معناشناسي لغوي
1. اِجتباء
«اجتباء» برگرفته از «جَبَي» (جيم، باء و حرف علّه ياء) بر گردآوردن و تجمّع دلالت دارد. (1) برخي اهل اجتباء را به نزديک کردن شخص ديگر و مُقرّب قرار دادن او (2) يا به اختيار (3) و يا به اصطفاء و برگزيدن معنا کردهاند. (4) بعضي هم تنها مادّه آن را با تعبير يک شاهد يا جمله معنا کردهاند؛ مانند: «جَبا»: حوضي که در آن آب جمع ميشود؛ (5) «جِبا»: آب جمع شده در آن؛ (6) «جَبَيتُ المال (7) و الخَراج»: داراييها و مالياتها را جمع کردم. (8)2. اختيار
«اختيار» از «خَيَر» (خاء، ياء و راء) معناي اصلي توجه و تمايل گرفته شده است. (9) بسياري از اهل لغت مادّه اختيار (خَير) را به ضد شرّ معنا کرده (10) و برخي از آنان «اختيار» را به معناي اصطفاء و برگزيدن دانستهاند. (11) بعضي اهل لغت «اِمراةٌ خَيِّرَة» را به زني که در شايستگي خود صاحب فضل است، معنا کردهاند (12) از آن استفاده ميشود که مادّه «اختيار» به معناي فضل است.3. اصطفاء
«اِصطفاء» باب افتعال (13) از «صَفو» (صاد، فاء و حرف علّه واو) است و «صفو» بر خالص بودن يک شيء از هرگونه آميختگي دلالت دارد. (14) اهل لغت «صفو» (مادّه اِصطفاء) را به ضدّ کَدِر و تيرگي معنا کرده (15) و برخي از آنان «اِصطَفَيتُه» را به معناي «اختيار کردم» (برگزيدم) دانستهاند. (16)4. ايثار
«ايثار» از «أثر» (همزه، ثاء و راء) با سه معناي اصلي مقدم انداختن يک شيء، ذکر يک چيز و نشانه باقيمانده از يک چيز است. (17) عبارت برخي اهل لغت نشان ميدهد ايثار به معناي مقدم داشتن (18) يا برتري بخشيدن يک چيز بر ديگري (تفضيل) است. (19)5. تفضيل
«تفضيل» از «فضل» (فاء، ضاد و لام) بر فزوني در يک چيز دلالت دارد. (20) برخي اهل لغت «فضيلت» (از الفاظ هم خانواده با تفضيلي) را به درجه و برتري در فضل معنا کردهاند (21) و بعضي معناي «فضل» (ريشه تفضيل) را ضد نقص (فزوني) (22) يا زياده و خير (23) دانستهاند. گروهي از ارباب لغت جملات و کلماتي را آورده و معنا کردهاند که براساس آنها مادّه «تفضيل» به معناي فضل و خير و «تفضيل» به معناي برتري دادن بر ديگري است؛ مانند: «رَجُلٌ مِفضال»: مردي که داراي خير زياد (24) و فضل و بخشش (25) است؛ «فضائل» جمع «فضيلة» به معناى محاسن (26) (خوبيها)؛ «فَضَّلتُهُ علي غَيرِه تَفضيلاً»: در داوري، او را بر ديگري داراي فضل و فزوني بيشتر دانستم. (27)معناشناسي تفسيري
1. إجتباء
برخي مفسران در ذيل آيه «... وَ لکِنَّ اللَّهَ يَجْتَبِي مِنْ رُسُلِهِ مَنْ يَشَاءُ...» (28) «يَجتبي» را به اختيار (برگزيدن) و اصطفاء (29) و بعضي ديگر در ذيل آيه «... قَالُوا لَوْ لاَ اجْتَبَيْتَهَا...» (30) «اِجتَبَيتَها» را به اختيار (31) تفسير کردهاند. راغب ميگويد: «اجتباء» جمع کردن بر اساس برگزيدن و اخذ خالص است. (32) خليل آية «فَاجْتَبَاهُ رَبُّهُ ...» (33) را به مقرّب ساختن (يونس (عليه السلام)) از سوي خدا تفسير کرده است. (34)2. اختيار
برخي مفسران در معناي «اختيار» در ذيل آيه «وَ اخْتَارَ مُوسَى قَوْمَهُ سَبْعِينَ رَجُلاً ...» (35)گفتهاند: «اختيار» اراده کردن خير است و اختيار با ايثار به يک معناست. (36) بعضي ديگر نوشتهاند: «اختيار» تمييز چيز مرغوب از بين اشياي مخلوط و آميخته از مرغوب و نامرغوب (37) و باب افتعال از «خير» است؛ (38) همچنين اظهار داشتهاند: «اختيار» به معناي اصطفاء (برگزيدن) است. (39) برخي محققان گفتهاند: خير، چيزي از قبيل عقل، عدل، فضل و شيء سودمند است که از نظر همگان مرغوب و مورد رغبت باشد؛ در نتيجه «اختيار» اخذ و برگزيدن چيزي است که انسان آن را خير ميداند. (40)
3. اصطفاء
بعضي مفسران در ذيل آيه «إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى...» (41) گفتهاند: «اصطفاء» به معناي اختصاص دادن حالتي خالص و پاک از آلودگيها و به دو صورت است: الف) اختصاص دادن حالتي خالص به نفس خود؛ ب) اختصاص دادن حالتي به ديگري با برتري دادن وي (تفضيل). (42)برخي «اصطفاء» را به اختيار و اجتباء (برگزيدن) تفسير کرده (43) و اصطفاء و اجتباء را به يک معنا و نظير يکديگر دانستهاند. (44) بعضي هم اظهار داشتهاند: «اصطفاء» به معناي اختيار و باب افتعال از «صفوة» (خالص از هر چيز (45) يا گرفتن موادّ خالص از يک شيء) است؛ همچنين چون متضمّن معناي تفضيل (برتري دادن) است با حرف «علي» متعدي ميشود. (46)
4. ايثار
برخي مفسران در ذيل آيه «... لَقَدْ آثَرَکَ اللَّهُ عَلَيْنَا...» (47) اظهار داشتهاند: «ايثار» برتري دادن (تفضيل) يک شيء بر چيز ديگر است (48) و اختيار و اجتباء هم به اين معنا هستند. (49) برخي محققان اظهار داشتهاند: «اَثَر» پيدايش چيزي است که بر وجود چيزي دلالت ميکند و به کارگيري آن در فضل از باب استعاره است؛ همچنانکه اطلاق ايثار بر تفضل (برتر دانستن) از اين باب است. (50)5. تفضيل
مفسران در ذيل آيه «... وَ أَنِّي فَضَّلْتُکُمْ عَلَى الْعَالَمِينَ » (51) گفتهاند: نقيض و ضدّ تفضيل (برتري دادن)، تسويه (يکسان کردن) است و فضيلت (مادّه تفضيل) درجه عالي در فضل به شمار ميرود. (52) از عبارت بعضي ديگر استفاده ميشود که «تفضيل» در «تِلْکَ الرُّسُلُ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ...» (53) به معناي مساوي نبودن پيامبران در فضيلت (54) يا به معناي اختصاص دادن فضيلت و درجهاي به برخي پيامبران است. (55)راغب ميگويد: «فضل» به معناي زياده و فزوني بر حد وسط و اعتدال (گاهي پسنديده و گاهي ناپسند) است و فضيلت يک شيء بر ديگري از جهت جنس يا نوع يا ذاتي است. (56)
جمع بندي و تحليل نهايي
1. واژگان يادشده در معناي برگزيدن و برتري دادن يک شيء اشتراک دارند.2. محققان در فرق بين «اختيار» و «اصطفاء» گفتهاند: اختيار اخذ چيزي است که در حقيقت يا در نظر شخص خير باشد و «اصطفاء» اخذ خالصي يک شيء است؛ آن گاه بر اثر کاربرد بسيار، هرکدام از دو واژه اختيار و اصطفاء به جاي يکديگر به کار رفته است. اصطفاء در جايي هم که خالصي در کار نباشد کاربرد دارد. (57) از دقت در آيات مربوط به اختيار درمييابيم فاعل و برگزيننده، خدا (وَ أَنَا اخْتَرْتُکَ فَاسْتَمِعْ لِمَا يُوحَى )؛ (58) (وَ لَقَدِ اخْتَرْنَاهُمْ ...) (59) و موسي (عليه السلام) (وَ اخْتَارَ مُوسَى قَوْمَهُ سَبْعِينَ رَجُلاً ...) (60) و برگزيده شده (متعلق اختيار) موسي (عليه السلام) و بني اسرائيل هستند؛ همچنين از مطالعه در آيات مربوط به اصطفاء فهميده ميشود که فاعل و برگزيننده تنها خدا (إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى آدَمَ ...) (61) و برگزيده شده دين، (62) انبياء، (63) ملائکه، (64) مريم (سلام الله عليها)، (65) طالوت (66) و بندگان خدا (67) هستند.
از مقايسه دو گروه آيات يادشده تشابه معنايي واژههاي «اختيار» و «اصطفاء» استنباط ميشود؛ گرچه در «اصطفاء» خدا برگزيننده و متعلق آن انسان و غير آن است؛ اما در «اختيار» فاعل خدا و انساني مانند موسي (عليه السلام) و متعلق آن تنها انسانها هستند. (68)
3. برخي محققان در فرق بين «ايثار» و «اختيار» اظهار داشتهاند: «ايثار» اخذ خيري است که مقدم داشته شده است و «اختيار» اخذ خيري است که وجود دارد؛ از اين رو گفته ميشود تو را در پوشيدن اين لباس مقدم (ايثار) ميدارم و به جاي آن نميتوان گفت در پوشيدن اين لباس تو را اختيار (برگزيدم) کردم. (69) از مقايسه آيات مربوط به «اختيار» و «ايثار» و احاديث استفاده ميشود که اين دو واژه تشابه معنايي دارند. در اختيار فاعل خدا و انسان (آيات آن ذکر شد) و در ايثار هم فاعل و برگزيننده خدا (70) و انسان (71) است. از جهت متعلق (برگزيده شده) ايثار پيامبر از سوي خدا، (72) ايثار دنيا از سوي انسانها (73) و ايثار ديگران بر خويشتن (74) مد نظر است و در اختيار هم انسان متعلق (برگزيده شده) است و هم امر دنيا (و من اختارَ امر الدنيا...). (75)
4. برخي محققان درباره معناي واژگان مزبور گفتهاند:
الف) معناي اصلي مادّه «اجتباء» جمع کردن و گردآوردن با انتخاب است. در اِجتباء همين معنا با خصوصيت باب افتعال (دقت، امتياز و اختيار) وجود دارد. (76)
ب) معناي اصلي مادّه «اختيار» انتخاب و برگزيدن يک شيء و برتري دادن آن بر چيز ديگر است و در آن قيد انتخاب، اختيار و تفضيل (برتري دادن) وجود دارد. و خير (ريشه اختيار) در مقابل شرّ و منظور از اختيار در قرآن، انتخاب با توجه، رغبت، قصد و وجود فضيلت در برگزيده شده است. (77)
ج) معناي اصلي مادّه «اصطفاء» خلوص در برابر کدورت و تيرگي است و در آن پاکي و صفاي ذاتي وجود دارد؛ برخلاف اجتباء و اختيار؛ در نتيجه در اختيار قيد رغبت، انتخاب و برتري دادن، در اجتباء گردآوردن با انتخاب و در اصطفاء خلوص و پاکي از تيرگي وجود دارد. (78)
د) معناي مادّه اصلي «ايثار» (اثر) چيزي است که بر يک شيء دلالت دارد؛ همچنين «اثر» باقيمانده از آثار وجودي شيء است حقيقت ايثار اثبات اثر و مقدم داشتن هر چيز داراي فضل و انتخاب و برگزيدن آن بر چيز ديگر است. (79)
هـ ) معناي اصلي مادّه «تفضيل» زياده بر ضرورت است و به همين جهت بر خير (مادّه اختيار) هم اطلاق ميشود. (80)
برخي ديگر از محققان اظهار داشتهاند: اصطفاء اخذ خالص از يک شيء (برگزيدن)، اختيار اخذ مرغوب از يک چيز و اجتباء اخذ حاصل جمع شده يک چيز است. (81) در مقابل نظرات دو محقق يادشده، (82) برخي مفسران گفتهاند: اختيار (تمييز چيز مرغوب) با ايثار به يک معناست. (83) اصطفاء (اختيار و برگزيدن) با اجتباء داراي يک معنا هستند (84) و ايثار (برتري دادن) با اختيار و اجتباء از نظر معنا مشابهاند. (85)
5. «تفضيل» (اختصاص دادن فضيلت و درجهاي) (86) در جايي به کار ميرود که يک شخص (يا شيء) بر ديگري برتري داده ميشود؛ در عين اينکه شخص يا شيء اول هم داراي فضل است؛ مثل برتري دادن برخي پيامبران بر گروهي ديگر از سوي خدا؛ (87) ولي در واژههاي ديگر (اجتباء، اختيار، اصطفاء و ايثار) چنين قيدي لحاظ نشده است و به همين جهت هيچ کدام از اين چهار واژه به جاي تفضيل کاربرد ندارد.
6. بعضي آيات مربوط به واژگان يادشده از نظر فاعل (برگزيننده) و متعلق (برگزيده شده) تشابه دارند؛ مانند: اصطفاي پيامبران از سوي خدا، (88) اختيار (گزينش) موسي (عليه السلام) از جانب خدا، (89) ايثار (مقدم داشتن و برتري دادن) يوسف (عليه السلام) از ناحيه خدا، (90) اجتباي برخي پيامبران از سوي خدا (91) و تفضيل برخي پيامبران بر بعضي ديگر از جانب خدا. (92)
7. اجتباء در هيچ آيهاي با حرف «علي» نيامده است؛ از اين رو معناي برگزيدن و انتخاب از آن استفاده ميشود؛ ولي اختيار در بعضي آيات، (93) اصطفاء در بعضي موارد، (94) ايثار در بعضي آيات (95) و تفضيل در تمام آيات با حرف «علي» آمده است و از آن برتري دادن يک شخص يا شيء علاوه بر گزينش و انتخاب هم فهميده ميشود. (96)
8. متعلق (برگزيده شده يا برتري داده شده) در تفضيل، ايثار و اجتباء غير از ملائکه و انسان هم آمده است؛ مانند: تفضيل (برتري دادن) بعضي خوراکيها بر بعضي ديگر، (97) ايثار (ترجيح دادن) دنيا (98) و اجتباي (گزينش) آيات. (99)
پينوشتها:
1. ابن فارس؛ معجم مقاييس اللغه؛ ج 1، ص 503.
2. خليل بن احمد فراهيدي؛ العين؛ ج1، ص 261.
3. ابوالقاسم محمودبن عمر زمخشري؛ اساس البلاغه؛ ص 51. مجدالدين فيروزآبادي؛ القاموس المحيط؛ ج2، ص 1666.
4. ابومنصور محمد بن احمد ازهري؛ تهذيب اللغه؛ ج 11، ص 215 (به نقل از زجاج). اسماعيل بن حمّاد جوهري؛ الصحاح تاج اللغه و صحاح العربيه؛ ج6، ص2298.
5. ابن دريد؛ جمهرة اللغه؛ج 1، ص 245. ابن فارس؛ معجم مقاييس اللغه؛ج 1، ص 503.
6. ابن دريد؛ جمهرة اللغه؛ ج 1، ص 245.
7. ابن فارس؛ معجم مقاييس اللغه؛ ج 1، ص 503.
8. احمد بن محمد فيومي؛ المصباح المنير؛ ص 91.
9. ابن فارس؛ معجم مقاييس اللغه؛ ج 2، ص 232.
10. ابن دريد؛ جمهرة اللغه: ج 1، ص 581. اسماعيل بن حمّاد جوهري؛ الصحاح تاج اللغه و صحاح العربيه؛ ج 2، ص 652، ابن فارس؛ معجم مقاييس اللغه: ج 2، ص 232. احمد بن محمد فيومي؛ المصباح المنير؛ ص 185.
11. اسماعيل بن حمّاد جوهري؛ الصحاح تاج اللغه و صحاح العربيه؛ ج 2، ص 652، ابن منظور؛ لسان العرب) ج 2، ص 259.
12. خليل بن احمد فراهيدي؛ العين؛ ج 1، ص 542. ابومنصور محمد بن احمد ازهري؛ تهذيب اللغه؛ ج 7، ص 546 (به نقل از ليث).
13. خليل بن احمد فراهيدي؛ العين؛ ج 2، ص997.
14. ابن فارس؛ معجم مقاييس اللغه؛ ج 3، ص 292.
15. خليل بن احمد فراهيدي؛ العين؛ ج 2، ص 997. ابن دريد؛ جمهرة اللغه؛ ج2، ص 368. ابومنصور محمد بن احمد ازهري؛ تهذيب اللغه؛ ج 12، ص 248 (به نقل از ليث). اسماعيل بن حمّاد جوهري؛ الصحاح تاج اللغه صحاح العربيه؛ ج 6، ص 2401. احمد بن محمد فيومي؛ المصباح المنير؛ ص 344.
16. خليل بن احمد فراهيدي؛ العين؛ ج 2، ص 997. اسماعيل بن حمّاد جوهري؛ الصحاح تاج اللغه و صحاح العربيه؛ ج6، ص 2401.
17. ابن فارس؛ معجم مقاييس اللغه؛ ج 1، ص 53.
18. خليل بن احمد فراهيدي؛ العين؛ ج 1، ص 66. ابن فارس؛ معجم مقاييس اللغه؛ ج 1، ص 53.
19. ابن دريد؛ جمهرة اللغه؛ ج 1، ص 66. ابومنصور محمد بن احمد ازهري؛ تهذيب اللغه؛ ج 15، ص 122 (به نقل از اصمعي). اسماعيل بن حمّاد جوهري؛ الصحاح تاج اللغه و صحاح العربيه؛ ج 2، ص 575. احمد بن محمد فيومي؛ المصباح المنير ص 2.
20. ابن فارس؛ معجم مقاييس اللغه؛ ج4، ص 508.
21. خليل بن احمد فراهيدي؛ العين؛ ج3، ص 1402. ابومنصور محمد بن احمد ازهري؛ تهذيب اللغه؛ ج 12، ص 39.
22. ابن دريد؛ جمهرة اللغه؛ ج 3، ص47. اسماعيل بن حماد جوهري؛ الصحاح تاج اللغه و صحاح العربيه؛ ج5، ص 1791.
23.ابن فارس؛ معجم مقاييس اللغه؛ ج 4، ص 508.
24. خليل بن احمد فراهيدي؛ العين؛ ج 3، ص 1402.
25اسماعيل بن حمّاد جوهري؛ الصحاح تاج اللغه و صحاح العربيه؛ ج 5، ص 1791.
26. ابن دريد؛ جمهرة اللغه؛ ج3، ص 48.
27. اسماعيل بن حمّاد جوهري؛ الصحاح تاج اللغه و صحاح العربيه؛ ج 5، ص 1791. احمد بن محمد فيومي؛ المصباح المنير؛ ص 475.
28. آل عمران: 179. مشتقات «اجتباء» در قران ده بار آمده است.
29. محمد بن علي شوکاني؛ فتح القدير؛ ج 1، ص 404. فضل بن حسن طبرسي؛ مجمع البيان؛ ج 1 - 2، ص895. محمد بن عمر فخرالدين رازي؛ التفسير الکبير (مفاتيح الغيب)؛ جزء، 9، ص 90. ابوالفضل شهاب الدين آلوسي؛ روح المعاني؛ ج3، ص 212.
30. اعراف: 203.
31. محمد بن حسن طوسي؛ البيان في تفسير القرآن؛ ج5، ص 66. ابوزکريا فزاء؛ معاني القرآن؛ ج 1، ص 402. ابومحمد حسين بغوي؛ معالم التنزيل؛ ج 2، ص 189. ابن عاشور؛ التحرير والتنوير؛ ج 8، ص 408.
32. راغب اصفهاني؛ مفردات الفاظ القرآن؛ ص 186.
33. قلم: 50.
34. خليل بن احمد فراهيدي؛ العين؛ ج1، ص 261.
35. اعراف: 155. در قرآن، مشتقات «اختيار» و «تخير» شش بار ذکر شده است.
36. محمد بن حسن طوسي؛ البيان في تفسير القرآن؛ ج4، ص 554. فضل بن حسن طبرسي؛ مجمع البيان؛ ج 3-4، ص 744.
37. ابن عاشور؛ التحرير والتنوير؛ ج 9، ص123.
38. همان. محمد بن عمر فخرالدين رازي؛ التفسير الکبير (مفاتيح الغيب)؛ ج 15، ص 14.
39. وهبه زحيلي؛ التفسيرالمنير؛ ج 9، ص 112.
40. راغب اصفهاني؛ مفردات الفاظ القرآن: ص 300 - 301.
41. آل عمران: 33. مادّه «اصطفاء» از باب افعال و تفعيل و افتعال شانزده بار در قرآن آمده است.
42. محمد بن حسن طوسي؛ البيان في تفسير القرآن؛ ج 2، ص 440.
43. فضل بن حسن طبرسي؛ مجمع البيان؛ ج 1 - 2، ص 734.
44. همان و ج 3-4، ص 789.
45. ابومحمد حسين بغوي؛ معالم التنزيل؛ ج 1، ص 226.
46. ابوالفضل شهاب الدين آلوسي؛ روح المعاني؛ ج3، ص 211.
47. يوسف: 91. مشتقات «ايثار» در پنج آيه از قرآن ذکر شده است.
48. محمد بن حسن طوسي؛ البيان في تفسير القرآن؛ ج6، ص 190. فضل بن حسن طبرسي؛ مجمع البيان؛ ج 5-6، ص 397. محمودبن عمر زمخشري؛ الکشف؛ ج 2، ص 502. ابومحمد حسين بغوي؛ معالم التنزيل؛ ج 2، ص 376. ابن عاشور؛ التحرير والتنوير؛ ج 12، ص 113.
49. اقتباس از: محمدبن حسن طوسي؛ البيان في تفسير القرآن؛ ج6، ص 190. فضل بن حسن طبرسي؛ مجمع البيان؛ ج 5-6، ص 397.
50. راغب اصفهاني؛ مفردات الفاظ القرآن؛ ص 62.
51. بقره: 47. مشتقات «تفضيل» در هفده آيه و واژه « تفضيل» در دو آيه آمده است.
52. محمد بن حسن طوسي؛ البيان في تفسير القرآن؛ ج 1، ص 208-209.
53. بقره: 253.
54. فضل بن حسن طبرسي ؛ مجمع البيان؛ ج 1 - 2، ص 622.
55. اقتباس از: ابوالفضل شهاب الدين آلوسي؛ روح المعاني؛ ج3، ص 3. بيشتر مفسران در ذيل آيات مربوط به «تفضيل» معناي آن را بيان نکرده و از مشتقات «تفضيل» استفاده کردهاند؛ زيرا معناي آن روشن بوده است.
56. تلخيص از: راغب اصفهاني؛ مفردات الفاظ القرآن؛ ص 639.
57. ابوهلال عسگري؛ معجم الفروق اللغويه؛ ص 29.
58. طه: 13.
59. دخان : 32.
60. اعراف: 155.
61. آل عمران: 33 و....
62. بقره: 132.
63. « إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى آدَمَ وَ نُوحاً...» (آل عمران: 33 و...).
64. «اللَّهُ يَصْطَفِي مِنَ الْمَلاَئِکَةِ رُسُلاً ...» (حج: 75).
65. «... يَا مَرْيَمُ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاکِ ...» (آل عمران: 42).
66. «... إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاهُ ...» (بقره: 247).
67. «... وَ سَلاَمٌ عَلَى عِبَادِهِ الَّذِينَ اصْطَفَى...» (نمل: 59 و...).
68. ملاحظه واژهي «اختار» در معجم الفاظ احاديث، مطلق بودن آن را از نظر فاعل و متعلق نشان ميدهد؛ همچون: «و من اختار امر الدنيا...» (محمدباقر مجلسي؛ بحارالانوار؛ ج 67، ص 25) همين طور مطالعهي کلمهي «اصطفاء» در معجم احاديث نشان ميدهد فاعل ممکن است غير خدا و متعلق هر انساني باشد: (همان، ج 20، ص 289).
69. ابوهلال عسگري؛ معجم الفروق اللغويه، ص 88.
70. يوسف: 91.
71. «بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا» (الاعلي: 16).
72. يوسف: 91.
73. «وَ آثَرَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا» (النازعات: 38).
74. « وَ يُؤْثِرُونَ عَلَى أَنْفُسِهِمْ » (حشر: 9).
75. محمدباقر مجلسي؛ بحارالانوار؛ ج 67، ص 25.
76. حسن مصطفوي؛ التحقيق في کلمات القرآن؛ ج 2، ص 53.
77. همان، ج 3، ص159.
78. همان، ج6، ص 258.
79. همان، ج 1، ص 31- 32.
80. همان، ج 9، ص 106.
81. راغب اصفهاني؛ مفردات الفاظ القرآن؛ ص488.
82. حسن مصطفوي؛ التحقيق في کلمات القرآن؛ ج 9، ص 106. راغب اصفهاني؛ مفردات الفاظ القرآن؛ 488.
83. محمد بن حسن طوسي؛ التبيان في تفسير القرآن؛ ج 4، ص 554.
84. فضل بن حسن طبرسي؛ مجمع البيان؛ ج 1 - 2، ص 734 و ج 3-4، ص 789.
85. محمد بن حسن طوسي؛ التبيان في تفسير القرآن؛ ج6، ص 190. فضل بن حسن طبرسي؛ مجمع البيان؛ ج 5-6، ص397.
86. ابوالفضل شهاب الدين آلوسي؛ روح المعاني؛ ج3، ص 3 (ذيل بقره: 253).
87. بقره: 253.
88. آل عمران: 33.
89. ولد: 13.
90. يوسف: 91.
91. نحل: 121. طه: 122. قلم: 50.
92. اسراء : 55.
93. دخان: 32.
94. بقره: 247. آل عمران: 42 و ... .
95. يوسف: 91. الحشر: 9.
96. بعضي مفسران در واژه «اصطفاء» گفتهاند: اين واژه چون متضمّن برتري دادن است با حرف «علي» متعدي شده است (ابوالفضل شهاب الدين آلوسي؛ روح المعاني؛ ج3، ص 211).
97. رعد: 4.
98. نازعات: 38. أعلي: 16.
99. اعراف: 203.
جمعي از محققان؛ (1394)، فرهنگ نامه تحليل واژگان مشابه در قرآن جلد اوّل: اخر - احصاء، قم: دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم (پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي)، چاپ اول.