اعتقاد به مهدويت ، نيازمند عقلانيت است

نويسنده:آسيب شناسي«دكترين مهدويت» در گفتگو با دكتر سيد رضي موسوي گيلاني اشاره: موضوع مهدويت از ديرباز تاكنون محل بحث و گفتگوي فقها، متكلمان، محدثان و مورخان مسلمان بوده و هر يك از آنها با توجه به حوزه پژوهشي و مطالعاتي خود، وجهي از وجوه مختلف موضوع ياد شده را مورد بررسي قرار داده اند. بايد اذعان داشت، هنوز همه ابعاد اين مسأله براي ما روشن نشده است. اما دكترين مهدويت
سه‌شنبه، 4 فروردين 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
اعتقاد به مهدويت ، نيازمند عقلانيت است
اعتقاد به مهدويت ، نيازمند عقلانيت است
اعتقاد به مهدويت ، نيازمند عقلانيت است

نويسنده:آسيب شناسي«دكترين مهدويت» در گفتگو با دكتر سيد رضي موسوي گيلاني
اشاره: موضوع مهدويت از ديرباز تاكنون محل بحث و گفتگوي فقها، متكلمان، محدثان و مورخان مسلمان بوده و هر يك از آنها با توجه به حوزه پژوهشي و مطالعاتي خود، وجهي از وجوه مختلف موضوع ياد شده را مورد بررسي قرار داده اند. بايد اذعان داشت، هنوز همه ابعاد اين مسأله براي ما روشن نشده است. اما دكترين مهدويت و ارائه طرحهاي جديد در اين زمينه، سعي كرده بحث مهدويت را در نگاه تازه اي جستجو كند. دكتر سيد رضي موسوي گيلاني دكتراي فلسفه هنر دارد و البته تحصيلات حوزوي را هم دنبال كرده است. دكتر گيلاني تأليفات متعددي در زمينه مهدويت دارد كه از آن جمله مي توان به: «دكترين مهدويت، مهدويت از ديدگاه دين پژوهان غربي، مهدويت از ديدگاه مسلمانان، مهدويت و خاورشناسان و... اشاره كرد. او سردبير مجله هاي عربي «الموعود» و «برايت سيوچر» انگليسي است.
البته، تدريس در دانشگاه و مؤسسه «آينده روشن» را هم دنبال مي كند. از آنجا كه دكتر براي اولين بار تز دكترين مهدويت را مطرح كرده و چند سالي است مؤسسه «آينده روشن» برنامه هاي متعددي را در اين خصوص داشته و دارد، در اين گفتگو سعي كرده ايم از دكترين مهدويت بيشتر بدانيم. همراه ما باشيد.
***
* آقاي دكتر! از آنجا كه بسياري از مردم اطلاعاتي محدود راجع به بحث دكترين مهدويت دارند، موافقيد در ابتدا بررسي اجمالي در خصوص دكترين مهدويت داشته باشيد؟
** بله. لفظ دكترين از اصطلاحاتي است كه معاني متفاوتي دارد. در متون مختلف از اين كلمه تلقي هاي متفاوتي مي شود؛ مثل خيلي از كلمات. دكترين در ادبيات سياسي به معني يك تئوري سياسي منحصر به ديپلمات خاص است. مثلاً، درگذشته دكترين ترومن يا برژنف متداول بود؛ يعني يك بسته فكري خاص از يك انديشمند سياسي. در ادبيات سياسي معمولاً اين معنا متداول است؛ اما اين كه آيا مي خواهيم مهدويت را به عنوان يك تئوري سياسي مطرح كنيم؛ اين تلقي درست نيست، چون قصد ما از طرح «دكترين مهدويت» ساختن يك مانيفست سياسي نيست. اما در مفاهيم علوم اجتماعي، دكترين به معناي نظريه است؛ نظريه اي كه هنوز دارد آزمون و خطا مي شود و به مقام يك تئوري قانونمند نرسيده است. در ادبيات و دايرة المعارف اديان و متون مذهبي، دكترين به معناي اعتقاد و باور است؛ يعني آموزه اي كه در آن دين نقش كلان و اساسي دارد و ما بيشتر اين اصطلاح را از اين قسمت برداشت كرده ايم. از ديدگاه من، دكترين يك آموزه قوي مذهبي است كه نقش بنيادي و ريشه اي دارد. مثلاً ما آموزه هاي متفاوتي در دين داريم كه از آنها تعبير به دكترين نمي كنيم. اما دكترين به يك آموزه بنيادين گفته مي شود كه بشود بر مبناي آن يكسري مفاهيم زنجيره اي را استوار كرد. ما در دين يكسري عناصري را داريم كه مي توانند اين نقش را ايفا كنند. مثلاً، اعتقاد به وحياني بودن قرآن در اسلام يك اصل است و يا اعتقاد به امامت در تفكر شيعه يك اصل مهم است وليكن از اين آموزه هاي مهم بنيادين مهدويت است كه مي تواند نقش شبكه اي داشته باشد. در تفكر ديني، اعتقاد به اين كه امامي سرانجام خواهد آمد و تاريخ به نيكويي تمام مي شود و عدالت و همزيستي در همه جا انتشار پيدا مي كند. در اين تفكر، رأس هرم به مهدويت ختم مي شود. به همين جهت، عقيده دارم كه ما در حوزه هايي خاص بايد توجه ويژه اي به مسأله مهدويت داشته باشيم. مثلاً در عرصه فلسفه تاريخ، تمامي جامعه شناسان، فيلسوفان و حتي اديان تلاش مي كنند دورنماي تاريخ پس از اين را ترسيم كنند. در اسلام، بحث مهدويت و در ساير اديان منجي گرايي فلسفه تاريخ است. يا فرض بگيريد، در عرصه نظريه پردازيهاي سياسي، اعتقاد به اين كه سرانجام يك انسان آسماني بر اريكه زمان تكيه مي زند، پس آينده پژوهي و آينده جهان عرصه هايي است كه اعتقاد به مهدويت در آن نقش بنيادين دارد. از اين تفسير و با اين نگاه ما تعبير به دكترين مهدويت كرده ايم.
* با توجه به اين كه در اين حوزه فعاليتها و مطالعات زيادي داشته و داريد، چه آسيبها و آفتهايي به مسأله مهدويت وارد شده است؟
** مهدويت مثل هر بحث ديگر، هم جنبه كاركردي مي تواند داشته باشد و هم وجه آسيبي و يا به قول دين پژوهان دو وجه پاتولوژيك و بيولوژيك را با هم دارد؛ مثل هر پديده ديگر. در طول تاريخ به مهدويت آسيبهاي زيادي وارد شده، ما صدها نفر را داريم كه با تكيه بر اين كه در متون ديني به آمدن يك منجي كه باعث اصلاحات اجتماعي مي شود در روايات وعده داده شده بود، خودشان را حضرت مهدي(عج) معرفي كرده اند. پس اين يك جنبه آسيبي و سوء استفاده يك عده سودجوست و هنوز هم ديده مي شود. در دوره قاجار، فرقه هايي مثل بابيت و بهائيت كه هنوز هم كاركرد منفي دارند و شرايط يك دين واقعي را ندارند، آسيبهايي را وارد مي كردند كه البته اين فرق موهوم هنوز هم در تلاش هستند.
اعتقاد به معنويت اگر با عقلانيت و با يك منطق درست همراه نباشد، قطعاً مستعد آسيب زايي است و راحت مي شود توده مردم را با بحث مهدويت اغفال كرد. فقط كافي است كسي مدعي شود با حضرت ولي عصر(عج) ارتباطي دارد، كه از اين موارد زياد داريم. چه در حوزه انسان شناسي و چه در عرصه هاي اجتماعي و سياسي، مهدويت بشدت در معرض آسيب است. اگر كتاب«فرق الشيعه» نوبختي را بررسي كنيد كه يكي از منابع قديمي تاريخ شيعه است، كليه جريانهاي انحرافي بعد از واقعه عاشورا را در مورد مدعيان دروغين مطرح كرده است. در طول تاريخ، بارها ديده ايم كساني كه مي خواستند به كارهايشان مشروعيت بدهند، خودشان را به حضرت منتسب كرده اند و چه مشروعيتي بهتر از مشروعيت ديني!پس در اين شرايط، اگر بخواهيم آسيب شناسي مهدويت را تقسيم بندي كنيم، به آسيب شناسي انسان شناسانه و اجتماعي- سياسي تقسيم مي شوند.
* آقاي دكتر!شما به بخشي از آسيبهاي مهدويت اشاره كرديد، اما «انتظار» در شرايط حاضر چه نوع راهبردهايي را مي طلبد و سلسله نظام لازم براي يك انتظار موفق چيست؟
** مهدويت نيازمند عقلانيت است و فكر نكنيم كه رفتارهاي مذهبي چه در عرصه اجتماعي و چه فردي، باعث تعطيل عقل مي شود. نتيجه اين كه آدم منتظر نبايد زندگي خودش را تعطيل كند و بگويد فقط منتظر مي مانم. متأسفانه، در برخي موارد در تمدن اسلامي، با نوعي تعطيلات تاريخي مواجهيم. اين انتظار درست نيست. به عقيده من، اگر فكر كنيم كه حضرت مهدي(عج) نمي آيد، چگونه براي آمدن ايشان تلاش مي كنيم؟ پس حالا هم آن طور تلاش كنيم كه مي دانيم حضرت مي آيد. يعني نبايد مفهوم انتظار كوشش بشري را كاهش بدهد. يعني ما امور روزمره زندگي را دنبال مي كنيم و منتظر مي مانيم تا لحظه موعود اگر عمري باشد، نزديك شود. آدمهاي منتظر در عين انتظار، فعال و پويا به زندگي ادامه مي دهند.
پس فرهنگ انتظار مي خواهد كه انسانهاي وارسته و مؤمنان منتظر، آدمهايي سليم النفس، منظم و مدير باشند.
* براي تربيت يك نسل منتظر در حفظ رويداد بزرگ ظهور حضرت مهدي(عج) چه شرايطي را مي شود در نظر گرفت؟
** ببينيد، به عقيده من از جنبه روان شناختي اگر فردي تلقي مثبتي از خودش، تاريخ و خانواده اش داشته باشد، در روحيه او تأثير مثبت خواهد داشت. شما اگر به فردي بگوييد گذشتگان تو آدمهاي بدي بوده اند، او تلقي منفي از تاريخ زندگي اش خواهد داشت. ما بايد به نسلمان بگوييم، در تاريخ ما پيشواياني بوده اند مثل پيامبر اكرم(ص)، مثل امام علي(ع) و ساير امامان معصوم و همچنين در آينده تو هم انساني وارسته ظهور خواهد كرد و مي خواهد تاريخ و سرنوشت بشريت را تغيير دهد.
به نظرم، يكي از بهترين گزينه ها در تربيت نسل منتظر اين است كه تاريخ درخشان اسلام را براي آنها بازخواني كنيم. اما اگر بخواهيم حضرت مهدي(عج) را به اسطوره اي مثل رستم و سهراب تبديل كنيم كه هيچ واقعيت اجتماعي ندارند و فقط به عنوان يك انگاره ذهني در تخيل تلقي مي شوند، فقط مي تواند پاسخگوي نيازهاي روانشناختي افراد باشد.
اما اگر به عنوان واقعيت از ايشان سخن بگوييم، طبيعي است كه با واقعيت بيشتر مي شود همانند سازي و همراهي كرد.
* با توجه به اين كه در اسلام ولايت ورزي بدون برائت جويي از دشمنان مثل حباب توخالي معرفي مي شود، چرا ما مسلمانان در مقابل هجمه دشمنان بخصوص در حوزه سينما، آن هم در تخريب مقدسات ديني سكوت كرده ايم؟!
** يك نكته خيلي مهم است؛ اين كه مهدويت يك امر فرا حزبي و فرامنطقه اي است. اگر از مهدويت يك ايدئولوژي بسازيم، يعني اين كه بگوييم حضرت مهدي(عج) مي خواهد بيايد و انتقام ما را بگيرد، باعث واكنش منفي مي شود. در بررسي آثار سينماي غرب در دهه هاي اخير، نسبت به مفهوم منجي خودشان تلقي مثبتي دارند. مثلاً آثاري كه در مورد مسيح مي سازند، ايشان را به عنوان مبشر و منجي معرفي مي كنند؛ چرا كه آرماگدون ساخته مايكل بين، اصطلاح مذهبي است. چون به عقيده آنها مسيح بعد از جنگ بزرگ آرماگدون در خاورميانه مي آيد. خب، آنكه اين فيلم را مي سازد و خير و شر را در تقابل با هم قرار مي دهد، نسبت به منجي خودش تلقي منفي ندارد، بلكه بيشتر مي خواهد با منجي دنياي اسلام مخالفت كند، به همين جهت ما تلاش نكنيم منجي دنياي اسلام را فردي بدانيم كه قرار است فقط انتقام مسلمانان را بگيرد. در ميان اديان ابراهيمي، اسلام و مسيحيت در نگاه يهوديان حالت موسيونري دارد؛ يعني هم تبليغ مي كنند و هم از آمدن مصلح به عنوان يك بشارت جهاني ياد مي كنند. اما يهوديان از آمدن «ماشيه» (منجي) اين طور ياد مي كنند كه او مي آيد تا قوم صهيونيسم را در مقابل دشمنان به قدرت برساند. پس نوع آثار هنري توليد شده با پشتيباني يهود، طبيعي است كه در تهاجم و تقابل با دين اسلام و حضرت مهدي(عج) باشد. مثلاً سال گذشته صد فيلم توسط هاليوود جزو آثار برتر دنيا معرفي شدند. بيشترين تعداد فيلم از يك كارگردان به نام «اسپيلبرگ» مورد تشويق قرار گرفت. او 5 فيلم ارايه كرده بود و شخصيتي شديداً يهودي است و هميشه مفاهيم يهودي را در آثارش ترويج مي كند. آثاري مثل فهرست شيندلر، نجات سرباز رايان، ايي تي دقيقاً با مفاهيم آخرالزماني توليد شده اند و يهوديت تعالي پيدا كرده است. يا در فيلم «آرماگدون» مي بينيم كه وقتي سنگ آسماني مي خواهد به زمين بخورد، ديالوگ توده مردم اين است كه حتماً مسلمانان حمله كرده اند و تمام شر را به مسلمانان نسبت و خير را به صهيونيسم و آمريكا نسبت مي دهند. در اين شرايط، مسلمانان بايد تحرك و پويايي داشته باشند؛ ولي متأسفانه در تعطيلات تاريخي هستند!و غربي ها خوب از اين شرايط بهره برداري مي كنند.
* اما اين غفلت و به قول شما تعطيلات تاريخي در مسلمانان بخصوص ما ايرانيها، از كجا نشأت گرفته است؟!
* در تعطيلات تاريخي مفاهيم زيادي است؛ يعني وقتي ما خواب باشيم، خبر نداريم كه در جهان چه مي گذرد. به هر حال، مسلمانان در دو سه دهه گذشته به جهت خيزشهاي سياسي انقلاب، شايد در سده هاي گذشته آنقدر كه هوشياري بوده، در اين دوران به وجود نيامده بود. همين كه دنياي غرب اسلام را در برابر خودش يك مشكل تلقي مي كند، گوياي اين است كه مسلمانان در دهه هاي اخير به يك نوع بيداري رسيدند؛ اما اينكه چطور در شرايط حاضر به بيداري بيشتر برسيم، به اين برمي گردد كه هر كسي در حوزه تخصص خودش تلاش كند. مثلاً در رسانه، بهترين مسايل را مي شود مطرح كرد. همچنان كه فردي به نام كريستين امان پور به عنوان يك مستند ساز فيلمي مي سازد به نام «جنگجويان خدا» و به ايران مي آيد و تلاش مي كند مسلمانان و يهوديان را كساني بداند كه حاضرند دست به خونريزي و كشتن ديگران بزنند تا به قدرت جهاني برسند. در اين شرايط، وظيفه همه ما در هر حوزه اي سنگين است.
* آقاي دكتر!يكي از شيوه هاي غرب براي مقابله با تفكر مهدوي، آثار سينمايي و ارائه تصوير نادرست از منجي اسلامي است كه شما به آن اشاره كرديد. اما آيا روشهايي ديگري هم براي تخريب مهدويت دارند؟
** ببينيد، هنر، ادبيات و... ابزارهايي هستند براي ترويج اين مفاهيم. اما اين تلقي از اسلام و مهدويت به عنوان يك حربه سياسي درست نيست، بلكه ما بايد آن را به عنوان يك ايده مذهبي كه گره هاي كور جهان را باز مي كند، معرفي كنيم. طرح موضوعاتي مثل انتقام جويي امام زمان(عج) از دشمنان اسلام، در ذهن غربيها برابر مي شود با اين كه مسلمانان را تروريست قلمداد مي كنند و وقتي چند مفهوم در ادبيات غرب با هم مخلوط شوند؛ مثل تروريست، خشونت، غارت و... آن وقت مسلمانان خشن و آدم كش معرفي مي شوند.
در حالي كه امام زمان(عج) رحمت و محبت را در ميان جهانيان انتشار مي دهد.
قبول كنيم كه جريانهايي در اسلام پيش آمده كه اين ذهنيت را شكل داده است. پس غرب با تمام توان از تمام ابزار در جهت خدشه دار كردن چهره اسلام استفاده مي كند و اين وظيفه ماست كه تلقي مردم دنيا را نسبت به مسلمان و ايراني تغيير دهيم.

منبع: روزنامه قدس الف




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط