نویسنده: محمدتقی فعّالی
انسان موجودی هدفمند است که در ورای کارهای اختیاری خود غایت و هدف خاصی را جستجو میکند. آدمی از مبدئی نشأت گرفته که سرانجام به همان مبدأ باز میگردد. بازگشت به آن آغاز گاه، همان معاد است. معاد از اصول دین اسلام و امری ضروری، قطعی و یقینی است از این رو قرآن با عنوان «لَا رَیبَ فِیهِ» یاد میکند.
اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ لَیجْمَعَنَّکُمْ إِلَى یوْمِ الْقِیامَةِ لَا رَیبَ فِیهِ وَ مَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللَّهِ حَدِیثًا؛ خداوند کسی است که هیچ معبودی جز او نیست. به یقین، در روز رستاخیز -که هیچ شکی در آن نیست- شما را گرد خواهد آورد، و راستگوتر از خدا در سخن کیست (1)؟
یکی از والاترین رهآوردهای پیامآوران الهی، بیان معارف و احکام معاد است. اعتقاد به قیامت و یاد معاد، در ترسیم خطوط کلی زندگی انسان نقش ایفا میکند. بدون شک مهمترین هدف آدمی، رسیدن به گوهر سعادت است ولی تفسیر و تصویر انسانها از سعادت یکسان نیست. کسی که زندگی خویش را در دنیای زودگذر مادّی جستجو میکند هدفش را به گونهای ترسیم میکند و شخصی که مرگ را تولدی دوباره برای زیستن در حیات جاودانه تفسیر میکند تفسیر دیگری از سعادت دارد.
انسانی که باور به جهان بازپسین را در وجود خود جای داده، سعادت حقیقی و کمال نهایی را در گرو رستگاری اخروی میداند و در جهان چنان زیست میکند که فرجام آن نیکبختی اخروی باشد.
در منظومه فکری انسان معاد باور، دنیا کشتگاه آخرت است که کیفر و پاداش نهایی تمام اعمال را در سرای جاویدان آخرت درو خواهد کرد. در نگاه چنین انسانی، دنیا وسیله است، نه هدف. حیات زندگی دنیا، ارزش ذاتی ندارد، بلکه پلی است برای گذر از دنیا و رسیدن به جهان آخرت.
تاریخ بشر، گواهی میدهد که مسائل مربوط به حیات جاودان نقش بنیادینی در زندگی او داشته است. شواهد بسیار تاریخی و آثار بر جا مانده از نیاکان و گذشتگان، از آن حکایت دارند که از آغازین روزهای تاریخ، انسانها با این مسأله دست به گریبان بوده و ادیان الهی و حتّی مکتبهای دستساز بشر، هر کدام، به گونهای به بررسی آن پرداختهاند.
براساس رهنمودهای آخرین کتاب الهی، پیشینهی آموزه حیات اخروی به زمان آدم (علیه السلام) باز میگردد. و پس از او، همه پیامبران الهی (علیهم السلام) مردم را به سوی ایمان به معاد و زندگانی پس از مرگ دعوت کردهاند:
قَالَ اهْبِطُوا بَعْضُکُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ وَلَکُمْ فِی الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَمَتَاعٌ إِلَى حِینٍ قَالَ فِیهَا تَحْیوْنَ وَفِیهَا تَمُوتُونَ وَمِنْهَا تُخْرَجُونَ؛ فرمود: فرود آیید، که بعضی از شما دشمن بعضی [دیگر] ید و برای شما در زمین، تا هنگامی [معیّن] قرارگاه و برخورداری است. فرمود: در آن زندگی میکنید و در آن میمیرید و از آن برانگیخته خواهید شد (2).
آثار برجای مانده از گورهای باستانی و برخی دیگر از اکتشافات باستان شناسان، بیانگر وجود اعتقاد خاصی در میان اقوام گذشته درباره زندگی مردگان است. یافتههای آنان از وجود نوعی اعتقاد به زندگی پس از مرگ در میان تمدّنهای باستانی همچون مصر، بابل، سومر، یونان، روم، ایران و چین حکایت دارد. مومیایی کردن جسد مردگان، قرار دادن تصویرها، تندیسها، مواد غذایی و وسایل زینتی در گورها، دفن خویشان و خدمتگزاران شخص مرده در گور از جمله آدابی است که باورهای پیشینیان را آشکار میکند؛ عقایدی که با خیالبافی و خرافات همراه بوده است (3).
1) چیستی معاد
واژه «معاد» در لغت از ریشهی «عود» به معنای رجوع و بازگشت است. سه معنا برای این واژه بیان شده است؛ معنای مصدری آن عود و بازگشتن، اسم مکان به معنای مکان بازگشتن و اسم زمان به معنای زمان بازگشتن (4). واژه معاد یکبار در قرآن بکار رفته است (5) که مراد از آن محل بازگشت است (6).معاد در اصطلاح، بازگشت روح انسان به بدن او در روز رستاخیز معنا شده است. فیاض لاهیجی در این باره مینویسد:
مراد از معاد در شرع بازگشتن انسان است، بعد از موت به حیات و به جهت یافتن جزای عملی که پیش از موت از او صادر شده باشد از نیک و بد (7).
از دیدگاه اسلام، هستی انسان با مرگ پایان نمیپذیرد. بلکه در جهان دیگری ادامه مییابد. در آن سرا، اعمال انسانها مورد حسابرسی قرار میگیرد. نیکان وارد که بهشت شده از سعادت ابدی و نعمتهای اخروی بهرهمند میشوند و بدکاران در دوزخ الهی گرفتار و معذّب میشوند.
2) اهمیت و جایگاه
به اعتقاد تمام پیروان ادیان آسمانی، خداوند متعالی، انسان را بعد از مرگ در روز معیّنی بر میانگیزد و جزای اعمال خوب و بد آنها را میدهد؛ نیکوکاران را پاداش و گناهکاران را عذاب میکند. این روز را معاد یا قیامت مینامند (8).اعتقاد به معاد مهمترین عنصری است که تأثیر بسزایی در انقیاد شریعت و جلوگیری از ترویج فساد، گناه و نیز ترغیب انسانها به خیر و صلاح دارد. این اصل، اختصاص به دین و شریعت خاصی نداشته، بلکه اعتقاد به آن از ضروریات تمام ادیان الهی است. در کتاب مقدس یهودیان آمده است:
از خدا بترس و اوامر او را نگهدار چون که تمامی تکلیف انسان این است؛ زیرا خداوند هر عمل را یا هر کار مخفی، خواه نیکو خواه بد باشد به محاکمه خواهد آورد (9).
در قسمتی دیگر از عهد عتیق آمده است:
خداوند میمیراند و زنده میکند به قبر فرود میآورد و بر میخیزاند (10).
همچنین در کتاب مقدس مسیحیان چنین نوشته شده:
و بیرون خواهد آمد هر که اعمال نیک کرد برای قیامت، حیات و هر که اعمال بد کرد به جهت قیامت داوری (11).
برای انسان کافی است که این عنصر مهم را از اعتقاد خویش بردارد سپس میتواند آزادانه به هر عملی که نفس و شهواتش میطلبد، روی آورد.
اعتقاد به معاد و زنده شدن انسانها در عالم آخرت از اصلیترین اعتقادات همه ادیان آسمانی است و انبیای الهی برای تثبیت این عقیده در قلوب مردم، رنجهای فراوانی را به جان خریدهاند. این اصل مهم از دو راه قابل اثبات است؛ عقل و نقل (12).
یک) ادله عقلی
دو دلیل عقلی عمده برای اثبات این مسأله مهم وجود دارد:الف) برهان عدالت
انسانها، در این جهان در انتخاب و انجام کارهای خوب و بد آزادند. برخی تمام عمر خود را صرف عبادت و بندگی خدا و خدمت به بندگان او میکنند. بعضی دیگر به تبهکارانی تبدیل میشوند که برای رسیدن به خواستههای شیطانی خود، بدترین ظلمها و زشتترین گناهان را مرتکب میشوند. در حقیقت سراسر زندگی دنیا برای انسان، آزمایش و ساختن و پرداختن هویت انسانی خویش است و تا آخرین لحظات زندگی از آزمایش و انجام وظیفه معاف نیست.با توجّه به ظرفیت وجودی این جهان، نیکوکاران و تبهکاران به پاداش و کیفری که در خور اعمالشان باشد، نمیرسند. اساساً زندگی دنیا ظرفیت پاداش و کیفر بسیاری از کارها را ندارد. مثلاً کسی که چندین نفر را به قتل رسانده، نمیتوان او را بیش از یک بار قصاص کرد و قطعاً سایر جنایاتش بدون کیفر میماند در صورتی که عدل الهی اقتضا میکند کوچکترین کار خوب و بد انسانها را به نتیجه برساند و این در حالی است که بسیاری از تبهکاران در دنیا از نعمتهای زیادی برخوردار هستند.
پس همچنان که این جهان سرای آزمایش و تکلیف است باید جهان دیگری باشد که سرای پاداش، کیفر و ظهور نتایج اعمال باشد و هر فردی به آنچه سزاوار آن است برسد و عدل الهی تحقّق عینی یابد.
ب) برهان حکمت
آفرینش الهی بیهوده و بیهدف نیست بلکه محبّت به خیر و کمالی که عین ذات الهی است بالاصاله به خود ذات و بالتبع به آثار آن که دارای مراتبی از خیر و کمال هستند تعلّق گرفته است. از اینرو، جهان را به گونهای آفریده که بیشترین خیر و کمال ممکن، بر آن مترتب شود. پس مقتضای حکمت، آن است که مخلوقات را به غایت و کمال لایق خودشان برساند. ولی از آنجا که جهان مادّی دار تزاحم است و خیرات و کمالات موجودات مادّی با یکدیگر تعارض پیدا میکنند، مقتضای تدبیر حکیمانه الهی این است که به صورتی آنها را تنظیم کند که خیرات و کمالات بیشتری بر آنها مترتب شود.علاوه بر آن، انسان دارای روح قابل بقا است و میتواند واجد کمالات ابدی و جاودانی گردد که از نظر مرتبه و ارزش وجودی، قابل مقایسه با کمالات مادّی نیست؛ پس اگر حیات او به همین زندگی محدود منحصر شود، با حکمت الهی سازگار نخواهد بود، مخصوصاً با توجّه به اینکه زندگی دنیا، توأم با رنجها، سختیها و ناگواریهای فراوان است و غالباً بدست آوردن یک لذّت بدون تحمّل رنج و زحمت فراهم نمیشود.
از سوی دیگر یکی از غرائز اصیل انسان، حب بقا و جاودانگی است که دست آفرینش الهی آن را در فطرت او به ودیعت نهاده است. پس وجود چنین میلی فطری، هنگامی با حکمت سازگار است که زندگی دیگری جز این زندگی که محکوم به فنا و مرگ است، در انتظار او باشد.
دو) ادله نقلی
در میان ادیان آسمانی، اسلام بیش از سایر ادیان به این مسأله اهتمام ورزیده، تا جایی که یک سوم آیات قرآن به این موضوع اختصاص یافته است. آیات قرآن کریم، پیرامون اثبات معاد و احتجاج با منکرین به پنج دسته قابل قسمتاند: دسته نخست آیاتی است که منکرین را خلع سلاح کرده تأکید میکند برهانی بر نفی معاد وجود ندارد (13). گروه دیگری از آیات به پدیدههای مشابه معاد اشاره میکند تا مانع استبعاد شود؛ رویش گیاهان (14)، خواب اصحاب کهف (15)، زنده شدن حیوانات (16) و زنده شدن بعضی از انسانها در همین دنیا (17) نمونههایی از این مورد است. دسته دیگر، آیاتی هستند که شبهات منکرین معاد را رد و امکان وقوع آن را تثبیت میکند. بخشی دیگر از آیات، معاد را به عنوان یک وعده حتمی و تخلّف ناپذیر الهی مطرح و در واقع وقوع معاد را از راه اخبار مخبر صادق، اثبات میکند. پنجمین گروه از آیات اشاره به برهان عقلی بر ضرورت معاد دارد.لازم به ذکر است که در قرآن کیفیت برانگیخته شدن موجودات نیز بیان شده است. بسیاری از آیات به صراحت بر معاد جسمانی دلالت دارد؛ این که انسان در روز قیامت زنده میشود و بدنش که مدّتها پوسیده بوده بار دیگر به همان هیئت اولی دنیوی بر خواهد گشت (18):
وَأَنَّ السَّاعَةَ آتِیةٌ لَا رَیبَ فِیهَا وَأَنَّ اللَّهَ یبْعَثُ مَنْ فِی الْقُبُورِ، ومحققاً ساعت قیامت بیهیچ شکی بیاید و خدا به یقین مردگان را از قبرها بر میانگیزد (19).
أَیحْسَبُ الْإِنْسَانُ أَلَّنْ نَجْمَعَ عِظَامَهُ بَلَى قَادِرِینَ عَلَى أَنْ نُسَوِّی بَنَانَهُ، آیا آدمی میپندارد که ما دیگر ابداً استخوانهای (پوسیده) او باز نمیکنیم، بلی ما قادریم که سر انگشتان او را هم منظم درست گردانیم (20).
قَالَ مَنْ یحْیی الْعِظَامَ وَهِی رَمِیمٌ قُلْ یحْییهَا الَّذِی أَنْشَأَهَا أَوَّلَ مَرَّةٍ، گفت چه کسی این استخوانها را زنده میکند در حالی که پوسیده است. بگو همان کسی که نخستین بار آن را آفرید (21).
أَفَلَا یعْلَمُ إِذَا بُعْثِرَ مَا فِی الْقُبُورِ؛ آیا آدمی نمیداند که روزی از قبرها برانگیخته میشود (22).
علامه حلّی (رحمه الله) معاد جسمانی را از ضروریات دین میداند و میفرماید:
از ضروریات دین محمد (صلی الله علیه و آله و سلّم) معاد جسمانی است، قرآن هم در آیات بسیاری بر این مطلب تصریح کرده است (23).
همچنین خواجه نصیرالدین طوسی (رحمه الله) در ضمن دو دلیل عقلی، معاد جسمانی را اثبات کرده، مینویسد:
وجوب وفا کردن به وعده و حکمت خداوند متعال، مقتضی لزوم مبعوث کردن انسانها در قیامت است. ضرورت دین پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلّم) به ثبوت معاد جسمانی حکم میکند و اینکه وقوع معاد جسمانی امر ممکنی است (24).
البته این واقعه بزرگ که هیچ تردیدی در آن نیست بلافاصله پس از مرگ رخ نمیدهد. بلکه به صراحت برخی آیات قرآن کریم، بین مرگ و روز قیامت، جهانی است که از آن به برزخ تعبیر میشود. در این عالم روح انسان به قالبی غیرجسمانی که برخی آن را مثالی مینامند تعلّق میگیرد. قرآن کریم در این باره میفرماید:
وَمِنْ وَرَائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلَى یوْمِ یبْعَثُونَ؛ واز عقب آنها عالم برزخ است تا روزی که برانگیخته شوند (25).
بنابراین، انسان پس از مرگ در حیاتی برزخی که بین دنیا و قیامت است قرار میگیرد. آنچه از این مباحث میتوان نتیجه گرفت این است که، عالم پس از مرگ و آخرت دارای مراحلی است که مرحله نخست آن در حیات برزخی است و مرحله بعدی آن، روز قیامت و اوصاف آن به کرّات در قرآن کریم ذکر شده و خداوند کیفیت بر پا شدن آن همراه با علائمی روشن، بیان نموده است (26).
در برخی آیات، ایمان به معاد و روز رستاخیز در کنار ایمان به خدا مورد تأکید قرار گرفته است (27). در نخستین آیات سوره بقره خداوند برای پرهیزکاران اوصافی را بیان میکند. اولین وصفی که برای آنها بیان شده «ایمان به غیب است».
الَّذِینَ یؤْمِنُونَ بِالْغَیبِ؛ آنان که به غیب ایمان میآورند (28).
غیب و شهود دو نقطه مقابل یکدیگرند. عالم شهود، عالم محسوسات است و جهان غیب، فراتر از حس؛ چرا که غیب به معنای چیزی است که پوشیده و نهان باشد و چون عالم فراتر از محسوسات از حس ما پوشیده است به آن غیب گفته میشود.
ایمان به غیب نخستین نقطهای است که انسانهای با ایمان را از غیر آنها جدا میکند و پیروان ادیان آسمانی را در برابر منکران خدا، وحی و قیامت قرار میدهد؛ از این رو نخستین ویژگی پرهیزکاران ایمان به غیب ذکر شده است (29).
انسانهای با ایمان از چارچوب جهان ماده خارج شده و با جهان بیکرانی ارتباط دارند. مؤمنان به غیب بر این باورند که جهان هستی از آنچه با حواس خود درک میکنند، بسی فراتر و وسیعتر است. سازنده این عالم آفرینش، علم و قدرتی بیانتها و عظمت و ادراکی بینهایت دارد. او ازلی و ابدی است و جهان را براساس نقشهای حساب شده و دقیق پیریزی کرده است. در جهانِ انسانی، روح آدمی، فاصله زیادی میان آنان و حیوانات ایجاد کرده و مرگ به معنای فنا و نابودی نیست؛ بلکه یکی از مراحل تکاملی انسان و دریچهای به جهان بیکران است (30).
قرآن کریم پس از بیان این ویژگی انسانهای پرهیزکار و بیان چند ویژگی دیگر، اعتقاد به معاد و سرای جاویدان آخرت را به عنوان صفتی دیگر از پرهیزکاران بیان میکنند. انسانهای پرهیزکار از نگاه قرآن علاوه بر ایمان به غیب، اقامه نماز، انفاق در راه خدا و ایمان به فرستادگان الهی، بر این باورند که انسان بیهدف آفریده نشده است. آفرینش برای او مسیری مشخص کرده که با مرگ پایان نمییابد. او اعتراف دارد که علامت پروردگار در انتظار همگان است و چنان نیست که کردار ما در این جهان، بیحساب و پاداش باشد:
وَبِالْآخِرَةِ هُمْ یوقِنُونَ؛ و به آخرت یقین دارند (31).
قرآن کریم، از یک سو، امکان و ضرورت معاد را با شیوههای گوناگون تبیین کرده و به شبهات منکران آن پاسخ میدهد و از سوی دیگر، در آیات بسیاری نعمتها و عذابهای اخروی را بیان میکند و رابطه این عذابها و نعمتها را با اعمال خوب و بد انسانها آشکار میسازد. یاسر خادم میگوید از امام رضا (علیه السلام) شنیدم که سه محل را هراسناکترین جا بیان فرمود:
هراسناکترین وضع مردم در سه جا است؛ روزی که از شکم مادر زاییده میشود و دنیا را میبیند و روزی که بمیرد و آخرت و اهل آن را با چشم بیند و روزی که زنده شود و احکامی بیند که در دنیا ندیده است (32).
یکی از منکران وجود خدا و معاد برای مناظره نزد امام رضا (علیه السلام) آمد. امام رضا (علیه السلام) بر لزوم قبول مسأله معاد، از قاعده دفع ضرر محتمل بهره برد و اینگونه استدلال کرد شما معتقدید روز رستاخیزی در کار نیست و سرنوشت انسان با مرگ برای همیشه خاتمه یافته و نابود میشود و کیفر و پاداشی در رابطه با اعمال نیک و بد وجود ندارد. اگر حق با شما باشد -که چنین نیست- در این صورت ما و شما یکسان و برابریم و نماز و روزه و عقیده و ایمان ما به ما ضرر و زیانی نمیرساند. ولی اگر حق با ما باشد -که چنین است- در این صورت ما رستگار و سعادتمند میشویم امّا شما زیانکار شده، هلاک خواهید شد (33).
اباصلت هروی میگوید: به امام رضا (علیه السلام) گفتم: آیا بهشت و جهنم آفریده شده، است یا خیر؟ امام (علیه السلام) فرمود:
آری، رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلّم) هنگامی که به معراج رفت، داخل بهشت شده و جهنّم را نیز مشاهده کرد (34).
3) مرگ
مرگ، نخستین منزل از منازل آخرت و آخرین منزل از منزلهای دنیا است. آدمی براساس تجربه خود، این نکته را دریافته است که زندگی او در این جهان خاکی جاودانه نیست و روزی مرگ او را در آغوش خواهد کشید.در اسلام، مرگ قانونی همگانی و قطعی است که نه تنها شامل همه انسانها میشود بلکه تمام موجودات عالم طبیعت را در بر میگیرد. این حقیقت با تعبیرهای گوناگونی در آخرین کتاب آسمانی بیان شده است. قرآن گاهی از حتمی بودن مرگ برای همه آدمیان سخن گفته است:
أَینَمَا تَکُونُوا یدْرِکْکُمُ الْمَوْتُ وَلَوْ کُنْتُمْ فِی بُرُوجٍ مُشَیدَةٍ؛ هر کجا باشید، شما را مرگ در مییابد هر چند در بُرجهای استوار باشید (35).
همچنین در سورهی انبیا میفرماید:
وَمَا جَعَلْنَا لِبَشَرٍ مِنْ قَبْلِکَ الْخُلْدَ أَفَإِنْ مِتَّ فَهُمُ الْخَالِدُونَ، و پیش از تو برای هیچ بشری جاودانگی [در دنیا] قرار ندادیم. آیا اگر تو از دنیا بروی آنان جاویدانند (36)؟
در بعضی از آیات به میرایی همه موجودات زمینی اشاره شده است:
کُلُّ مَنْ عَلَیهَا فَانٍ وَیبْقَى وَجْهُ رَبِّکَ ذُو الْجَلَالِ وَالْإِکْرَامِ؛ هر چه بر [زمین] است فانی شونده است. و ذاتِ با شکوه و ارجمند پروردگارت باقی خواهد ماند (37).
پارهای دیگر از آیات قرآن، مرگ را قانونی عمومی معرفی کرده که شامل همه نفوس میشود:
کُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ وَإِنَّمَا تُوَفَّوْنَ أُجُورَکُمْ یوْمَ الْقِیامَةِ فَمَنْ زُحْزِحَ عَنِ النَّارِ وَأُدْخِلَ الْجَنَّةَ فَقَدْ فَازَ وَمَا الْحَیاةُ الدُّنْیا إِلَّا مَتَاعُ الْغُرُورِ؛ هر جانداری چشنده [طعم] مرگ است، و همانا روز رستاخیز پاداشهایتان به طور کامل به شما داده میشود. پس هر که را از آتش به دور دارند و در بهشت درآورند قطعاً کامیاب شده است و زندگی دنیا جز مایه فریب نیست (38).
از اینرو در بینش اسلامی، هیچ موجودی در دنیا جاویدان نیست و طلب جاودانگی در این سرای فانی، کاری بیهوده است. از این قانون فرشته مرگ (عزرائیل) نیز مستثنی نیست. امام رضا (علیه السلام) فرمود:
زمانی که روز قیامت شود، خداوند بلندمرتبه به فرشته مرگ میفرماید: ای گیرنده جان! به عزّت و بزرگی و برتریام قسم، مزه مرگ را به تو میچشانم چنانچه به بندگانم چشاندی (39).
انسان موجودی دو ساحتی است و هستی او افزون بر بُعد مادّی و جسمانی بُعد دیگری دارد که به آن روح یا نفسی تعبیر میشود. پارهای از آیات قرآن کریم بیانگر بُعد جسمانی وجود آدمی است (40). گروه دیگری از آیات به این حقیقت اشاره دارد که آفرینش انسان منحصر به بُعد مادّی و جسمانی نیست، بلکه پس از تکمیل ساختمان جسمانی او، به مرتبهی وجودی نوینی دست مییابد که قرآن از آن به «رسیدن روح» یاد میکند:
ثُمَّ سَوَّاهُ وَ نَفَخَ فِیهِ مِنْ رُوحِهِ وَ جَعَلَ لَکُمُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصَارَ وَ الْأَفْئِدَةَ قَلِیلاً مَا تَشْکُرُونَ؛ آنگاه او را درست اندام کرد، و از روح خویش در او دمید، و برای شما گوش و دیدگان و دلها قرار داد چه اندک سپاس میگزارید (41).
در آیهای دیگر خداوند پس از طرح مراحل تدریجی پیدایش مادّی انسان (42)، سخن از آفرینشی دیگر به میان آورده است:
ثُمَّ أَنْشَأْنَاهُ خَلْقًا آخَرَ؛ آنگاه [جنین را در] آفرینشی دیگر پدید آوردیم (43).
قرآن کریم پس از بیان مراحل پنجگانه خلقت انسان، به آخرین مرحله که در حقیقت مهمترین مرحله آفرینش بشر است اشاره میکند. با توجّه به قراین و شواهد موجود در آیه، عبارت «أَنْشَأْنَاهُ خَلْقًا آخَرَ» اشاره به مرحله دیگری از مراحل آفرینش انسان دارد که با مراحل خلقت مادّی او متفاوت است. به دلیل نامحسوس بودن، نمیتوان با مفاهیم و معانی محسوس از آن حکایت کرد و این همان مرحله پیوند روح مجرد با بدن مادّی است (44).
حدیث زیبایی از امام رضا (علیه السلام) بیانگر جایگاه روح در بدن انسان است. عمران صابی از حضرت رضا (علیه السلام) پرسید: چشم نوری با خود دارد یا روح است که همه چیز را میبیند؟ امام رضا (علیه السلام) فرمود:
چشم پیداست و آن سپید است و سیاهی و دیدن از روح است، دلیلش این است که تو در آن نگاه میکنی و صورت خود را در وسط آن میبینی در حالی که انسان صورت خود را تنها در آب و آینه میبیند (45).
در ادامه روایت حضرت رضا (علیه السلام) جایگاه روح را این گونه بیان فرمود:
جایگاه روح، مغز است و شعاعش مانند پرتو خورشید در همه بدن پراکنده است (46).
بنابراین انسان موجودی دو ساحتی است و از جسم و روح تشکیل شده و تفسیر انسان از ماهیت مرگ، به تفسیر او از حقیقت انسان و نفس انسان بستگی دارد. به عبارت دیگر، ما هر تعریفی از انسان داشته باشیم، به ناچار باید مرگ او را نیز متناسب با آن تفسیر کنیم؛ از اینرو، در اندیشه مادیگرایانی که ماوراءطبیعت را انکار میکنند، مرگ چیزی جز پایان هستی انسان و نابودی مطلق او نیست. ولی براساس نگاه قرآنی، حقیقت مرگ جدایی کامل روح (نفس) از بدن است که در پی آن، روح به جهان دیگری منتقل میشود و بدن نیز به سایر اجسام بیجان میپیوندد و مشمول قوانین حاکم بر آنها میگردد.
مرگ تحوّلی اساسی و عمیق است؛ پس آدمی هنگام مردن از خود بیخود میشود و حالتی شبیه مستی به خود میگیرد. که از آن به «سکره» تعبیر شده است:
وَجَاءَتْ سَکْرَةُ الْمَوْتِ بِالْحَقِّ ذَلِکَ مَا کُنْتَ مِنْهُ تَحِیدُ؛ و سکرات مرگ، حقیقت را [به پیش] آورد این همان است که از آن میگریختی (47).
حالت «سکره» در اثر شدّت و سختی بسیار زیاد مرگ پیدا میشود چنانکه امام علی (علیه السلام) روایت شده است:
إِنَّ لِلمَوتِ سَکَراتٌ وَ غَمَراتٌ هىَ أفظَعُ أن تَستَغرِقَ بِصِفَةٍ أَو تَعتَدِلَ على عُقُولِ أَهلِ الدُّنیا؛ همانا مرگ شداید و سختیهایی دارد که شدیدتر از آن است که در وصف بگنجد یا با معیار عقل اهل دنیا سنجیده شود (48).
امام رضا (علیه السلام) از پدر بزرگوارش نقل فرمودند که به امام صادق (علیه السلام) گفته شد: مرگ را برای ما توصیف کن؟ حضرت فرمود:
مرگ برای مؤمن خوشبوترین گلها است که آن را میبوید و از بوی خوش آن از حال میرود و خستگی و درد از او جدا میشود و برای کافر مانند نیش افعی و عقرب بلکه سختتر است.
سؤال شد: بعضی میگویند: مرگ از تکه تکه شدن با سنگ و چرخاندن سنگ آسیاب بر حدقه چشم سختتر است؟ حضرت فرمودند:
برای بعضی از کافران و فاجران همینگونه است (49).
مرگ در نظر بسیاری از انسانها، چهرهای زشت و هولناک دارد؛ از این رو، کمتر کسی را میتوان یافت که بیم مردن را نداشته باشد. گستردگی و جدّیت ترس از مرگ، بسیاری از اندیشمندان را بر آن داشته تا برای غلبه بر آن راهکارهایی را بیان کنند. برخی رسیدن به رفاه دنیوی را، راه رهایی از ترس و مرگ بیان کردهاند، گروهی درباره دلیل ترس انسان گفتهاند؛ این ترس ریشه در نگاه آنها به مرگ دارد؛ چرا که مرگ را امری دردناک و رنج آور به شمار میآورند؛ از این رو در گفتههای خود به این نکته توجّه کردهاند که مرگ هیچگونه رنج و دردی را به همراه ندارد. آدمی در هنگام مرگ در حالتی از بیحسّی فرو میرود و هیچ دردی را احساس نمیکند. گروهی نیز تغافل از مرگ را به عنوان راهکاری برای برون رفت این ترسی بیان کرده و به مردم سفارش میکنند که به یاد مرگ نیفتند (50).
تجربه بشری نشان میدهد که هیچیک از این راه حلها نمیتواند چارهای اساسی برای ترس از مرگ باشد. در کلمات امام رضا (علیه السلام) راه حلهایی اساسی برای غلبه بر ترس از مرگ ارائه شده که برخی از آنها بیان میشود:
یک) نگاه واقعبینانه به دنیا
یکی از مهمترین عوامل ترس از مرگ، دلبستگی شدید انسانها به دنیا است. آدمی با وابستگی به دنیا از آخرت خویش غافل میشود و زندگی دنیا را هدف نهایی خود قرار میدهد. چنین انسانی به دنبال عمر جاویدان است و همواره از رسیدن مرگ خویش در نگرانی و اضطراب به سر میبرد؛ چرا که مرگ را پایان تمام لذّتها و کامیابیهای خویش میبیند.اسلام برای مقابله با این عامل، جایگاه اصلی و واقعی دنیا را گوشزد میکند و به انسانها هشدار میدهد که دنیای فانی و زودگذر، شایسته وابستگی و دلبستگی نیست. قرآن، بهرهمندی از دنیا را، با تمام نعمتهایش، نصیبی ناچیز و اندک دانسته، آخرت را جهان برتر معرفی میکند:
قُلْ مَتَاعُ الدُّنْیا قَلِیلٌ وَالْآخِرَةُ خَیرٌ لِمَنِ اتَّقَى؛ بگو متاع این جهانی اندک است و آخرت از آن پرهیزکاران ست (51).
در آیهای دیگر خداوند بلند مرتبه از تشبیه زیبایی استفاده کرده است؛ زندگی دنیا چیزی جز بازی و سرگرمی نیست. بنابراین افرادی که تنها به دنیا دلبستهاند و جز آن نمیجویند و نمیطلبند، در واقع کودکان هوسبازی هستند که یک عمر به بازی و سرگرمی پرداخته و از همه چیز بیخبرند:
وَمَا الْحَیاةُ الدُّنْیا إِلَّا لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَلَلدَّارُ الْآخِرَةُ خَیرٌ لِلَّذِینَ یتَّقُونَ أَفَلَا تَعْقِلُونَ؛ و زندگی دنیا جز بازی و سرگرمی نیست، و قطعاً سرای بازپسین برای کسانی که پرهیزکاری میکنند بهتر است. آیا نمیاندیشید (52)؟
«لعب» در اصل از ماده «لعاب» به معنای آب دهان است که از لبها سرازیر میشود. و اینکه بازی را «لعب» میگویند، بخاطر آن است که همانند ریزش آب دهان، بدون هدف انجام میگیرد (53). خداوند در مقام مقایسه دنیا و آخرت میفرماید: «سرای آخرت برای افراد با تقوا بهتر است»؛ زیرا آخرت، حیاتی است جاویدان و فناناپذیر در جهانی وسیعتر و سطح بسیار بالاتر، در عالمی که سروکار آن با حقیقت است نه مجاز، با واقعیّت است نه خیال و در جهانی که نعمتهایش با درد و رنج آمیخته نیست و سراسر نعمت خالص است.
حضرت رضا (علیه السلام) نگاه انسانهای با ایمان به دنیا را این گونه اصلاح میکنند:
فریفته دنیا مشوید که بیتردید خیری نخواهید دید، چنانکه قبل از شما بسیاری به آن دل بستند و اعتماد کردند ولی سودی نبردند (54).
امام رضا (علیه السلام) در توصیف دنیا فرمود:
دنیا زندان مؤمن است. قبر، خانه او و بهشت، قرارگاه جاویدانش. ولی برای کافر دنیا بهشت است، قبر زندان و دوزخ جایگاه ابدیش (55).
حضرت رضا (علیه السلام) از مولا علی (علیه السلام) نقل میکنند:اگر بنده، اجل و سرعت آن را به سوی خود ببیند، آرزو را دشمن دارد و طلب دنیا را ترک کند (56).
از حضرت رضا (علیه السلام) سؤال شد: ای پسر رسول خدا، شما چگونه روز را سپری نموده و شب را پشت سر نهاده و صبح را آغاز میکنید؟ حضرت دیدگاه خود را درباره زندگی دنیا اینگونه بیان فرمود:
- در حالی که مدّت عمرم آهسته آهسته کم میشود و مرگ نزدیک میگردد.
- اعمالم ثبت میشود.
- مرگ در پی ماست و دست از گریبان ما بر نمیدارد.
- آتش دوزخ را به دنبال خود احساس میکنم و پیش روی خود میبینم.
- نمیدانم عاقبت چه خواهد شد و با ما چگونه رفتار خواهد شد (57).
روایت شده مأمون به امام رضا (علیه السلام) نامه نوشت و درخواست کرد تا او را موعظه کنند. حضرت رضا (علیه السلام) این گونه پاسخ دادند:
تو در خانهای زندگی میکنی که برای آن وقت معینی است و هر کس در آن ایام و مدّت کاری انجام دهد مورد پذیرش قرار میگیرد... همه آرزو میکنیم که مدّت عمرمان مدید شود و حال آن که مرگها آفتهای آرزو است (58).
بنابراین کسی که بر اثر تعالیم دینی، نگاه خود را به دنیا اصلاح کند و آخرت را سرای برتر و لذّتهای اخروی را ارزشمندتر از نعمتهای دنیایی بداند، از اینکه با مرگ از نعمتهای دنیا محروم میشود، هراسی نخواهد داشت.
دو) عدم شناخت حقیقت مرگ
یکی از عوامل مهم ترس از مرگ آن است که آدمی از حقیقت مرگ، که انتقال از سرای فانی به سرای باقی است غافل میشود و چنین میپندارد که با مرگ هستی او پایان مییابد. نتیجه این تصوّر هراس از مرگ خواهد بود؛ چرا که تصوّر این مطلب که روزی کامل نابود خواهد شد، دردناک و وحشتزا است. از نگاه اسلام مرگ تولّدی تازه است. که با گذر از آن، انسان دنیای تنگ و محدود را ترک کرده و به جهانی فراختر و بزرگتر گام مینهد. در حقیقت اسلام با بیان حقیقت مرگ به مبارزه با این برداشت نادرست از مرگ برمیخیزد. امام صادق (علیه السلام) به یکی از یاران خود که از ترس مرگ بیتابی میکرد، فرمود:یَا عَبدَ اللهِ تَخَافُ مِنَ المَوتِ لِأَنَّکَ لَا تَعرِفُهُ؛ ای بنده خدا! تو از مرگ میترسی به دلیل آن که حقیقت آن را نمیشناسی (59).
سپس امام (علیه السلام) مرگ را به گرمابهی پاکیزهای تشبیه کرد که انسان آلودهای در آن وارد میشود و از هرگونه غم و اندوه شستشو شده و به سرور و شادمانی میرسد (60).
امام رضا (علیه السلام) به نقل از حضرت صادق (علیه السلام) مرگ مؤمن را این گونه توصیف میفرمایند:
مرگ برای مؤمن خوشبوترین گلهاست که آن را میبوید و از بوی خوش آن از حال میرود و خستگی و درد از او جدا میشود (61).
سه) ترس از حسابرسی اعمال
بیم از حسابرسی اعمال، یکی از دلایل ترس از مرگ است. انسانهایی که معاد را باور دارند و از سوی دیگر کارنامه اعمالشان سیاه است، به شدّت از مرگ میترسند؛ چرا که با مرگ مهلت آنان به پایان میرسد و زمان کیفر اعمالشان فرا میرسد.قرآن کریم، ضمن نکوهش گروهی از یهودیان بیان میکند که آنان هرگز به استقبال مرگ نمیروند؛ زیرا به خوبی میدانند که اعمال زشتشان عاقبت دردناکی را برایشان رقم زده است:
قُلْ یا أَیهَا الَّذِینَ هَادُوا إِنْ زَعَمْتُمْ أَنَّکُمْ أَوْلِیاءُ لِلَّهِ مِنْ دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ کُنْتُمْ صَادِقِینَ وَلَا یتَمَنَّوْنَهُ أَبَدًا بِمَا قَدَّمَتْ أَیدِیهِمْ وَاللَّهُ عَلِیمٌ بِالظَّالِمِینَ؛ بگو: ای کسانی که یهودی شدهاید، اگر پندارید که شما دوستان خدایید نه مردم دیگر، پس اگر راست میگویید درخواست مرگ کنید. و [لی] هرگز آن را به سبب آنچه از پیش به دست خویش کردهاند، آرزو نخواهند کرد، و خدا به [حال] ستمگران داناست (62).
از امام مجتبی (علیه السلام) سؤال شد: به چه دلیل مرگ برای ما ناخوشایند است؟ حضرت پاسخ داد:
زیرا شما، آخرت خویش را ویران ساختید و دنیای خود را آباد کردهاید و دوست نمیدارید که از آبادی به سوی ویرانی روید (63).
امام رضا (علیه السلام) در جمع یاران خود فرمود: روزی شخصی نزد امام (علیه السلام) آمد و گفت: راه آماده شدن برای مرگ چیست؟ و ما چگونه خود را برای مرگ آماده کنیم؟ حضرت فرمود:
با انجام دادن واجبات و دوری کردن از محرمات الهی و آراسته شدن به زیور حسنات، خود را برای مرگ آماده کنید. پس اگر کسی چنین بود، هراسی نداشته باشید از این که مرگ به سراغ او بیاید و یا او به استقبال مرگ برود (64).
بنابراین اسلام، برای رها ساختن انسانها از ترس مرگ، راهی اساسی در پیش گرفته است. انسان با اصلاح بینش نسبت به دنیا و آخرت و همچنین انجام اعمال صالح و دوری از گناه و نافرمانی خداوند میتواند خود برای سفر آخرت آماده کند علاوه بر آنکه در تعالیم اسلامی همواره بر باز بودن درب توبه و بخشندگی و توبهپذیری خداوند تأکید شده و در طرف مقابل ناامیدی از رحمت الهی، گناهی بس بزرگ معرفی شده است:
قُلْ یا عِبَادِی الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ؛ بگو: ای بندگان من -که بر خویشتن زیادهروی روا داشتهاید- از رحمت خدا نومید مشوید. در حقیقت، خدا همه گناهان را میآمرزد، که او خود آمرزنده مهربان است (65).
از اینرو، گنهکاران میتوانند با بهرهگیری از تعالیم اسلام در باب توبه، شفاعت و بخشندگی خداوند، گذشته تاریک خود را جبران کنند و با انجام اعمال نیک و اصلاح امور، به آیندهای روشن و فرجامی نیکو امیدوار باشند.
اسلام با توجّه به تصویری که از حقیقت مرگ ارائه میدهد، یاد مرگ را کاری بسیار پسندیده و مطلوب دانسته و آثار اخلاقی و تربیتی فراوانی برای آن بیان میکند. امام رضا (علیه السلام) ضمن توجّه به یاد مرگ آن را برترین عبادت معرفی میکنند:
انَّ ذِکرَ المَوتِ أَفضَلُ العِبَادَةِ، به درستی که یاد مرگ برترین عبادت است (66).
از نگاه امام رضا (علیه السلام) یکی از آثار تربیتی یاد مرگ، از بین رفتن شهوات است:
أَکثِرُوا مِن ذِکرِ هَادِمِ اللَّذَّاتِ؛ زیاد به یاد مرگ باشید که شکننده لذّات و شهوتها است (67).
با توجّه به تعالیم اسلامی به دست میآید؛ یادآوری مرگ به هیچ وجه مستلزم ترک تلاش و برنامهریزی برای زندگی دنیا نیست چنانکه امام رضا (علیه السلام) میفرمایند:
نسبت به امور زندگی و دنیا چنان باش که گویا همیشه زنده خواهی بود و برای آخرت چنان باش که گویا فردا خواهی مرد (68).
4) برزخ
با مرگ پیوند میان روح و بدن مادّی انسان گسته میشود و روح پس از مرگ به عالم برزخ منتقل میشود تا سرانجام، رستاخیز فرارسد و همه انسانها در پیشگاه خداوند حضور یابند.آیات قرآن و روایات پیشوایان معصوم (علیهم السلام) بر وجود عالم برزخ به مثابهی منزلی میان دنیا و آخرت دلالت دارند. واژه برزخ سه بار در قرآن تکرار شده (69) ولی تنها در یک مورد به معنای مورد نظر به کار رفته است:
حَتَّى إِذَا جَاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ رَبِّ ارْجِعُونِ لَعَلِّی أَعْمَلُ صَالِحًا فِیمَا تَرَکْتُ کَلَّا إِنَّهَا کَلِمَةٌ هُوَ قَائِلُهَا وَمِنْ وَرَائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلَى یوْمِ یبْعَثُونَ؛ تا آنگاه که مرگ یکی از ایشان فرا رسد، میگوید: پروردگارا، مرا بازگردانید، شاید من در آنچه وانهادهام کار نیکی انجام دهم. نه چنین است، این سخنی است که او گوینده آن است و پیشاپیش آنان برزخی است تا روزی که برانگیخته خواهند شد (70).
در این آیه، خداوند درخواست برخی از مردمان هنگام رویارویی با مرگ، مبنی بر بازگشت به دنیا، نابجا دانسته و اعلام میکند: پیش روی این گروه واسطه و حایلی تا روز رستاخیز است. تعبیر «إِلىَ یَومِ یُبعَثُون» حکایت از آن دارد که مقصود از برزخ، همان مرحله میانی دنیا و آخرت است که هر انسانی، پیش از وقوع رستاخیز، آن را سپری خواهد کرد (71).
در روایات نیز واژه برزخ، به معنای مرحلهای میان دنیا و آخرت به کار رفته است. امام صادق (علیه السلام) میفرماید:
وَ اللهِ أَتَخَوَّفُ عَلَیکُم فِی البَرزَخِ؛ سوگند به خدا بر شما [برای آنچه که] در برزخ [پیش رو دارید] میترسم (72).
سپس حضرت در پاسخ راوی برزخ را این گونه معرفی فرمود:
برزخ همان قبر است از هنگام مرگ تا روز قیامت (73).
از این روایت به دست میآید که منظور از «عالم قبر» که در متون دینی وارد شده همان عالم برزخ بوده و واژه قبر تعبیر دیگری از عالم برزخ است.
یکی از دلایل وجود برزخ روایاتی است که از وجود سؤال در عالم قبر و وجود عذاب در آن حکایت دارد. روایت شده که حضرت رضا (علیه السلام) روزی در مجلسی فرمود: فلان کسی از دنیا رفت. پس از مدّتی فرمود:
او را در قبر نهادند، از پروردگارش سؤال کردند، جواب داد، از پیامبرش پرسیدند، اقرار کرد، از امامش پرسیدند، یک یک را برشمرد وقتی به من رسید توقف نمود، آن مرد واقفی مذهب بود (74).
حاصل آن که معاد و قیامت یکی از اصول اعتقادی است که در کلام امام رضا (علیه السلام) به آن اشاره شده است و پیرامون منازل مختلف آن و حوادثی که در آن رخ میدهد مطالب ارزندهای بیان شده است.
نتیجهگیری
معاد از اصول دین اسلام و امری ضروری، قطعی و یقینی است از اینرو قرآن با عنوان «لا رَیبَ فِیهِ» یاد میکند. از دیدگاه اسلام، هستی انسان با مرگ پایان نمیپذیرد. بلکه در جهان دیگری ادامه مییابد. در آن سرا، اعمال انسانها مورد حسابرسی قرار میگیرد. نیکان وارد بهشت شده از سعادت ابدی و نعمتهای اخروی بهرهمند میشوند و بدکاران در دوزخ الهی گرفتار و معذّب میشوند. این اصل مهم از دو راه قابل اثبات است؛ عقل و نقل.در منظومه فکری انسان معاد باور، دنیا کشتگاه آخرت است که کیفر و پاداش نهایی تمام اعمال را در سرای جاویدان آخرت درو خواهد کرد. در نگاه چنین انسانی، دنیا وسیله است، نه هدف. حیات زندگی دنیا، ارزش ذاتی ندارد، بلکه پلی است برای گذر از دنیا و رسیدن به جهان آخرت.
اعتقاد به معاد مهمترین عنصری است که تأثیر بسزایی در انقیاد شریعت و جلوگیری از ترویج فساد، گناه و نیز ترغیب انسانها به خیر و صلاح دارد. این اصل، اختصاص به دین و شریعت خاصی نداشته، بلکه اعتقاد به آن از ضروریات تمام ادیان الهی است.
مرگ، نخستین منزل از منازل آخرت و آخرین منزل از منزلهای دنیا است. آدمی براساس تجربه خود، این نکته را دریافته است که زندگی او در این جهان خاکی جاودانه نیست و روزی مرگ او را در آغوش خواهد کشید. با مرگ پیوند میان روح و بدن مادّی انسان گسسته میشود و روح پس از مرگ به عالم برزخ منتقل میشود تا سرانجام، رستاخیز فرا رسد و همه انسانها در پیشگاه خداوند حضور یابند. آیات قرآن و روایات پیشوایان معصوم (علیهم السلام) بر وجود عالم برزخ به مثابهی منزلی میان دنیا و آخرت دلالت دارند.
پینوشتها:
1- نساء/87.
2- اعراف/24 و 25.
3- ناس، تاریخ جامع ادیان، ترجمه اصغر حکمت، ص 23-25.
4- ابن منظور، لسان العرب، ج 3، ص 317.
5- قصص/85.
6- مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج 16، ص 186.
7- لاهیجی، گوهر مراد، ص 595.
8- حلّی، نهج الحقّ، ص 376.
9- عهد عتیق، جامعه سلیمان، باب 12.
10- همان، باب دوم، کتاب اول شموییل.
11- انجیل یوحنا، آیه 5.
12- مصباح یزدی، آموزش عقاید، ج 3، ص 37-49.
13- بقره/111؛ انبیا/24؛ نمل/64؛ مؤمنون/117؛ نساء/157؛ انعام/100 و 119 و 148؛ کهف/5؛ حج/3 و 8 و 71؛ عنکبوت/8؛ روم/29؛ لقمان /20؛ غافر/42؛ زخرف/20؛ نجم/28.
14- اعراف/57؛ حج/5-6؛ روم /19 و 50 ؛ فاطر/9؛ فصلت/19؛ زخرف /11؛ ق/11.
15- کهف/21.
16- بقره/260.
17- بقره/55-56 و 67-73 و 259.
18- حلّی، باب حادی عشر، ص 209؛ استرآبادی، البراهین القاطعه، ج 4، ص 222؛ خرازی، بدایة المعارف، ج 2، ص 241.
19- حج/7.
20- قیامت/3-4.
21- یس/78.
22- عادیات/9.
23- حلی، کشف المراد، ص 431.
24- همان، ص 431.
25- مؤمنون/100.
26- زُلْزِلَتِ الْأَرْضُ زِلْزَالَهَا (زلزال/1)؛ تَکُونُ السَّمَاءُ کَالْمُهْلِ وَتَکُونُ الْجِبَالُ کَالْعِهْنِ (معارج/8 و 9)؛ تَعْرُجُ الْمَلَائِکَةُ وَالرُّوحُ إِلَیهِ فِی یوْمٍ کَانَ مِقْدَارُهُ خَمْسِینَ أَلْفَ سنَةٍ (معارج/4).
27- بقره/62 و 177 و 228 و 232؛ آل عمران/114؛ نساء/39 و 59 و 162؛ مائده/69.
28- بقره/3.
29- مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج 1، ص 71.
30- همان.
31- بقره/4.
32- صدوق، عیون اخبار الرضا (ع)، ج 1، ص 257.
33- کلینی، الکافی، ج 1، ص 78؛ صدوق، عیون اخبار الرضا (ع)، ج 1، ص 131.
34- صدوق، الامالی، ص 461؛ همو، التوحید، ص 118.
35- نساء/78.
36- انبیاء/34.
37- الرحمن/26 و 27.
38- آل عمران/185.
39- صدوق، عیون اخبار الرضا (ع)، ج 2، ص 32.
40- مؤمنون/12؛ حجر/26؛ فاطر/11؛ انسان/2.
41- سجده/9.
42- مؤمنون/12-14.
43- همان/14.
44- مصباح یزدی، معارف قرآن، ص 457.
45- مجلسی، بحارالانوار، ج 58، ص 250.
46- همان.
47- ق/19.
48- نهج البلاغه، ص 808.
49- صدوق، عیون اخبار الرضا (ع)، ج 1، ص 275؛ همو، علل الشرائع، ج 1، ص 298.
50- رک: دیوانی، حیات جاودانه، ص 135-138.
51- نساء/77.
52- انعام/32.
53- مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج 5، ص 208.
54- مجلسی، بحارالانوار، ج 75، ص 347.
55- همان.
56- صدوق، عیون اخبار الرضا (ع)، ج 2، ص 39.
57- مجلسی، بحارالانوار، ج 75، ص 339.
58- صدوق، عیون اخبار الرضا (ع)، ج 2، ص 176.
59- همو، معانی الاخبار، ص 290.
60- همان.
61- صدوق، عیون أخبار الرضا (ع)، ج 1، ص 275.
62- جمعه /6 و 7.
63- صدوق، معانی الاخبار، ص 390؛ مجلسی، بحارالانوار، ج 44، ص 110.
64- صدوق، عیون اخبار الرضا (ع)، ج 1، ص 297.
65- زمر/53.
66- مجلسی، بحارالانوار، ج 75، ص 347.
67- صدوق، عیون اخبار الرضا (ع)، ج 2، ص 70.
68- همو، الفقیه، ج 3، ص 156.
69- مؤمنون/100؛ فرقان/53؛ الرحمن/20.
70- مؤمنون/99 و 100.
71- طباطبایی، المیزان، ج 15، ص 68.
72- کلینی، الکافی، ج 3، ص 242.
73- همان.
74- مجلسی، بحارالانوار، ج 49، ص 71.
فعالی، محمدتقی، (1394)، سبک زندگی رضوی (7) بینشها و ارزشها، مشهد: انتشارات بنیاد بینالمللی فرهنگی هنری امام رضا (ع)، چاپ اوّل.