شيطانشناسي در سازه تهذيب
شناخت شيطان، راههاي نفوذ و شيوههاي مقابله با او
ابليس از مادة "ب ل س" به معناي اندوه از گرفتاري، و نااميدي از برطرف شدن آن، گرفته شده است. راغب اصفهاني به همين معنا اشاره دارد: الإبلاس: الحزن المتعرض من شدة البأس: يقال أبلس، و منه اشتق ابليس فيما قيل1، قال عزوجل: "وَيَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ يُبْلِسُ الْمُجْرِمُونَ"2؛ "أَخَذْنَاهُمْ بَغْتَةً فَإِذَا هُمْ مُبْلِسُونَ"3 و در روايتي از امام رضا(ع) در وجه نامگذاري ابليس آمده است كه"ابليس را ابليس ناميدهاند چون از رحمت خداوند مأيوس و غمناك شد. "4
به هرحال ابليس نامي خاص و عَلم براي آن موجودي است كه به سبب استكبار و نافرماني پروردگار از درگاه رحمت او رانده و طرد شد و اكنون نيز براي فريب انسانها با لشكر و جنود خود در كمين است. ولي شيطان اسم جنس براي هر موجود موذي و منحرفكننده و طاغي و سركش است، كه هم شامل ابليس ميشود و هم بقيه موجودات منحرفكننده و تبهكار.
راغب اصفهاني در ريشهيابي كلمه شيطان اين دو نظر را بيان ميكند: شيطان يا از شطن به معناي دور شدن (از حق) گرفته شده و يا از شاط به معناي سوختن از روي خشم مشتق گرديده است و نقل ميكند كه شيطان اسم است براي هر موجود پليد و شرير از جن و انس و حيوان. 5 در قرآن مجيد نيز در برخي موارد از ابليس تعبير به شيطان شده است، 6 و در مواردي ديگر همان معناي عمومي شيطان اراده شده است، 7 بعضي گمان كردهاند كه شيطان چيزي جز نفس اماره نيست، همان هواهاي حيواني و شهواني در درون انسان كه او را به بديها امر ميكند. اما قرآن مجيد ابليس را موجودي مستقل از انسان و از جنس آتش و جن ميداند.
با اين وجود، در حقيقتِ شيطان و هدف از آفرينش او شبهات و پرسشهايي به ذهن ميرسد كه علامه طباطبايي(ره) بعضي از آنها را برميشمرد؛ 8 مثل اينكه ابليس آيا از فرشتگان بود يا از جن؟ چگونه وارد بهشت شد و در آن مكان قدس و طهارت به وسوسه و معصيت پرداخت؟ خداوند متعال با اينكه ميدانست فرمانش را اجرا نميكند چرا به او دستور سجده داد؟ و اصلاً چرا او را موفق به سجده نكرد و يا بعد از سجده نكردن او را نابود نساخت؟ چرا اسرار خلقت آدم را از او پنهان نداشت تا طمع در اغواي او نكند و چرا او را تا مدت معلومي مهلت داد و با لشكرياني نيرو بخشيد تا انسان را به نحو عجيبي فريب دهد؟ پاسخ به اين پرسشها را گرچه بيشتر در مباحث كلامي مييابيم اما در اينجا مطالبي را به عنوان توضيح و البته از باب مقدمه براي بحث اخلاقي موردنظر بيان ميكنيم.
ماهيت و حقيقت ابليس
پيشينة عبادت شيطان و سبب حبط و سقوط او
خداوند ميتوانست آدم را از چنان نوري خلق كند كه روشنايياش چشمها را بربايد و منظره زيباي آن عقلها را خيره و بوي خوش آن جانها را پر كند و به سبب آن، همه براي امر به سجده در برابر او خاضع و منقاد شوند، لكن اصل و نيز اسرار آفرينش انسان را مجهول قرار داد تا آن صحنه، امتحاني شود براي اينكه ديگران، متواضعين از مستكبرين را تشخيص دهند و عبرت و پند و الگويي باشد براي آنان تا از حمّيتهاي احمقانه و بزرگواريهاي جاهلانه پرهيز كنند. حضرت علي(ع) با بيان نوراني خود در اين باره چنين هشدار ميدهد كه "قانون خداوند در ميان اهل آسمان و اهل زمين يكسان است و خداوند به هيچ كس از آفريدگان در مباح كردن غرقگاه كبريايياش رخصت نداده است. اگر ابليس را به خاطر تكبّر و خودپسندي و بزرگمنشي بيرون نمود، بدون شك هيچ انساني را با آن وارد بهشت نميكند. "19 آنگاه شيطان به طمع عدالت خداوند متعال در برابر عبادات طولانياش تقاضاي برآورده شدن خواستهاي كرد و خداوند نيز بر اساس حكمت امتحان و ابتلا آن را پذيرفت. او اين تقاضا را در اوج بدفهمي و گستاخي درخواست كرد و به خداوند متعال گفت: "حال كه باعث گمراهي و بدبختي و سبب اغواي من شدي پس مرا تا روز قيامت زنده دار تا به اغوا و گمراهي بندگانت مشغول شوم. "20
بجاي توبه و بازگشت و عذرخواهي آتش كينة آفرينش انسان در او شعلهور شد و تصميم به انتقام از فرزندان آدم گرفت و مسئوليت شركت در جرم همه ستمكاران و بدكاران را به عنوان يك وسوسهگر پذيرفت و با به دوش كشيدن بار سنگين و تازهاي از گناه، خود را در منجلاب كفر و نافرماني فروتر برد. پروردگار بزرگ هم در خواست او را از آن جهت كه ميتواند سبب تكامل بندگانش شود و سلسله حكمت اين عالم را تكميل كند، قبول نمود. قرآن مجيد ميفرمايد: "هدف از آزادي شيطان در وسوسههايش اين است كه ايمانآورندگان به آخرت از آنها كه در شك هستند شناخته شوند"21، يعني تحقق عيني علم خداوند با فراهم كردن ميدان امتحان فراهم ميشود، چون تا در خارج عملي انجام نشود استحقاق ثواب و عقاب حاصل نميگردد. از سوي ديگر پيشرفت و تكامل در اين عالم مادي، همواره در ميان تضادها و با تحرك و عزم و بسيج نيروها در برابر موانع قدرتمند صورت ميگيرد. ادامة حيات ابليس به عنوان يك نقطة منفي براي تقويت نقاط مثبت انسان مفيد بوده و در پرورش و زندگي نيروهاي مقاوم او مؤثر است. درگيري خير و شر از پايههاي اساسي نشئة دنياست و قرار دادن راههاي غيرمستقيم و باطل در برابر صراط مستقيم و دعوت به حق، تمهيدي براي ثواب و عقاب ميباشد. گذشته از وجود شيطان، در درون خود، غرائز و ميلهاي مختلفي وجود دارد كه در برابر نيروهاي عقلاني و روحاني قرار ميگيرد و در يك ميدان مقابله و تضاد ميان فضائل و رذائل و اختيار و انتخاب خير و فضيلت، پيشرفت و تكامل انسان را به ارمغان ميآورد.
تهديدها و قدرت شيطان
حضرت علي(ع) نيز ميفرمايد "به جان خودم سوگند به تحقيق شيطان تير تهديدش را به قصد شما به چلّة كمان گذاشته و كشيدن كمان را به نهايت محكمي و سختي رسانده و از جاي نزديكي شما را مورد اصابت تير قرار داده است. "28 قرآن مجيد نيز هشدار ميدهد كه مبادا شيطان همانطور كه پدر و مادرتان را از بهشت بيرون كرد شما را هم فريب دهد؛ او و همكارانش شما را ميبينند، در حاليكه شما آنها را مشاهده نميكنيد؛ 29 پس در برابر چنين دشمن ناپيدايي كه لحظههاي حمله او را نميتوان پيشبيني كرد بايد هميشه آمادة دفاع بود. همچنين در آيات ديگر قرآن كريم به حوزههاي مختلف فريب و وسوسه شيطان اشاره شده است: وعدههاي دروغ و فريفتن با آرزوهاي طولاني، 30 القاي مطالب باطل و بياساس، 31 تسويل و زينت دادن باطل، 32 ايجاد فساد و اختلاف و دشمني، 33 ترساندن ـ به هنگام انفاق يا جنگ34 يا... ـ فراموشي ياد خداوند. 35
گرچه شيطان موجودي مستقل از هواي نفس است، اما جداي از هواي نفس به انحراف و نفوذ نميپردازد. بلكه از راه خواهشهاي حيواني و با تزيين و فريب انسان او را به سوي ماديات و لذائذ غفلتانگيز جذب ميكند؛ آنگاه كه قرين و همدم او شد با افساري كه به گردنش انداخته او را به هر سو كه بخواهد ميكشاند. خداوند نيز بر اساس حكمت و مصلحت زمينة نفوذ و وسوسهگري او را منتفي نفرمود، بلكه با اسبابي مانند تبليغات سمعي و صوتي و برنامههاي مخرّب و اغفالكننده و اجازة مشاركت در مال و فرزندان از طريق حرام و نامشروع امكان تحريك او را فراهم كرد، 36 توان تكثير ياران همجنس او را به نحو دو چندان نسبت به انسان فراهم ساخت و او را همانند خون رگهاي انسان در گردش و نزديكي قرار داد؛ 37 چنانكه برخي تمثّل شيطان را به هر صورتي غير از صورت انبيا و اوصيا(ع) ثابت ميدانند و براي آن ادله و شواهدي اقامه كردهاند. 38 امام صادق(ع) در روايت ديگري بعد از سوگند ميفرمايد: "توجه و طمع شياطين به مؤمن بيشتر از توجه زنبوران نسبت به گوشت است. "39
در خاطرات مرحوم حاج امام قلي نخجواني كه استاد معارف آقا سيدحسين قاضي، پدر مرحوم حاج ميرزا علي قاضي بوده، آمده است: "پس از آنكه به سنّ كهولت و پيري رسيدم شيطان را ديدم كه هر دوي ما بالاي كوهي ايستادهايم. من دست خود را بر محاسن خود گذارده و به او گفتم: مرا سنّ پيري و كهولت فرا رسيده، اگر ممكن است از من درگذر. شيطان گفت: اين طرف را نگاه كن. وقتي نظر كردم، درّة بسيار عميقي را ديدم كه از شدت خوف و هراس، عقل انسان مبهوت ميماند. شيطان گفت: در دل من رحم و مروّت و مهر قرار نگرفته، اگر چنگال من بر تو بند گردد، جاي تو در تَهِ اين درّه خواهد بود كه تماشا ميكني. "40
هشدار الهي
حدود زمامداري و نفوذ شيطان
رهيافتها در ستيز با شيطان
در اين مبارزه و كشمكش ابتدا بايد شيطان را به دشمني شناخت و خطر دشمني او را فهميد. چنانكه گذشت خالق متعال بارها او را به عنوان دشمن آشكار انسان معرفي ميكند و از آدمي ميخواهد كه او را به دشمني بگيرد "إِنَّ الشَّيْطَانَ لَكُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوًّا"58 دشمن را دشمن بجا آوردن و فريب ظاهر دوستانة او را نخوردن قدم اول در هر مبارزهاي است، در حاليكه خود شيطان نيز آشكارا از دشمني خود خبر داده است: "وَلأغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ * إِلا عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ". 59 پروردگار قرار گرفتن در استثناهاي اغواي شيطان را سنّت فناناپذير صراط مستقيم ميداند و در آيات قرآني ميفرمايد: "آيا با شما عهد نكردم اي فرزندان آدم كه شيطان را پرستش و اطاعت نكنيد كه او دشمن آشكار شماست و اينكه مرا بپرستيد و از من تبعيت و اطاعت كنيد كه صراط مستقيم همين است"60. اين عهد و پيمان الهي به راههاي مختلفي از انسان گرفته شده است، مانند اعطاي عقل و تجربه؛ اينكه او پدر و مادر شما را فريب داد و از بهشت بيرون كرد61، او افراد زيادي از شما را گمراه كرده است، آيا عقلورزي نميكنيد، 62 و نيز مانند مراجعه به فطرت؛ وسوسه و تحريكات شيطان هماهنگ با ساختمان سرشت انسان نيست و با ورود آنها به قلب، احساس تاريكي و ناراحتي و سنگيني ميكند و اگر زمينة پاك ابتدايي را در درون خود از دست نداده باشد در بيشتر وقتها بعد از انجام عمل گناه، اين احساس براي او پيدا ميشود. القائات ابليس نشانههاي روشني دارد؛ از آن جهت كه خود او موجودي موذي و ويرانگر و مخرب است وسوسههاي او هم در مسير تخريب و تباهي است و مسير شهوات و تباهي برخلاف قانون آفرينش است و رنگ ابدي و جاوداني ندارد و آرامش و تضميني در آن نيست؛ ظاهر آراسته آن را نبايد ديد، بلكه درون خالي آن را بايد نظر كرد. و به همين جهت قرآن مجيد نقشه وكيد شيطان را ضعيف و سست ميداند: "إِنَّ كَيْدَ الشَّيْطَانِ كَانَ ضَعِيفًا"63
ب) با خدا بودن:
ياد و ملاحظه خداوند آدمي را از چنگال وسوسههاي شيطاني ميرهاند، وسوسههايي كه در اطراف فكر و انديشه و عواطف انسان طوافوار به گردش در ميآيند تا به گونهاي در او نفوذ كرده و گمراه سازند: "إِنَّ الَّذِينَ اتَّقَوْا إِذَا مَسَّهُمْ طَائِفٌ مِنَ الشَّيْطَانِ تَذَكَّرُوا فَإِذَا هُمْ مُبْصِرُونَ"64؛ خود شيطان نيز فقط همين گروه را از تيررس وسوسههاي خود در امان ميداند: " إِلا عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ"65.
سرماية تقوا و پرواي پروردگار سبب خروج از غفلت و ياد او باعث بينايي و شناخت و بصيرت و تعقل نسبت به آن دشمن خطرناك ميشود. در اين حال است كه ابرهاي تيره و تار وسوسه از اطراف قلب كنار ميرود و راه حق به روشني عقل آشكار و انتخاب ميشود. قرآن كريم دربارة خطر غفلت از پروردگار هشدار ميدهد كه "هر كس از ياد او روگردان شود، شيطاني را به سراغ او ميفرستيم كه همواره با او قرين خواهد بود. "66 شيطان از اين گونه افراد كه با غرق شدن در دنيا و آلودگي به گناهان از خداوند بيگانه شدهاند هرگز جدا نميشود و سرپرستي آنها را به عهده ميگيرد.
عارف واصل، آيت الله شاه آبادي، استاد اخلاق و عرفان امام خميني در اين باره ميفرمايد: "شيطان سگ درگاه خداوند است. سگ صاحبخانه با آشناي صاحبخانه كاري ندارد او فقط غريبه را گاز ميگيرد. "67
ج) مراقبت و استقامت:
وسوسههاي شيطان در ميدان بزرگ امتحان از يك سو گوناگون بوده و هر زمان به رنگ و طريقي صورت ميگيرد و از سوي ديگر اين فريب در نهايت توجه به نقاط ضعف و زمينگيري هر شخصي واقع ميشود. شيطان در گمراه سازي و لغزش انسان روشهاي شگرفي دارد و براي هر كس مناسب با آلودگي نفساني و ضعف حال او، حيلهاي به كار ميبندد و به دام مياندازد. و البته اين دامها هم تدريجي و هم گام به گام است. انحراف و تبهكاري شيطان قدم به قدم و به تعبير قرآن مجيد به نحو "خطوات"68 نفوذ ميكند. بايد شيطان را در چهرههاي مختلف شناخت و در جلوگيري از نفوذ او استقامت ورزيد. در اين صورت فرشتگاني كه الهامبخش نيكيها هستند به كمك انسان فرستاده ميشوند و او را در سالم ماندن از وساوس شيطان مدد ميكنند. خداوند متعال ميفرمايد: "آنها كه در راه پروردگار استقامت ورزند، خداوند فرشتگان را برايشان نازل ميكند"69 و به فرشتگان دستور ميدهد كه من به شما كمك ميكنم تا افراد باايمان را در مسير حق كمك كنيد و ثابت نگاه داريد. "70
د) پناه بردن، توكل و استمداد از فضل و رحمت الهي:
خداوند مهربان در آيات متعددي از قرآن مجيد براي رهايي از دشمني شيطان كه پيوسته در كمين انسان قرار گرفته و تا او را به گمراهي و ضلالت نكشاند آرام نخواهد گرفت، آدمي را توصية به خود ميكند و ميفرمايد: "خداوند دشمنان شما را بهتر ميشناسد و او براي سرپرستي شما و نيز براي ياري كردن شما كافي است"71، "به خداوند از شيطان رانده شده پناه بر، چون شيطان بر كساني كه به خداوند ايمان آورده و بر او توكل كنند چيرهگي و سلطه ندارد. تسلط شيطان تنها بر كساني است كه شيطان را به سرپرستي برگزيده و به خداوند مشرك شدهاند. "72؛ "اگر وسوسههاي شيطان به تو روي آورد خود را به خداوند پناه ده"73؛ "و بگو اي پروردگارم، خود را از وسوسههاي شيطان به تو ميسپارم و از اينكه آنها نزد من حاضر شوند به تو پناه ميبرم. "74، چنانكه همسر جناب عمران در حق خود و حضرت مريم(س) چنين دعا ميكند "خدايا من، مريم و فرزنداني كه در آينده از او به وجود ميآيند را از شيطان رانده شده در پناه تو قرار ميدهم. "75
البته اين پناه بردن تنها به لفظ و اداي كلمات نيست. اين پناهگاه را بايد با اعماق روح و جان دريافت و در حراستگاه او با پاي عمل وارد شد. چه سودي است براي كسي كه در فاصلة نزديكي از حيوان درّنده قرار گرفته و پيوسته بگويد من از شرّ تو به اين حفاظتگاه پناه ميبرم!76 پناه بردني اثر دارد كه با عزم و همت و عمل همراه باشد، چنين پناهندگي به پروردگار، آدمي را از خودمحوري دور ميكند و حالت جدايي از هوا و هوس و سركشي را فراهم كرده و به صفات الهي نزديك ميكند.
قرآن مجيد ميفرمايد: "زيان و ضرر شيطان تنها با اذن خداوند صورت ميگيرد، پس مؤمنين بايد بر خداوند توكل كنند"77. حقيقت توكل هم همين است كه انسان بداند شيطان مانند ساير مخلوقات عالم، تأثيرگذارياش به فرمان خداوند است. ابليس كلب معلمي بيش نيست و اين سگ تعليمي پروردگار برنامه مستقلي جز اراده الهي ندارد. مأموريت او مشخص است كه براي چه كسي پارس كند و نسبت به چه كسي آرام باشد. اين مأموريت به خاطر استكبار براي او تلخ شد، اما براي كل نظام شيرين است و سبب تكامل و رشد كساني ميشود كه همراه با تلاش و عزم و همت، دل به خداوند ميبندند و براي گذر از آسيبها و خطرات از او كمك ميجويند. در اين عالم پيروزي و سعادت را حاصل قدرت و توانايي خود ندانسته و توأم با آن، چشم به حمايت و لطف پروردگار ميدوزند، چرا كه خداوند متعال ميفرمايد: اگر خداوند شما را ياري كند، هيچ كس بر شما پيروز نميشود "إِنْ يَنْصُرْكُمُ اللَّهُ فَلا غَالِبَ لَكُمْ"78، و نيز ميفرمايد: "اگر فضل و رحمت خداوند شامل شما نميشد به دنبال شيطان حركت ميكرديد و هيچ كدام از شما پاك و تزكيه نميشديد. "79
نتيجه:
سيد بن طاووس، دعاي باارزشي را در اين باره نقل ميكند: "خداوندا! همانا ابليس بندهاي از بندگان توست؛ مرا از جايي ميبيند كه من او را نميبينم. و تو نيز او را از جايي مشاهده ميكني كه او نميبيند و تو بر تمام امورش قويتر و نيرومندتري و او بر چيزي از كار تو توان ندارد. خداوندا! پس من بر او از خودت كمك ميجويم. اي پروردگار من! تواني براي من نسبت به او نيست و بر دشمني با او هيچ نيرو و قدرتي برايم جز تو وجود ندارد. اي پروردگار من! خدايا! اگر سوء قصدي به من ميكند تو نيز او را قصد نما، و اگر به فريب من ميپردازد تو او را فريب ده و شر او را از من برطرف كن و نقشه او را در هلاكت خودش بيفكن، و مرا اي مهربانترين مهربانان به رحمت خودت كفايت نما، كه درود خداوند بر پيامبر و خاندان پاكش باد". 80
و پايان اين سخن را به فرمايشي از حضرت اميرالمؤمنين علي(ع) به جناب كميل، تكميل و تمام ميكنيم: "اي كميل! زمين پر از شياطين و ابليس و دامهاي آنان است. پس كسي از دست آنها رهايي و نجات نمييابد مگر آنكه به ما چنگ زند و ملازم ما باشد. و خداوند به تو ياد داده است كه از دام شيطان كسي خلاصي ندارد مگر بندگانش، و بندگان خداوند همان دوستان ما هستند."81
پي نوشت :
1 ـ راغب اصفهاني، مفردات الفاظ القرآن، ماده بلس، ص 58.
2 ـ روم/ 12.
3 ـ انعام/ 44.
4 ـ علامه مجلسي، بحارالانوار، ج 60، ص 241، ح 89.
5 ـ راغب اصفهاني، مفردات الفاظ القرآن، ص 267.
6 ـ آياتي مانند: 12/20؛ يوسف/ 5 ؛ انعام/ 20، 22، 27؛ بقره/36.
7 ـ آياتي مانند: صافات/ 7؛ حج/ 3، 7/15؛ انعام/112؛ بقره/14 و 102.
8 ـ رجوع كنيد به الميزان، ج 18، ص 60.
9 ـ حجر /31 و 30.
10 ـ سيدرضي، نهج البلاغه(ترجمه فيضالاسلام)، خطبه 234 (قاصعه)، ص 779.
11 ـ كهف/ 50.
12 ـ الرحمن/ 15.
13 ـ اعراف/ 12.
14 ـ عبدعلي حويزي العروسي، تفسير نورالثقلين، ج 3، ص 267.
15 ـ سبأ/41.
16 ـ سبأ/ 12.
17 ـ ص/ 37 و انبياء/ 82.
18 ـ حج/ 47.
19 ـ نهج البلاغه، خطبه 234 (قاصعه)، ص 779.
20 ـ حجر/ 36-40.
21 ـ سبأ / 21.
22 ـ اعراف/ 12.
23 ـ ص/ 82 و 83.
24 ـ اسراء/ 62.
25 ـ نساء/ 118.
26 ـ اعراف/ 16.
27 ـ طبرسي، مجمع البيان، ج4-3، ص623.
28 ـ سيدرضي، نهج البلاغه(ترجمه فيضالاسلام)، خطبه قاصعه (234)، ص 781.
29 ـ اعراف/ 27.
30 ـ نساء/ 119 و محمد/ 25.
31 ـ انعام/ 121.
32 ـ حجر/ 39، انعام/43، نمل/24 و محمد/ 25.
33 ـ اسرا/53، يوسف/100 و مائده/ 91.
34 ـ آل عمران/ 175 و بقره/ 268.
35 ـ مجادله/ 19، يوسف/42 و مائده/ 91.
36 ـ اسراء/ 64.
37 ـ علامه طباطبايي، تفسير الميزان: ج 8، ص 61 و فيض كاشاني، تفسير صافي: ج 2، ص 187، ذيل كريمة 16، اعراف، از امام صادق(ع).
38 ـ علي نمازي، تاريخ فلسفه و تصوف: ص 49 و نيز تفسير الميزان: ج 8، ص 62 و تفسير نمونه: ج 7، ص 202.
39 ـ علامه طباطبايي، تفسير الميزان: ج 8، ص 60، از تفسير عياشي.
40 ـ محمد هدايتي، تهذيب اخلاق: ص 149.
41 ـ زخرف/ 62، يوسف/60، كهف/50، اسراء/ 53 و بقره/ 168.
42 ـ فاطر/6.
43 ـ كهف/50.
44 ـ نساء/ 119.
45 ـ حجر/ 43.
46 ـ نساء/ 60.
47 ـ فاطر/6.
48 ـيس/62.
49 ـ نساء/ 38.
50 ـ فرقان/29.
51 ـ فاطر/ 6.
52 ـ حج/ 4، كهف/ 50 و نحل/100.
53 ـ زمر/ 85، اسراء/ 63، حجر/ 42 و اعراف/ 18.
54 ـ ابراهيم/ 22.
55 ـ طه/ 121، مائده/ 90 و آل عمران/ 155.
56 ـ حج/ 53.
57 ـ حجر/ 42.
58 ـ فاطر/ 6.
59 ـ حجر/ 39 و 40.
60 ـ يس/ 61 و 60 و زخرف/ 61.
61 ـ اعراف/ 27.
62 ـ يس/ 62.
63 ـ نساء/ 76.
64 ـ اعراف/ 201.
65 ـ ص/ 83.
66 ـ زخرف/ 36.
67 ـ اكبر فرحزادي، اخلاق تدريس، ص 73.
68 ـ نور/ 21.
69 ـ فصلت/30.
70 ـ انفال/ 12.
71 ـ نساء/ 45.
72 ـ نحل/ 98-100.
73 ـ اعراف/200.
74 ـ مؤمنون/ 98 و 97.
75 ـ آل عمران/ 36.
76 ـ مرحوم شبّر در كتاب "الاخلاق"، ص 55 به همين مثال در معناي "استعاذه" توجه ميدهد.
77 ـ مجادله/ 10.
78 ـ آل عمران/ 160.
79 ـ نور/ 21 و نساء/ 83.
80 ـ محمد هدايتي، تهذيب اخلاق، ص 149، به نقل از: المجتني من الدعاء المجتبي، ص 79.
81 ـ علامه مجلسي، بحارالانوار، ج 74، ص 272.