معناشناسی لغوی
1. ابلیس
«ابلیس» از «بلس» (باء، لام و سین) است (1) و اهل لغت معتقدند «ابلیس» از «ابلاس» (باب افعال از بلس) مشتق شده است؛ زیرا او از رحمت خدا ناامید شد. (2) برخی گفتهاند:نامگذاری ابلیس به دلیل ناامید شدن او از خیر بود و گفته شده است سبب نامگذاری او به ملعون بودن او بوده است. (3)
بعضی اظهار داشتهاند: اسم ابلیس در اصل، «عَزازیل» (4) بوده است. بعضی دیگر «ابلیس» را عجمی دانستهاند و به دلیل عجمی و عَلَم بودن، آن را غیرمنصرف شمرده و عربی بودن و اشتقاقش از «ابلاس» (یأس) را در حد یک قول نقل کردهاند. (5) شواهدی از قبیل «مُبلِس: مأیوس» (6) و «أبلَس...: آن شخص ناامید شد» (7) گویای این معنی است که اگر «ابلیس» عربی باشد از کلمه «ابلاس» گرفته شده است و علت نامگذاری او همان ناامیدی از رحمت حق است. امام رضا (علیه السلام) میفرماید: ابلیس به دلیل ناامید شدن از رحمت خدا به این اسم نامگذاری شد. (8)
2. شَیطان
«شَیطان» بر وزن فَیعال از شین، طاء و نون (9) گرفته شده است. «شَطَن»: دور بود (10) (از حق (11) یا از رحمت). (12) برخی هم گفتهاند: «شَیطان» بر وزن فَعلان (13) از «شاط یشیطُ»: آتش او را سوزاند (14) یا باطل شد» (15) اشتقاق یافته است و یاء آن برعکس قول اول، حرف اصلی است. (16) جوهری میگوید: شیطان معروف است و هر موجود سرکش (انسان، جن و جنبنده) شیطان است. (17)شواهد لغوی مانند «غزوة شَطُون: جنگی که مسیر آن دور است»، (18) «شَطنتِ الدّار: خانهای که دور است» (19) و «بئرٌ شَطون: چاه عمیق» (20) تأیید میکند اگر شیطان از «شَطَن» گرفته شده باشد، معنای آن دور بودن از رحمت خداست.
معناشناسی تفسیری
1. ابلیس
مفسران در ذیل آیه «... فَسَجَدُوا إِلا إِبلیسَ...» (21) نکاتی را یادآوری کردهاند: بنابر قول برخی مفسران، «ابلیس» (22) از «إبلاس» (نامیدشدن از خیر و رحمت خدا) اشتقاق یافته است (23) و اسم غیرمنصرف و اصل و پدر جنیان یا از کافران جن و شیاطین آنان است. (24) بنابر قول بعضی، «ابلیس» از «إبلاس» گرفته نشده است و اسم عجمی و غیرمنصرف است. (25) از قرآن استفاده میشود که «ابلیس» از نوع جن و دارای نسل (کهف: 50)آفرینش او از عنصر آتش (ص: 76) است.
2. شیطان
برخی مفسران گفتهاند: شیطان هر موجود متمرد و سرکش (جنیان، انسانها و جنبندهها)، (26) موجود دور از خیر و رحمت خدا (27) و موجود افسادگر و شرآفرین است. (28)در اشتقاق و معنای شیطان دو قول وجود دارد:
الف) نون «شیطان» حرف اصلی است و این واژه از «شَطَنَ» (دور بود) گرفته شده
است.
ب) نون حرف زائد است و «شیطان» از «شاط یشیط» (از خشم سوخت یا باطل شد) اشتقاق یافته است. (29)
برخی اهل تحقیق گفتهاند: مفهوم اصلی مادّه «شیطان» انحراف از حق است. «شیطان» واژهای گرفته شده از زبان عبری و سریانی و مصداق کامل مفهوم انحراف از حق و اعوجاج در پیمودن راه اطاعت است. (30)
بعضی مفسران درباره حقیقت شیطان اظهار داشتهاند: شیطان - که نوعی از مخلوقات ناری (آفرینش از آتش) و از جنس جن است (31) - بیشتر در ابلیس و جن (از موجودات دارای شعور و اراده غیر از ملائکه با طبیعتی پنهان از حواس ما) کاربرد دارد. (32)
در بعضی آیات بی شک منظور از شیطان ابلیس است؛ همچون: «فَوَسوَسَ لَهُمَا الشَّیطَانُ...» (أعراف: 20) و «... یا بَنی آدَمَ لا یفتِنَنَّکمُ الشَّیطَانُ کَما أَخرَجَ أبَوَیکم...»
(اعراف: 27). برخی مفسران هم در تفسیر آیات فوق، نام «ابلیس» را به صراحت ذکر کردهاند. (33)
جمعبندی و تحلیل نهایی
1. «ابلیس» ریشه و پدر جنیان است (34) و از «ابلاس» (یأس) گرفته شده است؛ زیرا از رحمت خدا ناامید شد. ابلیس اسم عَلم و غیرمنصرف است؛ (35) ولی «شیطان» برگرفته از «شَطن» (موجودی دور از حق و رحمت او) (36) و اسم کلی و عام هر موجود سرکش است. (37)2. مقایسه دو معنای فوق نشان میدهد ابلیس یک مصداق خاص و جزئی از مفهوم کلی شیطان و تفاوت آن دو در جزئی و کلی بودن و دلیل نامگذاری یأس از رحمت خدا (ابلیس) و دوری از حق و رحمت او (شیطان) است. تشابه آن دو هم در تحقق و عینیت یافتن مفهومشان در یک مصداق خارجی (ابلیس) است.
3. از مطالعه آیات مربوط به «ابلیس» درمی یابیم این لفظ اسم علم برای موجودی صاحب شعور و اختیار است که از سجده بر آدم (علیه السلام) خودداری کرد و در برابر فرمان خدا استکبار ورزید. (38) از آیات مربوط به «شیطان» استنباط میشود که این واژه کلی و عام (39) و دارای اوصاف: رَجیم (آل عمران: 36) مَرید (نساء: 117)، 3. مارِد (صافات: 7) و عَصی (مریم: 44) است؛ علاوه بر این شیطان دارای جمع است و مصادیق آن ممکن است از جن یا إنس باشند (انعام: 112).
پینوشتها:
1. ابن فارس؛ معجم مقاییس اللغه؛ ج 1، ص 299-300.
2. خلیل بن احمد فراهیدی؛ العین؛ ج 1، ص 189. ابن درید؛ جمهرة اللغه؛ ج 1، ص 164. ابومنصور محمدبن احمد ازهری؛ تهذیب اللغه؛ ج 12، ص 442. اسماعیل بن حمّاد جوهری؛ الصحاح تاج اللغه و صحاح العربیه؛ ص 909. ابن فارس؛ معجم مقاییس اللغه؛ ج 1، ص 300. احمد بن محمد فیومی؛ المصباح المنیر؛ ص 60.
3. خلیل بن احمد فراهیدی؛ العین؛ ج1، ص 189.
4. اسماعیل بن حمّاد جوهری؛ الصحاح تاج اللغه و صحاح العربیه؛ ج 3، ص 909.
5. اقتباس از: احمدبن محمد فیومی؛ المصباح المنیر؛ ص 60. ابن منظور؛ لسان العربی ج 1، ص 482. مجدالدین فیروزآبادی؛ القاموس المحیط؛ ج 1، ص 734.
6. خلیل بن احمد فراهیدی؛ العین؛ ج 1، ص 189. ابومنصور محمدبن احمد ازهری؛ تهذیب اللغه؛ ج 12، ص 442.
7. ابن درید؛ جمهرةاللغه؛ ج 1، ص 164. اسماعیل بن حمّاد جوهری؛ الصحاح تاج اللغه و صحاح العربیه؛ ج 3، ص 909. ابن فارس؛ معجم مقاییس اللغه؛ ج 1، ص 300. احمد بن محمد فیومی؛ المصباح المنیر؛ ص 60.
8. تفسیر نورالثقلین؛ ج 1، ص 59، ح108. محمدحسین طباطبایی؛ المیزان فی تفسیر القرآن؛ ج 8، ص 60.
9. ابن فارس؛ معجم مقاییس اللغه؛ ج3، ص 183.
10. خلیل بن احمد فراهیدی؛ العین؛ ج 2، ص 917. ابن درید؛ جمهرةاللغه؛ ج2، ص 290. ابومنصور محمد بن احمد ازهری؛ تهذیب اللغه؛ ج 11، ص 312. ابن فارس؛ معجم مقاییس اللغه؛ ج 3، ص 183. احمد بن محمد فیومی؛ المصباح المنیر؛ ص 313.
11. ابن فارس؛ معجم مقاییس اللغه؛ ج3، ص 184.
12. احمد بن محمد فیومی؛ المصباح المنیر؛ ص 313.
13. همان، ابومنصور محمد بن احمد ازهری؛ تهذیب اللغه؛ ج 11، ص 312. ابن فارس؛ معجم مقاییس اللغه؛ ج 3، ص 183.
14. ابن درید؛ جمهرةاللغه؛ ج 2، ص 290. احمد بن محمد فیومی؛ المصباح المنیر؛ ص 313.
15. احمدبن محمد فیومی؛ المصباح المنیر؛ ص 183.
16. همان، ص 313.
17. اسماعیل بن حمّاد جوهری؛ الصحاح تاج اللغه و صحاح العربیه؛ ج 5، ص 2144. ابن فارس؛ معجم مقاییس اللغه؛ ج3، ص 184.
18. خلیل بن احمد فراهیدی؛ العین: ج2، ص 917. ابومنصور محمد بن احمد ازهری؛ تهذیب اللغه؛ ج 11، ص 312. (به نقل از لیث).
19. خلیل بن احمد فراهیدی؛ العین؛ ج 2، ص 917. ابن درید؛ جمهرةاللغه؛ ج 2، ص 290. ابومنصور محمد بن احمد ازهری؛ تهذیب اللغه؛ ج 11، ص 312. احمد بن محمد فیومی؛ المصباح المنیر؛ ص 313.
20. ابومنصور محمد بن احمد ازهری؛ تهذیب اللغه؛ ج11، ص 312، اسماعیل بن حمّاد جوهری؛ الصحاح تاج اللغه و صحاح العربیه؛ ج5، ص 2144.
21. بقره: 34.
22. واژه «ابلیس» در این آیات ذکر شده است: بقره: 34. اعراف: 11. حجر: 31- 32، اسراء: 61. کهف: 50. طه: 116. شعراء: 95. سبأ:20. ص: 74-75. مشتقات «ابلاس» هم در این آیات آمده است: انعام: 44. مؤمنون: 77. زخرف: 75. روم: 12 و 49.
23. ابوعبدالله محمدبن احمد قرطبی؛ الجامع لاحکام القرآن؛ ج 1، ص 203. راغب اصفهانی؛ مفردات الفاظ القرآن؛ ص 143.
24. اقتباس از: محمدبن جریر طبری؛ جامع البیان؛ ج 1، ص 323-324. محمودبن عمر زمخشری؛ الکشاف: ج 1، ص 127. ابوعبدالله محمدبن احمد قرطبی؛ الجامع لاحکام القرآن؛ ج 1، ص202. ابن عاشور؛ التحریر والتنویر؛ ج 1، ص 409.
25. اقتباس از: محمدبن حسن طوسی؛ التبیان فی تفسیر القرآن؛ ج 1، ص 153. ابواسحاق زجاج؛ معانی القرآن و اعرابه؛ ج 1، ص 114. حسن مصطفوی؛ التحقیق فی کلمات القرآن؛ ج 1، ص 331.
26. محمدبن حسن طوسی؛ التبیان فی تفسیر القرآن؛ ج 1، ص 23. فضل بن حسن طبرسی؛ مجمع البیان؛ ج 1-2، ص 89. واژه «شیطان» به صورت مفرد هفتاد بار و به صورت جمع هجده بار در قرآن آمده است.
27. فضل بن حسن طبرسی؛ مجمع البیان؛ ج 1 - 2، ص89.
28. ابن عاشور؛ التحریر والتنویر؛ ج 1، ص 286. محمدحسین طباطبایی؛ المیزان فی تفسیر القرآن؛ ج 7، ص 321.
29. اقتباس از: راغب اصفهانی؛ مفردات الفاظ القرآن؛ ص 454. محمودبن عمر زمخشری؛ الکشاف، ج 1، ص 65. ابن عاشور؛ التحریر و التنویر؛ ج 1، ص 286.
30. اقتباس از: حسن مصطفوی؛ التحقیق فی کلمات القرآن؛ ج6، ص 61.
31. اقتباس از: راغب اصفهانی؛ مفردات الفاظ القرآن؛ ص 454. محمودبن عمر زمخشری؛ الکشاف ج 1، ص 127.
32. اقتباس از: محمدحسین طباطبایی؛ المیزان فی تفسیر القرآن؛ ج7، ص321.
33. فضل بن حسن طبرسی؛ مجمع البیان؛ ج 3-4، ص 626.
34. محمدبن جریر طبری؛ جامع البیان؛ ج 1، ص 323.
35. اقتباس از: خلیل بن احمد فراهیدی؛ العین؛ ج 1، ص 189. ابن درید؛ جمهرة اللغه؛ ج 1، ص 164. احمد بن محمد فیومی؛ المصباح المنیر؛ ص 60.
36. اقتباس از: ابن فارس؛ معجم مقاییس اللغه؛ ج 3، ص 313، احمد بن محمد فیومی؛ المصباح المنیر؛ ص 313.
37. اقتباس از: اسماعیل بن حمّاد جوهری؛ الصحاح تاج اللغه و صحاح العربیه؛ ج5، ص 2144. محمدبن حسن طوسی؛ التبیان فی تفسیر القرآن؛ ج 1، ص 23.
38. بقره: 34 و... .
39. «کلّ شیطان...» (صافات: 7).
جمعی از محققان؛ (1394)، فرهنگ نامه تحلیل واژگان مشابه در قرآن جلد اوّل: اخر - احصاء، قم: دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم (پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی)، چاپ اول.