آپیس باید گاوی نر با پیشانی سفید بوده و نباید بیش از 25 سال عمر داشته باشد. اگر سن آن از 25 سال تجاوز میکرد، کاهنها مأمور بودند که آن را در رود نیل غرق کرده و جسدش را مومیایی کنند و سپس در مقبرهای مخصوص قرار دهند. این گاو پس از مرگ نیز مورد پرستش بوده و به همراه خدایی دیگر به عنوان محافظ شهر ممفیس در مصر ظاهر میشد. گاهی این گاو به شکل انسانی با کلّهی گاوی نر، در حالی که سفیدی پیشانی آن به شکل هلال بود، تصویر میشد. در قرآن نیز ظاهراً سورهی بقره، اشاره به همین گاو دارد. آپیس نزد مصریان به عنوان یکی از اشکال خدای نیل و یکی دیگر از خدایان باروری و حاصلخیزی بوده است. بنا به روایتی، کیش آپیس، نقش نر گاو هلیوپلیس (Heliopolis) را منس (Menes) بنا نهاد. کیش آپیس در دورهی پیش دودمانی نیز وجود داشته و پس از آن در دورههای مختلف فرمانروایی فراعنه در سراسر مصر ادامه یافت. آپیس را در ممفیس، پتاحِ زنده پنداشته و به او دستیار پتاح میگفتند. در دورههای بعد وی را تجسّم پسر و جانِ اوزیریس، همچنین زندگی بخش و پدیده آورندهی نیروی دماغی (مغزی) شهریاران میدانستند. اوزیریس در واقع از دوران پیش دودمانی نزد مردم دلتا با نر گاو پیوند داشته و از همین زمان بود که نر گاوِ جهان زیرین، یعنی نر گاو آمونت ((Amaunet کاربرد پیدا کرد. آپیس و اوزیریس، بعدها به ویژه با تثلیث آفرینش (مرگ و رستاخیز) پیوند یافته و از این پس بود که "پتاح – سوکر - اوزیریس" نیز کاربرد پیدا کرد. "اوزیریس - آپیس" را سرابیس (Sarabis) یا سراپیس (Sarapis) نیز مینامیدند. مرگ هر نر گاوِ آپیس، موجب صعود وی به آسمان و یگانگی روح او با اوزیریس میشد و بدین ترتیب سرابیس، خدایی آسمانی محسوب میشد. با این همه، سرابیس خدای جهان زیرین و ثروتهای نهفته در زیرزمین شناخته و نزد یونانیان با هادس (Hades)، خدای دوزخ، یگانه شده بود. آپیس با آتوم (Atum) و خدایان مختلف ماه نیز پیوند داشت. روایت چنین بود که نرگاو آپیس از پرتو نوری که ماده گاوی نازا را بارور ساخته و از آسمان فرود میآمد، هستی یافت. هر آپیس، بیست و نه نشانهی ویژه داشته و کاهنی خاص، مأمور یافتن چنین نرگاوی بر زمین بود. این نرگاو، رنگی سیاه داشته و مهمترین نشانهی وی مثلث یا به گفتهی هرودوت (Herodotus) مربعی سپید بود که بر پیشانیش نقش شده بود. نشانههای دیگر آپیس عبارت از دم دو شاخه، تصویر عقابی بر پشت و شکل یک جُعَل (سوسک) بر زبان وی بود. هرودوت گزارش کرده که با یافته شدن آپیس جدید، مردم پوشاک جشن پوشیده و سراسر مصر غرق در شادمانی میشد. با پیدایی نرگاو جدید، نرگاو پیر را در نیل غرق میکردند. گاهی گوشت آپیس را خورده، استخوان، پوست و قسمتهای دیگر بدن آن را مومیایی کرده و او را به بنیاد آئینها و مراسم سلطنتی وا مینهادند تا همراه اوشبتی (Ushabtis) با شکوه و جلال بسیار در سقّاره (saqqara) مدفون شود. در حد فاصل فرمانروایی رامسس دوم (Rameses II) و نخستین بطالمه، بیست و چهار آپیس در این سرداب مدفون شده و مجموعهی آپیسهایی که در این مکان دفن شده بودند، به شصت عدد میرسید. جشن و سرور پیدایی نرگاو نو، بیدرنگ جای خود را به مراسم سوگواری آپیس پیشین میداد. قابل ذکر است که این سوگواری را با مراسم هفتاد روز سوگواری بر مرگ فرعون مقایسه کردهاند. در دورهی سوگواری، رسم بر این بود که عزاداران چیزی جز انواع سبزی و آب نخورند. در این مراسم، نرگاو را با گرانبهاترین روغنها چرب کرده و او را در تابوتی خاص که از چوبی مخصوص ساخته شده بود، قرار میدادند. در سال 547 پیش از میلاد، آمازیس (Amasis) دستور داد تابوتی از گرانیت سرخ برای آپیس مرده بسازند به طوری که از تابوت بسیاری از شهریاران نیز باشکوهتر بود. این نرگاو مومیایی شده را با طلا و سنگهای گرانبها آراسته و تابوتش از بزرگترین تابوتهایی است که در سقّاره پیدا شده است. آپیس زنده را در حیاطی کنار دروازهی جنوبی معبد پتاح در ممفیس نگهداری کرده و در این مکان جشنهای بزرگی به افتخار وی بر پا میکردند. گاهی با وی در مورد پیشامدها به مشورت پرداخته و او را دارای قدرت پیشگویی میدانستند. آپیس زنده همپای هوروس (Horus) بوده و بعد از مرگ، او را همانند انسانها و با مراسمی خاص تدفین میکردند. آپیس را در تندیسها و تصاویر به هیئت یک نرگاو با تاجی از قرص خورشید، آتف (Atef) و گاه به هیئت مردی گاوسر با پاهای گشوده و تاجی از قرص ماه، ترسیم میکردند. بر فراز این تصاویر دو مار کبرا ترسیم میشد که نشان سلطنتی اوزیریس را حمل میکردند. به هنگام فرمانروایی سوتیر (Soter) یا بطلمیوس اول، مرکز اصلی کیش آپیس به اسکندریه منتقل شده و این به دنبال رؤیای سوتیر از آپیس و تقدیس وی به عنوان نرگاو خدایی ملی بود. سوتیر در رؤیای خویش، نرگاو خدایی را به خواب دید که پیش از آن همانند او را ندیده بود. مشاوران سوتیر همانند این خدا را در سینوپ (Sinope) یافته و به آنها فرمان داده شد که آن را به اسکندریه منتقل کنند. مردم سینوپ، مأموران را از این کار بازداشته و سه سال بعد از صدور فرمان سوتیر بود که آپیسِ مردم سینوپ، طی سفری سه روزه به اسکندریه منتقل شد. به فرمان سوتیر، سرداب یا سراپیوم (Serapeum) دیگری برای او در اسکندریه بنا شد و از همان جا بود که کیش آپیس به آتن و قسمتهای دیگر امپراتوری یونان و روم گسترش یافت. گاو آپیس در سال 534 قبل از میلاد مسیح و هنگامی که کمبوجیه (Cambyses) به حبشه و دیگر مناطق آفریقا رفته بود، مُرد و گاو آپیس بعدی در سال پنجم پادشاهی وی زاده شد و تا سال چهارم سلطنت داریوش (Darius) بزرگ زنده ماند. آپیس بر حسب معتقدات مصریان باستان، بدون پدر به دنیا آمده و نور ماه، مادرش را باردار کرده و به دنبال آن وی متولد شده است. هرودوت نقل میکند: «این گاو از ماده گاوی به دنیا آمد که از صاعقه باردار شده و پس از زایمان، آپیس دیگر حامله نمیشد. رنگ آن سیاه و کلّهای سفیدی به شکل مثلث داشته و بر پشتش تصویر یک عقاب بود. موهای دُمش، دو برابر موی دم گاوهای معمولی بوده و در زیر زبانش تصویر حیوانی نقش گردیده بود. هنگامی که چنین گاوی یافت میشد، مردم با شادمانی آن را به پرستشگاه ممفیس برده و میپرستیدند. اگر عمر او از 25 سال تجاوز میکرد، آن را غرق کرده و جسد مومیایی شدهاش را در گورستان مقدس سراپیوم دفن میکردند».
گرچه هرودوت، نسبت ناروایی به کمبوجیه داده و گفت که: «گاو آپیس را کمبوجیه در مصر با دست خود کشت»، (1) اما طبق بررسیهای عمیق مصرشناسان و نوشتههایی که از کمبوجیه در مصر، راجع به همین قضیه به دست آمده، نه تنها روایت هرودوت را تأیید نمیکند، بلکه برعکس، او دستور میدهد که از سنگ خاکستری رنگی، تابوتی تهیه کرده و عباراتی را همانند آنچه فرعونهای مصر معمولاً بر روی تابوتهای تقدیمی برای گاو آپیس مینوشتند، را برای آن نیز بنویسند، یعنی: «هوروس - سامتاوی (Horus-Samtavi)، شاه مصر علیا و سفلی، پسر رع (Ra) یا کمبوجیه جاودان ماند. او برای یادبود پدرش (آپیسِ اوزیریس)، تابوتی از سنگ ساخت. به شاه مصر علیا و سفلی، پسر رع (کمبوجیه) زندگانی جاودانه، خوشبختی، تندرستی و شادمانی داده شد که چون شاه مصر علیا و سفلی جاودان باشد». نوشتهی دیگری نیز بر روی مجسمهی اودجاهورسنه (Udja-horresne)، دانشمند و روحانی بزرگ مصر و کاهن پرستشگاه نیت (Neith) در شهر سائیس (Sais) موجود است که قسمتی از عبارات آن نشان میدهد که کمبوجیه نسبت به خدایان و پرستشگاه مصریان، تجلیل و احترام قائل بوده است. (2) مفاد آن نوشته چنین است: «شاه بزرگ همهی کشورهای بیگانه (کمبوجیه)، به مصر درآمد، در حالی که بیگانگان همهی سرزمینها با او بودند. او سراسر این سرزمین را گرفته و فرمانروای بزرگ مصر و خداوند همهی کشورهای بیگانه شد. شاه پدر یا سالار پیشین که به طرف تازندگان روی آورده، به او مقام سرپزشکی داد. او به کارداری کاخ نیز گماشته شد». داریوش کبیر نیز برای یافتن گاو آپیس در مصر، مبلغ یکصد تالان (Talanton) (3) وعده داده و از پرستشگاههای آنها دیدن کرد. او همچنین نسبت به پیکر خدایان، احتراماتی شایسته به جا آورد و در اوئازیس (Oasis) بنایی برای آمون (Amon) ساخت. در متن مصری سنگ نوشتهی کانال سوئز، داریوش، زادهی الههی نیت و هم طراز رع نامیده شده است. یک لوحهی سنگی مربوط به گاو آپیس در زمان پادشاهی کمبوجیه مرده در سال 534 یا 524 قبل از میلاد مسیح با تابوت سنگی دیگری مربوط به گاو آپیس در سال چهارم پادشاهی داریوش کبیر (518 ق.م) در کاوشهای سال 1841 میلادی توسط آگوست ماریت (Auguste Mariette)، کاوشگر فرانسوی در گورستان سراپیوم کشف شدند. (4) روی آن لوح نوشتهای در دو قسمت، به خط هیروگلیف مصر باستان موجود است که در قسمت اول، زیر قرص خورشید بالداری که بالهای آن تمام هلال لوحه را فرا گرفته، تصویر میزی است به نام "میز هدایا". طرف راست کتیبه، تصویر گاو آپیس با قرص خورشید و نقش مار عینکی که در بین دو شاخ آن حک شده است. (5) در بالای نقش گاو آپیس، سه سطر نوشته به شرح زیر کنده شده که: «آپیس آتوم که شاخ بر سر دارد، تواناست و زندگی کامل میبخشد». طرف چپ تصویر، کمبوجیه در حال انجام مراسم تکریم در برابر آپیس دیده شده و بالای سر وی نام و عناوینی بدین شرح آمده است: «مظهر هوروس، پروردگار درخشان، شاهنشاه مصر علیا و سفلی، بازماندهی پروردگار رع، کمبوجیه خدای مهربان و سرور دو کشور». در قسمت دوم، مطالبی در ده سطر حک شده که قسمتی از آن محو گردیده، اما توانستهاند تقریباً تمام نوشته را بفهمند که معنای آن چنین است: «در سال ششم، سومین ماه از فصل شمسو، روز دهم، در دوران پادشاهی اعلیحضرت شاهنشاه دو مصر علیا و سفلی، ایزیس (Isis) و رع (پروردگار بزرگ)، خداوند آپیس با آرامش تمام به سوی مغرب زیبایش (آرامگاهش) راهنمایی شد و او را در گورستان و در مکانی که شاه برای وی بنا ساخته بود، جای دادند. پس از انجام کلیهی مراسمی که برای مومیایی کردن آن لازم بود، جامههای فاخر بر او پوشانیده و کلیهی زینت آلات و جواهرات گرانبهای او را با وی در آرامگاه ابدیش جای دادند. اینها همه به همان ترتیب انجام شد که شاهنشاه کمبوجیه که جاودان باد، فرموده بوده است». ژان پونز (Jean Pons) در کتاب نخستین دورهی استیلای ایرانیان در مصر در این باره به صراحت مینویسد: «سرانجام در مورد مطالعهی گاو آپیس به این نتیجه میرسیم که مفاد سنگ نبشتههای هیروگلیفی مربوط به آرامگاه گاو آپیس را با مندرجات کتابهای هرودوت، استرابو (Strabo) و دیگران، به هیچ وجه نمیتوان مؤید یکدیگر دانست و به همین دلیل نمیتوان دعوی مورخان مزبور را وارد دانست. مخصوصاً اینکه پادشاهی کمبوجیه، آن چنان که ستون این سنگ نبشته نشان میدهد، بر خلاف اظهار مورخان قدیم، با عقل و درایت توأم بوده است». سنگ قبر گاو آپیس در زمان داریوش کبیر (518 ق.م) نیز از سنگی آهکی به طور 80، عرض 44 و قطری حدود 10 سانتی متر بود. نوشتهها در قسمت اول، مانند نوشتهی سنگ قبر آپیس در زمان کمبوجیه میباشد، با این تفاوت که به جای قرص بالدار خورشید، علامت آسمان را رسم کردهاند که سراسر ضلع هلالی نوشته را در بر گرفته است. در قسمت دوم، نوشته دارای 11 سطر بوده و در آن شرح به خاک سپردن آپیس، ساختن تابوت و اهدای آن از طرف داریوش نوشته شده به این مضمون که: «شاهنشاه داریوش، گاو آپیس را هنگامی که زنده بود، بیش از شاهان دیگر دوست میداشت.»
علاوه بر عباراتی که روی سنگ قبر گاوآپیس در زمان کمبوجیه نوشته شده و شرح آن گذشت، داریوش بزرگ در بند 14 ستون اول سنگ نوشتهی بیستون، خصوصاً تصریح میکند: «پرستشگاههایی را که گئومات (Geumat) مُغ در مدت کوتاه زمامداریاش ویران ساخته بود از نو ساخته و یا تعمیر کرد». اما در کتاب اول ویل دورانت (Will Durant) ذکر شده که: «کمبوجیه پس از تصرف مصر، به ممفیس رسیده و سپاهی را برای تصرف قرطاجنه (Carthage) فرستاد. این سپاه شکست خورد، به همین علت او عصبانی شده و دین مصریان را مسخره کرد و با خنجرش گاو مقدس مورد پرستش آنها (آپیس) را کشت». دهخدا در این باره میگوید: «به اعتقاد مصریان، روح اوزیریس به تن گاوی حلول کرده و آن گاو، آپیس نامیده شد و در میان مردم مصر قدیم، مورد احترام و پرستش قرار گرفت».
2- پسر فورونئوس (Phoroneus) از یک نیمف (Nymph) به نام تلدیسه (Teledice) یا از سینا (Cinna) در اساطیر یونان باستان میباشد. برخی نیز وی را پسر آپولو (Apollo) یا پسر تلخیس (Telchis) میدانند. آپیس، پادشاه شهر آپیا (Apia) و حکمران سرزمین بزرگ سی سیون (Sicyon) بود که بعدها به حاکمی زورگو و مستبد تبدیل شده و سرانجام نیز توسط تلکسیون (Thelxion) و تلخیس (6) به قتل رسید. برخی در مورد مرگ او معتقدند که آئتولوس (2) (Aetolus) قاتل وی بوده است.
پینوشتها:
1. خلاصهی گفتار او چنین بوده: «... چون کمبوجیه ناکام از لشکرکشی به نوبه، به ممفیس بازگشت، دید که مردم شهر - به خاطر یافتن گاو مقدس تازهای به نام آپیس - جشن و شادمانی برپا کردهاند. وی تصور کرد که مردم از شکست او شادی میکنند، پس فرمان به قتل کلانتران و کاهنان شهر داد. همچنین دستور داد تا آپیس را نزد وی حاضر کنند و با خنجر زخمی بر رانش وارد کرد که گاو آپیس چند روز بعد بر اثر همان جراحت مرد.
2. این مجسمه توسط آدریانوس (امپراتور روم)، از تیولی (Tivoli) به ایتالیا آورده شد و اکنون در موزهی واتیکان میباشد.
3. واژهای گرفته شده از یونان به معنای کفهی ترازو، وزنه و پول. واحد تالان نزد یونانیان و مصریان متداول و مقدار آن بسیار متغییر.
4. این نوشته اکنون در موزهی لوور پاریس موجود است.
5. این مار عینکی همان است که در تزیینات کلاه و تاج فراعنهی مصر همواره دیده شده است.
6. در این روایت وی را بدون فرزند ذکر کردهاند.
معصومی، غلامرضا؛ (1388) دایره المعارف اساطیر و آیین های باستانی جهان جلد اول، تهران: شرکت انتشارات سوره مهر؛ چاپ اول.