نويسندگان:
محمد نبوي، احمد حقدوستي
محمد نبوي، احمد حقدوستي
يکي از زيباترين بيانات موضع طبيعتگرايي دربارهي هستي را هربرت اسپنسر در يکي از چهار رسالهي مشهورش دربارهي تعليم و تربيت بيان کرده است. او معتقد است که، موضوع «چه دانشي داراي بيشترين ارزش است؟» هنگامي به رشتهي تحرير درآمد که او درگير مجادلهي ورود علم به عنوان مهم ترين جنبهي برنامهي تعليم و تربيت بود. اسپنسر شعار «زندگي کامل» را به عنوان آرمان کلي تعليم و تربيت به کار برد. او ميخواست بگويد که ممکن است اين زندگي از طريق الحاق مسئوليت اخلاقي با خود رهبري (1) علمي به دست آيد.
اسپنسر برخي فعاليتها را که احساس ميکرد در زندگي انسان مؤثرند در چند بخش طبقه بندي کرده که عبارتاند از:
1. فعاليتهايي که به طور مستقيم به صيانت ذات (2) ميانجامند.
2. فعاليتهايي که مايحتاج زندگي را تأمين کرده و به طور غيرمستقيم به صيات ذات کمک ميکند.
3. فعاليتهايي که براي وصل به غايت و نتايج آنها براي تربيت و انضباط فرزندان لازم است.
4. فعاليتهايي که در نگهداري ارتباطات سياسي و اجتماعي خاص، لازمند.
5. فعاليتهاي متفرقهاي که لذت زندگي را افزايش ميدهند و با سليقهها و عواطف گوناگون سازگارند.
اضافه کردن اين نکته لازم به نظر ميرسد که اسنپسر اين فعاليتها را به ترتيب اهميتشان طبقهبندي کرده است و حال با قاطعيت ميتوانيم بگوييم که ما کارشناسان تربيت بدني به وسيله علوم مختلف تربيت بدني نيز ميتوانيم پنج اصل فوق را در برنامههاي ورزشي خود به طور جدي به کار ببريم.
بنابراين ما به موضعي ميرسيم که به کودک به منزلهي موجود کوچکي که داراي غريزيهي صيانت ذات است نگريسته ميشود و واضح است که او بايد از طريق تربيت، و نيز حرکت و مهارتهاي اساسي در تربيت بدني سالم و نيرومند باشد تا بتواند بسياري از ناگواريها و فشارها را تحمل کند. به همين علت اسپنسر اشاره ميکند دانشي که به طور مستقيم موجب صيات ذات باشد در درجهي اول اهميت قرار دارد. دومين بحث توأم با استدلال اسپنسر اين است که بشر بايد ياد بگيرد که چگونه وسايل معاش را فراهم کند و به طور مسلم اين موضوع مستلزم مجموعهاي از دانشها و قابليتهاست. اجتماع بايد اين فرصت را براي او فراهم کند تا چنين اطلاعاتي را از طريق نظام تعليم و تربيت و مهم تر و بالاتر از آن از طريق فعاليتهاي مطلوب و از طريق تأثيرات تعليم و تربيتي والدين خود به دست آورد.
سوم اين که يک طبيعتگرا علاقه مند به رفاه خانواده و افزايش نوع بشر و زاد و ولد است. جوانان بايد وظايف والدين را به عنوان بخش مهمي از تعليم و تربيت خود بياموزند. اگر ما افراد جوان را در سايهي علم و هنر والدين باسواد و روشنفکر تربيت کنيم کشورمان بسيار پيشرفت خواهد کرد. اسپنسر در اين مورد احساسي بسيار جدي داشت؛ زيرا معتقد بود که انگلستان در قرن نوزدهم اهميت زيادي داشته و براي تربيت کلاسيک دختران در حدي که توانايي لازم براي ادارهي خودشان در جامعه داشته باشند مقام والايي قائل شده است. به همين علت معتقد است روشهاي علمي تعليم و تربيت در سلسله مراتب موضوعات درسي مدرسه نقش اساسي دارند.
چهارم اين که، اسپنسر از نظر اهميت، بر نياز به درک الگوي (3) ساخت جامعه تأکيد کرده و ميگويد هر فرد در طول مدت زندگي با اعمال متنوع سياسي و اجتماعي بسياري مواجه ميشود و همين اعمال است که او را به عنوان يک شهروند مسئول يا فاقد صلاحيت نشان خواهد داد. تعليم و تربيت بايد بزرگسال را به يک خود راهنماي عاقل مجهز سازد.
بالاخره اسپنسر تشخيص ميدهد که فرد در مورد استفاده از اوقات فراغت خود مسئول است. او متذکر ميشود که لذت موسيقي، شعر، سرود، نقاشي و ساير هنرهاي زيبا عايد بزرگسالاني خواهد شد که ادبيات و هنرهاي تجسمي را تحصيل کردهاند. طرفداران تفريحات حرفهاي در قرن گذشته بدون ترديد به اين نکته آگاهي کامل داشتهاند و هماکنون نيز در آغاز قرن بيست و يکم وضع چنين است.
مراحل تعليم و تربيت
مجموعهي هدفهاي تعليم و تربيت با توجه به اهميت هر يک بايد به طريقي به نسل جوان عرضه شود که بيشترين نتيجه را بدهد.اسپنسر معتقد است که نبايد کودک را تنها به حال خود رها کنند؛ زيرا او در اين صورت بدون دخالت اوليا و مربيانش، به دنبال هوي و هوسهاي خود خواهد رفت. درست بر خلاف اين نظر که تعليم و تربيت وظيفهي طبيعي بزرگترهايي است که خواهان پيشرفت و ترقي اجتماع و ملت خودند و براي پدران و مادران و معلمان اين وظيفه ضروري و حتمي است که به طور مستقيم در اين مورد دخالت کنند و بدانند که کودک در طول دو دهه به رشد لازم ميرسد.
در اين موضوع علاوه بر والدين، معلمان نيز نقش مهمي دارند. بايد توجه داشته باشيم که هر يک از کودکان دورهي رشد و نمو خود را به طور طبيعي طي ميکنند، ولي وظيفهي معلم و مربي ورزش اين است که دريابد اين رشد و تکامل چگونه به وقوع ميپيوندد. عدم موفقيت معلم در درک اين اصل اساسي، همکاري او را در اين مورد مختل ميکند و به ارائهي تعليم و تربيتي غيرطبيعي و ناقص منجر ميشود.
نياز به پژوهشهاي تربيتي از ديدگاه اسپنسر
اسپنسر بسيار علاقه مند بود که تحقيقات مربوط به تعليم و تربيت گسترش يابد تا به رسيدن به امکانات عملي در طرح برنامه و به کارگيري مؤثر اين ابزار در وصول به هدفهاي تعليم و تربيت منجر گردد. وي براي به کار بردن روشهاي تعليم و تربيت اصولي را که خود آنها را داراي نظم منطقي ميداند، توصيه ميکند.اول:
او معتقد است که پيشرفت تعليم و تربيت در تربيت بدني بايد از ساده به کامل سير کند و در ابتدا مقدمات لازم به چند موضوع ساده مطرح شده و به تدريج آن چه ضروري است بياموزد. لازم است که اين اصل مهم در روش تدريس در تربيت بدني به طور کامل به اجرا درآيد.دوم:
بايد به خاطر داشته باشيم که قواي عاقله در ابتدا فقط قادر است که وجه تمايز را به صورت خام و ناموزون ارائه دهد. اين مشکل زماني پيش ميآيد که معلم بخواهد فکر صريح و واضحي را به ذهن رشد نکرده اي منتقل کند و لذا يادگيري فاقد شرايط لازم بوده و حفظ مطالب بودن درک معني، مفهوم واضحي را به فرد نميدهد.سوم:
اصل مهم اين است که در يادگيري بايد از امور عيني و غيرمجرد واقعي به امور مجرد رسيد و نبايد در ابتدا از اصولي استفاده شود که درک آنها براي افراد مشکل است.بايد مطلب را با مثالهاي عملي و متعدد آغاز کرد تا يادگيري در اين پردازش و فرآيند به تدريج از امور جزئي به قانون کلي برسد.
چهارم:
تاريخ تمدن بايد به عنوان راهنمايي ارزشمند در طرح و برنامه ريزي روشهاي تعليم و تربيت به ما ياري دهد. اسپنسر معتقد است که تکوين دانش در فرد بايد همين خط سير را مانند پيدايش يا تکوين دانش در يک نسل و نژاد بپيمايد. اگر نوع بشر دانش و اطلاعات خود مربوط به جهان را از طريق خاصي کسب کند ميتوان استدلال کرد که به همين ترتيب هر يک از افراد در يک جامعه و گروه ميتوانند در کسب دانش موفق شوند. پس بايد متذکر شد که ميراث فرهنگي و تمدن و تاريخ پرافتخار هر کشور لازمه و مقدمهي تعليم و تربيت آن کشور است.پنجم:
لازم است در شروع امر تدريس، ارائهي مباحثات با يک آزمايش يعني امري تجربي صورت گيرد. همچنين علومي مانند هنرهاي زيبا بايد از امور تجربي شروع شود تا به مجردات و امور عقلي منجر گردد. ارائهي تمرينات زبان و صحبت کردن قبل از ياددهي گرامر و دستور زبان نمونهاي از اين مورد است.ششم:
اسپنسر به پيشرفت خودآموزي يادگيرنده بسيار علاقهمند است و از فحواي گفتارش چنين استنباط ميشود که معلم بايد تا آن جا که ممکن است يادگيرنده را براي تحقيق و رسيدن به جواب با مطالعات يا به اصطلاح دستاورد خودش تشويق نمايد.عرضهي حقايق به دانشآموزان با همان نظم خاصي که به نظر ما ميرسد با توجه به علاقه يا عدم رغبت دانشآموز در تعليم و تربيت داراي اهميت خاصي است و در نهايت اسپنسر ما را به استفاده از فعاليت خودکار و مورد علاقهي دانشآموزان که براي انجام آن مستعد و آمادهاند تشويق ميکند او با فلنبرگ (4) هم عقيده است که تنبلي و کاهلي با طبيعت و ماهيت دانش آموزان بيگانه است و مشاهدهي حالت تنبلي در آنان يا به علت ضعف روش تدريس معلم و يا ناشي از بيماري و عدم سلامت در آنهاست.
دو تن از دانشمندان برجسته يعني جسي فرينگ ويليامز (5) و چارلزهارولد مک کلوي (6) بعضي از استتنباطهاي مستخرج از مکتب طبيعتگرايي را در مورد بهداشت، تربيت بدني و تفريحات سالم به تفصيل مورد بحث قرار دادهاند:
اهميت احساسات (7) در تربيت بدني از ديدگاه اسپنسر
اسپنسر بر اساس نظريهي طبيعتگرايي خود با انديشهي متداول آن زمان دال بر اين که احساسات اهميتي ندارند مخالف بود. فرض مسلم او اين بود که در حقيقت اگر چنين بود اين دنيا ميبايست دنياي ديگري باشد؛ خوردن، آشاميدن، نفس کشيدن يا حتي تمرينهاي بدني هنگاميکه دوست داريم آنها را انجام دهيم چيز بدي نيست بلکه هنگاميبه آن بد اطلاق ميشود که نظام طبيعت دال بر اين باشد که نيازي به انجام آن نيست و در صورت انجام آن مشکلاتي بروز ميکند.اسپنسر سخن کساني را که ميگويند به نظر نميرسد احساسات به اندازهي کافي براي مردمي که زندگي ناسالمي را سپري ميکنند آماده شده باشد، به اين صورت پاسخ ميدهد: افرادي که سالهاي متمادي به طور دائميدر خانه بودهاند، به شکلي که مغزهايشان با تمرين زياد به کار گرفته شده ولي بدنهايشان به ندرت کار کرده و خوردنشان طبق ساعت و زمانبندي بودن همگامي با اشتهايشان بوده به احتمال زياد ممکن است در اثر احساسات دگرگون شدهشان گمراه شوند. اما اين حالت نابه هنجار و غيرعادي آنها في نفسه به علت سرپيچي و تخلف از احساساتشان است.
اسپنسر معتقد به لباس يا پوشش خيلي زياد نبود ولي در مورد لباس و يا پوشش کم که منجر به احساس سرماي مداوم شخص شود اظهار نظر ميکند و در اين جا مسئله پيروزي از آن چه نظام طبيعت به صورت امر و نهي ديکته ميکند مطرح است. او نيز اشاره ميکند که افراد ميتوانند خود را با سرماي فوق العاده سازش دهند اما آنها اين کار را به قيمت بدن خود انجام ميدهند. پوششي که بدن را گرم نگه ميدارد به همان ميزاني که غذاي مصرف شده براي بدن لازم است به بدن خدمت ميکند.
در تربيت بدني ما هم مانند اسپنسر معتقديم که قواي ذهني و جسمي هر دو بايد به طور مساوي تقويت شوند و تابع احساسات نباشند همچنين بايد هر دو نيرو را به وسيله فعاليتهاي ورزشي فعالتر و قويتر نماييم. پوشيدن لباس زياد از ديدگاه تربيت بدني نيز همانند عقايد اسپنسر است و هر کاري اعم از زياد پوشيدن يا کم پوشيدن بايد زير نظر معلمان باشد.
نظريات جسي فرينگ ويليامز در تربيت بدني و حرکات طبيعي انسان
اين حقيقت را نبايد فراموش کرد يا از نظر دور داشت که انسان در الگوهاي نسل و نژاد خويش، در رابطه با دستگاه عصبي خود آمادگيهاي بنيادي ويژهاي را جهت انجام فعاليتهاي حرکتي به وجود آورده که از لحاظ نمونه و کيفيت توسط تجارب حرکتي خود طي هزاران سال بيان گرديده است.پرفسور ويليامز روشن ميسازد که آواها و دستورهاي طبيعت هميشه صحيح نيست. بسيار از تمايلات طبيعي آن گونهاند که مايل به کنترل آنها نيستيم و تربيت بدني ميتواند به سادگي در اين خصوص خدمت کند و آنها را تنظيم نمايد. مهم اين نيست که فعاليتها يا روشهاي تدريس که مخالف طبيعت هستند به کار گرفته شوند. بايد در نظر داشته باشيم که تربيت بدني هميشه قادر بوده است که بر اساس قوانين طبيعت در راههاي خاص پيشرفت کند. شواهد حاکي از پيشرفت در فعاليتهايي چون شنا، پرتاب نيزه و پرش با نيزه است. محيط در تعديل بسياري از فعاليتها در هواي آزاد که ما درگير آنها هستيم خدماتي انجام داده است.
مشکل موقعي پيش ميآيد که تعليم و تربيت کودکان طوري مورد مسامحه قرار گيرد که آنان را از پيروزي تمايلات طبيعتشان بازدارد که در نتيجه به يک بزرگسالي همراه با تعصب و عاري از تمرين و لذت منجر شود؛ در صورتي که ميتوانست براي هر دو مزاياي بسياري داشته باشد.
جسي ويليامز استاد سابق دانشکدهي تربيت معلم دانشگاه کلمبياي امريکا که به وسيلهي فعاليتهاي طبيعي انسان در تربيت بدني شناخته ميشود معتقد بود که اگر ما متوجه دلايل ارائه شده توسط طبيعت باشيم ميتوانيم به بسياري از مسائل خود پاسخ دهيم. به همين علت بود که توصيه ميکرد تا به جاي حرکت و قعاليتهاي ژيمناستيک خارجي که در طول قرن بيستم بسيار معمول و متداول بود، به جرح و تعديل برنامهاي که مبتني بر اعمال حرکات طبيعي بوده و در طبيعت وجود دارد، بپردازيم تا آنها را به سوي زندگي سالم، شاداب و بهتري رهنمون سازيم. باي مثال تربيت از طريق حرکت که در آن کودک بدن خود را به هر طريق و به هر شکلي که دوست دارد به حرکت درآورد و از حرکات صحيح در طبيعت براي بهتر بودن زندگي خود شادي و نشاط و بالاخره خوشبخت زيستن و سلامت و تندرستي به نحو احسن استفاده کند.
نظريات مک کلوي در مکتب طبيعتگرايي و تربيت بدني
پرفسور مک کلوي استاد فقيد دانشگاه ايالتي آيوا (8) در ايالات متحدهي امريکا بيشترين ارتباط را با مکتب طبيعتگرايي در تربيت بدني دارد. وي با ويليامز اختلاف عقيده داشت و معتقد بود که طبيعتگرايي در تعليم و تربيت امري اساسي است و فعاليتهاي طبيعي بايد تا سرحد امکان مورد تأکيد قرار گيرد. او در واقع معتقد بود که اگر چه بسياري از تصورات ما دربارهي مکتب طبيعتگرايي در تربيت بدني متوجه گنجاندن بازيها و ورزشها در برنامه و خارج کردن ژيمناستيک از آن است ولي بايد چنين برنامههايي مورد تجديد نظر قرار گيرند.دکتر مک کلوي علاوه بر آن پيشنهاد کرده چنان چه تمايلي در ارتقا مکتب طبيعتگرايي داريم بايد «روش» را بيش از «محتوي» مورد آزمايش قرار دهيم. نامبرده اظهار ميدارد که يونانيان از دمبل (9) و هالتر (10) استفاده ميکردند اما بيشتر براي پرورش بدن و نه به خاطر خود تمرين. احساس او اين بود که تمرين براي پيشرفت تناسب اندام به همان اندازه طبيعي است که دنبال کردن و سنجيده زدن توپ گلف و خوردن به هدف. داشتن اندامي زيبا به اندازهي تلاش در فعاليتها و مسابقات ورزشي براي بشر مهم است.
پرفسور مک کلوي تا واپسين دم حيات (در 73 سالگي در سپتامبر 1959) بر اعتقاد خود يعني تربيت قواي جسماني و ذهني پابرجا بود. او در يکي از آخرين خطبههايش چنين نقل کرده که چگونه در يک دانشگاه دولتي جديد در نانکينگ (11) چين در سالهاي 1913-1914 تدريس کرده بود، در حالي که نميدانست از کدام نظام و روش خارجي استفاده کند. نامبرده توسط رئيس دانشگاه خود تشويق شده بود که بهترين نظام آموزشي را تدريس کند. لذا او با اين تشويق مقدار قابل توجهي آزمايش و تجربه انجام داد که نتايج آن نامطلوب بود. لذا با يک بررسي به وسيلهي پرسش نامه که در پايان اولين سال به دانشجويان داد مشخص شد که حدود 90 درصد آنها نسبت به روش او بي علاقه بودند؛ از اين رو وي از طريق ترکيب نمونهي طبيعي فعاليت که متوجه توسعه و تکامل مهارتها بود و نمونههاي غيرطبيعي که به طور مستقيم متوجه تمرين و تکامل بدني ميشد تعداد زيادي آزمايش انجام داد. در اين خصوص مک کلوي در خطابهاش آنچه را بيست سال قبل گفته و تجربه کرده بود تکرار کرد و اشاره کرد که ما نسبت به استفاده ازکلمهي حرکات «طبيعي» در پيشرفت ورزش و بازي کودکان خيلي بي توجه هستيم. او ميپرسد در خصوص روش حرکات ناموزون پيچيده در پرش ارتفاع يا دربارهي حرکات پيچيده معمولاً ترامپولين کدام قسمت آن طبيعي است. به علاوه او بيان کرد که «هر عملي که در بازي گلف انجام ميدهيد حرکتي طبيعي نيست» پرفسور مک کلوي با بازگشت به گذشته از نظر زماني در حدود سال 1927 گفت: براي اين که بيشترين استفاده از طبيعت فرو برده شود لازم است بهرهگيري از وسائل و روشهاي تدريس طبيعي يعني غيرتصنعي مورد تشويق قرار گيرد. او هفت نکتهي مهم را که قابليت آن را دارند تا در آزمايشگاههاي ما مورد بحث، تبادل نظر و بررسي بيشتر قرار گيرند، به اين شرح مطرح کرد:
1. بايد فرصتهايي براي تمرين مکانيسمهاي غريزي مطلوب فراهم شود تا از اين طريق صفحات مشخصهي مفيد اجتماعي امکان برانگيخته شدن و تکامل بيشتري بيابند.
2. براي جلوگيري نسبي از فعاليتهاي تصنعي بايد فعاليتهاي مربوط به نسل تا جايي که ممکن است به کار گرفته شود. مهارتهاي عصبي عضلاني که داراي عناصر غريزي و مادرزادياند بايد مقدم بر مواردي باشند که به طور کلي فاقد اين عنصرند.
3. بخشهاي مختلف بدن تا آن جا که ممکن است بايد طبق وظايف طبيعيشان مورد استفاده قرار گيرند.
4. وضعيت بدن بايد ديناميک و پويا باشد نه غيرمتحرک و ايستا.
5. بايد براي حفظ تحرک عصبي (12) ماهيچههاي خنثي کننده (13) و اجتناب از مقاومت خنثي کنندگان و سفتي و تصلب کلي آنها تلاش فراوان کرد؛ يعني استراحت و تمدد اعصاب يکي از بهترين برنامه ريزيهاي تربيت بدني است.
6. بايد تا آن جا که ممکن است نسبت به فعاليت نيرو و انرژي کم شود؛ يعني مهارتها بايد آنچنان کامل آموخته شود که نتايج حاصله تا سرحد امکان به تناسب مقدار انرژي مصرف شده زياد باشد.
7. بايد براي تکامل مهارتهاي مختلف ورزشي در سرعتهاي مختلف مطابق خواستههاي پيشرفت هر ورزشکار تأکيد زيادي شود.
با توجه به پيشنهادات به جاي پرفسور مک کلوي اخطارها و عدم نارضايتيهايي هم بر عليه طبيعتگرايان خاصي در آن زمان وجود داشت. براي نمونه او معتقد بود که بايد فعاليتهاي طبيعي ويژهاي در تمام احتمالات فعاليتهاي غيرطبيعي ورزش به کار گرفته شود. او همچنين تأکيد ميکرد که حرکات موزون و شيرينکاريهاي ورزشي مانند بازيها و ورزشهاي مختلف چنان چه به طور غيررسميانجام شود، نشاط بهتري براي کودکان و نوجوانان به وجود ميآورند.
مک کلوي همچنين نگران تفسير استنباطهاي مکتب طبيعتگرايي اين حرفه بود (براي مثال در اين اعتقاد که فقط بازيها و ورزشها فعاليت طبيعي محسوب ميشوند).
مک کلوي دربارهي آيندهي تربيت بدني و تفريحات سالم، اخطار کرده که در شرايط امروز عليرغم همهي محسناتي که نگرش و تمرکز در طبيعت اصلي بشر و خواستههاي او وجود دارد ولي عدم تمايلات غريزي بشر نيز بايد مورد تأمل و تفکر قرار گيرد. نامبرده ما را به کتاب چالز ايستمن (14) به نام طفوليت هندي که در آن مشکلات واقعي تربيت بدني توصيف شده است ارجاع ميدهد. تنها مشکل اين است که تربيت بدني در مدارس هفتهاي حدود 12 ساعت نياز دارد و ما چنين وقت زيادي را براي اختصاص دادن به اين برنامه نداريم و بايد خيلي هم خوش شانس باشيم که دو جلسه و هر کدام به مدت 45 دقيقه در هفته آن هم اغلب با امکانات ناکافي به آن اختصاص داده شده است.
روشها و نظريههاي مک کلوي
مک کلوي عقيده دارد که لازم است معلم به علت طولاني بودن دوران بلوغ کودک به طور مستقيم درگير تعليم و تربيت کودک باشد و معلمان يا راهنمايان تربيت بدني و تفريحات سالم بايد با پيشرفت برنامهي تعليم و تربيت، از رشد و نمو دانشآموز آگاهي کافي داشته باشند و آن را امري ضروري بدانند.معلمان براي پيروزي از تربيت منطقي آموزش، بايد در الگوهاي آموزشي و روش تدريس خودشان از ساده به پيچيده پيش روند. فعاليتهاي خود به خودي، (15) بايد در هر فرصتي مورد تشويق قرار گيرد. از فعاليتهاي غيرطبيعي بايد تا سر حد امکان اجتناب نمود و اين عمل را ميتوان بر طبق نظر ويليامز و از طريق تشويق حس کنجکاوي طبيعي کودک انجام داد. چنين برنامهاي بايد بر اساس تحقيق و تتبع و آزمايش و تجربي بر حرکات محرکهي طبيعي که نمايانگر فعاليتهاي حرکتي و ورزش براي نسل و نژاد انسان ميباشد تدوين گردد و اجتناب از فعاليتها با روشهاي تدريس که مخالف قوانين طبيعي بوده قابل حصول باشد و نيز تربيت بدني- بهداشت و تفريحات سالم براي پيشرفت طبيعي تا حدي که امکانپذير است مورد توجه واقع شود.
پرفسور مک کلوي استاد و متخصص تربيت بدني معتقد بود در صورتي که بخواهيم مکتب طبيعتگرايي را رونق دهيم بايد حتي روش آن را بيش از محتويات آن مورد آزمايش قرار دهيم و فرصتهايي را براي تمرين راهکارهاي غريزي مطلوب که توسط آنها نشانههاي مفيد تکامل اجتماعي برانگيخته و حتي توسعه يابد فراهم کنيم.
او در اين مورد تأکيد دارد که ما بايد وضع قواي جسماني و روحي کودک فعال و پويا را مورد حمايت قرار دهيم نه وضع يک فرد خمود و ايستا (16) را، و بدين طريق است که قسمتهاي مختلف قواي جسماني و ذهني بر طبق وظايف طبيعيشان مورد استفاده قرار خواهد گرفت. موافق با اين افکار پرفسور مک کلوي معتقد بود که «بايد براي نگهداري چرخش حرکات بدني (17) عضلات خنثي کننده (18) هرگونه تلاشي را به عمل آورد و از مقاومت خنثي کنندگي و خمودگي کلي کودکان و نوجوانان پرهيز کرد». وي معتقد بود چنان چه ما فعاليتها و مهارتهاي ورزشي را به طور کامل بياموزيم نتايج حاصله تا سرحد امکان کاري بزرگ تلقي ميشود و مقدار انرژي مصرف شده در حداقل خواهد بود. بايد بر انجام مهارتهاي ورزشي در سرعتهاي متفاوت که مورد درخواست مربيان ورزشي است تأکيد شود.
فعاليتهاي ورزشي و تفريحات سالم در مکتب طبيعتگرايي
اگرچه بيشتر توجه به اين بخش به بهداشت و تربيت بدني است؛ ولي به طور مختصر به مفهوم بازي و فعاليتها و حرکات ورزشي که کم و بيش داراي طبيعتي فيزيکي است نيز توجه شده است. اما آيا دربارهي پيشرفت و توسعهي تفريحات سالم و استنباطهاي مکتبگرايي براي پيروي و دنبال کردن تمام نمونههاي تفريحات سالم افراد بشر بي توجهي شده است يا خير؟ در اين جا اين تصور تقريباً مبهم است و بستگي بسيار به اين دارد که آيا تعليم و تربيت و تفريحات سالم، امري اساسي يا فرعي است. بديهي است که مکتب طبيعتگرايي اين حرکت جاري در تعليم و تربيت را خارج از ساعت کلاس درس و مدرسه (يا مطالعه طبيعت به طور طبيعي) به عنوان قسمت مهم و منظم تربيت بدني از طريق طرحريزي برنامههايي مانند تفريحات سالم بعد از مدرسه، همچون اردوهاي تابستاني، يک روزه و يا يک هفته نيز مدنظر قرار ميدهد. زيرا چنين توجهي در اين صحنه از فرآيند تعليم و تربيت بدون شک موجب قدرداني و ترويج شناخت طبيعت به منزلهي منبع تفريحات سالم و سودمند براي کودکان و نوجوانان، حتي بزرگسالان و سالمندان خواهد بود.طبيعتگرا تئوري خودش را در ورزش و تفريحات سالم و اوقات بيکاري بر اساس مسائل زيستي پايهگذاري ميکند. اسپنسر يکي از پژوهشگران فني تعليم و تربيت و طرح تئوري معروف «انرژي مازاد» در ارتباط با بازي و ورزش معتقد است بشر به عنوان موجود برتر، مقدار معيني وقت فراغت خود را مطابق با استعداد و برخوردش با محيط به دست ميآورد؛ در نتيجه او وقت و انرژي مصرف نشده و آرزوهاي اساسي ويژه و تمايلات مفرطي براي ارضا دارد. لذا دربارهي اين موضوع نظريهي پيشرفتهتري را ارائه داده و اظهار ميدارد که استفاده از انرژي مازاد فقط منجر به بازيها و فعاليتهاي ورزشي بدون هدف ميشود. او اشاره به اين دارد که بايد يک مرحلهي ديگري براي اين تئوري فيزيولوژيکي يعني «دوباره سازي نيروهاي مصرف شده» و مفيد و با هدف به وجود بيايد. چنين به نظر ميرسد که هيچ دليلي بر اين که چرا اين دو مرحله همزمان صورت نگرفتهاند وجود ندارد. به علاوه اسپنسر متوجه شد که نمونه بازي تقليدي از فعاليتهاي خوب ورزشي و امري جدي است. اما معتقد بود که اين فعاليتها تا حدودي در زمان و مکانهاي خاصي درست است و نميتوان آن را تعميم داد.
در اين جا لازم است روشن شود که نظر اسپنسر با نظريهي غريزه همگام و منطبق نبوده است. او معتقد بود اظهار وجود (19) و تقليد بايد به عنوان غرايز انساني طبقهبندي شود. ولي ميگفت، پديدهي بازي و ورزش به صورتها و شکلهاي خاصي جلوه ميکند و همچنين در باهوشتر شدن کودکان و رشد و نمو آنها سهم بسزايي دارد.
يکي ديگر از دانشمندان به نام گروس (20) نظر ارزشمند ديگري را به تئوري بازي و ورزش افزوده است؛ اگرچه نظرات او تا حدودي به ساير مواضع فلسفي شباهت دارد. نامبرده به طور کلي به وسيلهي آنچه موسوم به «تئوري بازي» يا «آمادگي براي زندگي» ميباشد شناخته شده است. تئوري کامل او بر اساس اين اعتقاد که بازي و ورزش در درجهي اول نتيجهي غريزه است و اين که انرژي مازاد شکل ميگيرد تا اجازهي تمرين به اين غرايز که هنوز به طور کامل رشد نکردهاند بدهد، پايهريزي شده است؛ به علاوه تأکيد او بر اين است که بازي و فعاليتهاي آن لذت بخش است.
سومين کمک و مساعدت او به تئوريهاي بدني و زيستي بازي، بر نظريهي روانشناسي که وسيله جي ستنلي هال (21) که به نام «تئوري توارث» مطرح شده، مقدم است. از نظر او هر حرکت بازي زندگي دوبارهاي را آغاز ميکند. بنابراين بايد پرسيد که چه کمک شايستهاي به تفريحات سالم ميکند. اگر تشخيص دهيم که بازي در حال حاضر از مرحلههاي مؤثر تفريحات سالم به شمار ميآيد، پس بايد بپذيريم که نظريههاي فوق هم که مؤيد بازي هستند راههاي ارزشمندي را براي پيشرفت زندگي بشر ميگشايند. اگرچه اينان تصويري کامل ارائه نميدهند ولي با مراجعه به استنباطهاي مکتب طبيعتگرايي در مورد تفريحات سالم در اين قرن متوجه ميشويم که فرصتهاي فراواني براي تمام اعضاي خانواده در بازگشت به طبيعت وجود دارد.
يکي از پژوهشگران تعليم و تربيت به نام برايت بيل (22) اين راه را به طور تحسينآميزي تحت عنوان «آن چه به طور طبيعي رخ ميدهد» با تشريح ريزهکاريهاي بسياري از اين نکات در تفريحات سالم نشان ميدهد. او ميگويد يک ماهيگير، شکارچي، باغبان، متصدي اردو و غيره بسياري از مزايايي را که طبيعت ارزاني داشته تشخيص ميدهند. ما دوست داريم نظارهگر زيباييهاي طبيعت باشيم و بسياري از مردم حتي در شهرهاي پرجمعيت، مقداري خاک دمدست خود را در ظروف سفالين يا گلدان به همين علت نگه ميدارند. برايت بيل باز هم متذکر ميشود که طبيعت راه گريزي براي بسياري از فشارها و تنشها غيرطبيعي تمدن فراهم ميکند و به ما اين موقعيت و فرصت را ميدهد که تمام حواس خود ا به طريق لذت بخشي به کام اندازيم و از طبيعتي که ساختهي يزدان پاک است به بهترين وجه بهره جوييم.
برايت بيل ميگويد ما طبيعت را در شعر و سرود و صورتهاي ديگر هنري به شکلهاي زيبايي درمييابيم و تحسين ميکنيم. او با بيان اين عقيده که زمين به علت اين که منبع و سازندهي زندگي است امنيت زندگي را به ما ارزاني ميدارد، ميپرسد چه کسي ميتواند بگويد که خانوادهها نميتوانند در همهي راهها و مجموعههاي طبيعي به بهترين وجه رشد و نمو نموده و تکامل يابند.
به هر حال متخصصان تربيت بدني و معلمان ورزش ميتوانند در راه پرارزش پيشرفت اوقات فراغت و تفريحات سالم گام بلندي بردارند و طبيعت را آن چنان که هست به دوستدارانش بشناسانند و از مواهب آن لذت ببرند.
پرفسور زيگلر دانشمند عالي قدر تعليم و تربيت و تربيت بدني ديدگاه فلسفهي طبيعتگرايي اوليه را با زباني علمي چنين تعريف ميکند:
ديدگاه فلسفهي طبيعتگرايي اوليه در تربيت بدني
بهداشت و تفريحات سالم
در اين مبحث آنچه بر اصول و فلسفهي تربيت بدني، بهداشت و تفريحات سالم از دريچهي مکتب طبيعتگرايي دلالت دارد خاطر نشان خواهد شد. بدون شک برخي از آرمانها، هدفها و روشهاي ذکر شده هنگاميکه مواضع مهم فلسفي مکاتب پراگماتيسم، رئاليسم و ايدئاليسم مورد بحث قرار ميگيرد تا حدودي از نظر اهميت به تربيت ديگري مطرح خواهد بود معهذا بايد در نظر داشت که توافقهاي بسياري نيز در اين خصوص وجود دارد. ما حتي نبايد فراموش کنيم با علاقهاي که به پيشرفت تربيت بدني و هدفهاي مقدس حفظ سلامت کودکان و نوجوانان وجود دارد، اين دستيابي به اهداف تعليم و تربيت است که احساس ميکنيم متضمن بيشترين ثمره و نتيجه خواهد بود؛ لذا بسيار مهم است که پيوسته در جستوجوي پربار کردن کميت و کيفيت آن باشيم. همواره بايد متوجه اين نکته باشيم که هدفهاي علوم تربيتي و تربيت بدني اثبات اين موضوع است که بايد هدفها و روشهاي مشترکي را دنبال کنيم. بديهي است که چنين توافقي اهميت فوق العادهاي در دستيابي به مفهوم اين دنياي واحد خواهد داشت.آرمانها و هدفها و روشها
در مطالب قبلي هدف کلي تعليم و تربيت و تربيت بدني به عنوان طرح زندگي کامل (23) ارائه شد، و «صيانت ذات»، يادگيري چگونگي کسب معاش، توجه و نگهداري از يک خانواده، درک و فهم الگوي ساختمان جامعه و آموزش نحوهي صحيح و منطقي ايام فراغت هدفهاي فرعي ذکر گرديد. از قرار معلوم اين هدفها به ترتيب اهميت ذکر شده و حفظ اين استنباطهاي مهم تربيت بدني، بهداشت و تفريحات سالم و اوقات فراغت از اهميت خاصي براي زندگي بهتر و سعادتمندانه برخوردار است.طبيعتگرايان معتقدند که بشر موجود خوبي است و بايد در مقابل مشتقات زندگي صبور و بردبار باشد و اين امر در تربيت بدني بايد مورد توجه قرار گيرد. بر اساس اين اصل، طبيعت حکم ميکند که مردان و زنان داراي ساختار بدني سالم و نيروي رواني سالم باشند؛ زيرا رفاه نسل آينده داراي بيشترين اهميت است.
بايد به کودک براي حفظ او از امراض و درد و رنج که به علت تخلف از قانون مربوط به فيزيولوژي به آن دچار ميگردد آموزش لازم داده شود. معيار اصلي و قانوني (استاندارد) موجب تربيت بدني و تفريحات سالم، براي پيشرفت دختران و پسران از طريق بازيها و فعاليتهاي ورزشي و الگوي تمرين که به طور طبيعي سازمان مييابد مناسب است. ما بايد تمام تمرينهاي غيرطبيعي را کنار بگذاريم و نمونههاي طبيعي فعاليتهاي ورزشي و تمرينان مفيد و لازم تربيت بدني را که موجب سرگرمي و حالت نشاط و شادي و خوشي هستند مورد تشويق قرار دهيم. بازي از طريق ورزشها و مسابقات گروهي و دسته جمعي مبني بر برد و باخت علاقه را برميانگيزد و بدين طريق متناسب با تکامل بدني پيشرفت ميکند. در پايان مهم اين است که بين تعليم و تربيت بدني و تعليم و تربيت عقلاني و عاطفي و اجتماعي و فرهنگي موازنه برقرار شود؛ يعني هماهنگي قواي جسمي و روحي به وجود آيد.
نياز به موجودي قويتر براي زندگي سالمتر
مربي طبيعتگرا در درجهي اول علاقمند است که ورزشکاران زن و مرد افراد قوي باشند تا تحمل فرسودگيهاي عادي را در فعاليتهاي رسمي و غيررسمي زندگي داشته باشند.برخورد اين هدف، متخصصان و صاحب نظران تربيت بدني امروز را به اين مشاهده رهنمون شده که بسياري از پسران و دختران به ورزشهاي طبيعي و سوئدي در مدارس يا خارج از مدارس دستيابي داشته و پيوسته خود را به وسيلهي تفريحات سالم مشغول نموده و از آن لذت و شادي و نشاط و شعف هرچه بيشتر را به دست ميآورند، در حالي که در چند سال اخير گفته ميشد که بسياري از دانشآموزان پسر و دختر توانايي بالا کشيدن بدن خود را روي پارالل حتي براي يک مرتبه هم ندارند و فقط دو درصد از کودکان دبستان، کلاسهاي تربيت بدني و ساعت ورزش منظمي دارند.
وجود برنامههاي تربيت بدني، بهداشت و تندرستي، آمادگي جسماني براي تقويت قواي ذهني و يادگيري آن براي همهي افراد بشر لازم بوده و بايد پيوسته به وسيلهي معلمان آموزش ديده و جدي دنبال شود؛ بنابراين اصول و فلسفهي تربيت بدني و برنامه ريزي آن در يادگيري معلمان ورزش اهميت بسيار والايي دارد.
لذا تربيت کودکان نه فقط از نظر ذهني و عقلي کمال اهميت را دارد بلکه از نظر بدني نيز بايد متناسب با تحمل افراد طراحي گردد و زندگي سالمتري را براي آنان به ارمغان بياورد.
اسپنسر معتقد است يافتههاي علوم بايد در خدمت تعليم و تربيت باشد و ميگويد اين تنها گام کوچکي به جلو است؛ زيرا طبيعت خواهان مردان و زناني است که داراي قواي جسماني مناسب باشند؛ چرا که رفاه نسل آينده از اهميت زيادي برخوردار است. نامبرده متذکر ميشود که «پرورش عقل» در بدن غيرسالم ممکن است در چند نسل از بين برود از اين رو معتقد است که بدن و قواي جسماني سالم ارزش اين نگهداري را دارد؛ زيرا ما را به پيشرفت قواي ذهني در نسلهاي آينده قادر ميسازد.
اسپنسر به توسعهي عادات بهداشتي در کودکان و نوجوانان اهميت خاصي ميداد و معتقد بود که براي سلامت بدن و قواي روحي بايد در برنامههاي تربيت بدني دقت داشت و به آنها آموخت که چگونه به بهداشت و سلامت خود توجه نمايند تا از هرگونه بيماري مصون بمانند.
توسعهي عادات بهداشتي
فرد طبيعتگرا با زيربناي فکري خود بايد با عادات تندرستي و بهداشتي که براي انسان لازم است آشنا شود. اسپنسر رسالهي خود را دربارهي تعليم و تربيت مکتب طبيعتگرايي کمي بعد از اين که اولين دورهي پزشکي به وسيلهي يک دانشگاه امريکايي ارائه شد به نگارش درآورد. بديهي است که او علاقه مند به عادات بهداشتي و تندرستي هموطنانش بود و آن را از دايرةالمعارف طب عملي که مرجع معتبري در آن زمان بود نقل کرد. وي دربارهي پرخوري و کم خوري معتقد بود که ساکنان شهر شايد خيلي به شدت نسبت به بعضي از افراطيهاي گذشته با اغماض و مسامحه از خود عکس العمل نشان داده بودند. در گذشته کودک تا سرحد امکان ترغيب به پرخوري ميشد اما اسپنسر دريافت که اين تأکيد شايد به جز مناطق روستايي در بيشتر جاها تغيير کرده است. نامبرده از اين موضوع رنج ميبرد؛ زيرا معتقد بود که کم خوري بدتر از پرخوري است. تعجب از اين بابت بود که چرا بايد در مورد مسئلهاي چنين طبيعي چون اشتهاي فرد ايجاد دلسردي شود. البته در اين قرن ما کودکان را طبق يک رژيم غذايي متوازن، به خوردن غذاهاي بهداشتي و سالم تشويق ميکنيم و دوست داريم دريابيم که کودکان و نوجوانان ما به طور کلي داراي اشتهاي سالمي هستند. از طرف ديگر بزرگسالان سنگين وزن را به هنگامي که در حال نگهداري تعادل در برنامهي غذايشان ميباشند، مورد ستايش قرار ميدهيم که تا ميتوانند از پرخوري دوري جويند.اسپنسر اشاره ميکند تاريخ جهان حاکي از اين است، که آن نسل و نژادي که خوب تغذيه شده، نسل و نژادي مسلط و پرانرژي است. نامبرده علاوه بر اين بيان ميکند، «حيواناتي ميتوانند بهتر کار کنند که از غذاي مقويتري تغذيه شده باشند». نکتهاي که او ميخواهد بيان نمايد اين است که برنامهي غذايي سالم از هر دو جهت چه از نظر انرژي و چه از نظر رشد و تکامل بسياري لازم است. معلمان ورزش بايد کليه دستورالعملهاي تغذيهي اسپنسر را به دانش آموزان دختر و پسر بياموزند.
دختران بايد نيرومند و تندرست باشند
طبيعتگرايان معيار و ضابطهي يک فرد خوب را در مورد پسران و دختران شايسته، معيار اصلي جانداران خوب ميشناسند. آنها اين سؤال را مطرح ميکنند که آيا سرشت دختران، متفاوت از پسران است و به ورزشهاي سخت نيازي ندارند؟ امروزه بانوان مربي ورزش سرتاسر جهان که الگويي از ورزشهاي ملايم براي دختران و بانوان جوان ميباشند بايد سعي کنند که آنها را از نظر قواي ذهني و جسمي به وسيلهي فعاليتهاي ورزشي و تفريحات سالم تربيت و تقويت نمايند و علوم مختلف ورزشي را با متد و اصول صحيح تعليم و تربيت و تربيت بدني به وسيله مربيان برجسته به آنان بياموزند تا دختران و بانوان جهان مانند پسران و مردان از سلامت و نيرومندي برخوردار شوند و پيوسته به زندگي شيرين و هميشگي خود ادامه دهند و از همهي موهبتهاي خدادادي طبيعت استفاده نمايند و از طرفي در تقويت نيروي جسماني و ذهني خود کوشا باشند تا سلامت و تندرست بمانند و به حيات راستين خود ادامه دهند.به هر حال جاي هيچ ترديدي نيست که دختران و بانوان جوان علاقهي بيشتري به ظاهر خود دارند. تحقيق نشان داده که در حال حاضر دورههاي مخصوص تربيت بدني که بر طبق سليقهها به وضع بدن و پرورش اندام ميپردازند وجود داشته و به نظر ميرسد که اين دورهها را در قسمتهاي پرجمعيت شهرها و در سطوح دانشکده و دانشگاه تشکيل ميدهند. همچنين برنامههاي تلويزيوني و روزنامهها و مقالات و مجلاتي که روزانه انتشار مييابند هم مشوق دختران و بانوان در تمرينهاي منظم ورزشهاي سوئدي ميباشند. لازم است که معلمان ورزش با توجه به اين اصل از ورزشهاي غيرطبيعي دوري جويند و به ورزشهاي طبيعي و سوئدي گرايش پيدا کنند و به اين وسيلهي به هنجار طبيعي و اجراي مسابقات و فعاليتهاي ورزشي تحقق بخشند.
در چند سال گذشته توجه و تأکيد مناسبي بر رشد و پيشرفت امور عقلي شده است ولي بسيار جاي تأسف است که توجه بسيار کميبر امور تربيت بدني شده و طبيعتگرايان همچنين ميانديشند که مربيان ورزش بانوان بايد تقويت قواي ذهني و جسميخود پيوسته کوشا باشند و در برنامههاي فوق برنامه از خود ابتکار و خلاقيت و نوآوري نشان دهند تا بهروزي نيز از آن نوجوانان و بانوان باشد.
حذف تمرينهاي غيرطبيعي
مربي طبيعتگرا تا آن جا که مربوط به برنامههاي تربيت بدني است از حذف تمام فعاليتها و تمرينهاي غيرطبيعي تا سرحد امکان دفاع کرده است. او ميخواهد الگوهاي تمريني را که به طور طبيعي و خود به خود از طريق بازي و فعاليتهاي ورزشي رشد و توسعه مييابد مورد نظر قرار دهد. اسپنسر ميگويد تجويز مقدار کافي از تمرينهايي که به طور طبيعي سبب علاقهي فرد شود تا در بازيهاي ورزشي مختلف شرکت کند. خيلي مشکل است و از طرفي خطر اين که تمرينهاي غيرطبيعي منجر به رشد و توسعهي بدني نامناسب شود نيز وجود دارد.بازي عنصر اساسي است
عامل سرگرميو حالت خوشي و سرور که بايد همراه نوعي صحيح تمرين ورزشي باشد براي فرد طبيعتگرا مهم است؛ زيرا فعاليت طبيعي مشتمل بر بازي متنوع، فوقالعاده روحبخش است. احساس فرد طبيعتگرا اين است که به همان اندازه که به شاديهاي بي بند و بار همراه بازيها و ورزشها دقت دارد، بايد به مشکلات آن نيز توجه لازم را داشته باشد. يک طبيعتگرا نميخواهد تا آن اندازه غلو کند که بگويد ژيمناستيک هيچ کار لازمي را انجام نميدهد، احساس او اين است که اين قبيل ورزشها هرگز نميتوانند جاي فعاليتهاي ورزشي ناشي از طبيعت را پر کنند. به نظر منطقي ميرسد که در اين جا چنين فرض شود که شناخت عنصر بازي و آزادي انتخاب در تمام مهارتها و فعاليتهاي مختلف ژيمناستيک و ورزشهاي مختلف سوئدي آنها را به هدفهاي عالي و مثبت طبيعتگرا خيلي نزديک ميکند و در عين حال از خود نوآوريهايي را در پيشرفت فعاليت ژيمناستيک به وجود ميآورند و قوه خلاقيت خود را در بهتر بودن آن بروز ميدهند.بدن انسان مورد غفلت قرار گرفته
طبيعتگرايان اوليه نميتوانند نسبت به نابرابريهايي که در جامعهي متمدن امروز، ملاحظه ميکنند بي توجه باشند. آنها به طور طبيعي به الگوي رشد و تکامل کودکان و نوجوانان علاقهمند هستند و معتقدند که کودکان از شش تا شانزده سالگي با افراط در کاربرد قواي ذهني ناراحتيهايي را تحمل ميکنند. همچنين به نظر ميرسد در الگوي بسياري از مدارس امروزي براي قواي بدني، امکاناتي بسيار کم و براي قواي ذهني امکانات خيلي زيادي وجود دارد. از طرفي ملاحظه شده است که اغلب کشورهاي جهان، گرفتار مبارزهي شديدي براي موجوديت و سلامت خود باشند؛ آنها معتقدند که کاربرد قواي ذهني و جسميکه از موضوعات مهم روزانهي بشر است بايد در برنامهي کودکان و نوجوانان مورد تشويق و تمجيد قرار گيرد؛ زيرا مشاهده شده که از دانشآموزان خواسته ميشود بعد از ساعتها کار در کلاس، مدت زمان زيادي از وقت خود را صرف انجام تکاليف کنند. چنين به نظر ميرسد که کودک داراي استعداد حرکتي خدادادي است؛ حرکات تربيتي و ورزشي براي پيشرفت سلامتي او امري مهم است و حتي ملاحظه شده که به طور متوسط کودکان و نوجوانان در مدارس خود ساعت ورزش مرتبي ندارند، حتي ممکن است در هفته يک يا دو ساعت ورزش نامنظم داشته باشند. در نتيجه مشاهده ميشود دانشآموزي که از نظر قواي ذهني و جسماني ضعيف است از نظر مهارتهاي بازي هم دچار نقصان است. و لذا همه اين کمال مطلوب را مورد تأييد و تمجيد قرار ميدهند که «عقل سالم در بدن سالم است» (24) و افراد قليلي هم هستند که به آن عمل ميکنند. براي اطلاع از اين حالت مطلوب چنين نتيجه ميگيريم که «نظام طبيعت يک حسابدار دقيق است» (25) و اين نظام آنچنان تنظيم شده که اگر چيزي به طور ناخواسته در جايي به آن اضافه شود در جاي ديگر از آن کاسته ميشود.روششناسي (روشهاي علمي) براي معلمان
روش شناسي که توسط معلمان تربيت بدني يا مربي تفريحات سالم با تمايلات اصول طبيعي به کار ميرود بايد به اختصار مورد بررسي قرار گيرد؛ زيرا جهت دستيابي به آن آرمان و هدفهاي طبيعتگرايي بسيار مورد نياز و حائز اهميت است. پس ملاحظه ميشود که در مرحلهي اول، مکتب طبيعتگرايي راههاي پرپيچ و خم را براي وصول به هدف خود انتخاب نميکند و معلم ورزش به علت طولاني بودن مدت رشد يا بلوغ در انسان بايد مستقيماً به تعليم و تربيت کودک بپردازد. به نظر منطقي ميرسد که معلم يا مربي تفريحات سالم بايد از رشد و تکامل که در سالهاي اخير و در آموزشگاههاي خاص مورد تأکيد قرار گرفته آگاهي کافي داشته باشد. فعاليتها بايد به طور طبيعي هنگاميکه پسر يا دختر، آمادگي انجام آنها را دارند انجام شود. (توضيح اين که قانون آمادگي در يادگيري از مهمترين قوانين است و دو قسمت مهم را شامل ميشود: اول آمادگي فرد از نظر رشد يعني آمادگي بدني يا توانايي انجام کار که امري طبيعي است و دوم آمادگي رواني و فراهم کردن انگيزههاي لازم براي انجام فعاليت که از وظايف معلمان است).اين موضوع ما را به طور مستقيم با يک نياز مهم در تصميمگيري در مورد محتواي برنامههاي متنوعي که از طرف آموزشگاههاي مختلف در چند دههي گذشته مطرح شده مواجه ميسازد. در اين جا اين سؤالها پيش ميآيد که: آموزش بهداشت چگونه و در چه سطحي ميتواند مکمل برنامه شود؟ تا چه اندازه بايد بر حرکات موزون کودکان و نوجوانان تأکيد شود؟ و بالاخره از خود سؤال کنيم که: آيا تعليم و تربيت مبني بر قواي جسماني است يا قواي جسماني مبتني بر تعليم و تربيت؟ در خصوص تعليم و تربيت از طريق حرکت (26) در سطح دبستان چه ميتوان کرد؟ متخصصان تربيت بدني بسيار علاقهمندند که پسران و دختران هر چه زودتر ورزشهاي سازمان يافته را شروع کنند. پاسخ طبيعتگرايان به اين سؤالها بايد متوجه همين نکته باشد که «تربيت از طريق حرکت» يکي از بهترين و سودمندترين برنامههاي آموزش مهارتهاي بنيادي و ساده در دورهي دبستان است که کودکان آزادانه حرکات مختلف را با شادي و نشاط انجام ميدهند و از اين طريق بدن خود را بهتر ميشناسند و هر روز ضمن رشد و تکامل خود به شادي و نشاط هميشگي ادامه ميدهند.
انضباط و نظم طبيعي آموزش
به نظر ميرسد که ترتيب منطقي آموزش، بيشترين ارتباط را با وضع طبيعتگرايي داشته باشد. ما بايد به عنوان رهبران و معلمان تربيت بدني و علوم ورزشي در الگوهاي آموزشي تعليم و تربيت از طريق تربيت بدني، اهداف خود را از ساده به مشکل مربوط پيچيده شروع کنيم، از معرفي حرکات غيرطبيعي در بهداشت و تربيت بدني و تفريحات سالم اجتناب کنيم و منتهاي کوشش را به عمل آوريم تا در هر موقعيتي فعاليتهاي خود به خودي که با طيب خاطر همراه هستند، مورد تشويق قرار گيرند. به نظر ميرسد که اين مسئله بيشتر دلالت بر حس کنجکاوي طبيعي کودک براي تحقيق و تتبع و آزمايش دارد؛ يعني آن چه بيشتر با ارزش است مورد بهره برداري قرار گيرد. طبيعتگرايان بايد تئوري تکرار رئوس مطالب را که در تعليم و تربيت قبول کنند و اين اشکال حرفهي ماست که نبايد چنين باشد. بايد به شکلي جدي در راه خدمت به ميهن و فرزندانمان کوشا باشيم و از دانش فلسفهي تربيت بدني و علوم ورزشي بهره مند شويم. چنانچه بخواهيم به کودک در سازگاري خويش با زندگي اجتماعي در زمان حاضر کمک کنيم بايد به او فرصت دهيم که مانند يک فرد از تمام صحنههاي آموزشي و فرهنگي که بشر در طول سالهاي متمادي تجربه کرده بگذرد. کودک مانند يک فرد بي تمدن و نادان شروع ميکند و راه را به عنوان يک فرد متمدن در فرهنگ نوين به پايان ميرساند و حتي قوهي خلاقيت و نوآوري را در طول زندگي خود بروز ميدهد.نقاط قوت و ضعف مکتب طبيعتگرايي
اگر طبيعتگرايي را به منزلهي يک جريان يا تمايل فلسفي مهم قلمداد کنيم، به نظر ميرسد از لحاظ برداشتهايي که از آن تعليم و تربيت ميشود نقاط قوي و ضعف آن در ساده بودن آن است. زندگي بسيار پيچيده بوده و پيچيدگي آن همواره رو به افزايش است. در اولين ديدگاه، مکتب طبيعتگرايي همچون نسيمي تازه به ما برخورد و کمک ميکند تا برخي از گرههاي سردرگم زندگي مدرن را از هم باز کنيم. زندگي به طور گسترده امري بروني است و پيچيدگي تجربههاي دروني به طور قطع در مقام دوم ميباشد، به علاوه جامعه ما را با بسياري از امور غيرطبيعي و موانعي مواجه کرده که بازگشت به طبيعت ميتواند ما را براي دوري از آنها در آينده ياري دهد. اگرچه مخالفان مکتب طبيعتگرايي اظهار ميدارند که اين سادگي، نمايانگر نتايج سطحي آن است که به طور قطع کافي نخواهد بود؛ زيرا در وههي اول، متافيزيک آن به گونهاي است که به طور قطع نميتواند در آزمايش امروز در مقام تحليلهاي علمي جوابگو باشد.دوم، اين که خاطر نشان ميشود که طبيعت آن طور که توضيحات اوليهاش قابل باور به نظر ميرسد هميشه دلچسب و روشن نيست.
سوم، در هستي انسان در اين جهان، مسائل وحشتزا و مخاطرهآميزي وجود دارد که بشر بايد خود را تا حدودي براي منافع خويش از هر لحاظ آماده کند.
چهارم، وقتي به برداشت آن در مورد تعليم و تربيت مينگريم به نظر ميرسد که بعضي از نتايج و استنباطهاي اساسي مکتب مذکور داراي مفهوم خوبي است اما به اندازهي کافي از اين حالت تجاوز نميکند. براي نمونه عقايد ويليامز را در ارتباط با پيشرفت مبتني بر فعاليتهاي طبيعي در خصوص شنا، پرتاب کردن، پرش ارتفاع و پرش با نيزه مدنظر قرار دهيد.
پينوشتها:
1. Self direction.
2. Self preservation.
3. Pattern.
4. Fellenberg.
5. Jesse Feiring Villiams.
6. Charles Harold M. C. Cloy.
7. Densations.
8. Iowa.
9. Dumbbells.
10. Halters.
11. Nanking.
12. Reciprocal innervations.
13. Antagonistic muscles.
14. Charles A. Estman.
15. Spontaneous.
16. Static.
17- Rotation physical movement.
18. Naturalizing mucles.
19. Self assertion.
20. Gross.
21. G. Stanley Hall.
22. Bright Bill.
23. Complete living.
24. Sound mind in a sound body.
25. Nature is a strict accountant.
26. Movement education.
نبوي، محمد؛ حقدوستي، احمد؛ (1394)، اصول و فلسفهي تربيت بدني، تهران: مؤسسه انتشارات دانشگاه تهران، چاپ چهارم