتههایی دارند که خداوند بر آن آگاه است(21). در خقلت آسمانها برای صاحبان عقل، نشانههایی است(22). خداوند، ملکوت آسمانها را به ابراهیم (علیهالسلام) نشان داد(23). هر آن چه در آسمان است برای خدا سجده میکند(24). هر آن چه در آ سمانها است، تسبیحگوی خدا (25) و خزائن آسمانها برای خداست(26).یکی از کارکردهای آسمان، این است که رزق زمین و زمینیان را فراهم میکند.
رزق بشر در آسمان مقدر شده و به تدریج بر اهل زمین نازل میشود و در جان و دهان آنها قرار میگیرد. از آن جا که رزق رسانی یکی از ابعاد مسأله ربوبیت و تدبیر است، باید دانست که اصلی وجود دارد و آن این که آسمان، مدبر زمین است و تدبیر جهان خاکی از عوالم بالا صورت میپذیرد. خداوند با کمال صراحت بیان داشته است که تدبیر زمین در آسمانها مقرر و به سمت سرزمین خاک و آب سرازیر میشود و سپس به سوی آسمان باز میگردد:یدَبِّرُ الْأَمْرَ مِنَ السَّمَاءِ إِلَى الْأَرْضِ ثُمَّ یعْرُجُ إِلَیهِ فِی یوْمٍ كَانَ مِقْدَارُهُ أَلْفَ سَنَةٍ مِمَّا تَعُدُّونَ؛ كار [جهان] را از آسمان [گرفته] تا زمین، اداره میكند آن گاه [نتیجه و گزارش آن] در روزى كه مقدارش- آن چنان كه شما [آدمیان] برمیشمارید- هزار سال است، به سوى او بالا میرود(27).
واژه «تدبیر» از ریشهی «دَبر» به معنای پشت بدین معنا میآید(28): چیزی را بعد از چیز دیگر قرار دادن، به گونهای که میان آنها رابطهای باشد. تدبیر امور یعنی حادثهای را بعد از حادثهای قرار دهیم، به گونهای که سلسلهای متصل و منسجم شکل گیرد. تدبیر بدین معنا است: توالی حوادث، تسلسل امور و اظهار عناصر هستی یکی بعد از دیگری. البته در صورتی که تدبیر در ارتباط با خدا مطرح باشد، اتقان و حکمت نیز در آن لحاظ میشود. بر این اساس، معنای آیه شریفه مزبور چنین است: خداوند، آسمانها و زمین را آفرید، حوادث زمین را در آسمانها مقدّر و مقرّر کرد و بر اساس حکمت خویش، حوادث زمین و زمینیان را از آسمانها نازل کرد.
البته به این نکته مهم باید توجه داشت که تقدیر و تدبیر حوادث در آسمان بی ارتباط با رفتارهای آدمیان نیست و این خودِ انسانها هستند که نقش آفرین اصلی در تدبیر امور خویش از آسمان میباشند. در حقیقت، مسأله تدبیر این گونه انجام می شود که انسانها اعمالی انجام میدهند و اعمال آنها در تدبیرشان تأثیرگذار است. تدبیر آنها در آسمان مقدر میشود و سرانجام از آسمان به سمت آنان سرازیر میشود و زندگیشان را شکل میدهد.
احکام اهل زمین در آسمان مقدّر و به تدریج نازل میشود. البته احکام انسانها بر حسب اعمالشان تدبیر میشود.
اگر پرسیده شود که تدبیر آسمان نسبت به زمین چگونه انجام میشود؟ پاسخ این است که به وسیله نیروهای کائناتی. در آسمان، عوامل و اسبابی وجود دارند که تدبیر امور دنیا را انجام میدهند. این عوامل عهدهدار تقدیر، تدبیر و فراهم سازی حوادث و رویدادهای اهل زمینند، جنود الهی بوده، از جنس ملائکهاند(29):فَالْمُدَبِّرَاتِ أمْرًا؛ و كار [بندگا ن] را تدبیر میكنند(30).
مدیریت زمین از عالم بالا هدایت میشود. این سیارهی منجمد بعد از خلقت رها نشده است و لحظه به لحظه و در تمام شئون، اداره میشود. ادارهی زمین دو سو دارد: از یک سو رفتار و اعمال انسانها در امر تدبیر زمین، نقش مستقیم ایفا میکند و از سوی دیگر مدیریت زمین در عالم فوق تقدیر میشود. عالم بالا جهانی مسلّط و قاهر است که بر زمین «چیرگی و احاطه» دارد و پیداست که عالم محیط، اداره عالم محاط را بر عهده دارد. همان گونه که در آفرینش، همه چیز از اوست، در تدبیر هم همه امور از عوالم فوق آغاز میشود و به سوی او باز میگردد. برنامهها، نقشهها و احکام از آن جا نازل میشوند و به همانجا عروج میکنند.
آسمان، مرکز مدیریت زمین است و هیچ کس نمیتواند مدعی مدیریت اهل زمین باشد.
انسانهای آسمانی میتوانند در مسأله تدبیر زمین دخالت داشته باشند.
هرگاه سخن از اصالت آسمان و تدبیر زمین باشد، مفهومی دیگر رخ مینماید: آن چه در زمین است فرع است و اصل آن را باید در گنجینههای خدا جستجو کرد:وَإِنْ مِنْ شَیءٍ إِلَّا عِنْدَنَا خَزَائِنُهُ وَمَا نُنَزِّلُهُ إِلَّا بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ؛ و هیچ چیز نیست مگر آنكه گنجینههاى آن نزد ماست، و ما آن را جز به اندازهاى معین فرو نمیفرستیم(31).
از این روی فلسفه دست به سمت آسمان بلند کردن برای دعا را این گونه میتوان بیان کرد. هستی سرچشمهای دارد که در اختیار خداست و تنها بخشی از آن به دست انسانها میرسد. منابع پدیدههای عالم در گنجینههای خداست و انسانها به اندازه معینی از آنها دریافت میکنند. خداوند زمین را آفرید، آن را گستراند، در آن کوههایی برافراشت، از هر چیز جفت آفرید، نیازهای بشر را از زمین رویانید، تمامی اسباب زندگی را فراهم آورد، با باران، زمین و انسان را سیراب کرد، با بادها ازواج را بارور ساخت و بر اساس حکمت خویش، بهترین تدبیر را برای زمینیان مقدّر فرمود. در این میان انسانها باید به نکاتی توجه کنند: اول این که سرچشمههای همه چیز در گنجینههای خدا و در دست او است؛ پس نباید به غیر او چشم امید داشته باشند. دوم این که هر آن چه برای اهل زمین لازم باشد به تدریج به دست آنها خواهد رسید. سوم این که بخشی از امور آسمانی به زمین رسیده در اختیار انسان قرار میگیرد، نه کل آن. چهارم این که پدیدههای آسمانی در زمین به تدریج آشکار میشوند و تمامی منابع دنیا هنوز برای انسان کشف نشده است. امکانات زمین برای همه است و چون همگان هنوز نیامدهاند، امکانات آن آهسته آهسته ظهور میکند و با بروز نیازهای جدید آشکار میشود.
همهی منابع هستی در گنجینههای خداست و تنها بخشی از آن به تدریج در اختیار انسانها گذارده میشود.
با مصرف کردن امکانات زمین، از منابع طبیعت، کاسته نمیشود؛ بلکه امکاناتِ سرشار و جدیدی از آسمان برای زمینیان سرازیر میشود.
پس، خداوند مدبّر عالم و مدیریت جهان هستی فقط به دست او است. یکی از ابعاد تدبیر عام جهان، این است که مدیریت عالم از بالا به سمت پایین است. تدبیر عالم، عمودی و نزولی است. خداوند بر حسب استعداد جهان و رفتار بشر، انسان و جهان را تدبیر میکند؛ از این رو هر چه در دنیا برای انسان حاصل میآید، تدبیری است که از بالا نازل شده است. بنابراین هنگام دعا باید دست را به سمت آسمان بالا برد.نشان فروتنی
امام رضا (علیهالسلام) حکمتی دیگر برای دست به سوی آسمان بالا بردن بیان فرموده و آن نشان دادن عبودیّت، خاکساری و درماندگی به پیشگاه خداوند است. شخصی به نام ابوقرّه از امام رضا (علیهالسلام) پرسید: چرا هنگام دعا دستها را به سمت آسمان بالا میبرید؛ در حالی که خودتان میگو یید: خداوند در همه جا حاضر و پیداست؟ حضرت چنین پاسخ داد:خداوند از بندگان به شکلهای مختلف عبادت خواسته و پناهگاهی قرار داده که به آن جا پناه برند و پرستشگاههایی قرار داده و از آنها عبادت لفظی و عملی و توجه خواسته است. دستور داده هنگام نماز به جانب تعبّد رو کنند و حج عمره را در آن جا به جا آورند و امر کرده هنگام دعا و درخواست و زاری، دستها را به سوی آسمان بلند کنند، که این خود نشانه کوچکی و علامت بندگی و اظهار خواری نزد اوست(32).
از این رو نیایشگر با بالابردن دستها به سوی آسمان حالت خضوع، خشوع و خاکساری خود را در مقابل عظمت و بزرگی پروردگار نشان میدهد و مانند قطرهای کوچک، خویش را در دریای بیکران رحمت او غرق میبیند، غرور و خودخواهی را از خود دور ساخته با تمام وجود نیازش را به او عرضه میکند.
چهارم) دعای پنهانی
دو گونه یتوان دعا کرد: در جلوت و آشکار یا در خلوت و پنهان. در سه آیه از قرآن کریم، دعا و ذکر با دو واژه «تضرّع» و «خفیه» همراه شده است(33). مفسران برای تضرّع، معنای مختلفی را بیان کردهاند از جمله: خواندن با کمال خضوع و تواضع(34) و خواندن همراه با پافشاری و اصرار(35). احتمال دیگری نیز برای آیه بیان شده و آن این که منظور از «تضرّع» دعای آشکار است(36):ادْعُوا رَبَّكُمْ تَضَرُّعًا وَخُفْیةً إِنَّهُ لَا یحِبُّ الْمُعْتَدِینَ؛ پروردگار خود را به زارى و نهانى بخوانید كه او از حد گذرندگان را دوست نمیدارد(37).
جمله «إنِهَّ لا یحُبُّ المْعْتدِینَ» قرینهای بر این مطلب است که تضرّع به معنای آشکار است؛ زیرا آیه بر اساس این قرینه معنای وسیعی دارد که هرگونه تجاوز را شامل میشود؛ چه فریاد کشیدن هنگام دعا، یا تظاهر و ریاکاری و یا توجه به غیر خدا در هنگام دعا(38).
خفیه نیز در آیه سر و پنهانی معنا شده است(39)؛ ازاین روی طبق آیات قرآن، دعا و نیایش به صورت آشکار و پنهان جایز است.
در این جا پرسشی رخ مینماید و آن این که از میان این دو کدام بهتر است. نیایش در جلوت و یا دعای در خلوت؟ مراجعه به روایات، بیان کننده این مطلب است که دعای پنهانی ارزش بیشتری دارد. امام رضا (علیهالسلام) فرمود:
یک دعای پنهانی بنده، برابر با هفت دعای آشکار است(40).
این ارزش فزونتر، از نکتهای لطیف حکایت دارد و آن اینکه دعا، رابطهای میان بنده و معبود است و هر چه این ارتباط، دور از چشم دیگران باشد، از خلوص و صفای بیشتری برخوردار خواهد بود؛ زیرا در این صورت، ارتباط با پروردگار از سوی انگیزههای شیطانی مورد تهدید واقع نخواهد شد و تأثیر خود را بر روح و جان آدمی بر جای خواهد گذاشت. رسول گرامی اسلام (صلیاللهعلیهوآله) فرمود:
هر آن که به نماز خویش صورت زیبایی دهد تا مردم او را ببینند، اما هنگام خلوت، نمازش را با سستی و زشتی انجام دهد، گویا به پروردگارش توهین کرده است(41).
از سوی دیگر دعای پنهانی، بازگوکننده اعتقادی عمیق است؛ و آن این که خداوند از درون ما آگاه است و نجواهای ما را نیز میشنود. امام رضا (علیهالسلام) روایت زیبایی از موسای نبی (علیهالسلام) نقل میکنند :
موسی (علیهالسلام) با خداوند این گونه نجوا کرد و این پرسش را به خداوند عرضه کرد: ای پروردگار من! آیا تو از من دوری تا با صدای بلند تو را بخوانم یا نزدیک منی تا با تو نجوا کنم؟ وحی بر موسی (علیهالسلام) نازل شد: من همنشین کسی هستم که مرا یاد میکند(42).
پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآله) گروهی را مشاهده کرد که با صدای بلند مشغول دعا بودند. رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) این نکته مهم را یادآور شد که خداوند شنوا و بینا است:
آهستهتر! شما با پروردگاری سخن میگویید که شنوا و بینا بوده و در کنارتان حضور دارد(43).
بنابراین دعای پنهان، حکایت از باوری عمیق به خدا دارد و از وسوسههای شیطانها به دور است و بدین سبب از ارزش و جایگاه والاتری برخوردار است.
پنجم) در همه حال
انسان عین فقر و نیاز به خالق است و هرگز نمیتواند از دعا و طلب جدا باشد، هر چند از این حقیقت غفلت کند. انسانها در اصل خلقت مانند سایر مخلوقات با زبان تکوین همواره در حال دعا هستند؛ اما بیشتر آنها به دلیل گرفتار شدن در دامگه دنیا و نفسانیات از این امر غافلند؛ ولی وقتی گرفتار مصیبتها میشوند و حجابها کنار میرود، از روی اضطرار با خدای خویش ارتباط برقرار میکنند. خداوند در آیات زیادی از آخرین نامه خود، به این حقیقت اشاره کرده است(44):وَإِذَا مَسَّ الْإِنْسَانَ ضُرٌّ دَعَا رَبَّهُ مُنِیبًا إِلَیهِ ثُمَّ إِذَا خَوَّلَهُ نِعْمَةً مِنْهُ نَسِی مَا كَانَ یدْعُو إِلَیهِ مِنْ قَبْلُ وَجَعَلَ لِلَّهِ أَنْدَادًا لِیضِلَّ عَنْ سَبِیلِهِ قُلْ تَمَتَّعْ بِكُفْرِكَ قَلِیلًا إِنَّكَ مِنْ أَصْحَابِ النَّارِ؛ و چون به انسان آسیبى رسد، پروردگارش را- در حالى كه به سوى او بازگشت كننده است- میخواند سپس چون او را از جانب خود نعمتى عطا كند، آن [مصیبتى] را كه در رفعِ آن پیشتر به درگاه او دعا میكرد، فراموش مینماید و براى خدا همتایانى قرار میدهد تا [خود و دیگران را] از راه او گمراه گرداند. بگو: به كفرت اندكی برخوردار شو كه تو از اهل آتشى(45).
این آیه حاوی پیامهایی است(46):
* قرآن از توجههای موسمیو گذرای انسان که هنگام اضطرار پیش میآید و بعد فراموش میشود انتقاد میکند.
* انسان کم ظرفیت است و در این برخورد با سختیها فریاد میزند.
* مشکلات عامل بیداری و بازگشت به فطرت خداجو است.
* دعای خالصانه سبب برطرف شدن ناگواریها میشود.
* انسانهای کم ظرفیت به هنگام رفاه، مشکلات قبلی خود را فراموش میکنند.
مؤمن کسی است که در همه حال به یاد خدا باشد و لحظهای از محبوب حقیقی خویش غفلت نکند در آسایش چنان او را بخواند که در گرفتاریها میخواند. امام رضا (علیهالسلام) فرمود:
سزاوار است مؤمن دعایش در آسایش همانند دعایش در گرفتاریها باشد(47).
پینوشتها:
1- صدوق، عیون اخبارالرضا (علیهالسلام)، ج2، ص104.
2- مجلسی، بحارالانوا،ر ج73، ص305.
3- عیاشی، تفسیر عیاشی، ج1، ص21.
4- صدوق، عیون اخبار الرضا (علیهالسلام)، ج2، ص5.
5- علق/1.
6- هود/41.
7- نمل/30.
8- مجلسی، بحارالانوار، ج75، ص335.
9- طباطبائی، المیزان، ج1، ص16.
10- صدوق، عیون اخبار الرضا (علیهالسلام)، ج2، ص15.
11- مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج1، ص165-166.
12- بقره/22.
13- اعراف/40.
14- اعراف/96.
15- اعراف/162.
16- هود/52.
17- حجر/16.
18- انبیاء/32.
19- ص/28.
20- بقره/29.
21- بقره/33.
22- آل عمران/190.
23- انعام/75.
24- رعد/15.
25- نور/41.
26- منافقون/7.
27- سجده/5.
28- راغب اصفهانی، المفردات، ج1، ص307؛ آلوسی، روح المعانی، ج11، ص119؛ طباطبایی، المیزان، ج16، ص247.
29- طبرسی، مجمع البیان، ج18، ص510؛ بیضاوی، انوار التنزیل، ج4، ص219؛ کاشانی، زبدة التفاسیر، ج5،ص314؛ نخجوانی، فواتح الالهیه، ج2، ص140.
30- نازعات/5.
31- حجر/21.
32- طبرسی، الاحتجاج، ج2، ص407.
33- انعام/63؛ اعراف/55 و205.
34- سیوطی، تفسیر الجلالین، ج1، ص160؛ شبّر، الجوهر الثمین، ج2، ص373؛ طباطبائی، المیزان، ج8، ص159؛ حسینی شیرازی، تقریب القرآن، ج2، ص191؛ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج6، ص209.
35- فیضی دکنی، سواطع الالهام، ج2، ص312.
36- طباطبائی، المیزان، ج8، ص159؛ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج6، ص210.
37- اعراف/55.
38- مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج6، ص210.
39- طبرسی، مجمع البیان، ج4، ص662؛ رازی، روض الجنان، ج8، ص221؛ فیضی دکنی، سواطع الالهام، ج2، ص312.
40- کلینی، الکافی، ج2، ص476.
41- نوری، مستدرک الوسائل، ج1، ص114.
42- صدوق، التوحید، ص182.
43- دیلمی، ارشاد القلوب، ج1، ص93.
44- روم/33؛ زمر/8 و 49؛ یونس/12 و22؛ مؤمنون/75؛ هود/10؛ فصلت/50.
45- زمر/8.
46- قرائتی، تفسیر نور، ج10، ص148.
47- کلینی، الکافی، ج2، ص448.
فعّالی، محمدتقی؛ (1394)،سبک زندگی رضوی (6)- زندگی معنوی، انتشارات بنیاد بین المللی فرهنگی هنری امام رضا(علیهالسلام).