نویسنده: غلامرضا معصومی
در اساطیر یونان باستان، آریادنه (Ariadne) نام دختر مینوس (Minos) و پاسیفائه (Pasiphae) میباشد.
هنگامی که تسئوس (Theseus) برای جنگ با مینوتور (Minotaur) به کرت (Crete) آمد، آریادنه گرفتار عشق وی شده و برای آنکه تسئوس بتواند از لابیرینت (Labyrinth) زندان مینوتور مخ
ارج شود، کلاف نخی را به وی سپرد تا با باز کردن آن بتواند به آسانی راه بازگشت خود را پیدا کند. وی سپس با تسئوس گریخت تا دچار خشم مینوس نشود، منتها نتوانست خود را به آتن برساند، چرا که در یکی از منازل میان راه، یعنی در جزیرهی ناکسوس (Naxos) هنگامی که به خواب رفته بود، تسئوس او را ترک کرد.
اقوال مختلفی در مورد این خیانت وجود دارد، عدهای معتقدند چون تسئوس زن دیگری را دوست داشت، پس به همین سبب آریادنه را در آن وضع رها کرد. به عقیدهی برخی دیگر این کار به دستور خدایان انجام شد، چون به حکم تقدیر وی نمیتوانست با آریادنه وصلت کند. به هر حال آریادنه نیز هنگامی که از خواب برخاسته و کشتی معشوق خود را در حال دور شدن دید، چندان متأثر نشد، چرا که ارابهی حامل دیونیزوس (Dionysus) که توسط چند پلنگ کشیده میشد به همراه ملتزمین وی به زودی از راه رسیدند. دیونیزوس که مجذوب زیبایی زن جوان شده بود او را به همسری خود درآورده، وی را به المپ برد و به مناسبت این عروسی، تاج طلایی که هفائستوس (Hephaestus) ساخته بود به او هدیه داد. این تاج بعدها به شکل یکی از صورتهای فلکی در آمد. حاصل وصلت آریادنه و دیونیزوس فرزندانی به نامهای توئاس (Thaas)، استافیلوس (Staphylus)، اوئنوپیون(Oenopion) و پپارتوس (Peparethus) شد. بنا به روایتی دیگر، آریادنه در جزیرهی دیا (Dia) که ظاهراً بعدها نانکسوس نام گرفت، به دست آرتمیس (Artemis) و دیونیزوس به قتل رسید.
منبع مقاله :
معصومی، غلامرضا؛ (1388) دایره المعارف اساطیر و آیین های باستانی جهان جلد اول، تهران: شرکت انتشارات سوره مهر؛ چاپ اول.
هنگامی که تسئوس (Theseus) برای جنگ با مینوتور (Minotaur) به کرت (Crete) آمد، آریادنه گرفتار عشق وی شده و برای آنکه تسئوس بتواند از لابیرینت (Labyrinth) زندان مینوتور مخ
ارج شود، کلاف نخی را به وی سپرد تا با باز کردن آن بتواند به آسانی راه بازگشت خود را پیدا کند. وی سپس با تسئوس گریخت تا دچار خشم مینوس نشود، منتها نتوانست خود را به آتن برساند، چرا که در یکی از منازل میان راه، یعنی در جزیرهی ناکسوس (Naxos) هنگامی که به خواب رفته بود، تسئوس او را ترک کرد.
اقوال مختلفی در مورد این خیانت وجود دارد، عدهای معتقدند چون تسئوس زن دیگری را دوست داشت، پس به همین سبب آریادنه را در آن وضع رها کرد. به عقیدهی برخی دیگر این کار به دستور خدایان انجام شد، چون به حکم تقدیر وی نمیتوانست با آریادنه وصلت کند. به هر حال آریادنه نیز هنگامی که از خواب برخاسته و کشتی معشوق خود را در حال دور شدن دید، چندان متأثر نشد، چرا که ارابهی حامل دیونیزوس (Dionysus) که توسط چند پلنگ کشیده میشد به همراه ملتزمین وی به زودی از راه رسیدند. دیونیزوس که مجذوب زیبایی زن جوان شده بود او را به همسری خود درآورده، وی را به المپ برد و به مناسبت این عروسی، تاج طلایی که هفائستوس (Hephaestus) ساخته بود به او هدیه داد. این تاج بعدها به شکل یکی از صورتهای فلکی در آمد. حاصل وصلت آریادنه و دیونیزوس فرزندانی به نامهای توئاس (Thaas)، استافیلوس (Staphylus)، اوئنوپیون(Oenopion) و پپارتوس (Peparethus) شد. بنا به روایتی دیگر، آریادنه در جزیرهی دیا (Dia) که ظاهراً بعدها نانکسوس نام گرفت، به دست آرتمیس (Artemis) و دیونیزوس به قتل رسید.
منبع مقاله :
معصومی، غلامرضا؛ (1388) دایره المعارف اساطیر و آیین های باستانی جهان جلد اول، تهران: شرکت انتشارات سوره مهر؛ چاپ اول.