نويسندگان:
محمد نبوي، احمد حقدوستي
محمد نبوي، احمد حقدوستي
فردريک فروبل (1782-1852) که چندين سال به عنوان معلم در مدرسه پستالوزي (1) کار ميکرد صاحب تئوري سه گانهاي است که از پيشرفت طبيعي (بازي، فعاليت و همکاري اجتماعي) موسوم به مکتب طبيعي فرح بخش اخذ شده بود. فروبل براي اين که تئوريهاي تعليم و تربيت خود را بر اساس قضاياي بديهي بيان کند به ايدئاليسم روي آورد. بايد يک هدف هميشگي در تمام مراحل تعليم و تربيت براي پيشرفت و تکامل افراد بشر به عنوان فرزندان انسان و آفريدگان خداوند وجود داشته باشد. اين هدف توسل به خداست که عاليترين هدف بشر در تفکر و در کردار محسوب ميشود. دانش بايد به انسان در رسيدن به هدفهاي کامل دنيوي او کمک کند. فروبل معتقد بود که تعليم و تربيت کودک بايد داراي سه بعد عقلي، روحي و بدني باشد. از بعد روحي و بعد جسماني ماهيت بدني (2) مورد توجه قرار گيرد. بر طبق نظريهي فروبل بازيها فرد را براي زندگي، مدنيت و فضايل اخلاقي تربيت ميکند. او بر اين عقيده تأکيد دارد که حافظه از طريق چنين فعاليتهايي تقويت ميشود. وي همچنين معتقد است تعليم و تربيت بدني بايد داراي رشد خود به خودي باشد تا از درون پيشرفت نمايد؛ يعني از خارج به او تحميل نشود (برخاسته از خود باشد).
نظريهي فروبل در تربيت بدني
از نظر فروبل معلم ورزش است که به کودک کمک ميکند تا تمام استعدادهاي خداداديش را تشخيص بدهد و همانطور که باغبان گل را از قوه به فعل درميآورد بر همين قياس بايد در کودکستان و مدارس و آموزشگاهها عمل شود.در اين جا چند مثال براي شناخت بهتر «از قوه به فعل درآوردن» بيان ميشود:
ارسطو، تربيت را نوعي شگفتي و از قوه به فعل درآوردن امکانات خفته و نهفتهي کودک ميداند. به عبارت ديگر تربيت نوعي توسعه و گسترش به سوي هدف غايي و به جانب حالتي از شکفتگي کامل يا کمال تواناييهاي فرد است.
از قوه به فعل درآوردن يا توسعهي استعدادها و قدرتهاي فطري کودک بيش از هر چيز بر تمرين و ورزش قوايي مثل حافظه، استدلال، ارادهي تصور و تسلط بر آنها مبتني است و چنين تصور ميگردد که اگر نيرويي از طريق اين قوا گسترش يابد، به آساني ميتواند از فعاليتي به فعاليت ديگر منتقل شود.
نظريهي جيمز، بي. ناش (3) دربارهي تربيت بدني
جيمز بي. ناش يکي از بزرگترين دانشمندان امريکا در تربيت بدني و تفريحات سالم است که کتاب فلسفه اوقات فراغت و تفريحات سالم را در سال 1960 منتشر ساخت. او براي تفريحات سالم ارزش بسياري قائل است و عقيده دارد اين برنامه در نظام دموکراسي تعليم و تربيت مردم سالاري نقش به سزايي دارد. او يک ايدئاليست مترقي است و آخرين کتابش در محدودهي عقايد ايدئاليستي و پيشرفتگرايي اوست. اين دانشمند در پايان يکي از فصلهاي کتابش تحت عنوان تفريحات سالم: راه زندگي چنين مينويسد: تفريحات سالم نياز همهي انسانها محسوب ميشود و با توجه به فلسفهي زندگي در تعليم و تربيت خلاق قدر و اهميت پيدا ميکند و احتمالاً داراي قدر و اهميتي روحي رواني است.اينگونه است که تفريحات سالم حتي راه و روش زندگي را عمق بيشتري ميبخشد و ميتواند راه و رسم معقولي براي زندگي فراهم آورد.
نظريات پرفسور اوبرتايفر (1901-1984) (4) دربارهي فلسفهي ايدئاليسم و تربيت بدني
پرفسور اوبرتاي فر تا سال 1976 استاد برجستهي دانشگاه ايالتي اوهايو- کلمبوس بود. آثار او دربارهي فلسفهي ايدئاليسم در تربيت بدني، بسياري از عقايد اين مکتب را مورد تأييد قرار ميدهد. وي در ابتدا تأکيد مينمايد که بشر موجودي واقعي است اما فقط هنگامي واقعي است که عقل، روح را نيز شامل شده و به منزلهي يک کل و به عنوان يک واحد اورگانيکي شناخته شود. دکتر اوبرتايفر اشاره ميکند که اين واحد قويترين مفهومي است که تاکنون در ارتباط با آنچه در تربيت بدني انجام ميدهيم شناخته شده است. اين مسئله ما را کاملاً فريب داده و ما را هميشه نسبت به امتياز ويژه درباره بي توجهي به مسئوليتهاي ما تا هنگاميکه قويتر شده يا بهتر اجرا ميگردد برحذر ميدارد. او ادامه ميدهد که برنامهي درسي فلسفه ايدئاليستي بر پايهي «کودک محوري» يا «موضوع محوري» نيست بلکه ايدئال محوري است. سپس او تمايلات و تأکيدات جديد را در تربيت بدني مورد انتقاد قرار ميدهد. براي مثال برنامههاي نادرست را از طرفي زير سؤال ميبرد. او منطق آزمون مربوط به دستگاه اندازهگيري قدرت را که يک ميليون کودک با آن سنجيده ميشوند بدون گسترش همزمان يک برنامهي منسجم توسعهي همجانبه که نمرات حاصل از آزمون را با نوعي ارتباط با چيزهايي که حقيقتاً مهم هستند را نشان ميدهد مورد سؤال قرار ميدهد.دکتر اوبريتايفر همچنين موضوع علايق فردي و اخلاق آمرانه را که بخشي از فلسفهي ايدئاليستي است مورد بحث قرار ميدهد و بهرهبرداري قرن بيستم را از ورزشکاران دانشگاهي تقبيح و بيان ميکند که ما نميتوانيم خود را با نمرات به دست آمدهي افراد قانع سازيم و به منش اخلاقي آنها توجهي نکنيم، ما بايد امکانات ورزشهاي رقابتي را در حد بسيار زيادي در اختيار افراد بگذاريم. اين روحيهي ورزش دوستي و اخلاقي است که بسيار مهم به شمار ميورد. تکامل بدني، وسيلهاي است براي هدفي که فرد را به حقيقت، زيبايي و خير هدايت ميکند. تبيين خلاق وسيلهاي است ارزشمند تا آن جا که فرد ايدئاليست اميدوار باشد که ميتواند به هدفهاي تعليم و تريبتش نايل شود. همانگونه که پرفسور اوبرتايفر نتيجهگيري ميکند «خود فعالي» يعني فعاليت فردي و ذاتي به کار خود خواست منجر به رشد تکامل فرد ميگردد و براي ايدئاليستها از امور مهم به شمار ميرود.
خصوصيات فلسفهي ايدئاليسم قرن بيستم
بورک (5) براي ايدئاليسم معاصر چهار خصوصيت را بيان کرده است.1. تأکيد بر اصل دوگانهگرايي (ثنويت)، (6) يعني بشر و طبيعت و بدن و روح، ايده و ذهن و مجردات که در سنت افلاطون در قلمرو واقعيتهاي غايي ميباشند. تا آن اندازه که اشيا نيز داراي واقعيت ميباشند و جنبهي تبعي دارند.
2. دومين خصوصيت، موفقيت فلسفهاي است که استاندارهاي اخلاقي و ارزشها را امور مطلق و دائمي ميداند تا امور نسبي و قابل تغيير را.
3. سومين خصوصيت، مربوط به روان شناسي قوا و ملکات ذهني است. در اين فلسفه بشر داراي قوهي مجزا يا کيفيت فکري منحصر است که او را قادر ميسازد تا به حقايق پي برد و دانشاندوزي کند. هدف فرآيند آموزشي، تعليم و تربيت بر اساس تربيت نظم و انضباط بر مبناي قواي فکري و ذهني است. آموزش و پرورش آزاد، تعليم و تربيتي است که بشر را قادر ميسازد تا طرز تفکر، استدلال، قضاوت، درک حقيقت و زيبايي را ياد گيرد و ارزشهاي اخلاقي جاودان را تشخيص دهد.
4. چهارمين خصوصيت، حاکي از اين است که بشر در مافوق طبيعت قرار دارد. تصوير او فقط به عنوان يک دسته از امور انعکاسي و يا مجموعهاي از مکانيزم بيوشيمي نيست بلکه او موجودي است با پرتوي از سوي پروردگار و اين پرتو چيزي برتر و مافوق فرآورده تکاملي (7) است.
استنباطهاي ايدئاليسم از تربيت بدني
فلسفهي ايدئاليسم شامل اصولي است که تحت لواي آن اصول برنامههاي تربيت بدني ميتواند به طور فعال پيشرفت نمايد:اول:
بر نظريهي کلاسيک يوناني تأکيد دارد که براي انسانگرايي و هم نوعدوستي حرمت مينهد.دوم:
بر انتقال تمرين تأکيد دارد که روان شناسي قواي ذهني بر اساس آن مبتني بر تعديل است و در نتيجه بيشتر بر پرورش خصوصيات اخلاقي تأکيد دارد و تمام اينها به امر گشايش آزادانهي شرکت در امور ورزشي به منزلهي وسايلي براي به دست آوردن خواستههاي عالي مربوط به خصوصيات خوب ورزشکاران از قبيل شجاعت و رشادت، ابتکارات فردي و گروهي، عدالت، بازي جوانمردانه و قدرداني از زيباييهاي مربوط به ورزش منجر ميشود.سوم:
خود انضباطي (8) (انضباط دروني) و طرفداري از فردگرايي هر دو به صورت آرمانهاي فلسفي و به عنوان حاصل و نتيجهي برنامههاي تربيت بدني به منصهي ظهور ميرسد.چهارم:
تأکيد ايدئاليسم بر امور رواني است.پنجم:
تأکيد مکتب ايدئاليسم متوجه تکميل و کمال است؛ يعني فرد بايد به بالاترين درجه از ظرفيت و استعدادهاي بالقوهي خود برسد که اين در برنامههاي تربيت بدني و از طريق رقابتها و مسابقات ورزشي بازتاب مييابد و البته اين کار بايد با ملايمت و به تدريج صورت گيرد.ششم:
بعد از هر شکست بايد اصرار و ابرام زيادي در تلاش براي جبران شکست نمود و پس از هر موفقيت براي وصول به هدفهاي عاليتر برنامهريزي کرد. نظر ايدئاليسم بر اين است که برنامههاي مسابقات ورزشي و شروع به فعاليتهاي لازم جزيي ضروري محسوب ميشود و هيچکس نميتواند در ورزش به مقام بالايي برسد اگر در خارج از گود بايستد. اما بايد توجه داشت که آغاز به کار، خود نشاني از رسيدن به حد کمال است.نوشتههاي هرمان هارل هورن (9) مبين افکار ايدئاليسم معاصر در مورد تربيت بدني است. هارل هورن هم به عنوان خداشناس ايدئاليست و هم يک فردگرا معرفي شده است.
هورن در مورد تعليم و تربيت ايدئاليستي بر اين عقيده است که تعليم و تربيت فرآيند جاودان رشد پيشرفت رواني و بدني انسان آزاده و هوشيار به سوي خداست، به طوري که محيط عقلاني، عاطفي و ارادي شخص حاکي از آن باشد.
هورن در مورد تربيت بدني معتقد است که ورزش عنصر لازم در تعليم و تربيت است، و اين به علت تأثيراتي است که بدن در ذهن و روان باقي ميگذارد و همچنين به علت توجه مداومي است که همواره نسبت به بدن و روان وجود داشته و دارد. هورن به اين موضوع اشاره دارد که فعاليت شخصي که منجر به پيشرفت فرد به طور مسلم مربوط به تقويت بدن و طريق اولي مربوط به تربيت بدني است. از نظر هورن بازي روشي است که شخص براي محافظت از خود و آزاديش از آن استفاده ميکند. استنباط ديگر او از هدفهاي تربيت بدني در اظهار نظرهايش مشهود است که ميگويد شخص تربيت شده بايد از نظر بدني تناسب و توانايي بازي با بچههايش را داشته باشد، بايد به نزديکترين ميزان از حداکثر کارآيي و کفايت خود برسد و به هر حال اين آمادگي جسماني بايد در خدمت اجتماع و ارادهاش باشد. اگرچه او کفايت بهداشت خوب را در سطح پايين سلسله مراتب ارزشهاي تعليم و تربيت گذارده معذلک براي بهداشت و تندرستي احترام و اهميت زيادي قائل است و اين اهميت به عنوان ارزشي براي ساير امور است؛ زيرا در سرشار کردن هر يک از آنها مؤثر و مفيد خواهد بود.
هدفهاي تعليم و تربيت از ديدگاه ايدئاليستها
يک فرد ايدئاليست به اصول و سرنوشتي روحاني که بايد به آن برسد معتقد است؛ از اين رو هدف تعليم و تربيت کمک به چنين فردي است. هورن ارزش غايي شخصيت را مورد تأييد قرار ميدهد و ميگويد «هيچ چيز با ارزشتر و عاليتر از شخصيت و يا ابراز شخصيت نيست».به علت اينکه شخصيت داراي ارزش غايي است، خودشناسي و دستيابي به يک زندگي عاليتر هدف شخص محسوب ميشود. فرصتهاي زيادي براي انسان پيش ميآيد تا بتواند از نظر جسماني، عقلاني، اخلاقي و ذهني تا حد اعلاي امکان رشد کند.
گرين معتقد است که مدرسه تنها نهادي است که نخستين مسئوليت آن تأکيد بر علم و دانش و پيشرفت ذهن است. هدفهاي ايدئاليستي به احتمال زياد در مطالعات هنرهاي آزاد و در افکار آزاد متعاقب آن از قبيل تمرينات ذهني، تمرين استدلال و تراوشات فکري ديده ميشود. ممکن است بتوان تربيت بدني را در زمره تعليم و تربيت آزاد و مردمي قلمداد نمود، به طوري که به وسيله ويليامز، جان هنري نيومن (10) (ايدئاليست کاتوليک) بيان شده است يک دسته تمرينات بدني وجود دارند که ميتوان آنها را تعليم و تربيت آزاد ناميد و چه بسا تمرينات ذهني و رواني وجود دارند که چنين نيستند. فعاليتهاي تربيت بدني بنا به توصيف نيومن مشخصه آزاد بودن را تا حدودي دارد و با هدف به کمال رساندن آن فعاليت انجام ميگيرد. وي ميگويد اگر علم تنها براي خود علم باشد نه براي شاد و سرگرمي و کسب نيرو، کاري بس بيهوده و عبث است. هورن معتقد است که بدن نميتواند بدون تماس با ذهن پيشرفت کند. از آنجا که شخص به کل مطلق وجود عکس العمل نشان ميدهد، در بازيهاي قدرتي، کل وجود را پرورش ميدهد. به طوري که هورن ميگويد «بازي عبارت است از حرکات بدني همزمان (11) يا خودبه خودي».
بنابراين نتيجه کار تربيت بدني از نظر ارزشها و اينکه آيا براي انسان خوب و مناسب است و يا نه مورد بررسي قرار ميگيرد. بهداشت و تندرستي در سلسله مراتب ارزشهاي ايدئاليستي مورد توجه است؛ زيرا بهداشت، تحقق هدفهاي ذهني، رواني، اخلاقي و اجتماعي را سرشار و مطمئنتر ميسازد.
ارزشها از ديدگاه ايدئاليسم
ايدئاليستها ميگويند ارزشهاي اساسي، دائمي و لايتغيرند. اين ارزشها دستساز بشر نيستند بلکه جزئي از عالم هستي به شمار ميآيند. ارزشها اهميت ويژهاي دارند و اولين موقعيتها را در تصميمات توأم با تأمل و تفکر فراهم ميکنند. بنابراين اولياي مدارس مسئوليت دارند که فرصتهاي متناسب را در خصوص ارزشها فراهم نمايند.آرمانهاي ذهني و روحي يک ايدئاليست و واقعيتهاي غايي از قبيل زيبايي و خير، هدفهاي حقيقي تعليم و تربيت به شمار ميآيند. اين واقعيتهاي اساسي يا ايدهآل ايجاب مينمايد که دانشآموز را در معرض بهترين امور، از قبيل افکار خوب و ميراث عالي جمعآوري شده قرار دهد و آنان را براي زندگي بهتر آماده سازد. بنابراين يک فرد ايدئاليست در تربيت بدني سنتگرا بوده و به محک زدن و درک حقيقت معتقد است. تربيت بدني مورد نظر ايدئاليسم مانند ساير محتوايات موضوع درسي يا فعاليتها وسيلهاي است براي فراهم کردن پيشرفت در تعقل و آن گروه از قدرتهاي خلاقه و ارزشهاي اخلاقي که با عاليترين آرمانها هماهنگ هستند. بنابراين تربيت بدني با خلاقيت، نوآوري و لذت بردن از زيبايي و همچنين با فضايل آرماني مانند حسن تفاهم، همکاري، فداکاري، ابراز شجاعت و يا رشادت سروکار دارد.
دانشآموزان در جهت استفاده از تجارب گذشتگان (نسلها و نژادهاي مختلف) خود که مدتها (12) قبل اندوخته شدهاند هدايت ميشوند. بايد به آنها اجازه داده شود که در افکار، احساسات و اعمالشان، درستي، زيبايي و خوبيها را مجدداً به منصه ظهور برسانند. آموزش ارزشهايي از قبيل بازي جوانمردانه، احترام به حقوق ديگران و هم بستگي و تشخيص را نميتوان به شانس و تقليد واگذار کرد. از اين رو بايد آمادگيهايي براي خودفعالي دانشآموزان از طريق مباحثه، تجزيه و تحليل، تصميمگيري و انتخاب قلمرو ارزشها و رفتارهاي اخلاقي فراهم آيد. بايد توجه داشت که شخصي که داراي يک هدف غايي اخلاقي است هرگز نبايد از منافع شخصي افراد به عنوان وسيلهاي جهت لذت شخصي سوءاستفاده کند. ويليام جان هنري نيومن دربارهي اين موضوع معتقد است که دستهاي از تمرينات بدني هستند که آزادند و همچنين دستهاي تمرينات ذهني وجود دارند که چنين نيستند. او معتقد است که ورزشهاي رقابتي يا بازيهاي مهارتي در صورت ورزشهاي آزاد قلمداد ميشوند که با هدف و به خاطر خود بازي انجام گيرند، در حالي که دستيابي به قواي جسماني از نظر بدني (13) منتج به وصول هدفهايي ميشود که نشانههاي آنها عبارتاند از: آزادي، انصاف، آرامش، اعتدال و خرد. همچنين بايد توجه داشت که هيچ تفاوتي بين فعاليتهاي برنامهاي و فعاليتهاي فوق برنامه وجود ندارد؛ زيرا چنين امتيازي مغاير با کل شخصيت انسان است.
برنامهريزي توسط معلمان ورزش
بايد دانست که اصولاً برنامهريزي توسط معلمان انجام ميشود؛ زيرا دستيابي به آرمانهاي انساني را نميتوان به شانس واگذار نمود و دانشآموزان در برنامهريزي نقش محدودي ايفا ميکنند.برنامه در صورتي آرمان محوري است که تأکيدش بر پيشرفت «خود» به سوي کمال باشد و دانشآموز را به طرف ظرفيتها و استعدادهاي نهاييش هدايت کند؛ يعني همهي اينها مطالب هستند که برنامهي مواد درسي را تشکيل ميدهند. بدين لحاظ ضمن ياد دادن کتب و دروس نبايد هدفهاي کلي را از نظر دور داشت. برنامه بايد به نحوي طراحي شود که استعدادها و نيازهاي دانش آموز و موارد قانوني جامعه و جهان را مورد توجه قرار داد. برنامه همچنين بايد پابرجا و ثابت و مشتمل بر محک زدن و به حقيقت پي بردن باشد و دانشآموزان نبايد با موارد هوي و هوس که به تغييرات غيرمسئولانه مواجه شوند منجر شود؛ زيرا اينگونه موارد بر تجربههاي ارزشمند و کارساز مبتني نيستند. تأکيدي که بر خود پيشرفتي (14) شده بدين منظور است که برنامه، موفقيتهايي را براي دانشآموزان فراهم کند تا بتواند اعتماد به نفس، خود مسئوليت پذيري، خود رهبري، خودآزمايي و امثال آن را پرورش دهد.
همانطور که بيشترين توجه معلم تربيت بدني معطوف پيشرفت و شخصيت دانش آموزان است، در عين حال ميخواهد مطمئن شود که دانشآموزان ميتوانند بين برنامه فعاليتهاي انتخابي، خودشان را با جنبههاي مهم زندگي ارتباط دهند. او همچنين کمک ميکند که دانشآموزان در جستوجوي تعادل و گسترش برنامههاي مربوط به فعاليتهاي عضلاني باشند. نوع تکاملي که او در پي آن است مشتمل بر آگاهي فردي از احساس و مورد تمجيد قرار دادن آثاري از قبيل زيبايي و وقار ميباشد. در حالي که معلم ورزش در جستوجوي آن است که کدام يک اصلي و حقيقي است. وي ضمن توجه به عدالت گستري در تلاش خير و صلاح براي خود و ديگران است. در عين حال به گفته باتلر در مدارس بدون ترديد بايد شاگردان را با ميراث فرهنگي آشنا ساخت و ارزشسنجي ميراث فرهنگي با در نظر گرفتن مباني علمي و احتياجات زمان حاضر و گسترش آن ميراث بايد مورد توجه تهيه کنندگان برنامه باشد.
دانشآموزان و فرآيند يادگيري
ماهيت يادگيري براي شخص ايدئاليست اکتشاف و انتقال استعدادهاي ذاتي از طريق تفکر مدبرانه در راه زندگي است. در نظر آنها اهميت يادگيري به توانا ساختن دانش آموز براي پيشرفت تا سرحد اعلاي استعدادهاي نهفتهاش است.يادگيرنده به عنوان يک کل فيزيکي روحي و رواني مطمح نظر است. روح، ذهن و بدن او يک واحد اورگانيک است. او تنها يک اورگانيزم بيولوژيکي که منحصراً به محيط طبيعي خود پاسخ ميدهد نيست. از آن جا که بشر نوعي «کل» را تشکيل ميدهد که مرکز عالم تلقي ميگردد، يادگيري در وجود «خود» در درون، داراي نيرويي حياتي است که لازمهي آن ميباشد. لذا تنها از طريق عمل ارادي شخصي است که فرد ميتواند خود را تعليم يا آموزش دهد. از اين رو بدن بيانگر مادي مربوط به ماهيت روح و پاسخگوي اراده است. بنابراين در اصول و فلسفهي تربيت بدني، پرورش قدرت، شايستگي انجام مهارت و شکل بدن تنها جز هدفهاي اصلي شناخته نميشود که به خاطر آنها تلاش شود، بلکه ابزارهايي هستند که به هدفهاي قواي ذهني و يا روحي کمک مينمايند.
روش تدريس معلم ورزش
يک معلم ورزش از نظر ايدئاليستها مهمتر از فراهم ساختن تسهيلات و امکانات ورزشي يا هر نوع وسيلهي ديگري است. او به عنوان نماينده و ناظر کل تعليم و تربيت، داراي موقعيت محوري است. اوست که صحنه و محيط آموزش تربيت بدني را براي يادگيري مهيا ساخته و موضوع برنامهي درس و ورزش را انتخاب و دانشآموزان را به سطوح بالاتر جهت دستيابي به بصيرتها و علم و دانشهاي وسيعتر هدايت ميکند. مربي تربيت بدني ايدئاليست بايد شايستگي اين را داشته باشد که از او تقليد کنند و داراي تلاش الهامبخش براي زندگي پرتحرک باشد، او همچنين يک شخصيت بسيار جدي و در عين حال رفيق دوست و دانشپرور با تسلط کافي بر موضوع درسي و داراي شناخت کامل از دانشآموزان است. در اصل اين معلم ورزش خود طلبهاي است که حقيقت و علم و دانش فراگير را طلب ميکند. تلاش واقعي او در مورد شاگردانش در بهتر استفاده کردن از منابع مناسب علميگذشته و حال و تحقق بخشيدن به آرمانهاي آنان است. اينکه دروس مختلف بايد تدريس شوند، بستگي به درسي دارد که تدريس ميشود. ايدئاليستها معتقدند که معلم، مسئول تأثير دروس بر شاگردان است و لذا خود را محدود به استفاده از يک نوع روش تدريس نميکند. او سعي بر انتخاب روشهاي مختلف دارد و لذا بهترين روش را انتخاب ميکند. تلاش او بر آن است که با ظرافت خاص از روشها بهره گيرد. براي مثال او ممکن است به روشي دست زند که دانش آموز به طرف خودفعالي رهنمون شود. برخي از روشهاي متعارف و معمولي که اغلب مورد استفاده يک معلم ايدئاليست قرار ميگيرند عبارتاند از: سؤال و مباحثه (گفت و شنود) و سخنراني که در آنها اصول و عقايد و تفسيرها نه فقط به صورت گزارش حقايق آورده ميشود، بلکه به صورت روش طرح پروژه (15) و تحقيقاتي که مورد کارهاي خلاق و سودمند انجام گرفته مورد استفاده قرار ميگيرند.اگرچه ايدئاليستها تمايل دارند بيشتر بر شخصيت فرد تأکيد کنند تا بر موضوعي که آموخته ميشود، معذلک علم و دانشي مورد نظر آنهاست که نتيجهاي را عايد دانش آموزان سازد. آنها تنها اين نوع را حقيقي ميدانند.
معلم ورزش از ديدگاه ايدئاليستها
معلم از ديدگاه ايدئاليستها نقشي بسيار مهم و اساسي را در تعليم و تربيت دانش آموزان ايفا ميکند. لذا در اينجا به وظايف و نقشي که معلم ورزش بر عهده دارد، ميپردازيم. به عقيده ايدئاليستها معلم ورزش بايد داراي اين ويژگيها باشد.1. مظهر يا نمونهي کامل واقعيت براي شاگردان باشد.
2. اطلاعات و معلومات کافي دربارهي شاگردان داشته باشد.
3. در فن خود متخصص باشد.
4. ستايش و احترام شاگردان را جلب کند.
5. بايد مهربان و با تمام شاگردان دوست باشد.
6. ميل به يادگيري را در شاگردان بيدار کند.
7. در فن زندگي اجتماعي استاد باشد.
8. براي تکامل شخصيت آدمي در راه رضاي خدا گام بردارد.
9. با شاگردان، تفاهم و ارتباط دوستانه برقرار سازد.
10. بايد قدر و ارزش موضوعي را که تدريس ميکند، بداند و به آن ايمان داشته باشد.
11. در ضمن تدريس خود، مطلب جديد و تازهاي بياموزد.
12. نمايندهي پيشرفت و ترقي بوده و شاگردان را به طرف هدف نهايي سوق دهد.
13. معلم بايد به تدريج خود را فراموش کرده و به شخصيت شاگردان و پرورش آنها اهميت دهد.
باتلر چند عامل را در جريان تربيتي مهم تلقي ميکند. بررسي اين عوامل نيز خالي از فايده نيست. اين عوامل به ترتيب عبارتاند از معلم، تقليد و رغبت، کوشش و انضباط در نحوهي ارتباط و تفاهم ميان معلم و شاگرد تأثير دارند و خودکاري شاگرد اساس تعليم و تربيت را تشکيل ميدهد. (16)
شاگرد و مراحل يادگيري
هدف آموزش يک ايدئاليست کشف و پرورش استعدادهاي ذاتي و شخصي فرد يادگيرنده است و معلم زماني موفق تلقي ميشود که توانايي توسعه و تکامل عاليترين استعدادهاي بالقوه يادگيرنده را داشته باشد. شاگرد به عنوان يک مرکب از روح و جسم، فقط يک ارگانيزم بيولوژيکي نيست که تنها جوابگوي محيط طبيعي خود باشد، بلکه او ميتواند از طريق عمل ارادي، خود را لحظه به لحظه فرهيخته سازد. لذا در تربيت بدني توسعه و تکامل نيرو، شايستگي، مهارت، انعطافپذيري وضع ظاهري بدن و آمادگي بدني هدف نيستند بلکه وسايلي هستند تا در راه هدفهاي نهايي و روحي به کار گرفته شوند.اهميت معلم ايدئاليست بيشتر از تسهيلات و وسايل مادي است؛ او موضع محوري را به عنوان نمايندهي کل تعليم و تربيت به خود اختصاص داده و نقش بسيار مهميرا به عنوان منبع و سمبل يا راهنما و نيروي خدماتي از قبيل انتخاب بهترين امور، مهيا ساختن صحنه براي آموزش، انتخاب موضوعات درسي و راهنمايي دانشآموزان جهت کسب عاليترين سطوح دانش ايفا ميکند. مربي تربيت بدني ايدئاليست بايد ضمن داشتن دانش وسيع در رشتهي تحصيلي و شناخت افراد مورد تعليم خود، داراي شايستگي و تلاش و رفتار دوستانه باشد. وي خود را به تدريس از طريق يک روش محدود نميکند و ممکن است از روشهاي مختلف يا بهترين روشها در تدريس استفاده کند. برخي از روشهاي مورد استفاده معلم تربيت بدني ايدئاليست عبارتاند از سؤال و مباحثه، سخنرانيهاي مفيد و به خصوص استفاده از روش پروژه (طرح).
بايد در نظر داشت که در مورد کارهاي ابتکاري و خلاق، تمايل فرد ايدئاليست بيشتر است يا شخصيت يادگيرنده تأکيد دارد نه موضوع آموخته شده. همچنين بايد توجه داشت که افزايش دانش يادگيرنده مطلوب است ولي اين دانش بايد حقيقي و واقعي باشد تا به عنوان وسيلهاي در رشد فدي جهت کسب دانش مطلوب و ايدئال به کار رود. روش معلم ورزش ايدئاليست در تربيت بدني اين است که يادگيرنده با مفهوم جنبي، ديدگاه جنبي و يا دانش جنبي تربيت بدني آشنا شود و به او درک مفاهيم مهارتها از طريق علوم مختلف تربيت بدني کمک شود. روش سخنراني و تعيين مطالب براي خواندن از روشهاي ديگر مکتب ايدئاليسم است تا از طريق آنها يادگيرنده يا ضابطههاي اخلاقي و فرهنگي و رفتارهاي اجتماعي آشنا شود. اين مکتب معتقد است که شخصيت معلم حائز اهميت است و چنين معلميداراي نقش محوري در تمام فرآيندهاي تعليم و تربيت ميباشد. اوست که الگوي تعليم و تربيت را تعيين ميکند، محيط را مهيا ميسازد، هدفها را مشخص و معين ميکند و موضوعات درسي را سازمان ميدهد. در واقع اگرچه ايدئاليستها ميگويند که برنامهي آنها ايده محوري است اما بايد گفته شود که تا حدودي معلم محوري نيز هست.
باتلر عقيده دارد عامل مهم در تعليم و تربيت خودکاري شاگرد است. تعليم و تربيت جرياني است که در فرد رخ ميدهد. بنابراين خود او بايد در اين جريان، نقشي اساسي بر عهده داشته باشد. ايدئاليستها درباره رشد روح يا ذهن بحث ميکنند و براي آن بيش از ديگر جنبهها اهميت قائلند، اگرچه آزادي ارادهي شاگرد نيز مهم تلقي ميشود. آنها رشد بدني را نيز مهم ميدانند ولي آنچه بايد مورد توجه مربي باشد کل شخصيت کودک است. تفکيک جنبههاي اجتماعي و عاطفي از لحاظ تربيتي صحيح نيست. بسياري از هدفهاي تربيتي را ميتوان ضمن فعاليتهاي بدني يا ورزشي مورد توجه قرار داد. قدرت عقلاني، آزادي اراده و عواطف و احساسات کودک، همه در جريان تربيتي دخالت دارند. بنابراين تعليم و تربيت بايد با توجه به همهي جنبههاي شخصيتي صورت گيرد.
يک برنامهي مناسب براي هر دانشآموز موقعيتي را ايجاب ميکند تا به طور کامل از لحاظ بدني، عقلاني، اخلاقي و روحي رشد کند. در اين مورد گرين بر آموزش دموکراسي تأکيد ميکند و با توجه به آرمانها و هدفهاي ايدئاليستي در تعليم و تربيت ميتوان گفت اين مکتب بين فلسفهي پيشرفتگرايي (17) و فلسفهي ماهيت گرايي (18) واقع شده و تأکيد زيادي بر آزادي و تکامل شخصيت دارد. او دنيا را با خوش بيني مينگرد؛ زيرا نظام واقعيت او مبتني بر روح خداوندي است و اجازهي تجربه با روشهاي تدريس مترقي را ميدهد. ايدئاليستها نميخواهند خود را محدود به يک روش تدريس خاص نمايند بلکه مايلند خودشان روشهاي تدريس خود را همپاي پيشرفت تعليم و تربيت ابداع نمايند. سخنراني، پرسش و پاسخ و همچنين استفاده از تنوع ساير تکنيکها روشهاي مورد قبول آنهاست. شاگردان بايد تا جايي که ممکن است در تصميمگيريها و امور کلاس شرکت فعال داشته باشند.
برنامهي درسي تربيت بدني براي فرد ايدئاليست طوري طرحريزي ميشود که استعدادها و نيازهاي يادگيرنده و خواستههاي قانوني اجتماع و حتي جهان را دربرگيرد و داراي نظمياساسي باشد. براي بيشتر ايدئاليستها اين امر به معني استفاده از هنرهاي زيبا، هنرهاي عملي و همچنين زبان، منطق، رياضي، علوم، فلسفه، تاريخ و جغرافياست.
نيومن بازيهاي مهارتي را در زمرهي تعليمات آزاد به شمار ميآورد، در صورتي که به خاطر خودشان و به منظور عادت ذهني که نشانهاي از آزادي، آرامش، مدارا و فرزانگي است انجام گيرند. امتيازي بين فعاليتهاي برنامهاي و فوق برنامهاي وجود ندارد زيرا قائل شدن به چنين تمايزهايي با کل شخصيت متناقض است. طرحريزي برنامه درسي تربيت بدني به وسيله معلمان انجام ميشود و دانشآموزان در تدوين آن نقش کمي دارند. برنامه، انديشهمحوري بوده و با تأکيد بر رشد و تکامل فرد به طرف کمال و سوي استعدادهاي بالقوه به پيش ميرود. منظور از پرورش فردي اين است که برنامه براي يادگيرندگان موقعيتي فراهم کند تا اعتماد به نفس، مسئوليتپذيري، خودهدايتي و خودسنجي را در فرد پرورش دهد. معلم تربيت بدني بهترين تکامل شخصيت شاگرد را در نظر دارد و اغلب مطمئن است که يادگيرنده در واقع ارتباطي بين فعاليتهاي انتخابي برنامه و جنبههاي مهم زندگي برقرار ميسازد. او همچنين کمک ميکند تا يادگيرنده بتواند در برنامه از حيث فعاليتهاي عضلاني و همچنين خير و صلاح و عدالتگستري براي خود و ديگران به تعادل و توازن برسد.
آرمان و هدفهاي تعليم و تربيت و تربيت بدني
هورن تعليم و تربيت ايدئاليستي را فرآيندي استوار، سنجيده و هماهنگ دربارهي گسترش جسم و ذهن بشري آزاد و هوشيار نسبت به خداوند ميداند به صورتي که در محيط عقلاني، عاطفي و ارادي او متجلي شود.بر طبق اين تعريف لازم است بالاترين خير و صلاح در زندگي که بر ديدگاه ويژهي طبيعت انساني مبتني است مشخص شود. در سلسله مراتب ارزشهاي تعليم و تربيتي، عاليترين آرمان، در نظم روحي توسعهي بشردوستي است؛ بنابراين هدف تعليم و تربيت تفاهم در پرستش است که انسان را در ارتباط هوشيارانه با روح لايتناهي کائنات قرار ميدهد. اين موضوع از نظر تعليم و تربيت امري اساسي است ولي بدان معني نيست که تربيت بدني و تعليمات حرفهاي بي اهميتند بلکه در طبقه بندي تعليم و تربيت، در پلهي پايينتري قرار ميگيرند.
از ديدگاه ايدئاليستي شخصيت داراي ارزش غايي است و رشد و توسعهي آن در درجهي اول اهميت قرار دارد. توارث، تنها بخشي از يک شخصيت تربيت شده (فرهيخته) است و بخشهاي اساسي آن مربوط به تجربه و تمرين و گزينشهاي ماست که بر اساس بازتاب ايدهها تحقق مييابد. بسياري از مربيان تربيت بدني که در سنتهاي ايدئاليستي پرورش مييابند معتقدند که تربيت بدني، بهداشت و تفريحات سالم و نيز مسابقات ورزشي داراي نقشي اساسياند و تأثير زيادي در تکامل شخصيت و منش دانشآموزان بر عهده دارند.
ارزشهاي مکتب ايدئاليسم
بر اساس مکتب ايدئاليسم ارزشهاي بزرگ، دائمي، لايتغير و تقريباً جزيي از عالم بشري به شمار ميآيند. ارزشها اولين فرصت را براي تصميمات انعکاسي يعني تصميماتي که نتايجشان به کننده يا فاعل آن بازميگردد، فراهم ميکنند. لذا اين مکتب به فراهم ساختن فرصت براي توجه به ارزشها اهميت بسياري قائل است. ايدئالهاي ذهني و روحي مکتب ايدئاليسم، شامل اموري هستند همچون حقيقت، زيبايي و خير که هدفهاي حقيقي آموزش و پرورش را تشکيل ميدهند. اين واقعيتهاي اساسي و آرماني، دانشآموزان را در معرض بهترين افکار گذشته يا ميراث عالي تجمع يافته در نسل بشري قرار ميدهند. ايدئاليستها معتقدند که در تربيت بدني اساساً هدف تلاش براي دست يافتن به اين حقيقت است. تربيت بدني مورد نظر اين مکتب مانند ساير فعاليتهاي درسي وسيلهاي است براي آمادگي و توسعه کامل عقل و درک، نيروهاي خلاق و ارزشهاي اخلاقي؛ ارزشهايي که با عاليترين ايدئال هماهنگ باشد. بنابراين تربيت بدني به توليد زيبايي و لذت بردن از آن و يا به دست آوردن چنين فضايل ايدئالي همچون درک، همکاري، فداکاري شخصي و رشادت علاقهمند است و دانشآموزان به طرف بهرهگيري از خرد نسلهاي بسار قديم هدايت ميشوند و اجازه مييابند که در آفريندگي مجدد حقيقت، زيبايي و خير در افکار، عواطف و اعمالشان اقدام کنند.آموزش ارزشهايي از قبيل بازي جوانمردانه، احترام قائل شدن براي ديگران، توجه به راستي و درستي در فعاليتهاي آنها و توجه به ارزشهاي خلقي و رفتارهاي اخلاقي حائز اهميت است. به هر حال بايد توجه داشت که ارزششناسي فلسفه ايدئاليسم يا نظام ارزشي به رغم بسياري از دانشمندان غريزي است. بنا بر اظهار گرين يک ايدئاليست به واقعيت استعداد کشف و اهميت ارزشهاي هدفدار، حقيقت، زيبايي و خير به منزلهي جوهرهاي خالص براي انسان معتقد است.
پينوشتها:
1. John heinrich Pestalozzi.
2. Physical natures.
3. James. B. Nash.
4. Oberteuffer.
5. Burke.
6. Dualism.
7. Evolutionary.
8. Self discipline.
9- Herman Harrell Horne.
10. John Henry Newnan.
11. Spontaneous.
12. Immemorial.
13. Bodily exercise.
14. Self improvement.
15. Project method.
16. شريعتمداري (1348)، ص 170-171.
17. Progressivism.
18. Essentialism.
نبوي، محمد؛ حقدوستي، احمد؛ (1394)، اصول و فلسفهي تربيت بدني، تهران: مؤسسه انتشارات دانشگاه تهران، چاپ چهارم